مقالات
حوزه های تخصصی:
زمینه: با توجه به نقش چشم گیر معلمان در شناسایی دانش آموزان با ناتوانی یادگیری ویژه (SLD)، دستیابی به ابزاری معلم محور، بومی و با اعتبار و قابلیت اعتماد مناسب که مبنایی برای مداخلات نیز باشد، ضروری است. هدف: برای پاسخ به این ضرورت، پژوهش حاضر با هدف استانداردسازی مقیاس تشخیصی - تجویزی ارزیابی ناتوانی یادگیری (مک کارنی و هاوس، 2018)، انجام شد. روش: طرح پژوهش کاربردی، توصیفی - تحلیلی و به لحاظ روش شناسی در حیطه ابزارسازی بود. جامعه آماری پژوهش را دانش آموزان پایه های دوم تا پنجم ابتدایی در سال 1401-1400 تشکیل دادند. گروه نمونه هنجار مشتمل بر 596 دانش آموز، به دو روش نمونه گیری تصادفی ساده و هدفمند وگروه نمونه بالینی مشتمل بر 27 دانش آموز دارای SLD، به روش نمونه گیری در دسترس، انتخاب شدند. از پرسشنامه مشکلات یادگیری کلورادو (CLDQ) (ویلکات و همکاران، 2011)، برای اعتبار همزمان استفاده شد. یافته ها: در تحلیل عامل اکتشافی، ساختاری پنج مؤلفه ای و بسیار نزدیک به ساختار نظری مقیاس استخراج شد که برازش خوبی با داده ها نشان داد. ضریب همبستگی بین نمره کل مقیاس حاضر و نمره کل مقیاس CLDQ (0/65) معنادار (0/01 p<) و حاکی از اعتبار همزمان قابل قبول مقیاس بود. تفاوت نمرات در دو گروه هنجار و بالینی نیز، معنادار (0/001 p<) و از نتایج تحلیل رگرسیون خطی چندگانه، معادله پبش بینی عضویت در گروه SLD بدست آمد. ضرایب همسانی درونی مطلوب و در محدوده 0/97 تا 0/99 و همچنین قابلیت اعتماد بازآزمایی با فاصله چهار هفته، بین 0/88 تا 0/97 محاسبه شد. نتیجه گیری: بر اساس نتایج حاصل، از نسخه فارسی مقیاس ارزیابی ناتوانی یادگیری می توان، برای تشخیص ناتوانی یادگیری ویژه در دانش آموزان پایه های دوم تا پنجم ابتدایی، به عنوان ابزاری بومی و دارای اعتبار و قابلیت اعتماد مطلوب استفاده کرد.
مقایسه اثربخشی درمان شناختی – رفتاری با درمان ذهنیت های طرحواره ای تمثیلی بر فرسودگی شغلی درمان گران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: فرسودگی شغلی یکی از مشکلات روانشناختی است که درمان گران را تهدید می کند. این مشکل می تواند منجر به کاهش کیفیت خدمات مشاوره و روان درمانی شود. درمان شناختی - رفتاری و درمان ذهنیت های طرحواره ای تمثیلی دو روش مداخله ای هستند که برای مقابله با فرسودگی شغلی پیشنهاد شده اند. هر دو روش مداخله ای مزایا و محدودیت های خود را دارند. بنابراین، مقایسه اثربخشی این دو روش بر فرسودگی شغلی اهمیت زیادی برای جامعه درمانگران و سلامت جامعه دارد. بااین حال مطالعه ای به مقایسه این دو رویکرد میان درمان گران نپرداخته است. هدف: هدف اصلی از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان ذهنیت های طرحواره ای تمثیلی با درمان شناختی رفتاری بر فرسودگی شغلی درمان گران بود. روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری، شامل تمامی روان درمانگران مشغول به کار در مراکز ارائه دهنده خدمات روان درمانی منطقه 3 تهران در بازه زمانی آذر ماه 1400 لغایت آذر ماه 1401 بود. روش نمونه گیری در دسترس بود. برای انتخاب حجم نمونه با توجه به روش پژوهش، برای هر گروه 15 نفر انتخاب شد. برای ارزیابی متغیرهای پژوهش از پرسشنامه فرسودگی شغلی مسلش و جکسون (1993) بهره گرفته شد. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس و آزمون تحلیل واریانس یک راهه در نرم افزار SPSS نسخه 25 استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که تأثیر درمان ذهنیت های طرحواره ای تمثیلی در مورد متغیر فرسودگی هیجانی و احساس موفقیت معنادار نبوده است و در متغیر تهی شدن معنادار بوده است (0/05 >P). همچنین تأثیر درمان مبتنی بر شناختی رفتاری در مورد متغیر فرسودگی هیجانی و تهی شدن معنادار نبوده است و در متغیر احساس موفقیت معنادار بوده است (0/05 >P). نتیجه گیری: براساس نتایج مطالعه حاضر، اثرات شیوه های درمانی بر نمرات فرسودگی در هردو نوسان چندانی نداشته است و هر دو به یک اندازه در این متغیر اثرگذار بوده اند. به نظر می رسد هر دو شیوه درمانی در کاهش فرسودگی شغلی درمانگران مؤثر باشند. بنابراین، انتظار می رود تا سیاست گذاران در حوزه سلامت روان، نسبت به سرمایه گذاری و ترویج چنین رویکردهایی برای ارتقای سلامت روان درمان گران اقدام نمایند.
