مقالات
حوزه های تخصصی:
زمینه: مطالعات متعدد نشان داده اند والدین دارای کودک خودمانده رضایتمندی زوجیت پایین تر نسبت به والدین دارای کودک عادی و دیگر گروه های استثنایی دارند. بنابراین، لازم است رضایتمندی زوجیت آن ها در حوزه های مختلف بیشتر مورد بررسی قرار گیرد و عواملی که در کاهش این رضایت اثرگذار بوده اند بویژه در میان والدین با کودکان خودمانده با نگاه دقیق تری بررسی شوند. هدف: هدف پژوهش حاضر ارزیابی میزان رضایتمندی زوجیت در حوزه های ده گانه زندگی مشترک والدین کودکان خودمانده و عادی بود. روش: طرح پژوهش حاضر در این مطالعه از نوع علی مقایسه ای بود. جامعه پژوهش حاضر شامل؛ والدین کودکان خودمانده و عادی اعم از پدران و مادران در شهر تهران بود. جهت تکمیل پرسشنامه ها 80 نفر در نمونه بالینی و 80 نفر در نمونه عادی مورد آزمون قرار گرفتند. نمونه گیری پژوهش در والدین کودکان خودمانده نمونه گیری در دسترس و در والدین کودکان عادی نمونه گیری تصادفی بود. ابزار استفاده شده در این پژوهش مقیاس رضایتمندی زوجیت افروز (1394) بود که این مقیاس (از طریق ارسال پستی) توسط والدین کودکان خودمانده و والدین کودکان عادی تکمیل شد. داده های حاصل از پژوهش با استفاده از روش های آمار توصیفی و تحلیل کواریانس تک متغیری و تحلیل کواریانس چند متغیری با بهره گیری از نرم افزار SPSS-26 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: با توجه به آماره F، اثر اصلی گروه عضویت کودکان (خودمانده و عادی) بر رضایت مندی زناشویی با کنترل متغیرهای مخدوشگر معنادار بود (0/001 P<). بنابراین تفاوت معناداری بین میزان رضایتمندی زناشویی والدین کودکان خودمانده و عادی وجود دارد؛ و میزان تأثیر آن برابر0/915 است. نتیجه گیری: والدین دارای کودکان خودمانده در مقایسه با والدین کودکان عادی مشکلات بیشتری در تمامی حوزه های زناشویی دارند.
آموزش توانمندسازی روانی - اجتماعی مبتنی بر نظریه انتخاب در رفتارهای پرخطر و امیدواری دختران نوجوان: تدوین و بررسی اثربخشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: دوره نوجوانی یکی از حساس ترین دوره های زندگی است که نقش بنیادی در موفقیت یا شکست افراد در آینده دارد. در این راستا نیاز است تا رفتارهای پرخطر که در این سنین رواج بیشتری می یابند، مورد بررسی قرار گیرند و همچنین امید به آینده در نوجوانان نیز تقویت شود. هدف: هدف پژوهش حاضر، اثربخشی آموزش توانمندسازی روانی- اجتماعی مبتنی بر نظریه انتخاب در رفتارهای پرخطر و امیدواری دختران نوجوان بود. روش: در قالب یک طرح شبه آزمایشی پیش آزمون-پس آزمون- پیگیری با کنترل، 30 نفر از دانش آموزان دختر نوجوان مدارس متوسطه منطقه 3 آموزش و پرورش شهر تهران انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. ابزارهای گردآوری داده شامل پرسشنامه خطرپذیری نوجوانان ایرانی (زاده محمدی و همکاران، 1390) و پرسشنامه امیدواری (اشنایدر و جینروا و همکاران،2016) بودند. بسته آموزشی توانمندسازی روانی- اجتماعی مبتنی بر تئوری، پس از تدوین طی هشت جلسه 90 دقیقه ای اجرا شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس آمیخته استفاده شد. یافته ها:. نتایج پژوهش نشان داد که آموزش توانمندسازی روانی- اجتماعی مبتنی بر نظریه انتخاب منجر به کاهش رفتارهای پرخطر (4/036=F و 0/001=P) نوجوانان دختر می شود و بر امیدواری (4/791=F و 0/001=P) آن ها تأثیر مثبت دارد. نتیجه گیری: آموزش توانمندی های روانی اجتماعی مبتنی بر تئوری انتخاب می تواند میزان رفتارهای پرخطر و امیدواری در نوجوانان دختر را تحت تأثیر قرار دهد و استفاده از آن در کنار سایر روش های درمانی توصیه می شود.
