مقالات
حوزه های تخصصی:
زمینه: هرچند مطالعات علت شناسی افسردگی نوجوانان بر دلایلی همچون تجربه وقایع منفی زندگی، مشکلات بین فردی ، کمبود مهارت های حل مسأله و کنار آمدن با چالش ها تأکید کرده اند، اما پیشینه درمان های بکاربسته در این حوزه به جای مجهز کردن آنان به مهارت های حل مسأله عمدتاً بر درمان های شناختی رفتاری با اصلاح باورهای ناکارآمد و منفی متمرکز بوده است. هدف: هدف از این پژوهش مقایسه اثربخشی درمان حل مسأله خلاق و درمان شناختی رفتاری در افسردگی و خلق و احساس نوجوانان بود. روش: با استفاده از یک کارآزمایه کنترل شده تصادفی ( RCT ) از بین نوجوانان دختر مدارس متوسطه اول شهر تهران با روش تصادفی چندمرحله ای دو مدرسه انتخاب شدند و توسط پرسشنامه افسردگی بک (بک و همکاران، 1996) مورد ارزیابی قرار گرفتند و در مرحله بعد مجددا با پرسشنامه خلق و احساس (انگولد و همکاران، 2002) مورد ارزیابی قرار گرفتند و 96 نفر از آنها با افسردگی خفیف و متوسط شناسایی شدند و در سه گروه با شرایط مکانی و زمانی مشابه به صورت تصادفی گمارده شدند. نوجوانان گروه حل مسأله خلاق، در معرض تکنیک های حل مسأله خلاق با اقتباس از شکل گروهی پروتکل های آزبورن، 1956، 1975؛ اشتاین، 1975 و پارنز، 1979، در 12 جلسه 90 دقیقه ای قرار گرفتند، گروه دوم تکنیک های اصلاح شناختی رفتاری را با استفاده از شکل گروهی مونوز و میراندا (2000) در همان زمان مشابه دریافت کردند و گروه گواه هم دقیقاً در معرض همان مقدار زمان و جلسات با آزمایشگر اما بدون هیچگونه مداخله مرتبط با افسردگی قرار گرفتند. همه گروه ها مجددا پس از پایان مداخلات و همچنین بعد از دو ماه مورد ارزیابی قرارگرفتتد. نتایج با استفاده از روش تحلیل واریانس مختلط تحلیل شد. یافته ها : نتایج بهبود معناداری از تعامل بین درمان و زمان (0/05 > 0/001 P= ) در نمره افسردگی و خلق و احساسات در هر دو گروه آزمایشی در مقایسه با گروه گواه نشان داد. همچنین بین میانگین های افسردگی دو گروه آزمایشی درمان حل مسأله خلاق 7/37 با درمان شناختی رفتاری 10/78 تفاوت معناداری با برتری اولی مشاهده شد و این برتری را بعد از دوماه پیگیری هم حفظ کرد (0/05 > 0/001 P= ). نتیجه گیری: با ملاحظه علت شناسی افسردگی در نوجوانی درمان حل مسأله خلاق یک کارآمدی منطقی در این مطالعه نشان داد، تکرار در نمونه های بزرگتر قبل از اینکه در موقعیت های مشاوره و روانشناسی به کار برده شود مورد نیاز است.
ویژگی های روان سنجی پرسشنامه حسادت چند بعدی در نمونه ی ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: حسادت عاشقانه ساختاری پیچیده است که از ابعاد مختلفی تشکیل شده است. با توجه به ماهیت چند بعدی حسادت عاشقانه، داشتن مقیاسی که چند بعد آن را در نظر بگیرد مفید است. مسأله اصلی پژوهش حاضر این است که آیا پرسشنامه حسادت چندبعدی مقیاس مناسبی برای سنجش حسادت عاشقانه در نمونه ی ایرانی است؟ هدف: مطالعه حاضر با هدف بررسی ویژگی های روانسنجی نسخه فارسی پرسشنامه حسادت چند بعدی انجام شد. روش: این پژوهش از نظر هدف بنیادی - کاربردی، از حیث نوع گردآوری اطلاعات پیمایشی پرسشنامه ای و از نظر روش شناسی، از جمله مطالعات آزمون سازی به حساب می آید که در قالب یک طرح پژوهشی همبستگی انجام گرفته است . جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه دانشجویان دانشگاه شیراز که در سال تحصیلی 99-1398 در این دانشگاه مشغول به تحصیل هستند تشکیل داده اند. نمونه پژوهش حاضر براساس فرمول کوکران 376 نفر بدست آمد که به دلیل احتمال وجود پرسشنامه های بی اعتبار، 428 نفر از دانشجویان به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و به مقیاس خودگزارش دهی حسادت چند بعدی پفیفر و وونگ (1989) پاسخ دادند. جهت بررسی پایایی کل و زیر مقیاس های پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ و جهت بررسی ساختار عاملی پرسشنامه از تحلیل عاملی تأییدی استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد پرسشنامه حسادت چند بعدی به همراه سه بعد آن (شناختی، هیجانی و رفتاری) از پایایی مطلوبی برخوردار است (ضریب آلفای کرونباخ 0/94– 0/83). همچنین، شاخص های برازندگی در محدوده برازش مدل قرار گرفتند. نتیجه گیری: نسخه فارسی پرسشنامه حسادت چند بعدی ابزار مناسبی برای ارزیابی حسادت عاشقانه در سه بعد (شناختی، هیجانی و رفتاری) در جامعه ایران است.
