مقالات
حوزه های تخصصی:
زمینه: پیشرفت روان درمانی در زمینه اختلال اضطراب منتشر، بستگی به شناخت عمیق علائم و عوامل مرتبط با آن دارد. با توجه به تازگی مفهوم درمان متمرکز بر هیجان، پیشینه مطالعات نشان دهنده اهمیت نقش هیجان و اثربخشی درمان در اختلالات روانشناختی است. اما آیا درمان متمرکز بر هیجان می تواند بر نگرانی و خودانتقادی افراد مبتلا به اختلال اضطراب منتشر مؤثر باشد؟ هدف: این پژوهش با هدف اثربخشی درمان متمرکز بر هیجان بر نگرانی و خودانتقادی افراد مبتلا به اختلال اضطراب منتشر انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع طرح آزمایشی تک آزمودنی با خط پایه چندگانه ناهمزمان بود. جامعه آماری پژوهش، شامل افراد مراجعه کننده به یکی از کلینیک های روانشناسی تهران در سال 1399 بود. 4 شرکت کننده به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و طی 20-16 جلسه درمان متمرکز بر هیجان (تیمولاک و مک الوانی، 2018)، به پرسشنامه های نگرانی پنسیلوانیا (میر، میلر، متزگر و بورکوک، 1990) و خودانتقادی (گیلبرت، کالرک، همپل، مایلز و آیرونز، 2004) پاسخ دادند. تحلیل داده ها به روش ترسیم دیداری، درصد داده های ناهمپوش، شاخص تغییر پایا و درصد بهبودی انجام شد. یافته ها: درمان متمرکز بر هیجان باعث کاهش متغیر نگرانی (درصد بهبودی 61/08%) گردید و اثر آن تا پایان دوره پیگیری دو ماهه حفظ شد (درصد بهبودی 57/91%). هم چنین درمان موجب کاهش متغیر خودانتقادی (درصد بهبودی 83/19%) شده که اثر آن تا پایان دوره پیگیری ماندگار بود (درصد بهبودی 79/72%). شاخص پایا در این متغیرها نیز، حاکی از معناداربودن این تغییرات بود (0/05 >P). نتیجه گیری: با توجه به یافته های مطالعه حاضر در مورد اثربخشی درمان متمرکز بر هیجان بر کاهش نگرانی و خودانتقادی، این موضوع مطرح می شود که درمان با تغییر هیجان و بازسازی تجارب هیجانی نامطلوب، موجب کاهش علائم و مشکلات روانشناختی احتمالی در افراد مبتلا به اختلال اضطراب منتشر می شود.
بررسی ویژگی های روانسنجی پرسشنامه سبک های هیجانی (ESQ)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: پژوهش ها نشان داده است پرسشنامه سبک های هیجان (کسبیر، گاسیورواسکا، گلدمن، هیرشبرگ و دیویدسون، 2019) بر اساس مطالعات جدید عصب شناختی هیجان ها در موقعیت های بالینی و پژوهشی ساخته شده است. با توجه به اینکه عملکرد هیجانی که از نشانگرهای سلامت و اختلال به شمار می رود، تحت تأثیر ساختارهای فرهنگی اجتماعی هست، با این وجود، در زمینه عینی سازی و درستی آزمایی این ابزار در فرهنگ ایرانی شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: این پژوهش با هدف بررسی ویژگی های روانسنجی پرسشنامه سبک های هیجان (ESQ) انجام شد. روش: طرح پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی می باشد، که در آن از شاخص های توصیفی، ضرایب قابلیت اعتماد، درستی آزمایی و تحلیل ساختار عاملی برای برآورد ویژگی های روانسنجی پرسشنامه سبک های هیجان استفاده شد. در این راستا، از جامعه دانشجویان دانشگاه تبریز تعداد 357 نفر به شیوه تصادفی انتخاب و به پرسشنامه سبک های هیجان پاسخ دادند. داده ها با استفاده از روش تحلیل عاملی تأییدی و ضریب آلفای کرونباخ تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: تحلیل داده ها با استفاده از روش CFA نشان داد مدل شش عاملی از برازش بهتری برخوردار است و ضرایب آلفای کرونباخ نیز نشان داد که شش عامل استخراج شده از ضریب قابلیت اعتماد مطلوبی بین 0/62 تا 0/68 برخوردار است. نتیجه گیری: بر این اساس می توان نتیجه گرفت که این پرسشنامه ابزار مناسبی برای اندازه گیری سبک های هیجان به شمار می آید و در پژوهش ها و موقعیت های بالینی به عنوان یک ابزار معتبر قابل استفاده می باشد.