مؤلفه های یک درمان مؤثر برای اختلال دوقطبی یک مطالعه ی کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: اختلال دوقطبی یکی از پیچیده ترین اختلالات روان پزشکی است. از سویی مدل های مختلف نظری بر سازه های متفاوتی تأکید دارند و نقص های جدی در این حوزه وجود دارد و از سویی دیگر، درمان های روانشناختی اختلال دوقطبی صرفا به عنوان مکمل به درمان های زیستی الحاق می شوند. ازاین رو پرداختن به این حوزه، از اهمیت حیاتی برخوردار است. هدف: هدف از این مطالعه استخراج مؤلفه های مؤثر درمانی مبتنی بر تجارب زیسته ی افراد دوقطبی بود. روش: برای انجام این پژوهش از روش کیفی از نوع پدیدارشناختی استفاده شد. داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته و نمونه گیری هدفمند از نوع معیار جمع آوری شد. با 9 مشارکت کننده مبتلا به اختلال طیف دوقطبی (صرفنظر از نوع آن) مصاحبه شد. با انجام مصاحبه ها و استخراج تجارب زیسته، مضامین استخراج شدند. یافته ها: در این مطالعه 5 مضمون سازمان دهنده استخراج شد. مضمون های سازمان دهنده عبارت بودند از: سبک زندگی (خواب و بیداری، روتین داشتن زندگی، اهداف و ارزش ها در زندگی، و تبعیت دارویی)، ارتباط اجتماعی (فرافکنی مسئولیت خود به دیگری، درک نشدن توسط دیگری، طرد شدگی، تحقیر شدگی)، شناخت و باورهای ناکارآمد (کمال گرایی، رقابت طلبی، بی نیازی به دیگری، فاجعه انگاری، و حرمت خود وابسته)، مهارت های زندگی (حل مسأله، کنترل خشم، و مدیریت استرس)، و آموزش روانی (علائم بیماری، علل بیماری، و پیگیری درمان بیماری). این مضامین سازمان دهنده، در اصل همان مؤلفه های اصلی هستند که می توانند به شکل دادن یک درمان مؤثر کمک کنند. نتیجه گیری: برای یک درمان مؤثر فرد مبتلا به اختلال دوقطبی باید رویکرد چند بعدی را اتخاذ کرد و مداخله باید در چند محور صورت گیرد. این درمان نیازمند مشارکت فعال درمانگر و بیمار است. انجام پژوهش های طولی، کیفی و آزمایشی بیشتر پیشنهاد می شود.
کشف راهبردهای روانی - اجتماعی مؤثر بر عزت نفس زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: مطالعات نشان داده است، تغییرات ناشی از بیماری های مزمن مانند مولتیپل اسکلروزیس (MS) نه تنها می تواند سلامت روانی و حرمت خود این بیماران را تحت تأثیر قرار دهد، بلکه تصور مثبت از خود و حرمت خود بالا، بهترین پیش بینی کننده برای تطابق فرد مبتلا با بیماری MS است. با وجود مطالعات انجام شده بر روی عزت نفس بیماران میتلا به MS، اما در زمینه کشف راهبردهای مؤثر بر حرمت خود آنان مطالعات اندکی صورت گرفته است. هدف: پژوهش حاضر با هدف کشف راهبردهای روانی - اجتماعی مؤثر بر کاهش یا افزایش عزت نفس زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شد. روش: این پژوهش با رویکرد کیفی و روش تحلیل عرفی / قراردادی در سال های 1399 و 1400 در شهر تهران انجام شد. جامعه یا میدان مورد مطالعه این پژوهش، شامل تمامی زنان در دسترس مبتلا به بیماری MS شهر تهران (با تأیید عضویت در انجمن ام اس ایران) در سال 1399 و نیمه اول سال 1400 بود. نمونه پژوهش با انتخاب 11 زن مبتلا به MS با بهره گیری از نمونه گیری گلوله برفی به حد اشباع رسید. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه عزت نفس روزنبرگ و مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد. یافته ها: تحلیل تجارب مشارکت کنندگان، منجر به شناسایی 3 مقوله اصلی تجربه ای دیگر، پروردن خود و مهار بالنده برای شرکت کنندگان با عزت نفس بالا و 1 مقوله اصلی تحت عنوان وازدگی برای شرکت کنندگان با عزت نفس پایین شد. نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد زنان مبتلا به MS می توانند با انگاره پیش بردن تجربه دیگری از زندگی، استفاده از منابع باقی مانده خود و پذیرش و کنار آمدن با بیماری، عزت نفس خود را ترمیم کرده و در جهت انطباق بیشتر با بیماری حرکت کنند. همچنین یافته ها حاکی از آن بود که یأس جسمانی، تمرکز بیش از حد بر گذشته و منفعل بودن در مقابل بیماری، می تواند تخریب کننده حرمت خود بیمار باشد و در نهایت روند پذیرش بیماری و بهبودی را با چالش مواجه کند.
