مقالات
حوزه های تخصصی:
زمینه: کارکردهای اجرایی مجموعه ای از پردازش های عالی ذهن هستند که در تنظیم افکار و رفتار هدفمند نقش دارند. علی رغم اهمیت این کارکردها اما مشکلات زیادی در مورد سنجش صحیح آن ها وجود دارد. مشکلاتی از قبیل پیچیدگی، محدودیت های پایایی و روایی و همچنین ناخالصی در سنجش مؤلفه ها. هدف: این پژوهش با هدف ساخت و اعتباریابی آزمون تصویری - رایانه ای کارکردهای اجرایی انجام پذیرفت تا مشکلات موجود در ابزارهای رایج را به حداقل برساند. روش: این پژوهش به لحاظ هدف جزء پژوهش های تحقیق و توسعه، و به لحاظ شیوه ی گردآوری اطلاعات، پیمایشی و از نظر روش شناسی از جمله تحقیقات آزمون سازی به حساب می آید نمونه پژوهش شامل 115 دانش آموز بود که به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای و از مناطق 16 و 6 شهری تهران انتخاب شدند. از آزمون علائم حیاتی سیستم اعصاب مرکزی به عنوان ابزاری جهت تعیین روایی همزمان استفاده شد. یافته ها: پایایی نمرات اصلی خرده آزمون ها با استفاده از روش باز آزمایی عمدتاً در دامنه معنادار محاسبه شد . همچنین روایی همزمان آزمون با استفاده از همبستگی بین نمرات خرده آزمون های ابزار و خرده آزمون های CNS حاکی از همبستگی معنادار بود. ضرایب محاسبه شده برای خرده آزمون های مار و پله، جعبه ی هدیه، کیف مدرسه، خط ویژه، آدمک ها، کارت ها، سیب ها، توپ و راکت و دست ها به ترتیب برابر با 0/61، 0/53، 0/41، 0/79، 0/54، 0/38، 0/66، 60 و 0/39 بود. تحلیل عاملی اکتشافی سه مولفه بهنگام سازی حافظه فعال، جابه جایی ذهنی و بازداری را شناسایی کرد. نتیجه گیری: مجموعه آزمون تصویری - رایانه ای کارکردهای اجرایی از ویژگی های برجسته ای جهت سنجش کارکردهای اجرایی دانش آموزان برخوردار است
اثربخشی آموزش مؤلفه های هوش موفق مبتنی بر نظریه سه وجهی استرنبرگ بر افزایش استدلال سیال و درک کلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: ارتقاء توانایی های شناختی ازجمله اهداف مهم برای بسیاری از نظام های آموزشی است. در این زمینه نظریه هوش موفق تلویحات آموزشی مختلفی دارد. پژوهش های گذشته اثربخشی آموزش مؤلفه های هوش موفق بر متغیرهای مختلف را نشان داده اند اما در رابطه با اثربخشی آموزش مؤلفه های هوش موفق بر افزایش توانایی های شناختی پایه خلاء پژوهشی وجود دارد. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش مؤلفه های هوش موفق بر افزایش استدلال سیال و درک کلامی دانش آموزان پایه هفتم بود. روش: پژوهش حاضر کاربردی و از نظر طرح تحقیق شبه آزمایشی است. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پایه هفتم شهرستان هلیلان در سال تحصیلی 99-98 بود. نمونه شامل 30 نفر از دانش آموزان پایه هفتم بودند که ابتدا از طریق روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و سپس به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) گمارده شدند. پس از اجرای پیش آزمون، دانش آموزان گروه آزمایش به مدت 15 جلسه تحت آموزش مؤلفه های هوش موفق (بسته محقق ساخته) قرار گرفتند سپس داده های مربوط به پس آزمون جمع آوری شد. برای گردآوری داده ها از مقیاس هوش وکسلر (نسخه پنجم، 2014) استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون های توصیفی (فراوانی، میانگین و انحراف استاندارد) و استنباطی (تحلیل کوواریانس چند متغیری) با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 24 استفاده شد. یافته ها: بین گروه آزمایش و گواه از نظر استدلال سیال و درک کلامی تفاوت معناداری وجود داشت (0/001 p< ). نتیجه گیری: آموزش مؤلفه های هوش موفق می تواند باعث افزایش نمرات استدلال سیال و درک کلامی شود؛ بنابراین می توان از برنامه آموزش مؤلفه های هوش موفق به عنوان یک روش آموزشی مؤثر در جهت افزایش استدلال سیال و درک کلامی استفاده کرد
شناسایی ساختار و مختصات برنامه درسی هنرهای بومی دوره دوم ابتدایی منطقه سیستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: توانمندسازی دانش آموزان با آموزش مهارت های حرفه ای متناسب با شرایط محلی و مهارت های عمومی اشتغال و کارآفرینی، همچون برنامه درسی هنر مبتنی بر هنرهای بومی استان می تواند موضوع و فعالیت مناسبی برای این کار به شمار آید. اما به دلیل عدم حمایت، بسیاری از هنرهای سنتی در مناطق مختلف ایران از جمله سیستان افول نموده و یا در وضعیت نابسامانی به سر می برند.. هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی مؤلفه های برنامه درسی هنرهای بومی منطقه سیستان در دوره دوم ابتدایی انجام گرفت. روش: پژوهش در دو مرحله و با روش پژوهش کیفی انجام پذیرفت. در مرحله اول، اسناد، مقالات و منابع مکتوب در دسترس مرتبط با موضوع، به روش سندکاوی مورد بررسی و داده ها جمع آوری گردید و این گردآوری اطلاعات تا مرحله اشباع نظری ادامه یافت. تجزیه و تحلیل اطلاعات این مرحله، از طریق کدگذاری موضوعی صورت پذیرفت. در مرحله دوم پژوهش به منظور بررسی تجارب زیسته هنرمندان بومی منطقه سیستان از روش پدیدارشناسی استفاده شد. در این مرحله، انتخاب شرکت کنندگان به روش نمونه گیری هدفمند ملاک محور، ابزار جمع آوری اطلاعات، مصاحبه نیمه ساختار یافته و روش تجزیه و تحلیل اطلاعات روش کلایزی (1978) بود. یافته ها: بر اساس یافته های پژوهش؛ 7 مؤلفه اهداف، محتوا، یادهی - یادگیری، مواد و منابع، فضا و مکان، زمان و ارزشیابی به عنوان مؤلفه های تشکیل دهنده برنامه درسی هنرهای بومی منطقه سیستان استخراج شدند. طبق نتایج پژوهش حاضر در منطقه سیستان باید بر عناصر برنامه درسی (اهداف، محتوا، روش تدریس، مواد و منابع آموزشی، زمان، مکان و ارزشیابی) و نقش هر کدام از این عناصر بر تربیت هنری، توسعه مهارت ها، دانش، توانایی ها و نگرش ها، خلاقیت، موفقیت تحصیلی، تقویت مهارت های ارتباطی، کلامی و حرکتی، حواس پنج گانه، توسعه قابلیت تفکر دانش آموزان و آموزش اجتماعی، فرهنگی و درسی دانش آموزان با استفاده از هنر و تهیه و تدوین برنامه هایی که آموزش را جذاب، لذت بخش و تأثیرگذارتر کنند؛ تأکید شود. نتیجه گیری: توجه به دانش بومی، حفظ و ارتقاء دانش و هویت بومی و محلی، پرورش روحیه زیباشناسی و رشد و پرورش قابلیت های وجودی برای بیان هنری در برنامه درسی هنر بومی منظقه سیستان ضروری است و برای تحقق و عملی کردن آن نیاز به پژوهش های بیشتر در این زمینه است.
