علوم روانشناختی

علوم روانشناختی

علوم روانشناختی دوره 22 پاییز (آذر) 1402 شماره 129 (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

مقایسه کارکردهای اجرایی عینی و ذهنی بیماران مزمن کلیوی دیالیزی و افراد بهنجار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: کارکردهای اجرایی عینی کارکردهای اجرایی ذهنی بیماری مزمن کلیوی دیالیز

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 807 تعداد دانلود : 689
زمینه: بیماری کلیوی مزمن یکی از مشکلات فراگیر سلامت عمومی می باشد. این بیماری با نقص های شناختی گسترده ای مرتبط است که از آن بین می توان به توجه دیداری، سرعت روانی حرکتی و کارکرد اجرایی اشاره کرد. در اغلب پژوهش های انجام شده در این حوزه، از نگاه ترکیبی در سنجش کارکردهای اجرایی و ارزیابی هر دو نوع کارکردهای اجرایی عینی و ذهنی استفاده نشده و این مانع کسب دانشی یکپارچه در این حوزه بوده است. هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه کارکردهای اجرایی عینی و ذهنی بین بیماران مزمن کلیوی دیالیزی و افراد بهنجار بود. روش: طرح پژوهش حاضر از نوع پس رویدادی است و جامعه پژوهش حاضر شامل تمام بیماران مزمن کلیوی دیالیزی است که در سال 1401 تا 1402 برای درمان به بیمارستان و کلینیک لبافی نژاد شهر تهران مراجعه کرده بودند. برای تعیین حجم نمونه از نرم افزار Gpower استفاده شد و برای هر گروه 39 نفر در نظر گرفته شد که این افراد به شیوه هدفمند انتخاب شدند و ابزارهای پژوهش که شامل آزمون مجموعه خودکار تست عصب روانشناسی کمبریج (مجموعه شناخت کمبریج، 2012) و مقیاس نارسایی کارکردهای اجرایی (بارکلی، 2012) بود را تکمیل کردند و داده های پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS 21 و تحلیل واریانس چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. یافته ها: نتایچ تحلیل واریانس چند متغیری نشان داد که بین دو گروه بیماران مزمن کلیوی دیالیزی و بهنجار از لحاظ کارکردهای اجرایی عینی فراخنای فضایی - دیداری، تعداد خطاهای حافظه فعال فضایی، مسائل حل شده با حداقل حرکت و میانگین حرکات در مسائل سخت تفاوت معنادار وجود دارد. همچنین بین دو گروه بیماران مزمن کلیوی دیالیزی و بهنجار از لحاظ کارکردهای اجرایی ذهنی خودسازماندهی/حل مسأله و خودکنترلی/بازداری تفاوت معنادار وجود داشت (05/0 p<). نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر پیشنهاد می شود به نقش کارکردهای اجرایی عینی و برخی کارکردهای اجرایی ذهنی در شناسایی زودهنگام آسیب های ساختاری و کارکردی مغزی بیماران مزمن کلیوی دیالیزی توجه ویژه اختصاص داده شود.
۲.