بررسی مختصات روان سنجی پرسشنامه سلامت روان رانندگان تاکسیرانی آنلاین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: با توجه به اهمیت مقوله رانندگی و ارتباط آن با سلامت عمومی جامعه، تشخیص صلاحیت های روانشناختی رانندگان تاکسیرانی آنلاین مورد توجه است. تحقیقات مختلف ارتباط بین سلامت روان افراد و رفتارهای مختلف حین رانندگی را نشان داده اند و از سوی دیگر فقدان ابزار ارزیابی در این خصوص، شکاف تحقیقاتی ایجاد کرده است. هدف: هدف از پژوهش حاضر ساخت ابزاری جهت سنجش سلامت روان رانندگان بود. روش: روش: پژوهش حاضر یک بررسی ابزارسازی و هنجاریابی بود. جامعه آماری پژوهش شامل رانندگان تاکسی های آنلاین در شهر تهران بود. در نهایت 1323 پرسشنامه تکمیل شده بدست آمد. شیوه انتخاب نمونه به صورت دردسترس بود. ابزار پژوهش پرسشنامه سلامت روان رانندگان تاکسیرانی آنلاین و پرسشنامه سلامت عمومی بود. به منظور تحلیل آمارهای توصیفی، از فراوانی و درصد استفاده شد. جهت بررسی همسانی درونی پرسشنامه، از همبستگی پیرسون بین خرده مقیاس های «پرسشنامه سلامت روان رانندگان تاکسیرانی آنلاین» استفاده شد. تحلیل عاملی تأییدی نیز جهت بررسی برازش مقیاس به کار گرفته شد. جهت بررسی روایی همگرای، در کنار پرسشنامه «پرسشنامه سلامت روان رانندگان تاکسیرانی آنلاین»، پرسشنامه سلامت عمومی نیز روی 100 نفر اجرا گردید و همبستگی آن ها مورد بررسی قرار گرفت. ضریب آلفای کرونباخ و ضریب بازآزمایی پرسشنامه نیز جهت بررسی اعتبار پرسشنامه مورد بررسی قرار گرفت. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و AMOS نسخه 22 صورت گرفت. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل عاملی تأییدی بیانگر بخوبی برزش مدل را تأیید کرد. ملاک اعتبار بررسی شده در مقیاس حاضر، ضریب آلفای کرونباخ بود که اعتبار نسبتاً بالای ابزار حاضر را نشان داد (در دامنه 0/68 الی 0/77). همچنین بین مؤلفه های ابزار مورد نظر همبستگی معنی داری وجود دارد (در دامنه 0/22 الی 0/52). نتایج روایی همگرایی نیز نشان داد که این ابزار با پرسشنامه سلامت عمومی همبستگی معنی داری دارد (0/001 P=، 0/59 r=). نتیجه گیری:. نتایج بررسی نشان داد که «پرسشنامه سلامت روان رانندگان تاکسیرانی آنلاین» از درستی آزمایی و قابلیت اعتماد بالایی برخوردار است. پیشنهاد می شود در جهت استفاده و ارتقای کارایی این ابزار، تحقیقات بیشتری و در گروه های مختلف اجرا شود.