تدوین بسته آموزشی فعالیت های بدنی - حرکتی و بررسی اثربخشی آن بر کارکردهای اجرایی در کودکان با اختلال کمبود توجه / فزون کنشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: پژوهش های مختلف حاکی از تأثیر برنامه آموزشی فعالیت های بدنی بر کارکردهای اجرایی کودکان با اختلال کمبود توجه / فزون کنشی بوده است. اما مطالعه اثرات مداخله ای نوع فعالیت های بدنی و حرکتی بر مؤلفه های گوناگون کارکردهای اجرایی در کودکان با اختلال کمبود توجه / فزون کنشی محدود بوده است. هدف: هدف از پژوهش حاضر تدوین بسته آموزشی فعالیت های بدنی - حرکتی و بررسی اثربخشی آن بر کارکردهای اجرایی در کودکان با اختلال کمبود توجه / فزون کنشی بود. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ روش از نوع ترکیبی (کیفی و کمّی) بخش کیفی تدوین برنامه درمانی و بخش کمی روش نیمه آزمایشی با طرح گروه گواه نامعادل و جلسه پیگیری بود. جامعه آماری در بخش کیفی متون مبتنی بر نظریات بارکلی (2015) و شامل متخصصان حوزه مهارت های حرکتی کودک و پژوهش های چاپ شده در مجلات معتبر در محدوده سال های 1390 تا 1399 برای مقالات فارسی و 2000 تا 2020 برای مقالات لاتین در زمینه مداخله های حرکتی کودکان با اختلال کمبود توجه / فزون کنشی و در بخش کمی، شامل کلیه کودکان پسر با اختلال کمبود توجه / فزون کنشی 12-7 ساله در مقطع ابتدایی منطقه 16 شهر تهران بود. برای نمونه گیری از بین مدارس منطقه 16 چهار مدرسه به صورت در دسترس انتخاب شده و تعداد 30 کودک با این اختلال در آن شناسایی شده و سپس به شکل تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گمارش شدند (هر گروه 15 کودک). ابزارهای استفاده شده در این پژوهش پرسشنامه تشخیصی اختلال کمبود توجه / فزون کنشی (راهنمای تشخیصی و آماری انجمن روان پزشکی آمریکا، 2013) و پرسشنامه کارکردهای اجرایی بریف (جیویا، ایسکویت، گوی و کنورسی، 2000) بود. کودکان گروه آزمایش طی 24 جلسه 60 دقیقه ای در برنامه آموزشی شرکت کردند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس آمیخته تجزیه و تحلیل شد . یافته ها: در بخش کیفی نتایج پژوهش نشان داد که بسته آموزشی از نظر متخصصان دارای روایی محتوایی کافی است. در بخش کمی نتایج پژوهش نشان داد که با کنترل پیش آزمون، بسته آموزشی فعالیت های بدنی-حرکتی موجب بهبود معنادار در مؤلفه های توجه، بازداری و حافظه کاری ) 0/01 (p< در گروه آزمایش نسبت به گروه گواه شد. ولی در مؤلفه های برنامه ریزی و سازماندهی کارکردهای اجرایی گروه آزمایش پس از مداخله نسبت به گروه گواه (0/001 p> ) تغییری ایجاد نشد. نتیجه گیری: به طور کلی نتایج پژوهش حاضر نشان داد که برنامه آموزشی فعالیت های بدنی - حرکتی بر کارکردهای اجرایی کودکان با اختلال کمبود توجه / فزون کنشی اثرات مثبتی به همراه دارد.
