مقالات
حوزه های تخصصی:
زمینه: با شیوع ویروس کرونا آسیب های بسیاری از جمله اضطراب، افسردگی، دوری از خویشاوندان و افزایش حس تنهایی ایجاد می شود. با این حال تا کنون پژوهشی به طور جامع تبیین نکرده است که همسران سوگوار از بیماری کرونا با چه مسائلی روبرو هستند و چه چالش هایی را خواهند داشت. هدف: هدف از پژوهش حاضر شناسایی تجارب زیسته همسران سوگوار در دوره همه گیری ویروس کرونا بود. روش: پژوهش حاضر به روش کیفی از نوع پدیدارشناسی انجام شد. نمونه مورد مطالعه 8 نفر از همسران سوگوار شهر تهران بودند که در بازه زمانی فروردین تا شهریور ماه 1399 همسر خود را از دست داده اند. روش نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی به کار گرفته شد. از افراد مصاحبه نیمه ساختاریافته به عمل آمد، سپس کلمه به کلمه پیاده سازی شده و داده ها به روش هفت مرحله ای کلایزی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: در این مطالعه 4 مضمون اصلی شامل: 1) نگرانی ها (نگرانی های مربوط به ادامه زندگی، نگرانی های مربوط به فرزندان، نگرانی های مالی)؛ 2) واکنش های شخصی (واکنش های عاطفی، واکنش های رفتاری)؛ 3) تغییرات روابط اجتماعی (ارتباط با اقوام، ارتباط با همکاران)؛ 4) تغییر دیدگاه (نسبت به دنیا، نسبت به اطرافیان)، شناسایی شد. نتیجه گیری: با توجه به یافته ها می توان گفت زندگی همسران سوگوار به شدت تحت تأثیر این بیماری و فوت همسر قرار گرفته و لازم است به تناسب شرایط شان، برای آنان سیستم های حمایتی فراهم شود.
بررسی نقش میانجی اهداف پیشرفت در رابطه بین ویژگی شخصیتی عزم با درگیری تحصیلی و اهمال کاری تحصیلی در دانش آموزان مقطع متوسطه دوم: ارائه یک مدل ساختاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: هرچند پژوهش های پیشین به بررسی آثار مستقیم ویژگی شخصیتی عزم در پیش بینی اهمال کاری و درگیری دانش آموزان پرداخته اند اما آثار غیر مستقیم آن کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. هدف: هدف کلی پژوهش حاضر، بررسی نقش عزم است که بصورت مستقیم و غیرمستقیم، منجر به افزایش درگیری تحصیلی و کاهش اهمال کاری تحصیلی می گردد. روش: پژوهش حاضر توصیفی، از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان پسر مقطع متوسطه دوم مشغول به تحصیل در مدارس غیرانتفاعی در سال تحصیلی 99-98 در شهر همدان بود که از بین آنها 500 نفر با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند و به ابزارهای پژوهش، شامل پرسشنامه اهداف پیشرفت الیوت، موریاما و پکران (2011)، مقیاس عزم داکورث و کویین (2007)، درگیری تحصیلی ریو (2013) و اهمال کاری تحصیلی سولومون و راث بلوم (1984) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از روش آماری معادلات ساختاری و از طریق نرم افزارهای SPSS-24 و AMOS-26، مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که عزم، بر درگیری تحصیلی با نقش میانجی اهداف پیشرفت مبتنی بر خود و مبتنی بر تکلیف، اثر مثبت و معنادار داشت (0/05 =β، 0/01 <P). اما عزم بر اهمال کاری تحصیلی با نقش میانجی اهداف پیشرفت مبتنی بر خود و مبتنی بر تکلیف، اثر منفی و معناداری نداشت (0/06- =β، 0/68 =P). نتیجه گیری: شایستگی های مبتنی بر خود و مبتنی بر تکلیف در دانش آموزان با عزم بالا، می تواند منجر به افزایش درگیری شناختی، رفتاری، عاطفی و عاملی گردد اما نمی تواند در کاهش اهمال کاری نقشی معنادار داشته باشد.
