۱.
زمینه: پردازش هیجانی و سبک زندگی مخرب از جمله مؤلفه هایی هستند که بر سوءمصرف مواد تأثیر دارند؛ با این وجود مداخلات مختص بهبود پردازش هیجانی و سبک زندگی معتادان کمتر مورد توجه بوده است. لذا با توجه به مکانیسم اثر درمان مبتنی بر شفقت و اثربخشی آن بر مؤلفه های خطر عود آیا این مداخله می تواند بر سبک زندگی و پردازش هیجانی معتادان مؤثر باشد؟ هدف: هدف از این پژوهش اثربخشی مداخله شفقت درمانی بر سبک زندگی و پردازش هیجانی معتادان در مرحله بازتوانی غیردارویی بود. روش: طرح پژوهشی شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری این پژوهش شامل تمامی معتادانی بود که در سال 1399 در کلینیک های ترک اعتیاد شهر ارومیه تشخیص وابستگی به مواد افیونی دریافت کرده بودند. حجم نمونه شامل 30 نفر (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه کنترل) از جامعه آماری به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و در دو گروه کنترل و آزمایش جایدهی شدند. برای گروه آزمایشی، مداخله شفقت درمانی اجرا شد درحالی که گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکردند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه سبک زندگی لعلی (لعلی و همکاران، 1391) و پرسشنامه پردازش هیجانی (باکر و همکاران، 2007) بود. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس مختلط مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که مداخله شفقت درمانی بر مؤلفه های سبک زندگی و پردازش هیجانی تأثیر معناداری داشته است (0/001 P<). به نحوی که نمرات سلامت جسمانی، ورزش و تندرستی، کنترل وزن و تغذیه، پیشگیری از بیماری ها، سلامت روانشناختی، سلامت معنوی، سلامت اجتماعی، اجتناب از داروها، مواد مخدر و الکل، پیشگری از حوادث، سلامت محیطی افزایش و نمرات فرونشانی، عدم تجربه ی هیجانی، نشانه های عدم پردازش هیجانی، عدم تنظیم هیجان و اجتناب کاهش معناداری در مرحله پس آزمون داشته و تغییر نمرات در مرحله پیگیری پایدار بود. نتیجه گیری: با توجه به نتایج بدست آمده می توان نتیجه گرفت که مداخله شفقت درمانی موجب بهبود سبک زندگی (سلامت جسمانی و روانشناختی، فعالیت های روزمره و رژیم غذایی) و پردازش هیجانی (مدیریت و پردازش اطلاعات هیجانی) در معتادان در مرحله بازتوانی غیردارویی می شود. شماره ی مقاله: ۱
۲.
زمینه: شناسایی عواملی که بتوانند وقوع رفتارهای اخلاقی را از سوی افراد تبیین کنند از سوی نظریه پردازان در پژوهش های گوناگون مورد بررسی قرار گرفته است. بااین حال، پرداختن به این مسئله نیز مهم است که چرا رفتارهای اخلاقی از سوی افرادی که دارای هویت و نگرش اخلاقی هستند بروز نمی کند. آیا ممکن است عامل هایی دیگری مانند سود و زیان به عنوان پیامدهای انجام رفتارهای اخلاقی در موقعیت های گوناگون نقش داشته باشند؟ هدف: در این راستا، این پژوهش باهدف بررسی پیش بینی کننده های رفتار اخلاقی نوجوانان براساس هویت اخلاقی، نگرش اخلاقی، سود و زیان انجام شد. روش: طرح این پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه نوجوانان در سال تحصیلی 1400-1401 بود. اندازه نمونه شامل تعداد 928 نفر بودند که به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند و مقیاس های رفتار اخلاقی (دلفان بیرانوند و رشید، 1401)، هویت اخلاقی (آکینو و رید، 2002)، نگرش اخلاقی (دلفان بیرانوند و رشید، 1401)، و مقیاس سود و زیان (دلفان بیرانوند و رشید، 1401)، را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس و رگرسیون گام به گام تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها: نتایج این پژوهش نشان داد که رابطه متغیرهای هویت اخلاقی، نگرش اخلاقی، سود موقعیتی، و سود روانشناختی با رفتار اخلاقی مثبت و معنادار، و رابطه زیان موقعیتی و زیان روانشناختی با رفتار اخلاقی منفی و معنادار بودند. نتایج بیانگر آن است که متغیرهای سود موقعیتی، نگرش اخلاقی، زیان موقعیتی، و هویت اخلاقی به ترتیب مهمترین پیش بینی کننده های رفتار اخلاقی در میان نوجوانان بودند و این متغیرها در مجموع قادر به پیش بینی0/25 درصد از واریانس رفتار اخلاقی بودند (0/255 R=، 0/50 R2=). نتیجه گیری: برپایه ی یافته های پژوهش می توان گفت میزان سود و زیانی که انجام دادنِ رفتارهای اخلاقی در یک موقعیت برای افراد دارد می تواند در مقایسه با هویت و نگرش اخلاقی نقش بیش تری در پیش بینی رفتارهای اخلاقی داشته باشد. زمانی که انجام دادن رفتارهای اخلاقی با سود موقعیتی بیش تر و با زیان موقعیتی کم تر همراه باشند، با احتمال بیش تری روی خواهند داد. نتایج این پژوهش دارای تلویحات مهمی برای همه سازمان هاست. شماره ی مقاله: ۲
۳.
زمینه: نقص توجه و تمرکز یکی از اختلالات شایع دوران کودکی و بزرگسالی است و بر روی عملکرد و انگیزه تحصیلی بسیاری از دانش آموزان تأثیر منفی به جا گذاشته است. سؤال پژوهش حاضر این است که آیا آموزش بازتوانی شناختی رایانه ای و آموزش نقشه مفهومی بر روی توجه و تمرکز و درک مطلب اثربخش هستند؟ و کدام اثربخش تر است؟ هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش بازتوانی شناختی رایانه ای و آموزش نقشه مفهومی بر توجه و تمرکز و درک مطلب دانش آموزان دارای نقص توجه و تمرکز بود. روش: پژوهش حاضر یک مطالعه آزمایشی و طرح پژوهش "پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه می باشد. جامعه پژوهش شامل کلیه نوجوانان دختر مدارس متوسطه اول شهر تهران که در سال تحصیلی 1400-1399 مشغول به تحصیل بودند. نمونه پژوهش شامل 60 دانش آموز بودند که به روش تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. سپس در 3 گروه با شرایط مکانی و زمانی مشابه به صورت تصادفی گمارده شدند. نوجوانان گروه آموزش بازتوانی شناختی رایانه ای، در معرض آموزش برنامه کاپیتان لاگ در 8 جلسه 30 دقیقه ای قرار گرفتند، گروه دوم آموزش نقشه مفهومی را در هم زمان مشابه دریافت کردند و گروه گواه هم دقیقاً در معرض همان زمان و جلسات با آزمایش گر اما بدون هیچ گونه مداخلاتی قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چندمتغیری استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان دادند آموزش بازتوانی شناختی رایانه ای بر توجه و تمرکز دانش آموزان دارای نقص توجه و تمرکز اثربخش بود درحالی که آموزش نقشه مفهومی بر توجه و تمرکز اثربخش نبود و همچنین آموزش نقشه مفهومی بر درک مطلب اثربخش بود درحالی که بازتوانی شناختی رایانه ای بر درک مطلب اثربخش نبود. از بین دو روش آموزشی روش آموزش بازتوانی شناختی رایانه ای بر توجه و تمرکز اثربخش تر بود و بین دو روش آموزشی بر روی درک مطلب تفاوت معناداری نشان داده نشد. نتیجه گیری: آموزش بازتوانی شناختی رایانه ای با ایجاد محیط جذاب آموزشی می تواند به عنوان یک درمان مکمل در کنار مداخلات آموزشی دیگر برای افزایش توجه و تمرکز استفاده شود. همچنین آموزش نقشه مفهومی منجر به کسب و بازسازی ساختارهای شناختی و افزایش درک مطلب این دانش آموزان می گردد. شماره ی مقاله: ۳
۴.
