علوم روانشناختی

علوم روانشناختی

علوم روانشناختی دوره 22 بهار (فروردین) 1402 شماره 121 (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

مدل ساختاری رابطه تصویر بدن بر اساس ویژگی های شخصیت با میانجی گری استرس ادراک شده در افراد مبتلا به آرتریت روماتوئید(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: آرتریت روماتوئید استرس ادراک شده تصویر بدن ویژگی های شخصیت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۶ تعداد دانلود : ۱۶۶
زمینه: آرتریت روماتوئید یک اختلال خودایمنی است که مفاصل را تخریب کرده و منجر به مشکلات عمده جسمانی و روانی می شود. باتوجه به تعامل بالایی که تصویر بدن، ویژگی های شخصیت و استرس ادراک شده با عوارض ناشی از آرتریت روماتوئید دارند، بررسی نقش هم زمان آن ها در یک مدل ساختاری ضروری به نظر می رسد. هدف: هدف پژوهش حاضر ارائه مدلی جهت بررسی اثر ویژگی های شخصیت بر تصویر بدن با میانجی گری استرس ادراک شده در افراد مبتلا به آرتریت روماتوئید بود. روش: با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند ۳۵۰ نفر از افراد مبتلا به آرتریت روماتوئید مراجعه کننده به مراکز روماتولوژی بیمارستان های شهر تهران با درنظرگرفتن ملاک های ورود و خروج از پژوهش به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. گردآوری داده ها با پرسشنامه های تصویر بدن (کش، ۱۹۹۰)، شخصیت نئو (کاستا و مک کری، ۱۹۸۵) و استرس ادراک شده (کوهن و همکاران، ۱۹۸۳) صورت گرفت. محاسبات تحلیل داده های توصیفی، بررسی فرضیه ها با روش معادلات ساختاری با رویکرد تحلیل مسیر انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که روان نژندی (0/311-) و استرس ادراک شده (0/453-) تأثیر منفی معنی دار و انعطاف پذیری 0/355 و دل پذیر بودن (0/272) تأثیر مثبت معناداری بر تصویر بدن دارند. برون گرایی دارای اثر مثبت (0/321) و مسئولیت پذیری و انعطاف پذیری دارای اثرات منفی (0/251-) و (0/276-) بر استرس ادراک شده می باشند. با وارد کردن استرس ادراک شده به مدل، تأثیر غیرمستقیم برون گرایی، انعطاف پذیری و مسئولیت پذیری بر تصویر بدن به ترتیب 0/1454-، 0/1251و 0/1137 شد (0/001P<). نتیجه گیری: باتوجه به یافته ها، مشخص گردید که مدل نهایی از برازش مطلوبی برخوردار است به طوری که ویژگی های شخصیت و استرس ادراک شده پیش بینی کننده قوی تغییرات تصویر بدن در افراد مبتلا به آرتریت روماتوئید می باشند. بنابراین باتوجه به نقش متغیرهای روانشناختی در تصویر بدن افراد مبتلا به آرتریت روماتوئید جهت بهبود تصویر بدن در این افراد می توان به درمان های مکمل که عوامل شناختی، هیجانی و رفتاری را نیز مورد توجه قرار می دهند، توجه شود.
۲.