اثربخشی مدل بومی سازی شده طرحواره درمانی بر تعدیل طرحواره های درمانگران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: روان درمانی برای درمانگران باعث افزایش رشد هیجانی و بهبود مهارت های بین فردی و همدلی می شود، همچنین باعث خودآگاهی در فهم مشکلات فردی تعارض ها و ارزش ها می شود؛ بر این اساس سؤال اصلی پژوهش این است که آیا مدل بومی از طرحواره درمانی می تواند بر عملکرد درمانگران اثرگذار باشد؟ هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مدل بومی سازی شده طراحواره درمانی بر تعدیل طرحواره های درمانگران انجام شد. روش: پژوهش حاضر شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه و پیگیری سه ماهه بود که از بین 55 درمانگر مراکز مشاوره افق سلامت، همراز، ساوالان و اردیبهشت در منطقه 5 تهران با استفاده از نمونه گیری در دسترس 16 درمانگر انتخاب و در دو گروه آزمایش (8 نفر) و گواه (8 نفر) به صورت تصادفی گمارش شدند. هر دو گروه در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری به پرسشنامه طرحواره یانگ (1994) پاسخ دادند . گروه آزمایش در 10 جلسه 90 دقیقه ای در جلسات مداخله طرحواره درمانی بومی سازی پروتکل طرحواره درمانی (فرال و شاور، 2018) برای درمانگران شرکت کردند و گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که دو گروه در حو زه های دیگرجهت مندی و گوش به زنگی با هم تفاوت معنادار داشتند ( 0/05 P< )؛ همچنین نتایج بیانگر آن بود که نمرات حوزه های دیگر (بریدگی و طرد، خودگردانی و عملکرد مختل) شرکت کنندگان گروه آزمایش نسبت به گروه گواه پس از مداخله کاهش یافته اما این کاهش معنادار نبود ( 0/05< P ) . نتیجه گیری: مدل بومی سازی شده طرحواره درمانی باعث تعدیل طرحواره ها در حوزه دیگر جهت مندی وگوش به زنگی شد ؛ بنابراین می توان انتظار داشت که مدل بومی سازی شده طرحواره درمانی کمک کند تا درمانگر ذهنیت های ناسالم خود را بشناسد .
