مقالات
حوزه های تخصصی:
زمینه: جهت ارتقای کیفیت دوران حساس گذار بارداری، نیازمند طراحی مداخلاتی کارآمد مختص زنان باردار هستیم. روانشناسی مثبت مداخلاتی را برای این دوره ارائه کرده که مورد توجه روزافزون قرار گرفته ولی این نخستین بار است که تمرین توانمندی های منش مبتنی بر ذهن آگاهی در گروه زنان باردار طراحی و اجرا می شود. هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش توانمندی های منش مبتنی بر ذهن آگاهی بر عوامل بهزیستی زنان قبل و پس از زایمان بود. روش: این مطالعه از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با مرحله پیگیری و گروه گواه است. جامعه آماری شامل زنان باردار ساکن شهر تهران در ماه های 6 و 7 بارداری بود که در صفحه های اینستاگرام و تلگرام 5 متخصص زنان و زایمان فعال بودند. از این افراد 60 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 30 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش در 8 جلسه آموزشی 2 ساعته آنلاین شرکت کردند. هیچ مداخله ای در این مدت برگروه گواه صورت نگرفت. در انتهای دوره هر دو گروه در پس آزمون شرکت کردند. جهت پیگیری، یک ماه بعد از زایمان نیز آزمون مجدداً در هر دو گروه انجام شد. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش، مقیاس جامع کامیابی (سو، تای و دینر، 2014) و پرسشنامه ارزش های فعال در عمل (پترسون و سلیگمن، 2004) و همچنین بسته آموزشی توانمندی های منش مبتنی بر ذهن آگاهی در بارداری (نیمیک، 2014 و بارداک، 2010) بودند. جهت بررسی نتایج از نسخه 23 نرم افزار SPSS و آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که افزایش معنا داری درکلیه عوامل بهزیستی در گروه آزمایش وجود دارد (0/01 >p) و این افزایش در مرحله پیگیری نیز همچنان معنادار باقی مانده بود (0/01 >p). نتیجه گیری: به طور کلی می توان گفت؛ کاربرد بسته آموزشی تمرین توانمندی ها مبتنی بر ذهن آگاهی در بارداری می تواند منجر به ارتقای بهزیستی مادران در دوران بارداری و همچنین اوایل دوره بعد از زایمان شود.
رابطه ساختاری خودطرحواره های ریاضی و حافظه عاطفی ریاضی با اشتیاق ریاضی: نقش میانجی ارزش تکلیف و باورهای توانایی انتظار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: مطالعات متعددی به بررسی اشتیاق تحصیلی پرداخته اند. اما پژوهش پیرامون تدوین مدل ساختاری برای پیش بینی اشتیاق ریاضی بر اساس خودطرحواره ریاضی و حافظه عاطفی ریاضی با میانجی گری ارزش تکلیف و باورهای توانایی - انتظار مغفول مانده است. هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه ساختاری حافظه عاطفی و خودطرحواره ریاضی با اشتیاق ریاضی با نقش میانجی باورهای توانایی - انتظار و ارزش تکلیف بود. روش: این پژوهش از نوع پژوهش همبستگی با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری بود که 500 نفر از دانش آموزان پایه های یازدهم رشته تجربی و ریاضی شهر تهران سال 1398 به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. همه ی آن ها پرسشنامه های حافظه عاطفی ریاضی (شانک و همکاران، 2008)، خودطرحواره ریاضی (گارسیا و پینتریچ، 1994)، انتظار - ارزش سمنان (حسینی و همکاران، 1389)، هزینه تکلیف ریاضی (فلاک و همکاران، 2015) و اشتیاق ریاضی (فردریکز و همکاران، 2004) را تکمیل نمودند و داده ها با استفاده از آزمون های مدل ساختاری و تحلیل مسیر تحلیل شد . یافته ها: بر اساس نتایج بدست آمده، حافظه منفی به صورت مستقیم بر باورهای توانایی - انتظار ریاضی، تأثیر منفی و حافظه مثبت به صورت مستقیم بر باورهای توانایی - انتظار ریاضی تأثیر مثبت داشت (0/01 > P). حافظه منفی هم به صورت مستقیم (0/01 > P) و هم به صورت غیرمستقییم (0/05 > P) و با میانجی گری باورهای توانایی - انتظار ریاضی بر ارزش تکلیف ریاضی تأثیر داشت. حافظه مثبت نیز هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیرمستقیم و با میانجی گری باورهای توانایی-انتظار ریاضی بر ارزش تکلیف ریاضی تأثیر داشت (0/01 >P). باورهای توانایی - انتظار ریاضی نیز به صورت مستقیم بر ارزش تکلیف ریاضی تأثیر داشت (0/05>P). حافظه منفی و هم حافظه مثبت هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیرمستقیم، بر اشتیاق ریاضی تأثیر داشت (0/01 >P). رابطه مستقیم خودطرحواره های ریاضی، ارزش تکلیف ریاضی و باورهای توانایی - انتظار ریاضی با اشتیاق ریاضی معنی دار نبود (0/05 <p). نتیجه گیری: حافظه عاطفی مثبت و منفی بر اشتیاق ریاضی مؤثر است. همچنین خود طرحواره ریاضی و حافظه عاطفی ریاضی به واسطه باورهای توانایی انتظار ریاضی بر ارزش تکلیف ریاضی تأثیر گذارند . تلویحات کاربردی یافته ها مورد بحث قرار گرفت.