تأثیر آموزش روانشناختی ذهنیت های طرحواره ای بر بهبود هیجان های تحصیلی دانش آموزان دارای اختلال های هیجانی و رفتاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: اختلال های هیجانی و رفتاری، طیف وسیعی از اختلالات برون نمود، درون نمود و شیوه پایین (پرخاشگری، اختلال سلوک، افسردگی واضطراب، آگروفوبیا، اسکیزوفرنیا و...) را شامل می شوند که به طور قابل ملاحظه ای بر گستره ای از عملکردهای تحصیلی، اجتماعی و شناختی کودکان و نوجوانان تأثیر منفی می گذارند. اگرچه مداخلات درمانی متعددی به بهبود این مشکلات پرداخته اند اما در زمینه تأثیر آموزش های روانشناختی مبتنی بر ذهنیت برای دانش آموزان دارای این اختلال بویژه در زمینه هیجان های تحصیلی شکاف تحقیقاتی وجود دارد. لذا در این مطالعه به این مسأله که آیا آموزش ذهنیت های طرحواره ای به دانش آموزان دارای اختلال های هیجانی و رفتاری در بهبود هیجان های تحصیلی آن ها مؤثر است، پرداخته شد. هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش روانشناختی ذهنیت های طرحواره ای بر بهبود هیجان های تحصیلی دانش آموزان دارای اختلال های هیجانی و رفتاری بوده است. روش: پژوهش حاضر از نوع پژوهش های شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون بود. با یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل بوده است. جامعه آماری شامل دانش آموزان دختر دارای اختلال های هیجانی و رفتاری (14-15) سال بودند که از این جامعه نمونه ای شامل 50 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه هیجان های تحصیلی پکران (2002) و بسته آموزشی ذهنیت های طرحواره ای بود. جهت بررسی نتایج از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بهبود معناداری برای گروه آزمایش با افزایش هیجان های تحصیلی مثبت (1441/43 F=و 05/0P< و 96/0 =(h2 وکاهش هیجان های تحصیلی منفی(1957/47 F= و 0/05P< و 0/97 = h2 (در مقایسه با گروه گواه وجود دارد. نتیجه گیری: آموزش روانشناختی ذهنیت های طرحواره ای به دانش آموزان دارای اختلال های هیجانی و رفتاری، بواسطه افزایش هیجان های تحصیلی مثبت و کاهش هیجان های تحصیلی منفی می تواند موجب بهبود هیجان های تحصیلی آن ها و لذا تغییرات مثبت در عملکرد تحصیلی آن ها شود.
مقایسه اثربخشی آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) و آموزش مبتنی بر رویکرد بر ساخت گرایی بر جهت گیری مسیر شغلی متنوع کارکنان پیمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: در دنیایی که پدیده شغل زدایی به سرعت در حال گسترش است، تمایل به سرمایه گذاری های مداوم در مسیر شغلی متنوع که منجر به صرفه جویی در سرمایه های انسانی، اجتماعی و روانشناختی افراد خواهد داشت امری ضروری است. هدف: هدف از پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی مشاوره مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) و مشاوره مبتنی بر رویکرد برساخت گرایی بر جهت گیری مسیر شغلی متنوع کارکنان پیمانی یک شرکت صنعتی بود. روش: روش پژوهش کنونی آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری، شامل کلیه کارکنان پیمانی نیروگاه حرارتی شهرستان شازند بودکه 36 نفر از آن ها به شیوه نمونه گیری تصادفی انتخاب و با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه (هر گروه 12 نفر) قرار گرفتند. گروه های آزمایش، طی هشت جلسه بصورت هفتگی، تحت آموزش مبتنی بر تعهد و پذیرش (ACT) و نیز آموزش مبتنی بر رویکرد برساخت گرایی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از پرسشنامه نگرش مسیر شغلی متنوع (PCAS) گردآوری و از طریق تحلیل واریانس و آزمون مقایسه زوجی بن فرونی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که هم آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) و هم آموزش مبتنی بر رویکرد برساختگرایی در شکل گیری جهت گیری مسیر شغلی متنوع کارکنان پیمانی در خرده مقیاس های خودجهت دهی مدیریت مسیر شغلی (42/61 =F و 0/001 ) و برانگیختگی ارزشی (39/78 =F و 0/001 <P) اثر معنادار دارد. همچنین، تفاوت معناداری بین دو نوع مداخله وجود ندارد. نتیجه گیری: از یافته های این پژوهش نتیجه گرفته می شود که هر دو نوع آموزش بسته به شرایط می تواند توسط سازمان ها و صنایع جهت افزایش جهت گیری مسیر شغلی متنوع کارکنان مورد استفاده قرار گیرد.