بررسی ارتباط میان علائم عصب شناختی نرم در پسران دارای اختلال کاستی توجه / فزون کنشی با علائم عصب شناختی نرم در مادران آن ها و تدوین برنامه درمانی برای کودک و مادر: مطالعه ترکیبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: در سال های اخیر مطالعات زیادی در رابطه با وجود علائم عصب شناختی نرم در اختلال کاستی توجه / فزون کنشی انجام گرفته اما هنوز پیرامون رابطه ی احتمالی میان این گونه علائم در کودک و مادر، و همچنین پیشنهاد رهیافت های مداخله ای و درمانی، در کشور ما پژوهشی صورت نگرفته است. هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی ارتباط میان علائم عصب شناختی نرم در پسران دارای اختلال کاستی توجه / فزون کنشی با مادران شان و ارائه برنامه درمانی برای رفع علائم هم درکودک و هم در مادر بود. روش: این مطالعه از نوع ترکیبی بود بدین ترتیب که در بخش اول (کمی) از روش توصیفی از نوع همبستگی استفاده شد و در بخش دوم (کیفی) با توجه به نتایج بدست آمده و با استفاده از شبکه مضامین (آتراید - استرلینک) برنامه ای برای بهبود علائم مادر و کودک طراحی گردید. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دارای اختلال کاستی توجه / فزون کنشی ابتدایی شهر اصفهان در سال تحصیلی 96-1395 بوده است. از میان 170 مراجعی که در 5 مرکز درمانی، تشخیص این اختلال را گرفته و حاضر به همکاری بودند، یکصد نفر از کودکان و مادرانشان به شیوه تصادفی انتخاب و تست عصب - شناختی کمبریج (1995) روی آنها اجرا شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون خطی چندگانه انجام شد. یافته ها: در بخش کمی پس از تحلیل داده ها، نتایج همبستگی و رگرسیون نشان دهنده همبستگی معنی داری بین علائم عصب شناختی نرم کودک و مادر بود (0/23 =R) همچنین بیشترین میزان همبستگی ها بین نمره کل علائم عصب شناختی نرم کودک با هماهنگی حرکتی مادر (0/71 r=)، نمره کل عصب شناختی نرم مادر با هماهنگی حرکتی و کنترل پاسخ کودک (0/68 و 0/77 r=) و خرده مقیاس های مشابه در هردوی آنها بود. در بخش کیفی نیز با استفاده از روش شبکه مضامین، مضامین پایه (علائم عصب شناختی نرم مادر و کودک)، مضامین سازماندهنده (هماهنگی حرکتی، یکپارچگی حسی و کنترل پاسخ) و مضامین فراگیر (فعالیت های طراحی شده) مشخص شدند که با توجه به آنها برنامه درمانی برای کودک و مادر به طور جداگانه تدوین و اعتباریابی شد که از اعتبار مناسبی برخوردار بود. نتیجه گیری: ارتباط معنی دار علائم عصب شناختی نرم و نشانه های اختلال کاستی توجه / فزون کنشی در کودک و مادر حکایت از آن دارد که سازوکار های احتمالی عصب روانشناختی در بروز این ارتباط دخالت دارند و به همین سبب تشخیص بهنگام این گونه علائم در مادران و پیگیری های درمانی مناسب برای مادر و کودک از اهمیت خاصی برخوردار است.