اثربخشی درمان حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد بر نشانه های اختلال استرس پس از سانحه در بیماران تحت جراحی بای پس عروق کرونر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: طبق مطالعات انجام شده بیماری های قلبی عروقی علت اصلی مرگ و میرها در ایران می باشند. برخی بیماران پس از جراحی با اختلالاتی مانند اختلال استرس پس ازسانحه مواجه می شوند. درمان حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد می تواند منجر به بهبودی معناداری در علائم اختلال ذکر شده شود اما در تأثیر این درمان بر نشانه های اختلال استرس پس از سانحه در جامعه مورد پژوهش شکاف تحقیقاتی دیده می شود. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد بر علائم اختلال استرس پس از سانحه در بیمارانی که تحت عمل جراحی بای پس عروق کرونر بودند، انجام شد. روش: این پژوهش ازنوع طرح پیش آزمون – پس آزمون همراه با گروه کنترل و جامعه آماری، بیمارانی هستند که 4 الی 6 هفته پس از جراحی بای پس عروق کرونر به کلینیک بازتوانی قلب تهران ارجاع داده شدند. از این میان، نمونه ای به تعداد 40 نفر با روش نمونه گیری تصادفی در 2 گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند و سنجش افراد براساس مقیاس تجدید نظر شده تأثیر رویداد وایس و مارمر در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری (پس از شش ماه) در هر دو گروه انجام شد. برای تحلیل داده ها نیز از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و SPSS 25 استفاده شد. یافته ها: تحلیل آماری نشان می دهد که درمان حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد منجر به کاهش معنادار متغییر اجتناب، بیش انگیختگی و افکار ناخواسته می شود (001/0 ≥P) و اثر آن تا پایان دوره پیگیری شش ماهه ماندگار بود. نتیجه گیری: مطابق با یافته های مطالعه ی حاضر، درمان حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد با استفاده از مواجهه و بازپردازش رویدادآسیب زا، علائم اختلال استرس پس از سانحه در بیماران قلبی عروقی را کاهش می دهد. توصیه می شود مطالعاتی با نمونه های بیشتر انجام گردد.
