ارزش گذاری یک شرکت دانش بنیان اغلب به عنوان نقطه مبارزه ای برای مذاکره بین شرکت های سرمایه گذار خطرپذیر و کارآفرینان در نظر گرفته می شود. برای پر کردن این شکاف، هدف مطالعه حاضر استفاده از تئوری های مدیریت استراتژیک برای ارزش گذاری شرکت های دانش بنیان است. این مطالعه به پرسش های پژوهشی می پردازد، مانند اینکه آیا تئوری های استراتژیک (تئوری مبتنی بر منابع، تئوری اثرات ساختار صنعت و تئوری دیدگاه شبکه ارتباطی) ارزش گذاری یک شرکت دانش بنیان را امکان پذیر می کنند و چگونه سرمایه گذاران خطرپذیر اهمیت این تئوری ها را برای ارزیابی اقتصادی اولویت بندی می کنند و تغییر می دهند. طبق تئوری مبتنی بر منابع، منابع داخلی (ویژگی های کارآفرینان و ویژگی های تیم کارآفرین) به پیش بینی ارزش گذاری شرکت های دانش بنیان کمک می کند. با ریشه یابی در دیدگاه ساختار صنعتی، می توان بیان کرد که یک سرمایه گذاری جسورانه در شرکت های دانش بنیان احتمالاً دارای ارزش بالاتری است و بسته به ویژگی های خاص صنعت قابل پیش بینی است. در بررسی پژوهش های صورت گرفته در رابطه با موضوع تحقیق، محققان از دو معیار تمایز محصول و نرخ رشد صنعت به عنوان متغیرهای ساختاری صنعت استفاده کرده اند. این متغیرها می توانند با ارزش گذاری پیش از سرمایه گذاری یک شرکت سرمایه گذار خطر پذیر در شرکت های دانش بنیان مرتبط باشند. تمایز محصول نشان دهنده پتانسیل رشد و نوآوری در بازار است که یک پارامتر اصلی برای هر شرکت دانش بنیان است. علاوه بر این، از آنجایی که یک سرمایه گذاری جسورانه در شرکت های دانش بنیان در خارج از صنایع اجرا نمی شود، نرخ رشد صنعت نیز بر ارزش گذاری پیش از سرمایه گذاری در شرکت های دانش بنیان تأثیر می گذارد.