اثربخشی درمانگری مبتنی بر پذیرش و تعهد بر رضایت زناشویی و خودکارآمدی مادران دارای فرزندان با فلج مغزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: مادران کودکان با فلج مغزی به دلیل وجود کودک مبتلا به فلج مغزی، مستعد فشارهای اجتماعی، اقتصادی، هیجانی و خانوادگی هستند که به کاهش رضایت زناشویی و ادراک کارآمدی آن ها منجر می شود. تحقیقات نشان داده است که درمانگری مبتنی بر پذیرش و تعهد روی آوردی حمایتی است که بر رابطه و پذیرش ارزش های فردی و خانوادگی تاکید دارد و آگاهی و پذیرش را همراه با راهبردهای تعهد و تغییر رفتار به منظور افزایش انعطاف پذیری روانشناختی به کار می گیرد که موجب افزایش رضایت زوجین و خودکارآمدی آنان گردیده است اما در زمینه انجام این مداخله بر روی مادران دارای کودک فلج مغزی شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: هدف از انجام این پژوهش بررسی اثربخشی درمانگری مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افزایش رضایت زناشویی و خودکارآمدی مادران دارای فرزندان با فلج مغزی بود. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف یک پژوهش کاربردی و از نظر جمع آوری داده ها، شبه آزمایشی از نوع گروه های نابرابر است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه مادران دارای فرزندان با فلج مغزی مراجعه کننده به مراکز آموزشی و توان بخشی معلولین جسمی حرکتی شهر کرمانشاه در سال 1399 بود. نمونه پژوهش 23 نفر از مادران داوطلب بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی درمانگری مبتنی بر پذیرش و تعهد (10 نفر) و گروه گواه (13 نفر) جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ (1997) و خودکارآمدی شرر (1982) استفاده شد. گروه آزمایشی 12 جلسه 90 دقیقه ای درمانگری مبتنی بر پذیرش و تعهد با توجه به روی آورد هیز (2008) را به صورت هفته ای یک بار دریافت کردند و گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس مختلط تحلیل شدند. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل واریانس آمیخته با اندازه گیری مکرر نشان داد که درمانگری مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افزایش رضایت زناشویی و خودکارآمدی مادران دارای فرزندان با فلج مغزی مؤثر است (0/001 ≥P). نتیجه گیری: بر اساس یافته های حاصل از این پژوهش، می توان رضایت زناشویی و خودکارآمدی مادران دارای کودکان مبتلا به فلج مغزی را با به کارگیری درمانگری مبتنی بر پذیرش و تعهد بهبود بخشید.