بررسی نقش واسطه ای ذهن آگاهی در رابطه بین محیط حامی خودپیروی و تفکر انتقادی در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: تفکر انتقادی از سازه های مهم و قابل توجه در سال های اخیر بوده است؛ اما شناسایی متغیرهای پیش بینی کننده آن در قالب یک مدل ساختاری و در محیط آموزشی تاکنون مورد بررسی قرار نگرفته است. هدف: هدف این پژوهش بررسی نقش ذهن آگاهی به عنوان متغیر واسطه ای در رابطه بین محیط حامی خودپیروی و تفکر انتقادی بود. روش: پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه این پژوهش شامل همه دانش آموزان متوسطه دوم شهر شیراز در سال تحصیلی 99-1398 بود. از بین جامعه آماری، 525 نفر دانش آموز (301 دختر و 224 پسر) به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. شرکت کننده ها به پرسشنامه های محیط یادگیری حامی خودپیروی (آسور و همکاران،2002؛ آسور، 2012)، ذهن آگاهی فرایبورگ (فرم کوتاه) (والاچ و همکاران، 2006) و تفکر انتقادی کالیفرنیا (فاسیون، 2013) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری و نرم افزار آماری AMOS و شاخص های برازندگی تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان دادند که مدل پیشنهادی از برازش خوبی برخوردار است. ضرایب مسیر مستقیم بیانگر این بود که محیط حامی خودپیروی پیش بینی کننده معنی دار ذهن آگاهی (0/001 P<، 0/18 =β) و تفکر انتقادی (0/001 P<، 0/18 =β) بود. همچنین ذهن آگاهی پیش بینی کننده معنی دار تفکر انتقادی (0/001 P<، 0/28 =β) بود. علاوه براین نتایج بیانگر این بود که ذهن آگاهی توانست نقش واسطه ای در رابطه بین محیط حامی خودپیروی با تفکر انتقادی ایفا نماید. نتیجه گیری: ویژگی های بافتی مانند محیط حامی خودپیروی در کنار عوامل درون فردی نظیر ذهن آگاهی، نقش مهمی در تفکر انتقادی دانش آموزان ایفا می کنند و توجه به آنها در برنامه ریزی های آموزشی و تربیتی ضروری است.
پیش بینی موفقیت شغلی عینی و فاعلی وکلا و حقوقدانان براساس لنگرگاه های مسیر شغلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: مطالعات مختلفی بر موفقیت شغلی در اقشار مختلف جامعه پرداخته است. اما کمتر پژوهشی را می توان یافت که موفقیت شغلی وکلا و حقوقدانان را بررسی نموده باشد. هدف: پیشبینی موفقیت شغلی عینی و فاعلی بر اساس لنگرگاه های مسیر شغلی در وکلا و حقوقدانان شهر اصفهان در سال 1397 بود. روش: طرح پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. به این منظور، 152 نفر از وکلا و حقوقدانان (65 زن و 87 مرد) به شیوه در دسترس انتخاب شدند و دو پرسشنامه ی موفقیت شغلی (سمیعی و همکاران، 1393) و لنگرهای مسیر شغلی (شاین، 1985) را تکمیل نمودند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از آمار توصیفی نشان داد شایستگی فنی - کارکردی در بین وکلا و حقوقدانان در رتبه اول، خدمت و فداکاری در مرتبه دوم و سبک زندگی با محوریت تعادل کار - خانواده در رتبه سوم قرار داشت. همچنین، میانگین موفقیت شغلی فاعلی بالاتر از میانگین موفقیت شغلی عینی بود. علاوه براین، از بین هشت بعد لنگرگاه های مسیر شغلی، سه بعد شایستگی، استقلال و خدمت و فداکاری پیش بینی کننده معنی دار (0/05 >p) موفقیت شغلی فاعلی و دو بعد شایستگی و چالش پیش بینی کننده معنی دار (0/05 >p) موفقیت شغلی عینی بودند. به طوری که توانستند 20 و 15 درصد از واریانس موفقیت شغلی را تبیین کنند. نتیجه گیری: براساس یافته های پژوهش می توان چنین نتیجه گیری نمود که با افزایش شایستگی ها و نیز دادن استقلال بیشتر و ارجاع پرونده های چالشی به وکلا و حقوقدانان می توان موفقیت شغلی فاعلی و عینی را در آنها افزایش داد.