بهروزی پایدار: ارتباط مستقیم و غیرمستقیم منابع برای مقابله با سازش یابی ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: با وجودی که تحقیقات نشان داده است به طور سنتی تنوع منابع بهترین راهبرد برای افزایش بهزیستی یا بهروزی قلمداد می شود اما هنوز مکانیسم سازش یابی ذهنی و پایدارسازی بهزیستی یا بهروزی در سطحی بالا چالش جدی در میان محققان است و هنوز روش های رسیدن به آن به خوبی شناسایی نشده است. هدف: هدف کلی از این پژوهش شناسایی روش های پایدار سازی بهزیستی شغلی از طریق شناسایی منابعی که بطور مستقیم و یا غیرمستقیم بهزیستی یا بهروزی شغلی را افزایش می دهند و به طور مؤثری مانع از عادت کردن به محرک های سازمانی می شوند. روش: جامعه آماری کارکنان و مدیران شرکت ملی گاز ایران در تهران است. پرسشنامه محقق ساخته ای که اعتبار و پایایی آن با بررسی ادبیات (هامفری و همکاران، 2007؛ لوتانز و همکاران، 2007؛ کاظمی 2017؛ هاکمن و اولدهام 1980) به تأیید رسید از طریق شبکه داخلی سازمان ارسال گردید و 396 نفر آن را تکمیل نمودند. تجزیه وتحلیل مدل های چندگانه برای شناسایی روابط بین متغیرها / منابع و بهزیستی یا بهروزی شغلی مورد استفاده قرار گرفت. داده ها با رویکرد مدل سازی معادلات ساختاری به روش حداقل مربعات جزئی آزمون گردید. مدل بهینه در بین مدل های چندگانه با استفاده از معیارهای روش معادلات ساختاری انتخاب گردید. یافته ها: بررسی مدل های مختلف نشان داد که عوامل فردی/سرمایه روانشناختی (ضریب مسیر = 358/ و تی = 3/606) و فعالیت های ارادی / فضیلت های حرفه ای (ضریب مسیر = 458/ و تی = 5/452) به طور مستقیم با بهزیستی یا بهروزی ارتباط دارند ولی عوامل محیطی از طریق میانجی فضیلت های حرفه ای (فعالیت های ارادی) به طور غیرمستقیم با آن ارتباط دارند. می توان گفت که برخلاف عوامل فردی و فعالیت های ارادی، تنوع در منابع محیطی کار (فضیلت های اجتماعی کار) تأثیر مستقیم برای بهبود بهزیستی سازمانی ندارد. نتیجه گیری: این یافته ها نشان می دهند که کارکنان به عوامل محیطی کار (فضیلت های اجتماعی کار) عادت می کنند بنابراین تنوع منابع از طریق فضیلت های حرفه ای استراتژی بهتری برای پایدارسازی بهزیستی شغلی کارکنان است.
مقایسه ویژگی های هیجانی شخصیت، عملکرد شناختی، راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و سازگاری زناشویی در زنان با ترس زیاد و ترس کم از خیانت زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: علی رغم پیچیدگی و شیوع بالای خیانت زناشویی و پیامدهای ناگوار و بار هیجانی در روابط زناشویی بویژه در زنان، به دلیل تابو بودن، تحقیقات کمی در این زمینه موجود است. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه ویژگی های هیجانی شخصیت و عملکرد شناختی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و سازگاری زناشویی در زنان با ترس زیاد و ترس کم از خیانت زناشویی صورت گرفت. روش: بدین منظور طی یک تحقیق علی مقایسه ای 89 زن به صورت نمونه در دسترس از بین زنان متأهلی که بدلیل مشکلات زناشویی به مراکز مشاوره در شهر کرج مراجعه کرده بودند، اتخاب و با استفاده از پرسشنامه عملکرد شناختی مونترال، پرسشنامه ویژگی های هیجانی شخصیت کلونینجر، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان ( ERQ )، مقیاس سازگاری زناشویی ( DAS ) و مقیاس ارزیابی محقق ساخته 9 درجه ای ترس از خیانت، مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها از طریق نرم افزار SPSS-23 و روش تحلیل عاملی و با استفاده از آزمون t مستقل و آزمون ناپارامتری من- ویتنی تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان دادکه زنان با ترس کم از خیانت زناشویی در مقایسه با زنان با ترس زیاد از خیانت زناشویی، نمرات بالاتری در ویژگی های هیجانی شخصیت، راهبرد ارزیابی مجدد و میزان سازگاری زناشویی کسب نمودند (0/05 p≤ )، که این تفاوت از لحاظ آماری معنادار بود اما در نمرات عملکرد شناختی و راهبرد بازداری هیجانی بین این دو گروه (0/05 < p ) تفاوت معناداری یافت نشد. نتیجه گیری: باتوجه به نتایج تحقیق حاضر و تفاوت در متغیرهای مورد بررسی در دوگروه زنان با ترس زیاد و کم از خیانت، می توان تلویحات مناسبی جهت کار در حیطه خیانت و کیفیت روابط زوجی در اختیار مشاوران خانواده و زوج درمانگران قرار داد.
