مقالات
حوزه های تخصصی:
زمینه: دانش آموزان در طول آموزش رسمی تنها به کسب دانش نائل نمی شوند بلکه هیجان های خوشایند و ناخوشایند مرتبط با یادگیری را رشد می دهند علاوه بر هیجان ها یکی از مهم ترین عوامل شناختی مرتبط با عملکرد تحصیلی دانش آموزان خوش بینی تحصیلی است . اگر چه پژوهش های متعددی در زمینه اثربخشی سرمایه روانشناختی انجام شده، اما در رابطه با اثربخشی آن بر متغیرهای تحصیلی دانش آموزان شکاف تحقیقاتی وجود دارد. لذا در این مطالعه به این مسئله که آیا آموزش سرمایه روانشناختی بر هیجان های تحصیلی و خوش بینی دانش آموزان مؤثر است پرداخته شد.
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش سرمایه روا نشناختی بر هیجان های مثبت و خوش بینی تحصیلی دانش آموزان انجام گرفت.
روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان پسر دوره اول متوسطه شهر بندر امام خمینی در سال تحصیلی 1402- 1401 بود. نمونه آماری شامل 60 نفر بود که از بین 3 مدرسه از کل مدارس پسرانه متوسطه اول به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و به طور تصادفی در گروه های آزمایش و گواه (هر گروه 30 نفر) قرار داده شدند. همه شرکت کنندگان پرسشنامه های هیجان های تحصیلی پکران و همکاران (2002) و خوش بینی تحصیلی اسچنن-موران و همکاران (2013) را به عنوان پیش آزمون تکمیل کردند. در ادامه آزمودنی های گروه آزمایش مداخله مبتنی بر سرمایه روانشناختی لوتانز و همکاران (2007) را به مدت 10 جلسه 90 دقیقه ای و هر هفته 1 جلسه به صورت گروهی دریافت کردند. پس از پایان مداخله آموزشی، مجدداً اعضای دو گروه آزمایش و گواه پرسشنامه های پژوهش را به عنوان پس آزمون تکمیل کردند. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل کوواریانس چندمتغیری و تک متغیری و با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-25 تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیری داده ها نشان داد آموزش سرمایه روانشناختی بر هیجان های مثبت تحصیلی و خوش بینی تحصیلی دانش آموزان تأثیر معنی دار دارد (01/0 p<). همچنین نتایج تحلیل کوواریانس تک متغیری نشان داد آموزش سرمایه روانشناختی بر مؤلفه های امیدواری و افتخار از هیجان های مثبت تحصیلی و تأکید تحصیلی، اعتماد دانش آموزان به معلمان و یگانگی به مدرسه از مؤلفه های خوش بینی تحصیلی تأثیر معنادار داشته ولی بر مؤلفه لذت از یادکیری از هیجان های مثبت معنادار نبود (242/0 <p).
نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش به نظر می رسد آموزش سرمایه روانشناختی می تواند به عنوان مداخله ای کارآمد برای افزایش هیجان های مثبت تحصیلی و خوش بینی تحصیلی دانش آموزان مورد استفاده قرار گیرد.
تدوین مدل شادکامی بر اساس بهزیستی روانشناختی و حمایت اجتماعی با میانجی گری هوش هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: شادکامی یک احساس درونی مثبت از ادراک های شناختی و عاطفی دریافت شده و به معنای خوشبختی عاطفی و شناختی در تعادل احساسات و سلامت روان است و احساس بهزیستی روانشناختی همان ارزیابی کلی فرد در پذیرش خود، رابطه مثبت با دیگران، خودمختاری، زندگی هدفمند، رشد شخصی و تسلط بر محیط است. مطالعات متعددی تأثیر مثبت بهزیستی روانشناختی بر هوش هیجانی، بر شادکامی، حمایت اجتماعی بر شادکامی، هوش هیجانی، حمایت اجتماعی بر شادکامی نشان داده اند؛ اما تدوین مدل شادکامی براساس بهزیستی روانشناختی و حمایت اجتماعی با میانجی گری هوش هیجانی مغفول مانده است.
هدف: پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل شادکامی بر اساس بهزیستی روانشناختی و حمایت اجتماعی با میانجی گری هوش هیجانی در دانشجویان کارشناسی انجام شد.
روش: طرح پژوهش کاربردی و روش توصیفی همبستگی مبتنی بر معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات شهر تهران در سال تحصیلی 1402-1401 تشکیل می دادند و بر اساس دیدگاه کلاین در مدل معادلات ساختاری، تعداد 414 فرد از طریق نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای تصادفی انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه شادکامی (آکسفورد، 2002)، بهزیستی روانشناختی (ریف، 2002)، حمایت اجتماعی ادراک شده (زیمت، 1988) و هوش هیجانی (شات، 1998) استفاده شد. تجزیه وتحلیل داده ها از طریق مدل یابی ساختاری با استفاده از نرم افزار 26AMOS انجام شد.
یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که بهزیستی روانشناختی، حمایت اجتماعی و هوش هیجانی به صورت مثبت و معنادار (001/0 ˂P) بر شادکامی دانشجویان اثر دارد و هوش هیجانی در بین دانشجویان به صورت مثبت و معنادار (001/0 ˂P) اثر بهزیستی روانشناختی و حمایت اجتماعی بر شادکامی را میانجی گری می کند.
نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت باتوجه به اهمیت متغیر بهزیستی روانشناختی و حمایت اجتماعی در شادکامی دانشجویان، آموزش ها و کارگاه های مهارت های زندگی، ارتباطات و تعاملات مثبت که موجب بهبود و افزایش شادکامی در دانشجویان می شود در سطح دانشگاه ها و مؤسسات عالی برنامه ریزی، تدوین و اجرا شوند.
بررسی همبسته های آسیب شناختی روانی اعتیاد به اینترنت در دانشجویان افغانستان مشغول به تحصیل در دانشگاه های ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: اعتیاد به اینترنت می تواند آسیب های روانی متعددی در جامعه دانشجویی به دنبال داشته باشد. متغیری های متعددی در اعتیاد به اینترنت نقش داشته دارند که می توان به افسردگی، اضطراب، استرس و عزت نفس با اعتیاد به اینترنت اشاره کرد. مسئله پژوهش حاضر این است که آیا بین اعتیاد به اینترنت و افسردگی، اضطراب، استرس و عزت نفس همبستگی وجود دارد؟
هدف: این مطالعه با هدف شناسایی همبسته های آسیب شناختی روانی ناشی از اعتیاد به اینترنت در بین دانشجویان افغانستانی مشغول به تحصیل در دانشگاه های ایران انجام شد تا با فهم بهتر این عوامل، راهکارهای پیشگیرانه و درمانی مؤثرتری ارائه شود. این مطالعه می تواند به بهبود سلامت روان دانشجویان و افزایش کیفیت تجربیات تحصیلی آن ها کمک کند.
روش: پژوهش حاضر مطالعه ای توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان افغانستان شاغل به تحصیل در دانشگاه های ایران در سال تحصیلی 1402-1401 بودند، تعداد ۲۶۸ نفر (۱۵۹ پسر، ۱۰۹ دختر) به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزار تحقیق شامل مقیاس کوتاه اعتیاد به اینترنت یانگ (1996)، مقیاس افسردگی، اضطراب، استرس (لویبوند و لویبوند، 1995) و مقیاس عزت نفس روزنبرگ (1965) بود. داده های به دست آمده با استفاده از آزمون آماری همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون و آزمودنی t مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها: نتایج نشان داد که بین اعتیاد به اینترنت و افسردگی، اضطراب و استرس رابطه مثبت معنی دار و جود دارد (۰۱/۰ >P). علاوه بر این، افسردگی، استرس و اضطراب در پیش بینی اعتیاد به اینترنت، معنی دار نشان داد (۰۰۰۱/0>P). اضطراب که به تنهایی 11% از واریانس را توجیه می کرد، بهترین پیش بینی کننده بود. بعد از آن افسردگی 2% و فشار روانی 2% پیش بینی کننده های بهتری بودند. همچنین شیوع اعتیاد به اینترنت در پسرها به طور معنی داری بالاتر بود و سرانجام این عزت نفس تا حدودی زیادی با اعتیاد به اینترنت ما مرتبط (۰۵/۰ <P) نشان داد.
نتیجه گیری: با توجه به اینکه اعتیاد به اینترنت از طریق ابعاد افسردگی و اضطراب قابل پیش بینی است؛ لذا نتایج این پژوهش نکات مهمی در زمینه آموزش دانشجویان مبتلا به اعتیاد به اینترنت و مداخلات درمانی برای کنترل بدکار کردی روانشناختی آن ها همراه دارد.
اثربخشی آموزش راهبردهای پردازش هیجان مدار بر تنیدگی تحصیلی، سازگاری اجتماعی و پریشانی روانشناختی دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: مطالعات نشان داده است تجربه هیجانات در محیط های آموزشی بر تنیدگی تحصیلی، سازگاری اجتماعی و پریشانی روانشناختی تأثیر می گذارد. روش پردازش تجربه ای پایه تحت عنوان فرآیندهای هیجان مدار به فعال سازی و ساماندهی مجدد طرحواره های هیجانی منجر می شود. بررسی ادبیات پژوهشی مرتبط نشان می دهد مطالعات محدودی به بررسی آموزش راهبردهای پردازش هیجان مدار بر تنیدگی تحصیلی، سازگاری اجتماعی و پریشانی روانشناختی دانش آموزان پرداخته اند.
هدف: این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی آموزش راهبردهای پردازش هیجان مدار بر تنیدگی تحصیلی، سازگاری اجتماعی و پریشانی روانشناختی در دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه انجام شد.