تحلیل محتوای تکنیک ها و روش های استفاده شده در مجلات علوم شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: علوم شناختی حوزه ای بین رشته ای است که روش شناسی آن، کمتر در قالب کتاب یا مقالات مستقل تدوین شده است و مشکلات عدیده ای در حوزه روش شناسی آن وجود دارد. هدف: این پژوهش با هدف مطالعه محتوای روش شناختی و تحلیل های آماری مقالات مربوط به علوم شناختی انجام شد. روش: مقالات با روش تحلیل محتوا بررسی شدند. جامعه مورد پژوهش کلیه مقالات مربوط به حوزه علوم شناختی است که در وب سایت رتبه بندی مجلات علمی در سال 2016 نمایه شده اند و روش نمونه گیری هدفمند می باشد. به منظور طبقه بندی تکنیک ها و روش های اتخاذ شده از تحلیل محتوا، ماتریس مربعی مربوط به این تکنیک ها در اختیار 7 نفر از خبرگان حوزه روش شناسی علوم شناختی، قرار داده شد و از آن ها خواسته شد تا نظرات خود را در مورد شباهت هر کدام از این تکنیک ها و روش ها، در یک مقیاس 100 نمره ای وارد کنند. میانگین نمره بدست آمده از این ماتریس ها به عنوان ماتریس مشابهت و با هدف کشف خوشه ها وارد نرم افزار R شد، برای دیداری کردن رابطه بین تکنیک های مختلف از الگوریتم فراچترمن - رینگولد استفاده شد. یافته ها: تحلیل محتوای مقالات و درج کلیدواژه های مربوط، در برگه کدبندی به فهرستی از روش های آماری منجر شد. گراف حاصل از شبکه ارتباط بین تکنیک ها و روش های آماری با فواصل معنی دار (0/001p≤) ترسیم گردید. نتیجه گیری: تکنیک های مجاور در گراف حاصل مورد بررسی محتوایی دقیق قرار گرفت و در نهایت روش های استفاده شده به منظور تحلیل داده های شناختی در 17 خوشه معرفی شدند، هدف اصلی از تکنیک های به کار گرفته شده در هر خوشه تعیین و پژوهش در خصوص نحوه انتخاب این تکنیک ها پیشنهاد گردید.
اثربخشی مشاوره شناختی رفتاری مبتنی بر درمان پذیرش و تعهد (ACT) بر انعطاف پذیری روانشناختی مادران وابسته به سوءمصرف مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: امروزه اعتیاد یک تهدید بسیار مهم برای سلامت نظام خانواده به حساب می آید. درمان های شناختی رفتاری با تأکید بر ذهن آگاهی و توجه بر انعطاف پذیری شناختی در بازتوانی مادران وابسته به سوءمصرف مواد مؤثر می باشند. دراین راستا سؤال پژوهش حاضر این بودآیا مشاوره شناختی رفتاری مبتنی بر درمان پذیرش و تعهد (ACT) بر انعطاف پذیری روانشناختی مادران وابسته به سوءمصرف مواد، مؤثر است؟ هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی مشاوره شناختی رفتاری مبتنی بر درمان پذیرش و تعهد (ACT) بر انعطاف پذیری روانشناختی مادران وابسته به سوءمصرف مواد بود. روش: پژوهش حاضر به شیوه ی شبه آزمایشی و طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه انجام شد. جامعه آماری این پژوهش مادران وابسته به سوءمصرف مواد بستری در کمپ های ترک اعتیاد شهر شیراز در طول بهار سال 1398 بودند. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 30 مادر وابسته به سوءمصرف مواد انتخاب شد و در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گروه گواه (15 نفر) جایگزین شدند. از پرسشنامه پذیرش و عمل باند و همکاران (2007) به عنوان پیش آزمون - پس آزمون و از پروتکل ۱۲ جلسه ای فلکسمن و همکاران (2011) برای جلسات مشاوره مبتنی بر پذیرش و تعهد در این پژوهش استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها حاکی از آن بود که مشاوره شناختی رفتاری مبتنی بر پذیرش و تعهد بر انعطاف پذیری روانشناختی مادران وابسته به سوءمصرف مواد مؤثر بوده و بین دو گروه تفاوت معناداری وجود داشته است (0/01 >p). نتیجه گیری: با توجه به نتایج این پژوهش مشاوره شناختی رفتاری مبتنی بر درمان پذیرش و تعهد، انعطاف پذیری روانشناختی را در مادران وابسته به سوءمصرف افزایش می دهد.
