علوم روانشناختی

علوم روانشناختی

علوم روانشناختی دوره 21 زمستان (اسفند) 1401 شماره 120 (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

تأثیر مداخله برنامه تدوین شده خانواده درمانی مبتنی بر دلبستگی در بهبود رابطه نوجوانان افسرده و مضطرب با والدینشان(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۶۴ تعداد دانلود : ۱۴۹
زمینه: اختلال در روابط اساس و زیربنای اختلال های هیجانی است و با توجه به رشد میزان مشکلات خلقی و ارتباطی خانواده ها، نگرانی در مورد کیفیت رابطه والد – فرزندی در طول نوجوانی در سال های اخیر به طور چشمگیری افزایش یافته است. هدف: پژوهش حاضر با در نظر گرفتن اهمیت نقش دلبستگی در رفع مشکلات ارتباطی خانواده ها، با هدف بررسی اثربخشی برنامه درمانی تدوین شده بر اساس برنامه خانواده درمانی مبتنی بر دلبستگی (ABFT) در بهبود رابطه بین نوجوانان افسرده و مضطرب با والدین آن ها انجام شد. روش: روش ایﻦ ﭘﮋوﻫﺶ از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون ﺑﺎ ﮔﺮوه گواه و پیگیری 6 هفته ای ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از ﮔﺰیﻨﺶ ﺗﺼﺎدﻓی ﻋﻀﻮیﺖ ﮔﺮوﻫی اﺟﺮا گردید. جامعه آماری پژوهش حاضر 93 نوجوان افسرده و مضطرب مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهرستان رشت در رده سنی 14 تا 18 سال بودند؛ و بر اساس برنامه غربالگری (مصاحبه و اجرای آزمون DASS-21) تعداد 48 نفر انتخاب شدند و به طور تصادفی در گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. گروه آزمایش بسته آموزشی تدوین شده ی مداخله دلبستگی محور براساس برنامه (دیاموند و همکاران، 2014) را دریافت کردند. جهت تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد مداخله ی به کار رفته باعث تفاوت معنی داری در بهبود رابطه بین گروه آزمایش و گواه می شود که نشان دهنده تأثیر مداخله و برنامه خانواده درمانی تدوین شده مبتنی بر دلبستگی، در بهبود بافت ارتباطی بین نوجوانان افسرده و مضطرب و والدین آن ها است و اثر این مداخله در مرحله پیگیری نیز بازگشت نداشته و پایدار مانده است. نتیجه گیری: با توجه به اینکه بسته آموزشی تدوین شده خانواده درمان مبتنی بر دلبستگی، راهکارهای مفیدی را برای کیفیت رابطه دلبستگی و بهبود بافت ارتباطی بین نوجوانان و والدینشان در اختیار والدین و درمانگران خانواده قرار می دهد، می توان این برنامه را به عنوان یک شیوه ی درمانی مؤثر تلقی کرد. شماره ی مقاله: ۱
۲.

تأثیر بسته آموزشی مبتنی بر الگوی یادگیری معکوس بر مهارت فراشناخت و حل مسئله دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۲۰۹ تعداد دانلود : ۲۰۷
زمینه: در شیوه های سنتی تدریس دانش آموزان فرصتی برای درگیرشدن در فعالیت های حل مسئله و مدیریت دانش خود ندارند. لذا تغییر رویکرد آموزش از شیوه حضوری در جهت استفاده از امکانات و منابع برخط اهمیت زیادی پیدا کرده است که منجر به شکل گیری روش های نوین می شود. یکی از این روش ها یادگیری معکوس است که می تواند در جهت رشد مهارت های اساسی کمک نماید. هدف: هدف پژوهش تعیین اثربخشی بسته آموزشی مبتنی بر الگوی یادگیری معکوس بر فراشناخت و حل مسئله دانش آموزان است. روش: روش پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه دانش آموزان ابتدایی شهرستان الشتر بودند. از میان آن ها تعداد 60 دانش آموز به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شد. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه فراشناختی هارولدانیل و عابدی (1996) و آزمون حل مسئله (محقق ساخته) بود. گروه کنترل به شیوه مرسوم اما برای گروه آزمایش یک بسته آموزشی مبتنی بر الگوی یادگیری معکوس تهیه که در آن فعالیت های معلم و دانش آموز در سه مرحله قبل و حین و بعد از کلاس طراحی شده بود. داده ها با تحلیل کوواریانس تک متغیری و چندمتغیری تحلیل شد. یافته ها: با توجه به نتایج به دست آمده تفاوت بین گروه آزمایش و کنترل در متغیر مهارت های فراشناختی و حل مسئله معنی دار بود (0/005 p<). یعنی میانگین گروه آزمایش در هر دو متغیر بیشتر از گروه کنترل بوده است. نتیجه گیری: بر اساس یافته ها می توان گفت کلاس معکوس به مدیریت بهتر زمان تدریس، پرورش فراشناخت و حل مسئله دانش آموزان کمک کرده است. معلم نیز فرصت بیشتری دارد تا بر مسائل و مطالب مهم تمرکز کند و یادگیری مؤثر و عمیق تری را شاهد باشد. شماره ی مقاله: ۲
۳.

