مقالات
حوزه های تخصصی:
زمینه: اصول و فنون یک مدل جدید رواندرمانی برای اختلال های روانشناختی با عنوان اختصاری PTC (پارادوکس + برنامه زمانی = درمان) در این مقاله معرفی می شود. هدف: اثربخشی مدل رواندرمانی PTC برای درمان اختلال اضطراب اجتماعی ( SAD ) هدف دیگر این مقاله است. روش : PTC یک مدل رواندرمانی بسیار کوتاه مدت است و برای طیف گسترده ای از اختلال های روانشناختی شامل اختلال های اضطرابی، وسواس های فکری و عملی و اختلال های مرتبط، اختلال های مرتبط با تروما و استرس، اختلال های نشانه های بدنی و اختلال های خورد و خوراک به کار بسته و تأیید شده است (بشارت، 1396). در این مقاله، فرآیند و نتایج درمان PTC برای یک بیمار مبتلا به SAD به طور کامل گزارش می شود. یافته ها: نتایج درمان سه جلسه ای PTC برای این بیمار، نشان می دهد که درمان کاملاً موفقیت آمیز بوده است. پیگیری 3 ساله نیز نشان داد که تغییرات رضایت بخش درمانی از ثبات و استمرار برخوردار بوده و در این دوره هیچ بازگشتی صورت نگرفته است. این نتایج، تأثیرات درمانی عمیق و پایدار مدل رواندرمانی PTC را در کوتاه ترین زمان ممکن تأیید می کند. مکانیسم های تأثیرگذاری "برنامه زمانی پارادوکسی"، به عنوان فن اصلی روش درمان PTC ، و انطباق آنها با نتایج درمان بیمار در این مقاله شرح داده شده است. نتیجه گیری: مدل رواندرمانی PTC ، به عنوان رویکردی بسیار کوتاه مدت، ساده، تأثیرگذار و کارآمد، و در عین حال اقتصادی برای درمان SAD معرفی و پیشنهاد می شود.
نقش واسطه ای فرآیندهای خودشناختی نوجوان در رابطه بین سبک های والدگری و سلامت روانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: مطالعات متعددی به رابطه سبک های والدگری و سلامت روانی نوجوان اشاره کرده اند، اما مسأله این پژوهش این است که آیا فرآیندهای خودشناختی نوجوان می تواند بر رابطه سبک های والدگری و سلامت روانی نوجوان تأثیر بگذارد؟ هدف: این پژوهش با هدف بررسی نقش واسطه ای فرآیندهای خودشناختی نوجوان در رابطه سبک های والدگری و سلامت روانی نوجوان انجام شد. روش: روش پژوهش توصیفی - همبستگی و به طور خاص مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش، دانش آموزان دوره متوسطه در سال تحصیلی 96 -1395 شهر تهران بودند که نمونه ای شامل 146 نوجوان به همراه پدر و مادر با شیوه تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. پرسشنامه های پژوهش شامل فرم کوتاه مقیاس خودمهارگری تانگنی (2004)، مقیاس خودشناسی انسجامی قربانی (2008)، مقیاس بهوشیاری براون و رایان (2003)، مقیاس اضطراب و افسردگی کاستلو و کمری (1967) و پرسشنامه شیوه های والدگری بامریند (1967) بود. یافته ها: داده های بدست آمده به با روش معادلات ساختاری مورد تحلیل قرار گرفت. مشاهده شد که شاخص های بزارش مدل پژوهش وضعیت مطلوبی دارد (0/95 GFI= ) و هر سه شاخص فرآیندهای خودشناختی، در رابطه میان سبک های والدگری و سلامت روانی نوجوان (غیر از سبک مقتدر مادر) نقش میانجی گر دارند. نتیجه گیری: این بدان معنی است که خودآگاهی نوجوان میانجی گر تأثیرات سبک والدگری بر سلامت روانی نوجوان است، که نقش فعالانه نوجوان در ارتقاء سلامت روانی خود را نشان می دهد.
