مقالات
حوزه های تخصصی:
زمینه: تحقیق زبانی و شمارش کلمات به عنوان یک نمایشگر واژگان در متون شناخته می شود. به طور خاص، به کمک الگوریتم ها و فرآیندهای محاسباتی، می تواند عناصری مانند هیجانات، شناخت ها، نگرش ها، واژگان، سبک زبانی و ارتباطات اجتماعی را در متون تحلیل کند و نبود نسخه فارسی از مهم ترین دلایل انجام این پژوهش بود.
هدف: هدف از انجام این پژوهش توسعه و بررسی ویژگی های روان سنجی نسخه فارسی تحقیق زبانی و شمارش کلمات: طبقات هیجانات و فرآیندهای شناختی بود.
روش: روش پژوهش حاضر نوصیفی و همبستگی بود. روش توسعه طبقات فرآیندهای شناختی و هیجانات از چند مرحله تشکیل شده است. توسعه فرهنگ لغت با ترجمه اولیه کلمات نسخه اصلی انگلیسی در سال 1402 شروع شد و پس از آن برای به حداکثر رساندن پوشش دهی کلمات هر طبقه در زبان فارسی با استفاده از روش های تحلیل متن، پیکره عظیمی از متون فارسی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. در گام بعدی کلمات توسط داوران روانشناس مورد ارزیابی قرار گرفت و سپس برای کلمات تأیید شده لما آن ها توسط زبان شناسان به منظور تشخیص اشکال مختلف کلمه تعیین گردید. بعد از اتمام این مراحل به منظور بررسی پایایی فرهنگ لغت های فرآیندهای شناختی و هیجانات و زیر طبقات آن ها آلفای کرونباخ و کودر-ریچاردسون 20 محاسبه گردید و سپس برای بررسی روایی بیرونی، هم ارزی نسخه فارسی تحقیق زبانی و شمارش کلمات (P-LIWC) با نسخه اصلی انگلیسی LIWC-2022 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتایج نشان داد همه طبقات هیجان ها و فرآیندهای شناختی در نسخه فارسی با نسخه نهایی انگلیسی LIWC-2022 دارای همبستگی معنادار بودند (0/01 >p) و این ابزار از روایی و پایایی مناسبی برخوردار است.
نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش، می توان نتیجه گرفت که این نرم افزار در طیف گسترده ای از زمینه های پژوهشی و تجزیه وتحلیل متون فارسی کاربرد دارد و همچنین می توان در تحلیل متون جلسه درمان مراجعه کنندگان به کلینیک های روانشناسی نیز استفاده کرد
مقایسه اثربخشی درمان متمرکز بر هیجان و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اختلال خواب، نشخوار فکری و ناگویی هیجانی در بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: با توجه به افزایش تعداد بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر و مشکلات عمده آن ها در زمینه کیفیت خواب، نشخوار فکری و ناگویی هیجان، به نظر می رسد که بسیاری از این بیماران از شناخت و مهارت کافی برای مدیریت صحیح چنین مشکلاتی برخوردار نیستند.
هدف: هدف از انجام پژوهش مقایسه اثربخشی درمان متمرکز بر هیجان و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اختلال خواب، ناگویی هیجانی و نشخوار فکری بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر بود.
روش: طرح پژوهشی نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. به منظور انتخاب شرکت کنندگان، از بین زنان مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر مراجعه کننده به مرکز مشاوره دولتی شهر کرمان در سال 1400، 45 نفر بیمار بر اساس معیارهای ورود و خروج مطالعه به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و در سه گروه درمان متمرکز بر هیجان (15 نفر)، شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (15 نفر) و گواه (15 نفر) قرار گرفتند. درمان متمرکز بر هیجان (گرینبرگ و همکاران، 1993) طی 8 جلسه هفتگی، شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (سگال و همکاران، 2002) طی 8 جلسه هفتگی انجام شد و گروه گواه هیچ گونه درمانی را دریافت نکرد. پرسشنامه های اختلال خواب (بویس، 1989)، ناگویی هیجانی (بگ بی و همکاران، 1994) و نشخوار فکری (نولن هوکسیما و مورو، 1991) در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تکمیل شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و از طریق نرم افزار SPSS نسخه 23 تحلیل شد.
نتایج: یافته های حاصل از تحلیل آنالیز واریانس آمیخته نشان داد که درمان متمرکز بر هیجان و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در بهبود اختلال خواب و نشخوار فکری در مرحله پس آزمون و پیگیری تأثیر معناداری داشته است (0/01P<)؛ اما در متغیر ناگویی هیجانی تنها درمان متمرکز بر هیجان داری تأثیر معنادار بود (0/01P<).
نتیجه گیری: با توجه به نتایج بدست آمده می توان نتیجه گرفت که درمان متمرکز بر هیجان و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی موجب بهبود اختلال خواب، نشخوار فکری و ناگویی هیجانی در زنان مبتلا به سندر روده تحریک پذیر می شود.
