مقالات
حوزه های تخصصی:
زمینه: تحقیقات نشان داده است روش های سنتی بهشیاری با دوره های کاهش استرس بر پایه کند کردن حرکت، ایجاد سکون و دنبال کردن آموزه های سنتی بودیسم اجرا شده اند، اما اثربخشی طولانی مدت این روش ها بر اضطراب و افسردگی با نتایج ضد و نقیضی همراه بوده است. اخیرا مداخلات بدنمند، پویا و عینی حین حرکت و بازی بر ناهشیار و تقویت هشیاری برای انسجام ذهن و بدن پیشنهاد گردیده است. آیا این تمرینات درمانی می تواند به تغییر الگوهای کژکار شخصیت مضطرب و افسرده منجر شود؟ هدف: این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی مداخلات بهشیار حسی حرکتی در درمان الگوهای کژکار شخصیت منجر به اضطراب و افسردگی مراجعین متقاضی روان درمانی اجرا شد. روش: این پژوهش یک مطالعه آمیخته از نوع تبیینی بود. روش مطالعه اول، شبه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون بود. جامعه آماری از مراجعین کلینیک های روانشناسی در تهران بوده اند. نمونه پژوهش، 20 نفر (زن: 7 و مرد: 13) از افرادی است که با علائم اضطرابی یا افسردگی به یک کلینیک مراجعه کرده بودند. این افراد قبل و بعد از اجرای 8 هفته ای مداخلات بهشیار حسی حرکتی (کاشانکی و همکاران، 1400) به پرسشنامه های اضطراب و افسردگی کاستلو کامری (1967) پاسخ دادند. در مطالعه دوم، در حین مداخلات بهشیار و بعد ازآن، الگوهای کژکار شخصیت، سلامت روان و خصیصه های شخصیتی پیش بینی کننده اضطراب و افسردگی یکی از مراجعین، توسط آزمون شخصیت سواپ (شدلر و وستن، 2007) ارزیابی شد. یافته ها: در مطالعه اول نتایج آزمون t همبسته نشان داد که مداخلات بهشیار حسی حرکتی سبب کاهش اضطراب (0/00001 P<) و افسردگی (0/05 P<) می شود و مطالعه دوم نشان دهنده تغییر الگوهای کژکار شخصیت بیمار توسط مداخلات، تبدیل دفاع های ناپخته به دفاع های پخته و افزایش عوامل سلامت روان در بیمار بود که منجر به کاهش اضطراب و افسردگی شد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان دهنده اثربخشی مداخلات بهشیار حسی حرکتی بر الگوهای شخصیتی کژکار افسرده و مضطرب بود. این مداخلات چالشی و بازی های متنوع احتمالا سبب توانمندسازی و افزایش ظرفیت ذهن و بدن و ایجاد انگیزه برای تحمل اضطراب و مقابله با افسردگی می شود.
اثربخشی آموزش عمل اخلاقی مبتنی بر نظریه بلازی بر مسؤلیت پذیری و رفتار مدنی - تحصیلی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: مسؤلیت پذیر بودن و رعایت رفتار مدنی - تحصیلی در ارتقاء جایگاه سازمانی نظام های آموزشی نقش تعیین کننده ای دارد. علی رغم اهمیت این مسأله، ضعف های متعددی در این زمینه مشاهده می شود. بنابراین تربیت دانشجویانی متعهد، اخلاقی و دارای رفتار ایثارگرانه ضرورت پیدا می کند. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش عمل اخلاقی مبتنی بر نظریه بلازی بر مسؤلیت پذیری و رفتار مدنی - تحصیلی در دانشجویان انجام شد. روش: روش این پژوهش شبه آزمایشی و با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه و با پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل 12008 دانشجوی دانشگاه جامعه المصطفی شهر قم در سال تحصیلی 99-1398 بود. برای نمونه گیری، تعداد 30 نفر دانشجوی در دسترس مشخص و سپس به صورت تصادفی در 2 گروه (15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه گواه) جای دهی شدند. بسته آموزشی عمل اخلاقی مبتنی بر نظریه بلازی (1993) برای گروه آزمایش اجرا شد. زمان این برنامه آموزشی 13 جلسه 90 دقیقه ای و زمان آموزش نیز 5 هفته به صورت گروهی بود. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های مسؤلیت پذیری کالیفرنیا گاف، مک گوسکی و مهل (1952) و رفتار مدنی - تحصیلی گل پرور (1389) استفاده شد. داده ها از طریق آزمون های آماری توصیفی و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی و بوسیله نرم افزار SPSS24 تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد برای هر دو متغیر مسؤلیت پذیری و رفتار مدنی - تحصیلی، اثر گروه، اثر زمان و اثر متقابل گروه × زمان معنادار بود (0/001P˂). از طرفی نتایج آزمون تعقیبی بنفرونی حاکی از پایداری تأثیر مداخله آموزشی در مرحله پیگیری بود (0/001 P˂). نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که چنانچه دانشجویان در معرض آموزش عمل اخلاقی مبتنی بر نظریه بلازی قرار گیرند، میزان مسؤلیت پذیری و رفتار مدنی - تحصیلی در آنان افزایش می یابد.
