"امروزه در عصری زندگی میکنیم که رسانهها و وسایل ارتباط جمعی تقریباً بر تمام شئون زندگی ما سایه افکندهاند. هیچ موضوع یا مسئلهای را اعم از اقتصادی، اجتماعی، نظامی، فرهنگی و… نمیتوان تصور کرد که رسانهها در آن نقش نداشته باشند. اگر در گذشته خانوادهها مهمترین نقش را در آموزش و پرورش افراد و ایجاد جامعهای امن و سالم برعهده داشتهاند، اکنون رسانهها با پیشرفتهای نرمافزاری، سختافزاری و به طور کلی فناورانه، این نقش را به تصرف و قبضه خود درآوردهاند. دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم بیش از آن که دنیایی واقعی، عقلانی و منطقی باشد، دنیایی مجازی، تخیلی و احساسی است که رسانهها برایمان ساختهاند. متأسفانه باید گفت تصویری که رسانهها به ویژه برای کودکان و نوجوانان از جهان ترسیم کردهاند، اغلب زشت، وحشتناک، ناامن و پر از آشوب و جنگ و نزاع است. خوبیها، زیباییها، دوستیها، ایثارگریها و... کمتر توسط رسانهها نشان داده میشود.
ای کاش وضعیت جهان و عملکرد رسانهها به گونهای بود که نام این ویژهنامة فصلنامه پژوهش و سنجش به جای «رسانه و جنگ»، «رسانه و صلح» انتخاب میشد. اما مرور و مطالعه جنگهای به وقوع پیوسته به ویژه در یک قرن اخیر نشان میدهد که بیشتر جنگها با جنگ روانی و رسانهای آغاز شده و با آن ادامه یافته و پایان گرفتهاند. لهذا پیروزی و شکست کشورها در قالب سیاستهای رسانهای رقم میخورد؛ این رسانهها هستند که پیروزی میآفرینند، مغلوب میسازند و افکار عمومی را به سمت و سویی که میخواهند هدایت میکنند. چنان که میتوان جنگ جهانی اول را جنگ روزنامهای، جنگ جهانی دوم را جنگ رادیویی، جنگ ویتنام را جنگ تلویزیونهای سیاه و سفید، جنگ اول خلیج فارس را جنگ تلویزیونهای ماهوارهای و جنگ دوم خلیجفارس را جنگ رسانههای مدرن نامید. البته باید اذعان کرد که رابطه رسانهها و جنگ یک رابطة دوطرفه و دو سویه است، یعنی، از یک طرف رسانهها در تحریک و تهییج، آمادهسازی و اقناع افکار عمومی برای آغاز، پیشبرد و پایان جنگ نقش دارند و از سوی دیگر، خود جنگ همچون میدان و آزمایشگاهی است که در پیشرفت و توسعه و رشد و تکامل و آزمون اثربخشی رسانهها نقش ایفا میکند. برای مثال، میتوان گفت همچنانکه جنگ اول خلیجفارس در سال 1991، موجبات شهرت بیشتر و تکامل شبکه تلویزیونیCNN را فراهم آورد (به طوری که برخی این جنگ را جنگCNN لقب دادند)، جنگ افغانستان بیشترین کمک را به مطرح شدن شبکه تلویزیونی الجزیره و جنگ دوم خلیجفارس بیشترین کمک را به شهرت یافتن شبکه العالم کرده است.
رسانهها علاوه برنقشهای مختلفی که در جنگ ایفا میکنند، فرماندهی نوعی از مهمترین و اثربخشترین جنگها، یعنی «جنگروانی» را نیز بر عهده دارند. جنگ روانی از جمله جدیدترین سلاحهای جنگی دوران معاصر علیه باورها، اندیشهها، اعتقادات و احساسات افراد است. این جنگ در عین حال که نوعی دفاع به شمار میرود، حالت هجومی نیز دارد، چرا که در عین تقویت روحیة ملت و سربازان خودی، به تضعیف روانی دشمن میپردازد. اهداف مهم جنگ روانی عبارتند از: الف) از بین بردن امید مخاطبان کشور مقابل، ب) ترویج بیاعتمادی نسبت به رهبران کشور مقابل و ج) ایجاد شکاف در جامعه مورد نظر. در اهمیت جنگ روانی همین بس که در سال91-1990 استفاده مناسب امریکا از ابزار اطلاعاتی جنگ روانی موجب شد که در حدود 87000 نظامی عراقی خود را تسلیم کنند.
با توجه به اهمیت و نقش بسیار مهمی که رسانهها در جنگ دارند موضوع این شماره فصلنامه پژوهش و سنجش به جنگ و رسانه اختصاص داده شد.