مقایسه اثربخشی رویکرد هیجان مدار و طرحواره درمانگری بر خودکارآمدی والدگری مادران سرپرست خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: پژوهش های انجام شده نشان از اثربخشی رویکرد هیجان مدار بر خودکارآمدی والدگری زنان دارد. مرور پژوهش ها نشان از این دارد که برخی از طرحواره های ناسازگار زنان سرپرست خانواده فعال است. بدین ترتیب باید مشخص شود که بین تأثیر طرحواره درمانگری و رویکرد هیجان مدار چه تفاوتی وجود دارد. هدف: این پژوهش با هدف تعیین و مقایسه اثربخشی رویکرد هیجان مدار و طرحواره درمانگری بر خودکارآمدی والدگری مادران سرپرست خانواده انجام شد. روش: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با دو گروه آزمایش و یک گروه گواه بود. از جامعه آماری زنان سرپرست خانواده در موسسات خیریه شهرستان تهران، 45 نفر به صورت در دسترس انتخاب و بصورت تصادفی در سه گروه 15 تایی گزینش شدند. ابتدا پرسشنامه خودکارآمدی والدگری دومکا و همکاران (1996) اجرا شد، سپس جلسات هیجان مدار جانسون و گرینبرگ (2005) برای گروه آزمایش 1 و طرحواره درمانگری یانگ (2003) برای گروه آزمایشی 2 اجرا شد، اما برای گروه گواه، هیچ گونه مداخله ای اعمال نشد. بعد از 2 ماه از اجرای پس آزمون به منظور سنجش ماندگاری اثر طرحواره درمانگری و هیجان مدار، پرسشنامه پژوهش با هدف آزمون پیگیری بین آزمودنی های پژوهش پخش شد و داده های مورد نیاز جمع آوری شد. یافته ها: نتایج تحلیل اندازه گیری مکرر نشان داد که هر دو درمان هیجان مدار و طرحواره درمانگری بر افزایش خودکارآمدی والدگری زنان سرپرست خانواده اثربخش بود (0/001 p≤ ). نتایج مقایسه زوجی، نشان از آن داشت که طرحواره درمانگری نسبت به درمان هیجان مدار تأثیر بیشتری بر خودکارآمدی والدگری زنان داشت. نتیجه گیری: به منظور افزایش خودکارآمدی والدگری زنان هر دو درمان هیجان مدار و طرحواره درمانگری قابل استفاده است اما طرحواره درمانگری بهتر عمل می کند.
مدل شبکه بیزی عوامل مرتبط با افت تحصیلی دانشجویان دانشگاه تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: همواره پژوهشگران با انجام تحقیقات کوشیده اند تا با تصمیم سازی برای مدیران نظام آموزشی، از شکل گیری و تشدید افت تحصیلی پیشگیری کنند و در این راستا از روش های آماری پیش بینی استفاده کرده اند. شبکه بیزی از جمله روش های داده کاوی پیش بینی کننده و افت تحصیلی یکی از مشکلات بزرگ نظام آموزش عالی است. هدف: هدف از این تحقیق شناسایی عوامل مرتبط با افت تحصیلی با استفاده از داده کاوی آموزشی و شبکه بیزی بود. روش: جامعه پژوهش، کلیه دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه تهران بودند و نمونه ای به حجم800 نفر به روش تصادفی طبقه ایی انتخاب شد. بعد از اجرا پرسشنامه افت تحصیلی دانشجویان و کنارگذاشتن پرسشنامه های مخدوش، 746 پرسشنامه مورد تحلیل قرارگرفت و داده ها با استفاده از ابزار محقق ساخته سنجش افت تحصیلی دانشجویان، که دارای درستی مورد تأیید استادان و قابلیت اعتماد آلفای کرونباخ برابر با 0/971 بود، جمع آوری شد . یافته ها: داده های جمع آوری شده از دانشجویان تحلیل شد و مدل بیزی آن با میزان صحت الگوریتم 95/84% بدست آمد. نتیجه گیری: نتایج نشان داد، کلیه عوامل پرسشنامه در وقوع افت تحصیلی مؤثر بودند و عوامل فردی تنها عاملی بودکه هم بطور مستقیم و هم با تأثیر بر سایرعوامل بر وقوع افت تحصیلی اثرگذار بود. میزان صحت الگوریتم بیانگر این بودکه با استفاده از مدل شبکه بیز به خوبی می توان وقوع افت تحصیلی را پیش بینی کرد.