مقایسه اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد و رفتاردرمانی دیالکتیکی بر خودکارآمدی زنان مطلقه تحت پوشش نهادهای کمیته امداد امام خمینی و سازمان بهزیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: خودکارآمدی زنان پس از طلاق کاهش می یابد که بر مقابله آن ها با مشکلات و استرس های زندگی تأثیر می گذارد. ادبیات پژوهشی افزایش خودکارآمدی را بعد از رویکردهای درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و رفتاردرمانی دیالکتیکی، که جز روش های درمانی موج سوم هستند، نشان دادند اما هنوز مشخص نیست کدام یک اثربخشی بیشتری دارد. هدف: پژوهش حاضر به دنبال مقایسه اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد و رفتاردرمانی دیالکتیکی بر خودکارآمدی در زنان مطلقه بود. روش: این پژوهش به صورت شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه زنان مطلقه شهر اقلید در سال 1398 بود که تعداد 24 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه درمان و گروه گواه (هر گروه 8 نفر)، جایگزین شدند. یکی از گروه های آزمایش مداخله درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (8 نفر) و گروه دیگر مداخله رفتاردرمانی دیالکتیکی (8 نفر) را در 12 جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. شرکت کنندگان قبل، بعد و 2 ماه پس از اجرای مداخله های درمانی، پرسشنامه خودکارآمدی شرر و آدامز (1982) را تکمیل کردند. داده های پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS-22 و آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و اثرات ساده گروه مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان پذیرش و تعهد و رفتاردرمانی دیالکتیکی موجب افزایش خودکارآمدی زنان مطلقه می شوند (0/05 p<) و بین دو درمان، برتری وجود نداشت (0/05 >.p). نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش، مداخلات گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد و رفتاردرمانی دیالکتیکی می توانند به عنوان روش هایی کارآمد برای افزایش خودکارآمدی زنان مطلقه مورد استفاده قرار گیرند.
اثربخشی گروه درمانگری فراتشخیصی اینترنتی بر تحمل پریشانی و راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان دانشجویان مبتلا به اختلال سازگاری ناشی از شکست عاطفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: درمان فراتشخیصی رویکردی ساختارمند و کوتاه مدت است که با هدف قرار دادن عوامل مشترک اختلالات هیجانی و خلقی برای بهبود مشکلات هیجانی، شناختی و رفتاری طراحی شده است. این پروتوکل درمانی تأکید ویژه ای بر روی نحوه تجربه و پاسخدهی به هیجان ها دارد و سعی در بهبود پاسخ های سازش نایافته هیجان، شناخت و رفتار می کند. اما درمورد اثربخشی درمان فراتشخیصی بر شکست عاطفی شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی گروه درمانگری فراتشخیصی اینترنتی بر تحمل پریشانی و راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان دانشجویان مبتلا به اختلال سازگاری ناشی از شکست عاطفی صورت گرفت. روش: این پژوهش از نوع کارآزمایی بالینی شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و گروه گواه بود. با توجه به شیوع بیماری کرونا، جامعه ی آماری شامل کلیه ی دانشجویان دچار شکست عاطفی سراسر کشور در سال 1399 در رده سنی 18 تا 38 سال بود که به صورت آنلاین انتخاب شدند و پس از پر کردن فرم اولیه خودساخته توسط پژوهشگر و مصاحبه تشخیصی با روش نمونه گیری هدفمند وارد پژوهش شدند. پس از انجام پرسشنامه ها، یک گروه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه به صورت 15 نفر در گروه آزمایش (گروه درمانگری فراتشخیصی) و 15 نفر در گروه گواه جایگزین شدند. درمان طی 10 جلسه گروهی 90 دقیقه ای برای گروه آزمایشی اجرا شد. آزمودنی ها در سه مرحله پرسشنامه ی تحمل پریشانی (سیمونز و گاهر، 2005) و راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان (گارنفسکی، کرایج و اسپینهاوون، 2002) را تکمیل کردند: پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری 1 ماهه. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس مختلط نشان دهنده تفاوت معنی دار (5 0/0 P<) نمرات پس آزمون گروه آزمایش و گواه در متغیرهای تحمل پریشانی و راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان بود. نتیجه گیری: از یافته های این پژوهش استنباط می شود که گروه درمانگری فراتشخیص اینترنتی می تواند علایم ناشی از شکست عاطفی را کاهش دهد.