ارائه مدل پارادایمی از عوامل زمینه ساز خیانت زناشویی (مطالعه نظریه زمینه ای)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: ازدواج یک رسم معمول و عرف برای تشکیل رابطه ای در تعهد انحصار عاطفی و جنسی بین زوج است. در حالی که امروزه در موارد بسیاری، شاهد آسیب دیدن سلامت خانواده و جامعه، با شکسته شدن این تعهد و رخ دادن خیانت زناشویی هستیم. لذا شناسایی عمیق عوامل سبب ساز این پدیده، جهت پیشگیری، امری ضروری است. هدف: هدف از پژوهش حاضر، شناسایی عوامل زمینه ساز گرایش افراد به خیانت زناشویی، به منظور پیشگیری از بروز این آسیب در خانواده ها است. روش: پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و روش نظریه زمینه ای انجام گرفت. جامعه مورد مطالعه، شامل تمامی مردان و زنان متأهل ساکن شهر تهران بود که مرتکب خیانت زناشویی شده و در سال های 96 تا 99 به مراکز مشاوره استادروزبه، راه نو، پرند و مهرآیین مراجعه نموده بودند. مشارکت کنندگان، 11 مرد و 10 زن دارای معیارهای ورود بودند که به شیوه هدفمند انتخاب شدند. ابزار این پژوهش، مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته بود. تحلیل داده ها به روش سه مرحله ای اشتراوس و کربین (1990) انجام شد. یافته ها: از تجزیه تحلیل داده ها در مرحله کدگذاری باز، دو دسته مقوله اصلی شامل: شرایط علی (فردی - شخصیتی، فردی - خانوادگی، زوجی - رابطه ای)؛ شرایط بافتاری (جامعه، شغلی، فضای مجازی) و یک دسته مقوله فرعی شامل: شرایط مداخله گر (دوستان، پول، قدرت و کشف ویژگی های مثبت خود) و ازکدگذاری محوری: مقوله (نیازها) و از کدگذاری گزینشی، سه طبقه اصلی (عوامل مستعدکننده، نگهدارنده و پاسخ دهنده) حاصل شد. نتیجه گیری: زنان و مردان خیانت کار، تحت تأثیر مقولات اصلی و فرعی ذکرشده، حول محور نیازها، به خیانت زناشویی گرایش پیدا می کردند و با راهبردهایی کارآمد، باعث پیامدهایی مفید مثل حفظ آشیانه و با راهبردهایی ناکارآمد باعث پیامدهایی مضر مثل طلاق می شدند.
بررسی و مقایسه مشکلات رفتاری و هیجانی دانش آموزان استفاده کننده از جهش تحصیلی با دانش آموزان عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: قدیمی ترین روش در آموزش وپرورش دانش آموزان تیزهوش، جهش تحصیلی است. به نحوی که دانش آموزان مستعد قادرند سال های تحصیلی نظام آموزش وپرورش عادی را سریع تر تمام کرده و یک یا چند سالی زودتر فارغ التحصیل شوند. با توجه به گزارش سازمان آموزش و پرورش استثنایی کشور درخواست جهش تحصیلی 70 درصد بالاتر از استانداردها می باشد و هرساله این آمار رو به افزایش است ولیکن بااین حال پژوهشی که به مشکلات رفتاری و هیجانی دانش آموزان استفاده کننده از این طرح پرداخته باشد مغفول مانده است. هدف: مقایسه و بررسی مشکلات رفتاری و هیجانی دانش آموزان استفاده کننده از جهش تحصیلی با دیگر دانش آموزان بوده است. روش: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع علی - مقایسه ای است. جامعه آماری شامل دانش آموزان استفاده کننده از طرح جهش در سال تحصیلی 1399-1398 در استان خراسان رضوی بوده و از این جامعه 286 دانش آموز جهش یافته 165 دانش آموز با روش نمونه گیری تصادفی منظم انتخاب شدند و گروه همتا (تعداد 384 نفر) نیز به عنوان گروه گواه از دانش آموزان هم پایه عادی با روش خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه سنجش نقاط قوت و ضعف کودک (گودمن، 1997) استفاده و تحلیل داده ها با آزمون های تحلیل واریانس یک راهه، آزمون تعقیبی شفه، آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره هم زمان انجام پذیرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که مشکلات رفتاری هیجانی در همه خرده مقیاس ها (اختلال رفتار هنجاری، نشانگان هیجانی، مشکلات ارتباطی یا مشکلات با همسالان) در دانش آموزان که از جهش تحصیلی استفاده کرده اند در مقایسه با دیگر دانش آموزان هم پایه بالاتر می باشد (05/0 (P<. نتیجه گیری: دانش آموزانی که از جهش تحصیلی استفاده کرده بودند و سن تقویمی پایین تری نسبت به همکلاسی های خود داشتند مشکلات رفتاری و هیجانی بیشتری را نشان دادند. پیشنهاد می شود از روش های مبتنی بر غنی سازی محتوای آموزشی در آموزش و پرورش دانش آموزان تیز هوش استفاده شود.