رودرروی مرگ: پژوهشی پدیدارشناختی در باب اضطراب های وجودی تجربه شده ی بیماران مبتلا به سرطان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: پژوهش ها نشان داده است بیش از 25% از بیماران مبتلا به سرطان سطوح متوسط تا شدیدی از پریشانی برخاسته از آگاهی به موضوعات وجودی را تجربه می کنند. تجارب وجودی در بزرگسالانی که سرطان پیشرفته ای دارند وضعیتی پویا است که مقدم بر رویارویی با مرگ رخ می دهد. سؤالی که تحقیقات گذشته کمتر به آن پرداخته اند و این پژوهش قصد پرداختن به آن را دارد این است که آیا اضطراب های وجودی در همه ی این بیماران به نحو یکسانی تجربه می شود و از الگوی یکسانی پیروی می کند. هدف: این مطالعه با هدف شناسایی تجربه زیسته بیماران مبتلا به سرطان از اضطراب وجودی و نحوه مقابله با آن ها انجام گرفته است. روش: مطالعه حاضر با رویکردی کیفی و با روش پدیدارشناسانه تجربی و تفسیری و در حوزه ی انسان شناسی شناختی انجام شد. جامعه ی آماری شامل کلیه بیماران سرطانی شهر شیراز بودند. از این جامعه بر اساس نمونه گیری هدفمند، دوازده بیمار مبتلا به سرطان که از نظر شدت بیماری همگون بوده و با توجه به عدم پاسخ دهی به درمان صرفاً تحت مراقبت های تسکینی بودند، انتخاب شدند و به منظور درک چشم اندازهای آن ها نسبت به تجربه های زیسته ی وجودی با آن ها مصاحبه نیمه ساختاریافته صورت گرفت. از متن مصاحبه های صورت گرفته با روش های استقرایی و قیاسی کیفی کدهای موضوعی استخراج و با استفاده از روش تحلیل محتوا تفسیر شدند. یافته ها: تحلیل مصاحبه ها به استخراج 9 کد در مورد اضطراب های وجودی منجر شد که پنج مورد از آن ها (مرگ، تنهایی، مسئولیت، معنای زندگی، عدم قطعیت) در سایر مطالعات صورت گرفته نیز استخراج شدند اما در مطالعه ی حاضر کدهای دیگری (معنویت، عشق، سرطان، هیجان ها و احساسات) استخراج شدند. همینطور یک الگوی سه گانه در مواجهه با این اضطراب ها، پذیرش و تسلیم، تعارض و دوسوگرایی و عدم پذیرش کامل در بین بیماران شناسایی شد. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش لزوم بکارگیری مداخلات معنامحور توسط متخصصان سلامت و بالینی و همینطور آموزش و آماده سازی پزشکان را برای توجه به اضطراب های وجودی بیماران، به ویژه آن هایی که در مرحله ی نهایی زندگی هستند یادآوری می کند.
بررسی اثربخشی درمان هیجان مدار بر نظم جویی هیجانی و کیفیت زندگی دانشجویان موسیقی دارای رگه های اختلال اضطراب اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: درمان هیجان مدار، هیجان را به عنوان اساس و پایه تجربه در ارتباط با کارکردهای انطباقی و غیر انطباقی معرفی می کند. بنابراین این نوع درمان می تواند با کاهش شدت هیجانات منفی پیش از بروز پاسخ (تنظیم هیجانی)، به ارتقای کیفیت زندگی و کاهش سطح اضطراب دانشجویان کمک کند. در مورد بررسی اثربخشی درمان هیجان مدار بر اضطراب اجتماعی، نظم جویی هیجانی و کیفیت زندگی دانشجویان، شکاف پژوهشی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان هیجان مدار بر اختلال اضطراب اجتماعی، نظم جویی هیجانی و کیفیت زندگی دانشجویان موسیقی دارای رگه های اختلال اضطراب اجتماعی انجام شد. روش: طرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی، از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر تمامی دانشجویان موسیقی دانشگاه هنر در سال 1399 بود. از این جامعه آماری، تعداد 30 نفر به شیوه هدفمند از نوع در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی ساده در دو گروه 15 نفری آزمایش (گروه درمان هیجان مدار) و گواه گمارده شدند. در جلسات مداخله درمان هیجان مدار از پروتکل درمانی جانسون (2004) و برای جمع آوری داده ها از مقیاس اضطراب اجتماعی (کانور و همکاران،2000) و دو پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (گرانفسکی، کرایچ و اسپاینهون، 2002) و کیفیت زندگی (ویر و شربورن،1992) استفاده شد. برای تحلیل داده ها نیز از تحلیل کوواریانس و نرم افزار SPSS26 استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد درمان هیجان مدار بر کاهش علائم اختلال اضطراب اجتماعی، بهبود توانایی نظم جویی هیجانی و بهبود کیفیت زندگی دانشجوبان موسیقی دانشگاه هنر مؤثر بوده است (0/01>P). نتیجه گیری: با توجه به یافته های به دست آمده، این نتیجه حاصل می گردد که درمان هیجان مدار می تواند با تأکید بر شناسایی نیازهای هیجانی، تمرکز بر نقش مهم هیجانات در روابط بین فردی و آموزش مدیریت هیجانات موجب کاهش علائم اضطراب اجتماعی، یهبود توانایی نظم جویی هیجان و کیفیت زندگی دانشجویان شود. بنابراین، تکرار آزمایش در گروه های دیگر و نمونه های بیشتر پیشنهاد می شود.