اثربخشی درمان شناختی رفتاری مختصر بر افسردگی، افکارخودکشی و تنظیم شناختی هیجان در زنان اقدام کننده به خودکشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: با توجه به افزایش تمرکزدرمان های جدید بر مداخلات فوری و کوتاه مدت، درمان شناختی رفتاری مختصر با هدف غیرفعال کردن حالت خودکشی و تثبیت علائم از طریق ایجاد خودکارآمدی در مهارت های تنظیم هیجان و انعطاف پذیری شناختی طراحی شده است. اما در خصوص احتمال اثربخشی این درمان درجامعه ایران شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: این مطالعه با هدف تعیین اثربخشی درمان شناختی رفتاری مختصر بر افسردگی، افکارخودکشی و تنظیم شناختی هیجان در زنان اقدام کننده به خودکشی انجام شده است. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون - پیگیری وگروه گواه بود. جامعه آماری زنان اقدام کننده به خودکشی شهر اصفهان در سال 1399 بود. تعداد ۳۰ بیمار با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش حاضر عبارتند از: افسردگی بک ویرایش دوم (1996)، افکار خودکشی بک (1979)، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان گرانفسکی (2001) و 12 جلسه 90 دقیقه ای درمان شناختی رفتاری مختصر (برایان و راد، 2018). تحلیل داده ها با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر انجام شد. یافته ها: نتایج نشان می دهد که درمان شناختی - رفتاری مختصر عامل افزایش راهبردهای تنظیم هیجانی سازش یافته و کاهش راهبردهای سازش نایافته، افکار خودکشی و افسردگی در پایان مداخله و دوره پیگیری شده است (0/01 P<). نتیجه گیری: درمان شناختی رفتاری مختصر می تواند افسردگی، افکار خودکشی و راهبردهای سازش نایافته در تنظیم شناختی هیجان را در افراد اقدام کننده به خودکشی کاهش دهد.
انگیزه های سوءمصرف کنندگان مواد: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: سوءمصرف مواد یکی از نگرانی های بزرگ سلامت در کشورهای درحال توسعه مانند ایران است. از سوی دیگر اکثر تحقیقات پیشین در مورد انگیزه های سوءمصرف مواد در نمونه های محلی و گروه های سنی جوان تر (به عنوان مثال نوجوانان) بوده است و درنتیجه دانش ما از انگیزه های سوءمصرف مواد در بزرگسالان محدود است. هدف: هدف از این مطالعه کشف انگیزه های مصرف و سو مصرف مواد از دیدگاه افراد مصرف کننده، خانواده های آن ها و متخصصین سلامت روان که سال ها با این گونه مشکلات آشنایی داشته اند، در شهر شیراز بود. روش: برای انجام پژوهش از روش کیفی استفاده شد. داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه – ساختاریافته و نمونه گیری نظری جمع آوری شد. 26 مشارکت کننده شامل 5 متخصص و درمانگر اعتیاد، 1 نفر از اعضای خانواده افراد معتاد و 19 نفر از افراد مصرف کننده مواد مورد مصاحبه قرار گرفتند. مصاحبه ها ضبط و رونویسی شدند. تحلیل محتوا با استفاده از مقایسه مداوم برای مصاحبه ها انجام شد. یافته ها: از 943 کد اولیه، 10 مضمون اصلی با 24 مضمون فرعی به عنوان انگیزه های سوءمصرف مواد استخراج گردید. مضمون های اصلی: مسائل ارتباطی، مسائل جسمی، نگرش به اعتیاد، اجتناب تجربه ای، دوگرگه، رفتارهای اعتیادی، عوامل اجتماعی، اختلالات روان پزشکی، مسائل فرهنگی، مسائل ژنتیکی. نتیجه گیری: انگیزه های سوءمصرف در دامنه ای گسترده از عوامل زیستی – روانشناختی – اجتماعی - معنوی که باید در برنامه های پیشگیری مطرح و مد نظر قرار بگیرند. به نظر می رسد الگوی تعاملی میان انگیزه ها وجود دارد. مطالعه بیشتر برای کشف فرآیند الگوی تعاملی پیشنهاد می شود.