بیشک بدون مساعدت و همکاری بیدریغ اساتید، اندیشهورزان و پژوهشگران عزیز امکان تهیة چنین مجموعهای میسر نبود. از خوانندگان و مخاطبان فهیم و نکتهسنج انتظار میرود با ارائة پیشنهادها و انتقادهای سازندة خود به مجموعه عوامل دستاندرکار فصلنامه منت نهاده، موجبات رفع خطاها و لغزشهای احتمالی و نیز افزایش غنای فصلنامه را در شمارههای آتی فراهم سازند. توفیق همگان را از خداوند متعال مسئلت دارم.
"
"به منظور توصیف و تبیین هر چه بیشتر نقش و کارکرد رسانهها در جنگ، میزگردی با حضور آقایان دکتر پیمان جبلی، دکتر مجید شاهحسینی و دکتر محمود اربابی تشکیل شد. در این میزگرد سیر تاریخی نقش رسانهها در جنگ، عملکرد رسانهها در جنگ اول و دوم خلیجفارس، عملکرد شبکه العالم در جنگ دوم خلیجفارس، عملکرد رسانهها در جنگ ایران و عراق، چگونگی جلب اعتماد افکار عمومی به اخبار و اطلاعات در زمان جنگ، نقش اینترنت در جنگ و چشمانداز آتی رسانهها به ویژه رادیو و تلویزیون، به بحث گذاشته شده است. ضمن تشکر از شرکتکنندگان در میزگرد، خوانندگان گرامی را به مطالعه آن دعوت میکنیم.
"
"در عصر رسانههای دیجیتال که تصور میشود هیچ محدودیتی بر سر راه دسترسی به اطلاعات و اخبار وجود ندارد، عظیمترین سانسورها و تحریفهای خبری صورت میگیرد. تز جریان آزاد اطلاعات که در چهارچوب لیبرالیسم مطرح میشود، در حقیقت آزادی یکسویة ناشران و صاحبان سرمایه را برای ارسال اطلاعات در نظر دارد نه آزادی عموم مردم برای دستیابی به اطلاعات صحیح، دقیق، مفید و متنوع.
آزادی نشر با آزادی دریافت اطلاعات و اخبار صحیح، کامل و جامع تفاوت بسیار دارد. برای مثال در کشور امریکا که دارای عظیمترین بنگاههای رسانهای جهان است، مطبوعات و رسانهها به خصوص در جریان بحرانها و جنگها، در انجام اصلیترین وظایف خود یعنی تبیین وقایع روز بر اساس حقایق تاریخی، سیاسی و اجتماعی و همچنین انتشار اخبار و عقاید متنوع کوتاهی میکنند.
در جریان حمله امریکا به افغانستان و عراق، سیاست جنگطلبانه دولت امریکا مورد حمایت بسیاری از شبکههای تلویزیونی قرار گرفت.
پروفسور مولانا در مقاله حاضر نشان میدهد که چگونه رسانههای امریکا حقیقت را فدای منفعت صاحبان سرمایه و قدرت میکنند و در زمان جنگ و کشمکشهای بینالمللی برای حفظ مخاطبان و جلب آگهی بیشتر، با تکیه بر شعارهای مردمپسند، بزرگنمایی رشادت نیروهای امریکایی، موجه جلوه دادن کنترل اخبار و استفادة تبلیغاتی از اخبار و اطلاعات با یکدیگر به رقابت میپردازند.
"
"امروزه وسایل ارتباط جمعی از طریق انتقال اطلاعات و مبادله افکار، نقش بسیار مهمی در شکلدهی به افکار عمومی مردم جهان بازی میکنند. بر این اساس میتوان گفت که در دنیای امروزی انسانها محصور در ارتباطات و اطلاعاتی هستند که با ابزار و وسایل گوناگون ذهن آنها را در راستای اهداف از پیش تعیین شده حرکت میدهند.
این نوشتار، بر حسب اهمیت و روانشناسی وسایل ارتباط جمعی در جوامع، به بررسی نقش و کارکردهای ارتباطی و اثرات آن، اقناع، تبلیغ و جنگ روانی میپردازد و در نهایت یادآور میشود که در شرایط جنگی، عملیات روانی اهمیت فزایندهای در به زانو در آوردن دشمن دارد. بر همین اساس میتوان گفت که حقیقت نخستین قربانی منازعات منطقهای و بینالمللی است و وسایل ارتباط جمعی بیشترین مسئولیت را در این فاجعه بر عهده دارند. به کمک این وسایل اطلاعرسانی، میتوان به راحتی راست را دروغ و دروغ را راست جلوه داد بدون آن که کوچکترین مسئولیتی بر عهده کسی باشد.