پیش بینی ناگویی هیجانی براساس پردازش اطلاعات هیجانی با میانجی گری خوافشایی هیجانی در افراد متأهل(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: خودافشایی هیجانی پردازش هیجانی ناگویی هیجانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 74 تعداد دانلود : 997
زمینه: ناگویی هیجانی نوعی نقص و نارسایی خلقی است که باعث ناتوانی در پردازش شناختی اطلاعات هیجانی و تنظیم هیجان ها می شود. ناگویی هیجانی همسران یکی از عوامل مؤثر بر ناسازگاری و تعامل زوجین است که بر روی تعامل و سازگاری ایشان تأثیر منفی می گذارد. اما در زمینه پیش بینی ناگویی هیجانی از طریق توانایی در پردازش اطلاعات هیجانی با میانجی گری خودافشایی هیجانی در جامعه مورد نظر شکاف تحقیقاتی وجود دارد، بنابراین در این تحقیق بر پیش بینی ناگویی هیجانی براساس پردازش هیجانی با میانجی گری خودافشایی هیجانی در افراد متأهل پرداخته می شود. هدف: هدف از پژوهش حاضر ارائه الگوی ساختاری پیش بینی ناگویی هیجانی براساس پردازش هیجانی با میانجی گری خودافشایی هیجانی بود. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی به شیوه معادلات ساختاری است. جامعه پژوهش شامل تمامی زنان متأهل مراجعه کننده به کلینیک های مشاوره و مددکاری شهرستان رباط کریم جهت طلاق توافقی در سال 1398 بود که تعداد 200 نفر به روش نمونه گیری هدفمند از نوع در دسترس انتخاب شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات از مقیاس فارسی ناگویی هیجانی تورنتو (بشارت، 1393) و مقیاس خودافشایی هیجانی (اسنل، 2001) و مقیاس فارسی پردازش هیجانی غلامی و ابوالمعالی (1398) استفاده شده است. به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش های آماری توصیفی و همچنین معادلات ساختاری و از نرم افزارهای Spss, Lisrel استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که خودافشایی هیجانی در رابطه بین ناگویی هیجانی و پردازش هیجانی نقش واسطه ای ایفا می کند (05/0 >p) و میان ناگویی هیجانی و پردازش هیجانی با در نظر گرفتن خودافشایی هیجانی به عنوان عامل میانجی، رابطه غیرمستقیم وجود دارد. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که بین پردازش هیجانی و ناگویی هیجانی ارتباط مستقیم و معنادار وجود دارد به نحوی که از بین متغیرهای پردازش هیجانی، متغیر هیجانات تضعیف و سرکوب شده، ناگویی هیجانی را پیش بینی می کنند و بطور کلی ناگویی هیجانی در زوجین را می توان براساس متغیرهای مذکور پیش بینی کرد. بنابراین، در برنامه های پیشگیری و درمانی باید به این عوامل توجه شود.
۳.

بررسی نقش میانجی گر پاسخ گویی ادراک شده همسر در رابطه سلامت خانواده اصلی و کیفیت زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: پاسخ گویی ادراک شده همسر سلامت خانواده اصلی کیفیت زناشویی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 748 تعداد دانلود : 379
زمینه: بر اساس مطالعات پیشین، از جمله متغیرهای مرتبط و تأثیرگذار بر کیفیت زناشویی، سلامت خانواده اصلی و پاسخ گویی ادراک شده همسر است. نقش متغیرهای مذکور بر کیفیت زناشویی زوجین مورد مطالعه قرار گرفته است، اما در مورد نقش میانجی گر پاسخ گویی ادارک شده همسر در ارتباط بین سلامت خانواده اصلی و کیفیت زناشویی شکاف پژوهشی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای پاسخ گویی ادراک شده همسر در رابطه سلامت خانواده اصلی و کیفیت زناشویی انجام شد. روش: روش پژوهش، توصیفی همبستگی و از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زنان متأهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره و خدمات روانشناختی شهر تهران در سال 1401 بود که از بین آن ها 397 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از مقیاس های سلامت خانواده اصلی (هاوستات و همکاران، 1985)، کیفیت زناشویی (باسبی و همکاران، 1995)، پاسخ گویی ادراک شده همسر (ریس و همکاران، 2017) استفاده شد. جهت تحلیل داده ها نیز روش مدل یابی معادلات ساختاری و نرم افزارهای SPSS22 و Amos22 مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها: مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که سلامت خانواده اصلی هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیرمستقیم (از طریق پاسخ گویی ادراک شده) بر کیفیت زناشویی زنان اثر معنادار دارد (01/0 >(p. نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده به نظر می رسد سلامت خانواده اصلی به واسطه بهبود پاسخ گویی ادراک شده همسر بر کیفیت زندگی زناشویی اثر مستقیم و غیرمستقیم دارد. سلامت خانواده اصلی به عنوان یک عامل حمایتی به نوبه خود منجر به فراخوانی پاسخ گویی ادراک شده توسط همسر شده و فرد به دلیل هیجانات مثبت ناشی از آن ها، کیفیت زناشویی بالاتری از خود نشان می دهد.
۴.

