مقالات
حوزه های تخصصی:
زمینه: تولد فرزند با نشانگان داون چالش های بسیاری را برای خانواده ایجاد می کند. این چالش می تواند کیفیت زندگی خاانواده را دست خوش تغییر کند. لذا پرداختن به عوامل و الگوی کیفیت زندگی در این خانواده ها اهمیت خاصی دارد. هدف: هدف از پژوهش حاضر ارائه الگوی مفهومی کیفیت زندگی در خانواده های دارای فرزند مبتلا به نشانگان داون بر اساس یک مطالعه داده بنیاد بود. روش: پژوهش حاضر کیفی و بر اساس نظریه داده بنیاد بود جامعه آماری برای انجام مصاحبه جهت مفهوم سازی، اساتید، متخصصان و روانشناسان در حیطه خانواده و نشانگان داون بودند که از بین آن ها 17 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از مصاحبه نیمه ساختاریافته که سؤالات آن بر اساس تعاریف، الگوها و نظریه های کیفیت زندگی فراهم شده بود استفاده گردید پس از پیاده سازی متن مصاحبه ها و ورود آن ها به نرم افزار تجزیه و تحلیل داده های کیفی، بر اساس رویکرد نظام دار اشتروس و کوربین کدگذاری باز، محوری و انتخابی صورت پذیرفت. یافته ها: از فرآیند کدگذاری باز در نهایت 114 مفهوم و 20 مقوله شناسایی گردید. که شامل شش دسته عوامل علی: وضعیت اجتماعی - اقتصادی، جو و محیط خانواده گی، سلامت، استقلال و توانمندی فرزند با نشانگان داون، توانش های کنار آمدن، بازخورد ها، باورها و ارزش ها، رفتار و توانمندی متخصصان؛ مقوله محوری: عوامل فردی - اجتماعی اقتصادی؛ عوامل زمینه ای: واکنش اقوام، شرایط اجتماعی والدین، تغییر شرایط جسمانی اعضای خانواده، مورد آزار قرار گرفتن؛ عوامل مداخله گر: پذیرش اجتماعی، آموزش فرهنگی و سیاست های کلان عمومی؛ راهبردها: نگرانی، معنویت گرایی و تشکیل گروهای والدینی؛ پیامدها: انزواطلبی / جمع گرایی، آینده نگری / بی توجهی، سازگاری / ناسازگاری بود. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد عمده ترین مسأله ای که برای خانواده ها پیش می آید نگرانی از آینده می باشد. برخی از خانواده ها روی به معنویت آورده و گروهی دیگر با تشکیل گروه های والدینی سعی می کنند شرایط مناسی برای خانواده و فرزند مبتلا به نشانگان داون فراهم کنند. با تکیه به نتایج این مطالعه می توان نگاه سیاست گذاران بخش بهداشت روان را به سمت ارتقای کیفیت زندگی خانواده های دارای فرزند مبتلا به سندورن داون سوق داد.
بررسی اثربخشی برنامه درمان گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر اضطراب اجتماعی و روانی گفتار افراد نوجوان دارای لکنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: اضطراب اجتماعی اختلالی با شیوع متوسط و دارای تأثیرات اجتماعی گسترده بر افراد است. پژوهش ها نشان می دهد، روش های زیرمجموعه درمان های بازسازی شناختی مانند درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (اکت) می توانند به افراد مبتلا اضطراب اجتماعی کمک کنند. براساس مطالعات، این موضوع را هدف قرار داده اند بسیار محدوداند. هدف: این پژوهش، با هدف بررسی اثربخشی درمان گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر اضطراب اجتماعی و روانی گفتار افراد نوجوان دارای لکنت، انجام شد. روش: این پژوهش، یک تحقیق شبه آزمایشی بود که به صورت پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری طراحی و با یک گروه گواه انجام شد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی افراد نوجوان 13 تا 17 ساله دارای لکنت مراجعه کننده به مراکز گفتاردرمانی در سال 1400 بود. حجم نمونه 20 نفر بود که به شیوه هدفمند انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه آزمون و گواه گمارش شدند. ابزار پژوهش، مقیاس فارسی تعیین شدت لکنت (رایلی، 2009) و پرسشنامه اضطراب اجتماعی ولز (1994) بودند. علاوه براین، جهت تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از پژوهش نشان داد درمان گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد تغییرات معناداری در گروه آزمایش و گواه در متغیرهای اضطراب اجتماعی و شدت لکنت ایجاد کرده است (سطح معناداری 0/05). نتیجه گیری: براساس یافته های این پژوهش، می توان نتیجه گرفت که برنامه طراحی شده مبتنی بر پذیرش و تعهد، موجب کاهش شدت لکنت و کاهش اضطراب اجتماعی افراد نوجوان دارای لکنت می شود. ازاین رو، استفاده از درمان ذکر شده توسط متخصصان کودک و نوجوان در نوجوانان دارای لکنت زبان به شدت توصیه می شود.