"
"نقش رسانهها در درگیریهای ملی و بینالمللی جهان معاصر انکارناپذیر است. اگر چه تصور عمومی بر این اصل استوار است که رسانهها در خدمت آگاهسازی مخاطبان و اطلاعرسانی دربارة حوادث جهان پیرامون، قرار دارند، نقش تنشزایی آنها پررنگتر به نظر میرسد تا جایی که در بروز برخی نزاعهای داخلی و خارجی یک کشور، رسانههای خودی یا بیگانه مقصر اصلی شناخته میشوند.
مؤلف در مقاله پیش رو میکوشد تا نقش رسانهها را در جنگ بررسی کند. وی پس از معرفی چند منبع معتبر در زمینه مطالعات جنگ و رسانه، شیوههای اثرگذاری رسانهها بر آغاز یا پایان جنگ را در سه قالب کلی: تسهیلکنندگی، بازدارندگی و اجبارکنندگی توضیح میدهد و دلایل و دیدگاههای مخالفان حضور رسانهها در جریان جنگ را بر میشمارد.
"
"در عصر ارتباطات، جنگها از جنگ رسانهای آغاز میشوند و با جنگ رسانهای ادامه یافته و پایان میپذیرند، پیروزی و شکست کشورها در قالب سیاستهای رسانهای رقم میخورد و این رسانهها هستند که پیروزی میآفرینند، مغلوب میسازند و افکار عمومی را به هر سو که میخواهند هدایت میکنند. رسانههای جمعی با سانسورهای خود واقعیتها را میپوشانند و موضوعات غیرواقعی را بزرگنمایی کرده و واقعی جلوه میدهند.
این مقاله به برخی از تاکتیکهای مهم رسانههای جمعی امریکا و انگلیس برای همراه ساختن افکار عمومی داخل و خارج از کشور با سیاستهای خود در طول جنگ علیه عراق میپردازد و نمونههایی از دیدگاههای رسانهها و مراکز تحقیقاتی اروپا و امریکا را در خصوص جنگ مورد اشاره قرار میدهد چرا که صرف میلیونها دلار برای برپایی کمیسیونها و تأسیس مراکز تحقیقاتی دربارة نقش مطبوعات در جنگها و تأثیر آنها بر کاهش یا افزایش درگیریها نشان از اهمیت این موضوع دارد.
شبکههای خبری با صرف هزینههای گزاف و پذیرفتن خسارات و تلفات همچنان به وظیفه خطیر خود ادامه میدهند و تا جایی پیش میروند که برخی شبکه های خبری مطالبی را حتی پیش از دسترسی دولتها به آن پخش میکنند. در این مقاله به نمونههایی از این سیاستها اشاره شده است.
"
"رادیو کمهزینهترین و در دسترسترین رسانهای است که به خصوص در زمان بروز بحرانها و جنگ کاربرد وسیعی مییابد چرا که منطقة پوشش امواج آن وسیع است و مخاطبان حتی در حال حرکت امکان شنیدن پیامهای آن را دارند.
رادیو در عین حال که نقش انکارناپذیری در اطلاعرسانی و پخش اخبار دارد میتواند دروغگوی بزرگی هم باشد زیرا تصویر مستند، همزمان و زندهای از رویدادها ارائه نمیکند. از سوی دیگر، پیام آن در فضا منتشر میشود و سندی از آن در دست مخاطب باقی نمیماند؛ مخاطب برای تجسم صحنههای ترسیم شده توسط رادیو باید از قوة تخیّل خود استفاده کند. بر این اساس، صاحبان قدرت به منظور ایجاد جنگ روانی؛ قبل، حین و بعد از جنگهای نظامی با ارائة اطلاعات ساختگی از منابع غیرموثق و غیرواقعی سوء استفادههای فراوانی از رادیو میکنند.
مؤلف در مقالة حاضر، به نقش رادیو طی جنگ جهانی دوم، جنگ سرد، جنگ اول و دوم امریکا و عراق و جنگ عراق با ایران پرداخته و استفادة تبلیغاتی از رادیو جهت تضعیف دشمن یا ایجاد جنگ روانی برای به زانو در آوردن نیروهای جبهة مقابل را تشریح کرده است.
"
"در این مقاله با استفاده از مضامین حقوقی، مفاد معاهدات بینالمللی و قوانین کشورهای قدرتمند نشان داده شده است که چگونه مرزهای حقوقی و به ظاهر موجه تفویض اختیار به دولتها به منظور تعدی به آزادیهای مشروع شهروندان، استراق سمع، سرقت اطلاعات شخصی و ورود به حریم خصوصی افراد ترسیم میشوند و چگونه با سوء استفاده از عبارت «حفاظت از امنیت عمومی» تمام محدودیتهای قانونی و اخلاقی از پیشِ پای مأموران امنیتی برداشته میشود و رسانهها را دچار محدودیت میکند.