روش: طرح پژوهش حاضر آزمایشی، از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه شهر خرم آباد بود که در سال تحصیلی 1401-1400 مشغول به تحصیل بودند. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای، تعداد 60 دانش آموز انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایابی شدند. گروه آزمایش تحت مداخله آموزشی 8 جلسه ای راهبردهای پردازش هیجان مدار (گراس، 2007) قرار گرفتند. در این پژوهش همچنین از پرسشنامه های تنیدگی تحصیلی زاجاکوا و همکاران (2005)، سازگاری اجتماعی سینها و سینگ (1993) و پریشانی روانشناختی کسلر (2003) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از تحلیل کواریانس و نرم افزار SPSS23 استفاده شد.
یافته ها: یافته های این پژوهش نشان داد آموزش راهبردهای پردازش هیجان مدار باعث کاهش تنیدگی تحصیلی، افزایش سازگاری اجتماعی و کاهش پریشانی روانشناختی دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه در سطح معناداری 01/0 >P می شود.
نتیجه گیری: با توجه به یافته های به دست آمده، این نتیجه حاصل می گردد که آموزش پردازش هیجان مدار می تواند ضمن کاهش تنیدگی تحصیلی و پریشانی روانشناختی، به افزایش میزان سازگاری اجتماعی دانش آموزان پسر دوره دوم متوسظه نیز کمک کند. بنابراین توجه به آموزش راهبردهای پردازش هیجان مدار می تواند نقش مهمی در بهبود وضعیت تحصیلی، روانی و اجتماعی دانش آموزان در مدرسه داشته باشد.
بررسی اثربخشی روش های نقاشی تعاملی مبتنی بر رابطه والد-کودک بر علائم اختلال اضطراب جدایی کودکان ۶- ۸ سال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: اختلال اضطراب جدایی از متداول ترین اختلالات روانشناختی در دوره کودکی است. سبک های فرزندپروری و اضطراب والدین از جمله عوامل خطر مهمی هستند که برای بروز اختلال اضطراب جدایی شناسایی شده اند. مرور پیشینه پژوهشی نشان می دهد علی رغم انجام مطالعات مختلف در ایران در مورد اثربخشی هنردرمانی به خصوص نقاشی بر کاهش اضطراب جدایی کودکان، در مورد بررسی تأثیر ترکیب نقاشی و تعامل والد-کودک بر اضطراب جدایی کودکان، شکاف پژوهشی وجود دارد.
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی روش های نقاشی تعاملی مبتنی بر رابطه والد-کودک بر علائم اختلال اضطراب جدایی کودکان ۶-۸ سال انجام شد.
روش: طرح پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه و پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی کودکان 6 تا 8 ساله دارای اختلال اضطراب جدایی شهر اصفهان در سال 1400 بود که در مراکز پیش از دبستان و مدارس ابتدایی شهر اصفهان ثبت نام کرده بودند. جهت انتخاب نمونه آماری، در مرحله اول مقیاس سنجش اضطراب جدایی (فرم والدین) به صورت در دسترس بر روی 100 نفر از والدین کودکان سنین 6 تا 8 ساله اجرا شد و کودکان دارای اختلال اضطراب جدایی شناسایی شدند و سپس 16 نفر از والدین دارای کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی و فرزندان آن ها شناسایی شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (8 نفر) و گواه (8 نفر) گمارش شد و پروتکل درمانی در 13 جلسه 45 دقیقه ای (هر هفته یک جلسه) برای اعضای گروه آزمایش برگزار شد. ابزار جمع آوری اطلاعات در این پژوهش، نسخه والدین مقیاس سنجش اضطراب جدایی (هان و همکاران، ۲۰۰۳) بود. هم چنین جهت تحلیل داده ها در مطالعه حاضر از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS-23 استفاده شد.
یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد، روش های نقاشی تعاملی مبتنی بر رابطه والد-کودک بر کاهش علائم اختلال اضطراب جدایی و مؤلفه های آن (ترس از تنهایی، ترس از رها شدن، ترس از بیماری جسمانی و نگرانی وقوع حوادث خطرناک) در کودکان ۶-۸ سال تأثیر مؤثر و معناداری دارد (05/0 P<) و تأثیر این آموزش در مرحله پیگیری نیز تداوم داشته است.
نتیجه گیری: با توجه به تأیید اثربخشی روش های نقاشی تعاملی مبتنی بر رابطه والد-کودک بر کاهش اختلال اضطراب جدایی کودکان 6-8 سال در پژوهش حاضر، پیشنهاد می شود مشاوران مدارس و مراکز تخصصی مشاوره کودک، از این شیوه آموزشی-درمانی در جهت کاهش نشانگان اختلال اضطراب جدایی در کودکان استفاده کنند. هم چنین از حیث اهمیت تعامل والد-کودک، می توان از برنامه آموزشی- درمانی مذکور جهت تقویت رابطه والد-کودک در خانواده استفاده کرد
مقایسه اثربخشی درمان شناختی-رفتاری و مصاحبه انگیزشی بر پیروی از درمان در سالمندان مبتلا به دیابت مقیم در منزل و خانه سالمندان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: ناتوانی در پیروی از درمان، یک مشکل بهداشتی عمومی و ویژه در درمان سالمندان مبتلا به دیابت است. بر اساس پیشینه، درمان شناختی رفتاری و مصاحبه انگیزشی هر کدام بر پیروی از درمان مؤثر است، اما در زمینه کاربرد این درمان ها و مقایسه آن ها در پیروی از درمان در جامعه مورد تحقیق شکاف پژوهشی وجود دارد.
