"فصلنامه پژوهش و سنجش ده سال فعالیت خود را در حوزه ارتباطات و با رویکرد رادیو و تلویزیون به انجام رسانده است. این نشریه کوشیده است تا از یکسو در حوزه رسانه و ارتباطات به جایگاه مناسبی دست یابد و به غنای ادبیات این حوزه بیفزاید و از سوی دیگر در حد امکان خود به نیازهای صدا و سیما در بخشهای نظری و کارکردی، پاسخ گوید. محصولی که تاکنون ارائه شده در یک مسیر تکاملی به گونهای از هر دو حوزه و برای هر دو حوزه بوده است. این فصلنامه طی یک دهه فعالیت توانسته است مخاطبانی را در میان استادان و دانشجویان رشته ارتباطات و نیز سایر رشتههای مرتبط بیابد و از سوی دیگر مدیران و پژوهشگران سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران را در جریان تازهترین دستاوردهای علمی قرار دهد.
نخستین شمارههای پژوهش و سنجش به شکلی جُنگ مانند در موضوعات مختلف ارائه میشد اما به تدریج با احساس نیاز به تمرکز بیشتر بر روی موضوعات خاص، هر شماره به یک موضوع ویژه اختصاص یافت و دستاندرکاران نشریه با توزیع فراخوان مقالات؛ دریافت مقاله از استادان و پژوهشگران؛ بهرهگیری از پژوهشهای انجام شده در واحدهای پژوهشی سازمان صدا و سیما؛ و ترجمه برخی آثار برگزیده خارجی کوشیدند تا مجموعهای مناسب گرد آورند و در اختیار علاقهمندان قرار دهند و بدین وسیله به تعمیق اندیشه در این حوزه کمک کنند. حسن قبول مخاطبان طی یک دهه فعالیت نشان داد که نشریه توانسته است هر چند با برخی فراز و نشیبها، وظیفه خود را انجام دهد و به موقعیت مناسبی دست یابد.
به این ترتیب همکاری بسیاری از استادان بنام و برجسته این حوزه و نیز پژوهشگران ارجمند از داخل و خارج صدا و سیما و سایر علاقهمندان و ارائه مقالات ارزنده که بسیاری از آنها حاصل پژوهشهای انجام شده در حوزه رسانه و ارتباطات بوده، سرمایه اصلی کار نشریه در طی یک دهه گذشته محسوب میشده است.
پژوهش و سنجش در دهه دوم فعالیت خود نیز خواهد کوشید تا ضمن استفاده از تجارب ارزشمند یک دهه کار و تلاش، گامهای بلندتری در جهت رسیدن به اهداف خود بردارد و در این راه نیازمند راهنمایی و کمک همه استادان، پژوهشگران، مدیران رسانه و نیز همة علاقهمندان است.
شمارهای که اینک در پیش روی شماست دارای مقالات متنوعی پیرامون موضوعات مختلف در حوزه رسانه و ارتباطات است و به صورت جُنگ ارائه شده است. پر واضح است نظرات، انتقادات و پیشنهادهای صاحبنظران میتواند به پر بارتر شدن هر چه بیشتر نشریه کمک کند.
"
"مقاله حاضر میکوشد با ارائه تعاریف گوناگون از فرهنگ و ضرورت توجه به تغییرات فرهنگی در جریان هر تغییر و نوآوری در جامعة بشری، به کارکرد فرهنگی رسانهها نظری بیفکند. در این راستا نویسنده به سه نظریه عمده در زمینة فرهنگ و رسانهها اشاره میکند که عبارتند از: نظریه جامعة تودهوار، نظریه جبر فناوری و نظریه اقتصاد سیاسی. طی شرح این نظریهها، نظریات اندیشمندانی چون هارولد والدانیس، مارشال مکلوهان، زیگموند بامان و اریک فروم آمده است.
بخش دوم مقاله به نظریههای موجود در زمینة فرهنگ و جهانی شدن اختصاص دارد که طی آن ضمن نقد دیدگاههای ارنست گلنر و والراشتاین ابعاد جریان فرهنگی مانند پیدایی خرده فرهنگها، انتقال فناوری و انتقال سرمایه بررسی میشود.