رابطه فعّالیت سیستم های مغزی رفتاری و اختلال اضطراب بیماری با نقش میانجی گری عدم تحمل بلاتکلیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: حساسیّت سیستم های مغزی/رفتاری نشان دهنده ی آمادگی ابتلا به اشکال متعدد آسیب روان ی از جمله اختلال های اضطرابی است، از سوی دیگر، عدم تحمل بلاتکلیفی نیز به عنوان یک سازه ی فراتشخیصی تقریباً در همه ی اختلال های اضطرابی، ازجمله اختلا اضطراب بیماری وجود دارد. با این حال، روابط میان این متغیرها در قالب یک مدل منسجم و در جمعیت بالینی نیاز به بررسی بیشتری دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای عدم تحمل بلاتکلیفی در تبیین رابطه بین سیستم های مغزی/رفتاری با اختلال اضطراب بیماری انجام شد. فرض بر این است که سیستم های مغزی/رفتاری و عدم تحمل بلاتکلیفی در تعامل با یکدیگر به اختلال اضطراب بیماری منجر می شوند. ولی با وجود اهیمت این مدل، پژوهش های کافی در این راستا انجام نشده است. روش: روش اجرای این پژوهش توصیفی، همبستگی و از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه مورد نظر بالینی بود که شامل تمامی درمانجویان دارای اختلال اضطراب بیماری (زن و مرد) مراجعه کننده به مراکز روانشناختی و روان پزشکی شهرستان ارومیه (افراد 17-40 ساله) در سال های 1399-1400 بود. برای این منظور 200 نفر از درمانجویان با روش نمونه گیری هدفمند (با تشخیص روان شناس یا روان پزشک) انتخاب شده و به پرسشنامه های اضطراب سلامتی (سالکوویسکیس و همکاران،2002)، مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی (فریستون و همکاران، 1994) و مقیاس سیستم های بازداری/فعال ساز رفتاری (کارور و وایت، 1994) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از روش آماری مدل یابی معادلات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: یافته ها حاکی از آن است که سیستم بازداری رفتار با ضرایب اثر 0/340 و 0/519 و سیستم فعال سازی رفتار با ضرایب اثر 0/219- و 0/233- به ترتیب بر اضطراب سلامتی و عدم تحمل بلاتکلیفی تأثیر مثبت و منفی دارند. همچنین عدم بلاتکلیفی با ضریب اثر 0/414 بر اضطراب سلامتی تأثیر مستقیم و مثبتی دارد. نتیجه گیری: یافته های ما نشان می دهد که عدم تحمل بلاتکلیفی و سیستم های مغزی/رفتاری می توانند از جمله سازه های زیربنایی در اختلال اضطراب بیماری باشند. می توان نتیجه گیری کرد که فعالیت سیستم های مغزی/رفتاری و عدم تحمل بلاتکلیفی مکانیسم هایی اثرگذار در تداوم اضطراب بیماری هستند و در نظر گرفتن این روابط می تواند در سبب شناسی و درمان افراد مبتلا به اختلال اضطراب بیماری سودمند باشد.