اثربخشی هنردرمانی والد-کودک بر مؤلفه های دلبستگی و نشانه های نافرمانی مقابله ای(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۴۷ تعداد دانلود : ۱۰۴
زمینه: نافرمانی مقابله ای یکی از اختلالات شایع و مخرب دوران مدرسه است که ارتباط نزدیکی با مشکلات دلبستگی دارد. در پژوهش های مختلف، هنردرمانی والد-کودک در بهبود مؤلفه های دلبستگی مؤثر شناخته شده ولی اثربخشی این روش بر اختلالات برونی سازی شده کودکان کمتر مورد توجه قرار گرفته است. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه هنردرمانی والد-کودک تدوین شده توسط محققین پژوهش حاضر بر مؤلفه های دلبستگی و نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای بود. روش: این پژوهش به شیوه ی شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری، کلیه مراجعین با تشخیص نافرمانی مقابله ای 7 تا 9 ساله مراجعه کننده به مرکز مشاوره دانشگاه آزاد اسلامی اراک در بهار سال 1400 بودند که تعداد 24 نفر از آنان به روش نمونه گیری از جامعه ی در دسترس انتخاب شدند و به صورت جایگزینی تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. از پرسشنامه های دلبستگی مرکز کاین شیپ (2006) و مقیاس درجه بندی اختلال نافرمانی مقابله ای هومرسون (2006) به عنوان ابزار پژوهش استفاده شد. برنامه هنردرمانی والد-کودک به عنوان متغیر مستقل بر روی گروه آزمایش اجرا گردید و اثربخشی آن با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره مورد ارزیابی قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد متغیر مستقل به طور معناداری موجب بهبود نمرات در مقیاس ارزیابی مؤلفه های دلبستگی (86/542 =, f 0/01 <p) و زیرمقیاس های آن وکاهش نشانه های نافرمانی مقابله ای (47/35 =, f 0/01 <p) شده است. نتیجه گیری: بنابر یافته های این پژوهش، هنردرمانی والد-کودک می تواند موجب بهبود مؤلفه های دلبستگی و کاهش نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای شود. شماره ی مقاله: ۳
۴.