بررسی رابطه ساختاری مسئولیت پذیری و فرسودگی تحصیلی با میانجی گری سبک های تصمیم گیری دانش آموزان دوره دوم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: همه ساله، دانش آموزان زیادی با شوق و رغبت و امید به آینده، وارد مقاطع مختلف آموزشی می شوند و علی رغم اینکه انتظار می رود این شوق و انگیزه، ادامه یابد تا به بهترین نحو، به اعتلای فردی و جامعه کمک نماید، اما برخی از دانش آموزان، دچار فرسودگی تحصیلی می شوند، بنابراین مسئله اصلی پژوهش بررسی رابطه ساختاری مسئولیت پذیری و فرسودگی تحصیلی با میانجی گری سبک های تصمیم گیری دانش آموزان دوره دوم متوسطه می باشد. هدف: این پژوهش با هدف بررسی رابطه ساختاری مسئولیت پذیری و فرسودگی تحصیلی با میانجی گری سبک های تصمیم گیری دانش آموزان دوره دوم متوسطه انجام گرفت. روش: پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی و مدل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانش آموزان پسر پایه دهم و یازدهم دوره دوم متوسطه مدارس دولتی شهر یزد مشغول به تحصیل در سال تحصیلی 99-1398 تشکیل دادند که تعداد آن ها 2031 نفر بوده و از این تعداد، 323 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. در این پژوهش برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه سنجش میزان مسئولیت پذیری دانش آموزان (منیره کردلو، 1389)، پرسشنامه سبک های تصمیم گیری عمومی GDMS (اسکات و بروس، 1995) و پرسشنامه فرسودگی تحصیلی MBI-SS (برسو و همکاران، 2007) استفاده شد و سپس داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس محور و رگرسیون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. در این پژوهش جهت تحلیل داده ها از نرم افزار AMOS نسخه 24 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد مسئولیت پذیری بر فرسودگی تحصیلی دانش آموزان دوره دوم متوسطه تأثیر منفی و معنادار دارد (0/001>P). همچنین در ادامه، تحلیل نتایج نشان داد سبک های تصمیم گیری بر فرسودگی تحصیلی دانش آموزان دوره دوم متوسطه تأثیر دارد، به گونه ای که سبک های تصمیم گیری اجتنابی، وابستگی و آنی تأثیری مثبت و معنادار داشته (0/001 >P) و سبک های تصمیم گیری شهودی و عقلانی اثری منفی و معنادار دارند (0/001 >P). در نهایت نیز تحلیل داده های موجود نشان داد که مسئولیت پذیری با میانجی گری سبک های تصمیم گیری بر فرسودگی تحصیلی دانش آموزان دوره دوم متوسطه تأثیر دارد (0/01 <P). نتیجه گیری: با توجه به اهمیت دو متغیر مسئولیت پذیری و سبک های تصمیم گیری در دانش آموزان که با متغیر فرسودگی در ارتباط هستند و لزوم رشد آنها جهت بهبود کیفیت تحصیلی و آموزشی، ضروری است که رابطه بین این متغییرها بررسی و نشان داده شود.
