به درستی مشخص نیست مجموعه فرایندهایی که امروزه تحت عنوان جهان گستری شناخته میشوند از چه زمانی آغاز شدند. تنها میدانیم که از مدتها پیش، این احساس که سرعت و ماهیت تحولات، موجب سرعت گرفتن سرسامآور گروهی از فرایندهای موجود و تغییر ماهیت برخی از آنها و نیز پایداری فرایندهای جدید شده، به وجود آمده بود. خلق مفهوم جهان گستری که به منظور سادهسازی، درک بهتر و اندیشیدن درباره این تحولات صورت گرفت، درحوزه نظر و عمل تلاشهای فشردهای را به همراه آورده است. پیروان ادیان و مذاهب الهی و مادی، مکاتب فکری بزرگ در علوم اجتماعی، اقتصاد، سیاست و فرهنگ، هریک از منظر خود مباحثی را درخصوص فضای مفهومی این واژه مطرح کرده و به نظریهپردازی درباره گذشته، حال و آینده جهان در پرتو آن پرداختهاند.سؤالات بیشماری نیز مطرحاند، ازجمله این که: ماهیت این فرایند چیست؟ آیا جهان گستری فرایند جدیدی است یا سابقهای دیرینه دارد؟ آیا مجموعه تحولاتی که امروزه در حوزه این واژه جدید قرار میگیرند، تحولاتی خودجوش Spontanous هستند یا توسط گروهی خاصی از کنشگران اداره میشوند؟ آیا آنچه که امروزه در حوزههای فناوری، اقتصاد، سیاست و فرهنگ میبینیم جهانی شدن است یا جهانی سازی؟ آیا پروژه است یا پروسه؟ این تحولات چه آثاری به همراه خواهند داشت؟ برسر حاکمیت دولتها، اقتصادهای ملی، فرهنگهای بومی و هویت ملی و سنتی چه خواهد آمد؟ کنشگران عمده درجهان آینده کیاناند، کدام یک تاثیر گذارترند؟ جامعه آینده از حیث ماهیت و نوع تعاملات و کنشها چگونه جامعهای خواهد بود؟
با دکتر کاظم معتمدنژاد قرار ملاقات و مصاحبه داریم.ساعت 2 بعدازظهر،پس از شرکت در جلسهای طولانی از دانشگاه علامه، از راه میرسد.میپرسیم، اگر خستهاید و صلاح میدانید،گفتوگو را به زمان و مکان مناسبتری موکول کنیم. میگوید، هیچ گاه برای صحبت کردن خسته نیستم. پای صحبت او مینشینیم و گاه حرفهای اورا با پرسشهای دیگری قطع میکنیم، که بیشتر بازتاب و نشانه تاثیر سخنان خود اوست و هدفمان ایجاد فرصت و فضایی برای تمدید نیروی استاد. متن حاضر حاصل دیدگاههای استاد درخصوص مهمترین سؤالاتی است که در حوزه مطالعاتی جهانی سازی مطرحند.
آقای دکتر شریعتمداری،ضمن اشاره به تفاوت تلقی کشورهای غربی و کشورهای درحال رشد از مقوله جهانی شدن، دلیل این تفاوت را در رشد فناوری در کشورهای غربی میداند؛رشدی که سبب شده تا کشورهای غربی چنین تصور کنند که لازم است دیگر کشورهای جهان درهمه زمینهها از جمله علم، فرهنگ، اخلاق و... از آنها تبعیت کنند. ایشان سپس با رد این عقیده، دوعامل اساسی برای اجتناب از این تحمیل و به عبارتی شبیخون فرهنگی را روشن بودن تعریف فرهنگ و رشد تربیت عقلانی به جای تربیت عادتی در کشورهای درحال توسعه میداند.
بهنظر آقای دکتر شعبانی، جهانیشدن نتیجه تحول تاریخی مطامع غرب در پنج قرن گذشته است که به صورت نیروی خلاق، در گسترهای جهانی واردشده است. او میگوید، با مهاجرت برخی از اروپاییان در قرن19، آمریکا برغرب نیز مسلط شد. وی تنها راه مقابله با جهانی شدن را نوسازی بخشهایی از هویت اساسیمان میداند که نشانه موجودیت انسانی ما است. به عقیده او، ما میتوانیم، بدون ترس از جهانی شدن، باتکیه بر خلاقیت، دست به انتخاب بزنیم
آقای دکتر سلطانیفر معتقد است. فناوریها سبب شدهاند که مسیر خبری دوسویه شود و کشوری که حرفی جهان پسند دارد، آن را مطرح سازد. این فوریترین تاثیر فرایندی است که به آن جهانی شدن میکوییم، دراین جریان، شکل و ماهیت اقتدارگری تغییر کرده و فناوری برتر موفقتر است. وی میگوید، وجود دو مشخصه عقلانیت و فردیت، به منزله مشخصههای جهانی شدن، وضع را از گذشته متمایز کرده است. به عقیده وی، جهانیشدن جریان بسیار عظیمی است که بدون فناوری و خرد نمیتوان با آن مقابله کرد. او تاکید میکند، اگر چنانچه ملتی هرچه زودتر با ابراز فنی وارد این میدان شود، سهم بیشتری در فرهنگ جهانی خواهد داشت.