مقایسه اثربخشی آموزش راهبردهای شناختی، فراشناختی و تنظیم هیجان بر بهزیستی روانشناختی دانش آموزان پسر دارای عملکرد تحصیلی پایین دوره دوم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: عملکرد تحصیلی به عنوان شاخصی برای ارزیابی موفقیت سیستم آموزش و پرورش در نظر گرفته می شود. یکی از متغیرهای تأثیرگذار در عملکرد تحصیلی در دوره نوجوانی، بهزیستی روانشناختی است. با توجه به سبب شناسی عملکرد تحصیلی پایین در دانش آموزان، این حوزه دارای کاستی هایی می باشد. پژوهش ها نشان می دهد، مداخلات در این حوزه نیازمند توجه به مسائل رشد محوری چون مداخلات شناخت مدار و هیجان مدار در قالب آموزش می باشد. انواع مداخلات انجام شده در این حوزه، مدعی اثربخشی بوده اما مطالعه حاضر به دنبال مقایسه اثربخشی آموزش راهبردهای شناختی، فراشناختی و تنظیم هیجان بر بهزیستی روانشناختی دانش آموزان پسر دارای عملکرد تحصیلی پایین دوره دوم متوسطه است. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش راهبردهای شناختی، فراشناختی و تنظیم هیجان بر بهزیستی روانشناختی دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه با عملکرد تحصیلی پایین انجام شد. روش: طرح پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه شهر تبریز با عملکرد تحصیلی پایین در سال تحصیلی 1401-1400 بود. برای انتخاب نمونه آماری پژوهش، تعداد 60 نفر به شکل نمونه گیری هدفمند (بر اساس ملاک های ورودی پژوهش) انتخاب شده و به صورت تصادفی در سه گروه آزمایش (راهبردهای شناختی، راهبردهای فراشناختی و مداخله تنظیم هیجان) و یک گروه گواه (هر گروه 15 نفر) جایابی شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه بهزیستی روانشناختی فرم کوتاه ریف (RSPWB-SF)، پروتکل های آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی (سیف، 1395) و مداخله تنظیم هیجان (گراس و تامپسون، 2007) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از آزمون تحلیل کواریانس تک متغیره و چند متغیره، آزمون تعقیبی بنفرونی و نرم افزار SPSS27 استفاده شد. یافته ها: بر اساس نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیره، تأثیر هر سه مداخله راهبردهای شناختی، راهبردهای فراشناختی و تنظیم هیجان بر نمره کل بهزیستی روانشناختی تأیید شد (0/05 >P). مقایسه مداخله ها در آزمون تعقیبی بنفرونی نیز نشان داد اثربخشی مداخله تنظیم هیجان بر بهزیستی روانشناختی به طور معنی داری بیشتر از دو مداخله راهبردهای شناختی و راهبردهای فراشناختی بود (0/05 >P). نتیجه گیری: با توجه به یافته های به دست آمده، به نظر می رسد راهبردهای شناختی، فراشناختی و تنظیم هیجان، پتانسیل اثربخشی در جهت ارتقای سطح کلی بهزیستی روانشناختی را دارند و معلمان و مشاوران مدارس می توانند جهت ارتقای سطح عملکرد تحصیلی دانش آموزان، از این مداخلات استفاده نمایند.