اثربخشی درمان ذهن آگاهی کودک محور بر افسردگی و اضطراب پس از دارودرمانی کودکان سرطانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: بیماری سرطان باعث می شود تا کودکان مبتلا، به آسیب های روانشناختی همچون اضطراب و افسردگی دچار شوند . نیاز است با بکارگیری درمان های روانشناختی مناسب همچون درمان ذهن آگاهی کودک محور افسردگی و اضطراب آنها کاهش یابد. هدف: بر این اساس هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی درمان ذهن آگاهی کودک محور بر افسردگی و اضطراب پس از دارودرمانی کودکان سرطانی بود. روش: روش این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه و مرحله پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمام کودکان مبتلا به بیماری سرطان در سال 1396 در شهر اصفهان بودند که جهت درمان به مرکز درمانی امید مراجعه نموده و تحت دارو درمانی قرار داشتند. تعداد نمونه در پژوهش 30 کودک مبتلا به سرطان بود که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. گروه آزمایش مداخلات درمانی مربوط به ذهن آگاهی کودک محور (بوردیک، 1396) را در طی دو ماه و نیم به صورت هفته ای یک جلسه 60 دقیقه ای دریافت نمودند. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه افسردگی کودکان (کواکس، 1992) و مقیاس چندبعدی اضطراب کودکان (مارچ و همکاران، 1997) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر صورت گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان ذهن آگاهی کودک محور بر افسردگی و اضطراب پس از دارودرمانی کودکان سرطانی تأثیر معناداری داشته است (0/001 p< ). بدین صورت که این درمان توانسته افسردگی و اضطراب کودکان سرطانی را کاهش دهد. نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش می توان چنین نتیجه گرفت که درمان ذهن آگاهی با بهره گیری از فنونی همانند افکار، هیجانات و رفتار آگاهانه می تواند به عنوان یک درمان کارآمد جهت کاهش افسردگی و اضطراب کودکان سرطانی مورد استفاده گیرد.
اثربخشی بسته آموزش مثبت بر عواطف و روابط معلم – دانش آموز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: پژوهش ها اثربخشی مداخلات مثبت نگر را بر ارتقاء احساسات، رفتارها و شناخت های مثبت در دانش آموزان مورد تأیید قرار داده اند . به همین دلیل امروزه توجه به این مداخله ها به منظور حفظ سلامت تحصیلی دانش آموزان مورد توجه قرار گرفته است. بنابراین، مسأله این است که آیا بسته آموزش مثبت می تواند بر عواطف و روابط معلم – دانش آموز تأثیر بگذارد؟ هدف: این پژوهش با هدف اثربخشی بسته آموزش مثبت بر عواطف و روابط معلم – دانش آموز انجام گرفت. روش: طرح پژوهش، نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون - پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان پایه ششم ابتدائی منطقه درودزن شهرستان مرودشت تشکیل می دادند که از میان آنها تعداد 40 نفراز این جامعه به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای به عنوان نمونه انتخاب و در دو گروه 20 نفری(گروه آزمایش و گروه گواه) به صورت تصادفی جایگزین شدند. مداخله آموزشی مبتنی بر بسته آموزش مثبت کویلیام (2003) و گنزالز و همکاران (2014) طی 10 جلسه یک ساعته برای گروه آزمایش اجرا شد . به منظورگردآوری داده ها از برنامه عاطفه مثبت و منفی (واتسن و همکاران (1988) و پرسشنامه روابط معلم - دانش آموز (مورری و زوواک، 2011) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها، ازآزمون تحلیل کواریانس چند متغیره استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد بسته آموزش مثبت موجب ارتقاء عاطفه مثبت و روابط معلم – دانش آموز و کاهش عاطفه منفی گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه گردید(0/001> P ). نتیجه گیری: براساس یافته ها می توان نتیجه گرفت که بسته آموزش مثبت می تواند موجب ارتقاء عواطف مثبت و بهبود روابط معلم – دانش آموز گردد.