بخش سوم مقاله در برگیرندة نظریههای موجود درباره رسانه و جهانی شدن است که رویکرد سه دیدگاه مارکسیستی، لیبرالیستی و پسامدرن را در این باره بیان میکند. نویسنده در پایان به نتیجهگیری از مباحث مطرح شده میپردازد"
"نویسنده در این مقاله به دستهبندی نظریات گوناگون حوزة ارتباطات و وسایل ارتباط جمعی پرداخته و به طور کلی دو گونه نظریه را شناسایی کرده است: 1ـ ارتباطات به مفهوم وسیلة انتقال پیام و 2ـ ارتباط به معنای تولید معنا و اثرگذاری بر رفتار مخاطب.
اساسِ نوع اول نظریات، فرایندی بودن ارتباط است. بنابراین تحقیقات صورت گرفته در این حوزه مربوط به نوع رسانه، فرستندة پیام، تحلیل پیامهای رسانهای، ویژگیهای مخاطب و اثر و نتیجة رسانههاست که عنوانهای تحقیقات و نظریات مربوط به هر عنصر ارتباط در آن برشمرده شده است.
اساسِ نوع دوم نظریات دلالت معنا و معناشناسی است که در این زمینه به تحلیل متن، تحلیل گفتمان و فرامتن اشاره شده است.
نویسنده در ادامه برای درک انواع تحلیلهای رسانهای و آشنایی با بنیادهای نظری و روششناختی آنها به دستهبندی جرجریتزر دربارة رویکردهای جامعهشناسانه در بررسی پدیدههای اجتماعی اشاره کرده و آنها را توضیح داده است که عبارتند از: ساختارگرایی، تعریفگرایی و رفتارگرایی. سپس تفاوتهای دو گرایش درونی مکتب ساختارگرایی، یعنی گرایش وفاق و گرایش تضاد را بر اساس مدل پرسیکوهن برشمرده و با اشاره به نظریات رالف دارندورف و رندال کولینز، از نظریهپردازان مکتب تضاد، نظریههای انتقادی را در زمرة گرایش تضاد برشمرده است.
در ادامه عوامل مؤثر بر پیدایش و گسترش نظریههای انتقادی ـ اجتماعی را به نقل از دایرهالمعارف «ویکی پدیا» شرح داده که عبارتند از: موقعیت تاریخی، تأثیر نظریههای ماکس وبر، تأثیر نظریة فروید، انتقادگرایی پوزیتیویستی و نظریههای مارکسیستی و اندیشههای مارکس.
در بخش بعدی مقاله ویژگیهای نظریة انتقادی و نظریاتی از اندیشمندان مکتب فرانکفورت همچون هورکهایمر و تئودور آدرنو آمده است.
در بخش سوم مقاله وظایف و کارکرد نظریههای انتقادی از قبیل افزایش آگاهی واقعی مردم، ایجاد تعادل میان اقتدار شخصی فرد و همبستگی اجتماعی، ارتقای اندیشة انتقادی در مقابل عناصر سلطه و ایجاد انسجام و همبستگی اجتماعی شرح داده شده است.
در بخش پایانی نظریههای انتقادی در حوزة وسایل ارتباط جمعی به دو دستة نظریات مارکسیستی و نظریات نئومارکسیستی تقسیم شده و مشخصات و نظریات هر یک دربارة رسانهها آمده است. در این راستا به نظریات برنارد استیگلر دربارة مصرف فرهنگی ایجاد جامعة انبوه و اوقات فراغت اشاره شده است.
در پایان مقاله نویسنده میگوید نظریههای انتقادی در حوزة رسانهها بر دو مسئله اساسی تأکید دارند که عبارتند از 1ـ سیاست متن و 2ـ مسئلهشناسی در مطالعات فرهنگی. وی هر یک از این دو مسئله را به اختصار توضیح داده است.
"
"نظامهای رسمی و غیررسمی آموزش کشورها تأثیر زیادی در رشد و توسعه جامعه دارند. تحقیقات به عمل آمده بیانگر وجود رابطه مستقیم بین رشد اقتصادی و آموزشی جوامع است و این رشد و توسعه به کارایی نظامهای رسمی و غیررسمی آموزش بستگی دارد. از سوی دیگر، گسترش سریع علوم تخصصی در حوزههای گوناگون دانش بشری، راهکارهای جدیدی را برای استفاده از امکانات رسانهای در امر آموزش میطلبد. در نظام آموزش پویا در عصر جدید، که به عصر انفجار اطلاعات مشهور است، نمیتوان به شیوه آموزشهای سنتی که در آن معلم از طریق سخنرانی به انتقال یک طرفه علوم اقدام میکرد، ادامه داد. استفاده بهینه از امکانات و وسایل آموزشی همراه با طراحیهای علمی و نظاممند آموزشی میتواند در آموزشهای مدرسهای تأثیر گذارد. رشد رسانههای آموزشی، از اختراع رادیو و تلویزیون تا عصر حاضر که فناوری اطلاعات و ارتباطات با شکستن مرزهای جغرافیایی بین کشورها در صدد طراحی نظام آموزشی جهانی است، ضرورت نوعی تجدید نظر در شیوههای آموزشی را یادآوری میکند.