تدوین الگوی ساختاری پیش بینی سازش یابی زوجین بر اساس خودابرازگری با میانجی گری تبادل اجتماعی در زنان دارای ازدواج زودهنگام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: عوامل روانشناختی تأثیرگذار بر سازگاری زناش ویی در دو دیدگاه درون فردی یا شخصیتی و بین فردی یا تعامل زوجین مورد توجه محققین بوده است. تحقیقات نشان داده است که خودابرازگری جنسی که با برانگیختگی ذهنی و مهارت های تبادل ارتباطی زن منجر به میل و رضایت بیشتر می گردد به سازگاری بیشتر زوجین منجر می شود. بنابراین آیا مهارت بیشتر در تبادل اجتماعی می تواند به عنوان میانجی گر در خودابرازگری و سازگاری زوجین تأثیر داشته باشد؟ هدف: هدف از این پژوهش پیش بینی سازگاری زناشویی بر اساس خودابرازگری جنسی با نقش میانجی گر تبادل اجتماعی در زنان دارای ازدواج زودهنگام بود. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. شرکت کنندگان، زنان متأهل دارای ازدواج زودهنگام در استان مرکزی بودند. 270 شرکت کننده به روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند و پرسشنامه های مقیاس سازگاری زناشویی اسپانیر (1976)، خودابرازگری جنسی اسنل و همکاران (1997) و تبادل اجتماعی لیبمن و همکاران (2011) را تکمیل کردند. داده ها به وسیله آزمون های همبستگی پیرسون و روش تحلیل مسیر تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که خودابرازگری در رفتار جنسی، ترجیح جنسی، عاطفه جنسی و نگرش جنسی به طور معناداری سازگاری زناشویی زنان دارای ازدواج زودهنگام را پیش بینی می کنند (0/01 P<). همچنین نتایج آزمون بوت استراپ نشان داد که تبادل اجتماعی می تواند در پیش بینی سازگاری زناشویی بر اساس ابعاد خودابرازگری جنسی میانجی گری کند (0/01 P<). علاوه بر آن تبادل اجتماعی در رابطه ابعاد خودابرازگری جنسی و سازگاری زوجین تأثیر غیرمستقیم دارد. نتیجه گیری: در سازگاری زنان دارای ازدواج زودهنگام، درک تبادل اجتماعی در کیفیت خودابرازگری جنسی اهمیت دارد که به نظر می رسد به وسیله آموزش و مشاوره بهبود یابد.