زمینه: تحقیقات نشان داده است که بسیاری از واکنش های نامطلوب و مشکلات زوجین ناشی از باورهای ارتباطی ناکارآمد است. اما باوجود اهمیت این مفهوم در زمینه شناسایی مؤلفه های تشکیل دهنده باورهای ارتباطی ناکارآمد زوجین، در جامعه مورد تحقیق شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: هدف این پژوهش واکاوی باورهای ارتباطی ناکارآمد زنان دارای تعارض زوجین بود. روش: پژوهش حاضر به روش کیفی و از نوع پدیدارشناسی توصیفی انجام شد. جامعه پژوهش را تمام زنان دارای تعارض زناشویی شهر تهران که برای مشکل تعارضشان در سال 1400 به مراکز مشاوره مراجعه کرده بودند، تشکیل دادند و نمونه گیری هدفمند انجام شد. تعداد 19 نفر انتخاب شدند و به طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته مورد مطالعه قرار گرفتند. تحلیل داده ها از طریق روش هفت مرحله ای کلایزی انجام شد. یافته ها: در این مطالعه 4 مضمون اصلی و 11 مضمون فرعی شناسایی شد. مضمون اصلی نخست رابطه بین فردی زوجین (رابطه عاطفی، رابطه جنسی و مسائل مالی و عوامل شخصیتی)، مضمون دوم رابطه با خانواده اصلی (خانواده همسر، الگوهای رفتاری خانواده همسر و خانواده خود)، مضمون سوم مسائل جنسیتی (نگرش دوگانه به نقش های جنسیتی، برچسب های جنسیتی و کلیشه های جنسیتی) و آخرین مضمون اصلی مسائل حقوقی بود. نتیجه گیری: براساس یافته های حاصل از این پژوهش، در زمینه های رابطه بین فردی زوجین، رابطه با خانواده اصلی، مسائل جنسیتی و مسائل حقوقی یاورهای ناکارآمد ارتباطی زنان شناسایی شدند. شماره ی مقاله: ۴
۵.
زمینه: یکی از بارزترین روش های تغییر رفتار، بازی درمانی گروهی است. با توجه به اینکه از یک طرف شیوع رفتارهای پرخاشگرانه و از طرف دیگر بروز رفتارهای گوشه گیرانه و احساس تنهایی، موجب ایجاد اختلالات رفتاری در کودکان می گردد. هدف: تحقیق حاضر با هدف بررسی میزان تأثیر بازی های گروهی بر سازش یافتگی اجتماعی، کنترل خشم و احساس تنهایی انجام گردیده است. روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی و طرح آن از نوع پیش آزمون - پس آزمون بود. جامعه مورد مطالعه دانش آموزان پسر مقطع ابتدایی در نیمه اول سال تحصیلی 1398-1399 شهر کرمانشاه بودند که براساس نوع پژوهش (نیمه آزمایشی) تعداد 40 نفر به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 20 نفری (آزمایش و گواه) جای گذاری شدند. ابزار بکار رفته در پژوهش شامل پرسشنامه های سازش یافتگی خانچی (1998)، مهار خشم نواکو (1986) و احساس تنهایی ویلر (1985) و بسته آموزشی بازی درمانی کاترین گلارد و دیوید گلدارد (2012) بوده است. جهت بررسی نتایج از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل کوورایانس مؤید این است که با کنترل نمرات پیش آزمون، در گروه های آزمایش و گواه، بازی های گروهی به ترتیب موجب افزایش سازش یافتگی اجتماعی (18/63 =F؛ 0/001 =P) و کاهش احساس تنهایی (23/12 =F؛ 0/001 =P) می گردد ولی در نمرات کنترل خشم (0/384 =F؛ 0/55 =P) تفاوت معنی داری مشاهده نشد. نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که آموزش بازی های گروهی به عنوان یک رشته فعالیت های جمعی و انگیزشی باعث بالا بردن مهارت های فردی، تقویت حس اعتماد به خود، استقلال فردی و تقویت برقراری روابط اجتماعی و در نتیجه بهبود سازش یافتگی اجتماعی و هیجانی کودک می گردد. شماره ی مقاله: ۵
۶.