در این مقاله نگارنده ابتدا به بررسی مفاهیم گوناگون در زمینه آموزش و رسانه میپردازد و سپس با توجه به اهمیت رسانه تلویزیون در آموزش، ویژگیهای آموزش از طریق این رسانه را به بحث میگذارد. در این مباحث سعی شده است مقایسههایی بین نظام مدرسهای و نظام رسانهای به عمل آید.*
"
"این مقاله به تبیین چگونگی جایگزینی رسانهها چونان ابزار ایجاد و تداوم سلطه به جای قوة قهریه یا فشارهای اقتصادی میپردازد.
نویسنده در بخش اول مقاله با استفاده از نظر اندیشمندانی چون گوستاولوبون، اتولر بینگر، مانوئل کاستلز، دیوید رایزمن، نیل پستمن و نوام چامسکی، به تبیین جایگاه رسانهها در نظام سلطه در عصر جدید میپردازد و استفاده از روشهای اقناع، تبلیغ و دستکاری اخبار را از مهمترین شیوههای تخدیر تودهها و هدایت آنان در مسیر منافع گردانندگان جامعه و صاحبان اصلی قدرت میداند.
بخش دوم مقاله اختصاص به استفادة رسانهها از قابلیتهای زبان در القای اندیشة دلخواه به مخاطبان دارد. نویسنده در این بخش به این نتیجه میرسد که قدرت ساختاری زبان این فرصت را در اختیار گروههای توانمند قرار میدهد تا گفتمان حاکم بر جامعه را به نفع خویش سمت و سو بخشند. رسانهها برای رسیدن به این مقصود، به ایجاد و استفاده از مفاهیم ایدئولوژیک و هژمونیک دست میزنند.
بخش سوم مقاله به عمدهترین اهداف امریکا در نظم نوین جهانی که کنترل جهان است اشاره میکند و فناوریهای نوین ارتباطی، از جمله فناوری ماهوارهای را، از ابزار ایجاد و اعمال این کنترل میداند.
"
"نظریههای هنجاری رسانه به تبیین عملکرد وسایل ارتباط جمعی در چهارچوب ساختار سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی هر جامعه میپردازند و رابطة میان دولت، رسانه و جامعه را مورد بررسی قرار میدهند، با این فرض که انتظارات متقابل میان این سه قطب، بر اساس هنجارهای پذیرفته شده یا ایدئولوژی حاکم بر جامعه ترسیم میشود.
مقالة حاضر تلاشی است برای تحلیل نظامهای رسانهای بر اساس نظریات هنجاری.
نویسنده ابتدا به ذکر تاریخچهای مختصر دربارة شکلگیری نظریات هنجاری پرداخته و طی آن نظریات اقتدارگرا، آزادیگرا، کمونیستی و مسئولیت اجتماعی را از فردسیبرت، پترسون و ویلبرشرام، نظریة رسانههای توسعهبخش را از دنیس مککوئیل و الگوی بازار، الگوی مارکسیست و الگوی در حال توسعه را از آتشول برشمرده است. سپس به ذکر شباهتها و تفاوتهای نظریات یاد شده در زمینههای سمت و سوی ارتباط میان دستاندرکاران رسانه و مردم، تقابل میان فرد و جامعه، نبایدهای برنامهسازی رسانهای، شیوهها و معیارهای گزینش رویدادها و رخدادها، محتوا و درونمایة رسانهها، استقلال حرفهای رسانه و دستاندرکاران آن، کنترل بر رسانههای خارجی، نظارت بر رسانه، روشهای برآورد هزینهها و مالکیت رسانه پرداخته است.
بخش دوم مقاله به ذکر چند اصل از مفاد قانون اساسی جمهوری اسلامی در زمینة برنامهسازی رسانهای اختصاص دارد که موضع نظام جمهوری اسلامی را در قبال مباحثی چون مخاطب، نظام دولتی و ساختار حقوقی، مالکیت و کنترل، جهان واقعی و محیط ایدئولوژیک، تخصص کاری، سازمانی و حرفهای و سازمانهای رسانهای رقیب مشخص میکند.
