مقالات
حوزه های تخصصی:
یکی از حوزه های روانشناسی بالینی تحوّلی، چگونگی تأثیر فرهنگ بر تحوّل، رفتار و تجربه بیماری است. گسترش موج وسیع صنعتی شدن، جوامع سنّتی را دستخوش تغییرات و تحوّلات عمده ای در زمینه های اجتماعی و فرهنگی کرده است. بسیاری از این تحوّلات، متأثر از تفاوت های نسل هایی اند که جانشین یکدیگر می شوند. ساختار هویّت در متن شخصیت، مرتبط با زمینه های اجتماعی- فرهنگی است. پژوهش حاضر که مطالعه ای درون فرهنگی محسوب می شود، با هدف ردیابی گسست فرهنگی- اجتماعی در روابط بین نسلی و بررسی نقش آن در شکل گیری هویّت انجام شده است. برای رسیدن به نتیجه، هم جوشی دو روش کیفی مورد توجه قرار گرفته است. ردیابی گسست فرهنگی- اجتماعی در مورد آزمودنی ها و والدین شان، گشایش راهی ست برای بررسی هویّت. بنابراین، بر اساس مراجعه مستقیم به آراء مصاحبه شوندگان، با استفاده از روش بالینی تک بررسی "تئوری داده بنیاد"، زمینه مسائل مربوط به روابط فرهنگی- اجتماعی بررسی شده است. سپس بر این مبنا، با استفاده از "روش بالینی"، منزلت های هویّتی به صورت "تک بررسی" مورد بررسی قرار گرفته اند. 10 نفر از زنان و دخترانِ جوان شهر تهران با روش "نمونه گیری نظری" انتخاب شده اند. ابزارهای پژوهش، جدول های راهنمای مصاحبه بوده اند. تجزیه و تحلیل داده ها بر اساس مقوله بندی و تفسیر آن ها صورت گرفته است. نتایج در یک مدل نظری ترسیم شده و نشان داده که هر قدر شدّت گسست فرهنگی- اجتماعی بیشتر باشد، احتمال نارسایی هویّت در فرزندان خانواده بیشتر است.
تأثیر آموزش طرز رفتار به والدین بر افسردگی مادران کودکان دارای اختلال تضادورزی کشاکشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اختلال های رفتاری برونی سازی شده در دوران کودکی، مشکلات هیجانی فروانی را برای والدین به وجود می آورند. یکی از این اختلال ها، اختلال تضادورزی کشاکشی است که سبب مشکلات روانشناختی در والدین این کودکان شده و مدیریت رفتاری کودک را با مشکل مواجه می کند، از این رو مسأله پژوهش حاضر بررسی تأثیرآموزش طرز رفتار به مادران کودکان با اختلال تضادورزی کشاکشی در بهبود علایم افسردگی این مادران است. روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. تعداد 30 نفر از مادرانی که فرزندانشان با اختلال تضادورزی کشاکشی شناسایی شده بودند به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه همتا سازی شدند. ابزارهای پژوهش شامل، پرسشنامه های مرضی کودکان، و افسردگی بک بود. آموزش طرز رفتار به والدین در قالب نه جلسه نود دقیقه ای در گروه آزمایشی اجرا شد. در پایان، دو گروه پرسشنامه افسردگی را به عنوان پس آزمون تکمیل کردند. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج بیانگر تأثیر کاربندی آزمایشی بر کاهش، افسردگی (0/05 P< ) مادران کودکان گروه آزمایشی نسبت به گروه گواه بود. یافته ها نشان می دهند که آموزش طرز رفتار، آشفتگی های روانشناختی مادران را بهبود بخشیده و سبب کاهش افسردگی در مادران می شود.