بررسی کیفی راهبردهای مؤثر بر انطباق پذیری در فرآیند سازگاری پس از طلاق: دانش مبتنی بر تجربه زنان مطلقه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: طلاق برای بسیاری از زنان به معنای رویارویی با فشار روانی مفرط و بی ثباتی هیجانی است. برای مقابله با چالش های پس از طلاق، لازم است زنان مطلقه با استفاده از راهبردهای مختلف از مقاومت بیشتری برخوردار شوند. تقریباً تمامی پژوهش های انجام شده در ایران با موضوع زندگی پس از طلاق به فرآیند سازگاری پرداخته اند و انطباق پذیری به عنوان دروازه ورودی سازگاری کمتر مورد توجه بوده است. هدف: پژوهش حاضر با هدف کشف راهبردهای مؤثر در فرآیند انطباق پذیری در خلال سازگاری پس از طلاق در زنان مطلقه انجام شد. روش: این پژوهش با رویکرد کیفی و روش نظریه زمینه ای در سال های 1399 و 1400 در شهر تهران انجام شد. جامعه یا میدان مورد مطالعه این پژوهش، شامل تمامی زنان مطلقه شهر تهران در سال 1399 بود که حداقل 3 سال از طلاق قانونی آنها سپری شده باشد (که فرصت و تجربه مواجهه با چالش های زندگی پس از طلاق و امکان ورود به فرایند انطباق پس از طلاق را کسب کرده باشند)، نمونه پژوهش با انتخاب 12 زن مطلقه با بهره گیری از نمونه گیری گلوله برفی به حد اشباع رسید. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد. مصاحبه ها با استفاده از روش نظام مند کوربین و استراوس مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: تحلیل تجارب مشارکت کنندگان، منجر به شناسایی 7 مقوله اصلی ساخت هویتی تازه، تعامل با طلاق، مدیریت چالش های پس از طلاق، درگیر شدن در فعالیت های اجتماعی (تأثیرات محیطی)، ضربه گیرها (عوامل محافظت کننده)، مقابله های معنوی - مذهبی و کنار آمدن با عوامل خارج از کنترل شد. نتیجه گیری: نتایج نشان داد بهره گیری زنان مطلقه از عوامل درونی و بیرونی می تواند به انطباق پذیری با زندگی پس از طلاق و قرار گرقتن آنان در مسیر سازگاری کمک کند. فهم دانش مبتنی بر تجربه زنان مطلقه از پیامدهای پس از طلاق و نحوه انطباق با آن، به گونه ای که در مطالعه حاضر آمده است، می تواند به زنان مطلقه، مشاوران و درمانگران درگیر در این حوزه برای تصمیم گیری و مداخلات مبتنی بر جنسیت کمک کند.
اثربخشی تلفیق درمان های مبتنی بر پذیرش و تعهد و بازی درمانگری دلبستگی محور (تراپلی) بر شدت نشانه ها و عملکرد کودکان مبتلا به اختلال وسواس - ناخودداری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: چند مطالعه به بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر شدت نشانه های اختلال وسواس پرداخته اند؛ اما پژوهشی که به بررسی اثربخشی این درمان در ترکیب با بازی درمانگری دلبستگی محور بر نشانه ها و عملکرد کودکان مبتلا به این اختلال پرداخته باشد مغفول مانده است. هدف: پژوهش حاضر به بررسی اثربخشی درمان ترکیبی پذیرش و تعهد و بازی درمانگری دلبستگی محور بر علائم و عملکرد کودکان مبتلا به اختلال وسواس - ناخودداری می پردازد. روش: پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با پیگیری سه ماهه و گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کودکان مبتلا به اختلال وسواس 8 تا 12 ساله در سطح شهر اصفهان در سال 1398، به همراه مادرانشان بود که از این میان 20 زوج کودک و مادر پس از تشخیص روان پزشک یا روانشناس معتبر، به اختلال وسواس و کسب حداقل نمره 14 در مقیاس وسواس جبری ییل براون کودکان بر اساس نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گمارش شدند. گروه آزمایش درمان ترکیبی را به مدت 10 جلسه مشاوره فردی دریافت کردند، ولی گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. ابزار مورداستفاده شامل مقیاس وسواس - ناخودداری ییل براون کودکان (CY-BOCS) و مقیاس تأثیر وسواس در کودک - نسخه والدین (COIS- R/ P) بود. یافته ها: برای تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس آمیخته با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته های این پژوهش، تأثیر درمان ترکیبی پذیرش و تعهد و بازی درمانگری دلبستگی محور بر کاهش علائم وسواس، بهبود عملکرد کلی و بهبود عملکرد تحصیلی، اجتماعی، خانوادگی و توانش های زندگی روزمره را مورد تأیید قرارداد (0/05 P<). نتیجه گیری: درمان ترکیبی پذیرش و تعهد و بازی درمانگری دلبستگی محور بر کاهش نشانه ها و بهبود عملکرد در کودکان مبتلا به اختلال وسواس - ناخودداری اثربخش است.