اثربخشی درمان مبتنی بر ذهن آگاهی بر خودپنداشت و خودبیمارانگاری بیماران مبتلا به درد مزمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: بیماران مبتلا به درد مزمن علاوه بر مشکلات جسمانی، مسائل روانشناختی خاص خودشان را نیز دارند. اکثر مداخلات برای این بیماران مداخله پزشکی بوده و در زمینه مداخلات روانشناختی خلاء پژوهشی وجود دارد؛ ذهن آگاهی بر متغیرهای مختلفی تأثیر گذاشته است اما سنجش تأثیر آن بر خودپنداشت و خودبیمارانگاری بیماران مبتلا به درد مزمن مغفول مانده است. هدف: این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر ذهن آگاهی بر خودپنداشت و خودبیمارانگاری بیماران مبتلا به درد مزمن انجام شد. روش: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه آزمایش و گروه گواه بود. از جامعه بیماران مبتلا به درد مزمن اسکلتی - عضلانی مراجعه کننده به کلینیک چند تخصصی درد پردیس در سال 1397 به روش در دسترس، 30 نفر انتخاب و با گمارش تصادفی در دو گروه 15 تایی جایگزین شدند. روش اجرا بدین ترتیب بود که ابتدا پیش آزمون های تصور از خود بک (1978) و خودبیمارانگاری ایوانز (1980) روی هر دو گروه اجرا شد. سپس به ارائه جلسات ذهن آگاهی مبتنی بر روی آورد کابات زین (2003) برای گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای پرداخته شد اما برای گروه گواه هیچ گونه مداخله ای صورت نگرفت. بعد از اتمام مداخله، از هر دو گروه پس آزمون های پژوهش به عمل آمد و داده های پژوهش با استفاده از کواریانس مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که درمان مبتنی بر ذهن آگاهی بر افزایش خودپنداشت بیماران مبتلا به درد مزمن تأثیر دارد (0/001 p≤ ) اما بر خودبیمارانگاری تأثیر معنی داری نداشت (0/005 p≥ ). نتیجه گیری: به منظور افزایش خودپنداشت بیماران مبتلا به درد مزمن می توان از درمان مبتنی بر ذهن آگاهی بهره جست.
پیش بینی سرزندگی بر پایه سبک های کنارآمدن و باورهای دینی در زنان سرپرست خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: سرزندگی از ابعاد روان درستی زنان سرپرست خانواده است که مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. سبک های کنارآمدن با تنیدگی و باورهای دینی در پیش بینی سرزندگی زنان سرپرست خانواده چقدر نقش دارند؟ در این زمینه خلاء پژوهشی وجود دارد. هدف: این پژوهش با هدف پیش بینی سر زندگی بر پایه سبک های کنارآمدن و باورهای دینی در زنان سرپرست خانواده انجام شد. روش: روش تحقیق از نوع همبستگی بود. از جامعه آماری تمامی زنان سرپرست خانواده شهرستان یزد با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، تعداد 200 نفر انتخاب و پژوهش بر روی آنها اجرا شد. پرسشنامه های پژوهش شامل سرزندگی رایان و فردریک (1997)، سبک های کنارآمدن با تنیدگی اندلر و پارکر (1990) و باورهای دینی کندلر و همکاران (2003) بود. پس از جمع آوری اطلاعات، داده های تحقیق با استفاده از آزمون های پیرسون و رگرسیون چندگانه مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج همبستگی پیرسون نشان داد که بین سرزندگی با سبک کنارآمدن اجتنابی همبستگی منفی و با مسأله مدار و باورهای دینی همبستگی مثبت وجود دارد. رگرسیون چندگانه نشان داد از بین سبک های کنارآمدن تنها سبک زندگی مسأله مدار توانست به پیش بینی معنی دار سرزندگی بپردازد (0/001 p< ). همچنین باورهای دینی نیز توانست به پیش بینی معنی دار سرزندگی بپردازد (0/001 p< ). نتیجه گیری: سرزندگی زنان سرپرست خانواده با باورهای دینی و سبک کنارآمدن مسأله مدار قابل پیش بینی است؛ بنابراین از طریق تقویت باورهای دینی و سبک کنار آمدن مسأله مدار می توان سرزندگی این زنان را بالاتر برد.