تأثیر درمان تعامل والد - کودک هیجان محور بر نحوه واکنش والدین به هیجانات منفی کودکان مبتلا به افسردگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: مطالعات متعددی پیرامون اثربخشی درمان تعامل والد - کودک بر اختلالات درونی سازی شده کودکان انجام شده است. اما پژوهشی که به اثربخشی درمان تعامل والد - کودک هیجان محور بر علائم اختلال افسردگی کودکان پرداخته باشد مغفول مانده است هدف: این پژوهش با هدف تعیین تأثیر درمان تعاملی والد - کودک هیجان محور بر نحوه واکنش والدین به هیجانات منفی کودکان مبتلا به افسردگی انجام شد. روش: پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری تمامی کودکان پسر مبتلا به اختلال افسردگی با دامنه سنی 4 الی 5/5 سال شهر اصفهان بود که با روش نمونه گیری هدفمند تعداد 30 نفر از کودکان و والدین انتخاب و به شیوه تصادفی ساده در دو گروه مساوی جایگزین شدند. برای گردآوری اطلاعات از چک لیست احساسات کودکان پیش دبستانی (لوبی و همکاران، 2004) و مقیاس نحوه واکنش والدین به هیجانات منفی کودک (میرابل، 2015) استفاده شد. درمان مذکور طی 14 جلسه 1 ساعته هفتگی برای آزمودنی های گروه آزمایش اجرا شد اما گروه گواه برنامه درمانی دریافت نکرد. داده ها با روش های آمار توصیفی و آنالیز تحلیل کوواریانس انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که در مرحله پس آزمون بین میانگین نمره علائم افسردگی کودکان دو گروه آزمایش (24/63 =F، 0/000 =P و 0/607 =Eta) و گواه از نظر آماری تفاوت معناداری وجود دارد. آنالیز کوواریانس نشان داد که این درمان در آزمودنی های گروه آزمایش در مرحله پس آزمون منجر به بهبود نمره نحوه واکنش والدین به هیجانات منفی کودکان شده است (14/46 =F، 0/001 =P و 0/637 =Eta). نتیجه گیری: کودکان و والدین شرکت کننده در این برنامه درمانی بهبود در نشانگان افسردگی و و والدین شرکت کننده در این برنامه درمانی بهبود در نحوه واکنش والدین به هیجانات منفی کودکان مبتلا به افسردگی را نشان دادند.
طراحی و اعتبارسنجی مدل تشخیص توانمندی دانشجویان در طراحی معماری خلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: خلاقیت نقشی زیربنایی در طراحی معماری دارد و پرورش خلاقیت در طراحی معماری از وظایف مهم نظام آموزش این رشته محسوب می شود. علیرغم اهمیت فراوان موضوع، تکثر نظرات ناهماهنگ و گاها متناقض در تعریف خلاقیت و چگونگی شکوفایی آن برای دانشجویان در فرآیند طراحی، مسئله اصلی تحقیق است. هدف: هدف اصلی این پژوهش، شناسایی مؤلفه های تشخیص توانمندی دانشجویان در طراحی معماری خلاق بود. روش: پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش در زمره تحقیقات آمیخته قرار دارد که در دو گام اصلی کیفی (فراترکیب) و کمّی (تحلیل عاملی تأییدی) انجام شد. جامعه پژوهش در بخش کیفی شامل مطالعات اسنادی از خلال مقاله های فارسی و لاتین مرتبط با زمینه پژوهش است که با توجه به معیارها انتخاب شدند. در بخش کمی نیز ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته بود که پس از تأیید جمعی از نخبگان در میان جامعه پژوهش متشکل از 150 نفر از اساتید طراحی معماری که به روش تصادفی ساده انتخاب شده بودند، توزیع گردید و پس از تحلیل داده های بدست آمده، مدل ارائه شده این بخش از پژوهش، تأیید گردید. یافته ها: در بخش کیفی با استفاده از فراترکیب، مؤلفه های توانمندی در طراحی معماری خلاق شامل؛ دانش (ضمنی و تصریحی)، مهارت (مهارت ارائه، تجزیه وتحلیل، خودتنظیمی و اجتماعی)، تفکر (تفکر خلاق، انتقادی، بصری - فضایی و تحلیلی) و انگیزه (درونی و بیرونی) استخراج گردید، که در بخش کمی توسط پرسشنامه ای با استفاده از تحلیل عامل تأییدی، هر چهار مؤلفه دانش، مهارت، تفکر و انگیزه و ریز مؤلفه هایشان با سطح اطمینان 95% تأیید شدند (001/0 p=) نتیجه گیری: برای ارتقای خلاقیت طراحی معماری در دانشجویان می بایست نه تنها مؤلفه تفکر، بلکه دانش، مهارت و انگیزه را پرورش داد.