شناسایی مراحل تحول زیباشناسی دیداری و شنیداری دانش آموزان بر پایه جنسیت آنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: توانایی زیباشناسی افراد و تحول زیباشناسی در پژوهش های گوناگون مورد توجه قرار گرفته است. با این حال، پرداختن به این مسئله نیز مهم است که در گذر از مراحل تحول زیباشناسی، چه تغییراتی از نظر زیباشناسی دیداری و شنیداری روی می دهد. هدف: در این راستا، هدف اصلی این پژوهش شناسایی مراحل تحول زیباشناسی دیداری و شنیداری دانش آموزان بود. روش: طرح این پژوهش تحولی و از نوع مقطعی بود. 300 دانش آموز از شهر تویسرکان به شیوه نمونه گیری خوشه ای طبقه ای انتخاب شدند. گردآوری داده ها با روش مصاحبه و به کمک ایزار پژوهش گرساخته انجام شد. در جریان مصاحبه پاسخ های شرکت کنندگان به محرک های دیداری و شنیداری ثبت و ضبط گردید و پس از آن به روش تحلیل محتوا مورد بررسی قرار گرفت. داده ها با استفاده از آزمون خی دو تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج این پژوهش نشان داد که توانایی زیباشناسی دیداری دانش آموزان در 5 گام عینی گرایی (7 تا 9 سال)، حسی (9 تا 11 سال)، عاطفی (11 تا 13 سال)، تفسیری (13 تا 15 سال)، و عملی - پاسخ دهی (15 تا 17 سال) و توانایی زیباشناسی شنیداری آنان نیز در 5 گام عینی گرایی (7 تا 9 سال)، تحلیلی (9 تا 11 سال)، حسی - هیجانی (11 تا 13 سال)، عملی (13 تا 15 سال)، و نمادین (15 تا 17 سال) تحول می یابند. نتایج تحلیل خی دو نشان داد که تفاوت فراوانی مقولات شناسایی شده نیز معنادار است (0/001 >P). اما بین دختران و پسران از نظر تحول زیباشناسی دیداری و شنیداری تفاوت معناداری دیده نشد (0/001 <P). نتیجه گیری: توانایی زیباشناسی دانش آموزان در هر دوره سنی با دوره های پیش و پس از آن تفاوت داشته و دستخوش تحول و دگرگونی می شود. از نظر زیبایی شناختی، افراد به پدیده های ییرامون خویش با دید متفاوتی نگاه می کنند. البته در این زمینه تفاوت های جنسیتی چندانی مشهود نیست. کاربست این یافته ها در نظام آموزش و پرورش می تواند باعث بهبود کیفیت برنامه ریزی و اجرای بهتر خدمات گردد.
نقش کیفیت روابط بین فردی و باورهای ارتباطی در پیش بینی شکست عاطفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: امروزه روابط عاطفی در زندگی روزمره افراد فراگیر و حائز اهمیت است.