طراحی و اعتباریابی برنامه درمانی مبتنی بر رویکرد سیستم های خانواده درونی (IFS) و اثربخشی آن بر اعتیاد به اینترنت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: طراحی اعتباریابی برنامه درمانی سیستم های خانواده درونی اعتیاد به اینترنت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۰ تعداد دانلود : ۱۸۵
زمینه: در حالی که رویکردهای درمانی مختلف مستقیماً نشانه های اعتیاد به اینترنت را هدف می گیرند و به علت آن نمی پردازند؛ رویکرد سیستم های خانواده درونی یک رویکرد غیر مرضی و تجربی در درمان اختلالات است که به جای نشانه ها به علت می پردازد. با این حال در زمینه طراحی و اعتباریابی برنامه درمانی مبتنی بر این رویکرد برای اعتیاد به اینترنت و بررسی اثربخشی آن بر اعتیاد به اینترنت شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: هدف مطالعه حاضر طراحی و اعتباریابی برنامه درمانی مبتنی بر رویکرد سیستم های خانواده درونی و بررسی اثربخشی آن بر اعتیاد به اینترنت است. روش: روش پژوهش حاضر آمیخته (کیفی و کمی) بود. در مرحله اول یک برنامه درمانی برای درمان اعتیاد به اینترنت به صورت پیش نویس بر مبنای رویکرد سیستم های خانواده درونی طراحی شد؛ سپس بر اساس نظر 7 متخصص اصلاح و توسط شاخص های CVI و CVR اعتباریابی گردید. روش مرحله دوم پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون - پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمام افراد دارای نشانه های اعتیاد به اینترنت (از نوع اعتیاد به شبکه های اجتماعی) در شبکه های اجتماعی واتس اپ، تلگرام و اینستاگرام در فضای مجازی ایران در سال 1400 است. نمونه پژوهش شامل 35 نفر بود که به صورت در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش (17 نفر) و گروه گواه (18 نفر) جای گذاری شدند. ابزار مورداستفاده برای ارزیابی نشانه های اعتیاد به اینترنت پرسشنامه اعتیاد به اینترنت یانگ (IAT) (1989) بود. داده ها با استفاده از آزمون t اختلافی و تحلیل اندازه گیری مکرر و با نرم افزار SPSS 22 مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافته ها: شاخص های CVI و CVR هر دو برابر 1 به دست آمدند که نشان دهنده ی اعتبار برنامه طراحی شده بود. نتایج t اختلافی نشان داد که کاهش نمرات اعتیاد به اینترنت در گروه آزمایش به طور معناداری از گروه گواه بیشتر است (0/0001 P<). همچنین نتایج تحلیل اندازه گیری مکرر نشان داد که تفاوتی میان نمرات پس آزمون و پیگیری در نمرات اعتیاد به اینترنت وجود ندارد (0/05 P>). نتیجه گیری: بر اساس یافته ها می توان نتیجه گرفت که برنامه درمانی طراحی شده مبتنی بر رویکرد سیستم های خانواده درونی دارای اعتبار است و بر کاهش نشانه های اعتیاد به اینترنت اثربخش است و می توان از این برنامه برای درمان اعتیاد به اینترنت استفاده کرد.
۳.

تجارب زیسته زوجین بی فرزند انتخابی: یک مطالعه پدیدارشناسی تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: بی فرزندی انتخابی پدیدارشناسی تفسیری تجربه زیسته

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹۴ تعداد دانلود : ۱۶۲
زمینه: امروزه تغییرات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بیش از گذشته گزینه های جدیدی را پیش روی زوجین قرار داده است. بی فرزندی انتخابی یک سبک زندگی نوظهور و در حال رشد در ایران است و شناخت کمی درباره این پدیده وجود دارد. هدف: این پژوهش سعی دارد به روش کیفی و با رویکرد پدیدارشناسی به شناخت تجارب زیسته زوجین ایرانی بی فرزند انتخابی بپردازد. روش: انتخاب شرکت کنندگان به روش هدفمند صورت گرفت. به منظور جمع آوری اطلاعات از روش مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته استفاده شد و اشباع داده ها پس از مصاحبه با 17 نفر (7 زوج و 3 زن) حاصل شد. تحلیل اطلاعات به روش پدیدارشناسی تفسیری اسمیت و همکاران (2009) صورت گرفت. یافته ها: تحلیل مصاحبه ها به استخراج 7 مضمون؛ نابسندگی فردی، نابسندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، دنیای نابسنده و ناایمن، چالش با هنجارهای خانواده کلاسیک، فشار اجتماعی و استراتژی های مقابله با فشار شد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد، بی فرزندی انتخابی شکل نوظهور از خانواده است که شیوه معنادهی و ارزش گذاری متفاوتی از خانواده سنتی دارد. شناخت چشم انداز زوجین بی فرزند انتخابی به متخصصان سلامت روان و خانواده در ارائه خدمات مفیدتر کمک می کند.
۴.

بررسی اثر بخشی ذهن آگاهی مبتنی بر رایحه درمانی و درمان شناختی رفتاری بر بهبود علائم افسردگی(مقاله علمی وزارت علوم)

۵.