مقایسه اثربخشی طرحواره درمانگری و تلفیق آن با فن مواجهه و جلوگیری از پاسخ بر تحمل پریشانی در زنان مبتلا به اختلال وسواس شستشو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: طرحواره درمانگری مواجهه و جلوگیری از پاسخ تحمل پریشانی اختلال وسواس - ناخودداری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 642 تعداد دانلود : 245
زمینه: وسواس، از اختلالات روانی مزمن است که به دلیل ماهیت پیچیده آن، موجب شده درمان های متفاوتی برای آن استفاده شود. طرحواره درمانگری و فن مواجه و جلوگیری از پاسخ از شیوه های درمانی است که روی افراد مبتلا به وسواس مورد بررسی قرار گرفته است. براساس تحقیقات پیشین هر دو به تنهایی روش های درمانی مؤثری به شمار می روند، اما پژوهش های اندکی تلفیق این دو روش و مقایسه آن با روش دیگر را مورد بررسی قرار داده است. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی طرحواره درمانگری و تلفیق آن با فن مواجهه و جلوگیری از پاسخ بر تحمل پریشانی زنان مبتلا به اختلال وسواس شستشو انجام شد. روش: روش پژوهش شبه تجربی با طرح پیش آزمون – پس آزمون، و پیگیری 2 ماهه بود. جامعه آماری شامل تمامی زنان مبتلا به وسواس شستشو مراجعه کننده به مراکز مشاوره شمال و مرکز شهر تهران از ابتدای آبان تا پایان بهمن 99 بود، که 45 نفر به صورت در دسترس براساس ملاک های ورود انتخاب شدند. گروه مداخله اول (طرحواره درمانگری) 12 جلسه و گروه مداخله دوم (تلفیق طرحواره درمانگری با فن مواجهه و جلوگیری از پاسخ) 14 جلسه تحت مداخله قرار گرفتند. ابزار پژوهش مقیاس تحمل پریشانی (سیمونز و گاهر، 2005) بود. تحلیل داده ها با روش تحلیل واریانس مختلط و آزمون بونفرونی در نرم افزار 23-SPSS انجام شد. یافته ها: یافته ها نشان داد هر دو روش مداخله طرحواره درمانگری و تلفیق طرحواره درمانگری با فن مواجهه و جلوگیری از پاسخ در پایان مداخلات و دوره پیگیری موجب افزایش تحمل پریشانی در زنان مبتلا به اختلال وسواس شستشو شدند (0001/0 P<)، اما روش تلفیق طرحواره درمانگری با فن مواجهه و جلوگیری از پاسخ در مقایسه با طرحواره درمانگری دارای اثربخشی بیشتری بر تحمل پریشانی بود. نتیجه گیری: نتایج نشان داد استفاده از فن مواجهه و جلوگیری از پاسخ در کنار فنون شناختی، تجربی و رفتاری طرحواره درمانگری به افراد مبتلا به اختلال وسواسی کمک می کند تا بتوانند ابعاد مختلف محرک اضطراب زا را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و در نتیجه پاسخ مناسب تری به آن ارائه دهند.
۵.

مقایسه اثربخشی مشارکت در تمرین های شناختی و فراشناختی بر روحیه کارگروهی دانش آموزان ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: کارگروهی دانش آموزان ابتدایی راهبردهای شناختی و فراشناختی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 792 تعداد دانلود : 646
زمینه: ارتقای روحیه کارگروهی، یکی از مهم ترین اهداف نظام های تربیتی است. از طرفی از راهبردهای شناختی و فراشناختی به عنوان یکی از فنون پرکاربرد در شیوه های تربیتی یاد می شود. علی رغم اهمیت تقویت روحیه کارگروهی در دانش آموزان و تأکیدات چندجانبه در اسناد بالادستی تاکنون مطالعه ای به بررسی تأثیر راهبردهای شناختی و فراشناختی بر روحیه کارگروهی دانش آموزان نپرداخته است. هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی راهبردهای شناختی و فراشناختی بر روحیه کارگروهی دانش آموزان ابتدایی بود. روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان ابتدایی پسر شهرستان ملارد در سال 1401-1402 بود. برای انتخاب نمونه با استفاده از شیوه در دسترس، تعداد 15 دانش آموز برای هر گروه انتخاب شد و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه گمارده شدند (در مجموع 45 نفر). برای سنجش روحیه کارگروهی از پرسشنامه کارگروهی لنچیونی (2004) استفاده شد. همچنین پروتکل آموزشی برگرفته از سیف (1395) در 10 جلسه 60 دقیقه ای برای دانش آموزان دو گروه آزمایش اجرا شد و گروه گواه مداخله خاصی دریافت نکرد. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 26 انجام شد. یافته ها: یافته ها در مطالعه حاضر نشان داد که تأثیر هر دو مداخله راهبردهای شناختی و فراشناختی در تمام خرده مقیاس های روحیه کارگروهی مورد تأیید است (05/0 >p). با مروری بر اندازه های اثر برآورد شده نتایج نشان داد بیشترین تأثیر بر مؤلفه تعهد با اندازه اثر 87/0 و پس از آن بر مؤلفه مسئولیت پذیری با اندازه اثر 75/0 داشته است. نتیجه گیری: مقایسه آموزش ها نشان داد که اثربخشی راهبردهای فراشناختی بر روحیه کارگروهی به طورمعناداری بیش از مداخله راهبردهای شناختی بود و براساس این نتایج می توان استنباط کرد که مداخلات فراشناختی و همچنین شناختی، ظرفیت اثربخشی برای ارتقای روحیه کارگروهی در دانش آموزان را دارد و کارشناسان حوزه تربیت، مشاوران و روانشناسان تحصیلی می توانند برای ارتقای سطح روحیه کارگروهی دانش آموزان از این مداخلات استفاده نمایند.
۶.