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه تأثیر درمان شناختی رفتاری و مصاحبه انگیزشی بر پیروی از درمان سالمندان مبتلا به دیابت مقیم در خانه سالمندان و مقیم در منزل به اجرا در آمد.
روش: روش پژوهش شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه همراه با پیگیری بود، جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی سالمندان دیابتی مقیم در منزل و مقیم در خانه های سالمندان شهر تهران در سال 1400 بود و تعداد آن ها برابر با 15234 نفر بود. روش نمونه گیری به صورت در دسترس و شامل 75 نفر انتخاب شده و در 5 گروه 15 نفره، (60 نفر در 4 گروه آزمایش و 15 نفر در گروه گواه) جایگزین شدند. ابزار پژوهش شامل؛ پرسشنامه پیروی از درمان (سید فاطمی،1970)، پروتکل های درمان شناختی رفتاری (یونک و همکاران، 2011) و مصاحبه انگیزشی (میلر و رولینک، 2019) بود. داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل کوواریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون بون فرونی و برنامه SPSS تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: نتایج نشان دادکه دو شیوه مداخله درمان شناختی رفتاری و مصاحبه انگیزشی بر نمرات پیروی از درمان در پس آزمون اثر معنی دار داشت. اثر گروه با توجه به سطوح زمان اندازه گیری متفاوت بود. مداخله آزمایشی منجر به تغییراتی در گروه آزمایش شده که 47/0 کل تغییرات ناشی از عمل آزمایشی بوده است (01/0 p<). با توجه به اینکه میانگین گروه مصاحبه انگیزشی از درمان شناختی رفتاری بیشتر بود، مصاحبه انگیزشی در افزایش پیروی از درمان سالمندان مبتلا به دیابت مقیم در خانه سالمندان و مقیم در منزل مؤثرتر بود.
نتیجه گیری: با هر دو درمان شناختی رفتاری و مصاحبه انگیزشی، می توان پیروی از درمان را در سالمندان مبتلا به دیابت مقیم در خانه سالمندان و مقیم در منزل بهبود داد. یافته های مذکور می تواند برای انتخاب نوع درمان، یاریگر درمانگران باشد.
اثر القای خلق مثبت و منفی بر حافظه کاری، اتوبیوگرافیک و معنایی در افراد با کمال گرایی ناسازگارانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: یکی از کارکردهای شناختی مهم، حافظه محسوب می شود. حافظه فرآیندی است که به وسیله آن اطلاعات کدگذاری، ذخیره و بعداً یادآوری می شود. برخی ویژگی های شخصیتی مانند کمال گرایی به دلیل تأثیرات مثبت یا منفی که بر خلق می گذارند می توانند به عنوان یک متغیر واسطه ای یا تعدیل کننده بر فرآیندهای شناختی مانند انواع حافظه تأثیر داشته حتی موجب سوگیری های شناختی در این فرآیندها شوند. اما پژوهش های اندکی در زمینه تأثیر القای خلق با توجه به ویژگی کمال گرایی ناسازگارنه وجود دارد.
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثر القای خلق مثبت و منفی بر حافظه کاری، اتوبیوگرافیک و معنایی در افراد با کمال گرایی ناسازگارانه بود.
روش: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری در این پژوهش شامل تمامی دانشجویان دانشگاه پیام نور مرکز تهران در سال تحصیلی 1402-1401 بودند. نمونه آماری شامل 30 دانشجو بود که با استفاده از نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به شیوه تصادفی در سه گروه خلق مثبت (10 نفر)، خلق منفی (10 نفر) و خلق خنثی (10 نفر گروه گواه) گمارده شدند. آزمودنی ها قبل و بعد از انجام القای خلق، آزمون های حافظه کاری (کرچنر، 1958)، سیالی کلامی (قاسمیان شیروان و همکاران، 2018) و بازیابی خاطرات سرگذشتی (ویلیامز و برودبنت، 1986) را تکمیل کردند. داده ها به روش تحلیل کوواریانس تک متغیره و با استفاده از نرم افزار SPSS-26 تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد القای خلق مثبت می تواند باعث بهبود نمرات حافظه کاری در افراد با کمال گرایی ناسازگارانه گردد (05/0 p<). همچنین القای خلق منفی می تواند باعث کاهش نمرات حافظه کاری و حافظه معنایی در افراد با کمال گرایی ناسازگارانه گردد (05/0 p<).
نتیجه گیری: براساس نتایج مطالعه حاضر، شرایط خلقی مثبت و منفی در تعامل با ویژگی شخصیتی کمال گرایی ناسازگارانه برحافظه فرد تأثیر می گذارد. از یافته های پژوهش حاضر می توان در روند درمان اختلالات هیجانی، با دادن بازخوردهای مکرر درباره نحوه پردازش اطلاعات استفاده نمود.