کاربرد مدل معادلات ساختاری درتبیین نقش انعطاف پذیری شناختی، خودنظم جویی هیجان و تفکر فعال روشنفکرانه بر تغییرنگرش افراد در شبکه های اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: با توجه به روند رو به رشد شبکه های اجتماعی مطالعاتی درمورد تأثیر این شبکه ها بر روی نگرش، رفتار و سبک زندگی و... انجام شده است. ولی درارتباط با تأثیر شاخص های شناختی بر روی تغییر نگرش در شبکه های اجتماعی مطالعه انجام نشده است. هدف: هدف از این مطالعه ارائه مدلی مفهومی برای بررسی تأثیر عوامل شناختی بر تغییر نگرش افراد در شبکه های اجتماعی است. در همین راستا سه عاملِ (1) انعطاف پذیری شناختی، (2) خودنظم جویی هیجانی و (3) تفکر فعال روشنفکرانه به عنوان عوامل شاخصِ تأثیرگذار در تغییر نگرش در نظر گرفته شده است. روش: روش تحقیق حاضر به لحاظ ماهیت و شیوه اجرا توصیفی و پیمایشی است. جامعه آماری شامل تمام کاربران شبکه های اجتماعی است. نمونه آماری شامل 384 نفر مرد و زن است که بصورت در دسترس انتخاب شدند. برای بررسی میزان تأثیر هر یک از این عوامل سه گانه ی انعطاف پذیری شناختی، خودنظم جویی هیجان، و تفکر فعال روشنفکرانه، به ترتیب، از مقیاس انعطاف پذیری شناختیِ مارتین و روبین (مارتین و روبین، 1995)، پرسشنامه خود نظم جویی هیجان (هافمن و کاشدان، 2010)، و پرسشنامه تفکر فعال روشنفکرانه (استانویچ ووست 2007) و برای بررسی نگرش افراد از پرسشنامه های محقق ساخته که روایی محتوایی با نظر خبرگان و پایایی آن ها توسط روش های آماری تأییدگردید؛ استفاده شده است. پس از تأیید نرمال بودن داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری با نرم افزار lisrel استفاده شده است. یافته ها: نتایج آزمون فرضیه ها با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری نشان داد که شاخص های ذکر شده دارای مقدار t قابل قبول در سطح معنادار (0/05 p<) می باشند. بنابراین در تغییر نگرش افراد مؤثر هستند. همچنین نشان داده شد که خودنظم جویی هیجان بر تغییر نگرش در موضوع خشونت خانگی دارای بیشترین تأثیر (به میزان 0/9) است. نتیجه گیری: این بدان معنی است که توانایی های شناختی کاربران شبکه های اجتماعی در تغییر نگرش های آنها تأثیر مستقیم دارد.
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی بر خودکارآمدی و اشتیاق به تغییر در افراد معتاد متجاهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: بررسی های صورت گرفته نشان داده است خودکارآمدی پایین و باور ضعیف نسبت به توانایی در شرایط تنش آور از علل سوء مصرف مواد و بازگشت رفتارهای اعتیادی است. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی بر خودکارآمدی و اشتیاق به تغییر در افراد معتاد متجاهر انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری 2 ماهه بود. جامعه پژوهش شامل کلیه معتادان مرد متجاهر گروه هدف ماده 16 استان گیلان بودند 45 نفر که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه قرار گرفتند. مداخله گروهی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (پترسون، ایفرت، فینگولد و دیویدسون، 2012) و طرحواره درمانی (یانگ، کلوسکو و ویشار، 2003) در 8 جلسه 1 ساعته در گروه آزمایش اجرا شد. ابزارهای پژوهش، شامل پرسشنامه های خودکارآمدی شرر و مادوکس (1982) و مراحل آمادگی برای تغییر و اشتیاق برای درمان اعتیاد میلر و تونیگان (1996) بود. تحلیل داده ها با روش تحلیل واریانس مختلط انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی بر افزایش خودکارآمدی با پیگیری دو ماهه (0/001 >P) تأثیر معناداری داشت، همچنین، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی بر اشتیاق به تغییر با پیگیری دو ماهه (0/001 >P) تأثیر معناداری داشت، اما بین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی بر خودکارآمدی و اشتیاق به تغییر در افراد متجاهر در درمان ماده 16 تفاوت معناداری وجود نداشت. نتیجه گیری: درمان های مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی منجر به افزایش خودکارآمدی و اشتیاق به تغییر در فرد معتاد گردید و توانست فرد وابسته به مصرف مواد مخدر را از مرحله عزم و آمادگی به مرحله اقدام و ابقاء برساند.