مقایسه اثربخشی بازخورد عصبی و تحریک الکتریکی فراجمجمه ای بر اختلالات هیجانی کودکان مبتلا به شب ادراری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: اختلال های هیجانی شامل هیجان هایی در کودکان است که با سن آن ها متناسب نیست، با وضعیت فرهنگی آن ها همخوانی ندارد. پژوهش ها نشان داده است که هر دو شیوه بازخورد عصبی و تحریک الکتریکی فرا جمجمه ای بر اختلال های هیجانی مؤثر است. با این حال در زمینه مقایسه تأثیر این دو بر اختلال های هیجانی در کودکان مبتلا به شب ادراری شکاف تحقیقاتی وجود دارد.
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه تأثیر بازخورد عصبی و تحریک الکتریکی فراجمجمه ای بر اختلالات هیجانی کودکان مبتلا به شب ادراری به اجرا در آمد.
روش: روش پژوهش حاضر شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه همراه با پیگیری دو ماهه بود، جامعه آماری این پژوهش، تمامی کودکان مبتلا به شب ادراری مراجعه کننده به مراکز مشاوره آموزش و پرورش منطقه 5 شهر تهران درسال 1400 بودند. روش نمونه گیری هدفمند بود، 60 کودک انتخاب و سپس به صورت تصادفی در سه گروه 20 نفره گمارده شدند. ابزار پژوهش ﭘﺮﺳﺸﻨﺎﻣﻪ مشکلات رفتاری هیجانی راتر (1991) بود. برنامه های مداخله ای تحریک الکتریکی فراجمجمه ای و بازخورد عصبی در مورد گروه های آزمایش استفاده شد، گروه گواه مداخله ای دریافت نکردند و داده ها با روش آماری تحلیل واریانس مختلط با استفاده از نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: بین میانگین نمرات پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری نمرات اختلالات هیجانی در مراحل سه گانه پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری درمانی تفاوت معنادار وجود دارد (0/05 >P). با توجه به میانگین تفاوت ها و این که میانگین گروه بازخورد عصبی از گروه تحریک الکتریکی فراجمجمه ای بیشتر بوده است. نتایج آزمون بون فرونی نشان داد که روش بازخورد عصبی بر اختلالات هیجانی کودکان مبتلا به شب ادراری مؤثرتر بود.
نتیجه گیری: با هر دو شیوه مداخله بازخورد عصبی و تحریک الکتریکی فراجمجمه ای، می توان اختلالات هیجانی کودکان مبتلا به شب ادراری را کاهش داد و مداخله بازخورد عصبی در درمان شب ادراری کودکان مؤثرتربود.
الگوی برنامه درسی پیش دبستانی با رویکرد توانمندسازی در مقابل آسیب های اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: آسیب های اجتماعی همواره برای جوامع، معضلات بسیاری را به همراه داشته است. صاحب نظران معتقدند که آینده جامعه و کودکان و نوجوانان و میزان تأثیرپذیری آن ها از آسیب های اجتماعی به نحوه عملکرد نهادهای اجتماعی کننده مانند آموزش و پرورش بستگی دارد. با توجه کمبود الگوی برنامه درسی پیشگیری از آسیب های اجتماعی در دوره پیش دبستانی، این مطالعه در پی شناسایی الگوی برنامه درسی دوره پیش دبستانی با رویکرد توانمندسازی در مقابل آسیب های اجتماعی است.
هدف: پژوهش حاضر با هدف طراحی و ارائه الگوی برنامه درسی پیش دبستانی با رویکرد توانمندسازی در مقابل آسیب های اجتماعی انجام شد.
روش: پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و روش روایت پژوهی انجام شد. جامعه مورد مطالعه شامل تمامی مربیان با تجربه دوره پیش دبستانی (با سابقه کاری بیش از 15 سال) در شهر کرمان در سال تحصیلی 1401-1400 بود که با روش نمونه گیری هدفمند و بر مبنای اشباع نظری یافته ها، 9 نفر از آن ها به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها، مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. مصاحبه ها در فاصله زمانی اردیبهشت تا مردادماه سال 1400 انجام شد. تحلیل داده ها در این مطالعه با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی از نوع متعارف انجام شد.
یافته ها: در این پژوهش، 8 مؤلفه منطق و چرایی، اهداف آموزشی، راهبردهای یاددهی-یادگیری، مواد و منابع، شایستگی های آموزگار، خانواده و ارزشیابی فراگیر استخراج شد. ابعاد الگوی برنامه درسی پیش دبستانی با رویکرد توانمندسازی در مقابل آسیب های اجتماعی را می توان در 48 طبقه از جمله زندگی بهتر و آینده درخشان، ایجاد و افزایش اعتماد به نفس، تقویت مهارت های اجتماعی، مربی مسلط بر راهبردهای یاددهی و یادگیری، با روش های ارزشیابی، مشاهده و ثبت گزارش توسط مربی و نیز والدین آشنا با تربیت جنسی دسته بندی نمود.
نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر، پیشنهادهای کاربردی جهت بهبود برنامه های درسی و توانمندسازی کودکان پیش دبستانی در مقابل آسیب های اجتماعی در بر دارد. ازاین رو به نظر می رسد لازم است که برنامه ریزان آموزشی و درسی، به ویژه مربیان و والدین به مؤلفه های 8 گانه به دست آمده در مطالعه حاضر در جهت کسب توانمندسازی مقابله با آسیب های اجتماعی در کودکان دوره پیش دبستانی استفاده کنند
مقایسه اثربخشی آموزش آرام سازی و آموزش آگاهی و ابراز هیجانی بر حساسیت اضطرابی در بیماران مبتلا به نشانگان روده تحریک پذیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: مطالعات نشان داده است که عوامل روانشناختی از جمله اضطراب در ایجاد و تشدید نشانگان روده تحریک پذیر تأثیر بسزایی دارد. از جمله روش های کاهنده اضطراب می توان به روش آموزش آرام سازی و آموزش آگاهی و ابراز هیجانی اشاره کرد که تاکنون در ایران اثربخشی آن ها در کاهش حساسیت اضطرابی در بیماران مبتلا به نشانگان روده تحریک پذیر مورد مقایسه قرار نگرفته است.
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش آرام سازی و آموزش آگاهی و ابراز هیجانی بر حساسیت اضطرابی در بیماران مبتلا به نشانگان روده تحریک پذیر انجام شد.
روش: طرح پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه و پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی بیماران مبتلا به نشانگان روده تحریک پذیر مراجعه کننده به مطب های پزشکان فوق تخصص گوارش در شمال غرب تهران از سال 1400 تا تیرماه سال 1401 بود که توسط پزشک و بر اساس معیارهای تشخیصی رُم III تشخیص نشانگان روده تحریک پذیر را دریافت کرده بودند. با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند (بر اساس ملاک های ورود) تعداد 60 بیمار مبتلا به نشانگان روده تحریک پذیر انتخاب شد و سپس به صورت تصادفی در سه گروه 20 نفری (دو گروه آزمایش و یک گروه گواه) قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه حساسیت اضطرابی - تجدیدنظر شده (تیلور و کاکس، 1998) بود. هم چنین برای گروه آزمایش اول، آموزش آرام سازی در 8 جلسه 90 دقیقه ای بر اساس پروتکل آموزش آرام سازی بلانچارد و همکاران (1993)، برای گروه آزمایش دوم، آموزش آگاهی و ابراز هیجانی در 8 جلسه 90 دقیقه ای بر اساس پروتکل لاملی و همکاران (2017) به صورت مجازی برگزار شد. جهت تحلیل داده های پژوهش نیز از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS-26 استفاده شد.
یافته ها: یافته ها نشان داد که نمره کل حساسیت اضطرابی و مؤلفه های آن در گروه آموزش آرام سازی کاهش معنادار داشت (0/001=P). همچنین نمره کل حساسیت اضطرابی و مؤلفه های آن در گروه آموزش آگاهی و ابراز هیجانی کاهش معنادار داشت (0/001=P)، ولی تفاوت اثر دو شیوه آموزشی بجز در مؤلفه ترس از عدم مهار شناختی، بر دیگر مؤلفه های حساسیت اضطرابی معنادار نبود (0/031=P). آموزش آگاهی و ابراز هیجانی در مقایسه با آموزش آرام سازی، روش مؤثرتری برای کاهش ترس از عدم مهار شناختی بود.
نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی آموزش آرام سازی و آموزش آگاهی و ابراز هیجانی بر حساسیت اضطرابی افراد مبتلا به نشانگان روده تحریک پذیر، پیشنهاد می شود روانشناسان سلامت در مراکز درمانی و کلینیک های روانشناختی از این شیوه های درمانی در جهت کاهش سطح اضطراب به ویژه حساسیت اضطرابی و مؤلفه های آن در بیماران مبتلا به نشانگان روده تحریک پذیر و بیماران مشابه استفاده کنند
طراحی و آزمون مدل علّی یادگیری خود راهبر براساس خلاقیت هیجانی، گرایش به تفکر انتقادی و سرزندگی تحصیلی با میانجی گری انگیزه پیشرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: اهمیت یادگیری خودراهبر در شرایط حاکم بر نظام آموزشی ایران اهمیت زیادی پیدا کرده است. جنبه های روانشناختی مختلفی میان دانش آموزانی که از طریق خودراهبر به یادگیری می پردازند، فعال و درگیر می شود. در ادبیات موجود در این زمینه یادگیری خودراهبر مورد توجه بوده ولی متغیرهای تأثیرگذاری مانند خلاقیت هیجانی، گرایش به تفکر اتنقادی، سرزندگی تحصیلی و انگیزه پیشرفت مورد غفلت واقع شده اند.