مقایسه اثربخشی بازی های فعال ویدئویی و بازی های پایه ورزشی بر لذت از فعالیت بدنی در دانش آموزان مقطع چهارم ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: مطالعات نشان داده اند که بازی های مبتنی بر مهارت های حرکتی پایه و فعال ویدئویی بر کسب مهارت های حرکتی مؤثر می باشد. با این وجود مطالعات انجام شده در مورد فاکتور لذت از فعالیت بدنی به عنوان یک عامل روانشناختی مهم نادر می باشد. هدف: هدف از مطالعه حاضر مقایسه اثربخشی بازی های فعال ویدئویی و بازی های پایه ورزشی بر لذت از فعالیت بدنی در دانش آموزان پسر مقطع چهارم ابتدایی می باشد. روش: پژوهش از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون بود. جامعه آماری شامل کلیه کودکان 10 ساله پسر در سال 1400 شهرستان اهواز بود. 60 کودک 10 ساله با روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در 3 گروه 20 نفری (2 گروه تجربی و یک گروه گواه) جایگزین شدند. ابزار پژوهش شامل دستگاه ایکس باکس 360 کینکت و پرسشنامه لذت از فعالیت بدنی مور (2009) بود. از آزمون های آماری تحلیل کواریانس با تعقیبی بنفرونی جهت تحلیل داده ها استفاده شد. یافته ها: گروه های پایه ورزشی و بازی ویدئویی فعال بر لذت از فعالیت بدنی کودکان تأثیر معناداری (0/05 (P< داشتند. همچنین بین گروه های پایه ورزشی و ویدئویی فعال در فاکتور لذت از فعالیت بدنی تفاوتی مشاهده نشد. نتیجه گیری: بر اساس یافته های این تحقیق، می توان از هر دو شیوه پایه ورزشی و ویدئویی فعال، یا ترکیبی از هر دو شیوه در صورت فراهم نبودن شرایط محیطی برای افزایش لذت بهره برد.
نقش خودکارآمدی، تاب آوری و تنظیم شناختی هیجان در پیش بینی علائم وسواس فکری - عملی در جمعیت عمومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: تحقیقات نشان داده است که در بروز علائم وسواس فکری - عملی، کیفیت نظم جویی هیجان، خودکارآمدی و تاب آوری به عنوان تشدیدکننده های مهم دخالت دارند و این علائم در جمعیت عمومی نیز تجربه می شود، اما در این زمینه تحقیقات کمی صورت گرفته است. هدف: پژوهش حاضر با هدف پیش بینی علائم وسواس فکری - عملی در جمعیت عمومی بر اساس خودکارآمدی، تاب آوری و نظم جویی شناختی هیجان انجام گرفت. روش: در این پژوهش از طرح توصیفی - همبستگی استفاده شد. جامعه پژوهش افراد 17 تا 70 شهر تهران بودند (بهار و تابستان 1398)، که 636 نفر از آنان به شیوه در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه وسواس فکری – عملی بیل براون (1989)، پرسشنامه نظم جویی شناختی هیجان گارنفسکی و کرایج (2001)، پرسشنامه تاب آوری کونور و دیویدسون (2003) و پرسشنامه خود کارآمدی شرر و مادوکس (1982) گردآوری شد. برای تحلیل داده ها از آزمون های پیرسون و رگرسیون گام به گام استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که سرزنش دیگری، نشخوار فکری و فاجعه سازی با علائم وسواس فکری - عملی رابطه مثبت معناداری دارند (0/01 >P). متغیرهای پذیرش (0/05 >P)، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی، ارزیابی مجدد، دیدگاه گیری، تاب آوری و خودکارآمدی با علائم وسواس فکری - عملی رابطه منفی معناداری دارند (0/01 >P). همچنین، سرزنش دیگری، نشخوار فکری و فاجعه سازی به صورت مثبت، ولی تاب آوری و خودکارآمدی به صورت منفی علائم وسواس فکری - عملی را پیش بینی کردند (0/01 >P). نتیجه گیری: بنابر یافته ها می توان نتیجه گرفت که کاهش استفاده از تنظیم شناختی هیجان سازش نایافته و ارتقای خودکارآمدی ، تاب آوری و تنظیم شناختی هیجان سازگارانه می تواند موجب کاهش علائم وسواس فکری - عملی در میان جمعیت عمومی شود.