این مقاله در دو بخش مفاهیم کلی و ارائة مصداقهای عینی تنظیم شده است.
نویسنده در بخش اول، پس از تعریف امنیت و ابعاد آن، به گونهشناسی امنیت، بررسی تأثیر رسانهها بر امنیت و نسبت حقوق با امنیت و نظم عمومی پرداخته است و در بخش دوم، با عنوان امنیت و رسانه از دیدگاه حقوق بینالملل با ارائه مفاد تعدادی از قوانین بینالمللی و قوانین امریکا (به ویژه قانون جدید معروف به «وطنپرستی») مفاهیم مذکور در بخش اول را بررسی کرده است.
در انتهای بخش دوم نیز مفهوم امنیت و امنیت رسانهای در حقوق ایران مورد ارزیابی قرار گرفته است"
"بررسی کارکرد وسایل ارتباط جمعی و شیوههای خبری آن در غرب، نشان میدهد که در این شیوهها اهداف خاصی برای اغوای مخاطبان تعقیب میشود.
نویسنده با استفاده از نظریه «انگارهسازی» پروفسور مولانا و جرجگربنر و همچنین نظریه «جذب در بازی» پییربوردیو، به بررسی شیوههای فنی خبررسانی رسانههای تصویری امریکا در جنگ دوم خلیجفارس میپردازد و نتیجهگیری میکند که این شیوهها در جهت نظریههای «انگارهسازی» و «جذب در بازی» مخاطبان را سرگرم میسازند به گونهای که جنگ به صورت یک بازی سرگرمکننده رایانهای در میآید تا واقعیتها به همان گونهای که غربیها میخواهند در ذهن مردم جهان تصویر شود.
همزمان با بهرهگیری غرب از این شیوههای خبری، ورود رسانههای جایگزین مانند پایگاههای اینترنتی و وبلاگنویسی خبر، فرصتهای مناسبی برای شکستن انحصار خبری غرب ایجاد کرده است. افزایش کاربرهای اینترنتی در زمان جنگ دوم خلیجفارس به دلیل همین شکستن انحصار خبری بود. در این جنگ مردم سراسر جهان میتوانستند خاطرات روزانه سربازان امریکایی و مردم بغداد را از طریق وبلاگها بخوانند. آیا چنین شرایطی به معنای شکست شیوههای خبری غرب در آینده خواهد بود؟
پاسخ نویسنده به این پرسش البته مثبت است
"
"زبان، نمادی قراردادی برای بیان مفاهیم است. معناشناسی یا سیمانتیک شاخهای از علم ارتباطات است که به بررسی معانی مترتب بر زبان مورد استفاده در جریان یک ارتباط میپردازد. همان گونه که با جا به جا کردن واژههای یک جمله میتوان عبارتی جدید با معنایی تازه پدید آورد. جایگزینی یک واژه با مترادف آن به دلیل تفاوت در بار عاطفی میتواند معنایی کاملاً متفاوت به ذهن القا کند. بر این اساس، در جریان دستکاری اذهان مخاطبان میتوان برای مثبت یا منفی جلوه دادن امری خاص، برای نامگذاری، توصیف یا اطلاعرسانی، از لحن، واژهها، نامها و جملهبندیهای خاص استفاده کرد.
انتخاب نامهای آشنا و مثبت برای پدیدهها و اشیای مخرب ]همچون (موشک) پاتریوت = میهنپرست[، القاب هراسانگیز برای افراد یا اشیای مورد خصومت صاحبان قدرت (بنیادگرایان افراطی = مبارزان فلسطینی) به کارگیری جملات با بار مثبت برای توصیف اعمال وحشیانه (جنگ امریکا با عراق = نبرد آزادسازی) و… از جمله ترفندهای رسانهای برای ایجاد معانی نادرست اما مورد نظر در ذهن مخاطبان است.
مقالة حاضر تلاشی است در جهت روشن کردن اذهان مخاطبان رسانهها نسبت به آنچه به عنوان واقعیت دریافت میکنند اما اثری از واقعگرایی در آن نیست.
"
"جنگهای جدید نه تنها موجب ویرانی شهرها و آبادیها و کشتار وسیع انسانها میشوند بلکه فکر، عقیده، شجاعت، اطمینان و میل به جنگیدن را در انسانهای مورد هجوم از میان میبرند.
«جنگ روانی» با استفاده از رسانههای جهانگستر پدیدهای است که چهرة جنگهای دوران پست مدرن را تغییر داده است، تا آنجا که حتی زمان آغاز و پایان یک جنگ چندان مشخص نیست.