نقش ناگویی طبعی، برانگیختگی وهوش هیجانی در پیش بینی عود اختلال سؤمصرف مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: عود در سوء مصرف کنندگان مواد شیوع بالایی دارد، اما آیا ناگویی طبعی، برانگیختگی و هوش هیجانی می توانند نقشی در پیش بینی آن داشته باشند؟ هدف: هدف این پژوهش بررسی نقش ناگویی طبعی، برانگیختگی و هوش هیجانی در پیش بینی عود اختلال سوء مصرف مواد بود. روش: روش پژوهش توصیفی - همبستگی و از بین مراجعه کنندگان به مراکز ترک اعتیاد 120 نفر به روش هدفمند انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مقیاس های پیش بینی بازگشت به مصرف مواد رایت وهمکاران (2001)، ناگویی طبعی تورنتو(1994)، برانگیختگی بارت (2004) و هوش هیجانی برادبری و گریوز (2005) جمع آوری شد و با کمک آزمون های پیرسون و رگرسیون تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که ناگویی طبعی، دشواری در تشخیص احساسات، نمره کلی برانگیختگی و ابعاد برانگیختگی حرکتی و برانگیختگی شناختی با عود مصرف رابطه مثبت معنی دار، برانگیختگی عدم برنامه ریزی، هوش هیجانی، خودآگاهی، خودمدیریتی، آگاهی اجتماعی و مدیریت روابط با عود مصرف رابطه منفی معنی داری دارند (0/01 p< ). و از بین آنها برانگیختگی عدم برنامه ریزی و حرکتی و مدیریت روابط از مؤلفه های هوش هیجانی توانستند عود مصرف را پیش بینی کنند (0/01 p< ). نتیجه گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت با افزایش ناگویی طبعی و برانگیختگی کلی، عود مصرف مواد افزایش یافته و با افزایش هوش هیجانی از عود مصرف کاسته می شود.
اثربخشی مداخله مبتنی بر روانشناسی مثبت گرا بر کاهش مشکلات نظم جویی هیجان در نوجوانان با نشانه اختلالات خوردن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: اختلالات خوردن یکی از اختلالات شایع روان تنی به شمار می روند که منجر به مشکلات فراوانی در سلامت جسمانی، هیجانی و عملکرد روانی می شوند. اما مسأله اصلی این است که آیا مداخله مبتنی بر روانشناسی مثبت گرا بر کاهش مشکلات نظم جویی هیجان در نوجوانان با نشانه اختلالات خوردن مؤثر است؟ هدف: این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی مداخله مبتنی بر روانشناسی مثبت گرا بر کاهش مشکلات تنظیم هیجان در نوجوانان با نشانه اختلالات خوردن انجام شد. روش: این پژوهش از نوع مطالعات نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر مشغول تحصیل در مدارس دوره دوم متوسطه شهر ارومیه به تعداد 4276 نفر در سال تحصیلی 98-97 بود. از این جامعه، نمونه ای به حجم 30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. شرکت کنندگان در مراحل پیش آزمون و پس آزمون مقیاس مشکل در نظم بخشی هیجانی گراتز و رومئر (2004) را تکمیل و در این اثناء آزمودنی های گروه آزمایش طی 8 جلسه 90 دقیقه ای هفته ای 1 جلسه تحت آموزش های مربوط به رواندرمانگری مثبت گرا (سلیگمن، رشید و پارک، 2006) توسط پژوهشگر قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس انجام گرفت. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که مداخله مبتنی بر روانشناسی مثبت گرا منجر به کاهش میانگین نمرات شرکت کنندگان گروه آزمایش در مشکلات تنظیم هیجان و مؤلفه های آن شامل عدم پذیرش پاسخ های هیجانی، مشکل در رفتار هدفمند، مشکل در مهار تکانه، فقدان آگاهی هیجانی، دسترسی محدود به راهبردها و فقدان وضوح هیجانی نسبت به گروه گواه شده است (0/05 p< ). نتیجه گیری: بنابراین می توان مطرح کرد که مداخله مبتنی بر روانشناسی مثبت گرا درمان مؤثری برای بهبود مشکلات نظم جویی هیجان در نوجوانان با نشانه اختلال خوردن است.