هدف: هدف پژوهش حاضر طراحی و آزمون مدل علی یادگیری خود راهبر بر اساس خلاقیت هیجانی، گرایش به تفکر انتقادی و سرزندگی تحصیلی با میانجی گری انگیزه پیشرفت بود.
روش: روش پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی و از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان پسر متوسطه دوم شهرستان ایذه بود. حجم نمونه در این پژوهش بر اساس فرمول کوکران برابر با 400 دانش آموز بود که به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای (نسبتی) انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات در این پژوهش شامل پرسشنامه های آمادگی یادگیری خودراهبر (فیشر و همکاران، 2001)، پرسشنامه گرایش به تفکر انتقادی (ریکتس، 2003)، پرسشنامه سرزندگی تحصیلی (مارتین و مارش، 2006)، پرسشنامه خلاقیت هیجانی (آوریل، 1999) و پرسشنامه انگیزه پیشرفت (هرمنس، 1970) میباشد. به منظور توصیف و تحلیل داده های خام از نرم افزار (SPSS-22) و به منظور تعیین برازش مدل مورد مطالعه، از نرم افزار تحلیل ساختارهای گشتاوری (AMOS-22) استفاده شد.
یافته ها: نتایج بیانگر این است که بین خلاقیت هیجانی با یادگیری خود راهبر و انگیزه پیشرفت رابطه وجود دارد. همچنین بین تفکر انتقادی با یادگیری خود راهبر و انگیزه پیشرفت رابطه وجود دارد. بین سرزندگی تحصیلی یادگیری خود راهبر و انگیزه پیشرفت رابطه وجود دارد (0/05P>). بین انگیزه پیشرفت با یادگیری خود راهبر رابطه وجود دارد. نتایج نشان داد که گرایش به تفکر انتقادی از طریق انگیزه پیشرفت با یادگیری خود راهبر رابطه داردو سرزندگی تحصیلی از طریق انگیزه پیشرفت با یادگیری خود راهبر رابطه دارد (0/05P>).
نتیجه گیری: بر اساس نتایج حاصل از این پژوهش، متغیرهای خلاقیت هیجانی، گرایش به تفکر انتقادی، سرزندگی تحصیلی و انگیزه پیشرفت اثرات مستقیم و غیرمستقیم معنی داری بر یادگیری خودراهبر دارند. این مدل نشان داد می تواند مدل مناسبی برای ارتقای یادگیری خودراهبر در میان دانش آموزان باشد و انجام مطالعات بیشتر با نمونه های بزرگ تر می تواند دیدگاه های بهتری ارائه نماید
مقایسه اثربخشی درمان فراشناختی، درمان راه حل محور و تمرینات استقامتی بر باورهای خودکارآمدی دانش آموزان دختر دارای اختلال هراس اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: یکی از شایع ترین اختلالات که تأثیر منفی بر تمام ابعاد زندگی مبتلایان دارد،هراساجتماعی است.در دهه های اخیر، گرایش به سمت بررسی اثربخشی رویکردهای درمانی جدید در کاهش اختلال هراس اجتماعی نوجوانان افزایش یافته است و پروتکل های درمانی چون تمرینات استقامتی، درمان فراشناختی و درمان راه حل محور مورد بررسی قرار گرفته است که اثربخشی هر یک از این درمان ها در مطالعات مختلفی به اثبات رسیده است. اما خلاء پژوهشی که وجود دارد، این است که مطالعه ای به بررسی تفاوت های این درمان ها نپرداخته است.
هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان فراشناختی، درمان راه حل محور و تمرینات استقامتی بر باورهای خودکارآمدی دانش آموزان دختر دارای اختلال هراس اجتماعی بود.
روش: روش پژوهش حاضر، شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه و پیگیری یک ماهه بود. از بین دانش آموزان دختر مقطع دوم متوسطه نواحی سه گانه آموزش و پرورش شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 1401-1402 تعداد 60 نفر به عنوان نمونه های پژوهش به صورت در دسترس و با توجه به ملاک های ورود به مطالعه انتخاب شدند و به صورت تصادفی در 4 گروه 15 نفری (سه آزمایش و یک گواه) گمارده شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های هراس اجتماعی (کانور، 2000) و باورهای خودکارآمدی عمومی (شرر، 1982) بود. داده ها با نرم افزار SPSS23 و آزمون تحلیل واریانس مختلط تحلیل شدند.
یافته ها: یافته ها نشان داد هر سه درمان موجب افزایش باورهای خودکارآمدی دانش آموزان دارای هراس اجتماعی شد (0/05 >P) و بین سه گروه مداخله درمان فراشناخت، راه حل محور و تمرینات استقامتی از لحاظ اثربخشی تفاوت معناداری مشاهده نشد (0/05 <P).