مؤلف در مقاله حاضر میکوشد با تبیین مفهوم جنگ روانی، اهداف جنگ روانی، ابزار سیاسی و برخی از تاکتیکهای آن از قبیل: تنهاسازی دشمن و آتش تهیه (تدارک آتش تبلیغاتی) را توضیح دهد و نحوة ارسال اخبار و تصاویر توسط خبرنگاران و تصویربرداران حاضر در صحنة جنگ عراق و امریکا را با توجه به تأثیر آن در پوشش اخبار این جنگ نشان دهد"
"مقالة حاضر (از صاحبنظر سرشناس نوام چامسکی) بحثی است در خصوص اشغال کویت توسط نیروهای عراقی و نحوة برخورد امریکا با این تجاوز با محوریت نقش رسانهها در بازتاب وقایع این دوره. در این جهت نویسنده در ابتدا با پرداختن به اهداف اصلی امریکا و بریتانیا در جنگ آغاز سخن کرده است و ضمن این بحث و به ویژه بحث پوششهای رسانهای، نحوة برخورد رسانهها با حوادث و اتفاقات این جنگ را به نقد کشانده است. به هرحال، عملاً مقالة حاضر هم انتقادی است از سیاستهای امریکا و هم عدم ایفای مسئولیتهای رسانهها در این کشور و در بریتانیا. خواننده باید توجه داشته باشد که بسیاری از جملات نویسنده مشحون از طنز است و بدین لحاظ به هنگام خواندن آن باید بتواند جملات طنزآمیز را از جملات عادی تفکیک نماید. این مقاله صرفنظر از موضوع اصلی آن میتواند دریچهای باشد برای درک مسئله خبررسانی و معضلات آن، حتی در کشورهایی که به اصطلاح آزادی مطبوعات در آنها امری بدیهی نمایش داده شده است و امید است از این جهت بتواند خوانندگان علاقهمند را برانگیزد تا خود نیز به نقدهای رسانهای برانگیخته شوند و این مهم را تنها به نویسندگان خارجی و خصوصاً غربی وانگذارند. چه بسا اگر در این جهت از روشهای پژوهشی صحیح پیروی شود، نویسندگان داخلی به مراتب با روشنی و اشراف بیشتر و صحیحتری به شکافتن معضل خبررسانی در دنیای نوین و به ویژه در ارتباط با جهان سوم نایل آیند.
"
"در حوزه ارتباطی از جنگ روانی به عنوان صورت شدید انگارهسازی و برجستهسازی یاد میشود. هدف جنگ روانی این است که مخاطب را از نظر روانی شکست بدهد. البته از لحاظ ساز و کارهای تأثیرگذاری در شرایط جنگ و صلح عملکردها متفاوت است. در شرایط جنگی، تأثیرگذاری دشوارتر میشود چون مخاطب میداند وارد جنگ شده است یا دست کم به او گفته شده که رسانه میخواهد تو را تحت تأثیر قرار دهد.
مخاطبان میدانند که در شرایط جنگی، رادیوی دشمن بر مبنای تبلیغات صحبت میکند و از همین رو با گارد بستهتری وارد ارتباط میشوند، اما انگارهسازی و برجستهسازی صورتهای پیچیدهتری دارد و اصلاً مربوط به زمان خاصی نیست. انگارهسازی همیشه میتواند تأثیرگذار باشد و عمل کند. در مباحث نظری مربوط به انگارهسازی، سؤالات زیر مطرح است:
چه چیزی باعث تغییر میشود؟ رسانهها چه نقشی در تغییرات ایفا میکنند؟ رسانهها چگونه میتوانند بر نحوه درک ما از این تغییرات تأثیر بگذارند؟
در این «مقاله عقیدهای» (Opinion Article) جنبههایی از این موضوع تشریح میشود.
"
"نگارندة این مقاله، با اشاره به نقش مهم رسانههای گروهی به عنوان رکن چهارم دموکراسی، به تشریح چگونگی پوشش ناقص و یک جانبه اخبار مربوط به تهاجم نیروهای امریکایی و انگلیسی به عراق و کوتاهی رسانههای گروهی غرب به ویژه نیوزیلند در انعکاس صحیح این رویداد میپردازد و موضوعاتی چون حمله مستقیم به خبرنگاران، ترتیب نمایش موهوم تبلیغاتی از سرنگونی مجسمه صدام در بغداد، سرپوش گذاردن بر تلفات غیرنظامی و جنگ رسانهای را مورد بررسی قرار میدهد.
وی در پایان، با طرح برخی پرسشهای بدون پاسخ درباره جنگ عراق، بر لزوم تلاش رسانههای گروهی جهان در عمل به رسالت واقعی خود در تبیین دموکراسی و یافتن پاسخ مناسب برای این پرسشها تأکید میورزد.