تدوین مدل یابی معادلات ساختاری الگوهای ارتباطی والدین با سلامت روان در نوجوانان با میانجی گری نظم جویی شناختی هیجان و ذهن آگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: مطابق با پژوهش های گزارش شده الگوهای ارتباطی والدین با نوجوانان در سلامت روان آن ها مؤثر است؛ همچنین بی ثباتی ها، تغییرات هیجانی و سطوح پایین ذهن آگاهی نیز با مشکلات مرتبط با سلامت روان، اضطراب، افسردگی و سلامت هیجانی در نوجوانان مرتبط است؛ در فرهنگ تربیتی غالب ایران، الگوهای بومی و منطبق با شرایط محلی برای تبیین روابط درون خانوادگی وجود ندارد؛ بنابراین نیاز به ایجاد یک الگوی بومی و مناسب احساس می شود.
هدف: هدف پژوهش حاضر ارائه مدلی برای الگوهای ارتباطی والدین با سلامت روان در نوجوانان با میانجی گری نظم جویی شناختی هیجان و ذهن آگاهی بود.
روش: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع مطالعات همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی نوجوانان 14 تا 17 ساله مشغول به تحصیل در پایه های دهم، یازدهم و دوازدهم دوره دوم متوسطه در سال تحصیلی 1401-1400 بود. تعداد 314 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه تجدید نظر شده الگوهای ارتباطی خانواده (کوئرنر و فیتزپاتریک، 2004)، پرسشنامه سلامت روانی (گلدبرگ، 1979)، پرسشنامه نظم جویی شناختی هیجانی (گارنفسکی و کرایج، 2006) و پرسشنامه مهارت های ذهن آگاهی کنتاکی (بیر و همکاران، 2004) پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از همبستگی پیرسون و مدل یابی ساختاری در نرم افزارهای Amos نسخه 24 Spss نسخه 26 استفاده شد.
یافته ها: یافته ها نشان داد که در مسیر مستقیم بین الگوهای ارتباطی والدین و سلامت روان (05/0 >P) رابطه معناداری وجود دارد، همچنین در مسیر غیرمستقیم میان الگوهای ارتباطی والدین و نظم جویی شناختی هیجان (05/0 >P) و الگوهای ارتباطی والدین و ذهن آگاهی (05/0 >P) رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. اما رابطه بین نظم جویی شناختی هیجان و سلامت روان (05/0 >P) و ذهن آگاهی و سلامت روان (05/0>P) رابطه منفی و معنادار برقرار است.
نتیجه گیری: براساس نتایج این مطالعه می توان استنباط کرد که روابط مناسب در جامعه بر اساس روابط مناسب در خانواده شکل می گیرد و هر اندازه روابط درون خانواده مناسب تر باشد، خانواده و در پی آن جامعه از ثبات و استحکامی بیشتر برخوردار است. با توجه به اهمیت دو متغیر نظم جویی شناختی هیجان و ذهن آگاهی در الگوهای ارتباطی والدین و نقش تأثیرگذار آن بر سلامت روان نوجوانان، آموزش ها و کارگاه هایی که موجب ارتقای سلامت روان می شوند، برای برگزاری در مدارس تدوین گردند.
تبیین الگوی یادگیری خودگردان مبتنی بر کمک طلبی با توجه به نقش میانجی گر تفکر نقادانه در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: نقش میانجی تفکر نقادانه در تعامل با کمک طلبی می تواند درک ما را از چگونگی افزایش استقلال و کفایت دانش آموزان در فرآیند یادگیری عمیق تر سازد. با این وجود، به نظر می رسد که بررسی های کمی به این ابعاد پیچیده و تأثیرات متقابل انجام شده اند، این شکاف تحقیقاتی، ضرورت و ارزش مطالعه ی پیش رو را در جهت ارتقا سیستم های آموزشی کنونی تقویت می نماید.
هدف: پژوهش حاضر با هدف تبیین الگوی یادگیری خودگردان مبتنی بر کمک طلبی با توجه به نقش میانجی تفکر نقادانه در دانش آموزان دوره دوم ابتدایی استان کرمان انجام شد.
روش: پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دوره دوم ابتدایی استان کرمان، در سال تحصیلی 1401-1402 به تعداد 170066 نفر بود. از این میان 310 نفر بر اساس روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی چند مرحله ای، از 4 شهرستان (راور، بافت، بم، رفسنجان) به عنوان نمونه انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه های، رفتار کمک طلبی (قدم پور و سرمد، 1382)، پرسشنامه تفکر انتقادی (ریکتس، 2003) استفاده شد. پس از تکمیل پرسشنامه ها و نمره گذاری با نرم افزار آماری SPSS نسخه 23 و تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزار AMOS-23 انجام شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که بین تفکر نقادانه و یادگیری خودگردان رابطه معناداری وجود دارد (01/0 >P). همچنین نتایج نشان داد مسیرهای مستقیم این پژوهش معنادار شدند و مسیرهای غیرمستقیم یادگیری خودگردان مبتنی بر کمک طلبی از طریق نقش میانجی تفکر نقادانه دانش آموزان معنادار بود. بر اساس یافته ها، مدل نهایی از برازش مطلوبی برخوردار بود (01/0 >P).