مقایسه تأثیر درمان های مبتنی بر آرام سازی حالت (MDT) و نظم جویی هیجان (ERT) بر کاهش نشانگان درونی سازی و برونی سازی در نوجوانان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۴۰ تعداد دانلود : ۱۱۱
زمینه: در دوره نوجوانی به دلیل عدم ثبات وضعیت روانی نوجوانان عمدتا با مشکلات عدیده ای مواجه می گردند که می تواند منجر به بروز مشکلات هیجانی/رفتاری در آنان گردد. هدف: در پژوهش حاضر مقایسه تأثیر درمان مبتنی بر آرام سازی حالت (MDT) و نظم جویی هیجان (ERT) بر کاهش نشانگان درونی سازی، برونی سازی در نوجوانان دختر هدف پژوهش قرار گرفت. روش: در این پژوهش که از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون – پس آزمون باگروه کنترل است از بین نوجوانان مراجع کننده به کلینیک های شهر اصفهان، 30 نفر ازافراد که از طریق مصاحبه دچار مشکلات رفتاری/هیجانی تشخیص داده شدند و شرایط ورود به پژوهش را داشتند انتخاب و در سه گروه (10 نفری) MDT، ERT و کنترل به صورت تصادقی قرار داده شدند افرادگروه های مداخله 8 جلسه 90 دقیقه ای در بازه زمانی 8 هفته دریافت نمودند و افراد گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفتند و دراین مدت مداخله ای دریافت ننمودند. قبل و بعد از مداخله نیز تمامی افراد شرکت کننده به پرسشنامه سیاهه رفتاری نوجوان (اخنباخ ورسکولار، 2002) پاسخ دادند. داده های حاصل با استفاده از تحلیل کواریانس چند متغیره مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که مداخله ERT توانست میزان نشانگان درون سازی، اضطراب/افسردگی، گوشه گیری و نشانگان برون سازی را کاهش دهد (0/05 P<) در حالی که مداخله MDT بر این نشانگان مؤثر نبود (0/05 <P). گروه مداخله MDT نیز توانست میزان شکایات جسمانی را کاهش دهد (0/05 >P) در حالی که مداخله ERT بر آن مؤثر واقع نشد (0/05 <P)، هر دوگروه مداخله نیز توانستند میزان پرخاشگری و قانون گریزی را در این افراد کاهش دهند (0/05 P<). نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان داد که مداخله ERT نسبت به MDT احتمالا به دلیل ارائه آموزش های عینی و ملموس در کاهش مشکلات هیجانی و رفتاری نوجوانان مؤثرتر است. شماره ی مقاله: ۴
۵.

مدل یابی روابط ساختاری شناخت اجتماعی با رفتارهای خودآسیب رسان نوجوانان: نقش میانجی گر تحمل پریشانی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۵۱ تعداد دانلود : ۱۲۴
زمینه: خودآسیب رسانی مکانیسمی است که نوجوانان برای محافظت از خود شکننده شان در کنار آمدن با فشارهای دوره نوجوانی از آن استفاده می کنند و اغلب موجب آسیب جدی جسمی و روانی به خود می شوند. مطالعات متعدد نشان داده است که شناخت اجتماعی در انواع مشکلات رفتاری و اختلالات روانی دخیل است؛ از سویی تحقیقات نقش میانجی گر تحمل پریشانی را در گرایش نوجوانان به رفتارهای خودآسیب رسان مشهود دانسته اند. اما وجود پژوهشی که بصورت همزمان نقش میانجی گر تحمل پریشانی را در رابطه بین شناخت اجتماعی با رفتارهای خودآسیب رسان نوجوانان بررسی نماید مغفول مانده است. هدف: پژوهش حاضر با هدف مدل یابی روابط ساختاری شناخت اجتماعی با رفتارهای خودآسیب رسان با میانجی گری تحمل پریشانی نوجوانان انجام شد. روش: روش پژوهش همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی نوجوانان 16-14 سال که در سال تحصیلی 1400-99 در مدارس دولتی شهر کرج مشغول به تحصیل بودند، که 247 نفر به صورت اینترنتی و از طریق شبکه های مجازی به صورت در دسترس با استفاده از پرسشنامه های شناخت اجتماعی (نجاتی و همکاران، 1397)، رفتار خودآسیب رسان (کلونسکی و گلن، 2009)، و مقیاس تحمل پریشانی (سیمونز و گاهر، 2005)، مورد ارزیابی قرار گرفتند. جهت تحلیل داده ها از روش معادلات ساختاری و نرم افزار SPSS23 و Smart PLS3 استفاده شد. یافته ها: اثرمستقیم و منفی شناخت اجتماعی بر رفتارهای خودآسیب رسان معنادار بود (0/05>P)، اما اثرغیرمستقیم شناخت اجتماعی بر رفتارهای خودآسیب رسان معنادار نبود. اثر مستقیم و منفی تحمل پریشانی بر رفتارهای خود آسیب رسان معنادار بود (0/01 >P). نتیجه گیری: براساس یافته ها، می توان نتیجه گرفت تحمل پریشانی و شناخت اجتماعی از عوامل مهم اثرگذار بر رفتارهای خودآسیب رسان نوجوانان است، بنابراین، در برنامه های پیشگیری و درمانی باید به این عوامل توجه شود. شماره ی مقاله: ۵
۶.