بهنظر آقای آذرنگ، جهان گستری دور تازهای است در تمدن رایج کنونی حاکم برجهان که براثر انقلابها و تحولات در عرصه اطلاعات و ارتباطات پیش آمده است. او براین عقیده است که هر بحرانی الزاما نگران کننده نیست، باید آن را درست شناخت و راه حل مناسب در پیش گرفت.
وی پیشنهاد میکند که در ماجرای جهانی شدن تصمیمگیریها را برپایه بررسیها و دیدگاههای کارشناسی - تخصصی استوارکنیم. به زعم او، برخی پدیده جهانی شدن را حتی با پدیده اطلاعات یکی دانستهاند. از این دیدگاه، چنانچه اطلاع را در اختیار داشته باشیم، میتوانیم روند امور را در مسیر دلخواه به شکل دلخواه تغییر دهیم.
کشورهای جنوب در فرایند جهانی شدن و توسعه رسانههای جمعی با فرصتها و چالشهایی روبهرو خواهند شد که شامل 1- قومیشدن رسانههای جمعی 2- توسعه رسانههای آلترناتوی 3- طراحی سیاستهای جامع رسانهای 4- بینالمللی شدن رسانههای جمعی در داخل کشورهای جنوب است. زیر ساخت جدید ارتباطی مورد نظر کشورهای صنعتی نیازها و ویژگیهای خاص کشورهای جنوب را در نظر نگرفته است. پدیده پیچیده جهانی شدن خود محصول توسعه حوزه تجارت بینالمللی و لیبرالیزهشدن سیاستهای اقتصادی، ارتباطی و سیاسی درعصرجهانی است. واکنش های ابرازشده در برابر پدیدهجهانی شدن از تطبیق با فرایند جهانی گرایی تا اتخاذ رویکرد بومی گرایی یا منطقهگرایی در نوسان بوده است. آینده این فرایند به موازنه موجود میان قوانین ناظر برتوسعه اقتصادی، ادغام ارتباطی و استقلال فرهنگی و نیز رابطه متغیر میان حکومتها، سازمانهای بینالمللی، شرکتها و افراد بستگی دارد.
دراین مقاله مولف با رویکرد ارزیابی امنیتی فرایند جهانی شدن در قرن بیستویکم به ابعاد تهدیدزای جهانی شدن و به تعبیر دیگر، پروژه حاکمیت فرهنگ غربی میپردازد. این نوشتار با تاکید بر بازیگر اصلی فرایند جهانیشدن یعنی رسانه،مفهوم رسانهای شدن زندگی را بررسی میکند. در مفهوم اخیر رسانهها به عنوان مراجع هویتهایی مطرح میشوند که هم شان دولتهای ملی ماهیت جامعه انسانی را شکل میدهند.
سیر تکوین و تحول ایده جهانی شدن در بعد رسانهای و ارزیابی امنیتی آن با توجه به آثار اجتناب ناپذیر حضور رسانهها در زندگی بشر و طرح راهکارهای جبران کننده بخش دیگری از محتوای مقاله را شامل میشود.
نویسنده در بحث تبارشناسی جهانی شدن سه دوره تبلیغات، ارتباطات و اطلاعات را بررسی میکند و در نهایت با معرفی ویژگیهای جامعه بشر در قرن بیستویکم اذعان میدارد که جامعه جهانی شده پس از عصر اطلاعات اکنون دوره فترت خود را سپری میکند و این دوره به تحقق جامعه شبکهای ختم میشود. وی در ادامه باب بررسی تفسیرهای مختلف از مفهوم جامعه شبکهای را میگشاید و بااین مبحث موضوع تبارشناسی جهانی شدن را به پایان میرساند.
دراین مقاله نویسنده پس از اشاره به تعاریف و مفاهیم واژه و بررسی آنها، به وجه اشتراک همه آنها یعنی انواع همگرایی در حوزههای جغرافیایی، اقتصادی،ارتباطی - فرهنگی، سیاسی- اجتماعی و نهایتا همگرایی اساسی یا حکومت جهانی میپردازد.