نتیجه گیری: یافته های این پژوهش می توانند به طور ملموسی بر طراحی و اجرای برنامه های درسی و مداخلات آموزشی تأثیر بگذارند، به ویژه در ترویج استقلال فکری و یادگیری مؤثر در دانش آموزان. با شناخت بهتر نقش تفکر نقادانه به عنوان یک عامل میانجی در فرآیند یادگیری خودگردان، معلمان و طراحان برنامه های درسی می توانند رویکردها و تکنیک های مرتبط را در کلاس های درس به کار بگیرند تا دانش آموزان را در مسیرکمک طلبی مؤثر و استفاده از تفکر انتقادی برای ارزیابی و حل مسائل هدایت کنند.
مقایسه اثربخشی درمان ذهن آگاهی، پسخوراند زیستی و روش ترکیبی بر کیفیت زندگی جنسی مردان دارای انزال زودرس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: زود انزالی یا انزال سریع رایج ترین مشکل جنسی است که اثرات روانشناختی زیادی بر روی رابطه همسران دارد. ازاین رو شناسایی برنامه های مداخله ای هدفمند و مؤثر در این زمینه کمک کننده خواهد بود. تاکنون از روش های مختلفی برای افزایش کیفیت زندگی جنسی مردان دارای انزال زودرس استفاده شده است، اما در مورد مقایسه اثربخشی درمان ذهن آگاهی، پسخوراند زیستی و روش ترکیبی بر کیفیت زندگی جنسی شکاف پژوهشی وجود دارد.
هدف: هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان ذهن آگاهی، پسخوراند زیستی و روش ترکیبی بر کیفیت زندگی جنسی مردان دارای انزال زودرس بود.
روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی مردان دارای انزال زودرس در دامنه سنی 30-50 ساله بودند که در سال 1401 به کلینیک اختلالات جنسی نجات شهر تهران مراجعه کرده اند. از جامعه آماری مذکور تعداد 32 مرد مبتلا به انزال زودرس و دارای شرایط ورود به پژوهش با روش نمونه گیری هدفمند وارد مطالعه شدند. سپس به صورت تصادفی در سه گروه آزمایش و یک گروه گواه (هر گروه 8 نفر) قرار گرفتند. از پرسشنامه کیفیت زندگی جنسی مردان (آبراهام و همکاران، 2008) جهت جمع آوری اطلاعات و به عنوان پیش آزمون و پس آزمون استفاده شد. گروه آزمایش یک، مداخله ذهن آگاهی را به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای دریافت کردند و گروه آزمایش دوم پسخوراند زیستی را به مدت 8 جلسه 20 دقیقه ای دریافت کردند و گروه آزمایش سوم روش ترکیبی (ترکیب دو روش ذهن آگاهی و پسخوراند زیستی) را به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای دریافت کردند؛ درحالی که گروه گواه آموزشی دریافت نکردند و در فهرست انتظار بودند. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی LSD در نرم افزار SPSS23 تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها: گروه ها از نظر متغیرهای جمعیت شناختی تفاوت آماری معناداری نداشتند. نتایج نشان داد که بین گروه های آزمایش و گروه کنترل تفاوت معنی دار وجود داشت؛ و هر سه مداخله درمان ذهن آگاهی، پسخوراند زیستی و روش ترکیبی باعث افزایش کیفیت زندگی جنسی مردان دارای زود انزالی شد (05/0 P< و 37/193 =F). همچنین، یافته ها نشان داد که روش درمان ترکیبی در بهبود کیفیت زندگی جنسی (27/12 =IJ) مردان دارای زود انزالی به طور معنی داری اثربخشی بیشتری از مداخله ذهن آگاهی و پسخوراند زیستی دارد (05/0 P<).
نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش حاضر مداخله ذهن آگاهی، برنامه پسخوراند زیستی و و روش ترکیبی می توانند برای بهبود کیفیت زندگی جنسی مردان دارای زودانزالی کارآمد باشند؛ و توصیه می گردد که درمانگران و مشاوران در راستای بهبود کیفیت زندگی جنسی مردان مبتلا به انزال زودرس در کنار سایر مداخلات درمانی از این درمان ها استفاده کنند.