تدوین مدل یادگیری مادام العمر معلمان بر اساس خستگی هیجانی، کار گروهی و مشکلات اقتصادی – اجتماعی با میانجی گری توانمندسازی روانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: یادگیری مادام العمر خستگی هیجانی کار گروهی مشکلات اقتصادی - اجتماعی توانمندسازی روانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 156 تعداد دانلود : 748
زمینه: گرایش به یادگیری یک ویژگی اساسی در میان انسان های توانمند است و در این میان، وجود این گرایش در بین معلمان می تواند سرچشمه شکل گیری توانایی ها و مهارت های گسترده شود. تاکنون مطالعات متعددی به مدل های یادگیری معلمان پرداخته اند، اما در مورد تدوین مدل یادگیری مادام العمر معلمان بر اساس خستگی هیجانی، کار گروهی و مشکلات اقتصادی – اجتماعی با میانجی گری توانمندسازی روانی شکاف پژوهشی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل یادگیری مادام العمر بر اساس خستگی هیجانی، کار گروهی و مشکلات اقتصادی - اجتماعی با میانجی گری توانمندسازی روانی در معلمان شهر کرمانشاه انجام شد. روش: پژوهش حاضر بر اساس هدف، کاربردی و از نظر ماهیت توصیفی - همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمام معلمان دوره های تحصیلی مختلف شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 1402 – 1401 بود. روش نمونه گیری نیز به صورت تصادفی چند مرحله ای بود که در نهایت 395 نفر معلم انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه یادگیری مادام العمر معلمان (هرسن، 2016)، توانمندسازی روانشناختی (اسپریتزر و میشرا، 1995)، خستگی هیجانی (مسلش، 1986)، کار تیمی (لنچیونی، 2004) و پرسش نامه پژوهشگر ساخته مشکلات اقتصادی - اجتماعی معلمان بود. تجزیه و تحلیل داده های پژوهش با روش مدل سازی معادلات ساختاری و کمک نرم افزارهای SPSS-26 و LISREL-8.8 انجام شد. یافته ها: ضریب تأثیر استاندارد خستگی هیجانی بر یادگیری مادام العمر برابر با 0/75- (با مقدار t برابر با 14/69-)، بر توانمندسازی روانی برابر با 0/27- (با مقدار t برابر با 3/71-) و توانمندسازی روانی بر یادگیری مادام العمر برابر با 0/23 (مقدار t برابر با 4/94) بود که نشان دهنده معناداری نقش میانجی توانمندسازی روانی در رابطه خستگی هیجانی و یادگیری مادام العمر بود. ضریب تأثیر مشکلات اقتصادی - اجتماعی بر یادگیری مادام العمر برابر با 0/15- (مقدار t برابر با 4/36-)، بر توانمندسازی روانی برابر با 0/19- (با مقدار t برابر با 2/71-) و به سبب رابطه مثبت توانمندسازی روانی و یادگیری مادام العمر، معناداری نقش میانجی توانمندسازی روانی در رابطه مشکلات اقتصادی - اجتماعی و یادگیری مادام العمر در سطح 0/001 تأیید شد. نتیجه گیری: با توجه به با توجه به نتایج پیشنهاد می شود که مسئولان در سطوح مختلف ساختاری کشور و به ویژه آموزش و پرورش، جهت فراهم ساختن زمینه گرایش معلمان به یادگیری پایدار بر حل مشکلات معیشتی معلمان تمرکز کنند و به زمینه های شکل گیری هیجانات در معلمان توجه داشته باشند، تا بدین ترتیب به سبب توانمندسازی روانی معلمان، جامعه از وجود معلمان رشدگرا برخوردار شود.
۷.