نتیجه گیری: با توجه به این که درمان فراشناخت، راه حل محور و تمرینات استقامتی بر باورهای خودکارآمدی مبتلایان به اختلال اضطراب اجتماعی مؤثر بوده است، پیشنهاد می شود که از این دو شیوه جهت کاهش علائم اضطراب اجتماعی این افراد در راستای زندگی بهینه و رضایت از زندگی و مشکلات دیگر در مراکز مشاوره خصوصی استفاده گردد
اثربخشی آموزش مبتنی بر مسئولیت پذیری اجتماعی بر مؤلفه های عزت نفس دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: بر اساس پژوهش های انجام شده عزت نفس در دانش آموزان یکی از مؤلفه های مهم در عملکرد تحصیلی آن هاست. از طرفی اثربخشی آموزش مسئولیت پذیری اجتماعی نیز بر عملکرد دانش آموزان مورد بررسی قرار گرفته است ولی تاکنون مطالعه ای به بررسی اثربخشی آموزش مسئولیت پذیری اجتماعی بر عزت نفس دانش آموزان نپرداخته است.
هدف: هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش مبتنی بر مسئولیت پذیری اجتماعی بر عزت نفس دانش آموزان بود.
روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه با پیگیری یک ماهه بود. شرکت کنندگان دانش آموزان پسر پایه نهم شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بودند. نمونه ای به حجم 34 نفر (17 گروه آزمایش، 17 گروه گواه) با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. آن ها به دو گروه آزمایش و گواه به طور تصادفی گمارش شدند. گروه آزمایش 10 جلسه 45 دقیقه ای تحت آموزش مبتنی بر مسئولیت پذیری اجتماعی قرار گرفت و گروه گواه آموزش دریافت نکرد. 30 روز پس از مداخله پرسشنامه عزت نفس (کوپراسمیت، 1967) توسط دانش آموزان تکمیل شد. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در نرم افزار 24SPSS استفاده شد.
یافته ها: یافته ها نشان داد که آموزش مبتنی بر مسئولیت پذیری اجتماعی موجب افزایش عزت نفس خانوادگی 0/18، تحصیلی 0/37، اجتماعی 0/36 و عمومی 0/16 شد. اثر آموزش مبتنی بر مسئولیت پذیری اجتماعی تا مرحله پیگیری پایدار بود (0/05p<).
نتیجه گیری: عزت نفس و اثر های جانبی آن تابع مسئولیت پذیر شدن دانش آموزان در بعد اجتماعی است. براساس یافته های این مطالعه برای بهبود عزت نفس استفاده از مداخله آموزشی مسئولیت پذیری مناسب است و به روانشناسان، میدران مدارس و دست اندرکاران حوزه آموزش پیشنهاد می گردد از چنین یافته های برای ارتقای سطح کیفی آموزش استفاده نمایند.
اثربخشی آموزش هوش معنوی بر وندالیسم مدرسه ای و پرخاشگری دانش آموزان نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: پرخاشگری و رفتارهای وندالیستی از شایع ترین رفتارهای ناشی از وجود آسیب روانی در نوجوانان هستند و به کارگیری مداخلات روانی باهدف کاهش گرایش به پرخاشگری و رفتارهای وندالیستی ضروری است که یکی از این مداخلات که تاکنون در این زمینه مورد بررسی قرار نگرفته است، آموزش هوش معنوی است.
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش هوش معنوی بر وندالیسم مدرسه ای و پرخاشگری دانش آموزان نوجوان بود.
روش: طرح پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر پایه دهم به تعداد 2195 نفر بود که در سال تحصیلی 1401-1400 در مدارس متوسطه شهرستان بیرجند مشغول به تحصیل بودند. نمونه پژوهش، برای هر گروه 25 نفر در نظر گرفته شد که با استفاده با استفاده از نمونه گیری در درسترس انتخاب و سپس در دوگروه آزمایش و گواه به روش تصادفی ساده گمارده شدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه تحت آموزش هوش معنوی (منصوری و حسینی، 1399) قرار گرفتند. از پرسشنامه پرخاشگری (زاهدی فر و همکاران، 1379) و پرسشنامه وندالیسم مدرسه ای (ثالث موید، 1396) در مرحله پیش آزمون و پس آزمون و آزمون تحلیل کواریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS-26 برای تحلیل داده ها استفاده شد.
یافته ها: یافته ها نشان می دهد آموزش هوش معنوی بر تمامی مؤلفه های پرخاشگری شامل خشم و عصبانیت (198/844=F؛ 0/001>P)، تهاجم و توهین (96/515=F؛ 0/001 >P) و لجاجت و کینه توزی (664/146 =F؛ 0/001 >P) و وندالیسم درون مدرسه ای (156/430=F؛ 0/001>P) و وندالیسم برون مدرسه ای (151/162=F؛ 0/001 >P) نوجوانان دختر تأثیر دارد.