اثربخشی طرحواره درمانی مبتنی برشیوه های والدگری بر ادراک استرس تحصیلی دانش آموزان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: طبق پژوهش های انجام شده ادراک استرس تحصیلی یک متغیر مؤثر در سلامت روانشناختی نوجوانان است، از سوی دیگر طرحواره درمانی یکی از درمان های نسل سوم است که روش مناسبی برای درمان اختلال های روانشناختی از نظر کارآمدی و هزینه درمانی می باشد، اما پژوهش های کمی در مورد تأثیر این درمان بر ادراک استرس تحصیلی انجام شده است. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی طرحواره درمانی گروهی بر کاهش ادراک استرس تحصیلی در دانش آموزان بود، اما ابتدا رابطه متغیر مزاحم شیوه های والدگری مادران با ادراک استرس تحصیلی دانش آموزان بررسی و کنترل شد. روش: این پژوهش مطالعه ای نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه دهم دبیرستان های شهر تهران بود که در سال تحصیلی 98-97 مشغول به تحصیل بودند. از بین این افراد با شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ای 300 نفر و از بین آنها 30 نفر بر اساس معیارهای ورود انتخاب شدند و به صورت تصادفی به دو گروه 15 نفره آزمایش و گواه تقسیم شدند. گروه آزمایش طی شانزده جلسه یک ساعته طرحواره درمانی گروهی دریافت کردند. ابزارهای پژوهش عبارت بودند از: پرسشنامه ادراک استرس تحصیلی بدیاوی و گبریل (2015) و پرسشنامه شیوه های والدگری بامریند (1991). برای بررسی ارتباط بین متغیرهای کمی از نرم افزار SPSS16 و آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر استفاده شد. یافته ها: در پس آزمون بین دو گروه آزمایش و گواه از نظر ادراک استرس تحصیلی با کنترل شیوه های والدگری تعامل معنی دار وجود داشت. نتیجه گیری: نتایج به دست آمده از تحقیق نشان داد طرحواره درمانی گروهی در کاهش ادراک استرس تحصیلی دانش آموزان در طول زمان مؤثر بود. بنابراین می تواند جزء برنامه های مداخلاتی مراکز مشاوره ی وابسته به آموزش و پرورش در نظر گرفته شود.
بررسی ابعاد شناختی هیجانی شخصیت و نیمرخ روانی بیماران سایکوتیک ناشی از مصرف شیشه و مقایسه آن با افراد عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: یکی از مهمترین مباحث در زمینه وابستگی و سوء مصرف مواد فرآیندهای شناختی هیجانی در مصرف کنندگان می باشد. این بدین دلیل است که سوء مصرف باعث آسیب های بلند مدت مغزی در این قربانیان می شود. در حقیقت، اعتیاد به مواد یک فرآیند پیچیده ذهنی است که فاکتورهای شناختی، هیجانی و زیستی را درگیر می کند. هدف: این پژوهش با هدف بررسی ابعاد شناختی هیجانی نظریه شخصیت کلونینجر در افراد وابسته به شیشه و مقایسه آنها با افراد عادی انجام شد. روش: این پژوهش یک مطالعه علی مقایسه ای است. در این تحقیق 50 بیمار سایکوتیک ناشی از مصرف شیشه که برای ترک اعتیاد خود به مرکز درمانی کنگره 60 مراجعه کردند و نیز 50 نفر از دانشجویان دانشکده روانشناسی دانشگاه تهران به عنوان گروه کنترل با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و دو پرسشنامه TCI و ASR را پاسخ دادند. داده های استنباطی تفاوت معنادار در سطح 0/001 در ابعاد شخصیت بین دوگروه نشان داد، اما در بعد پشتکار تفاوت معناداری 0/05 بدست نیامد. یافته ها: به وسیله آزمون تحلیل واریانس چند متغیری بررسی شدند و برای تحلیل ارتباط این دو گروه از رگرسیون چندگانه استفاده شد. نتیجه گیری: این بدان معنی است که بیماران سایکوتیک ناشی از مصرف متامفتامین در ابعاد شناختی هیجانی بجز پشتکار و مؤلفه های نیمرخ روانی از سلامت روانی کمتری نسبت به گروه عادی برخوردارند و تمامی مؤلفه های نیمرخ روانی نیازمند توجه بالینی است
تحلیل کیفی عوامل ساختاری اثرگذار بر آمادگی شغلی خلبانان مسافربری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: امروزه آمادگی شغلی خلبانان از مهمترین دغدغه های سازمان ها و شرکت های هواپیمایی است. این امر موجب شده است که روانشناسان طی سالیان اخیر با انجام پژوهش های تخصصی به دنبال کشف عوامل مؤثر بر آمادگی شغلی خلبانان مسافربری باشند. هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی کیفی عوامل ساختاری اثرگذار بر آمادگی شغلی خلبانان مسافربری بود. روش: این پژوهش با رویکرد کیفی و به روش تحلیل مضمون مبتنی بر مدل براون و کلارک انجام شد. در این پژوهش، کلیه خلبانان یک شرکت هواپیمایی در شهر تهران در سال 1398 به عنوان جامعه مورد مطالعه درنظر گرفته شدند. نمونه گیری به روش هدفمند صورت گرفت و پس از انتخاب خلبانان براساس ملاک های ورودی، مصاحبه های نیمه ساختاریافته با خلبانان تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. در این پژوهش با 10 خلبان مصاحبه انجام شد و داده های بدست آمده پس از تحلیل، طبقه بندی و کدگذاری شدند. یافته ها: در مراحل تحلیل، مجموعا 136 کد اولیه، 17 مضمون فرعی و 3 مضمون اصلی بدست آمد. یافته های موجود در قالب 3 مضمون اصلی عوامل زمینه ای بازدارنده آمادگی شغلی خلبانان مسافربری، عوامل سازمانی پیش برنده آمادگی شغلی خلبانان مسافربری و عوامل سازمانی بازدارنده آمادگی شغلی خلبانان مسافربری شناسائی شدند. نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد که سه دسته عوامل موجود در سطح کشور و شرکت های هواپیمایی بر آمادگی شغلی خلبانان مسافربری مؤثر هستند که می بایست مورد توجه قرار گیرند .