اثربخشی روش تلفیقی طرحواره درمانی با آموزش اختصاصی سازی حافظه بر افسردگی، اضطراب و نشخوار فکری دانشجویان دارای طرحواره های ناسازگار اولیه: پژوهش مورد منفرد(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: طرحواره درمانی آموزش اختصاصی سازی حافظه طرحواره های ناسازگار اولیه افسردگی اضطراب نشخوار فکری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 692 تعداد دانلود : 351
زمینه: افراد دچار افسردگی اساسی و اضطراب عموماً دچار طرحواره های ناسازگار اولیه متعدد و بیش کلی گرایی حافظه در بازیابی خاطرات هستند. از سوی دیگر بیش کلی گرایی حافظه، انتقال طرحواره های ناسازگار اولیه را از مادر به کودک تسهیل می کند. در مورد اثربخشی روش تلفیقی طرحواره درمانی و آموزش اختصاصی سازی حافظه بر افسردگی، اضطراب و نشخوار فکری دانشجویان دارای طرحواره های ناسازگار اولیه، شکاف پژوهشی وجود دارد. هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی اثر بخشی روش تلفیقی طرحواره درمانی با آموزش اختصاصی سازی حافظه بر افسردگی، اضطراب و نشخوار فکری دانشجویان دارای طرحواره های ناسازگار اولیه بود. روش: روش پژوهش حاضر از نوع مورد منفرد با طرح ABA بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانشجویان مراجعه کننده به مرکز مشاوره دانشگاه اصفهان در سال 1401 بود. نمونه ی پژوهش نیز شامل چهار دانشجوی مبتلا به افسردگی اساسی با نمرات بالا در سطح اضطراب و نشخوار فکری بود. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل مصاحبه بالینی نیمه ساختاریافته بر اساس DSM5، پرسشنامه طرحواره یانگ - فرم کوتاه 90 سؤالی (یانگ، 1999)، پرسشنامه افسردگی بک-II (بک، 1996)، پرسشنامه نشخوار فکری (نولن - هوکسما و مارو، 1991)، پرسشنامه اضطراب بک (بک، 1998) و آزمون حافظه سرگذشتی (ویلیام و برودبنت، 1986) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نمودار روند، درصد داده های ناهمپوش، درصد بهبودی استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد، روش تلفیقی طرحواره درمانی با آموزش اختصاصی سازی حافظه بر افسردگی شرکت کنندگان با میانگین درصد بهبودی 30/55 پس از مداخله و اضطراب با میانگین درصد بهبودی 30/65 پس از مداخله مؤثر است، اما مداخله بر روی نشخوار فکری شرکت کنندگان با میانگین درصد بهبودی 39/1 مؤثر نیست. همچنین این روش در کاهش بیش کلی گرایی حافظه شرکت کنندگان مؤثر است. نتیجه گیری: با توجه به اثر بخشی مداخله تلفیقی حاضر بر افسردگی و اضطراب و کاهش بیش کلی گرایی حافظه، استفاده از آموزش اختصاص سازی حافظه در خلال جلسات طرحواره درمانی به عنوان یک تکنیک در کنار سایر تکنیک های تجربی، هیجانی، شناختی و رفتاری پیشنهاد می شود.
۸.

تحلیل سطوح مختلف اثرات شناختی فضای معماری بر فعالیت های مغز در بازه های زمانی متفاوت: با بهره گیری از علوم اعصاب(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: شناخت فعالیت های مغز فضای معماری علوم اعصاب

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 705 تعداد دانلود : 843
زمینه: فضای معماری بر سلامت جسمی و روانی انسان اثرات زیادی می گذارد. برخی اثرات از منظر شناختی به صورت خودآگاه و نمایان در رفتار است، اما برخی اثرات پنهان و درک آن ها نیاز به تحلیل دارد. طیف اثرات می تواند از مثبت تا منفی باشد. از گذشته مطالعات متعددی در زمینه روانشناسی محیط صورت گرفته است، اما به دلیل استفاده از روش های سنتی پاسخگوی چگونگی تأثیر فضای معماری بر مغز نبوده اند. امروزه با پیدایش گرایش نوین علوم اعصاب، نحوه این تأثیر روشن شده است. هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی اثرات شناختی فضای معماری بر فعالیت های مغز بر مبنای علوم اعصاب، صورت گرفته است و در پی شفاف سازی سطوح مختلف اثرات کوتاه مدت و بلندمدت فضای معماری بر مغز بوده است. روش: پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و روش توصیفی - تحلیلی با بهره گیری از مرور منابع و مطالعات موجود انجام شده است و به طور خاص به اثرات معماری بر فعالیت های مغز و شناخت پرداخته است. بازه زمانی مورد مطالعه بین 11 دی 1388 تا 10 آذر 1398 در یک دهه اخیر بوده است و از پایگاه داده های Science Citation Index Expanded, Social Sciences Citation Index, Arts, and Humanities citation Index, and Emerging Sources Citation Index استفاده شده است. یافته ها: نتایج پژوهش حاکی از آن است که فضای معماری در سه سطح مختلف از لحاظ اهمیت اثرات، از ساده تا پیچیده قابل دسته بندی است. فضای معماری در سطح پایین بر تنظیمات متابولیک، پاسخ های ایمنی و اساسی، در سطح میانی بر جهت یابی و استرس و در سطح بالایی بر هیجان، حافظه و توجه اثرگذار است. نتیجه گیری: به نظر می رسد زمینه پژوهشی حاضر گامی در جهت روشن سازی اثرات معماری برای پژوهشگران زمینه های روانشناختی محیطی باشد و مسیری روشن را برای دست یابی به فضای سالم در این زمینه باز کند.
۹.