تدوین الگوی مشاوره ای استقرار پایگاه هویت مهاجران مبتنی بر "بازگشت به خویشتن" مستخرج از استعاره های داستان های مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: پایگاه هویت بازگشت به خویشتن استعاره مثنوی معنوی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۷ تعداد دانلود : ۱۵۲
زمینه: هویت، سازه ای متغیر و پویا است و در معرض مؤلفه های فرهنگی متفاوت، دچار تغییرات بنیادین می شود. مهاجران در مواجهه با جامعه میزبان، واکنش های متفاوتی به سازگاری هویت خود با شرایط فرهنگی جدید، نشان می دهند. علی رغم اهمیت بالای هویت و تغییرات آن در شرایط فرهنگی و جغرافیایی متفاوت و چگونگی شکل گیری پایگاه جدید هویتی در افراد مهاجر، هیچ یک از پژوهش ها مشخصاً به بحث سرگشتگی هویتی ناشی از مهاجرت و چگونگی کمک به فرد در بازتعریف هویت به عنوان امری پویا نپرداخته اند. هدف: پژوهش حاضر با هدف تدوین الگویی جهت کمک به دانشجویان مهاجر برای شکل دهی به پایگاهی استقراریافته از هویت با تمرکز بر بازگشت به خویشتن انجام شد. روش: پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و روش هرمنوتیک کلاسیک انجام شد. جامعه پژوهش، اثر معروف مولانا جلال الدین محمد بلخی، یعنی مثنوی معنوی بود و نمونه موردنظر با توجه به محتوای پژوهش دو داستان؛ "نی نامه" و " کنیزک و پادشاه" از دفتر اول مثنوی معنوی بود. دو داستان مذکور به عنوان یک منبع اسنادی مورد استناد قرار گرفته است و کدگذاری اولیه مبتنی بر روش هرمنوتیک و با تأکید بر وجه استعاری داستان های مذکور انجام شد و از طریق فرآیندهای توصیفی و تفسیری، ساختار زیربنایی پژوهش ترسیم شد. یافته ها: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها در قالب الگوی مشاوره ای با شش فرآیند 1) اتحاد درمانی 2) کشف مقصود جان 3) آگاهی بخشی 4) اصل جویی 5) وحدت بخشی و 6) پایان بخشی، صورت بندی شد که هر فرآیند، محتوا، هدف و فنون مختص به خود را دارد. نتیجه گیری: الگوی استقرار پایگاه هویت مبتنی بر بازگشت به خویشتن بر اساس مؤلفه ها و چهارچوب نظری مستخرج از آن، می تواند در جهت حل چالش های هویتی دانشجویان مهاجر مفید واقع شود.
۶.

درک درد هیجانی در تجربه زیسته زنان دارای تجارب آسیب زای دوران کودکی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: درد هیجانی طرح هیجانی تجارب آسیب زای دوران کودکی زنان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۲ تعداد دانلود : ۱۲۴
زمینه: مطالعات حوزه روانشناسی نشان داده اند که داشتن تجارب آسیب زای دوران کودکی می تواند اثرات جبران ناپذیری در بزرگسالی داشته باشد. از طرفی عدم ارضای نیازهای روانشناختی منجر به تجربه درد هیجانی گردیده که جز از طریق عمق بخشی به پردازش هیجانی و دسترسی به تجربیات مربوط به آسیب امکان پذیر نمی باشد. با این حال تا کنون پژوهش عمیقی در جهت درک درد هیجانی زنان آسیب دیده از دوران کودکی در ایران انجام نشده است. هدف: هدف از پژوهش حاضر، درک درد هیجانی در تجربه زیسته زنان دارای تجارب آسیب زای دوران کودکی بود. روش: پژوهش حاضر به روش کیفی از نوع پدیدارشناسی انجام شد. نمونه مورد مطالعه 10 نفر از زنان شهر تهران که دارای تجارب آسیب زای دوران کودکی بودند، انتخاب شدند. روش نمونه گیری هدفمند و با شرکت کنندگان در پژوهش، مصاحبه نیمه ساختاریافته به عمل آمد. متن مصاحبه ها، کلمه به کلمه پیاده شد و داده ها به روش هفت مرحله ای کلایزی (مارو و همکاران، 2015) مورد تجزیه قرار گرفت. یافته ها: در این پژوهش دو مضمون اصلی و زیرمضمون های فرعی شامل: 1) ترس (ترس از ناامنی، طرد شدگی، رهاشدگی، پاسخ نگرفتن نیازها، ازدست دادن، ترس از آسیب، نداشتن حامی) 2) شرم (بی ارزشی، ناتوانی، بی کفایتی، حقارت، کهتری، تقصیر/احساس گناه، دوست نداشتنی بودن، ناپاکی/کثیفی) شناسایی شد. نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش، زنان و دخترانی که در سنین زیر 18 سال در یکی از زمینه های آسیب (جنسی، جسمی، عاطفی، غفلت) تجربه داشته اند، در بزرگسالی درد هیجانی شرم و ترس را تجربه می کنند.
۷.