اثربخشی تصویرسازی ذهنی دستوری و باز پردازش بر توانایی های شناختی، تحمل آشفتگی و علائم اختلال وسواس ناخودداری زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: اختلال وسواس - ناخودداری یکی از شایع ترین و ناتوان کننده ترین اختلالات روانشناختی است. پژوهش های زیادی به بررسی اثربخشی درمان های شناختی - رفتاری و نسل سوم بر بهبود اختلال وسواس پرداخته اند، اما مسئله اصلی این است که درمان های نوین از جمله تصویرسازی ذهنی دستوری و باز پردازش بر اختلال وسواس زنان تأثیر دارد؟ هدف: این پژوهش با هدف اثربخشی تصویرسازی ذهنی دستوری و باز پردازش بر توانایی های شناختی، تحمل آشفتگی و علائم اختلال وسواس - ناخودداری در زنان انجام شد. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی است. طرح نیمه آزمایشی پژوهش حاضر پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه زنان 20 تا 45 ساله شهر کرمانشاه در سال 1397 تشکیل دادند. نمونه پژوهش 40 نفر از زنان 20 تا 45 ساله بودند که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه های آزمایشی و گواه گمارده شدند. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه بالینی ساختاریافته، مقیاس وسواس - ناخودداری ییل -براون گودمن (1986) ، پرسشنامه توانایی های شناختی نجاتی (1392) و مقیاس تحمل آشفتگی سیمونز و همکاران (2005) استفاده شد. گروه آزمایشی 12 جلسه 90 دقیقه ای تصویرسازی ذهنی دستوری و باز پردازش مبتنی بر روی آورد اوشا و موران (2019) را به صورت هفته ای یک بار دریافت کردند و گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس آمیخته با اندازه گیری مکرر تحلیل شدند. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل واریانس آمیخته با اندازه گیری مکرر نشان داد که تصویرسازی ذهنی دستوری و باز پردازش بر کاهش مشکلات شناختی و علائم وسواس - ناخودداری و افزایش تحمل آشفتگی مؤثر است (0/001 ≥ P ). نتیجه گیری: بر اساس یافته های این تحقیق و با توجه به اینکه الگوی درﻣﺎنی تصویرسازی ذهنی دستوری ﺑﺮ تصاویر، اﺣﺴﺎﺳﺎت، خاطرات آزاردهنده و بازسازی شناختی متمرکز است می توان از آن به عنوان یک مداخله اثربخش در کنار سایر مداخلات درمانی برای بیماران مبتلا به وسواس - ناخودداری استفاده کرد.