کشف عوامل نارضایتی در ازدواج های سن معکوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: مطالعات متعددی به بررسی علل نارضایتی در زوج ها پرداخته اند، اما پژوهشی کیفی که به کشف عوامل نارضایتی در ازدواج های سن معکوس پرداخته باشد، مغفول مانده است. هدف: هدف از این پژوهش، کشف عوامل نارضایتی در ازدواج های سن معکوس بود. روش: این پژوهش با رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی توصیفی انجام شد. جامعه مورد مطالعه را تمامی ازدواج های سن معکوس شهر شیراز، در سال ۱۳۹۸ تشکیل دادند. ۱۲ زوج، با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. اطلاعات مورد نیاز از طریق مصاحبه نیمه ساختار یافته تا رسیدن به اشباع نظری جمع آوری شد. تحلیل داده ها با استفاده از روش ۷ مرحله کلایزی انجام گردید. یافته ها: تجزیه و تحلیل داده های مستخرج از مصاحبه با زوج ها، منجر به شناسایی 3 مضمون اصلی شامل: عوامل فردی، عوامل زوجی، عوامل خانوادگی - اجتماعی و 18 مضمون فرعی و همچنین 90 کد مفهومی گردید. نتیجه گیری: در این پژوهش استنتاج شد که عواملی مانند عدم توجه به ملاک های واقع بینانه در انتخاب همسر، نگرانی های فردی و دغدغه های مربوط به آینده رابطه، مخالفت ها و نارضایتی های خانوادگی و اجتماعی، باعث بروز و تشدید نارضایتی در ازدواج های سن معکوس می شود که در صورت نداشتن مهارت های ارتباطی در مدیریت این شرایط و اسناد دادن مشکلات به اختلاف سنی، صمیمیت در ابعاد مختلف این ازدواج ها کاهش می یابد. نتایج این پژوهش می تواند زمینه را برای تدوین برنامه های پیشگیرانه و تدوین یک الگوی آموزشی مشاوره ای بومی، ویژه ازدواج های سن معکوس فراهم آورد.
پیش بین های کیفیت زندگی و بهزیستی روانشناختی مادران دانش آموزان کم توان ذهنی با میانجی گری حمایت اجتماعی ادراک شده مادر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: پژوهش های متعددی پیرامون رابطه مشکلات رفتاری و مهارت های اجتماعی با کیفیت زندگی و بهزیستی روانشناختی انجام شده است اما در مورد متغیرهای فوق به عنوان پیش بین های کیفیت زندگی و بهزیستی روانشناختی با میانجی گری حمایت اجتماعی ادراک شده شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی پیش بین های کیفیت زندگی و بهزیستی روانشناختی مادران دانش آموزان کم توان ذهنی با میانجی گری حمایت اجتماعی ادراک شده مادر بود. روش: در این پژوهش توصیفی همبستگی، با نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای 298 دانش آموز (از 878 دانش آموز) از مدارس ابتدایی دانش آموز کم توانی ذهنی استان گلستان، در سال تحصیلی 1399 1398، انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده عبارتند از: پرسشنامه مشکلات رفتاری کودکان (راتر،1967)، مقیاس مهارت های اجتماعی (ماتسون و همکاران،1983)، مقیاس چند بعدی حمایت اجتماعی ادراک شده (زیمت و همکاران،1988)، پرسشنامه کوتاه کیفیت زندگی (سازمان بهداشت جهانی، 1994) و مقیاس بهزیستی روانشناختی (ریف،1980). داده ها با آمار توصیفی، آزمون همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد مهارت های اجتماعی و حمایت اجتماعی ادراک شده به طور مثبت و معنادار و مشکلات رفتاری به طور منفی و معنادار کیفیت زندگی و بهزیستی روانشناختی را پیش بینی می کنند. همچنین نقش میانجی حمایت اجتماعی ادراک شده در رابطه مهارت های اجتماعی و مشکلات رفتاری با کیفیت زندگی و بهزیستی روانشناختی مورد تأیید قرار گرفت (0/01> P ). نتیجه گیری: براساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت افزایش مهارت های اجتماعی و کاهش مشکلات رفتاری دانش آموزان در مدرسه موجبات ارتقاء کیفیت زندگی و بهزیستی روانشناختی مادران آن ها را فراهم می سازد.