در بخش پایانی مقاله، برای انطباق گوشهای از عملکرد سازمان صدا و سیما با اصول مطرح شده در قانون اساسی، نتایج سه پژوهش صورت گرفته دربارة تصویر زن در سیمای جمهوری اسلامی ایران با تصویر مطلوب قانون اساسی از زن به عنوان موجودی متعالی و والا مقایسه شده است.
"
"سواد رسانهای به معنای توانایی دستیابی، تجزیه و تحلیل، ارزیابی و انتقال اطلاعات در اشکال مختلف اعم از مکتوب یا غیرمکتوب است. سواد رسانهای چیزی بیش از استفاده ساده از اطلاعات است، فردی که سواد رسانهای دارد قادر است اطلاعات را در کلیة اشکال آن خلق، تولید و منتقل کند.
متن حاضر تلاشی است برای تبیین مفهوم سواد رسانهای و ضرورت آموزش مخاطبان رسانهها به منظور درک رمزها، مفاهیم و ایدئولوژی حاکم بر تولیدات رسانهای که به شکلگیری تفکری منتقدانه و خلاق در مخاطبان رسانهها میانجامد.
نویسنده در این مقاله از دیدگاه زیباییشناسی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، ضرورت کسب سواد رسانهای را تشریح میکند و آن را پایة درک زبان، عناصر اصلی و نقاط تأکید محصول رسانهای، کسب مهارت انتقادی و حتی ایجادکنندة فرصتهای شغلی جدید میداند.
وی در ادامه درک اصولی چون گزینشگری، تصویرسازی، تأیید و القای ایدئولوژی خاص، محوریت اهداف تجاری در رسانهها و ویژگیهای خاص هر رسانه را اساس کسب سواد رسانهای میداند.
نویسنده در پایان مقاله به سرفصلهای آموزش سواد رسانهای اشاره میکند.
"
"بسیاری از صاحبنظران علت موفقیت و شکست نهادها را در تفاوت مدیریت آنها میدانند، زیرا در واقع مدیریت عضو حیاتبخش هر سازمان محسوب میشود. امروزه گسترش روزافزون نهادهای رسانهای به ویژه مطبوعات که یکی از سیستمهای اثرگذار فرهنگی جامعه محسوب میشوند، وجود مدیران لایق و کارآمدی را میطلبد که موفقیت این نهادها را تضمین کنند.
از آنجا که یکی از علل اصلی توسعهنیافتگی رسانهها و به خصوص مطبوعات کشور ما نیز به نوع ساختار سازمانی و شیوه نامطلوب مدیریت آنها بازمیگردد، وجود پژوهشی بنیادی و کاربردی که بتواند با آسیبشناسی جریان مدیریت مطبوعات، به طرح نقایص و کاستیها بپردازد و حداقل زمینه را برای اصلاح این نماد کلیدی جامعه فراهم آورد، ضروری مینماید.
مقاله حاضر چکیده تحقیقی است که بدین منظور در قالب یک رساله دکترا1 تدوین شده است.
فرضیه اساسی تحقیق این است که ساختار و شیوه مدیریت روزنامهها در ایران، فاقد ویژگیهای اثربخشی است. هدف از این تحقیق آن است که ضمن بررسی ساختار سازمانهای مطبوعاتی ایران و مطابقت این ساختار با الگوهای نظری موجود، نحوه مدیریت آنها را مورد ارزیابی قرار دهد و در عین حال، رابطه و تعامل بین مدیریت مطبوعات را با مالکیت آنها بسنجد و در نهایت، با بررسی ضعفها و مشکلات مربوط به مالکیت و مدیریت سازمانهای مطبوعاتی کشور، راهحلهای کاربردی و مناسب را به منظور اصلاح ساختار سازمانی و شیوه مدیریت مطبوعات در جهت نزدیکتر ساختن آنها به استانداردهای مدیریت مطلوب، ارائه دهد.