تلفیق شبکه عصب مصنوعی و سیستم فازی لجیک: الگوریتمی برای شناسایی، طبقه بندی و مقایسه سطوح افسردگی ناشی از طلاق در زنان و مردان سالمند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: افسردگی ناشی از طلاق در سالمندان یک پاسخ منفی روانشناختی است. شناسایی، طبقه بندی و مقایسه سطوح افسردگی ناشی از طلاق در سالمندان زن با مرد کمتر مورد توجه قرار گرفته است . هدف: هدف از پژوهش حاضر پردازش خودکار اطلاعات به منظور شناسایی، طبقه بندی و مقایسه سطوح افسردگی ناشی از طلاق در زنان با مردان سالمند بود. روش: مطالعه حاضر، کاربردی از نوع توصیفی - پیمایشی است. پژوهش در جامعه سالمندان متقاضی طلاق شهرستان گنبدکاووس انجام شد. قبل از طلاق، از جامعه تحقیق داده ها با استفاده از مقیاس افسردگی سالمندان جمع آوری گردید. 15 زوج نرمال و در دسترس و دارای شرایط لازم ورود به طرح، به عنوان نمونه وارد تحقیق شدند. چهارماه بعد از وقوع طلاق، با استفاده از مقیاس افسردگی سالمندان داده ها از زوجین نمونه جمع آوری شد و سپس به صورت تصادفی به دو گروه آموزش و آزمایش تقسیم شدند. از نرم افزار MATLABR 2016b برای پیاده سازی شبکه عصب مصنوعی با رویکرد فازی لجیک استفاده شد. بطور جداگانه برای زنان و مردان سالمند، سیستم ANFIS آموزش و سپس آزمایش شد. عملکرد سیستم با استفاده از منحنی ROC تعیین شد. سطح غالب افسردگی بعد از طلاق در زنان با مردان سالمند مقایسه توصیفی گردید. یافته ها: ارزیابی منحنی ROC با TPR بالاتر از 94/66% و FPR بالاتر از 94/31% و AUC بالاتر از 0/84 (0/000 P= ) نشان از دقت بالای مدل داشت. به علاوه، بعد از طلاق مردان با شدت بیشتر نسبت به زنان در معرض افسردگی بودند. نتیجه گیری: طی برنامه مراقبت های اولیه، ضمن استفاده از سیستم طراحی شده به عنوان یک ابزار غربالگری برای شناسایی زود هنگام اختلالات روانشناختی در سالمندان برای بالا بردن دقت تشخیص متخصص، امکان درمان متناسب و به هنگام برای سالمندان مرد و زن افسرده نیز فراهم خواهد شد.
اثربخشی برنامه آموزشی توانمندسازی روانی بر افزایش سرمایه روانشناختی و بهزیستی عاطفی مرتبط با شغل معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: نتایج مطالعات اخیر بر روند فزآینده تمایل معلمان به کناره گیری زود هنگام از حرفه خود و یا توجه کمتر به حفظ سبک زندگی شغلی سالم اشاره دارد، این امر ضرورت توسعه مداخلات روانی - آموزشی با هدف تقویت سرمایه روانشناختی در معلمان را پررنگ می سازد. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی برنامه آموزشی توانمندسازی روانی بر افزایش سرمایه روانشناختی و بهزیستی عاطفی مرتبط با شغل گروهی از معلمان زن انجام شد. روش: این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه غیرمعادل و دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی معلمان زن مقطع متوسطه اول و دومِ منطقه 4 آموزش و پرورش شهر تهران در نیمسال اول سال تحصیلی 99-98 بودند. از این میان،60 معلم زن در 2 گروه آزمایش (30 نفر) و گواه (30 نفر) که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده بودند، قبل و بعد از آموزش به پرسشنامه سرمایه روانشناختی (لوتانز، آولیو، آوی و نورمن، 2007) و مقیاس بهزیستی عاطفی مرتبط با شغل (وتکاتویک، فاکس، اسپکتور وکیلووای، 2000) پاسخ دادند. بسته آموزش توانمندسازی روانی معلمان (بوام و همکاران، 2018) در 10 جلسه و هر جلسه 2 ساعت، به شیوه گروهی برای گروه آزمایش اجرا شد و برای تحلیل داده ها از روش آماری تحلیل واریانس مختلط ساده استفاده گردید.. یافته ها: نتایج نشان داد که در کوتاه مدت و بلندمدت، بسته آموزشی توانمندسازی روانی معلم در افزایش سرمایه روانشناختی، بُعد مثبت بهزیستی عاطفی مرتبط با شغل و در مقابل کاهش هیجانات منفی معلم، وجه منفی بهزیستی عاطفی مرتبط با شغل به طور تجربی، اثرگذار بود (0/001 P< ). نتیجه گیری: در مجموع، نتایج مطالعه حاضر نشان داد که تحقق دغدغه توانمندسازی روانی معلمان و تأمین پیشنیاز های لازم جهت تحول و بالندگی حرفه ای در آنها بر ارتقای سرمایه روانی معلمان، تقویت منابع مقابله ای و بهبود پرطاقتی روانی در آنها مبتنی است.
مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر بخشودگی زنان مطلقه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه : طلاق از جمله عوامل گسیختگی و از هم پاشیدگی کانون خانواده است که عواقب بسیاری را برای افراد جامعه دارد و می تواند منشأ بسیاری از آسیب های اجتماعی باشد . هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر بخشودگی زنان مطلقه شهر تهران بود. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه، همراه با پیگیری 2 ماهه بود. جامعه آماری در این پژوهش، شامل تمامی زنان مطلقه شهر تهران در سال 1397 بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده تعداد 45 نفر از این زنان در سه گروه طرحواره درمانی (15 نفر)، درمان پذیرش و تعهد (15 نفر) و گروه گواه (15 نفر) جایابی شدند. گروه های آزمایش تحت طرحواره درمانی (12 جلسه 90 دقیقه ای)، پذیرش و تعهد (12 جلسه 90 دقیقه ای) قرار گرفتند. گروه گواه در طی این مدت هیچ گونه مداخله ای از طرحواره درمانی و پذیرش / تعهد دریافت نکرد و در لیست انتظار باقی ماند. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه بخشودگی هارتلند ( HFS ) تامسون و همکاران (2005) به استفاده شد. تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده با استفاده از نرم ا فزار SPSS نسخه 24 در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بن فرونی) انجام پذیرفت . یافته ها: یافته ها حاکی از آن بود که هر دو روش درمانی می توانند بخشودگی زنان مطلقه را افزایش دهند ، اما درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر بخشودگی دارای تأثیر بیشتری بود . یا فته های این پژوهش اثربخشی دو روش طرحواره درمانی و درمان پذیرش و تعهد را در بهبود بخشودگی مورد تأیید قرار داد. نتیجه گیری: بنابراین توجه به طرحواره درمانی و پذیرش / تعهد در محیط های مشاوره و روان درمانی برای افزایش بخشودگی زنان مطلقه از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
طراحی و اعتبار سنجی الگوی تربیتی والدین مبتنی بر سبک زندگی اسلامی به منظور کاهش شکاف بین نسلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه : مسئله سبک زندگی و لزوم آشنایی خانواده ها با مؤلفه های سبک زندگی از یک سو و مسئله شکاف بین نسلی میان والدین و فرزندان از سوی دیگر، یکی از مهمترین مسائلی است که امروزه در حوزه آسیب شناسی خانواده باید مورد توجه ویژه قرار گیرد. علیرغم اهمیت تدوین الگوی تربیتی مبتنی بر سبک زندگی اسلامی به منظور کاهش شکاف بین نسلی، این موضوع در مطالعات مرتبط مغفول واقع شده است. هدف: این پژوهش با هدف تدوین و اعتبارسنجی الگوی تربیتی والدین مبتنی بر سبک زندگی اسلامی به منظور کاهش شکاف بین نسلی انجام شد. روش: این مطالعه بر اساس طرح آمیخته اکتشافی (رویکرد کیفی و کمی) انجام شد. در بخش کیفی از روش توصیفی تحلیلی و در بخش کمی از روش پیمایشی استفاده شده است. جامعه پژوهش در بخش کیفی شامل تمامی مبانی نظری مربوط به الگوی سبک زندگی اسلامی و شکاف بین نسلی و سایر منابع معتبر مربوط به این زمینه بوده و برای اعتبار سنجی الگو از ۱۵ نفر از متخصصان تعلیم و تربیت و صاحب نظران در این حوزه استفاده شده است. برای نمونه گیری از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شد. روش های جمع آوری داده ها بررسی اسناد، و برای اعتبارسنجی الگو میدانی بود. ابزارهای جمع آوری داده ها فیش برداری و پرسشنامه محقق ساخته بوده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها در بخش کیفی از روش تحلیلی استنباطی و در بخش کمی از شاخص آمار توصیفی که شامل فراوانی درصد و میانگین استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش منجر به تدوین الگوی تربیتی والدین مبتنی بر سبک زندگی اسلامی شامل اهداف، اصول، محتوا، روش و شیوه های ارزشیابی گردید و سرانجام جهت اعتبارسنجی آن از نظر محتوایی و میزان تناسب با الگوی سبک زندگی اسلامی از متخصصان نظرخواهی شد که بر اساس نتایج به دست آمده اعتبار آن مورد تأیید قرار گرفت. نتیجه گیری: الگوی تربیتی والدین مبتنی بر سبک زندگی اسلامی مستخرج از پژوهش حاضر می تواند برای کاهش شکاف نسلی میان والدین و فرزندان نوجوان مورد استفاده قرار گیرد.