ویژگی های روان سنجی مقیاس تجربه شرم و احساس گناه در نوجوانان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: شرم و احساس گناه به عنوان هیجان هایی منفی و سازش نایافته با بروز مشکلات روانشناختی در نوجوانان، از جمله افسردگی و خودکشی، اضطراب اجتماعی، اختلال دوقطبی و سطح پایین شفقت به خود در ارتباط است. با این حال، علی رغم اهمیت این هیجانات در نوجوانان، در زمینه بررسی ویژگی های روانسنجی مقیاسی معتبر برای اندازه گیری شرم و گناه بین نوجوانان ایرانی شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: بررسی ویژگی های روان سنجی نسخه فارسی مقیاس تجربه شرم و احساس گناه (GSES؛ مالیناکووا و همکاران، 2019) در نوجوانان شهر تهران بود. روش: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی، و از حیث نوع گردآوری اطلاعات، پیمایشی و از نظر روش شناسی، آزمون سازی است که در قالب یک طرح پژوهشی همبستگی انجام گرفته است. نمونه پژوهش حاضر، 2291 نوجوان 12 تا ۱۸ سال بودند که از طریق نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای، انتخاب شدند. برای تعیین روایی سازه از روش تحلیل عاملی تأییدی و به منظور آزمون تغییرناپذیری مقیاس با توجه به جنسیت، از روش تحلیلی چندگروهی استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل عاملی تأییدی، وجود دو عامل شرم و احساس گناه را تأیید کرد و نشان دهنده برازش مطلوب داده ها در گروه دختران و پسران بود. تحلیل چندگروهی نیز هم ارزی ضرایب مسیر و مقادیر خطا را را در هر دو گروه نشان داد (0/05 P>). قابلیت اعتماد ابزار با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ، امگای مک دونالد و قابلیت اعتماد مرکب تأیید شد (0/7 ≥, ω, CRα). نتایج نشان داد که این مقیاس از روایی صوری، محتوا، سازه، همگرا و واگرای مناسبی برخوردار است. بررسی متغیرهای جمعیت شناختی نشان داد که با افزایش سن، احساس شرم و گناه در نوجوانان افزایش می یابد (0/01 >P). نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که نسخه فارسی مقیاس تجربه شرم و گناه دارای ویژگی های روانسنجی مطلوبی بوده و ابزاری ساده، مختصر و قابل اعتماد جهت ارزیابی هیجان های شرم و احساس گناه در نوجوانان ایرانی است.
پیش بینی سازگاری اجتماعی براساس سبک های دلبستگی و راهبردهای نظم دهی شناختی هیجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: پژوهش های پیشین به طور گسترده، عوامل مرتبط باسازگاری اجتماعی را شناسایی کرده اند، اما علی رغم اهمیت قابل توجه نقش روابط اولیه، سبک های دلبستگی و تأثیرات آن در روابط آتی، مطالعات اندکی به بررسی ارتباط بین سبک های دلبستگی و سازگاری اجتماعی پرداخته اند. باتوجه به اهمیت تحولی دوران نوجوانی و تغییرات غیرقابل اغماض آن در روابط اجتماعی، درک کافی از نقش نظم دهی شناختی هیجان در تبیین سازگاری اجتماعی وجود ندارد. همچنین می توان گفت فقدان راهبردهای سازش یافته نظم دهی شناختی هیجان از عوامل اساسی ناسازگاری در دوران نوجوانی است. هدف: پژوهش حاضر باهدف پیش بینی سازگاری اجتماعی بر اساس سبک های دلبستگی و نظم دهی شناختی هیجان انجام شد. روش: این پژوهش از نوع توصیفی همبستگی است. در این پژوهش 337 دانش آموز دختر در مقطع دبیرستان به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. از شرکت کنندگان درخواست شد تا مقیاس سازگاری بل (بل، 1934)، مقیاس دلبستگی بزرگسالان (هازن و شیور، 1987) و مقیاس نظم دهی شناختی هیجان (گارنفسکی و کرایج، 2006) را تکمیل کنند. برای تحلیل داده های پژوهش از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون همزمان استفاده شد و کلیه مراحل با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 21 انجام گرفت. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که با افزایش نمره فرد در راهبردهای سازش یافته نظم دهی شناختی هیجان (0/05 p<، 0/6 r=) و سبک دلبستگی ایمن (0/05 p< ، 0/49 =r) سازگاری اجتماعی افزایش می یابد. از سوی دیگر نتایج پژوهش نشان داد که با کاهش نمره فرد در راهبردهای سازش نایافته نظم دهی شناختی هیجان (0/05 p< ، 0/54- =r)، سبک دلبستگی دوسوگرا (0/05 p< ، 0/31- = r) و سبک دلبستگی اجتنابی (0/05 p< ، 0/30- =r) سازگاری اجتماعی افزایش می یابد. نتایج پژوهش همچنین نشان داد که ترکیب متغیرهای پژوهش به طور معنی داری با سازگاری اجتماعی رابطه دارند و 54 درصد از واریانس آن را تبیین می کنند ( 0/05 p< ، 0/54 = R2). نتیجه گیری: وجود حساسیت و پاسخگویی در مراقبت و هیجان ها نقشی اساسی در سازگاری اجتماعی دارند. استفاده از مداخلات مبتنی برترمیم سبک های دلبستگی و آموزش راهبردهای سازش یافته نظم دهی شناختی هیجان در ارتقاء سازگاری اجتماعی مؤثر است
تدوین مدل وجدان تحصیلی و حل مسئله بر تفکر انتقادی دانشجویان با میانجی گری مهارت های ارتباطی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: وجدان تحصیلی و توانایی حل مسئله از جمله عواملی هستند که به تازگی تأثیر آن ها در زمینه های مختلف تحصیلی، اجتماعی و شغلی مورد توجه قرار گرفته است. دانش آموزانی که از وجدان تحصیلی بالایی برخوردارند به طور معمول تکالیف مدرسه را کامل و با جدیت بیشتری انجام می دهند و این ویژگی می تواند زمینه را برای درست اندیشیدن، درست سؤال مطرح کردن، ارتباط گرفتن و جمع آوری اطلاعات در خصوص یک مسئله فراهم می کند. بنابراین تدوین یک الگویی ساختاری وجدان تحصیلی، حل مسئله و مهارت های ارتباطی مسئله ای شد تا نقش هر کدام از این متغیر در ارتباط با تفکر انتقادی روشن شود. هدف: هدف این طرح ارزیابی مدل تبیین مهارت های تفکر انتقادی بر اساس وجدان تحصیلی و حل مسئله با میانجی گری مهارت های ارتباطی دانشجویان بود. روش: پژوهش پیش رو با توجه به هدف، از نوع بنیادی و از نظر روش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری در این پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه تهران در سال تحصیلی 1400-1399 بود. نمونه پژوهش 400 نفر از دانشجویان دانشکده های ادبیات و علوم انسانی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشکده علوم مهندسی و دانشکده ریاضی، آمار و علوم کامپیوتر تهران بود که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های وجدان تحصیلی مک ایلروی و بانتیگ (2002)، سبک های حل مسئله کسیدی و لانگ (۱۹۹۶)، مهارت های ارتباطی کویین دام (2004) و پرسشنامه مهارت تفکر انتقادی کالیفرنیا فاسیون و فاسیون (1990)، استفاده گردید. تجزیه وتحلیل داده ها بااستفاده از نرم افزار SPSS 26 و AMOS 25 استفاده شد. داده های گردآوری شده با استفاده از تکنیک الگوسازی معادلات ساختاری تجزیه وتحلیل می شود. یافته ها: ارزیابی مدل فرضی پژوهش با استفاده از شاخص های برازندگی نشان داد که مدل فرضی با مدل اندازه گیری برازش دارد (0/92 =CFI، 0/90 =NFI و 0/06 =RMSEA). نتایج تحلیل آماری نشان داد که حل مسئله و وجدان تحصیلی بر مهارت های ارتباطی به ترتیب با ضرایب استاندارد 0/36 و 0/41 اثر مثبت و مستقیمی دارند. حل مسئله و وجدان تحصیلی با واسطه گری مهارت های ارتباطی بر روی تفکر انتقادی به ترتیب با ضرایب استاندارد 0/42 و 0/369 در سطح 0/05 >P اثر معنی داری دارند. همچنین مهارت های ارتباطی بر تفکر انتقادی با ضریب استاندارد 0/32 در سطح 0/05 >P اثر مثبت و معنی داری داشت. نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش می توان نتیجه گرفت توانایی حل مسئله و داشتن وجدان و وظیفه شناسی در کنار توانایی برقرار ارتباط با دیگران زمینه را برای پرسش های مناسب فراهم کند و دانشجویان با استدلال و تعامل اطّلاعات مربوطه را جمع آوری کند