ارزیابی مدل معادلات ساختاری تبیین اهمال کاری تحصیلی بر اساس ادراک از محیط یادگیری و مسئولیت پذیری اجتماعی با نقش واسطه ای اضطراب تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: اهمال کاری تحصیلی به عنوان یک مسئله آموزشی همه ابعاد سیستم آموزشی را تحت تأثیر قرار می دهد. دانشجویان اهمال کار در سایر جنبه های روانشناختی، مشکلاتی را تجربه می کنند. ادبیات پژوهش حاضر اگرچه به اهمال کاری تحصیلی پرداخته است، اما متغیرهای تأثیرگذاری مانند اضطراب تحصیلی و مسئولیت پذیری اجتماعی مورد غفلت واقع شده اند. هدف: پژوهش حاضر با هدف ارزیابی مدل معادلات ساختاری تبیین اهمال کاری تحصیلی بر اساس ادراک از محیط یادگیری و مسئولیت پذیری اجتماعی با نقش واسطه ای اضطراب تحصیلی انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر به لحاظ هدف کاربردی و به شیوه مدل سازی معادلات ساختاری (تحلیل مسیر) بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانشجویان دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل در سال تحصیلی 1401-1400 بود که از بین آن ها 350 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند و پرسشنامه های اهمال کاری تحصیلی (سولومون و روتبلام، 1984)، اضطراب پیشرفت تحصیلی (آلپرت و هابر، 1960)، ادراک از محیط یادگیری (راف و همکاران، 2001) و مسئولیت پذیری (کردلو، 1393) را تکمیل کردند. تحلیل داده ها با استفاده از روش های همبستگی پیرسون، مدل سازی معادلات ساختاری و با کمک نرم افزارهای SPSS-19 و AMOS-20 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد متغیر ادراک از محیط یادگیری (0/35- و 0/21-)، مسئولیت پذیری (0/22- و 0/13-) اثرات مستقیم و معنی داری به ترتیب بر اهمال کاری تحصیلی و اضطراب تحصیلی داشتند (0/05 >p). هم چنین اضطراب تحصیلی (0/27) بر اهمال کاری تحصیلی اثر مستقیم و معنی داری داشت (0/01 >p). همچنین نتایج نشان داد که دو متغیر ادراک از محیط یادگیری (0/13-) و مسئولیت پذیری (0/12-) به واسطه اضطراب تحصیلی، اثر غیرمستقیم و معنی داری بر اهمال کاری تحصیلی داشتند. نتیجه گیری: بر اساس نتایج حاصل از این پژوهش، هر سه متغیر اضطراب تحصیلی، ادراک از محیط یادگیری و مسئولیت پذیری اثرات مستقیم و غیرمستقیم معنی داری بر اهمال کاری تحصیلی داشتند. این مدل نشان داد می تواند مدل مناسبی برای کاهش اهمال کاری تحصیلی و اضطراب تحصیلی و تقویت محیط های یادگیری و مسئولیت پذیری دانشجویان باشد. هم چنین انجام پژوهش های بیشتر با حجم نمونه های بزرگ تر می تواند مفید باشد.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر امید به زندگی و تصمیم گیری معتادین در حال بهبودی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: اعتیاد به عنوان یکی از معضلات اساسی زندگی بشری، با پیامدهای منفی زیادی همراه است. کاربست روش هایی که منجر به افزایش امید به زندگی و کیفیت تصمیم گیری بهبودیافتگان مواد مخدر گردد از اهمیت فراوانی برخوردار است؛ درکنار شیوه های درمانی بکار رفته برای اعتیاد، تاکنون مطالعه ای به بررسی تأثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در ارتقای امید به زندگی و تصمیم گیری بهبودیافتگان موادمخدر نپرداخته است. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر امید به زندگی و تصمیم گیری در افراد مبتلا به اعتیاد در حال بهبودی صورت گرفت. روش: این تحقیق از نوع پژوهش های نیمه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون و با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش، شامل کلیه معتادین در حال بهبودی شهر یزد در سال ۱۴۰۰ بود. با روش نمونه گیری هدفمند تعداد 40 نفر انتخاب و به روش تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند (20 نفر در گروه آزمایش و ۲۰ نفر در گروه گواه). برای گروه آزمایشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (هایز و همکاران، 2012) به صورت هفتگی و در قالب 8 جلسه 90 دقیقه ای اجرا شد و برای گروه گواه، درمانی صورت نگرفت. پرسشنامه سبک های تصمیم گیری اسکات و بروس (1995) و مقیاس امید اشنایدر و همکاران (1991) در مرحله پیش آزمون و پس آزمون توسط شرکت کنندگان تکمیل شد. از آزمون تحلیل کوواریانس در نرم افزار SPSS برای تحلیل داده ها استفاده شد. یافته ها: طبق نتایج، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد موجب افزایش معنادار نمرات امید به زندگی و سبک تصمیم گیری عقلانی و شهودی و کاهش معنادار نمرات سبک تصمیم گیری آنی و وابستگی در گروه آزمایش شده است (0/05 P<). در نمرات پس آزمون سبک تصمیم گیری اجتنابی، بین میانگین گروه های درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و گواه، تفاوت معنی دار وجود ندارد (0/05 P>). با کنترل نمرات پیش آزمون، اثر گروه بر نمرات پس آزمون امید به زندگی معنادار است (0/00 , P= 20/16 F=). به طوری که بعد از درمان پذیرش و تعهد، نمرات امید به زندگی در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل افزایش معنادار داشته است. نتیجه گیری: بر اساس نتایج این مطالعه به نظر می رسد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد می تواند در بهبود امید به زندگی و تصمیم گیری معتادین در حال بهبودی مؤثر باشد. بنابراین در حوزه درمان و پیشگیری از اعتیاد می توان از مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد برای بهبود و تقویت امید به زندگی و تصمیم گیری در معتادین استفاده کرد و آن ها را در غلبه بر آسیب های ناشی از اعتیاد به ویژه عود یاری رساند.