از دیدگاه همگرایی جغرافیایی فرایند جهانی شدن‚ دنیا را کوچکتر و مردم دنیا را به هم نزدیکتر میکند و تحت تاثیر رویدادهای مختلف جهانی قرار میدهد. طرفداران این دیدگاه، جهانیشدن را حرکتی طبیعی، اجتنابناپذیر و بدون دخالت قدرتی جهانی میدانند، اما نویسنده این تعریف را جامع قلمداد نمیکند و بعید میداند که ساکنان مناطق گوناگون کره زمین در بهرهمندی از مواهب طبیعی اختلافی نداشته باشد.
از دیدگاه همگرایی اقتصادی، نویسنده نقش قدرتهای اقتصادی را درجانی شدن تعیین کننده و ادعای ازبین رفتن فقر از کشورهای جهان سوم را ناممکن میداند.
بحث بعدی همگرایی ارتباطی و فرهنگی مبتنی بر توسعه ابزارهای ارتباطی و فناوری ارتباطات است. نویسنده به بررسی اصطلاح دهکده جهانی و یکسانسازی فرهنگها توجه میکند و در ارزیابی این دیدگاه در عین تاکید بروجود نقص در مفهوم و تعریف، اشعار میدارد که جهانیشدن، نابرابری در استفاده از ابزارهای ارتباطی را از بین نبرده بلکه بر شکاف قدرت ارتباطی مردم دنیا افزوده و زمینهساز سلطه صهیونیزم بینالملل و امپریالیسم امریکا بررسانههای خبری شده است.
روزگاری که ارنست شوماخر(Emest Schumacher) اقتصاددان برجسته آمریکایی عبارت معروف خود را به کاربرد و در کتاب برخوانندهاش نوشت: کوچک زیباست؟
(1) هرگز گمان نمیکرد که سه دهه بعد غول جهانی سازی بخواهد آن را زیر پاهایش له کند.
شوماخر میگفت که باید به مقیاس های انسانی بازگشت. او فضایل اجتماعات کوچک انسانی را محترم میشمرد و معتقد بود بازگشت به ابعاد انسانی به فرهنگی دموکراتیکتر و نظامی متشکل از اجتماعات کوچک و غیرمممکن که تنها به میل خود وارد نظامهای بزرگتر شوند، نیاز دارند. راستی پاسخ گلوبالیسم به این پرسش چیست، کوچک زیباست؟
جهانی شدن از دید نگارنده ادغام بازارهای جهانی درزمینه تجارت و سرمایهگذاری مستقیم و جابهجایی و انتقال سرمایه، نیروی کار و فرهنگ در چارچوب سرمایهداری و آزادی بازار و نهایتا سر فرود آوردن جهان در برابر قدرت سرمایهداری جهانی است. ظهور این فرایند به تعیین حاصل واقعیتهای تاریخی، جغرافیایی، اقتصادی و اجتماعی است که فهم درست آن بدون درک صحیح این واقعیتها امکانپذیر نیست. نگارنده ضمن بررسی این واقعیتها به نقش برجسته رسانهها به منزله مهمترین ابزار جهانی شدن اشاره میکند و در پایان به بررسی تاثیر این ارتباط وثیق جهانی شدن و رسانه بر پژوهشهای رسانهای میپردازد.
جهانی شدن از دید نگارنده ادغام بازارهای جهانی درزمینه تجارت و سرمایهگذاری مستقیم و جابهجایی و انتقال سرمایه، نیروی کار و فرهنگ در چارچوب سرمایهداری و آزادی بازار و نهایتا سر فرود آوردن جهان در برابر قدرت سرمایهداری جهانی است. ظهور این فرایند به تعیین حاصل واقعیتهای تاریخی، جغرافیایی، اقتصادی و اجتماعی است که فهم درست آن بدون درک صحیح این واقعیتها امکانپذیر نیست. نگارنده ضمن بررسی این واقعیتها به نقش برجسته رسانهها به منزله مهمترین ابزار جهانی شدن اشاره میکند و در پایان به بررسی تاثیر این ارتباط وثیق جهانی شدن و رسانه بر پژوهشهای رسانهای میپردازد.
جهانیگرایی، پدیدهای که بر همه جنبه های زندگی تاثیر میگذارد، در نظر هر کارشناسی داستان متفاوتی دارد و هرکس دربارهاش نظریهای ارائه میکند. در این مقاله، نظریههای عمده جهانیگرایی ارائه میشود. ابتدا، محدوده واژههای «جهانیگرایی» به تناسب ویژگیها و نظریهها و سپس به مفهوم جهانیسازی و امریکایی سازی اشاره میشود. مهمترین نظریههای جهانی گرایی بخش اصلی این مقاله را تشکیل میدهند و عمدهترین نظریههای جهانیگرایی را میتوان دراین چهار گروه خلاصه کرد:
1- جهان گستری؛ 2- مخالفان جهانی گستری؛ 3- تحول گرایی؛و 4- محیط زیستگرایی.