تدوین بسته ارتقای تحمل پریشانی و مقایسه اثربخشی آن با درمان مبتنی بر شفقت بر خودانتقادی، ترس از ارزیابی منفی و اضطراب در زنان مبتلا به سردرد های تنشی مزمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: تحمّل پریشانی نقش بسزایی در سلامت روانی و جسمانی دارد؛ با این وجود، تاکنون توسعه مداخلات مختص افزایش تحمل پریشانی کمتر مورد توجه بوده است. همچنین تأثیر مداخلات مبتنی بر شفقت نیز بر ویژگی های روانشناختی افراد مبتلا به بیماری های روان تنی (مانند سردردهای تنشی) کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. هدف: هدف پژوهش حاضر تدوین بسته ارتقای تحمل پریشانی و مقایسه اثربخشی آن با درمان مبتنی بر شفقت بر خودانتقادی، ترس از ارزیابی منفی و اضطراب در زنان مبتلا به سردرد های تنشی مزمن بود. روش: طرح پژوهش حاضر شبه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه زنان مبتلا به سردردهای تنشی مراجعه کننده به کلینیک های مغز و اعصاب شهر اصفهان در بازه زمانی سه ماهه در تابستان سال 1398 تشکیل می دادند. تعداد 48 زن مبتلا به سردرد های تنشی با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و در دو گروه آزمایشی بسته ارتقای تحمل پریشانی (16 نفر) و درمان مبتنی بر شفقت (16 نفر) و یک گروه گواه (16 نفر) به طور تصادفی گمارده شدند. افراد در دو گروه بسته جدید ارتقای تحمل پریشانی که توسط نویسندگان این مقاله طراحی شده و درمان مبتنی بر شفقت گیلبرت (2010) به مدت ۸ جلسه ۹۰ دقیقه ای (هر هفته یک جلسه) مداخلات مربوطه را دریافت کردند، ولی افراد در گروه گواه مداخله ای دریافت نکردند. شرکت کنندگان با استفاده از مقیاس های خودانتقادی (گیلبرت و همکاران، 2004)، ترس از ارزیابی منفی (لیری، 1983) و اضطراب (بک و همکاران، 1998) در مراحل پیش و پس آزمون مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره تجزیه و تحلیل شد . یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیره نشان داد که با کنترل پیش آزمون، بسته ارتقای تحمل پریشانی و درمان مبتنی بر شفقت نسبت به گروه گواه موجب بهبود معنادار در میزان خودانتقادی (0/001 > p ، 0/67 = η ، 42/37 = F )، ترس از ارزیابی منفی (0/001 > p ، 0/52 = η ، 23/04 = F ) و اضطراب (0/001 > p ، 0/61= η ، 33/51 = F ) زنان مبتلا به سردردهای تنشی مزمن شدند. همچنین یافته ها نشان داد که بسته ارتقای تحمل پریشانی نسبت به درمان مبتنی بر شفقت به میزان بالاتری منجر به کاهش خودانتقادی در زنان مبتلا به سردردهای تنشی می شود. نتیجه گیری: بر اساس یافته های این مطالعه، اثربخشی بسته جدید طراحی شده به منظور ارتقای تحمل پریشانی و همچنین درمان متمرکز بر شفقت بر خودانتقادی، ترس از ارزیابی منفی و اضطراب زنان مبتلا به سردردهای تنشی مزمن مورد تأیید قرار گرفتند .