اثربخشی برنامه مداخله در بحران بر راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان در افراد درگیر بحران بیماری کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: با توجه به اعلام سازمان بهداشت جهانی از شیوع کووید-19 به عنوان پاندمی جهانی نام برده که منجر به هیجانات منفی در افراد درگیر شده و از آنجا که تحقیقات نشان داده است آموزش راهبردهای نظم جویی شناختی هیجانی بر افراد دارای هیجانات منفی مؤثر است بنابراین آیا برنامه مداخله ای متکی بر راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان در افراد درگیر بحران بیماری کرونا اثربخش است؟ هدف: پژوهش حاضر با هدف اثربخشی برنامه مداخله در بحران بر راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان در افراد درگیر بحران بیماری کرونا انجام گرفت. روش: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ روش از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه ی آماری را تمامی افراد درگیر بحران بیماری کرونا شهر رشت در سال 1399، تشکیل دادند که از میان آنها با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس 30 نفر انتخاب شده و به صورت تصادفی در گروه آزمایش (15 نفر) و گروه گواه (15 نفر) جایگزین شدند. شرکت کنندگان گروه آزمایش، 10 جلسه برنامه ی مداخله در بحران را دریافت نمودند. برای جمع آوری داده ها از فرم کوتاه نسخه فارسی پرسشنامه نظم جویی شناختی هیجان گارنفسکی و همکاران (2005) استفاده شد. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: یافته ها نشان داد که بین میانگین های تعدیل شده گروه آزمایش و گواه از لحاظ راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان تفاوت معناداری وجود دارد. بدین صورت که برنامه ی مداخله در بحران باعث افزایش راهبردهای سازش یافته و کاهش راهبردهای سازش نایافته افراد دچار بحران بیماری کرونا شده بود. به طور خاص این برنامه در راهبردهای سازش یافته در مؤلفه های کم اهمیت شماری، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی، ارزیابی مجدد مثبت، پذیرش و تمرکز مجدد مثبت و در راهبردهای سازش نایافته در مؤلفه های ملامت خویش، ملامت دیگران، نشخوارگری و فاجعه سازی موجب بهبود وضعیت آزمودنی ها گردید، بنابراین فرضیه ی پژوهش مبنی بر اثربخشی برنامه ی مداخله در بحران بر راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان افراد دچار بحران بیماری کرونا مورد تأیید قرار گرفت (0/01 >p). نتیجه گیری: براساس نتایج پژوهش حاضر می توان گفت استفاده از برنامه ی مداخله در بحران می تواند موجب افزایش راهبردهای سازش یافته نظم جویی شناختی هیجان و کاهش راهبردهای سازش نایافته در افراد دچار بحران بیماری کرونا شده و از این طریق هیجان های افراد را کنترل نماید در نتیجه موجب بهبود شرایط روانی افراد دچار بحران گردد
تدوین و آزمون مدل ساختاری اضطراب اجتماعی بر اساس طرحواره های سازش نایافته اولیه و باورهای فراشناختی با میانجی گری راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان در دختران نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: اضطراب اجتماعی یکی از اختلالات بسیار شایع و ناتوان ساز در سن آموزش است، و در بسیاری از ابعاد زندگی افراد مبتلا پیامدهای نامطلوبی در پی دارد. اما مسأله ی اصلی پژوهش حاضر این است که آیا مدل ساختاری اضطراب اجتماعی بر اساس باورهای فراشناختی و طرحواره های سازش نایافته اولیه با میانجی گری راهبردهای شناختی تنظیم هیجانی با داده های تجربی برازش دارد؟ هدف: پژوهش حاضر به منظور تدوین و ارزیابی مدل ساختاری اضطراب اجتماعی بر اساس باورهای فراشناختی و طرحواره های سازش نایافته زگار اولیه با میانجی گری راهبردهای نظم جویی شناختی هیجانی انجام شد. روش: این پژوهش همبستگی و بر اساس معادلات ساختاری بود. از جامعه ی آماری دانش آموزان دختر متوسطه ی دوم شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 99-98، تعداد 346 نفرانتخاب شدند و پرسشنامه های باورهای فراشناختی کودکان (MCQ-C)، فرم کوتاه پرسشنامه طرحواره های سازش نایافته اولیه، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان و پرسشنامه اضطراب اجتماعی را پاسخ دادند. یافته ها: نتایج نشان داد که سه خرده مقیاس از باورهای فراشناختی، فرانگرانی منفی (0/01 P≤ ، 0/15 =β)، نظارت شناختی (0/01 P≤، 0/21 =β) و باورهای خرافه، تنبیه و مسئولیت SPR (0/01 P≤ ، 0/17 =β) و سه حوزه از طرحواره های سازش نایافته اولیه، طرد و بریدگی (0/01 P≤ ، 0/16 =β)، خوگردانی و عملکرد مختل (0/01 P≤ ، 0/23 =β) و گوش به زنگی افراطی و بازداری (0/01 P≤ ، 0/19 =β)، به طور مثبت و معناداری اضطراب اجتماعی را پیش بینی می کنند و همچنین نقش میانجی گری دو راهبرد تنظیم شناختی هیجان، نشخوار فکری و سرزنش خود، در رابطه بین باورهای فراشناختی و طرحواره های سازش نایافته اولیه با اضطراب اجتماعی در دختران نوجوان مورد تأیید قرار گرفت. و این متغیرها 57 درصد واریانس اضطراب اجتماعی را تبیین می کنند. نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت تغییر باورهای فراشناختی و طرحواره های سازش نایافته اولیه و آموزش راهبردهای مناسب و کارآمد تنظیم هیجان و تغییر راهبردهای سازش نایافته نظم جویی شناختی هیجان می تواند در پیشگیری از ایجاد و تداوم و تشدید اضطراب اجتماعی در نوجوانان مفید باشد.
اثربخشی روایت درمانگری با تأکید بر لحظات نوآور بر راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان دختران دچار خودآسیب زنی بدون گرایش به خودکشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: خودآسیب زنی بدون گرایش به خودکشی، به یکی از مسائل شایع و نگران کننده در بین نوجوانان دختر تبدیل شده است. یکی از مهم ترین عوامل تأثیرگذار در بروز رفتارهای خودآسیب زنی، هیجان های منفی هستند. پژوهش های انجام شده اثربخشی روش های محدودی را روی اختلال شخصیت مرزی بررسی کرده اند و اثربخشی روایت درمانگری بر روی دختران دچار خودآسیب زنی بدون گرایش به خودکشی مورد توجه قرار نگرفته است. هدف: این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی روایت درمانگری با تأکید بر لحظات نوآور بر راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان در دختران نوجوان دچار خودآسیب زنی بدون گرایش به خودکشی انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با دو گروه آزمایش و کنترل می باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر، کلیه دانش آموزان دختر دوره اول و دوم متوسطه خودآسیب رسان بدون قصد خودکشی بودند که از سال 1394 تا 1399 به مرکز مشاوره دانش آموزان شهید فهمیده شهرستان بناب ارجاع شده بودند. در این پژوهش برای انتخاب نمونه، از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شد، به طوری که 30 نفر از دانش آموزان با سابقه خود آسیب زنی بدون قصد خودکشی که دارای راهبردهای تنظیم شناختی هیجانی سازش یافته پایین تر و راهبردهای تنظیم شناختی هیجانی سازش نایافته بالاتر بودند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گروه گواه (15 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش در معرض 8 جلسه روایت درمانی با اقتباس از برنامه مداخله ای وایت و اپستون (1990) قرار گرفتند و گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. پس از آن پس آزمون برای هر دو گروه اجرا گردید. یافته ها: روایت درمانگری با تأکید بر لحظات نوآور، بر بهبود راهبردهای تنطیم شناختی هیجان تأثیر معنادار داشت (0/00>p). نتیجه گیری: با توجه به یافته پژوهش حاضر، می توان گفت روایت درمانگری با تأکید بر لحظات نوآور، روش مداخله ای مناسبی برای بهبود راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان در دختران با خودآسیب زنی بدون گرایش به خودکشی است.