پیش بینی شاخص های مزاج عاطفی فرزندان بر اساس شاخص های مزاج عاطفی والدین: یک مطالعه بین نسلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انتقال بین نسلی به انتقال رفتار، ویژگی ها و یا گرایش های یک نسل به نسل بعدی گفته می شود. در این فرایند، والدین یک نسل گرایش دارند تا برخی ویژگی های روانشناختی خود را در مورد فرزندانشان تکرار کنند. هدف پژوهش حاضر، پیش بینی شاخص های مزاج عاطفی فرزندان بر اساس شاخص های مزاج عاطفی والدین بود. بدین منظور 207 نفر از دانشجویان دانشگاه های شهر تهران (146 دختر، 56 پسر، 5 نامشخص) و والدین آن ها (207 پدر، 207 مادر) با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس به عنوان گروه نمونه پژوهش انتخاب شدند. شرکت کنندگان در پژوهش مقیاس هیجان پذیری مثبت و منفی ( PNES ) را تکمیل کردند. روش این پژوهش توصیفی و از نمونه طرح های همبستگی است. داده های پژوهش با استفاده از روش ها و شاخص های آمار توصیفی و استنباطی شامل میانگین، انحراف استاندارد، همبستگی و مدل تحلیل آمیخته مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج همبستگی نشان داد که بین شاخص های مزاج عاطفی والدین و فرزندان رابطه معنادار وجود دارد (0/001 p < ). نتایج مدل تحلیل آمیخته نیز نشان داد که شاخص های مزاج عاطفی والدین توان پیش بینی شاخص های مزاج عاطفی فرزندان را دارد و هیجان پذیری مثبت و منفی به صورت بین نسلی از والدین به فرزندان منتقل می شود ( 0/001 p< ). بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که ویژگی های مزاج عاطفی قابلیت انتقال از نسلی به نسل دیگر را دارند. شناخت مکانیسم های انتقال بین نسلی نه تنها ویژگی های مزاج عاطفی نسل بعدی را پیش بینی می کند، بلکه می تواند در چهارچوب برنامه های آموزشی- مداخله ای از انتقال ویژگی های آسیب زا پیشگیری کند و ویژگی های مفید و سالم را تقویت نماید.
رابطه منزلت های هویت و هوش هیجانی در دانش آموزان دبیرستانی دختر و پسر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش نشان داده است که سردرگمی هویت با کاهش رواندرستی در دامنه ای از ناتوانی هیجانی تا آسیب روانی همراه است. مسأله مطالعه حاضر این است که بین منزلت های هویت بین شخصی، جنسیت و سن با مؤلفه های هوش هیجانی چه رابطه ای وجود دارد. هدف پژوهش حاضر شناخت رابطه بین منزلت های هویت، جنسیت و سن با مؤلفه های هوش هیجانی است. روش پژوهش از نوع همبستگی است. برای این منظور 235 نفر از دانش آموزان شهر تهران به صورت تصادفی خوشه ای از منطقه 3 و 17 انتخاب شدند. با استفاده از نسخه فارسی پرسشنامه عینی هویت من (EOM-EIS-2) و نسخه فارسی پرسشنامه هوش هیجانی (TMMS) سالووی و میر (1995) اطلاعات به صورت کلاسی جمع آوری شد. با استفاده از رگرسیون گام به گام متغیرهای پیش بین شامل منزلت های هویت عقیدتی، جنسیت و سن در یک مرحله و منزلت های بین شخصی، جنسیت و سن در مرحله دیگر با متغیرهای ملاک توجه به احساسات، تمایز احساسات و بازسازی خلقی در معادله رگرسیون قرار گرفتند. یافته ها نشان داد: الف) جنسیت 8 درصد و دنباله روی عقیدتی 5 درصد توجه به احساسات را پیش بینی کردند؛ ب) هویت یافتگی بین شخصی 6 درصد و جنسیت 3 درصد تمایز احساسات را پیش بینی کردند. به این معنی که اولاً منزلت های هویت بین شخصی نسبت به هویت عقیدتی توانایی پیش بینی بیشتری از یرمقیاس های هوش هیجانی را داشتند. ثانیاً توجه و تمایز احساسات رابطه قابل ملاحظه ای با جنسیت آزمودنی ها (به نفع دختران) داشت.
بررسی نقش میانجی گرانه افسردگی و شدت درد در رابطه بین راهبرد های نظم جویی هیجانی و کیفیت زندگی در افراد مبتلا به درد مزمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درد مزمن وضعیتی تحلیل برنده و ناتوان کننده می باشد که اثرات نامطلوبی بر کیفیت زندگی دارد. از تعیین کننده های مهم کیفیت زندگی، می توان به افسردگی و شدت درد اشاره کرد که یکی از عوامل ایجاد کننده این مشکلات، اختلال در نظم جویی هیجانی است. به همین دلیل، پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی گری افسردگی و شدت درد در رابطه بین راهبرد های نظم جویی هیجانی و کیفیت زندگی صورت گرفت. روش پژوهش حاضر از نوع همبستگی بود . 120 بیمار مبتلا به درد مزمن که از طریق نمونه گیری دردسترس در این پژوهش شرکت کردند، پرسشنامه های کیفیت زندگی، نظم جویی هیجانی، چندوجهی درد و مقیاس افسردگی بک را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و روش بارون و کنی تحلیل شدند. نتایج نشان داد راهبرد های نظم جویی هیجانی ، افسردگی و شدت درد با کیفیت زندگی رابطه معنادار دارند (0/001> p ). نقش میانجی گری افسردگی و شدت درد در رابطه بین راهبرد های نظم جویی هیجانی و کیفیت زندگی در این پژوهش تأیید نشد. یافته ها نشان می دهند که راهبرد های نظم جویی هیجانی ، افسردگی و شدت درد می توانند برای بهبود کیفیت زندگی افراد مبتلا به درد مزمن مورد توجه قرار گیرد.