مقایسه اثربخشی گروه درمانی های مبتنی بر ذهن آگاهی و مصاحبه انگیزشی بر خودکارآمدی درد و تحمل پریشانی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه : کیفیت زندگی افراد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس تحت تأثیر بیماری آنها قرار می گیرد زیرا با مشکلات عصبی بی شماری همراه است، حالی که در بررسی اثربخشی آموزش این نوع از برنامه ها برخودکارآمدی درد و تحمل پریشانی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروز شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و گروه درمانی مصاحبه انگیزشی بر خودکارآمدی درد و تحمل پریشانی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون - پیگیری با گروه گواه بود. جامعه پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس شهرستان بروجن بود که به مرکز شهید وفایی تا سال 1398 مراجعه کرده بودند. از بین 138 نفر بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس، 36 بیمار با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه قرار گرفتند. مداخله گروه درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (کابات زین و همکاران، 1992) در 12 جلسه 90 دقیقه ای وگروه درمانی مصاحبه انگیزشی (دیوید روزن گرین، 2005) در 12 جلسه 90 دقیقه ای در گروه آزمایش اجرا شد. ابزارهای پژوهش، شامل پرسشنامه های خودکارآمدی درد (نیکولاس، 2007) و تحمل پریشانی (سیمونز و گهر، 2005) بود. تحلیل داده ها با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر با استفاده از نرم افزار SPSS-22 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد، گروه درمانی ذهن آگاهی و مصاحبه انگیزشی بر افزایش خودکارآمدی درد (0/002 = p ) تأثیر معناداری داشت، همچنین، گروه درمانی ذهن آگاهی و مصاحبه انگیزشی نیز بر افزایش تحمل پریشانی (0/001 = p ) تأثیر معناداری داشت، اما بین اثربخشی گروه درمانی ذهن آگاهی و مصاحبه انگیزشی بر خودکارآمدی درد و تحمل پریشانی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس تفاوت معناداری وجود نداشت. پژوهش حاضر نشان داد گروه درمانی ذهن آگاهی و مصاحبه انگیزشی، میزان خودکارآمدی درد و تحمل پریشانی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس را بهبود می بخشد. بر این اساس، بیماران در فرآیند گروه درمانی ذهن آگاهی و مصاحبه انگیزشی، یاد می گیرند به فرآیند ذهنی از طریق آموزش راهبردهای رفتاری، شناختی و فراشناختی آگاهی یابند، و در این مسیر، میزان تحمل پریشانی و خودکارآمدی درد را بهبود می دهند. نتیجه گیری: اثربخشی گروه درمانی ذهن آگاهی و مصاحبه انگیزشی بر خودکارآمدی درد، تاب آوری، تحمل پریشانی و اجتناب تجربه ای بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس مؤثر است .
اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار بر بخشودگی و باورهای ارتباطی زوجین درگیر در پیمان شکنی زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: آمار پیمان شکنی زناشویی با توجه به تأثیرات منفی آن در جوامع مختلف رو به افزایش و امری نگران کننده است، خصوصا که در پیشینه های مرتبط با حوزه خیانت، پیمان شکنی زناشویی با کاهش سلامت روانشناختی پیوند خورده است؛ و اطلاع از خیانت همسر می تواند واکنش های منفی از جمله تعرض جسمانی، خودکشی یا حتی قتل را درپی داشته باشد. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار بر بخشودگی و باورهای ارتباطی زوجین درگیر در پیمان شکنی زناشویی انجام شد. روش، روش پژوهش شبه آزمایشی و از نوع طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل زوج های در شُرف طلاق که به واسطه خیانت زناشویی به معاونت و پیشگیری دادگستری شهر کرمانشاه در سال 1398 مراجعه کرده بودند را تشکیل می داد. نمونه پژوهش شامل 24 زوج، که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر کدام 12 زوج) جایگزین شدند. شرکت کنندگان قبل و بعد از مداخله درمانی، پرسشنامه های بخشودگی (احتشام زاده و همکاران، 1389) و باورهای ارتباطی (آیدلسون و اپستین، 1982) را تکمیل کردند. مداخله زوج درمانی هیجان مدار به مدت 8 جلسه برای گروه آزمایش اجرا شد. در این مدت گروه گواه هیچ مداخله درمانی دریافت نکرد. جهت آزمون فرضیه ها از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره با استفاده از نرم افزار SPSS-21 استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که زوج درمانی هیجان مدار می تواند به طور معناداری موجب افزایش بخشودگی و کاهش باورهای ارتباطی ناکارآمد زوجین دارای تجربه پیمان شکنی زناشویی گردد (0/001 p< ). نتیجه گیری: بر این اساس، زوج درمانی هیجان مدار می تواند به عنوان روشی مؤثر و کارآمد در افزایش بخشودگی و کاهش باورهای ناکارآمد زوجین توسط درمانگران مورد استفاده قرار گیرد و در نتیجه به بهبود روابط زناشویی کمک نماید. زوج درمانی هیجان مدار که به کمترین امکانات و تجهیزات و هزینه نیاز دارد مورد توجه زوجین دارای تجربه پیمان شکنی قرار گیرد، و درمانگران حوزه خانواده از این برنامه ها برای کاهش مشکلات زوجین دارای تجربه پیمان شکنی استفاده کنند.