اثربخشی آموزش متمرکز بر تنظیم هیجان پکران بر هیجان های پیشرفت و خودنظم جویی تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: پژوهش های متعددی نشان داده اندکه آموزش تنظیم هیجان بر متغیرهای مختلفی از جمله تاب آوری، مشکلات عاطفی و رفتارهای پر خطر مؤثر بوده است. اما در زمینه تأثیر آموزش متمرکز برتنظیم هیجان پکران بر هیجان های پیشرفت و خودنظم جویی تحصیلی دانش آموزان تحقیقاتی صورت نگرفته است. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش متمرکز بر تنظیم هیجان پکران بر هیجان های پیشرفت و خود نظم جویی تحصیلی دانش آموزان بود. روش: روش تحقیق نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر متوسطه دوم شهر تهران در سال تحصیلی 99-98 بودکه به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای 30 نفر از دانش آموزان دبیرستان بیت الزهرا انتخاب و به صورت تصادفی، 15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه گواه قرار گرفتند. سپس برنامه آموزشی متمرکز بر تنظیم هیجان پکران (ستاری، پورشهریاری و شکری، 1395) برای گروه آزمایش 6 جلسه 90 دقیقه ای اجرا شد. داده ها بوسیله دو پرسشنامه هیجانات پیشرفت پکران (2005) و راهبردهای خودنظم جویی تحصیلی پینتریچ و دیگروت (1990) جمع آوری شد و با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری و تک متغیری به وسیله نرم افزار 25- SPSS تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که تفاوت معناداری بین نمرات پیش آزمون و پس آزمون گروه آزمایشی و همچنین تفاوت معناداری بین دو گروه آزمایشی و گواه در تنظیم هیجان های پیشرفت و خودنظم جویی تحصیلی وجود داشت (0/05 ˂ p ) . میزان تأثیر آموزش متمرکز بر تنظیم هیجان پکران بر هیجان های پیشرفت دانش آموزان 0/22 و بر خودنظم جویی تحصیلی دانش آموزان 0/27 بود. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که دانش آموزان شرکت کننده در جلسات آموزشی در مقایسه با گروه گواه و در مقایسه با قبل از آموزش در مؤلفه های راهبردهای شناختی، راهبردهای فرا شناختی، مدیریت منابع، راهبردهای انگیزشی و هیجان های پیشرفت نمرات بالایی کسب کرده و در مجموع هیجان های پیشرفت و خود نظم جویی تحصیلی بهتری را تجربه کردند
اثربخشی گروه درمانی فراتشخیصی یکپارچه بر راهبردهای تنظیم شناختی هیجان مادران کودکان مبتلا به سرطان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: پژوهش ها نشان داده اند که درمان فراتشخیصی یکپارچه نگر در تأکید ویژه اش روی نحوه تجربه و پاسخدهی به هیجان ها بی همتا و منحصر به فرد است. اما پیرامون اثر بخشی درمان فرا تشخیصی یکپارچه بر تنظیم شناختی هیجانات مادران کودکان مبتلا به سرطان پژوهشی صورت نگرفته است. هدف: این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی درمان فرا تشخیصی یکپارچه بر تنظیم شناختی هیجان مادران کودکان مبتلا به سرطان انجام شد. روش: این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه مادران کودکان مبتلا به سرطان که در بیمارستان های محک، شهدای تجریش، بهرامی و حضرت علی اصغر در سال 1398 در شهر تهران تحت درمان بودند، تشکیل داد. 31 نفر از مادران به با روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی تعداد 15 نفر در گروه آزمایش و 16 نفر گروه گواه جایگزین شدند . ابزارهای پژوهش حاضر عبارت بودنداز، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (CERQ) فرم کوتاه (گارنفسکی و کرایج، 2006) و پروتکل درمان فراتشخیصی یکپارچه (بارلو،2011). گروه آزمایش 12 جلسه 90 دقیقه ای درمان فراتشخیصی یکپارچه دریافت کردند. تحلیل داده ها با روش تحلیل کوواریانس تک متغیره و با استفاده از نرم افزار 23 SPSS انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان فرا تشخیصی یکپارچه به افزایش استفاده از راهبردهای سازش یافته شامل پذیرش، تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی، ارزیابی مجدد مثبت و دیدگاه گیری در مقایسه با گروه گواه شد و همچنین به کاهش معنادار استفاده از راهبردهای سازش نایافته شامل: فاجعه سازی، ملامت خویشتن، نشخوارگری و ملامت دیگران منجر شد (0/001 P≤ ) . نتیجه گیری: درمان فرا تشخیصی یکپاچه نگر باعث افزایش استفاده از راهبردهای انطباقی هیجانی و کاهش استفاده از راهبردهای غیر انطباقی در مادران کودکان مبتلا به سرطان می شود که این فرآیند به بهبود سلامت روان این مادران کمک شایانی خواهد کرد.