هدف: دراین پژوهش به بررسی نقش کیفیت روابط بین فردی و باورهای ارتباطی در پیش بینی بروز نشانگان ضربه عشق ناشی ازشکست عاطفی پرداخته شد
روش: بدین منظور ابتدا پرسشنامه های کیفیت روابط بین فردی(پیرس وهمکاران1991)، باورهای ارتباطی(آیدلسون واپشتاین، 1982) و نشانگان ضربه عشق(راس، 1999) بااستفاده ازفرم نگار به صورت آنلاین تدوین گردید وسپس ازطریق لینک، ایمیل وشبکه های اجتماعی، برای افراددارای تجربه شکست عاطفی دربازه سنی 18تا38سال به صورت هدفمند درشهر اصفهان ارسال شد. پس ازبررسی داده ها، در نهایت 89 نفر از افراد واجد شرایط درتحلیل آورده شد. افراد با توجه به نمرات درپرسشنامه نشانگان ضربه عشق درسه گروه(کمتر از 9؛ فاقد شکست عاطفی(A)، بین9تا19؛ شکست عاطفی با قابلیت بهبود خودبخودی(B) و 20 و بالاتر؛ افراد باشکست عاطفی نیازمند مداخله درمانی(C))، کد گذاری شدند و نمرات آنان درنشانگان ضربه عشق به عنوان متغیرملاک و نمراتشان در کیفیت روابط بین فردی و باورهای ارتباطی به عنوان متغیر پیش بینی کننده عضویت گروهی در نظر گرفته شد که با روش تحلیل تشخیصی از طریق نرم افزارspss22 مورد تحلیل قرار گرفت
یافته ها: نتایج بدست آمده حاکی ازدستیابی به دوتابع تشخیصی بود که تابع تشخیصی اول(لامبداویلکز: 54/0 و خی دو: 66/47) به طور معناداری با میزان مقادیر ویژه 48/0 به میزان 683/0 توانست واریانس گروه های تشکیل شده راتبیین نماید(05/0>P). سازه های تفاوت های جنسیتی (53/0)، تعارض بین فردی بادوستان (44/0)، وعمق روابط بین فردی بادوستان (27/0-) به ترتیب بیشترین میزان ضریب ساختاری رادر پیش بینی بروز نشانگان ضربه عشق درافراد دارای تجربه شکست عاطفی داشتند. درانتها تابع تشخیصی توانست به درستی 5/87 درصد افراد را درگروه (A)و 2/58 ازافراد را در گروه(B) و 7/66 درصد ازافراد را نیز به درستی در گروه (C) جای دهی کند
نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که سازه های تفاوت های جنسیتی، تعارض بین فردی بادوستان و عمق روابط بین فردی (به طور معکوس) می تواند افراد گروه (C)(با نشانگان ضربه عشق) را ازافراد گروه (A)و (B) به طور مطلوبی تفکیک نماید.