نقش میانجی گر ترس از خود و باورهای وسواسی در رابطه آشفتگی استنتاج با علائم اختلال وسواسی - جبری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: آشفتگی استنتاج ترس از خود باورهای وسواسی علائم اختلال وسواسی - جبری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 491 تعداد دانلود : 217
زمینه: تحقیقات قبلی نقش بالقوه آشفتگی استنتاج را در ایجاد و حفظ علائم اختلال وسواسی - جبری برجسته کرده است. در برخی از این مطالعات، عوامل پیش بینی کننده علائم اختلال وسواسی - جبری از جمله ترس از خود و باورهای وسواسی شناسایی شده است، اما مکانیسم های میانجی گر این رابطه هنوز شناسایی نشده است. هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی گر ترس از خود و باورهای وسواسی در رابطه آشفتگی استنتاج با علائم اختلال وسواسی – جبری بود. روش: روش پژوهش حاضر همبستگی و از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی کاربران بیست تا پنجاه ساله شبکه های اجتماعی مشهد در سال 1401 بودند که از این میان 300 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای گردآوری داده های پژوهش از مقیاس های وسواسی - جبری (نسخه تجدیدنظرشده) (فوآ و همکاران، 2002)، آشفتگی استنتاج (آردما و همکاران، 2010)، ترس از خود (آردما و همکاران، 2013) و باورهای وسواسی کارگروه شناخت های وسواسی – جبری (1997) استفاده شد. داده ها با روش مدل یابی معادلات ساختاری با رویکرد تحلیل مسیر و با نرم افزارهای SPSS26 و AMOS22 تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که آشفتگی استنتاج (0/19= β)، باورهای وسواسی (0/55= β) و ترس از خود (0/23= β) اثر مستقیم و معناداری بر علائم وسواسی – جبری داشتند (01/0 >P). همچنین، آشفتگی استنتاج بر ترس از خود (60/ 0β=) و باورهای وسواسی (0/58=β) اثر مستقیم و معناداری داشت (0/01 >P). در مورد اثر غیرمستقیم، آشفتگی استنتاج از طریق ترس از خود (0/13= β) و باورهای وسواسی (0/31= β) بر علائم وسواسی – جبری اثر غیرمستقیم داشت (0/05 >P). نتیجه گیری: باتوجه به نقش ترس از خود و باورهای وسواسی بر رابطه آشفتگی استنتاج با علائم اختلال وسواسی – جبری، تمرکز بر کنترل ترس از خود و باورهای وسواسی می تواند اثر آشفتگی استنتاج بر علائم اختلال وسواسی – جبری را در جمعیت عمومی کاهش دهد.
۱۰.