مقایسه اثربخشی آموزش روانشناختی ایماگوتراپی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر دیدگاه فهمی همسر در زوجین متقاضی طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: یکی از عواملی که در مشاوره ازدواج و خانواده مورد توجه قرار گرفته و در طلاق زوجین نقش مهمی دارد، دیدگاه فهمی است. دیدگاه فهمی یک فرآیند شناختی فعال است که در آن افراد باید بر دیدگاه خودمحورانه خود غلبه کرده و دنیا را به صورتی که برای دیگران پدیدار می شود، تصور نمایند. نقش ایماگوتراپی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در دیدگاه فهمی زوجین تأیید شده است ولی در مورد مقایسه اثربخشی این دو شیوه درمانی بر دیدگاه فهمی زوجین متقاضی طلاق، شکاف پژوهشی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش روانشناختی ایماگوتراپی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر دیدگاه فهمی زوجین متقاضی طلاق انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه و پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زوجین متقاضی طلاق مراجعه کننده به مراکز مشاوره خانواده شهر بابل در سال 1400 بود که از بین این زوجین، تعداد 48 نفر (24 زوج) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه گمارده شدند و پرسشنامه دیدگاه فهمی زوجین (لانگ، 1990) را در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دو ماهه تکمیل کردند. پروتکل های ایماگوتراپی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد برای گروه های آزمایش اجرا شد، اما اعضای گروه گواه هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS-22 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد بین گروه های آزمایش و گواه در دیدگاه فهمی زوجین تفاوت معنی داری وجود دارد (3/770 =F و 0/001 =P). به عبارتی هر دو مداخه ایماگوتراپی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در دیدگاه فهمی زوجین مؤثر بودند، اما بین دو مداخله تفاوت معنی داری مشاهده نشد (0/05 <P). نتیجه گیری: بر اساس نتایج حاصل از این پژوهش می توان گفت هر دو درمان ایماگوتراپی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در دیدگاه فهمی زوجین مؤثر هستند و ازاین رو استفاده زوج درمانگران از این روش های درمانی می تواند به ارتقای سطح دیدگاه فهمی و پایداری روابط زوجین کمک کند.
تأثیر ویژگی های روانشناختی برند بر مشعوف سازی مشتریان در فرآیند خرید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: علم روانشناسی در مطالعات بازاریابی جایگاه ویژه ای دارد. شهرت، هویت و تصویر برند اصلی ترین ویژگی های روانشناختی در برندها محسوب می شوند که بر خرید لذت جویانه تأثیر بسزایی دارند و موجب ایجاد وفاداری و دلبستگی در مشتریان می شوند. اما در مورد تأثیر متغیرهای مهم ویژگی های روانشناختی برندها و مشعوف سازی مشتریان در فرآیند خرید شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: هدف اصلی این تحقیق بررسی تأثیر ویژگی های روانشناختی برند بر مشعوف سازی مشتریان در فرآیند خرید بود. روش: این تحقیق بر اساس هدف، یک تحقیق کاربردی و بر اساس ماهیت روش نیز توصیفی – پیمایشی است. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل مشتریان فروشگاه های زنجیره ای در استان ایلام در سال 1400 بود. برای انتخاب نمونه نیز با استفاده از جدول کرجیسی و مورگان (1970) تعداد 384 نفر و بر اساس روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار این تحقیق پرسشنامه استاندارد در زمینه متغیرهای تحقیق است. برای سنجش متغیر ویژگی های روانشناختی برند از پرسشنامه فرانسیونی و همکاران (2021) و برای سنجش متغیر مشعوف سازی مشتریان نیز از پرسشنامه ازوجی و آزادنیا (1396) استفاده شده است. روایی محتوایی پرسشنامه ها توسط اساتید خبره و پایایی آن ها نیز با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ مورد تأیید قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از معادلات ساختاری و نرم افزار لیزرل استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که ویژگی های روانشناختی برند بر مشعوف سازی مشتریان هنگام خرید در سطح معناداری 95 درصد تأثیر معناداری دارند. شهرت برند، هویت برند و تصویر برند بر مشعوف سازی مشتریان هنگام خرید در سطح معناداری 95 درصد دارای تأثیر معناداری می باشند. نتیجه گیری: مشتریان هنگام خرید به ویژگی های روانشناختی برندها توجه می کنند و در صورت ادارک مناسب از این ویژگی های میزان رضایت آن ها از خرید افزایش یافته و هیجان زده و مشعوف می شوند. برندها با برنامه ریزی و تقویت ویژگی های روانشناختی خود بر مشعوف سازی مشتریان تأثیر گذاشته و احتمال تکرار خرید و افزایش حجم خرید مشتریان بیشتر می شود.