نقش سرمایه های روانشناختی و خودتنظیمی در اشتیاق تحصیلی دانش آموزان با میانجی گری سبک های شناختی ویت کین (مطالعه موردی: دختران 16 تا 18 سال دانش آموز مقطع متوسطه دوره دوم شهر زاهدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: مطالعات گذشته نشان داده است که سبک های یادگیری دانش آموزان می تواند به عنوان متغیر میانجی در تأثیر سازه های روانشناختی چون خود تنظیمی و سرمایه های روانشناختی بر شدت اشتیاق تحصیلی دانش آموزان تأثیر معنادار داشته باشد. سبک شناختی ویژگی های شخصیتی را شامل می شود که سبب تفاوت افراد از یکدیگر می گردد. بررسی های انجام شده نشان داد که مدلی برای تبیین نقش سرمایه های روانشناختی و خود تنظیمی در اشتیاق تحصیلی دانش آموزان وجود ندارد.
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش سرمایه های روانشناختی و خود تنظیمی در اشتیاق تحصیلی دانش آموزان با میانجی گری سبک های شناختی ویت کین بود.
روش: پژوهش حاضر از نوع تحقیقات توصیفی - همبستگی است. جامعه آماری دختران 16 تا 18 سال شاغل به تحصیل در دوره دوم متوسطه شهر زاهدان بودند. که از بین آن ها 300 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه ها شامل پرسشنامه سرمایه روانشناختی (لوتانز، 2007)، مقیاس خود تنظیمی انگیزشی (ولترز، 1999)، پرسشنامه اشتیاق تحصیلی (فریدل و پاریس، 2005) و آزمون شکل های نهفته استفاده شده است. روش تحلیل داده ها مبتنی بر داده های ترکیبی و مدل رگرسیون چندمتغیره با الگوی حداقل مربعات با استفاده از آزمون سوبل و بوسیله نرم افزار آماری Spss نسخه 20 و لیزرل بود.
یافته ها: نتایج آزمون سوبل نقش واسطه ای سبک های شناختی بر ارتباط بین سرمایه روانشناختی و خودتنظیمی و اشتیاق تحصیلی را معنادار نشان داد. سرمایه روانشناختی بر اشتیاق تحصیلی با نقش میانجی سبک های شناختی با ضریب مسیر (27/0) و اثر کل 78/0 اثر غیر مستقیم دارد. همچنین خودتنظیمی بر اشتیاق تحصیلی با نقش میانجی سبک های شناختی با ضریب مسیر (44/0) و اثر کل 88/0 اثر غیرمستقیم دارد.
نتیجه گیری: باتوجه به نتایج پژوهش توصیه می شود به منظور افزایش اشتیاق دانش آموزان شرایطی برای ایجاد رقابت سالم، خودمختاری و دریافت بازخورد مثبت فراهم شود. در این ارتباط، ایجاد فرصتی برای تفکر، تفحص، تحقیق، انتقاد سازنده، تشویق و تقویت بهنگام، افزایش اعتماد به نفس می تواند کارساز باشد.
روابط موضوعی و نشانه های شخصیت نمایشی: نقش میانجی گر مکانیسم های دفاعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: اختلال شخصیت نمایشی (HPD) یک سندرم بالینی است که در آن افراد، دارای سبک تعاملی سبک بین فردی هستند که با اغواگری، سطحی نگری هیجانی و نمایش اغواگری، سطحی نگری هیجانی و نمایشی مشخص می شود.
هدف: پژوهش حاضر با هدف تبیین نشانه های شخصیت نمایشی براساس روابط موضوعی و مکانیسم های دفاعی انجام شد.
روش: این پژوهش از نوع توصیفی بود که به روش همبستگی انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانشجویان دوره های کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشگاه های تهران در سال تحصیلی 1402-1401 بود که 508 نفر از آن ها با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند و ابزارهای این مطالعه شامل پرسشنامه های سبک های دفاعی (اندروز و همکاران، 1993)، نشانه های شخصیت نمایشی (چریستوفر و همکاران، 2014) و مقیاس روابط موضوعی (بل و همکاران، 1973) را تکمیل کردند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش مدل یابی معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزارهای SPSS-22 و LISREL 8.8 استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که روابط موضوعی به طور مستقیم 24/0 درصد و به واسطه مکانیسم های دفاعی 34/0 درصد از نشانه های شخصیت نمایشی را تبیین می کند (05/0 P<). در مجموع، برآورد مدل ساختاری که در آن روابط موضوعی متغیر پیش بین و مکانیسم دفاعی به عنوان متغیر میانجی وارد مدل شدند، نشان دادکه این مدل 47/0 درصد از نشانه های شخصیت نمایشی را تبیین می کند (05/0 P<).
نتیجه گیری: براساس نتایج مطالعه حاضر می توان چنین نتیجه گیری نمود که نشانه های شخصیت نمایشی پدیده تک بعدی نیست و متغیرهای متعددی می توانند آن را تحت تأثیر قرار دهند. بنابراین در درمان نشانه های این اختلال بایستی متغیرهای ارتباطی و فردی را مورد بررسی قرار داد.
مقایسه اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر سایکودراما و تحلیل رفتار متقابل بر تعارض با والدین نوجوانان پسر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: با توجه به این که نوجوانی یکی از حساس ترین مراحل رشد آدمی ست باید به حل مشکلات تربیتی و روانشناختی این گروه توجه ویژه ای نمود. یکی از بهترین راه کارها در این راستا، استفاده از مداخلات روانشناختی است.