زمینه: مطالعات متعدد نشان داده است که رابطه ی پایداری بین فراشناخت و تاب آوری با اضطراب سلامتی رابطه دارند؛ از سویی زنان به عنوان بیشترین قشر آسیب پذیر در طول حوادث و بلایا هستند و شیوع اضطراب در آن ها بیش از مردان است. بااین وجود پژوهش راجع به نقش میانجی گر تاب آوری در رابطه بین فراشناخت با اضطراب کرونا در زنان مغفول مانده است. هدف: پژوهش حاضر باهدف تعیین نقش میانجی گر تاب آوری در رابطه بین فراشناخت با اضطراب کرونا انجام شد. روش: روش پژوهش همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی شبکه بهداشت شهرستان شمیرانات در بازه زمانی 15 فروردین تا 15 خرداد سال 1400 بود. 250 نفر از زنان واجد شرایط به صورت در دسترس از طریق فراخوان اینترنتی انتخاب و به صورت آنلاین به پرسشنامه های فراشناخت و فراشناخت مثبت (بئر، 2011) اضطراب کرونا ویروس (علی پور و همکاران، 1399) و مقیاس تاب آوری (کانر و دیویدسون، 2003) پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از آزمون همبستگی و مدل یابی معادلات ساختاری به وسیله نرم افزارهای 25-SPSS و 3Smart PLS- استفاده شد. یافته ها: بین تاب آوری با اضطراب کرونا رابطه منفی معناداری (0/01 P<) و بین فراشناخت با تاب آوری رابطه مثبت معنی داری (0/01 P<) وجود دارد. تاب آوری در رابطه ی بین فراشناخت با اضطراب کرونا نقش میانجی گری دارد. نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت تغییر فراشناخت و آموزش کارآمد تاب آوری می تواند در پیشگیری از ایجاد و تداوم و تشدید اضطراب به ویژه اضطراب ناشی از کرونا در زنان مفید باشد. شماره ی مقاله: ۶
۷.
زمینه: گرایش به اعتیاد به عنوان یک مسئله اجتماعی علل مختلفی دارد، ویژگی های شخصیتی (عامل روان شناختی) و تاب آوری (عامل محافظت کننده) از جمله عوامل فردی هستند که در گرایش به اعتیاد نقش دارند، اما هنوز پژوهشی که گرایش به اعتیاد، ابعاد شخصیتی هورنای و تاب آوری را در یک مدل ساختاری بررسی کند انجام نشده است. هدف: این پژوهش با هدف بررسی روابط ساختاری بعدهای شخصیتی هورنای و تاب آوری با گرایش به اعتیاد انجام شد. روش: روش: پژوهش حاضر، توصیفی و از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه آماری دانشجویان دانشگاه آزاد تهران در سال تحصیلی 1399-1400 بودند، تعداد ۳۸۷ نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به پرسشنامه های سه بعدی هورنای-کولیچ (2012)، تاب آوری کانر-دیویدسون (2003) و مقیاس ایرانی آمادگی اعتیاد به مواد مخدر (زرگر و همکاران، ۱۳۸۵) پاسخ دادند. داده های به دست آمده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته ها: نتایج نشان داد که ابعاد شخصیتی مطیع، پرخاشگرانه و دوری گزین و تاب آوری به ترتیب با ضرایب استاندارد 0/284، 0/324، 0/320 و 0/611- اثر مثبت و منفی معنی داری بر گرایش به مصرف مواد دارند، همچنین تاب آوری نقش میانجی گر در ارتباط بین ابعاد شخصیتی هورنای و گرایش به اعتیاد ندارد. بنابراین مدل فرضی اصلاح شد و مدل نهایی پژوهش با استفاده از شاخص های برازندگی تائید شد. نتیجه گیری: بنابراین می توان گفت که احتمالاً ویژگی های شخصیت روان رنجور و تاب آوری به ترتیب در افزایش و کاهش گرایش به اعتیاد نقش دارند و روابط بین فردی در این روابط نقش اساسی دارند که در تدوین مداخلات پیشگیرانه گرایش به اعتیاد می توان آن را در نظر گرفت. شماره ی مقاله: ۷
۸.