تأثیر راهبرد های یادگیری خود نظم جویی بر فراگیری دستور زبان انگلیسی: نقش میانجی گر سبک های هویت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: دانش دستور زبان در فراگیری هر زبان و ارتباطات زبانی شفاهی و مکتوبب از اهمیت شایانی برخوردار است (اساعیل و ددی، 2021). از طرفی، استفاده از راهبردهای یادگیری خود نظم جویی در این زمینه مورد توجه بوده است (پاولاک، 2018؛ لی، 2022). از سوی دیگر نقش سبک های هویت به عنوان عامل میانجی گر در بعد آموزش و یادگیری مورد توجه قرار گرفته است برزونسکی و کوک (2005). در این میان، در حوزه آموزش زبان دوم استفاده از راهبردهای یادگیری خود نظم جویی و نقش میانجی گر سبک هویت در فراگیری دستور زبان همچنان نیازمند مطالعه بیشتر است. هدف: این پژوهش به بررسی اثربخشی راهبردهای یادگیری خودتنظیمی و سبک های هویت در فراگیری جملات موصولی در دستور زبان انگلیسی می پردازد. روش: برای این منظور، 60 نفر از فراگیران زبان انگلیسی انتخاب و به طور تصادفی در یک گروه گواه و یک گروه آزمایشی قرار گرفتند. جهت اطمینان از همگن بودن فراگیران در دانش جملات موصولی، از پیش آزمون جملات موصولی انگلیسی استفاده شد. سپس، پرسشنامه پینتریش و دی گروت (1990) در خصوص استفاده از راهبرد های یادگیری خود نظم جویی توزیع گردید. همچنین، گروه آزمایش با این راهبرد ها آشنا شدند تا از آن ها استفاده کنند. به دنبال آن، پرسشنامه سبک هویت بروزنسکی (1992) به گروه آزمایش داده شد. سپس، پس آزمون جملات موصولی تکرار شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس و تحلیل یکسویه واریانس تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس حاکی از تأثیر معنادار راهبرد های یادگیری خود نظم جویی در فراگیری جملات موصولی با (0/01 p<) اندازه اثر زیاد (0/83 eta=) بود. اما، طبق نتایج حاصل از تحلیل واریانس یکسویه هیچ یک از سه سبک هویت نقش میانجی گر در این تأثیرگذاری نداشته است (0/05 p>). نتیجه گیری: براساس نتایج به دست آمده، می توان نتیجه گرفت که آگاهی از راهبرد های یادگیری خود نظم جویی می تواند میزان یادگیری دستور زبان هدف را افزایش دهد. بنابراین استفاده از نتایج این مطالعه به معلمان، متخصصان و سیاست گذاران آموزشی توصیه می شود.
اثربخشی خانواده درمانی سیستمی بوئن بر اضطراب مزمن و تمایزیافتگی در مبتلایان به اختلالات روان تنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: شواهد نشان می دهد تمایزیافتگی کم در خانواده منجر به اضطراب در کل خانواده شده و بر عملکرد اجتماعی و علائم روان تنی فرزندان تأثیر دارد. علی رغم وجود پژوهش های زیادی که تأثیر خانواده درمانی سیستمی بر پیامدهای آسیب شناختی مختلف از جمله افزایش تمایزیافتگی و افزایش سلامت روانشناختی پرداخته است، اما مطالعات اندکی تأثیر آن را در مبتلایان به اختلالات روان تنی بررسی کرده اند. هدف: پژوهش حاضر با هدف کارآمدی خانواده درمانی سیستمی بوئن بر اضطراب مزمن و تمایزیافتگی در مبتلایان به اختلالات روان تنی (میگرن، اختلالات گوارشی و اختلالات قلبی عروقی) انجام شد. روش: پژوهش حاضر شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با یک گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه بیماران مبتلا به سه نوع اختلال روان تنی شامل میگرن، اختلال گوارشی و اختلالات قلبی عروقی مراجعه کننده به مراکز درمانی بیمارستان شریعتی تهران و مرکز قلب تهران، در سال 1399 تشکیل دادند. 30 نفر از افراد واجد ملاک های ورود و خروج از پژوهش، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه گمارده شدند. همه آن ها در مراحل پیش آزمون و پس آزمون پرسشنامه های اضطراب بک و فرم کوتاه تمایز خود اسکورون و فریدلندر را تکمیل کردند. گروه آزمایش در معرض مداخله خانواده درمانی سیستمی بوئن قرار گرفت. در نهایت پس از جمع آوری اطلاعات برای تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری به کمک نسخه ی 19 نرم افزار SPSS استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد در هر دو متغیر اضطراب و تمایزیافتگی و همه مؤلفه های آن ها بین دو گروه تفاوت معنی داری وجود دارد (0/01 >P). به این معنی که مداخله خانواده درمانی سیستمی بوئن باعث کاهش اضطراب و افزایش تمایزیافتگی گروه آزمایشی شد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد روش خانواده درمانی سیستمی بوئن در درمان اضطراب مزمن و تمایزیافتگی بیماران روان تنی کمک کننده مؤثر است. از این رو آگاهی روانشناسان، مشاوران، خانواده درمانگران و سایر متخصصان از این درمان در جهت بهبود اضطراب و تمایزیافتگی بیماران روان تنی مفید است.