تأثیر بسته آموزشی توانمندسازی با رویکرد خودتعیین گری بر عملکرد و باورهای جنسیتی ریاضی دانش آموزان دختر (با عملکرد پایین در درس ریاضی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: مطالعات متعددی نشان داده اند که باورهای جنسیتی ریاضی بر عملکرد ریاضی دختران اثر گذاشته و منجر به افت نمرات ریاضی و علاقه آنان به سودمندی ریاضی می شود. اما پیرامون بررسی تأثیر بسته آموزشی توانمندسازی با رویکرد خود تعیین گری بر عملکرد و باورهای نسیتی ریاضی دانش آموزان دختر شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی بسته آموزشی توانمندسازی با رویکرد خودتعیین گری بر عملکرد و باورهای جنسیتی ریاضی دانش آموزان دختر با عملکرد پایین انجام گرفت. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ روش گردآوری داده ها آزمایشی از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش تمامی دانش آموزان دختر پایه نهم (دارای عملکرد پایین در درس ریاضی) منطقه 6 آموزش و پرورش شهر تهران سال تحصیلی 98-99 بودند، 32 نفر به روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (16 نفر) جایگزین شدند. ابزار پژوهش حاضر پرسشنامه باورهای تحصیلی لدر و فورگز (2002) بود، برای گروه آزمایش، آموزش بسته توانمندسازی با رویکرد خودتعیین گری در 8 جلسه 60 دقیقه ای برگزار شد در حالی که گروه گواه هیچ گونه مداخله ای را دریافت نکرد. برای آموزش توانمندسازی با رویکرد خودتعیین گری از بسته ملک زاده، حجازی وکیامنش (1400) استفاده شد. تحلیل داده ها با روش آماری تحلیل واریانس مختلط انجام گرفت. یافته ها: یافته های آماری نشان دادکه استفاده از بسته آموزشی توانمندسازی با رویکرد خود تعیین گری در بهبود عملکرد و باورهای جنسیتی ریاضی دانش آموزان دختر با عملکرد پایین در این درس مؤثر بوده است (0/01>P). نتیجه گیری: دانش آموزان دختر که در جلسات آموزشی توانمندسازی با رویکرد خودتعیین گری شرکت کردند در درس ریاضی، عملکرد بهتری نشان داده و باورهای جنسیتی ریاضی آن ها در این درس بهبود یافت، باتوجه به تأثیر بسته آموزشی توانمندسازی با رویکرد خودتعیین گری بر عملکرد و باورهای جنسیتی ریاضی دانش آموزان دختر، استفاده از این برنامه آموزشی برای بهبود عملکرد و باورهای جنسیتی ریاضی دانش آموزان در مدارس با گروه های مختلف و تعداد بیشتر پیشنهاد می شود.