زمینه: نتایج پژوهش ها بیانگر رابطه معنادار طرحواره های ناسازگار اولیه با واکنش مثبت به استرس بوده است اما روابط ساختاری میان این متغیرها در هیچ پژوهشی مورد بررسی قرار نگرفته است. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی گر طرحواره های ناسازگار اولیه در رابطه سبک های دلبستگی و مکانیزم های دفاعی با واکنش مثبت به استرس در زنان متأهل سیل زده شهرستان آق قلا انجام شد. روش: پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل زنان متأهل سیل زده شهرستان آق قلا در سال 1398 بود که در مراکز بهداشت شهری و خانه های بهداشت روستایی، دارای پرونده سلامت بودند. از این جامعه آماری تعداد 379 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. در این پژوهش برای گردآوری داده ها از پرسشنامه رشد پس از سانحه دسچی و کالهون (1996)، پرسشنامه سبک های دفاعی اندروز و همکاران (1993)، پرسشنامه دلبستگی بزرگسالان هازان و شاور (1987) و فرم کوتاه پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (1994) استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که که دلبستگی اجتنابی و اضطرابی بر واکنش مثبت به استرس اثر مستقیم معناداری دارند (0/01 >P) و دلبستگی ایمن و اضطرابی با میانجی گری طرحواره های ناسازگار اولیه بر واکنش مثبت به استرس اثر غیر مستقیم معناداری دارد (0/05 >P). همچنین نتایج نشان داد که مکانیزم دفاعی رشد نایافته بر واکنش مثبت به استرس اثر مستقیم و غیرمستقیم معناداری دارد (0/05 >P). برای مکانیزم های دفاعی رشدیافته و روان رنجور اثر معناداری مشاهده نشد. نتیجه گیری: بر پایه نتایج بدست آمده به نظر می رسد که طرحواره ها ناسازگار اولیه میانجی گر اثرات متغیرهای متأثر از رشد دوران کودکی مانند دلبستگی و مکانیزم های دفاعی را به رشد پس از سانحه انتقال می دهد، بنابراین می تواند در مداخله های پیرامون رشد پس از سانحه مورد توجه قرار گیرد. شماره ی مقاله: ۸
۹.
زمینه: سال های اخیر شاهد افزایش تحقیقات در مورد عوامل اجتماعی - هیجانی بوده ایم که می توانند تفاوت های فردی را در گرایش های پرخاشگرانه در میان نوجوانان توضیح دهند. به طور خاص، نشخوار خشم و طرحواره های ناکارامد اولیه به عنوان عوامل مهمی ظاهر شده اند که می توانند اهداف مهم پیشگیری را نیز تشکیل دهند. با این حال، مطالعات اخیر این احتمال را افزایش داده اند که روابط بین این متغیرها توسط سایر عوامل هیجانی شناختی نیز که با پرخاشگری مرتبط اند میانجی گری می شوند. هدف: مطالعه حاضر به دنبال تبیین روابط بین نشخوار خشم، طرحواره های ناکارامد اولیه و پرخاشگری با میانجی گری راهبردهای شناختی تنظیم هیجان بود. روش: این مطالعه، یک تحقیق همبستگی از نوع مدل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش تمام دانش آموزان متوسطه دوم در سال تحصیلی 1398-1399 شهر یاسوج بودند که تعداد 340 نفر با روش نمونه گیری چند مرحله ای انتخاب شدند. جمع آوری داده ها از طریق پرسشنامه های پرخاشگری باس و پری (AQ)، راهبردهای شناختی هیجان گارنفسکی و کرایج (CERQ)، نشخوار خشم (ARS) و طرحواره های ناکارآمد اولیه (YSOSF) انجام گرفته است. برای روایی پرسشنامه ها از آلفای کرونباخ استفاده شد و ارزیابی الگوی پیشنهادی از طریق الگویابی معادلات ساختاری داده ها انجام گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که ارتباط مورد انتظار بین نشخوار خشم، طرحواره های ناکارآمد اولیه و پرخاشگری وجود دارد. علاوه بر این، تجزیه و تحلیل اثرات غیرمستقیم نشان داد که راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در روابط بین نشخوار خشم و طرحواره های ناکارآمد اولیه با پرخاشگری نقش میانجی دارند. نتیجه گیری: به طورکلی، با توجه به نقش طرحواره های ناکارامد اولیه، نشخوار خشم و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان، در ظهور و حفظ پرخاشگری نوجوانان، جهت کاهش پرخاشگری می توان این متغیرها را هدف قرار داد. شماره ی مقاله: ۹
۱۰.