مقایسه هوش اخلاقی، هوش هیجانی و هوش اجتماعی در دانش آموزان کلاس های تک پایه و چندپایه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: کلاس تک پایه کلاس چند پایه هوش اخلاقی هوش هیجانی هوش اجتماعی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 434 تعداد دانلود : 765
زمینه: کلاس های چندپایه که در آن ها یک معلم مسئولیت تدریس به فراگیران در پایه های مختلف تحصیلی را دارد، شیوه ای برای ایجاد دسترسی بیشتر کودکان روستایی به آموزش است. با وجود اثرات منفی این نوع آموزش مانند توجه کمتر به نیازهای فردی فراگیران، پژوهش های اندکی به افزایش مهارت های اجتماعی فراگیران، غنی تر بودن محیط آموزشی، مشارکت اجتماعی بهتر و رشد حرمت خود اشاره دارد. یکی از زمینه های برطرف کننده این تناقض، مقایسه هوش های چندگانه در دانش آموزان چندپایه و تک پایه است، اما در پیشینه پژوهشی مربوطه شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه هوش اخلاقی، هوش هیجانی و هوش اجتماعی در دانش آموزان کلاس های تک پایه و چندپایه انجام شد. روش: طرح پژوهش حاضر، توصیفی از نوع علّی - مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان تک پایه و چندپایه شهرستان خداآفرین در سال تحصیلی 1401-1400 بود که در پایه ششم ابتدایی مشغول به تحصیل بودند. حجم نمونه بر اساس جدول مورگان تعیین شد (239 نفر) و سپس نمونه گیری در سه سطح خوشه ای، طبقه ای و تصادفی ساده انجام شد. بدین ترتیب برای تعیین نمونه ای از دانش آموزان تک پایه از میان مدارس تک پایه شهرستان خداآفرین، چند مدرسه به صورت تصادفی انتخاب گردید. همچنین از میان مدارس روستایی چندپایه نیز چند مدرسه به قید قرعه به صورت تصادفی انتخاب شد. سپس با توجه به حجم هر کدام از طبقات (تک پایه و چندپایه) در جامعه آماری، در مجموع ۲۳۹ دانش آموز (147 دانش آموز تک پایه و 92 دانش آموز چندپایه) به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های هوش هیجانی (شوت و همکاران، 1998)، هوش اخلاقی (لنیک و کیل،2005) و هوش اجتماعی ترومسو (سیلورا و همکاران، 2001) استفاده شد. برای تحلیل داده ها نیز از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیری و نرم افزار SPSS26 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد دانش آموزان کلاس های چندپایه در هر سه متغیر هوش هیجانی، هوش اخلاقی و هوش اجتماعی میانگین نمرات بالاتری را کسب کرده اند، اما این تفاوت در خصوص نمرات هوش اخلاقی معنی دار نبود (05/0 P>) اما در مورد هوش هیجانی و هوش اجتماعی معنی دار بود (05/0 P<). نتیجه گیری: با توجه به یافته های به دست آمده، به نظر می رسد دانش آموزان کلاس های چندپایه به علت تعاملات بیشتر و غنی تر در محیط آموزشی نسبت به دانش آموزان کلاس های تک پایه از هوش هیجانی و اجتماعی بالاتری برخوردار هستند. با توجه انجام این پژوهش در یک منطقه جفرافیایی خاص و دانش آموزان پایه ششم ابتدایی، تکرار آزمایش در گروه های دیگر و نمونه های بیشتر پیشنهاد می شود.
۱۱.

مقایسه اثربخشی درمان روایتی و درمان شناختی-رفتاری بر خودکارآمدی درد و امیدواری در بیماران مبتلا به سرطان پستان متاستاتیک مقاوم به درمان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: درمان روایتی درمان شناختی-رفتاری خودکارآمدی درد امیدواری سرطان پستان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 660 تعداد دانلود : 856
زمینه: سرطان سینه در زنان، یکی از انواع سرطان های شایع در جهان است که پیامدهای منفی بسیاری بر وضعیت عاطفی، روانی و هیجانی زنان برجای می گذارد. به دلیل ماهیت روانی سرطان سینه، مداخلات روانشناختی کانون تمرکز برخی مطالعات بوده است. به نظر می رسد توجه بیشتر به مداخلات روانشناختی جهت کاهش رنج روانی زنان مبتلا به سرطان سینه ضروری است. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان روایتی و درمان شناختی-رفتاری برخودکارآمدی درد و امیدواری در بیماران سرطان پستان متاستاتیک مقاوم به درمان صورت گرفت. روش: پژوهش حاضر کاربردی و به شیوه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری یک ماهه با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری پژوهش حاضر شامل کلیه ی بیماران زن مبتلا به سرطان پستان متاستاتیک مقاوم به درمان مراجعه کننده به بیمارستان امام خمینی شهرستان ارومیه (1400) بود. با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند از نوع در دسترس 45 بیمار انتخاب و در دو گروه آزمایش (درمان روایتی، درمان شناختی-رفتاری) و یک گروه گواه (هر گروه 15 نفر) به صورت کاملاً تصادفی جایگزین شدند. ابزار جمع آوری داده ها شامل مقیاس خودکارآمدی درد (1989)، مقیاس امیدواری اشنایدر (1991) بود. گروه آزمایش اول و دوم هریک 8 جلسه تحت درمان روایت درمانی وایت و اپستون (1990) و مداخله شناختی-رفتاری ویلدرموت (2008) قرار گرفتند. پس از 1 ماه پیگیری انجام شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS-26 و با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی LSD تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: افرادی که روایت درمانی را تجربه کرده اند در مقایسه با افراد شرکت کننده در درمان شناختی -رفتاری نمرات بیشتری در خودکارآمدی درد و امیدواری کسب کرده بودند (05/0 p<). بدین معنا که درمان روایتی نسبت به درمان شناختی-رفتاری بر خودکارآمدی درد و امیدواری اثربخشی بیشتری داشته و در مرحله پیگیری این میزان معناداری پایدار بود. نتیجه گیری: هر دو رویکرد روایت درمانی و درمان شناختی-رفتاری بر خودکارآمدی درد و امیدواری اثربخش بوده ولی روایت درمانی نسبت به دو گروه دیگر اثربخشی بیشتری بر بهبود خودکارآمدی درد و امیدواری بیماران مبتلا به سرطان پستان متاستاتیک مقاوم به درمان دارد. لذا تکرار این پژوهش در گروه ها و نمونه های بیشتر پیشنهاد می شود.
۱۲.