روابط ساختاری سیستم های کاری با عملکرد بالا و رفتارهای فراسازمانی غیراخلاقی: نقش میانجی گر چندگانه هویت اخلاقی و مالکیت روانشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۲۳ تعداد دانلود : ۱۲۳
زمینه: رفتارهای فراسازمانی غیراخلاقی یکی از عوامل توسعه در هر سازمانی هستند. این ها رفتارهایی هستند که استانداردهای اجتماعی و اخلاقی پذیرفته شده را نقض می کند. شواهد پژوهشی نشان از افزایش روزافزون رفتارهای غیر اخلاقی کارکنان می باشد که رفتارهای مدیران، سرپرستان و تسلط یک فضای غیرانسانی در سازمان می تواند زمینه را برای وقوع رفتارهای غیراخلاقی از طرف کارکنان را فراهم سازد. هدف: پژوهش این مطالعه با هدف بررسی روابط ساختاری سیستم های کاری با عملکرد بالا و رفتارهای فراسازمانی غیراخلاقی و نقش میانجی گر چندگانه هویت اخلاقی و مالکیت روانشناختی صورت گرفت. روش: این مطالعه از سری مطالعات همبستگی می باشد که به روش مدل سازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی انجام گرفت. جامعه آماری آن کارکنان وزارت ورزش و جوانان کشور بود که از بین آن ها تعداد 324 نفر به صورت در دسترس به عنوان نمونه پژوهش انتخاب گردید. ابزار اندازه گیری پرسشنامه ی هویت اخلاقی آکوئینو و رید (2002)؛ سیستم های کاری با عملکرد بالا زاچارتوس (2005) و رفتارهای فراسازمانی غیراخلاقی آمفوس و همکاران (2010) برای متغیرهای پژوهش بود. روایی ابزارها با استفاده از روش تحلیل عاملی تأییدی مورد بررسی قرار گرفت. داده های گردآوری شده با استفاده از روش حداقل مربعات جزئی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که بارهای عاملی به دست آمده بین متغیرهای پیش بین و ملاک بزرگتر از 0/4 به دست آمد. همچنین نتایج t value بزرگتر از 1/96 به دست آمد. شاخص GOF در این مدل 0/454 بود که نشان از برازش قوی مدل معادلات ساختاری بود. نتیجه ی آزمون سوبل 9/45 و 10/54 به ترتیب نقش میانجی هویت اخلاقی و ماکیت روانشناختی را تأیید نمود. نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده در این مطالعه مدیران باید به سیستم های کاری با عملکرد بالا برای هدایت کردن رفتارهای کارکنان در سازمان توجه ویژه داشته باشند. همچنین مدیران باید با توجه کردن به سازه های مالکیت روانشناختی و هویت اخلاقی باید در جهت کنترل رفتارهای فراسازمانی کارکنان خود گام بردارند. شماره ی مقاله: ۶
۷.