تجربه زیسته افراد خبره از هوش اقتصادی: یک مطالعه پدیدار شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: هوش اقتصادی نگرشی است در مورد توانایی و یادگیری و استفاده از پول که برای بقا و موفقیت در زندگی قرن بیست و یکم الزامی است . هوش اقتصادی منجر به افزایش حل مسأله و نقادی، سازگاری ، تجزیه و تحلیل اطلاعات و ک ارآفرینی می شود در حالی که خلاء آن منجر به مشکلات مالی و فشارهای اقتصادی، سر درگم بودن، ناامیدی و افسردگی و مشکلات اجتماعی - اقتصادی می گردد. با وجودی که کشف و فهم پدیدارشناسانه و تجربه زیسته افراد خبره موجب شناسایی عوامل بالقوه می شود اما در زمینه کاربرد این روش در جامعه هدف شکاف پژوهشی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف تجربه زیسته افراد خبره از هوش اقتصادی در قالب یک مطالعه پدیدار شناسی انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر از نظر هدف بنیادی و از نوع ماهیت داده ها کیفی از نوع پدیدارشناسی توصیفی است. جامعه مورد مطالعه پژوهش حاضر شامل کلیه اساتید رشته روانشناسی صنعتی، مدیریت مالی، اقتصاد و روانشاسی تربیتی و روانسنجی در دانشگاه های آزاد و دولتی با بیش از 5 سال سابقه تدریس و همچنین چند تن از کارآفرینان برتر بود. 17 نفر (10 نفر از اساتید و 7 نفر از کارآفرینان برتر) براساس اصل اشباع و با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند (نمونه گیری نظری) و با توجه به ملاک های ورود انتخاب شدند. شرکت کنندگان، از طریق مصاحبه ﻧیﻤﻪ ﺳﺎﺧﺘﺎریﺎﻓﺘﻪ ﻣﻮرد ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﻗﺮارﮔﺮﻓﺘﻨﺪ. به منظور تحلیل داده های مصاحبه ها از روش تحلیل مضمون استفاده شد. یافته ها: پس از استخراج موضوعی و طبقه بندی آن ها، یافته ها شامل ٥ مضمون اصلی (روحیه کارآفرین، نگرش مثبت، رفتار مالی مناسب، تجربه پذیری، الگو برداری) و 21 مضمون فرعی بود. ارتباط این مضامین اصلی و فرعی در اصل مقاله آورده شده است. نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش می توان گفت که مواردی مانند خودباوری، دانش اندوزی، مثبت اندیشی، نفکر کارآفرین، وقت شناسی، سرمایه گذاری مدبرانه، خلاقیت، مدیریت زمان، برنامه ریزی راهبردی، کسب تجربه و توجه به فرصت های پیشرفت و تعامل با کارآفرینان از مؤلفه های مهم هوش اقتصادی هستند و آگاهی افراد از این مؤلفه ها می تواند به موفقیت و پیشرفت اقتصادی آن ها کمک کند.