زمینه: روش های آموزش سنتی با کاستی های زیادی روبه رو بوده است که پیشرفت های فنی و اقتضائات دنیای امروز، لزوم ایجاد رویکرد جدید به آموزش را ایجاب کرده است که ضرورت رویکرد آموزش سیار احساس می شود. هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین تأثیر آموزش با استفاده از یادگیری معکوس بر یادگیری دانش آموزان پایه ششم ابتدایی در درس علوم تجربی بود. روش: این پژوهش از لحاظ هدف جزء پژوهش های کاربردی و از لحاظ اجرا و شیوه گردآوری داده ها از روش نیمه آزمایشی از طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. جامعه ی آماری پژوهش حاضر، شامل تمامی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی شهرستان لامرد به تعداد 3000 نفر بودند. روش نمونه گیری در این پژوهش به صورت در دسترس که شامل 60 نفر از دانش آموزان بودند و از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند، بدین صورت از مدارس پایه ششم ابتدایی شهرستان لامرد دو کلاس به تعداد 30 نفر انتخاب شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات از آزمون یادگیری محقق ساخته درس علوم استفاده شد. به منظور آزمون استنباطی فرضیه ها از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره (ANCOVA) استفاده شد. یافته ها: نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که یادگیری معکوس بر یادگیری دانش آموزان مؤثر است (0/01 >P) بر این اساس می توان نتیجه گرفت که آموزش با استفاده از یادگیری معکوس مؤثر بوده و موجب افزایش میزان یادگیری دانش آموزان شده است. نتیجه گیری: با توجه به تأثیرات فراوان استفاده از روش کلاس معکوس که در اکثر پژوهش ها بر آن تأکید شده، می بایست به طور علمی و با برنامه ریزی دقیق و مدون به سمت استفاده منطقی از این روش در امر آموزش حرکت کرد. شماره ی مقاله: ۱۰
۱۱.
زمینه: در دهه های اخیر معرفت شناسی شخصی یا ماهیت دانش بشری با مفاهیمی مانند فراشناخت و نظریه ذهن که معتقد است مردم بر اساس باورهای ذهنی و نیّات درونی، افکار، احساسات و باورهای خود، رفتار دیگران را تفسیر می کنند، توسط روانشناسان مورد بررسی و تحقیق قرار گرفته است. امّا در زمینه درک کودکان از ماهیت دانش و دانستن و تأثیر فراشناخت و نظریه ذهن بر معرفت شناسی آنان شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: هدف از این مطالعه بررسی تأثیر فراشناخت بر معرفت شناسی شخصی و نقش میانجی گر نظریه ذهن یا همان بررسی نیّات درونی و درک علّت رفتار، ذهن، تفکر، باور و دانستن در دانش آموزان پایه های سوم تا ششم ابتدایی است. روش: این مطالعه بر اساس هدف، بنیادی و ازنظر نحوه جمع آوری داده ها در حوزه مطالعات توصیفی از نوع همبستگی قرار دارد. نمونه مورد بررسی 303 (101 پسر و 202 دختر) دانش آموز دوره ابتدایی در پایه های سوم تا ششم شهر خرم آباد بودند که به روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای انتخاب شدند و به پرسش نامه مهارت های فراشناختی (اسپرلینگ و همکاران، 2001)؛ آزمون نظریه ذهن استرینمن (1994) و پرسشنامه معرفت شناسی شخصی کودکان (تنها و همکاران، 1396) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از روش مدل معادلات ساختاری تجزیه وتحلیل شد. یافته ها: بر اساس نتایج به دست آمده، مدل پیشنهادی از برازش مناسب با داده ها برخوردار بود. بر این اساس، مسیر مستقیم فراشناخت بر نظریه ذهن و معرفت شناسی شخصی معنی دار بود (0/01 P<)، همچنین، مسیر مستقیم نظریه ذهن بر معرفت شناسی شخصی معنی دار بود (01/0 P<). اثر غیرمستقیم فراشناخت بر معرفت شناسی شخصی از طریق نظریه ذهن نیز معنی دار بود (0/01P<). نتیجه گیری: فراشناخت، نظریه ذهن و معرفت شناسی شخصی دارای نقاط تلاقی تئوریکی هستند، امّا لزوم پرداختن به مطالعات میدانی بیشتر ضمن روشن تر کردن ابعاد بیشتری از این ارتباط، می تواند در محیط های آموزشی دارای کاربردهای عملی تر باشد. شماره ی مقاله: ۱۱
۱۲.