اثربخشی آموزش توانش های خودتعیین گری بر بهزیستی روانشناختی و تاب آوری مادران کودکان با اختلال سندروم داون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: نظریه خودتعیین گری طیف وسیعی از توانش های فردی و اجتماعی را در افراد در بر می گیرد. اما در بررسی اثربخشی این نوع برنامه بر بهزیستی روانشناختی و تاب آوری مادران کودکان مبتلا به سندرم داون شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش توانش های خود تعیین گری بر بهزیستی روانشناختی و تا ب آوری مادران کودکان با اختلال سندروم داون انجام شد. روش: مطالعه حاضر شبه آزمایشی است، که از جامعه مادران دارای کودکان مبتلا به سندروم داون در استان چهارمحال و بختیاری، 35 مادر با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. مداخله آموزش توانش های خودتعیین گری (فیلد و هافمن، 1994) در 10 جلسه 60 دقیقه ای برای گروه آزمایش اجرا شد ابزارهای پژوهش، شامل پرسشنامه بهزیستی روانشناختی و تا ب آوری بود. تجزیه و تحلیل داده ها با روش تحلیل کوواریانس چند متغیری با استفاده از نرم افزارSPSS-22 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد، آموزش توانش های خودتعیین گری بر افزایش بهزیستی روانشناختی (0/001 =p) وافزایش تا ب آوری (0/004 =(p مادران کودکان با اختلال سندروم داون تأثیر معناداری داشت. نتیجه گیری: پژوهش حاضر نشان داد آموزش توانش های خودتعیین گری، بهزیستی روانشناختی و تا ب آوری را تحت تأثیر قرار می دهد. بر این اساس، می توان با فراهم آوردن زمینه آموزش توانش های خود تعیین گری در مراقبین کودکان مبتلا به سندروم داون، آنان را در جهت افزایش سلامت روان در فرآیند مراقبت کودکان، سوق داد.
اثربخشی زوج درمانی سیستمی - سازه گرا بر صمیمیت و رضایت زناشویی زوجین دارای سن معکوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: مطالعات زیادی درباره رضایت زناشویی و صمیمیت زوجین صورت گرفته است، اما پژوهشی که به اثربخشی زوج درمانی سیستمی – سازه گرا بر صمیمیت و رضایت زناشویی به خصوص در زوجین دارای اختلاف سنی معکوس پرداخته باشد، مغفول مانده است. هدف: هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی زوج درمانی سیستمی – سازه گرا بر صمیمیت و رضایت زناشویی زوجین دارای اختلاف سنی معکوس بود. روش: این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری با یک گروه آزمایش و یک گروه گواه بود. جامعه این پژوهش را تمامی زوج های دارای اختلاف سنی معکوس شهر شیراز در سال ۱۳۹۸ تشکیل دادند. با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند از نوع در دسترس، 30 زوج انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. در مرحله پیش آزمون، پرسشنامه های رضایت زناشویی انریچ فرم کوتاه (اولسون، 1989) و صمیمیت زوجین (اولیاء، 1385) در اختیار هر دو گروه قرار گرفت و سپس زوج درمانی سیستمی – سازه گرا (دالتون، 2007)، در 9 جلسه به صورت هفته ای دو ساعت، برای گروه آزمایش اجرا گردید. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده گردید. یافته ها: نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که زوج درمانی سیستمی - سازه گرا بر رضایت زناشویی و ابعاد صمیمیت هیجانی، عقلانی، روانشناختی، اجتماعی - تفریحی، ارتباطی و صمیمیت کلی دارای تأثیر معناداری بود (0/05 <P)، در حالی که این مداخلات بر صمیمیت جسمی، معنوی و جنسی تأثیر معناداری نداشته است. نتیجه گیری: از نتایج به دست آمده می توان نتیجه گرفت که زوج درمانی سیستمی – سازه گرا قابلیت اجرا بر زوجین با اختلاف سنی معکوس را داشته و می توان جهت بهبود رضایت و صمیمیت زناشویی از آن بهره جست، همچنین استفاده از این رویکرد در جوامع آماری و فرهنگی دیگر و اثربخشی آن بر دیگر ابعاد روابط زوجین پیشنهاد می گردد.