اثربخشی مداخله های پذیرش و تعهد و شناختی رفتاری بر طرحواره های هیجانی و کیفیت زندگی بیماران با سندرم روده تحریک پذیر دارای اختلال اضطراب فراگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: سندرم روده تحریک پذیر، یک اختلال عملکردی دستگاه گوارش است که عوامل روانشناختی از جمله اضطراب و هیجانات منفی، در تحریک و تشدید آن نقش بسزایی دارند و بر کیفیت زندگی این بیماران تأثیر می گذارد. اما آیا مداخله های پذیرش و تعهد و شناختی رفتاری می تواند بر بهبود طرحواره های هیجانی و کیفیت زندگی بیماران با سندرم روده تحریک پذیر دارای اختلال اضطراب فراگیر کمک کند؟ هدف: هدف پژوهش بررسی اثربخشی مداخله های پذیرش و تعهد و شناختی رفتاری بر طرحواره های هیجانی و کیفیت زندگی بیماران دارای اختلال اضطراب فراگیر با سندرم روده تحریک پذیر بود. روش: این مطالعه شبه تجربی با طرح پیش آزمون / پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری، بیماران دارای اختلال اضطراب فراگیر مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر شهر تهران بود. 60 نفر بیمار به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه (20 نفره) قرار گرفتند. گروه های آزمایش 12 جلسه 90 دقیقه ای مداخلات شناختی رفتاری (داگاس و رابی چاوود، 2007) و پذیرش و تعهد (آیفرت و فورثایث، 1396) را دریافت کردند و گروه گواه در این مدت هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. آزمودنی ها با استفاده از پرسشنامه های کیفیت زندگی بیماران سندرم روده تحریک پذیر پاتریک و دروسمان (1998) و پرسشنامه طرحواره های هیجانی جیانگ و همکاران (2019) در مراحل پیش آزمون و پس آزمون ارزیابی و داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس مختلط تحلیل شد. یافته ها: هر دو مداخله اثر معناداری بر بهبود کیفیت زندگی بیماران سندرم روده تحریک پذیر و طرحواره های هیجانی داشت (0/01 (P< و این اثر در طول دوره پیگیری پایدار بود (0/01 (P< . همچنین، بین دو درمان از نظر میزان اثربخشی تفاوت معنی داری مشاهده نشد و هر دو درمان به یک میزان اثربخش است. نتیجه گیری: هر یک از مداخله های شناختی رفتاری و پذیرش و تعهد به عنوان یک مداخله مؤثر، می تواند در مراکز درمانی و بهداشتی در جهت بهبود کیفیت زندگی و اصلاح طرحواره های هیجانی بیماران دارای اختلال اضطراب فراگیر با سندرم روده تحریک پذیر به کار برده شود.