اثربخشی پروتکل یکپارچه درمان فراتشخیصی اختلالات هیجانی کودکان بر حساسیت اضطرابی و عدم تحمل ابهام کودکان دارای اختلالات اضطرابی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: اضطراب درمان فراتشخیصی حساسیت اضطرابی عدم تحمل ابهام

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۸ تعداد دانلود : ۱۴۰
زمینه: یکی از رایج ترین مشکلات روانشناختی در کودکان و نوجوانان اختلالات اضطرابی است که با آسیب شناسی روانی قابل توجهی همراه است. عوامل روانشناختی مختلفی بر اضطراب تأثیر گذارند. با وجود اینکه حساسیت اضطرابی و عدم تحمل ابهام از جمله مؤلفه های فراتشخیصی در رشد اختلالات اضطرابی هستند و درمان فراتشخیصی در این دو متغیر تأثیر گذار بوده است، اما پژوهش های اندکی در جامعه مورد تحقیق صورت گرفته است. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی پروتکل یکپارچه درمان فراتشخیصی اختلالات هیجانی کودکان بر حساسیت اضطرابی و عدم تحمل ابهام کودکان دارای اختلالات اضطرابی بود. روش: روش پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پژوهش از نوع پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره دوم دبستان بود که در سال تحصیلی 1400- 1401 در دبستان های ابتدایی بخش کهریزک (شهرهای باقر شهر، کهریزک و چهل و پنج روستای این بخش) تحصیل می کردند. از طریق نمونه گیری تصادفی 30 نفر از بین دانش آموزانی که براساس مقیاس های پرسشنامه اضطراب کودکان و نوجوانان مبتنی بر DSM5 و مصاحبه بالینی حداقل یکی از ملاک های اختلالات اضطرابی را برآورده کرده بودند، به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گماشته شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های اضطراب کودکان و نوجوانان مبتنی بر DSM5، شاخص A عدم تحمل ابهام برای کودکان و پرسشنامه حساسیت اضطرابی کودکان بود. جهت تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 25 انجام شد. یافته ها: تحلیل داده ها نشان داد پروتکل یکپارچه درمان فراتشخیصی بر حساسیت اضطرابی و عدم تحمل ابهام کودکان دارای اختلالات اضطرابی اثرگذار بود (سطح معناداری 0/05). نتیجه گیری: براساس یافته های پژوهش، می توان نتیجه گرفت که پروتکل یکپارچه درمان فراتشخیصی برای اختلالات هیجانی کودکان منجر به بهبود حساسیت اضطرابی و عدم تحمل ابهام کودکان دارای اختلالات اضطرابی می گردد. همچنین مطالعه این پروتکل در گروه های دیگر با حجم بزرگ تر پیشنهاد می گردد.
۸.