زمینه: باورهای انگیزشی ناکارآمد اشاره به گرایش افراد برای ارزیابی عملکرد با توجه به معیارهای پایین و عدم تلاش و پشتکار برای موفقیت در تکالیف تحصیلی دارد. باورهای انگیزشی ناکارآمد منجر به افسردگی، اضطراب، کاهش عزت نفس و خودکارآمدی تحصیلی و دیگر مشکلات روانشناختی می شود. باوجود اینکه شناسایی و سنجش باورهای انگیزشی ناکارآمد جهت جلوگیری از مشکلات روانشناختی اهمیت اساسی دارد اما درزمینه ی ساخت و اعتباریابی مقیاس باورهای انگیزشی ناکارآمد در جامعه مورد تحقیق شکاف تحقیقاتی وجود دارد هدف: این پژوهش با هدف ساخت و اعتباریابی مقیاس باورهای انگیزشی ناکارآمد در دانش آموزان مقطع متوسطه انجام شد. روش: روش پژوهش آمیخته از نوع اکتشافی و مدل تدوین ابزار بود. برای این منظور ابتدا طی یک مطالعه کیفی (در مطالعه قبلی) مبتنی بر نظریه پردازی داده بنیاد و با به کارگیری فن مصاحبه نیمه س اخت یافته با 15 نفر از دانش آموزان مصاحبه شد که با استفاده از نمونه گیری هدفمند و بر اساس اشباع نظری انتخاب شدند. متن مصاحبه ها با استفاده از سه روش کدگذاری باز، محوری و گزینشی (استراوس و کوربین، 2015) کدگذاری و باورهای انگیزشی ناکارآمد در مؤلفه های رفتاری، انگیزشی، هیجانی، شناختی، فردی، آموزشگاهی و خانوادگی شناسایی شد. در مرحله بعد (مطالعه حاضر)، بر اساس کدهای به دست آمده از بخش کیف ی پژوهش، ابزاری جهت سنجش باورهای انگیزشی ناکارآمد دانش آموزان مقطع متوسطه ساخت و اعتباریابی شد و سپس تعداد 350 نفر از دانش آموزان مقطع متوسطه شهر فردوس که در سال تحصیلی 400-1399 مشغول به تحصیل بودند با استفاده از نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به مقیاس باورهای انگیزشی ناکارآمد پاسخ دادند. یافته ها: نتایج تحلیل عاملی تأییدی، نشان داد مقیاس باورهای انگیزشی ناکارآمد حاوی 40 سؤال و مشتمل بر 4 عامل تأیید شده که گویه های 1 تا 8 مربوط به عامل خودکارآمدی تحصیلی؛ گویه های 9 تا 18 مربوط به عامل اضطراب امتحان؛ گویه های 19 تا 31 مربوط به عامل اسنادهای تحصیلی و گویه های 32 تا 40 مربوط به عامل ارزش تکلیف بود. شاخص های برازش مدل در تحلیل عاملی تأییدی روایی این مقیاس را مورد تأیید قرار داد. نتیجه گیری: در مجموع نتایج مطالعه شواهدی را برای روایی و پایایی پرسشنامه محقق ساخته باورهای انگیزشی ناکارآمد به مثابه ابزاری جهت سنجش باورهای معیوب و بازدارنده در مسیر موفقیت تحصیلی دانش آموزان فراهم کرد و می تواند به عنوان ابزاری معتبر و روا برای تشخیص مورد استفاده پژوهشگران، درمانگران و مشاوران، معلمان قرار گیرد. شماره ی مقاله: ۱۲