اثربخشی مداخله ذهن آگاهی در سکس تراپی بر هیجان خواهی جنسی، روابط فرا زناشویی و سرخوردگی زناشویی زوجین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: مطالعات مختلفی اثربخشی مداخله ذهن آگاهی در سکس تراپی را بر روی اختلالات جنسی (به خصوص در زنان) نشان داده اند، اما آیا این مداخله بر مشکلات زناشویی (جنسی و ارتباطی) نیز مؤثر است؟ هدف: این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی مداخله ذهن آگاهی در سکس تراپی بر هیجان خواهی جنسی، روابط فرا زناشویی و سرخوردگی زناشویی زوجین دارای روابط فرا زناشویی انجام شد. روش: این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه ی آماری پژوهش حاضر، کلیه ی زوجین دارای روابط فرا زناشویی شهر تبریز در سال 1399 بودند که از این میان 20 زوج با روش نمونه گیری هدفمند با ملاک های ورود و خروج انتخاب شدند و به طور تصادفی و برابر به گروه های آزمایش و گواه (هر کدام 20 زوج) تخصیص یافتند. شرکت کنندگان قبل و بعد از مداخله درمانی، مقیاس هیجان خواهی جنسی کالیچمن و رومپا (1995)، پرسشنامه نگرش به روابط فرا زناشویی واتلی (۲۰۱۲)، و پرسشنامه سرخوردگی زناشویی کایزر (1993) را تکمیل کردند. پروتکل بالینی ذهن آگاهی در سکس تراپی و روابط صمیمانه کوکسیس و نیوبری -هلپز (2016) در 8 جلسه 120 دقیقه ای طی 2 ماه برای گروه آزمایش به صورت اینترنتی اجرا شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس مختلط از طریق نرم افزار SPSS-25 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که مداخله ذهن آگاهی در سکس تراپی می تواند به طور معناداری موجب کاهش هیجان خواهی جنسی، روابط فرا زناشویی و سرخوردگی زناشویی زوجین گردد و این نتایج در مرحله پیگیری پایدار بود (0/01 p<). نتیجه گیری: با توجه به این یافته ها، استفاده از مداخله ذهن آگاهی در سکس تراپی برای کاهش هیجان خواهی جنسی، روابط فرازناشویی و سرخوردگی زناشویی در زوجین دارای روابط فرازناشویی توصیه می شود.
اثربخشی زوج درمانی مثبت نگر و پذیرش و تعهد بر میل به طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: تحقیقات نشان داده است روان درمانی مثبت گرا به سازگاری زناشویی و کاهش میل به طلاق در زوجین منجر می شود. از سوی دیگر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در کاهش مواردی همچون کشمکش و منازعه، سازگای و تعهد به معنای داشتن زندگی غنی و پرمعنا مؤثر بوده است اما در زمینه مقایسه این دو رویکرد شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: هدف این پژوهش مقایسه اثر بخشی زوج درمانی مثبت نگر و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش میل به طلاق در زوجین بود. روش: روش پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه زوجین خواهان میل به طلاق بود که جهت زوج درمانی به مراکز مشاوره خانواده شهر ایرانشهر در سال 1399 مراجعه نموده بودند. 45 زوج به روش دردسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند و سپس به طور تصادفی در دو گروه 30 نفری آزمایش و یک گروه 30 نفری گواه تقسیم شدند. شرکت کنندگان به پرسشنامه میل به طلاق روزلت، جانسون و مورو (1986) پاسخ دادند. آموزش زوج درمانی مثبت نگر سلیگمن و سیکزنت میهالی (2000) و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد هیز، استروساحل و ویلسون (2012) در 8 جلسه 90 دقیقه ای بر روی گروه های آزمایش اجرا و پس از اتمام جلسات پس آزمون انجام شد. در پایان بعد از اجرای پس آزمون نتایج با آزمون تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد آموزش زوج درمانی مثبت نگر و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد درکاهش میل به طلاق در زوجین مؤثر بوده است (0/01 P<). همچنین آموزش زوج درمانی مثبت نگر نسبت به درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد تأثیر معنی دارتری داشت (0/01P<). نتیجه گیری: با توجه به اینکه هر دو مداخله دارای تأثیر قدرتمندی بر کاهش میل به طلاق داشتند، ولی زوج درمانی مثبت نگر در کاهش میل به طلاق و مسامحه مؤثرتر بود لذا ترکیب این دو روش در مداخلات زوج درمانگری احتمالا به نتایج مؤثرتری منتج می گردد.