تأثیر یادگیری مشاهده ای از طریق تمرینات جفتی بر عملکرد نورون های آئینه ای و کیفیت مهارت حرکتی شنا در کودکان پسر طیف اوتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: یادگیری مشاهده ای نورون های آئینه ای تمرین جفتی کیفیت مهارت حرکتی شنا اوتیسم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۵ تعداد دانلود : ۱۳۱
زمینه: اختلال در نورون های آئینه ای کودکان اوتیسم همواره مورد چالش پژوهشگران این حوزه بوده است و روش هایی که مبتنی بر سیستم نورون های آئینه ای طراحی شده اند نظیر یادگیری مشاهده ای به صورت مشارکتی، می تواند برای افزایش تقلید در کودکان اوتیسم مورد توجه قرار گرفته و در آموزش از آن ها استفاده شود؛ بااین وجود مطالعات اندکی تأثیر این شیوه آموزشی را بر یادگیری کودکان اوتیسم مورد بررسی قرار داده اند. هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر یادگیری مشاهده ای در ارتقای عملکرد نورون های آئینه ای و در راستای آن بهبود کیفیت مهارت حرکتی شنا در کودکان پسر طیف اوتیسم بود. روش: طرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی است که در سال 1397 طراحی و اجرا شده است. جامعه آماری شامل کودکان پسر 7 تا 14 ساله طیف اوتیسم (آسپرگر و با عملکرد بالا) شهر تهران است که نمونه مورد نیاز به شیوه هدفمند و از نوع در دسترس انتخاب شدند و در دو گروه تمرین انفرادی و دوتایی تخصیص داده شدند و طی مدت 8 هفته دو جلسه در هفته به آموزش مهارت کرال سینه پرداختند. ابزار گردآوری داده ها شامل مقیاس سنجش شدت اوتیسم گارس (1994)؛ چک لیست ارزیابی مهارت کرال سینه (گالاهو و اوزمان، 2005) و برای ثبت امواج مغزی از حسگر الکترو انسفالوگراف (EEG) استفاده شد. تحلیل داده با روش تحلیل کواریانس با اندازه گیری مکرر بود که در نرم افزار SPSS انجام شد. یافته ها: نتایج تحلیل کووریانس نشان داد که هر دو گروه در پس آزمون عملکرد نورون های آئینه ای بهبود داشتند ولی گروه تمرینات دوتایی پس از مداخله به طور معناداری در ارتقای عملکرد نورون های آئینه ای بهبود داشت و تفاوت بین دو گروه به طور معنی داری به نفع گروه تمرین دوتایی بود (0/001 p<). همچنین کیفیت شنای کرال سینه در گروه تمرین دوتایی بهبود معناداری داشت و تفاوت بین دو گروه در بهبود مهارت شنا به طور معناداری به نفع گروه دوتایی بود (0/001 p<). نتیجه گیری: آموزش از طریق یادگیری مشاهده ای، تقلید و بازخوردهای مشاهده ای فعالیت نورون های آیینه ای را که در بهبود اعمال حرکتی مؤثر است، ارتقاء می بخشد که می توان از آن در جهت توانبخشی استفاده کرد. مطابق با یافته ها از مهم ترین کاربردهای آتی می توان به تمرکز بر بالابردن توانایی ها و قابلیت های عملکردی نورون های آئینه ای از طریق یادگیری مشاهده ای به منظور بهبود علائم حرکتی اوتیسم و توانبخشی عصبی اشاره کرد.
۹.

بررسی رابطه احساس شرم و گناه با ارتکاب جرایم جوانان: مطالعه موردی جوانان شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: احساس شرم احساس گناه جرایم جوانان جرم شناسی روانشناسی جرم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۹ تعداد دانلود : ۱۸۲
زمینه: تحقیقات روانشناسی نشان می دهد که ارتکاب جرم یکی از موضوعات مهم در پژوهش های جرم شناسی بوده و در این زمینه نقش برجسته احساسات فردی در ارتکاب جرم مورد توجه قرار گرفته است. یکی از مهم ترین احساسات فردی، احساس شرم و گناه است که در پژوهش های انجام شده کمتر مورد توجه قرار گرفته است. ازآنجاکه جوانان بخش مهمی از هر جامعه را تشکیل می دهند، بررسی اثر احساس شرم و گناه بر ارتکاب جرم در این قشر از اهمیت ویژه ای برخوردار است. هدف: هدف این پژوهش بررسی نقش احساس شرم و گناه در گرایش به ارتکاب جرایم در بین جوانان بوده است. روش: تحقیق حاضر از نوع پژوهش های پیمایشی و همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش تمام جوانان شیراز است که 300 نفر از جوانان 18 تا 35 سال شیراز به شیوه نمونه گیری در دسترس و به صورت تصادفی انتخاب و با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته، داده ها جمع آوری شد. برای تحلیل داده ها از روش ضریب همبستگی پیرسون، خی دو و رگرسیون پس رونده استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که ضریب همبستگی بین احساس شرم و ارتکاب جرم منفی و معنادار است (0/01 >p). درنتیجه افزایش احساس شرم منجر به کاهش میزان ارتکاب جرم می شود. همچنین محاسبات نشان دهنده آن است که ضریب همبستگی بین احساس گناه و ارتکاب جرم نیز منفی و معنادار است (0/01 >p) و می توان بیان کرد که با افزایش احساس گناه، ارتکاب جرم کاهش می یابد. نتایج حاصل از رگرسیون نشان دهنده آن است که احساس شرم در ارتکاب جرم نسبت به احساس گناه نقش برجسته تری داشته است. نتیجه گیری: احساس شرم و گناه به عنوان عوامل بازدارنده درونی نقش مهمی در ارتکاب جرایم جوانان دارد؛ بنابراین تقویت این احساسات در جوانان از طرق مختلف می تواند در کاهش ارتکاب جرایم جوانان مؤثر باشد. لازم به ذکر است که بایستی تقویت احساس شرم نسبت به احساس گناه در اولویت قرار گیرد.
۱۰.