نقش میانجی گر نظم جویی شناختی هیجان در رابطه بین حمایت اجتماعی ادراک شده و شایستگی تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۶۷ تعداد دانلود : ۱۰۹
زمینه: شایستگی تحصیلی به معنای دانش، رفتار و مهارت های آشکار و ناآشکار به افراد توانایی انجام اثربخش وظایف خود را به می دهد. تحقیقات نشان می دهد علاوه بر حمایت اجتماعی از سوی افراد مهم در محیط های آموزشی، نظم جویی هیجان نیز از عوامل مهم موفقیت و شایستگی تحصیلی است، اما بررسی نقش میانجی گرای این مفهوم در جامعه مورد مطالعه مغفول مانده است. هدف: هدف این پژوهش تعیین نقش میانجیگر نظم جویی هیجان در رابطه بین حمایت اجتماعی ادراک شده و شایستگی تحصیلی بود. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمام دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم در سال تحصیلی 1400-1399 در شهر تهران بود که از میان آنها 610 دانش آموز به روش نمونه گیری چند مرحله ای تصادفی انتخاب شدند. ابزاراین پژوهش شامل مقیاس ارزیابی شایستگی تحصیلی دیپرنا و الیوت (1998)، مقیاس چند وجهی حمایت اجتماعی ادراک شده زیمت و همکاران در سال (1988) و پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی و همکاران (2001) بود. داده ها با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد مدل ساختاری با داده های گردآوری شده برازش قابل قبول دارد. در این پژوهش ضریب مسیر غیرمستقیم بین حمایت اجتماعی ادراک شده ازطریق راهبردهای غیرانطباقی نظم جویی شناختی هیجان (0/01>p، 0/106=β) و از طریق راهبردهای انطباقی نظم جویی شناختی هیجان (0/01>p، 0/142=β) مثبت و در سطح 0/01 معنادار بود. نتیجه گیری: نتایج حاصل ازاین پژوهش نشان می دهد، مشاوران مدارس، بالینگران و درمانگران حوزه کودک و نوجوانان، شایسته است سنجش و ارزیابی میزان حمایت اجتماعی دانش آموزان، جهت شناسایی و در نظر گرفتن تظاهرات آن بر نظم جویی هیجان و شایستگی تحصیلی دانش آموزان را مورد توجه و کاربرد قرار دهند. شماره ی مقاله: ۷
۸.

اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر پذیرش و تعهد با تمرکز بر شفقت به خود بر طرحواره های هیجانی و همدلی زوجین(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۶۳ تعداد دانلود : ۱۲۵
زمینه: طرحواره های هیجانی مشکل ساز نه تنها با احساسات، بلکه با اختلافات زناشویی، کاهش ذهن آگاهی، دیدگاهی منفی در باره هیجانات خود و راهبردهای مقابله ای مشکل ساز مانند اجتناب، نشخوار فکری یا سرزنش خود و دیگران مرتبط هستند. از سوی دیگر، همدلی با توانایی درک تجربه عاطفی دیگران، شاخص های بهزیستی روانشناختی را افزایش می دهد و کیفیت طرحواره های هیجانی را بهبود می بخشد. پژوهش ها حاکی از اثربخشی درمان تلفیقی پذیرش و تعهد با شفقت بر نگرانی، نشخوار فکری، اضطراب اجتماعی و روابط زوجین می باشد، اما در زمینه کاربرد این درمان در جامعه مورد مطالعه، شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر به دنبال بررسی اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر پذیرش و تعهد با تمرکز بر شفقت به خود بر طرحواره های هیجانی و همدلی زوجین بود. روش: روش پژوهش، شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون، پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمام زوجینی بود که در نیمه اول سال ۱۴۰۰ به مراکز مشاوره شهر تهران مراجعه کردند. حجم نمونه ۳۶ نفر و روش نمونه گیری، هدفمند با جایگزینی تصادفی بود. گروه آزمایش، مداخلات را به صورت ۸ جلسه هفتگی ۹۰ دقیقه ای گروهی دریافت کرد. ابزار پژوهشی، مقیاس طرحواره های هیجانی لیهی II (۲۰۰۲) و مقیاس همدلی اساسی جولیف و فارینگتون (۲۰۰۶) بود. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس آمیخته و نرم افزار تحلیل آماری ۲۵-SPSS تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: یافته ها نشان داد مداخله شناختی مبتنی بر پذیرش و تعهد با تمرکز بر شفقت به خود، به صورت معناداری متغیر طرحواره های هیجانی (0/001 >P) و متغیر همدلی (0/001 >P) را تحت تأثیر قرار داده است. نتایج پیگیری حاکی از پایداری اثربخشی بود. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که درمان شناختی مبتنی بر پذیرش و تعهد با تمرکز بر شفقت به خود، مداخله ای مؤثر بر طرحواره های هیجانی و همدلی زوجین است. بنابراین برای اصلاح طرحواره های هیجانی مشکل ساز و افزایش همدلی زوجین می توان از مداخلات شناختی مبتنی بر پذیرش و تعهد با تمرکز بر شفقت به خود استفاده کرد. شماره ی مقاله: ۸
۹.

مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و ذهن آگاهی بر کنترل عواطف نوجوانان دارای رفتارهای خودآسیب رسان(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۴۸ تعداد دانلود : ۱۰۸
زمینه: مطالعات نشان می دهد احساسات و عواطف در شروع و حفظ رفتارهای خودآسیب رسان نوجوانان نقش دارند. با وجود اینکه در پیشینه ی تحقیقات به اثرات مثبت درمان پذیرش و تعهد و ذهن آگاهی بر مشکلات روانشناختی نوجوانان اشاره دارد، اما در زمینه کاربرد این دو روی آورد درمانی بر روی جامعه تحقیق شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و ذهن آگاهی بر کنترل عواطف نوجوانان دارای رفتارهای خودآسیب رسان انجام شد. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری دو ماهه انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر مدارس دولتی دوره متوسطه اول منطقه 1 شهر تهران در سال تحصیلی 99-98 بود. 60 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه (هرگروه 20 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش اول و دوم هریک 8 جلسه تحت درمان پذیرش و تعهد، و درمان ذهن آگاهی قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل سیاهه خودگزارشی رفتارهای خودآسیب رسان (کلونسکی و گلن، 2009) و مقیاس کنترل عواطف (ویلیامز و همکاران، 1997) بود. تحلیل داده ها با روش تحلیل کوواریانس چند متغیره و آزمون t همبسته بوسیله نرم افزار 23-SPSS انجام شد. یافته ها: در مرحله پس آزمون هر دو روش مداخله بر کنترل عواطف نوجوانان تأثیر معناداری داشت (0/01 P<). در مرحله پیگیری نیز دو مداخله به صورت معناداری موجب بهبود کنترل عواطف نوجوانان شد. اما بین میزان اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و ذهن آگاهی تفاوت معناداری وجود نداشت. نتیجه گیری: نتایج نشان داد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد از طریق پذیرش احساسات و جلوگیری از اجتناب تجربه ای و شکل دهی به عمل متعهدانه و عادات سالم و همچنین آموزش ذهن آگاهی به واسطه بالا بردن آگاهی نسبت به زمان حال، از طریق بهبود فرآیند تفکر، شناسایی و اصلاح باورهای شناختی منفی و ارائه پاسخ های شناختی مناسب بر بهبود کنترل عواطف نوجوانان دارای رفتارهای خودآسیب رسان کمک کرده است. شماره ی مقاله: ۹
۱۰.