مقایسه اثر بازی های ویدئویی فعال و پایه ورزشی بر رشد مهارت های درشت و انگیزش در دانش آموزان مقطع ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: پژوهش ها نشان داده اند مهارت های حرکتی ساده از جمله پیش نیازهای رشد مهارت های حرکتی پیشرفته تر به حساب می آیند. با وجود مطالعات گسترده در حوزه مهارت های حرکتی، به تأثیرگذاری بازی های ویدئویی فعال و پایه ورزشی بر ارتقای مهارت های حرکتی کمتر پرداخته شده است. هدف: هدف از پژوهش حاضر، مقایسه اثر بازی های ویدئویی فعال و پایه ورزشی بر رشد مهارت های حرکتی درشت و انگیزه در دانش آموزان پسر مقطع ابتدایی می باشد. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون بود. جامعه آماری شامل کلیه کودکان 10-8 ساله پسر در سال 1400 شهرستان اهواز بود. 60 کودک 10-8 ساله با روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در 3 گروه 20 نفری (2 گروه تجربی و یک گروه گواه) جایگزین شدند. ابزار تحقیق، آزمون برونینکس اوزرتسکی، پرسشنامه انگیزش و دستگاه ایکس باکس 360 کینکت بود. در ابتدا داده های پیش آزمون مهارت های درشت و انگیزش اخذ گردید. گروه های تحقیق به مدت 8 هفته، 2 بار و هر جلسه 30 دقیقه تمرین کردند. در انتهای جلسات تمرین، پس آزمون مهارت های درشت و انگیزش گرفته شد. به منظور تحلیل داده ها، از روش تحلیل کوواریانس با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد بازی های ویدئویی فعال و پایه ورزشی بر رشد مهارت های درشت و انگیزش تأثیر معناداری داشتند (0/05 P<). همچنین تفاوت معناداری بین بازی های ویدئویی فعال و پایه ورزشی وجود نداشت (0/05 P<). نتیجه گیری: بر اساس یافته های به دست آمده مبنی بر اثربخشی بازی های ویدئویی فعال و پایه ورزشی بر رشد مهارت های درشت و انگیزش در دانش آموزان، آموزش استفاده از بازی فعال ویدئویی برای ارتقای مهارت های حرکتی درشت در دانش آموزان توصیه می شود.
اثربخشی آموزش مهارت های زندگی مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهزیستی روانشناختی و نگرش والدین کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: نقش والدین در بهبود کیفیت زندگی کودکان کم توان ذهنی کاملا روشن است. مطالعات نشان می دهد ارتقای سطح مهارت های زندگی مادران می تواند به بهزیستی و کیفیت زندگی این کودکان و والدین آن ها منجر شود. بنابراین انجام پژوهش های کنترل شده در این حوزه ضروری و دارای اولویت است. هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی اثربخشی آموزش مهارت های زندگی مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهزیستی روانشناختی و نگرش والدین کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر انجام شد. روش: طرح پژوهش حاضر شبه آزمایشی و از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش والدین کودکان کم توان ذهنی بودند که در سال 1400-99 در شیراز مشغول به آموزش بودند. نمونه پژوهش 30 نفر والدین دارای فرزند کم توان ذهنی بودند که به صورت در دسترس انتخاب شدند و سپس به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) قرار گرفتند. داده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه بهزیستی روانشناختی و پرسشنامه نگرش والدین گردآوری شد. داده های پژوهش با استفاده از تحلیل کواریانس چند متغیری و تک متغیری و نرم افزار SPSS-22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که آموزش مهارت های زندگی مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهبود تسط خود، پذیرش خود و داشتن هدف اثر معناداری داشته است. همچنین نتایج نشان داد که آموزش مهارت های زندگی مبتنی بر ذهن آگاهی بر ابعاد پذیرش محبت، ناامیدی و حمایت افراطی نگرش والدین کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر تأثیر معناداری داشته است. نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی آموزش مهارت های زندگی مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهزیستی روانشناختی و نگرش والدین کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر در پژوهش حاضر، توجه بیشتر به آن در حوزه پژوهش و آموزش به خانواده های دارای کودکان کم توان ذهنی کاربردی به نظر می رسد.