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر سایکودراما و تحلیل رفتار متقابل بر تعارض با والدین نوجوانان پسر انجام شد.
روش: روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را دانش آموزان پسر پایه سوم دوره اول دبیرستان های عادی دولتی شهر خرم دره در سال تحصیلی 99-1398 تشکیل دادند. 30 نفر با استفاده از نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی در سه گروه قرار گرفتند. گروه های آزمایشی، درمان مختص گروه خود را در 8 جلسه 5/1 ساعته دریافت کردند. ابزار پژوهش پرسشنامه تعارض نوجوان با والدین پرینز بود. تجزیه و تحلیل یافته ها از طریق آزمون تحلیل واریانس آمیخته با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی صورت گرفت.
یافته ها: میانگین و انحراف معیار تعارض با مادر و تعارض با پدر گروه سایکودراما در پیش آزمون به ترتیب (37/2±10/28 و 82/1±70/28)، گروه تحلیل رفتار متقابل (55/2±50/28 و 98/1±20/28)، و گروه کنترل (17/2±60/27 و 77/1±60/27) بود. سایکودراما (13/2±10/24 و 90/2±80/24) و تحلیل رفتار متقابل (90/2±00/24 و 33/1±30/25) در مقایسه با گروه کنترل (04/2±80/27 و 91/1±90/27)، تعارض با مادر (001/0 >p) و تعارض با پدر را در پس آزمون کاهش دادند (001/0 >p). در مرحله پیگیری، اثر سایکودراما (11/2±40/24 و 91/1±10/26) و تحلیل رفتار متقابل (75/2±40/24 و 13/1±20/25) بر تعارض با مادر و تعارض با پدر (31/2±40/28 و 91/1±90/27) ماندگار بود (001/0 >p؛ 001/0 >p). تأثیر سایکودراما و تحلیل رفتار متقابل بر تعارض با مادر و تعارض با پدر در مراحل پس آزمون و پیگیری یکسان بود (05/0 <p).
نتیجه گیری: سایکودراما با بهره گیری از هنر ارتباط و بازسازی موقعیت و تخلیه هیجانات، و تحلیل رفتار متقابل با ارائه تصویری از ساختار روانشناختی و کمک به چگونگی رفتار مؤثر در کاهش تعارض با والدین مؤثر بوده اند
اثربخشی درمان پردازش شناختی بر حافظه سرگذشتی و تجربه سوگ در بازماندگان کرونا دارای استرس پس از سانحه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: اختلال استرس پس از سانحه ناشی از تجربه مستقیم یک آسیب شدید، مثل مرگ ناگهانی عضوی از خانواده، ممکن است با ایجاد تغییر در شناخت، سلامت فرد را تحت الشعاع قرار دهد و موجب پایداری نشانگان سوگ و اختلال در حافظه سرگذشتی شود. تاکنون مطالعات متعددی در مورد تأثیر درمان پردازش شناختی بر کاهش نشانه های استرس پس از سانحه ناشی از داغدیدگی و برنامه ریزی شناختی انجام شده است، اما در مورد تأثیر این رویکرد درمانی بر نشانگان سوگ و حافظه سرگذشتی، پژوهشی دیده نشد.
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان پردازش شناختی بر حافظه سرگذشتی و تجربه سوگ در بازماندگان کرونا دارای علائم استرس پس از سانحه، انجام شد.
روش: روش پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری، پژوهش شامل بازماندگان دارای علائم استرس پس از سانحه مبتلا به داغدیدگی بودند که در سال 1400 به مراکز مشاوره شهر شیراز مراجعه کرده بودند و بر اساس پرسشنامه اختلال استرس پس از سانحه می سی سی پی (کیان، کادل و تیلور، 1988)، مبتلا به این اختلال تشخیص داده شده بودند. بدین صورت 30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند، انتخاب شده و در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. گروه آزمایش، تحت درمان پردازش شناختی در 12 جلسه 90 دقیقه ای قرار گرفت و گروه گواه، هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه های اختلال استرس پس از سانحه می سی سی پی (کیان، کادل و تیلور، 1988)، تجربه سوگ (بارت و اسکات، 1989) و حافظه سرگذشتی (ویلیامز و برودبنت، 1986) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس تک متغیره در نرم افزار SPSS-27 انجام شد.
یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که تأثیر درمان پردازش شناختی بر نمرات آزمون تجربه سوگ و آزمون حافظه سرگذشتی در سه طبقه محرک واژه مثبت، منفی و خنثی معنادار بوده است (05/0 >P).
نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر، درمان پردازش شناختی با ایجاد شناخت عمیق از تجربه آسیب زا بر بهبود عملکرد حافظه سرگذشتی و کاهش نشانگان سوگ مؤثر است و پیشنهاد می شود درمانگران از آن برای درمان بازماندگان با علائم استرس پس از سانحه مبتلا به داغدیدگی، استفاده کنند.