نتیجه گیری: نتایج پژوهش ضمن تبیین اثربخشی آموزش هوش معنوی بر کاهش پرخاشگری و رفتارهای وندالیستی نوجوانان، حاوی تلویحات کاربردی روانی-تربیتی با هدف کاهش رفتارهای پرخاشگرانه، مخرب و آسیب رسان در دانش آموزان با استفاده از مداخله مبتنی بر هوش معنوی است.
مقایسه صفات شخصیت مرزی، بخشودگی بین فردی و سبک های شنیداری در زنان متقاضی و غیر متقاضی طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: یکی از مهم ترین چالش هایی که تمام جوامع با آن روبه رو هستند، واقعیتی به نام طلاق است که به طور دائم در حال افزایش است. از طرف دیگر، بر اساس مطالعات پیشین از جمله مهم ترین و عمیق ترین علل طلاق در زنان، صفات شخصیت مرزی، بخشودگی بین فردی و سبک های شنیداری است. در مورد مقایسه متغیرهای مذکور در زنان متقاضی و غیرمتقاضی طلاق، شکاف پژوهشی وجود دارد.
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه صفات شخصیت مرزی، بخشودگی بین فردی و سبک های شنیداری در زنان متقاضی و غیرمتقاضی طلاق انجام شد.
روش: طرح پژوهش حاضر از نوع علّی-مقایسه ای (پس رویدادی) بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی زنان متقاضی طلاق در دادگاه شهید باهنر و کلینیک کامران در منطقه 5 شهر تهران، کلینیک ندای آرامش روان و آوای باران در منطقه 2 شهر تهران و زنان غیرمتقاضی طلاق در سرای محله مناطق 2 و 5 شهر تهران بود که از بین آن ها 300 نفر (130 زن متقاضی طلاق و 130 زن غیرمتقاضی طلاق) به عنوان نمونه آماری به روش هدفمند انتخاب شد. ابزارهای جمع آوری اطلاعات پرسش نامه های بخشودگی بین فردی (احتشام زاده و همکاران، 1388)، شخصیت مرزی (لیشنرنیگ، 1999) و سبک های شنیداری (دوئل، 1997) بود. تحلیل داده ها در این پژوهش با تحلیل واریانس چندمتغیری و با استفاده از نرم افزار SPSS-24 شد.
یافته ها: یافته های این پژوهش نشان داد بین صفات شخصیت مرزی به طور کلی و مؤلفه های آن، آشفتگی هویتی با (0/001=P و12/032=F(1,258))؛ مکانیسم های دفاعی با (0/001=P و 17/907=F(1,258)) و ترس از صمیمیت با (0/001=P و 14/390=F(1,258))؛ در دو گروه متقاضی و غیرمتقاضی طلاق تفاوت معنادار وجود دارد. بخشودگی بین فردی به طور کلی و مؤلفه های آن، ارتباط مجدد و کنترل انتقام جویی با (0/001=P و 11/574=F(1,258))؛ کنترل رنجش با (0/001=P و 83/662=F(1,258)) و درک واقع بینانه با (0/001=P و 8/035=F(1,258))؛ در دو گروه متقاضی و غیرمتقاضی طلاق تفاوت معنادار وجود دارد. هم چنین در زمینه سبک های شنیداری، سبک تأملی با (0/001=P و 44/604=F(1,258)) در دو گروه زنان متقاضی و غیرمتقاضی طلاق تفاوت معنادار وجود دارد.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده که نشان داد زنان متقاضی طلاق و غیرمتقاضی طلاق از نظر صفات شخصیت مرزی، بخشودگی بین فردی و سبک های شنیداری با هم متفاوت هستند، پبشنهاد می شود در مشاوره های قبل از ازدواج به صفات شخصیت مرزی در طرفین و در زوج درمانی به آموزش بخشودگی بین فردی و سبک شنیداری تأملی در زوجین توجه شود.
پیش بینی صفت روان رنجورخویی بر اساس انواع سبک های دلبستگی و بهزیستی روانشناختی با میانجی گری عدم تحمل بلاتکلیفی در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: روان رنجوری به عنوان یکی از خصیصه های مهم در حوزه روانشناسی برای پیش بینی رفتار افراد مطرح است که پایه و اساس آن را تجارب و هیجانات منفی و نامطلوب تشکیل می دهد. پژوهش های متعددی در زمینه مدل های پیش بینی موجود برای آن بر اساس سبک های دلبستگی و بهزیستی روانشناختی انجام گردیده است، اما نقش میانجی عدم تحمل بلاتکلیفی بر این فرآیند مورد بررسی قرار نگرفته است.
هدف: هدف از پژوهش حاضر پیش بینی صفات روان رنجورخویی بر اساس انواع سبک های دلبستگی و بهزیستی روانشناختی با میانجی گری عدم تحمل بلاتکلیفی در دانشجویان بود.