"
"طی سالهای اخیر اعتیاد به مواد مخدر چونان یکی از مهمترین آسیبهای اجتماعی دستمایه تهیه و پخش برنامههای رادیویی و تلویزیونی قرار گرفته و مجموعههای تلویزیونی متعددی با هدف آگاه کردن مردم از عوارض و پیامدهای منفی این معضل اجتماعی از شبکههای مختلف پخش شده است. یکی از این مجموعهها، مجموعة مسافر است که در این پژوهش با هدف بررسی انگارههای ارائه شده از اعتیاد و معتاد در مجموعههای ایرانی و تبیین نقش رسانههای گروهی در تغییر نگرش و شکلدهی به رفتارهای مطلوب مورد بررسی قرار گرفته است. بدین منظور کلیه قسمتهای مجموعه مسافر (23 قسمت) با استفاده از تکنیک مقولههای تحلیل محتوا بررسی شد. نتایج حاصل نشان میدهد در این مجموعه اختلال سوء مصرف مواد و وابستگی به مواد مخدر بر اساس ضوابط DSMIV (ضوابط تشخیصی و آماری اختلالات روانی) در شخصیتهای اصلی معتاد، قابل تشخیص نیست و ویژگیهای این شخصیتها، بیشتر با اختلال شخصیت ضداجتماعی همخوان است. عوارض جسمانی و روانی ترک اعتیاد و مراکز درمانی ترک اعتیاد از عمدهترین پیامهای مربوط به اعتیاد در این مجموعه محسوب میشوند. فقدان خشونت کلامی و غیرکلامی، تأکید بر نقش گروه درمانی در اعتیاد، اشاره به پذیرش اجتماعی معتاد، تأکید بر درمانپذیر بودن اعتیاد و راههای درمان آن و توفیق نسبی در ارائه چهرهای باورپذیر از شخصیتهای مثبت و منفی از جمله نقاط قوت این مجموعه به شمار میروند. مهمترین نقاط ضعف آن نیز استفاده از برخی کلمات نامتعارف در ارتباط کلامی شخصیتها به ویژه سخنان رکیک و القاب منفی و تحقیرآمیز و اشاره به برخی شیوههای نامتعارف و غیرعملی ترک اعتیاد است.
"
"متن حاضر مرور تحقیقاتی است که دربارة تأثیر تلویزیون بر مهارتهای خواندن و گوشدادن کودکان انجام شده است. البته تأکید بیشتر بر این است که میزان تأثیر تلویزیون بر مهارتهای یاد شدة کودکان بر اساس متغیرهای اصلی چون کوشش ذهنی، زمینة خانوادگی، بهرة هوشی، سن و فعالیتهای شناختی متغیر است.
نتیجهای که نویسنده از مرور ادبیات موضوع میگیرد آن است که تماشای تلویزیون فعالیتهای توجّهی و مهارتهای نگاه کردن کودک را برمیانگیزد و فعالیتهای ذهنی و عملی متنوعی را در او به کار میاندازد که معمولاً در جریان سایر اعمال شناختی چون گوش دادن یا خواندن انجام میشود. با این همه، موضوع به خصوص دربارة کودکان سنین پایینتر از 2 سال و کودکان متعلق به زمینههای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی گوناگون به پژوهش و بررسی بیشتر نیاز دارد.
در این بازنگری نظرهای متناقض پیرامون رابطة تماشای تلویزیون توسط کودکان و مهارتهای خواندن، گوش دادن و نگاه کردن، بررسی شده است."
کودکان و نوجوانان به دلایل گوناگون از جمله محدودیتهای شناختی در درک و پردازش اطلاعات، مخاطبان خاص تلویزیون به شمار میآیند. حجم تحقیقات انجام شده در خصوص رابطه کودکان با تلویزیون نشاندهنده نگرانیهای صاحبنظران و کارشناسان در مورد پیامدهای منفی تماشای تلویزیون و علاقه آنان به افزایش کارکردهای مثبت این رسانه است. در این مقاله وضعیت برنامههای کودکان طی دهة 1990 میلادی به تفکیک حوزههای جغرافیایی و فرهنگی مورد بررسی قرار گرفته است. نویسنده اعتقاد دارد طی این دهه رابطه کودکان و تلویزیون تحت تأثیر رشد فزایندة فناوریهای رسانهای دچار تحولات و دگرگونیهای گسترده شده و مسائلی مانند شیوع خشونت و محتوای غیراخلاقی، کژدیسگی تصویر کودکان در رسانهها و دسترسی کودکان به انواع محصولات رسانهای باعث شده است مسئولان و صاحبنظران اقدامات پیشگیرانهای مانند تصویب قطعنامهها و منشورهای جهانی، منطقهای و ملی، گسترش سواد رسانهای، مشارکت دادن کودکان در تولیدات رسانهای و نظارت بر رسانهها را مورد توجه جدی قرار دهند.