اثربخشی آموزش شناختی رفتاری بر عادات غذایی و اختلال بدشکلی بدن دختران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: بر اساس مدل شناختی اختلال بدشکلی بدن، پیشروی باورهای ناکارآمد به آیین واره ها و تفکر منفی منجر می شود معمولا اختلالات روانی توأم با سوء تغذیه حاد یا مزمن نشانه آن است که بیمار از کمبود بعضی از مواد مغذی رنج می برد. مسئله اصلی این است که آیا آموزش شناختی رفتاری برای این دو متغیرکارایی دارد؟ هدف: هدف اصلی این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش شناختی رفتاری بر عادات غذایی و اختلال بدشکلی بدن دختران بود. روش: این پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری شامل 200 نفر دختران مجرد در دامنه سنی 17 تا 25 سال در باشگاه های منطقه 3 شهر تهران بودند که 60 نفر واجد ملاک های ورود به پژوهش، به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند و با غربالگری به 24 نفر رسیدند و با همگن سازی و تصادفی سازی در 2 گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. جهت پیش آزمون و پس آزمون از مقیاس اصلاح شده وسواس - ناخودداری ییل براون (1977) و پرسشنامه عادات غذا خوردن کوکر راجر (1990) استفاده شد. جلسات آموزشی برای گروه آزمایش بر اساس پکیج گروه درمانگری شناختی - رفتاری (بابیلینگ، مک کب و انتونی،2006) اجرا شد. یافته ها: یافته های این پژوهش نشان داد که آموزش شناختی - رفتاری بر عادات غذایی و بدشکلی بدن تأثیر معناداری داشت (0/001> P ). نتیجه گیری: براساس یافته های حاصل از این پژوهش آموزش به شیوه شناختی - رفتاری موجب جایگزینی شناخت های درست تر و عینی تر می شود و بر عادات غذایی و بدشکلی بدن تأثیرگذار می باشد.
پیش بینی رضایت زناشوئی بر اساس دلزدگی زناشوئی، احساس تنهایی و عملکرد جنسی در دانشجویان متأهل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: مطالعات زیادی به اهمیت رضایت زناشویی و عوامل مؤثر بر آن اشاره کرده اند، اما مسأله این پژوهش این است که آیا دلزدگی زناشوئی، احساس تنهایی و عملکرد جنسی می توانند رضایت زناشویی را پیش بینی کنند؟ هدف: هدف از این پژوهش پیش بینی رضایت زناشوئی بر اساس دلزدگی زناشوئی، احساس تنهایی و عملکرد جنسی دانشجویان متأهل بود. روش: روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان زن متأهل دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج بود که در سال تحصیلی 98-97 مشغول به تحصیل بودند. از میان 1400 دانشجوی زن متأهل، با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس نمونه ای به حجم 300 نفر انتخاب شد. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه های رضایت زناشوئی انریچ (1998)، دلزدگی زناشوئی پاینز (1996)، احساس تنهایی دهشیری و همکاران (1387) و عملکرد جنسی زنان روزن و همکاران (2000) استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل آماری نشان داد که متغیرهای دلزدگی زناشوئی، احساس تنهایی با رضایت زناشوئی دارای همبستگی منفی و معنادار و متغیر عملکرد جنسی با رضایت زناشوئی دارای همبستگی مثبت و معنادار می باشد ( 0/01>p ). همچنین متغیرهای دلزدگی زناشوئی، احساس تنهایی و عملکرد جنسی 14 درصد از تغییرات رضایت زناشوئی دانشجویان زن متأهل را پیش بینی کردند(0/01>p ). نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که متغیرهای دلزدگی زناشوئی، احساس تنهایی و عملکرد جنسی نقش مهمی در رضایت زناشوئی دانشجویان زن متأهل دارد.