اثربخشی آموزش شناختی- اجتماعی آدلر بر تعامل مادران و نوجوانان دارای اختلال اضطراب اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: پژوهش های مختلف حاکی از تاثیر برنامه شناختی- اجتماعی آدلر بر کاهش اضطراب کودکان و نوجوانان و بهبود روابط با والدین بوده است. اما بسیاری از این درمان های شناختی- اجتماعی آدلری فقط جنبه های محدودی از این نظریه را به کار برده اند، علاوه بر آن آموزش های اثربخشی بر روی مادر و فرزند به شکل همزمان انجام نگرفته است. هدف: هدف از این پژوهش اثربخشی برنامه کاملی از نظریه شناختی- اجتماعی آدلر بر مادران و فرزندان نوجوان دارای اختلال اضطراب اجتماعی بود. روش: این مطالعه یک پژوهش کاربردی از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل نوجوانان 13 تا 15 سال دارای اختلال اضطراب اجتماعی و مادران آنها بود که دارای پرونده در کلینیک آوای قاصدک در منطقه 5 شهر تهران در سال 1398 بودند که با روش نمونه گیری در دسترس تعداد 32 نفر مادر و نوجوان شناسایی و به شکل تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (16 نفر آزمایش و 16 نفر گواه) گمارش شدند. ابزار استفاده شده در این پژوهش مقیاس رابطه والد- فرزند (فرم مادر) بود که قبل از اجرا، بعد از اجرا و یک ماه بعد از اجرا توسط نوجوانان تکمیل شد. نوجوانان و مادران گروه آزمایش طی 12 جلسه (هشت جلسه با نوجوانان و یک جلسه با مادران، سه جلسه مادران و نوجوانان) در برنامه جامع شناختی- اجتماعی آدلر شرکت کردند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس مختلط تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که تعاملات مادر- فرزند (عاطفه مثبت، آزردگی، همانندسازی، ارتباط) گروه آزمایش پس از مداخله در مقایسه با گروه گواه به طور معنادار )01/0(p< افزایش یافت. نتیجه گیری: به نظر می رسد با توجه به اثربخشی برنامه شناختی- اجتماعی آدلر بر نوجوانان دارای اضطراب اجتماعی و همچنین بهبود ارتباط مادر- فرزند تحقیقات گسترده تر با نمونه های بیشتر بر خانواده و کودکان و نوجوانان مورد نیاز است.
روایی سنجی پرسشنامه خرافات ورزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: دهه های زیادی است که خرافات در میان جمعیت ورزشی مورد تجزیه تحلیل قرار گرفته است. خرافات به ورزشکار کمک می کند تا با استرس مربوط به شرایط رقابتی کنار بیاید. خرافات ورزشی را به عنوان باورهای غیر منطقی و یا شیوه ای از تفکر معرفی می کنند که نتایج رویداد را تحت تأثیر قرار می دهد. با در نظر گرفتن این نکته و غیاث یک پژوهش علمی، می توان اهمیت بکارگیری ابزار معتبر جهت اندازه گیری دادها را نشان داد. هدف: این پژوهش با هدف روایی سنجی پرسشنامه خرافات ورزشی تماشاگران انجام شد. روش: پژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی و از حیث روش انجام کار از نوع همبستگی (از نوع تحلیل عاملی با روش تحلیل مؤلفه های اصلی) است. جامعه آماری پژوهش، هواداران تیم های لیگ برتر فوتبال، بسکتبال و والیبال ایران در فصل 98-99 بودند که بر اساس حجم تعیین نمونه بر اساس گویه های پرسشنامه (26 سؤال)، تعداد 390 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه ای استاندارد استفاده شد که جهت روایی سنجی آن در جامعه ی موردنظر، به فارسی ترجمه و مورد تحلیل قرار گرفت. جهت روایی پرسشنامه از روایی سازه، همگرا و واگرای فورنل و لارکر استفاده گردید و پایایی آن از طریق ضریب آلفای کرونباخ 0775 به دست آمد. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از آمار توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و استنباطی (تحلیل عاملی تاییدی) با استفاده از نرم افزارهای اس پی اس اس و آموس استفاده شد . یافته ها: براساس نتایج تحلیل عاملی، مؤلفه های خرافات صنعتی، باورهای خرافاتی، رفتارهای خرافاتی و منبع کنترل به عنوان چهار بعد خرافات ورزشی مورد تأیید قرار گرفتند. تجزیه وتحلیل داده ها نشان داد که بار عاملی تمامی سؤالات از مقدار مبنا بالاتر و مدل پژوهش از برازش معناداری برخوردار است که نشان دهنده مطلوب بودن پرسشنامه خرافات ورزشی می باشد. نتیجه گیری: پرسشنامه خرافات ورزشی مقیاسی قابل اطمینان و معتبری است که می توان برای ارزیابی میزان خرافات در ورزش استفاده نمود و بینش و درک هواداران و افراد را نسبت به آن افزایش داد.