طراحی مدل ساختاری - تفسیری شکست سکوت دفاعی کارکنان خلاق در سازمان های دولتی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: پژوهش های پیشین نشان دهنده وجود پدیده سکوت دفاعی در سازمان ها در بین کارکنان خلاق است و به معنای خودداری از بیان ایده و اطلاعات برای حفظ موقعیت و شرایط است. این نوع سکوت آثار مخربی برای کارکنان و سازمان به همراه دارد. مرور مطالعات مرتبط قبلی، پژوهشی که به طراحی مدل ساختاری - تفسیری شکست سکوت دفاعی کارکنان خلاق در سازمان های دولتی ایران پرداخته باشد، یافت نکرد. هدف: هدف اصلی این پژوهش، طراحی مدلی برای شکست سکوت دفاعی کارکنان خلاق در سازمان های دولتی بود. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر ماهیت و روش نیز کیفی - کمی بود. جامعه آماری پژوهش در بخش کیفی شامل تمامی کارکنان خلاق در سازمان های دولتی استان ایلام در سال 1400 بود که با توجه به عملکرد آن ها و مشورت نظرسنجی با مدیران سازمان های مربوطه انتخاب شدند. روش نمونه گیری در بخش کیفی نیز نمونه گیری هدفمند و در دسترس بود. در بخش کمی نیز برای سطح بندی عوامل از 10 نفر از خبرگان آشنا با موضوع پژوهش استفاده شد. همچنین در پژوهش حاضر از روش مدل سازی ساختاری – تفسیری (ism) استفاده شد. یافته ها: عوامل تأثیرگذار بر شکست سکوت دفاعی کارکنان خلاق در قالب روش ism سطح بندی شدند. در اولین سطح چهار متغیر؛ حمایت سازمانی ادراک شده، تقویت مثبت، وفاداری سازمانی و خودگشودگی کارکنان قرار گرفتند. در سطح دوم نیز دو متغیر شفافیت سازمانی و فضیلت مدنی قرار گرفتند و در سطح سوم نیز سه متغیر رهبری خلاق، بهبود برنامه های مدیریت منابع انسانی و فرهنگ انتقادپذیری قرار گرفتند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج مطالعه حاضر، به نظر می رسد، شکست سکوت دفاعی کارکنان از رهبری خلاق، بهبود برنامه های مدیریت منابع انسانی و فرهنگ انتقادپذیر در سازمان ها شروع می شود.