مقایسه اثربخشی روش های آموزش ذهن آگاهی و هوش هیجانی بر تنیدگی شغلی، تعارض کار - خانواده و رواندرستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: بررسی پیشینه نشان می دهد که آموزش ذهن آگاهی و هوش هیجانی بر تنیدگی شغلی، تعارض کار - خانواده و رواندرستی مؤثر بوده است، اما هنوز مشخص نیست که کدام یک از این مداخلات در طول زمان اثربخشی بیشتر و پایدارتری را دارند. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی روش های آموزش ذهن آگاهی و هوش هیجانی بر تنیدگی شغلی، تعارض کار - خانواده و رواندرستی انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کابردی و از نظر ماهیت از نوع طرح شبه آزمایشی با پیش آزمون – پس آزمون و یک مرحله پیگیری سه ماهه بود. جامعه مورد مطالعه، کارکنان شرکت سازه گستر سایپا بودند و نمونه های آماری شامل 90 نفر از کارکنان بود که به روش دردسترس انتخاب و به روش تصادفی در گروه های آزمایش (آموزش ذهن آگاهی و هوش هیجانی) و گواه قرار گرفتند. ابزارهای سنجش شامل؛ پرسشنامه تنیدگی شغلی موسسه سلامت و ایمنی انگلستان (1993)، پرسشنامه تعارض کار - خانواده کارلسون و همکاران (2000) و پرسشنامه رواندرستی ریف (1989) بود. یکی از گروه های آزمایش مداخله ذهن آگاهی مبتنی بر مدل کابات - زین (2015) و گروه دیگر آزمایش، بسته آموزش هوش هیجانی مبتنی بر مدل سالوی و همکاران (2016) را هر کدام در هشت جلسه 60 دقیقه ای دریافت کردند. گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس آمیخته انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش توانش ذهن آگاهی و هوش هیجانی بر تنیدگی شغلی، تعارض کار خانواده رواندرستی کارکنان مؤثر بوده است (0/05>P). آموزش ذهن آگاهی در مقایسه با آموزش هوش هیجانی، تأثیر بیشتری بر تنیدگی شغلی و رواندرستی کارکنان داشته است (0/05 >P). نتیجه گیری: به نظر می رسد روش آموزش ذهن آگاهی و هوش هیجانی می تواند به عنوان یک امر پیشگیرانه و بهبودگر در حیطه سلامت روانی افراد جامعه مورد استفاده قرار گیرد.
مقایسه اثربخشی درمان هیجان مدار و درمان شناختی-رفتاری بر سازگاری پس از طلاق و حرمت خود زنانِ مطلقه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: نگاه های تلخ و گزنده ای جامعه و طرد زنان مطلقه، سازگاری آنان را با این شرایط مشکل و به حرمت خود شان آسیب می زند. تحقیقات نشان داده است که درمان های هیجان مدار و شناختی-رفتاری می توانند بر سازگاری پس از طلاق و حرمت خود زنان مطلقه مؤثر باشند، اما پژوهشی که به مقایسه اثربخشی آن ها پرداخته باشد، مغفول مانده است. هدف: هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی درمان هیجان مدار و درمان شناختی-رفتاری بر سازگاری پس از طلاق و حرمت خود زنانِ مطلقه بود. روش: تحقیق حاضر مطالعه ای شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دوماهه با گروه گواه بود. جامعه پژوهش متشکل از زنان مطلقه تحت پوشش پایگاه های خدمات اجتماعی منطقه 2 شهر تهران در سال 1398 بود. نمونه این مطالعه 60 زن بودند که به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب و با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه (هر گروه 20 نفر) قرار گرفتند. ابزار پژوهش مقیاس سازگاری پس از طلاق فیشر (1976) و مقیاس حرمت خود روزنبرگ (1965) بودند. برای گروه آزمایشی اول، درمان هیجان مدار (میرزازاده و همکاران، 1391) و برای گروه آزمایشی دوم درمان شناختی-رفتاری (موناز و همکاران، 2007) در 9 جلسه 120 دقیقه ای برگزار گردید، اما گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. تحلیل داده ها با روش های تحلیل واریانس آمیخته با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بانفرونی انجام شد. یافته ها: هر دو درمان باعث بهبود سازگاری پس از طلاق و حرمت خود زنانِ مطلقه در پایان مداخلات و دوره پیگیری شدند (01/0>p)، ولی درمان هیجان مدار در بهبود سازگاری آنان نسبت به درمان شناختی-رفتاری اثربخش تر بود (01/0>p). بین این دو روش درمانی در افزایش حرمت خود زنانِ مطلقه تفاوتی مشاهده نشد (05/0<p). نتیجه گیری: زنان مطلقه ای که در جلسات درمان های هیجان مدار و شناختی-رفتاری شرکت کردند سازگاری پس از طلاق و حرمت خود بیشتری را تجربه کردند.