اثربخشی آموزش حل مسئله بین فردی بر حل مسئله اجتماعی زنان جوان زندانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: مطالعات زیادی به بررسی اثربخشی حل مسئله بر حل مسئله اجتماعی در بین نمونه های مختلف پرداختند، اما پژوهشی که در آن به بررسی حل مسئله بین فردی بر حل مسئله اجتماعی زنان زندانی پرداخته باشد در ایران صورت نگرفته است. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی حل مسئله بین فردی بر حل مسئله اجتماعی زنان جوان زندانی استان کرمانشاه انجام شد. روش: طرح پژوهش شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این مطالعه شامل تمامی مجرمین زن جوان زندانی که در زندان مرکزی شهر کرمانشاه مشغول گذراندن دوران محکومیت خود در سال 1398 بودند، می باشد. در این پژوهش تعداد 30 نفر از زنان جوان زندانی با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و با انتساب تصادفی به دو گروه آزمایشی (15 نفر) و گواه (15 نفر) تقسیم شدند. سپس 10 جلسه دو ساعته هر هفته هم دو جلسه کارگاه حل مسئله بین فردی برای گروه آزمایش برگزار شد، بعد از اتمام برنامه آموزش، مرحله پس آزمون برای هر دو گروه اجرا شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه حل مسئله اجتماعی دزوریلا و همکاران (2004) نسخه کوتاه استفاده شد. سپس داده های پژوهش از طریق روش تحلیل کواریانس چندمتغیری مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: نتایج طبق گزارش مشارکت کنندگان، در دو مرحله پیش آزمون – پس آزمون نشان داد که نسبت به گروه گواه در گروه آزمایش، بین نمرات پیش آزمون - پس آزمون در تمامی زیرمقیاس های حل مسئله اجتماعی شامل جهت گیری مثبت، جهت گیری منفی، سبک منطقی و سبک تکانشگری / بی دقتی و سبک اجتنابی تفاوت وجود داشت. نتیجه گیری: بنابراین می توان از آموزش حل مسئله بین فردی به عنوان یک برنامه مداخله ای اصلاحی و پیشگرانه برای افزایش حل مسئله اجتماعی زنان جوان زندانی استفاده کرد.
فراتحلیل مداخله های حرکتی فرآیند - محور (یکپارچگی حسی، ادراکی - حرکتی و رشدی - عصبی) بر مهارت های حرکتی کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: با توجه به اهمیت مهارت های حرکتی در رشد و فراگیری کودکان، پژوهش های زیادی به بررسی اثربخشی مداخله های حرکتی فرآیند - محور در این زمینه پرداخته اند، اما آیا این مداخله ها مؤثر بوده اند؟ هدف: هدف پژوهش حاضر فرا تحلیل اثربخشی مداخله های حرکتی فرآیند - محور بر مهارت های حرکتی کودکان بود. روش: در این پژوهش از فراتحلیل به عنوان ابزاری جهت تعیین، جمع آوری، ترکیب و خلاصه کردن یافته های پژوهشی مرتبط با مداخله های فرآیند - محور بر مهارت های حرکتی استفاده شد. جامعه آماری شامل تمامی پژوهش های انجام شده در حوزه مداخله های فرآیند - محور در محدوده سال های 1387 تا 1398 برای مقالات فارسی و 2011 تا 2020 برای مقالات لاتین بود، بدین منظور 31 پژوهش (19 مقاله فارسی و 12 مقاله لاتین) که از لحاظ روش شناختی مورد تأیید بود به عنوان نمونه آماری، انتخاب و فراتحلیل روی آن ها انجام گرفت. ابزار پژوهش چک لیست فرا تحلیل بود. یافته ها: نتایج نشان داد میزان اندازه اثر مداخله های حرکتی فرآیند - محور بر مهارت های حرکتی کودکان 0/42 است که بر اساس جدول تفسیر کوهن به معنی اندازه اثر متوسط می باشد (0/1 p<). نتیجه گیری: بنابراین می توان گفت براساس نتایج این فراتحلیل؛ مداخله های حرکتی فرآیند - محور می توانند در بهبود مهارت های حرکتی کودکان مؤثر باشند.