اثربخشی آموزش تکنیک های ذهن آگاهی بر ناگویی هیجانی و اضطراب اجتماعی بر اساس سیستم های مغزی - رفتاری(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۶۷ تعداد دانلود : ۱۰۷
زمینه: تحقیقات نشان می دهد ناگویی هیج انی و مؤلفه های دش واری در شناس ایی احساسات با نشانه های اختلال اضطراب اجتماعی رابطه مثبت دارند و فاکتورهای شناختی اختلال اضطراب اجتماعی را حفظ و موجب اجتناب از دیگران می شوند. هدف: این پژوهش با هدف تعیین میزان اثربخشی آموزش تکنیک های ذهن آگاهی بر ناگویی هیجانی، در زنان دارای ناگویی هیجانی بالا و بر اضطراب اجتماعی، در زنان دارای اضطراب اجتماعی بر اساس سیستم های مغزی - رفتاری آن ها و تعیین میزان تفاوت اثربخشی در دو گروه از این زنان، طرح و اجرا گردید. روش: روش این پژوهش، نیمه آزمایشی با نمونه گیری غیرتصادفی و در دسترس با طرح دو گروهی (گروه آزمایش و گروه کنترل) همراه با پیش آزمون -پس آزمون و پیگیری بود. جامعه آماری شامل 16 نفر از زنان در دسترس دارای ناگویی هیجانی بالا و 16 نفر از زنان دارای اضطراب اجتماعی، بدلیل در دسترس بودن، در سال 1398 بود که هر کدام به دو گروه آزمایش و کنترل انتخاب شدند. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس آمیخته تغییراتِ معنادار دو گروه را برای عامل درون گروهی نشان داد و اثرات گروه و تعاملی زمان و گروه نیز معنادار بود. نتایج تحلیل واریانس چندمتغیری برای مقایسه اثر گروه بر ترکیب خطی اثربخشی آموزش تکنیک های ذهن آگاهی بر ناگویی هیجانی در زنان دارای ناگویی هیجانی بالا و بر اضطراب اجتماعی، زنان دارای اضطراب اجتماعی بر اساس سیستم های مغزی - رفتاری آن ها در کوتاه مدت و بلندمدت نشان داد که اثر عامل گروه بر ترکیب خطی اثربخشی آموزش تکنیک های ذهن آگاهی... در پس آزمون و پیگیری از لحاظ آماری معنادار بود. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که متغیرهایی همچون ناگویی هیجانی و اضطراب اجتماعی، تحت تأثیر آموزش ذهن آگاهی بر اساس سیستم های مغزی - رفتاری تغییر نمودند و تفاوت اساسی در دو گروه آموزشی بوجود آمد که پیش از این مابین این دو اختلال، بطور همزمان مقایسه ای صورت نگرفته بود. شماره ی مقاله: ۱۰
۱۱.

اثربخشی طرحواره درمانی بر سبک های مقابله ای و نگرانی های تصویر بدنی در افراد چاق مبتلا به اختلال پرخوری: مطالعه تک آزمودنی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۹۰ تعداد دانلود : ۱۴۵
زمینه: سبک های مقابله ای ناکارآمد و نگرانی درباره تصویر بدنی از جمله مؤلفه هایی هستند که بر روی افراد چاق دچار اختلال پرخوری تأثیر می گذارند و منجر به رفتارهای ناسالم خوردن می شوند. با این وجود مداخلات عمیق روانشناختی که بر روی این مؤلفه ها تمرکز کند، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. با توجه به اینکه طرحواره درمانی، درمان یکپارچه، عمیق و کارآمدی است سؤال پژوهش حاضر این است که آیا این مداخله می تواند بر سبک های مقابله ای و نگرانی تصویر بدنی در افراد چاق مبتلا به اختلال پرخوری تأثیرگذار باشد؟ هدف: هدف پژوهش اثربخشی طرحواره درمانی بر سبک های مقابله ای و نگرانی های تصویربدنی در افراد چاق مبتلابه اختلال پرخوری بود. روش: طرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با ساختار تک آزمودنی شامل خط پایه، مداخله و پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان چاق مبتلا به پرخوری مراجعه کننده به یک کلینیک لاغری شهر تهران در سال های 1401-1400 بود. نمونه پژوهش را هشت نفر از زنان چاق تشکیل داده بودند. ابزار پژوهش پرسشنامه جبران افراطی یانگ و رای (1994)، پرسشنامه اجتناب یانگ و رای (1994)، پرسشنامه نشانه های اختلال خوردن فیربورن (2008) و مصاحبه نیمه ساختاریافته و پروتکل طرحواره درمانی (سیمپسون، 2018) بود. برای تجزیه وتحلیل داده ها از درصد داده های ناهمپوش، درصد بهبودی و شاخص تغییرات معتبر و نمودار روند استفاده شد. یافته ها: شاخص های درصد بهبودی، درصد داده های ناهمپوش و شاخص تغییرات معتبر در متغیر اجتناب برای شرکت کنندگان دوم، چهارم، ششم، هفتم و هشتم؛ در متغیر جبران افراطی برای شرکت کنندگان چهارم، ششم، هفتم و هشتم و در متغیر نگرانی های بدنی تمام شرکت کنندگان دارای بهبود چشمگیری در مرحله ی مداخله و پیگیری بودند (دارای RCI بالاتر از 1/96 بودند) که این نشان دهنده ی اثربخشی و ثبات نتایج طرحواره درمانی است. نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی طرحواره درمانی بر سبک های اجتناب و جبران افراطی و نگرانی های تصویر بدنی پیشنهاد می گردد علاوه بر توجه به مؤلفه های جسمانی در درمان افراد چاق مبتلا به پرخوری به مؤلفه های روانشناختی از نوع طرحواره های ناسازگار و سبک های مقابله ای برخاسته از آن ها نیز توجه شود. شماره ی مقاله: ۱۱
۱۲.