روش: روش پژوهش توصیفی-همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری و جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال بود. حجم نمونه بر اساس جدول مورگان 398 نفر بود که به صورت نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای و به صورت مقطعی در فروردین و اردیبهشت ماه سال 1402 از بین تمامی دانشجویان انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها در این پژوهش شامل چهار پرسشنامه سبک های دلبستگی بزرگسالان (هازان و شیور، 1987)، فرم کوتاه بهزیستی روانشناختی (ریف، 1989)، فرم کوتاه شخصیت نئو NEO- FFI (کاستا و مک کری، 1994) و مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی (فریستون و همکاران، 1994) بود. فرضیات تحقیق با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری و با کمک نرم افزارهای PLS ورژن 4 مورد بررسی قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج نشان داد بین متغیر بهزیستی روانشناختی و سبک دلبستگی ایمن با متغیر روان رنجورخویی همبستگی منفی و معنی دار و بین متغیر سبک دلبستگی دوسوگرا با متغیر روان رنجورخویی همبستگی مثبت و معنی داری وجود دارد (0/01P<). همچنین تحلیل مسیر حاکی از معنی داری اثر غیرمستقیم سبک دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا از طریق متغیر عدم تحمل بلاتکلیفی بر روان رنجورخویی می باشد
(0/01P<) و با توجه به شاخص شمول واریانس متغیرهای عدم تحمل بلاتکلیفی به عنوان متغیرهای میانجی در رابطه بین سبک های دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا با روان رنجورخویی مورد تأیید قرار گرفتند (0/20VAF>).
نتیجه گیری: یافته های به دست آمده کاربردهای عملی متعددی در حوزه های مشاوره دانشجویی، برنامه ریزی آموزشی و توسعه شخصیتی ارائه می دهند. دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی می توانند برنامه های مداخله ای را جهت تقویت بهزیستی روانشناختی و تشویق سبک های دلبستگی ایمن برای دانشجویان طراحی کنند، که هر دو به کاهش روان رنجورخویی کمک می کنند.
مقایسه تکانشگری شناختی، حرکتی و بی برنامگی در افراد وابسته به مت آمفتامین مراجعه کننده به کلینیک ترک اعتیاد با افراد غیر وابسته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: وابستگی به مواد و به خصوص مت آمفتامین به دلیل تأثیر بر ساختار شناختی (از جمله برنامه ریزی، انعطاف پذیری و توجه) زمینه ساز تکانشگری می شود. بنابراین بررسی و مقایسه ابعاد تکانشگری در گروه های مختلف مصرف کننده مواد برای متناسب سازی مداخلات یک ضرورت اجتناب ناپذیر است.
هدف: این مطالعه با هدف مقایسه تکانشگری شناختی، حرکتی و بی برنامگی در افراد وابسته به مت آمفتامین مراجعه کننده به کلینیک ترک اعتیاد با افراد غیر وابسته شهر شیراز انجام شد.
روش: پژوهش از نظر هدف کابردی و از نظر روش شناسی یک مطالعه علّی-مقایسه ای بود. جامعه آماری این پژوهش را مردان وابسته به مت آمفتامین مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد شهر شیراز در سال 1400 تشکیل دادند. با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند 30 نفر از مصرف کنندگان مت آمفتامین و 30 نفر از افراد عادی از لحاظ سن، جنسیت و تحصیلات همتا شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه تکانشگری پاتون و همکاران (1995) استفاده شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS.27 و تحلیل واریانس چند متغیری (MANOVA) تحلیل شد.
یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل واریانس چندمتغیری نشان داد که بین افراد مبتلا به مت آمفتامین و گروه غیر مصرف کننده در ابعاد تکانشگری عدم برنامه ریزی، تکانشگری حرکتی و نمره کل تکانشگری تفاوت وجود دارد (0/001 >P). به عبارت دیگر افراد مصرف کننده مت آمفتامین نمرات بالاتری در تکانشگری عدم برنام ه ریزی، تکانشگری حرکتی و نمره کل تکانشگری به دست آوردند. همچنین بین افراد مصرف کننده و غیر مصرف کننده در تکانشگری شناختی تفاوتی وجود ندارد.
نتیجه گیری: با توجه به این نتایج می توان نتیجه گرفت که تکانشگری می تواند در شروع، تداوم و عود پس از پرهیز از مصرف مواد تأثیرگذار است و مداخلات دارویی و روانشناختی باید به تکانشگری به عنوان یک سازه تسهیل کننده و تداوم بخش مصرف مواد توجه داشته باشند.
تجارب زیسته معلمان و دانش آموزان پایه ششم از ارزشیایی کیفی درس ریاضی، طراحی مقیاس مهارت های معلمی در ارزشیابی کیفی درس ریاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: با بررسی های انجام شده در این زمینه مشخص که مطالعه ای به بررسی تجارب زیسته معلمان و دانش آموزان پایه ششم از ارزشیایی کیفی درس ریاضی، طراحی مقیاس مهارت های معلمی در ارزشیابی کیفی درس ریاضی نپرداخته است.