مقایسه اثربخشی روان درمانی مثبت گرا و طرحواره درمانی بر انعطاف پذیری شناختی و حرمت خود جسمانی در زنان متقاضی جراحی زیبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: عوامل روانشناختی نقش عمده ای در تمایل به جراحی های زیبایی و تکرار آن در میان افراد بازی می کنند. بر این اساس، درمان های روانشناختی مانند طرحواره درمانی و درمان های مثبت گرا می توانند تا حدود زیادی در بهبود این ریشه های شناختی، روانی و رفتاری مؤثر باشند. مرور ادبیات پژوهشی حاکی از ضرورت انجام مطالعاتی است که به مقایسه دو درمان ذکر شده بپردازند. هدف: پژوهش حاضر به دنبال مقایسه اثربخشی روان درمانی مثبت گرا و طرحواره درمانی بر انعطاف پذیری شناختی و حرمت خود جسمانی در زنان متقاضی جراحی زیبایی است. روش: روش پژوهش حاضر شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان متقاضی جراحی زیبایی بودکه در سال 1399 به بیمارستان ها و مطب های جراحی زیبایی شهر بروجرد مراجعه کردند. از میان آن ها 45 نفر به صورت در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل جایگزین شدند. روان درمانی مثبت گرا در 14 جلسه 90 دقیقه ای و طرحواره درمانی در 9 جلسه 90 دقیقه ای به مدت دو ماه برگزار شد و برای گروه کنترل هیچ گونه آموزشی اعمال نشد. ابزارهای پژوهش حاضر شامل مقیاس انعطاف پذیری شناختی (دنیس و وندروال، 2010) و حرمت خود جسمانی (کش، 2003) و نوع روش آماری این پژوهش، تحلیل کواریانس چندمتغیره و آزمون تعقیبی بنفرونی بود. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل کواریانس چندمتغیره نشان داد که روان درمانی مثبت گرا و طرحواره درمانی موجب بهبود انعطاف پذیری شناختی و حرمت خود جسمانی در زنان متقاضی جراحی زیبایی می شوند (0/05 >p) و درصد بهبودی آن ها بیشتر از آزمودنی های گروه کنترل است (0/05 >p). ولی دو گروه آزمایشی تفاوت معناداری با هم نداشتند (0/05 <P). نتیجه گیری: به نظرمی رسد که روان درمانی مثبت گرا و طرحواره درمانی موجب بهبود ارزیابی افراد از ظاهر جسمانی خود و بالا بردن میزان ادراک افراد در سنجش، ارزیابی و قابل کنترل بودن محیط در زنان متقاضی جراحی زیبایی می شود.
بررسی مدل ساختاری رابطه بین کنترل روانشناختی والدین و خودکارآمدی عمومی با رفتارهای پرخطر نوجوانان با میانجی گری خودنظم جویی هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: رفتارهای پرخطر یکی از عمده ترین عامل تهدیدکننده نظام سلامت تلقی می شود. گرایش به خطرپذیری در نوجوانان نسبت به دیگر گروه های سنی بالاتر است و کنترل والدین نقش مهمی در پیشگیری از بروز رفتارهای پرخطر دارد. فقدان مهارت ابرازگری هیجانی عامل زمینه ساز مهمی در جهت بروز رفتارهای پرخطر می باشد. مرور پژوهش های مرتبط با خطرپذیری نشان می دهد پژوهش های زیربنایی به ندرت به ارزیابی متغیرهای مربوط پرداخته اند. هدف: بررسی مدل ساختاری رابطه بین کنترل روانشناختی والدین و خودکارآمدی عمومی با رفتارهای پرخطر نوجوانان با میانجی گری خودنظم جویی هیجانی بود. روش: جامعه ی آماری شامل دانش آموزان دوره اول متوسطه ی شهر زنجان بود که در سال تحصیلی 1400-1399 مشغول به تحصیل بودند. بر اساس جدول کرجسی و مورگان و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای از طریق فضای مجازی به خاطر عدم کلاس حضوری دانش آموزان نمونه ای به حجم 403 نفراز هر دو جنس انتخاب (که 214 نفر در گروه دختران و 189 نفر در گروه پسران بودند) شد، و به صورت مجازی به پرسشنامه های خطرپذیری نوجوانان (گالونه و همکاران، 2000)، خودتنظیمی عاطفی مارس (1988)، کنترل روانشناختی وابسته مدار و پیشرفت مدار والدین سوننز و همکاران (2010)، و خودکارآمدی عمومی شرر و همکاران (1982) پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از روش آماری مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها: اثر مستقیم کنترل روانشناختی والدین بر خودنظم جویی هیجانی (0/01p< ، 0/28- β=) و رفتارهای پرخطر (0/01p< ، 0/22 β=) معنادار بود. اثر مستقیم خودکارآمدی بر خودنظم جویی هیجانی (0/01p< ، 0/31 β=) و رفتارهای پرخطر (0/01p< ، 0/24- β=) معنادار بود. همچنین رابطه بین کنترل روانشناختی والدین و خودکارآمدی با رفتار پرخطر از طریق خودنظم جویی هیجانی معنادار بود. نتیجه گیری: براساس نتایج به دست آمده، حمایت و کنترل خانواده نقش مهمی در پیشگیری از گرایش به رفتارهای پرخطر دارد. همچنین تجهیز دانش آموزان به مهارت های فردی همچون خودکارآمدی در زمینه مدیریت و خودنظم جویی هیجانی می تواند در پیشگیری به انجام رفتارهای پرخطر مؤثر باشد.