"
"نگرش تجاری به خبر و آراستن آن همچون یک کالای قابل فروش به مخاطب، سبب انحراف از اخلاق حرفهای روزنامهنگاری شده است. تا چندی پیش عقیده بر این بود که با افزایش دانش و تواناییهای فنی، قدرت همدلی نوع بشر نیز افزایش خواهد یافت اما امروز که انسان بر قلة فناوریهای مافوق تصور ایستاده و رسانهها مرزهای زمان و مکان را درنوردیدهاند، هراس از جنگ، آن هم نه جنگی محدود به دو کشور خاص بلکه جنگی فراگیر و بینالمللی قلب بشریت را تسخیر کرده است.
در این میان رسانهها نه تنها کمکی به حل منازعات نمیکنند بلکه در جریان بحرانهای داخلی و خارجی، خود به عنوان یک پای منازعه وارد میشوند.
رسانهها با پاره حقیقتگویی، اغراق یا بیاهمیت نشان دادن خسارات جنگ، کتمان یا اندک جلوه دادن مخالفتهای عمومی با سیاستهای جنگطلبانه و ارائه اخبار بحرانها و منازعات به نحوی هیجانانگیز، به همسویی با سیاستهای جنگطلبانة صاحبان قدرت میپردازند.
مؤلف در مقالة حاضر میکوشد نحوة عمل رسانهها را در دامن زدن به جنگها و بحرانها نشان دهد.
"
"حکومتها با توجه به اهمیت رسانههای گروهی در انتقال ایدئولوژیها و سیاستهای مورد نظر خود، در استفاده از آنها تردید نمیکنند. استفاده تبلیغاتی بدین منظور میتواند نتایج متفاوتی در پی داشته باشد اما این که چنین تبلیغاتی تا چه حد مؤثر واقع میشود بستگی به عوامل متعدد دارد که از آن جمله میتوان به باورها، تعصبات و پیشفرضهای افراد هر جامعه اشاره کرد. مطلب حاضر، استفاده تبلیغاتی از رسانه را در حکومتهای شوروی و آلمان نازی به عنوان کشورهای توتالیتر مورد بررسی قرار میدهد و ضمن مطرح کردن شیوههای مختلف بهرهگیری از رسانهها، میزان کارایی آنها را ارزیابی میکند. در پایان، تبلیغات کشورهای امریکا و بریتانیا در دوران جنگ جهانی دوم مطرح میشود و دلایل استفاده از تبلیغات، نوع رویکرد و میزان موفقیت هر کشور مورد بررسی قرار میگیرد.
"
"این مقاله برگرفته از کتاب «حمله به عراق: آنچه رسانههای خبری به شما نگفتند»، نوشتة پروفسور نورمن سالومون و ریس ارلیچ است. متن حاضر ادغامی از دو فصل این کتاب است که به طور کامل توسط نگارنده ترجمه شده است. شایان ذکر است که نگارش و چاپ این کتاب چند روز پیش از آغاز جنگ عراق به اتمام رسیده است، اما موضوع مقاله بسیار کلیتر از جنگ عراق است و حال و هوای غالب بر رسانههای امریکایی را به ویژه در هنگام جنگ و بحران نشان میدهد.
"
"عملیات روانی1 تلاشهای برنامهریزی شدهای است برای تغییر ادراکات2 و در نهایت رفتار مخاطبان معین. اجرا و انجام موفقیتآمیز سناریوی عملیات روانی توسط رسانهها مستلزم درک درست آنان از مخاطبان آماج و شگردها، روشها و ابزارهای مورد استفاده در ترغیب و متقاعد کردن3 آن مخاطبان است. از همین رو طراحان عملیات روانی رسانهای باید به اطلاعاتی در مورد فرهنگ، شرایط و ویژگیهای اجتماعی ـ سیاسی مخاطبان و موقعیت و شرایط کنونی حوادثی که استفاده از عملیات روانی را ناگزیر کرده است، دست یابند. ناگفته آشکار است که چنین اطلاعاتی باید درست، به روز و مرتبط با موضوع عملیات روانی باشد. افزون بر آن، طراحان و سناریونویسان عملیات روانی رسانهای باید از توان و قابلیت غربالگری آن اطلاعات نیز برخوردار باشند. مشخص کردن فرایند دستیابی و بهرهگیری از منابع چندگانة اطلاعات و ترکیب و ارتباط دادن دادهها به الگوی مربوط به مخاطبان آماج نوعی غربالگری اطلاعات مربوط به سناریوی عملیات روانی است. در این نوشتار راه و روش عملیات روانی، دادههای اصلی مورد نیاز برای تحلیل مخاطبان آماج و بینش لازم در فرایند غربالگری اطلاعات برای بهرهگیری از آن در جنگ روانی رسانهای بررسی میشود، سپس شواهد مربوط به کنترل اذهان جهانیان توسط رسانهها مرور خواهند شد.