مقایسه اثربخشی درمان متمرکزبر شفقت و رفتاردرمانگری دیالکتیکی بر کاهش تعارض زناشویی زنان در آستانه طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: تعارض زناشویی می تواند پایه های زندگی مشترک را متزلزل سازد و زمینه طلاق عاطفی و رسمی را فراهم سازد. اثربخشی رفتاردرمانگری دیالکتیکی و درمان متمرکز بر شفقت بر متغیرهای مختلفی تأیید شده است، اما در زمینه مقایسه و تأثیر این دو درمان بر تعارض زناشویی شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش درمان متمرکز بر شفقت و رفتاردرمانگری دیالکتیکی بر کاهش تعارض زناشویی زنان در آستانه طلاق بود. روش: روش پژوهش به صورت شبه آزمایشی و از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه این پژوهش را کلیه زنان دارای تعارض زناشویی و در آستانه طلاق شهر ساری تشکیل می دادند که در سال 1397 به مراکز مشاوره تحت نظارت سازمان بهزیستی شهرستان ساری مراجعه کرده بودند. 45 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه (دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه) جایگزین شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه تعارض زناشویی (MCQ) ثنایی و همکاران (1387) بود. گروه آزمایشی اول، 8 جلسه (هفته ای دوساعت) تحت آموزش گروهی درمان متمرکز بر شفت، و گروه آزمایشی دوم، 8 جلسه (هفته ای دوساعت) تحت آموزش گروهی رفتاردرمانگری دیالکتیکی قرار گرفتند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار، SPSS24، استفاده شده است و داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که در پس آزمون، تعارض زناشویی آزمودنی های گروه های آزمایشی نسبت به گروه گواه، کاهش معنی داری داشته است (001/0 p<). اما تحلیل آزمون تعقیبی بنفرونی بین اثربخشی رفتاردرمانگری دیالکتیکی و درمان متمرکز بر شفقت بر تعارض زناشویی زنان در آستانه طلاق تفاوتی را نشان نداد. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش، حمایت تجربی مناسبی را برای رفتاردرمانگری دیالکتیکی و درمان متمرکز برشفقت فراهم می آورد. پیشنهاد می گردد روانشناسان و مشاوران خانواده، این دو درمان را جهت بهبود تعارض زناشویی به کار گیرند.
اثربخشی مداخله انگیزشی مبتنی بر تغییر ذهنیت دوئیک بر خودکارآمدی اجتماعی دانش آموزان تیزهوش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: ضعف در خودکارآمدی اجتماعی و یا مشکل در برقراری روابط اجتماعی، دانش آموزان تیزهوش را در معرض خطر آسیب های روانی و عدم رشد عاطفی - اجتماعی قرار می دهد. پژوهش های متعدد به مقایسه میزان خودکارآمدی دانش آموزان تیزهوش و عادی پرداخته اند، اما پژوهشی که به ارتقاء خودکارآمدی اجتماعی دانش آموزان تیزهوش کمک کند مغفول مانده است. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مداخله انگیزشی مبتنی بر تغییر ذهنیت دوئیک بر خودکارآمدی اجتماعی دانش آموزان تیزهوش انجام شد. روش: این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان دختر مدارس استعدادهای درخشان شهر اصفهان در سال تحصیلی 98-99 بود که تعداد 30 نفر از آنان با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه جایابی شدند. گروه آزمایش، 8 جلسه 50 دقیقه ای مداخله تغییر ذهنیت دوئیک را به صورت گروهی دریافت کردند. ابزار پژوهش پرسشنامه خودکارآمدی اجتماعی کنلی (1989) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری و نرم افزار SPSS نسخه 23 صورت گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد مداخله انگیزشی مبتنی بر تغییر ذهنیت دوئیک بر افزایش خودکارآمدی اجتماعی دانش آموزان تیزهوش در مؤلفه های قاطعیت اجتماعی، عملکرد در موقعیت های اجتماعی، شرکت در گروه های اجتماعی، جنبه های دوستی - صمیمیت و کمک کردن -کمک گرفتن، تأثیر معنا داری دارد (0/05 ≥P). نتیجه گیری: بر اساس یافته ها، مداخله انگیزشی مبتنی بر تغییر ذهنیت دوئیک، نتایج معتبری بر ارتقاء خودکارآمدی اجتماعی دانش آموزان تیزهوش ارائه می دهد.