اثرآزمایی بالینی روان نمایشگری در کنار آمدن با قطع عضو- تک بررسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قطع عضو، یکی از مشکلات جسمانی حادی است که منجر به تغییرات شدیدی در احساسات، شناخت ها و رفتارهای افراد می شود. مهم ترین پیامدهای روانشناختی قطع عضو، اختلال در تصویر بدنی، کاهش حرمت خود و میل به انزوای اجتماعی هستند که در صورت ازمان به اختلالات روانشناختی بالینی به ویژه افسردگی می انجامند. هدف این پژوهش، استفاده از روش روان نمایشگری (سایکودراما) به منظور کمک به کنار آمدن با قطع عضو بود. پژوهش حاضر به عنوان یک تک بررسی تجربی، از طرح تک آزمودنی ( A-B ) بهره گرفته است. به علاوه، در این پژوهش از مصاحبه کیفی و آزمون افسردگی بک (فرم کوتاه) به منظور سنجش مشکلات مراجع استفاده شده است. تغییرات نمره افسردگی مراجع از 24 به 3 و همچنین اظهارات خود او در مصاحبه های بالینی قبل و بعد از درمان، نشان می دهند که روان نمایشگری در کاهش مشکلات روانشناختی مراجع و سازش یافتگی او با فقدان عضو، مؤثر بوده است. یافته ها نشان می دهند که ماهیت انعطاف پذیر و فعال روان نمایشگری که امکان تمرین نمایشی فعالیت های روزمره زندگی را برای بیمار فراهم می سازد سبب تسهیل کنار آمدن بیمار با پیامدهای آسیب زای روانشناختی قطع عضو می شود.
تأثیر یک دوره فعالیت منظم ورزشی بر ویژگی های عصبی - روانشناختی کودکان با اختلال هماهنگی تحولی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اختلال هماهنگی تحولی برای توصیف کودکانی به کار می رود که بدون وجود بیماری عصبی مشکلاتی در هماهنگی دارند. هماهنگی حرکتی ضعیف سبب مشکلات روانشناختی در این کودکان شده است. هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیرات یک دوره فعالیت منظم ورزشی بر برخی ویژگی های عصب روانشناختی در کودکان پسر 10 تا 12 ساله دچار اختلال هماهنگی تحولی شهر شیراز بود. روش این پژوهش نیمه تجربی و از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه است. 36 کودک 10 تا 12 ساله دچار اختلال هماهنگی تحولی با استفاده از پرسشنامه اختلال هماهنگی تحولی و آزمون هوش ریون، به صورت در دسترس و هدفمند انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند . همچنین به منظور ارزیابی متغیرهای وابسته از پرسشنامه عصب روانشناختی کانرز استفاده شد. گروه آزمایش برنامه حرکتی مداخله ای را به مدت هشت هفته (سه جلسه در هفته، هر جلسه 60 دقیقه) دریافت کردند. تجزیه وتحلیل آماری با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیره در سطح معناداری 05/0 با کمک نرم افزار SPSS 22 انجام گرفت. یافته های تحقیق نشان داد که بین دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری در تمامی متغیرهای کارکردهای اجرایی(0/001≥ P ، 492/238 F= ) و حسی - حرکتی (0/001≥ P ، 282/482 F= ) مشاهده شد. بر این اساس می توان نتیجه گرفت که برنامه تمرینی منتخب حاضر می تواند بر بهبود ویژگی های عصب روانشناختی کودکان دچار اختلال هماهنگی تحولی مؤثر باشد.
بررسی توجه پایدار در کودکان مبتلا به اختلال کمبود توجه/فزون کنشی و کودکان عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اختلال کمبود توجه/ فزون کنشی یک اختلال عصب شناختی و رفتاری است. بدعملکردی درکارکردهای اجرایی بارزترین نشانه ADHD است. مطالعه حاضر با هدف مقایسه توجه پایدار در کودکان مبتلا به اختلال کمبود توجه/فزون کنشی با کودکان عادی انجام شد. طرح تحقیق این پژوهش از نوع علی مقایسه ای بوده است. در این پژوهش تعداد 71 نفر از کودکان بیش فعال و 78 نفر از جمعیت بهنجار به شیوه نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه های این پژوهش انتخاب شدند. عملکرد توجه پایدار با آزمون ثبت توجه ارزیابی شد. داده های این پژوهش با استفاده از آزمون T مستقل و تحلیل واریانس عاملی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بین گروه ADHD و گروه عادی در توجه پایدار اختلاف معناداری باهم دارند (0/0001< p ). طبق نتایج مطالعه که کودکان مبتلا به ADHD در توجه پایدار عملکرد ضعیف تری از کودکان نرمال دارند.