مقایسه اثربخشی آموزش مهارت های هیجانی - اجتماعی و آموزش حل مسئله اجتماعی بر شایستگی اجتماعی دانش آموزان دختر تک والد دوره دوم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: شایستگی اجتماعی به توانایی فرد در انجام امور مرتبط با استقلال شخصی خود و مسئولیت های اجتماعی اشاره دارد و موجب رشد اجتماعی بهنجار و برقراری روابط مثبت و سازنده می شود. آموزش مهارت های هیجانی – اجتماعی نقش مهمی دراحساس شایستگی اجتماعی و کارآمدی بیشتری در مسئولیت های روزانه و چالش های زندگی دختران تک والد دارد. تحقیقات نشان داده است که آموزش حل مسئله اجتماعی موجب افزایش شایستگی اجتماعی در دوران نوجوانی و بزرگسالی می شود. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه ای اثربخشی آموزش مهارت های هیجانی - اجتماعی و آموزش حل مسأله اجتماعی بر شایستگی اجتماعی دانش آموزان دختر تک والد دوره دوم متوسطه شهر سراب انجام شد. روش: پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه است. جامعه پژوهش حاضر شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه که در سال تحصیلی 1399- 1398 مشغول به تحصیل بودند. نمونه پژوهش شامل 45 دانش آموز بود که به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند و با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه قرار گرفتند. افراد نمونه پرسشنامه شایستگی اجتماعی فلنر، لیس و فیلیپس (1990) را ابتدا و به عنوان مرحله پیش آزمون تکمیل کردند و پس از 12 جلسه آموزش مهارت های هیجانی - اجتماعی (صدری دمیرچی و همکاران، 1389) و 10 جلسه آموزش حل مسئله (منتظر و همکاران، 1398) 90 دقیقه ای به صورت گروهی برای گروه های آزمایش، در مرحله پس آزمون هر سه گروه مورد سنجش مجدد قرار گرفتند. تحلیل داده ها با روش تحلیل کوواریانس تک متغیری با استفاده از نرم افزار SPSS-24 انجام شد. یافته ها: نتایج این پژوهش نشان داد آموزش های مهارت های اجتماعی - هیجانی و حل مسأله اجتماعی موجب افزایش شایستگی اجتماعی دانش آموزان دختر تک والد مؤثر گردید (0/05 >p). از سویی دیگر، در میزان اثربخشی آموزش های مهارت های اجتماعی - هیجانی و حل مسأله اجتماعی در متغیر شایستگی اجتماعی تفاوت معنا داری وجود نداشت (0/05 <P). نتیجه گیری: آموزش مهارت های اجتماعی - هیجانی و مهارت حل مسأله اجتماعی به نوجوانان سبب شکل گیری تعامل های اجتماعی بین او و دنیای بیرونی، مدیریت هیجان ها و در نتیجه افزایش و بهبود شایستگی اجتماعی فرد می شود. بدین منظور لازم است متخصصان و روانشناسان خانواده آموزش هایی در این زمینه به دانش آموزان و والدین آنها ارائه دهند.