مقایسه اثربخشی زوج درمانگری مبتنی بر پذیرش و تعهد و زوج درمانگری مبتنی بر شیوه گاتمن بر تعهد زوجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: قطع پیوند عاطفی میان زوجین، پیامد خیانت توسط یکی از آن هاست که فشار روانی زیادی را تحمیل می کند و با ایجاد احساسات منفی ممکن است موجب خیانت متقابل یا عدم تعهدزناشویی در همسر آسیب دیده از خیانت شود. پیشینه پژوهش نشان می دهد زوج درمانگری مبتنی بر پذیرش و تعهد و زوج درمانگری مبتنی بر شیوه گاتمن بر روابط زوجین آسیب دیده از خیانت همسر مؤثرند؛ اما تاکنون مشخص نیست که کدام یک از این مداخلات می توانند در طول زمان اثربخشی بیشتری داشته باشند. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی زوج درمانگری مبتنی بر پذیرش و تعهد و زوج درمانگری مبتنی بر شیوه گاتمن بر تعهدزناشویی زنان آسیب دیده از خیانت همسر انجام شد. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری سه ماهه با گروه گواه انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زنان آسیب دیده از خیانت همسر مراجعه کننده به مرکز بهداشت شهر رامسر از دی ماه 99 تا پایان اردیبهشت 1400 بود. 45 نفر به صورت در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه (هرگروه 15 نفر) قرار گرفتند. گروه های آزمایش هرکدام 8 جلسه زوج درمانگری مبتنی بر پذیرش و تعهد داهل و همکاران (2014) و زوج درمانگری مبتنی بر شیوه گاتمن (2008) قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه تعهدزناشویی (آدامز و جونز، 1997) بود. تحلیل داده ها با روش تحلیل واریانس مختلط انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد در مرحله پس آزمون هر دو روش مداخله بر افزایش تعهدزناشویی زنان آسیب دیده از خیانت همسر تأثیر معناداری داشتند (01/0 P<). در مرحله پیگیری نیز دو مداخله به صورت معناداری موجب افزایش تعهدزناشویی شد، اما بین دو رویکرد زوج درمانگری مبتنی بر شیوه گاتمن و زوج درمانگری مبتنی بر پذیرش و تعهد در تعهدزناشویی تفاوت آماری معنی داری مشاهده نشد (01/0 <P). نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد هر دو رویکرد زوج درمانگری مبتنی بر پذیرش و تعهد و زوج درمانگری مبتنی بر شیوه گاتمن موجب ارتقای تعهدزناشویی زنان آسیب دیده از خیانت همسر شده و از این رو می توان گفت آگاهی و استفاده از این دو رویکرد در جهت تعهدزناشویی و تعارضات زوجین آسیب دیده از خیانت همسر می تواند به روان شناسان، زوج درمانگران و سایر متخصصان کمک کند.