روابط ساختاری مهارت های حل مسئله و هوش معنوی با گرایش به اعتیاد به اینترنت به توجه نقش میانجی نشخوار فکری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: نتایج پژوهش ها نشان می دهد که عتیاد به اینترنت، به عنوان یک اختلال کنترل تکانه و الگوی سازش نایافته استفاده از اینترنت، منجر به ناراحتی قابل توجه می شود و مشکلات شناختی، تحصیلی و شغلی در زندگی فرد ایجاد می کند. همچنین نشخوار فکری یا افکاری که فرد به طور مکرر در احساسات و رخدادهای منفی در ذهن می پروراند، ممکن است به فاجعه انگاری در ذهن آنان منجر شود. هرچند پژوهش های زیادی به راهبردهای حل مسأله و هوش معنوی به عنوان مهارت های پیشگیرانه برای بهبود توانش های کنار آمدن با رویدادهای آسیب زا تأکید داشته اند، اما در زمینه بررسی این متغیرها در بین جامعه مورد نظر شکاف تحقیقاتی وجود دارد.
هدف: هدف پژوهش حاضر برر سی روابط ساختاری مهارت های حل مسئله و هوش معنوی با گرایش به اعتیاد به اینترنت با توجه به نقش میانجی گر نشخوار فکری بود.
روش: در قالب یک پژوهش توصیفی - همبستگی از بین دانشجویان 19 تا 35 ساله کاربر اینترنت، 353 نفر به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه مهارت های حل مسئله هپنر (1982)، هوش معنوی کینگ (2008)، اعتیاد به اینترنت یانگ (1998) و نشخوار فکری یوسف (1383) گردآوری شد. داده ها با استفاده از روش آماری معادلات ساختاری و از طریق نرم افزارها
SPSS-24 و lisrel-8/8 مورد تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد مدل پژوهش برازش خوبی دارد. نتایج آزمون ضریب همبستگی پیرسون نشان داد بین متغیرهای مهارت های حل مسئله و هوش معنوی با میزان اعتیاد به اینترنت رابطه منفی و معناداری وجود دارد (01/0 p<).
نتیجه گیری: اعتیاد به اینترنت دارای همبسته های رفتاری مختلف نظیر حل مسأله و هوش معنوی است که می تواند توسط فرآیندهای مختلف تعدیل شود.
مقایسه اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت (CFT) و روان درمانی بین فردی (IPT) بر بهزیستی ذهنی زنان مبتلا به بیماری عروق کرونر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: تحقیقات زیادی به پایین بودن گسترده سطح روان درستی بیماران مبتلا به عروق کرونر بخصوص زنان اشاره دارد. اگرچه درمان متمرکز بر شفقت بر توانایی حساسیت به رنج همراه با تلاش برای التیام یک درمان مؤثر بوده است اما روان درمانگری بین فردی نیز از طریق اتحاد درمانی مثبت بر تغییر و اصلاح در روابط بین فردی متمرکز است؛ بنابراین آیا درمان کوتاه مدت بین فردی نیز می تواند به بهبود روان درستی این بیماران منجر شود؟
هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت و روان درمانی بین فردی بر بهزیستی ذهنی زنان مبتلا به بیماری عروق کرونر بود.
روش: پژوهش حاضر مطالعه شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون - پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه بیماران زن مراجعه کننده به کلینیک باز توانی قلب بیمارستان افشار یزد بود که تعداد ۴۱ نفر به شیوه هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه قرار گرفتند. ابزار این پژوهش مقیاس بهزیستی ذهنی کییز و ماگیارمو (۲۰۰۳) بود. برای گروه آزمایش اول درمان متمرکز بر شفقت (گیلبرت، ۲۰۱۰، ۲۰۱۴) و برای گروه آزمایش دوم روان درمانی بین فردی (وایس من و همکاران ۲۰۰۷) در ۸ جلسه ۹۰ دقیقه ای برگزار شد، اما گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با بهره گیری از تحلیل واریانس آمیخته تجزیه وتحلیل شد.
یافته ها: نتایج حاکی از آن بود که درمان متمرکز بر شفقت و روان درمانی بین فردی باعث افزایش بهزیستی ذهنی و مؤلفه های آن در پایان مداخلات و دوره پیگیری شده بودند. (0/05 <P). بین این دو روش درمانی در افزایش بهزیستی ذهنی زنان مبتلا به بیماری عروق کرونر تفاوتی مشاهده نشد (0/05 <P).
نتیجه گیری: روان درمانی بین فردی به دلیل تأثیری که بر روان درستی دارد می تواند به تنهایی و یا با درمان مکمل در بهبود روان درستی زنان مبتلا به بیماری عروق کرونر مؤثر باشد.