پیش بینی تنوع طلبی جنسی بر اساس هیجان خواهی با میانجی گری طرحواره های شناختی فعال شونده در مردان مراجعه کننده به مراکز مشاوره: بررسی مدل معادلات ساختاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: مطالعات متعددی به بررسی رابطه هیجان خواهی، طرحواره های شناختی فعال شونده و تنوع طلبی جنسی در مردان پرداخته اند. اما پژوهش پیرامون تدوین مدل ساختاری برای پیش بینی تنوع طلبی جنسی بر اساس هیجان خواهی با میانجی گری طرحواره های شناختی فعال شونده در مردان متأهل، مورد غفلت واقع شده است. هدف: پژوهش حاضر، با هدف بررسی مدل معادلات ساختاری پیش بینی تنوع طلبی جنسی بر اساس هیجان خواهی با میانجی گری طرحواره های شناختی فعال شونده در مردان متأهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر شیراز بود. روش: روش پژوهش توصیفی - همبستگی و از نوع مدل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی مردان متأهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره خانواده شهر شیراز بود که از این تعداد ۲۴۰ نفر با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه تنوع طلبی جنسی (گلاس و رایت، ۱۹۹۲)، پرسشنامه هیجان خواهی (آرنت، ۱۹۹۴) و پرسشنامه طرحواره های شناختی فعال شونده (نوبره و پینتوگویا، ۲۰۰9) استفاده شد. ارزیابی الگوی پیشنهادی از طریق الگویابی معادلات ساختاری انجام شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد مدل پژوهش برازش خوبی دارد. نتایج آزمون ضریب همبستگی پیرسون نشان داد بین متغیرهای هیجان خواهی، طرحواره های شناختی فعال شونده و تنوع طلبی جنسی رابطه معنی داری (0/001 >P) وجود دارد. نتایج تحلیل مسیر نشان داد هیجان خواهی بر طرحواره های فعال شونده در بافت جنسی و تنوع طلبی جنسی اثر مستقیم و غیرمستقیم معنی داری (0/001 >P) دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد طرحواره های شناختی فعال شونده بر تنوع طلبی جنسی در مردان متأهل اثر معنی داری (0/001 >P) دارند. نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که هیجان خواهی بر تنوع طلبی جنسی اثر مستقیم و غیر مستقیم معنی داری دارد. طرحواره های فعال شونده در رابطه مؤلفه های هیجان خواهی و تنوع طلبی جنسی نقش میانجی دارند.
اثربخشی آموزش تلفیقی صلح و حسن گزینی بر بهبود روابط بین فردی و انگیزه تحصیلی دانش آموزان دختر دوره اول متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: یادگیری برای باهم زیستن همراه با ارزش های اخلاقی، از موضوعات عمده در تعلیم وتربیت امروزه است. پژوهش های بسیاری پیرامون آموزش صلح انجام گرفته ولی آموزش تلفیقی صلح وحسن گزینی برتوانمندسازهای تحصیلی ازجمله روابط بین فردی وانگیزه تحصیلی دانش آموزان مغفول مانده است. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش تلفیقی صلح و حسن گزینی بر بهبود روابط بین فردی وانگیزه تحصیلی دانش آموزان دختر دوره اول متوسطه تهران بود. روش: پژوهش، به روش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه آزمایش وگواه و پیگیری یک ماهه انجام شده است. جامعه آماری آن، دانش آموزان دختر دوره اول متوسطه منطقه 19، شهرتهران (5901 نفر) در سال تحصیلی 99-98 بود. نمونه،40 دانش آموز به صورت هدفمند انتخاب شده، و به شیوه تصادفی ساده در 2 گروه 20 نفره قرارگرفته اند. ابزار پژوهش مقیاس ارزیابی شایستگی تحصیلی دیپرنا و الیوت (1999) بود. برای گروه آزمایش، برنامه مداخله آموزش تلفیقی صلح و حسن گزینی، شامل 8 جلسه 90 دقیقه ای طی 8 هفته مداوم، اجرا شد. در پایان از هر دو گروه پس آزمون و یک ماه بعد، آزمون مرحله پیگیری گرفته شد. داده های گردآوری شده به روش تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر وآزمون تعقیبی بونفرونی با نرم افزار Spss-22 تحلیل استنباطی شد. یافته ها: آموزش تلفیقی صلح و حسن گزینی بر روابط بین فردی و انگیزه تحصیلی دانش آموزان تأثیر مثبت داشت (0/01>P). این تأثیر در مرحله پیگیری هم معنی دار بود. نتیجه گیری: آموزش تلفیقی صلح و حسن گزینی می تواند به عنوان روشی کارآمد جهت بهبود روابط بین فردی و انگیزه تحصیلی دانش آموزان مورد استفاده قرار گیرد.