طراحی الگوی ابعاد و مؤلفه های شایستگی مدیران مدارس دوره ابتدایی: یک مطالعه آمیخته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: با توجه به این که مطالعات نشان داده است که شایستگی های مدیران در سازمان ها باعث توسعه منابع انسانی می شود، اما پژوهشی که به صورت کامل به ابعاد و مؤلفه های شایستگی های مدیران دوره ابتدایی پرداخته باشد، انجام نشده است. هدف: هدف این پژوهش، طراحی الگوی ابعاد و مؤلفه های شایستگی مدیران مدارس دوره ابتدایی آموزش و پرورش از نظر معاونان و کارشناسان آموزش ابتدایی ادارات آموزش و پرورش و مدیران برتر مدارس ابتدایی بود. روش: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و به لحاظ روش، یک پژوهش آمیخته اکتشافی بود. در فاز کیفی، فرآیند گردآوری داده ها مشتمل بر 18 مصاحبه نیمه ساختاریافته با صاحبنظران بود. نمونه گیری به صورت هدفمند و تا اشباع داده ها ادامه یافت. در روش تحلیل محتوا تحلیل داده ها همزمان با جمع آوری آن ها و به روش مفاهیم، زیر مقوله و مقوله اصلی انجام شد. در فاز کمی، جامعه آماری مدیران مدارس دوره ابتدایی استان بوشهر به تعداد 521 نفر بودند که بر اساس جدول کرجسی - مورگان تعداد 230 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزار در بخش کمی یک پرسشنامه محقق ساخته بود. به منظور اعتباریابی الگوی شناسایی شده بخش کیفی از روش تحلیل عاملی تأییدی با استفاده از نرم افزار PLS استفاده شد. یافته ها: الگوی ابعاد و مؤلفه های شایستگی مدیران مدارس دوره ابتدایی با چهار بعد: شایستگی های فردی، شغلی، ارتباطی و دانشی و هشت مؤلفه: شخصی، اخلاقی، آموزشی، مدیریتی، رفتاری، اجتماعی، دانش عمومی و دانش حرفه ای شناسایی شد. نتایج حاصل از تحلیل عاملی تأییدی نشان داد که تمامی بارهای عاملی بالاتر از 0/4 است و مدل در سطح اطمینان (95) درصد معنادار است و برازش مدل با مقدار 0/435 مورد تأیید قرار گرفت. نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان می دهد که هر کدام از ابعاد و مؤلفه های به دست آمده از این پژوهش می تواند مدیران مدارس ابتدایی را در راستای توسعه شایستگی هایشان یاری رساند تا به واسطه آن زمینه توسعه شایستگی های معلمان و دانش آموزان مدارس دوره ابتدایی را که همانا زیربنای نظام آموزشی است، فراهم کنند.
تدوین برنامه آموزشی والد – فرزند بر اساس تربیت تمام ساحتی سند تحول بنیادین و اثربخشی آن بر عزت نفس، خودکارآمدی و خودنظم جویی دانش آموزان دچار اختلال یادگیری ویژه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: یکی از موضوعاتی که در سال های اخیر توجه بسیاری از پژوهشگران را به خود جلب کرده است، ناتوانی های یادگیری ویژه در دانش آموزان است. پژوهش حاضر درصدد است ضمن تدوین برنامه آموزشی والد – فرزند که محتویات آن برگرفته از سند تحول بنیادین است، اثربخشی این برنامه را بر سطح خودنظم جویی، خودکارآمدی و حرمت خود دانش آموزان دارای اختلال یادگیری ویژه که همواره در این عوامل دچار ضعف هستند، بررسی کند. هدف: پژوهش حاضر با هدف تدوین برنامه آموزشی والد – فرزند بر اساس تربیت تمام ساحتی سند تحول بنیادین و بررسی اثربخشی آن بر عزت نفس، خودکارآمدی و خودتنظیمی دانش آموزان دچار اختلال یادگیری ویژه انجام شد. روش: این پژوهش بر مبنای جستجوی داده، دارای ماهیت ترکیبی بود به طوری که به طور همزمان از دو رویکرد تحقیق کیفی و کمی استفاده شد. جامعه آماری در بخش کیفی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران و در بخش کمی والدین کلیه دانش آموزان و فرزندان دارای اختلال یادگیری شهر اسدآباد استان همدان بودند که در سال تحصیلی (1399-1400) در پایه های چهارم، پنجم، و ششم که به مراکز اختلال یادگیری مراجعه کرده بودند با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شد و برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و آمار استنباطی مانند تحلیل کواریانس استفاده شد. این تحلیل ها در سطح خطای 0/05 و با کمک نرم افزار SPSS نسخه 24 انجام شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که آموزش برنامه تدوین شده والد - فرزندی بر اساس تربیت تمام ساحتی سند تحول بنیادین بر بهبود خودکارآمدی دانش آموزان با اندازه اثر (0/827)، بر بهبود خودنظم جویی دانش آموزان با اندازه اثر (771/0) و بر بهبود حرمت خود (عزت نفس) دانش آموزان با اندازه اثر (0/702) تأثیرگذار است نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد آموزش برنامه آموزشی والد - فرزندی تدوین شده بر اساس سیستم تربیتی تمام ساحتی سند تحول بنیادین به والدین کودکان دچار اختلال یادگیری ویژه، باعث افزایش آگاهی و توانایی افراد در برخورد مناسب با کودکان دچار اختلال ودر نتیجه ارتقاء حرمت نفس و افزایش خودکارآمدی و خودنظم جویی دانش آموزان دچار اختلال یادگیری ویژه می شود.