"
"کودکان جزء اصلیترین مخاطبان رسانهها هستند. قدرت پردازش و تجزیه و تحلیل درست اطلاعات و اخبار دریافتی، در کودکان کمتر از بزرگسالان است و وقتی شاهد تصاویر و اخبار جنگ و خشونت از رسانهها هستند به دلیل ناتوانی در انطباق موقعیتهای زمانی و مکانی، احساس ناامنی و خطر میکنند. این امر عوارض جسمی و روانی متعددی در پی دارد؛ عوارضی از قبیل ترس، اضطراب، بیخوابی، بیاشتهایی و کابوسهای شبانه.
در گذشته به دلیل پخش اخبار در ساعات معین، این امکان برای والدین وجود داشت که کودکان را از دیدن و شنیدن اخبار و تصاویر خشونتآمیز منع کنند اما امروز، با انتشار لحظهای اخبار جنگ و رقابت شبکههای اطلاعرسانی با یکدیگر، چنین امکانی وجود ندارد.
مؤلف در این مقاله میکوشد با ارائة اطلاعاتی دربارة برداشتها و واکنشهای کودکان در برابر اخبار جنگ و سوء استفادة صاحبان رسانهها از دقت و توجه کودکان نسبت به حوادث پیرامون، راهنماییهای لازم را جهت کاهش اثرات تماشای صحنههای خشونتآمیز در کودکان به والدین عرضه کند.
"
"«شکست قطعی و انهدام دشمنان در زمانی سریع، حمایت از دوستان امریکا با هر چهرهای که دارند، حمایت از دموکراسی ظاهری در مواقع ضروری، دوستی با اسرائیل و تثبیت آن در خاورمیانه، کنترل و حفظ منابع انرژی و نفت در دراز مدت، توسل به نیروی نظامی به رهبری واشنگتن، مقابله با تهدیدهای بالقوه و بالفعل جهان سوم علیه امریکا و غرب، مهار اقتصادی و نظامی جهان سوم، گسترش جنگها به جهان کم توسعه و… روح نظم نوین جهانی مورد نظر امریکا را تشکیل میدهد».
در عصر رسانههای جهانی و چندرسانهایها، رسانههایی مورد توجه و حمایت قدرتمندان جهان قرار میگیرند که از نظم نوین جهانی حمایت کنند اما از آنجا که امکان انتخاب رسانه و پیام در عصر سوپرمارکتهای رسانهای فراهم شده، مخاطبان در انتخاب رسانه برای دستیابی به پیام مورد نظر خود از آزادی بیشتری برخوردارند.
مؤلف در مقالة حاضر میکوشد با نشان دادن گوشهای از تلاشهای مردم جهان برای مخالفت با جنگ و دستیابی به اطلاعات صحیح از یک سو اقدامات رسانهها را برای ارسال اخبار جنگ عراق و امریکا بر روی سایتهای اینترنتی بازگو کند و از سوی دیگر به اقدامات طرفداران جنگ برای نابود ساختن این سایتها بپردازد.
"
"این مقاله به بررسی عملکرد رسانه در جنگهای دهههای 60 ، 70، 80 و پس از آن میپردازد و به این نکته اشاره دارد که از آغاز توسعة مطبوعات در پایان قرن نوزدهم و از طریق رشد سایر رسانههای گروهی و ارتباطی در صد سال بعد (رادیو، فیلم، تلویزیون و اینترنت)، رسانهها نقشی بحثبرانگیز در طول جنگ بازی کردهاند. کارکرد رسانه را در این دوران میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
1ـ دهههای 60 و 70، دهههایی هستند که رسانه آزادانه به فعالیت خود میپردازد و در انتقال اخبار جنگ، هیچ گونه سانسوری اعمال نمیکند. در واقع رسانهها به خصوص تلویزیون با نوعی انفعال نسبت به ارزشهای سیاسی نظام حاکم، تصاویر واقعی و عینی جنگ را در معرض دید مخاطبان قرار میدهند.
2ـ پس از گذشت دهههای 60 و 70 با شکست کشورهایی مانند امریکا در مقابل ویتنام و… دولتمردان سیاسی رژیمهای خودکامه و رژیمهای دموکرات به دلیل اثرگذاری رسانهها بر افکار عمومی آزادیهای رسانهای را محدود کردند.