بررسی اثربخشی طرحواره درمانی بر خودسرزنش گری و شرم در معتادین تحت درمان نگهدارنده با متادون(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: طرحواره درمانی شرم خود سرزنش گری معتادین تحت درمان نگهدارنده با متادون

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۲۸ تعداد دانلود : ۲۰۷
زمینه: یکی از ابعاد روانشناختی سومصرف مواد مخدر که در سال های اخیر مورد توجه قرار گرفته است، احساس شرم و خود سرزنش گری است. مطالعات نشان داده است، خود سرزنش گری و احساس شرم از همان ابتدا می تواند فرد را به سمت اعتیاد سوق داده و او را در چرخه اعتیاد نگه دارد. یکی از الگوهای مداخله ای روانشناختی در درمان سومصرف مواد، طرحواره درمانی است، اما در مورد بررسی اثربخشی آن بر احساس شرم و خودسرزنش گری در جامعه مورد پژوهش، شکاف پژوهشی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی طرحواره درمانی بر احساس شرم و خودسرزنش گری بیماران تحت درمان نگهدارنده با متادون انجام شد. روش: طرح پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه و پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری شامل تمامی کلینیک های ترک اعتیاد منطقه 5 شهر تهران در سال های 1401-1400 بود که مراجعان تحت درمان نگهدارنده با متادون قرار داشتند. از میان افراد جامعه آماری، 30 نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفری آزمایش و گواه گمارده شدند. در جلسات مداخله طرحواره درمانی، از پروتکل یانگ (1999) و برای جمع آوری داده ها از مقیاس های خودسرزنش گری (گیلبرت و همکاران، 2004) و احساس شرم (کوهن و همکاران، 2011) استفاده شد. برای تحلیل داده ها نیز از آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر، آزمون تعقیبی بنفرونی و نرم افزار SPSS26 استفاده شد. یافته ها: یافته های این پژوهش نشان داد که در گروه آزمایش (مداخله طرحواره درمانی)، نمرات پس آزمون و پیگیری خود سرزنش گری، احساس شرم و مؤلفه های آن ها در مقایسه با نمرات پیش آزمون به طور معناداری کاهش پیدا کرده است (0/001 P<). همچنین تفاوت معناداری در نمرات متغیرهای مذکور بین مراحل پس آزمون و پیگیری مشاهده نشد که نشان دهنده تداوم اثربخشی مداخله در مرحله پیگیری است (0/05 P>). نتیجه گیری: با توجه به یافته های به دست آمده، این نتیجه حاصل می شود که طرحواره درمانی با بازسازی و بازنگری در طرحواره های ناساگار اولیه، باعث کاهش مشکلات احتمالی روانشناختی مانند خودسرزنش گری و احساس شرم در معتادین تحت درمان نگهدارنده با متادون می شود. بنابراین، تکرار آزمایش در گروه های دیگر و نمونه های بیشتر پیشنهاد می شود.
۱۱.