بررسی مقایسه اثربخشی درمان به شیوه شناختی - رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی و شناختی - رفتاری، بر پریشانی روانشناختی در بیماران مبتلا به سردرد میگرنی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۹۲ تعداد دانلود : ۱۳۶
زمینه: میگرن درد مزمن، پیچیده و چندبعدی است که از عوامل زیست شناسی، روانشناختی و اجتماعی ریشه می گیرد و بار اقتصادی سنگینی بر بیماران، سیستم بهداشت جهانی و جامعه تحمیل می کند، تحقیقات زیادی بر اثربخش بودن درمان شناختی - رفتاری و درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی بر سردردهای میگرنی انجام شده است. اما در زمینه تأثیر روانشناختی این درمان ها بر پریشانی روانشناختی و مقایسه آن ها در جامعه مورد تحقیق شکاف تحقیقانی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر به منظور بررسی مقایسه اثربخشی درمان شناختی - رفتاری و درمان شناختی - رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی بر پریشانی روانشناختی در بیماران مبتلا به سردرد میگرنی انجام شده است. روش: پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون سه گروهی می باشد. جامعه آماری شامل کلیه بیماران مبتلا به سردرد میگرنی مراجعه کننده به کلینیک مغز و اعصاب مشهد در نیمه اول سال (1399) بود. پس از مشخص شدن شرایط ورود و خروج از پژوهش و اجرای اولیه پیش آزمون تعداد 45 نفر واجد شرایط انتخاب و به شکل تصادفی در سه گروه (دو گروه آزمایش و یک گروه گواه) جایگزین شدند. جهت گردآوری اطلاعات از پرسشنامه مقیاس افسردگی – اضطراب - استرس (لاویبوند و لاویبوند، 1998) استفاده شد. داده ها از طریق کواریانس چند متغییره و آزمون تعقیبی بن فرونی مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: بر اساس نتایج حاصل، هر دو روش مداخلاتی شناختی - رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی (0/05 >P) و شناختی - رفتاری (0/05 >P) به طور معناداری موجب کاهش سطح پریشانی روانشناختی در بیماران گردیدند، اما میزان تأثیر مداخله شناختی - رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش پریشانی روانشناختی بیشتر بود. میانگین هر سه متغیر افسردگی (0/001 >P)، اضطراب (0/001 >P) و استرس (0/01 >P) در گروه درمان شناختی - رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی نسبت به دو گروه دیگر پایین تر است؛ و همچنین میانگین افسردگی (0/001 >P)، اضطراب (0/02 >P) و استرس (0/001 >P) در گروه درمان شناختی - رفتاری به طور معناداری پایین تر از گروه گواه است. بنابراین، اگرچه هر دو مداخله درمان شناختی - رفتاری و درمان شناختی - رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی موجب کاهش معنادار افسردگی، اضطراب و استرس مبتلایان به سردرد میگرنی شده اند، اما درمان شناختی - رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی به طور معناداری از درمان شناختی - رفتاری اثربخش تر بوده و به طور معناداری عملکرد موفق تری در کاهش ابعاد پریشانی روانشناختی داشته است. نتیجه گیری: روش درمانی شناختی - رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی تأثیر بیشتری بر پریشانی روانشناختی در بیماران مبتلا به میگرن دارد؛ بنابراین توصیه می شود از این روش به عنوان درمان مکمل استفاده شود. شماره ی مقاله: ۱۲

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۰