هدف: هدف این پژوهش بررسی تجارب زیسته معلمان و دانش آموزان پایه ششم از ارزشیایی کیفی درس ریاضی بود.
روش: پژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ روش به صورت کیفی و براساس راهبرد پدیدارشناسی بود. مشارکت کنندگان این پژوهش معلمان و دانش آموزان پایه ششم بودند که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش کدگذاری استفاده شد.
یافته ها: نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که از دیدگاه معلمان 23 مقوله اصلی و 60 مقوله فرعی و از دیدگاه دانش آموزان 21 مقوله اصلی و 42 مقوله فرعی به عنوان عوامل و مؤلفه های ضروری مورد نیاز و موانع و چالش های اجرای ارزشیابی کیفی شناسایی شدند.
نتیجه گیری: نتایج نشان داد مصاحبه شونده ها به آسیب هایی مانند نداشتن اعتقاد قلبی به ارزشیابی کیفی، عدم اطلاع معلمان از فلسفه ارزشیابی کیفی، حاکم نشدن روح ارزشیابی، عدم توانایی سنجش توسط خود دانش آموز، بزرگ شدن معلمان در سیستم ارزشیابی کمی اشاره کرده اند. همچنین معلمان به آسیب هایی مانند کاهش رقابت سالم، حساس نبودن بچه ها به درس، انگیزه ی کم، نبود زیرساخت مناسب، بی خیالی، درس نخواندن دانش آموز، نبود شور و شوق و جذابیت در معلمان و عدم توانایی پوشاندن نقاط ضعف در ارزشیابی کیفی اشاره کردند.
شناسایی شاخص های رفتار روانشناختی شوخ طبعی رهبری در شرکت دخانیات ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: شوخ طبعی رهبری یکی از اصولی ترین شاخص های رفتاری است که در رابطه با رهبران و مدیران موفق در سازمان ها بررسی می شود. در شرکت دخانیات ایران نیز این شاخص برای شناسایی و ارزیابی رفتار رهبران مورد استفاده قرار گرفته است، که با استفاده از شاخص های روانشناختی، می تواند ویژگی رهبران را شناسایی و ارزیابی نماید، این ارزیابی نشان از تأثیر مؤثر بهبود عملکرد و موفقیت سازمان می باشد.
هدف: هدف پژوهش حاضر شناسایی شاخص های رفتار روانشناختی شوخ طبعی رهبری در شرکت دخانیات ایران بوده است.
روش: پژوهش حاضر در پی یافتن عوامل مؤثر بر بکارگیری روانشناختی شوخ طبعی رهبری در شرکت دخانیات ایران است و شناسایی عواملی است که نقش اساسی در اجرای نوعی شوخ طبعی رهبری در این شرکت دارند. درگام اول برای دستیابی به ماهیت شکل گیری مفهوم، استخراج مضامین، مقوله ها و روابط بین آن و دستیابی به مدلی مفهومی در این حوزه از روش پدیدارشناسی تفسیری و ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته با 12 نفر از خبرگان بهره گرفته شد، و در گام دوم نیز، به منظور تعمیم نتایج و تجزیه و تحلیل آن ها، داده ها در قالب ابزار پرسشنامه در اختیار 361 نفر از کارکنان قرار داده شده و مورد نظرسنجی قرار گرفت و در ادامه به کمک نرم افزارهای اس پی اس اس، اسمارت پی ال اس 4 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: با تأیید مدل ساختاری پژوهش، این نتیجه حاصل شد که شکل گیری مفهوم شاخص های رفتار روانشناختی شوخ طبعی رهبری در شرکت دخانیات ایران شامل 6 مؤلفه و 16 مفهوم وابسته است. در طی روابط بررسی شده، مدل مفهومی تحقیق پیاده سازی شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که تأثیرگذاری بین مؤلفه ها در مطالعه کمی، از میزان لازم و مناسبی برخودار بوده است.
نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که شرکت دخانیات ایران نیاز به رهبرانی دارد که دارای خلاقیت و نوآوری و قادر به انعطاف پذیری و تطبیق با تغییرات محیطی است. رهبران باید اعتماد به نفس بالایی را به همراه داشته و توانایی برقراری ارتباطات مؤثر و همراهی با کارکنان را داشته باشند. این عوامل می توانند در بهبود عملکرد و موفقیت شرکت تأثیرگذار بوده و به عنوان یک عامل اصلی تغییر و ارتقاء در سازمان عمل نمایند با توجه به اهمیت صنعت دخانیات در ایران، تأثیرگذاری شوخ طبعی رهبران می تواند بهبود عملکرد و موفقیت شرکت را تضمین نماید.