روابط ساختاری شیوه های فرزندپروری و شادکامی با میانجی گری رضایت از زندگی و کیفیت زندگی در مادران کودکان دارای نارسایی های ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: رضایت از زندگی شیوه های فرزندپروری شادکامی کیفیت زندگی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۹ تعداد دانلود : ۱۷۱
زمینه: کودکان با نارسایی هوشی به دلیل نارسایی هایی که در زمینه رشدی، هوشی، شناختی، هیجانی و رفتاری دارند، باعث کاهش شادکامی والدین، به ویژه مادران خود می شوند. روابط سبک های فرزندپروری با متغیرهای مختلفی تأیید شده است، اما روابط آن با شادکامی با میانجی گری رضایت از زندگی و کیفیت زندگی در مادران دارای کودکان با نارسایی های ذهنی مغفول واقع شده است. هدف: هدف بررسی روابط ساختاری شیوه های فرزندپروری و شادکامی با میانجی گری رضایت از زندگی و کیفیت زندگی در مادران کودکان دارای نارسایی های ذهنی می باشد. روش: روش این مطالعه همبستگی و از نوع مدلیابی معادلات ساختاری می باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه مادران دارای فرزند با نارسایی ذهنی از مراکز حرفه آموزی زیر 14 سال بهزیستی خراسان جنوبی بود که از بین این افراد تعداد 153 نفر به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. جهت جمع آوری اطلاعات از مقیاس های شادکامی آکسفورد (آرجیل و همکاران، 1989)؛ کیفیت زندگی (36 =SF)؛ رضایتمندی از زندگی داینر (1985) و پرسشنامه سبک های فرزندپروری بامریند (1973) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با رویکرد مدلیابی معادلات ساختاری به روش حداقل مربعات جزئی انجام شد. یافته ها: از بین سبک های فرزندپروری تنها اثر سبک فرزندپروری مقتدارنه بر شادکامی (ضریب مسیر 0/216 و تی 2/643) مثبت و معنادار است (0/01 P<). تأثیر سبک فرزندپروری مستبدانه بر شادکامی منفی و معنادار (0/01 P<) و تأثیر سبک آزادگرایانه بر شادکامی معنادار نیست. در مورد اثر غیرمستقیم، سبک فرزندپروری مقتدارنه از طریق متغیر میانجی رضایت از زندگی در سطح (0/05 <P) و از طریق متغیر میانجی کیفیت زندگی تأثیر معناداری (0/01P<) بر شادکامی دارد. در حالیکه سبک های فرزندپروری آزادگذار و مستبدانه از طریق متغیرهای میانجی کیفیت زندگی و رضایت از زندگی تأثیر معنی داری بر شادکامی ندارند. نتیجه گیری: به نظر می رسد شیوه فرزندپروری از طریق رضایت و کیفیت زندگی می تواند از مادران دارای کودکان نارسایی های ذهنی در برابر فشارهای روانی محافظت کند و به شادکامی و بهزیستی آن ها کمک کند.
۱۲.

اثربخشی آموزش مهارت های زندگی بر بهبود و پیشگیری از عود افراد دارای سوء مصرف مواد مخدر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: مهارت های زندگی بهبود پیشگیری از عود سوء مصرف مواد مخدر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۸ تعداد دانلود : ۱۰۷
زمینه: یکی از درمان های مؤثر برای بهبود افراد دارای سوء مصرف مواد مخدر، درمان آموزش مهارت های زندگی است. مطالعات کمی در مورد تأثیر آموزش مهارت های زندگی بر بهبود و پیشگیری از عود افراد دارای سوء مصرف مواد مخدر وجود دارد. هدف: هدف از این مطالعه تعیین اثربخشی آموزش مهارت های زندگی بر بهبود و پیشگیری از عود افراد دارای سوء مصرف مواد مخدر بود روش: پژوهش حاضر از نوع آزمایشی با طرح (پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل) بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه افراد دارای سوء مصرف مواد مخدر در مراکز ترک اعتیاد (درمان نگهدارنده با متادون MMT) که در سال 1396 تا 1398 در شهر کرمانشاه در حال درمان بودند تشکیل داد. نمونه پژوهش شامل 60 نفر (30 نفر گروه آزمایش و 30 نفر گروه کنترل) که به روش در دسترس به صورت چند مرحله ای و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند بودند. گروه آزمایش 7 جلسه 90 دقیقه ای در معرض متغیر مستقل (مهارت های زندگی) قرار گرفتند سپس از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد و یک ماه بعد نیز پیگیری انجام شد. داده ها با استفاده از نرم افزار 21SPSS- و تحلیل کواریانس چندمتغیری (مانکوا) تحلیل شدند. یافته ها: نتایج به دست آمده برای متغیرهای پیشگیری از عود و بهبودی افراد در سطح 0/001 ≥P معنی دار بود. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر می توان گفت آموزش مهارت های زندگی بر متغیر پیشگیری از عود و بهبودی افراد دارای سوء مصرف مواد مخدر مؤثر است و از این نوع درمان برای بهبود افراد دارای سوء مصرف مواد مخدر می توان بهره برد.

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۰