مدل یابی ساختاری عملکرد جنسی در زنان زیر سن یائسگی بر اساس طرحواره های جنسی با نقش میانجی گر اضطراب حالت- صفت و عزت نفس جنسی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: اضطراب حالت اضطراب صفت طرحواره های جنسی عزت نفس جنسی عملکرد جنسی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 339 تعداد دانلود : 166
زمینه: عملکرد جنسی بر اساس طرحواره های جنسی یکی از جنبه های مهم در سلامت فردی است. اما در تمامی پژوهش های بررسی شده، نقش اضطراب حالت-صفت و عزت نفس جنسی به عنوان متغیرهای میانجی گر در نظر گرفته نشده است و همچنین توجه به اضطراب و عزت نفس منفی جنسی بر روابط جنسی در جامعه پژوهش مورد بررسی قرار نگرفته است. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی مدل معادلات ساختاری عملکرد جنسی زنان زیر سن یائسگی بر اساس طرحواره های جنسی با نقش میانجی گر اضطراب حالت-صفت و عزت نفس جنسی انجام شد. روش: روش پژوهش توصیفی - همبستگی و از نوع مدل معادلات ساختاری بود. جهت تعیین نمونه 350 نفر از زنان با سن زیر یائسگی مراجعه کننده به مراکز بهداشتی و درمانی شهرستان رودسر در سال 1401 با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای اندازه گیری شامل پرسشنامه های عملکرد جنسی زنان روزن و همکاران (1997)، طرحواره جنسی زنان اندرسن و سیرانووسکی (1994)، اضطراب حالت-صفت اسپیلبرگر (1970) و عزت نفس جنسی زینا و اسچوارز (1996) بودند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها، از ضریب همبستگی پیرسون برای سنجش همبستگی زوجی متغیرها و تحلیل مسیر، برای الگویابی معادلات ساختاری با نرم افزار SPSS و AMOS استفاده شد. یافته ها: بر اساس نتایج شاخص های برازش، مدل ساختاری پژوهش از برازش خوبی برخوردار بود. تحلیل روابط مستقیم نیز نشان داد بین عملکرد جنسی با طرحواره های جنسی صریح/راحت (0/016P=، 0/139 =β) و پرشور/رمانتیک (0/001P=، 0/181 =β) رابطه مستقیم، بین طرحواره جنسی خجالتی/محتاط و عملکرد جنسی، رابطه معکوس (0/049 P=، 0/102- =β)، بین عزت نفس جنسی و عملکرد جنسی، رابطه مستقیم (0/001 P<، 0/321 =β) و بین اضطراب صفت و عملکرد جنسی، رابطه معکوس (0/001 P<، 0/202- β=) وجود دارد. نتیجه گیری: بنابراین برای کاهش اختلالات عملکرد جنسی باید از مداخله هایی که زنان را در راستای شناخت، بینش و تغییر نگرش درباره افکار، احساسات و هیجانات خود درباره رابطه جنسی هدایت می کنند، استفاده شود. افزایش گستره چنین پژوهش هایی می تواند در پیشگیری از مشکلات جنسی زنان مؤثر باشد.

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۴