اثربخشی آموزش تغییر سبک زندگی بر بهبود خودکارآمدی، انتظارات پیامد و کاهش منبع کنترل بیرونی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: مطالعات نشان داده اند که تغییر سبک زندگی از طریق تنظیم و جهت دهی به زندگی انسان بر ارتقاء تعیین کننده های فردی - آموزشی مؤثر است، اما پژوهشی که به تأثیر آموزش آن بر خودکارآمدی، انتظارات پیامد و منبع کنترل دانشجویان پرداخته باشد، مغفول مانده است. هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش تغییر سبک زندگی بر بهبود خودکارآمدی، انتظارات پیامد و کاهش منبع کنترل بیرونی دانشجویان بود. روش: تحقیق حاضر مطالعه ای آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه پژوهش متشکل از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات تهران در نیمسال اول سال تحصیلی 1400-1399 بود. نمونه این مطالعه 40 دانشجو بودند که به شیوه نمونه گیری خوشه ای دومرحله ای انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه (هر گروه 20 نفر) قرار گرفتند. ابزار پژوهش مقیاس های خودکارآمدی عمومی (شوارزر و جروسلم، 1995)، انتظارات پیامد دانشجو (لندی، 2003) و منبع کنترل (راتر، 1966) بودند. برای گروه آزمایشی، آموزش تغییر سبک زندگی (فن پی، 2018) در 8 جلسه 90 دقیقه ای برگزار گردید، اما گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. برای تحلیل داده ها از تحلیل کواریانس استفاده گردید. یافته ها: آموزش تغییر سبک زندگی بر افزایش خودکارآمدی، انتظارات پیامد و کاهش منبع کنترل بیرونی دانشجویان اثربخش بود (0/01 >p). نتیجه گیری: آموزش تغییر سبک زندگی می تواند به عنوان روشی کارآمد در بهبود خودکارآمدی و انتظارات پیامد دانشجویان و کاهش باورهای کنترل بیرونی آنان توسط درمانگران مورد استفاده قرار گیرد و در نتیجه به موفقیت تحصیلی - شغلی شان کمک نماید.
اثربخشی آموزش نظم جویی هیجانی در مقایسه با آموزش ذهن آگاهی بر انعطاف پذیری شناختی و تعامل والد - فرزند در مادران دارای کودکان کم توان ذهنی خفیف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: بررسی پیشینه نشان می دهد که آموزش نظم جویی هیجانی و ذهن آگاهی هر یک منجر به ارتقاء انعطاف پذیری شناختی و تعامل والد - فرزند شده اند؛ اما هنوز مشخص نیست کدام یک از این مداخلات می توانند در طول زمان اثربخشی بیشتری داشته باشند. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش نظم جویی هیجانی و ذهن آگاهی بر انعطاف پذیری شناختی و تعامل والد - فرزند در مادران دارای کودکان مبتلا به کم توانی ذهنی خفیف انجام شد. روش: پژوهش از نوع شبه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی مادران دارای کودکان مبتلا به کم توانی ذهنی خفیف مراجعه کننده به مدارس استثنایی شهر رشت در سال تحصیلی 99-1398 بودند. 36 نفر به روش در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه 12 نفری قرارگرفتند. گروه های آزمایش تحت آموزش نظم جویی هیجانی (8 جلسه 90 دقیقه ای) و ذهن آگاهی (8 جلسه 90 دقیقه ای) قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی (دنیس و وندروال، ۲۰۱۰) و مقیاس رابطه والد - فرزند (پیانتا، 1994) بودند. تحلیل داده ها با روش تحلیل واریانس مختلط انجام شد. یافته ها: آموزش نظم جویی هیجانی و ذهن آگاهی بر بهبود انعطاف پذیری شناختی و تعامل والد - فرزند و مؤلفه های آن ها در مراحل پس آزمون و پیگیری مؤثر بودند؛ همچنین در مرحله پیگیری تفاوت معناداری بین دو مداخله در این متغیرها مشاهده نشد (0/01 >P). نتیجه گیری: با توجه به نتایج می توان گفت آموزش نظم جویی هیجانی و ذهن آگاهی با ارتقای بازسازی هیجانی، کاهش پردازش خود ارجاعی منفی و افزایش توانایی انجام رفتارهای هدفمند، آگاهی از تجربیات لحظه حاضر و برگرداندن توجه بر سیستم شناختی و پردازش کارآمدتر اطلاعات، در نهایت باعث بهبود انعطاف پذیری شناختی و تعامل والد - فرزند مادران دارای کودکان مبتلا به کم توانی ذهنی خفیف شدند.