اثربخشی مشاوره زناشویی به روش گاتمن بر رضایت زناشویی و سازگاری زناشویی زنان متأهل متمایل به طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: میل به طلاق در بین زنان متأهل می تواند ناشی از تعارضات زناشویی و در نتیجه کاهش رضایت و سازگاری زناشویی باشد که می تواند به کمک روش های آموزشی از جمله روش گاتمن کاهش یابد. هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین تأثیر مشاوره زناشویی به روش گاتمن بر رضایت زناشویی و سازگاری زناشویی زنان متأهل مایل به طلاق بود. روش: روش پژوهش شبه تجربی از نوع پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه پژوهش شامل کلیه زنان مراجعه کننده به سه مرکز مشاوره در شهر اصفهان در سال 1398 بودند. نمونه پژوهش شامل 30 زن متأهل مایل به طلاق بودند که از بین داوطلبین شرکت در پژوهش، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه رضایت زناشویی (راگ و فانک، 2007) و سازگاری زناشویی (اسپاینر، 1976) به دست آورده شد. زنان گروه آزمایش، به مدت 10 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش قرار گرفتند. هر دو گروه در دو مرحله پیش آزمون، پس آزمون به پرسشنامه های پژوهش پاسخ دادند. داده ها با استفاده از آمار توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و آمار استنباطی (تحلیل کوواریانس) انجام شد. یافته ها: یافته ها حاکی از آن بود که مشاوره زناشویی به روش گاتمن می تواند موجب افزایش رضایت زناشویی و سازگاری زناشویی و مؤلفه های آن رضایت، همبستگی، توافق و ابراز محبت در زنان مایل به طلاق گردد (0/001> p ). نتیجه گیری: در مجموع نتایج مطالعه حاضر نشان داد مشاوره زناشویی به روش گاتمن به کمک آموزش هفت اصل موفقیت زوجی و فنون دستیابی به آن، روشی مؤثر و کارآمد در افزایش رضایت زناشویی و سازگاری زناشویی است و می تواند توسط درمانگران در مداخلات خانواده استفاده گردد و در نتیجه به بهبود روابط زناشویی کمک نماید.
ارزیابی مدل معادلات ساختاری تبیین شادکامی بر اساس وضعیت سلامت، بحران مالی و حمایت اجتماعی با نقش واسطه ای عزت نفس و تفکر مثبت در زنان میانسال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: مرور نظام مند پژوهش ها حاکی از این است که در تبیین شادکامی زنان میانسال متغیرهای مختلفی تأثیر می گذارد، اما نقش وضعیت سلامت، بحران مالی، حمایت اجتماعی، عزت نفس و تفکر مثبت به عنوان یک مدل یکپارچه مغفول مانده است. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی و تدوین بررسی مدل ساختاری پیش بینی شادکامی بر اساس وضعیت سلامت، بحران مالی و حمایت اجتماعی با نقش واسطه ای عزت نفس و تفکر مثبت در زنان میانسال شهر اراک پرداخته است. روش: پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان 36 تا 55 ساله شهر اراک در سال 1398 بود. تعداد 408 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شده اند. همه آن ها پرسشنامه های سلامت عمومی (گلدبرگ و هیلر، 1979)، بحران مالی (پراویتز و همکاران، 2006)، حمایت اجتماعی (زیمت و همکاران، 1988)، عزت نفس (روزنبرگ، 1963)، تفکر مثبت (اینگرام و ویسنیکی، 1988) و شادکامی آکسفورد (هیلز و آرگیل، 2002) را تکمیل کرده اند. برای تحلیل داده ها از روش های همبستگی پیرسون و مدل معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد متغیر سلامت (0/12، 0/15 و 0/18)، بحران مالی (0/18-، 0/36- و 0/22-) و حمایت اجتماعی (0/46، 0/55 و 0/43) اثرات مستقیم و معنی داری به ترتیب بر عزت نفس، تفکر مثبت و شادکامی داشته اند. افزون بر آن، متغیرهای عزت نفس و تفکر مثبت، اثرات مستقیم و معنی داری بر شادکامی داشته اند. همچنین نتایج نشان داد که سه متغیر سلامت (0/13)، بحران مالی (0/10-) و حمایت اجتماعی (0/12) بر شادکامی زنان میانسال اثر غیر مستقیم و معنی داری دارند. نتیجه گیری: از این مدل می توان برای تقویت شادکامی زنان میانسال استفاده کرد و در رسانه های آموزشی، اجتماعی و ارتباطی به اصول شادکامی، انواع حمایت های اجتماعی، وضعیت سلامت، بحران مالی، عزت نفس و تفکر مثبت و پیشایندهای مؤثر بر آن پرداخته شود