بررسی این کارکردها نشان میدهد که به هر ترتیب نقش رسانه در طول دهه 90 و پس از آن به نقشی پراهمیت برای نظامهای حاکم تبدیل شده است.
"
"در زمان جنگ، بیشترین خطر هنگامی متوجه خبرنگاران است که در منطقهای پر از اسلحه، بمب، مین، راکت و… فعالیت میکنند. بهترین وسیلة دفاعی خبرنگار آگاهی اوست. یک خبرنگار جنگی باید آگاهیهای اولیه را در مورد انواع مختلف سلاحها، بیانیههای نظامی، نقشههای جغرافیایی و سریعترین راه خروج از منطقة خطر داشته باشد.
خبرنگاران قبل از اعزام به مناطق جنگی باید آموزش کامل ببینند. برای مثال، هنگام عبور از ایستگاههای بازرسی بهتر است با حفظ آرامش و ادب و با بهرهگیری از مهارتهای ارتباطی امنیت خود را تضمین کنند. خبرنگاران برای حفظ جان خود باید نکاتی را مد نظر داشته باشند که مشروح آن در مقاله حاضر آمده است.
در درگیریهای طولانی مدت و عمیق که تصاویر آن به تمام نقاط فرستاده میشود، احتمال خطر بالاتر میرود. تخمین زده شده است که در 25 ماه اول قیام فلسطینیان علیه اشغالگران اسرائیلی (سپتامبر 2000 تا نوامبر 2002) 2645 نفر کشته شدهاند که در میان آنان تعداد زیادی از خبرنگاران نیز دیده میشود. محدودیتهای بیشمار مناطق جنگی و شرایط دشوار آن بر کیفیت پوشش خبری و موثق بودن گزارش خبرنگاران لطمة زیادی وارد میکند.
"
"رابرت جنسن نویسندة Progressive میگوید: «اگر پوشش خبری دو هفتة اول جنگ نشانة چیزی باشد، در حقیقت نشانة به شکست انجامیدن موفقیتهای خبرگزاری ایالات متحده امریکاست. در طول جنگ هیچ بحث و مناظرة مهمی در برنامه های اصلی شبکههای CBS، ABC، NBC یا PBS جریان نداشت و رسانهها حتی اطلاعات واقعی را نیز به خوبی بیان نمیکردند».
تحلیلهای جانبدارانة ژنرالهای اسبق ارتش از جنگ، گزارشهای غیرواقعی در مورد خواستههای مردم عراق و تلفات آنها، تروریسم قلمداد کردن دفاع نیروهای عراقی و نام بردن از بمباران غیرنظامیان عراقی به عنوان درمان ظلم و بیداد، عمده مطالبی بود که طی جنگ امریکا و عراق از رسانههای امریکا پخش میشد.
عملکرد نامطلوب رسانههای امریکا خشم مردم عراق از نحوة توصیف وقایع جنگ و بیاعتمادی جهانیان نسبت به این رسانهها را در پی داشت. این بیاعتمادی، منتقدان رسانهای را به این باور رساند که مطبوعات و دولت نسبت به یکدیگر وفادارند زیرا هر دو در زمرة ثروتمندان و نخبگان قرار دارند. در حقیقت رسانهها شرکتهای بزرگی محسوب میشوند که منافع اقتصادی و سیاسی را با نخبگان کوچکی که دولت ایالات متحده را در دست دارند تقسیم میکنند و همواره این سؤال را بیجواب میگذارند: چرا هیچ گاه مردم به عنوان عامل موازنه در بحث و گفتگوها شرکت داده نمیشوند؟
ماریلن دیامند در مقالة حاضر میکوشد تا گوشهای از تحریفات خبری رسانههای امریکا را در جنگ اخیر با عراق بازگو کند و نقش مطبوعات و سایر رسانهها را در ارائه اخبار ناعادلانه و غیرمنصفانه مورد بررسی قرار دهد.
"
"با شروع سال 2003، کوس جنگ از سوی امریکا نواخته شد و علیرغم مخالفتهای رسمی جهانی، جنگ امریکا علیه عراق با شعار مبارزه با تروریسم و سلاحهای مرگبار آغاز شد.
امریکا که همچون سال 1991 (جنگ خلیجفارس)، بار دیگر به دنبال مکانی برای آزمودن تجهیزات نظامی و الکترونیکی خویش بود، با به کار بستن ترفندهای روانی در صدد برآمد تا ضمن پیشگیری از تکرار تجربة تلخ ویتنام، جنگی را که تصور میشد چندین ماه یا حتی چندین سال به طول بیانجامد در کمتر از یک ماه به نتیجه برساند.
این مقاله اشارهای کوتاه اما مستند به پشت پرده این جنگ دارد.
"