در این مقاله، به نظریههای جهانیگرایی در ایران نیز اشارهای میشود که بازتابی از نظریههای جهانی گرایی در ایران نیز اشارهای میشود که بازتابی از نظریههای جهانیاند و بیشتر زیر چتر نظریه تحولگرایی، با عنوان «راه سوم» جمع شدهاند.
آنتونی گیدنز، مدیر دانشکده اقتصاد لندن، است و پیشتر با عنوان پروفسور جامعهشناسی در دانشگاه کمبریج مشغول خدمت بوده است.
وی در مقاله حاضر، تلاش میکند تا جهانی شدن را به مثابه نیرویی غیرقابل مقاومت به خواننده معرفی کند و اورا برای رویارویی با این تغییر آماده سازد، تغییری که در بطن شرایط محیطی زندگی بشر درحال رخ دادن است و گریزی از آن نیست. وی این پدیدهرا بیش از هرچیز تحت تاثیر پیشرفت نظام ارتباطات میداند. به زعم او جهانیشدن منحصر به پدیدههای برون فردی از جمله اقتصاد و سیاست نخواهد شد، بلکه پدیدههای «درون فردی» از جمله ارزشهای خانوادگی، حقوق زنان و... نیز از آن متاثر خواهند شد.
دیدگاه مکاتب اصلی روابط بینالملل درخصوص جهانی شدن رسانهها چیست؟ نگارنده این مقاله برای پاسخگویی بهاین سئوال، نوعی از طبقهبندی نظریههای روابط بینالملل را مبنای کار خود قرار داده که به موجب آن، این نظریهها در چهارمکتب واقعگرایی، وابستگی متقابل، وابستگی و جهانگرایی دستهبندی میشوند. وی سپس ضمن ذکر نقاط تمرکز اصلی اندیشمندان هریک از این مکاتب، آراء آنها را در باب جهانیشدن به طور کلی و جهانی شدن رسانهها به طور خاص به بحث و نقد و تحلیل گذاشته است.
مجموعهای از فرایندهای پیچیده در دنیای معاصر پدیدار شدهاند که دولتهای ملی را به نحو فزایندهای به یکدیگر مرتبط و وابسته کردهاند. از این فرایندهای پیچیده با عنوان «جهانی شدن» یاد میشود. در واقع، جهانی شدن ادامه مرحله رشد و گسترش نظام سرمایهداری است و امروزه به ابعاد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی توسعه سرمایهداری اطلاق میشود.اجزای اصلی فرایند جهانی شدن عبارتاند از: گسترش ارتباطات جهانی از راه پیشرفتهای فناورانه، افزایش اهمیت نهادهای سیاسی، اقتصادی و تجارتی بینالمللی، پیدایش سازمانهای صنعتی و مالی چند ملیتی و افزایش قدرت بازارهای ارزی. آنچه دراین مقاله مطرح میشود تاثیر «گسترش ارتباطات جمعی»(به منزله یکی از اجزای اصلی فرایند جهانی شدن) در «ارتباطات بینالملل»،یا به تعبیر قدیمیتر «روابط بینالملل» به منزله یکی از حوزههای اصلی علوم سیاسی است. در مقاله حاضر، از دیپلماسی عمومی دولتها به مثابه رکن اصلی ارتباطات بینالملل، باسوی گیری منافع ملی یاد میشود و به استفاده برنامهریزی شده دولتها از وسایل ارتباطی نوین برای دیپلماسی عمومی و تاثیر در افکار عمومی جهانی اشاره میشود.
مقاله حاضر نخست سه علت رواج واژه جهانیشدن را در سالهای اخیر، تحولات اقتصادی، فرارسیدن عصر اطلاعات و مشکلات جهانی، میشمارد.
به زعم مولف ظهور این مسائل همکاری بینالمللی را ضروریتر ساخته است. اما دراین میان امریکا به مثابه تنها ابرقدرت، درصدد است تا مفهوم جهانیشدن را به امریکایی شدن تغییر دهد و برای این منظور، برنامه راهبردی و بلند مدتی را تدوین نموده است که سه محور مهم آن عبارتاند از: تحکیم برتری اقتصادی امریکا، پافشاری بر تدوین نظام بینالمللی آزاد در زمینه تجارت و سرمایهگذاری و ایجاد ائتلافی بزرگ و بینالمللی از دموکراسی های جهان و منزوی ساختن کشورهای غیر دموکراتیک، سیاستمداران این کشور حتی براین باورند که بنابه تجربیات پیشین، عدم مشارکت امریکا در برقراری نظام نوین جهانی به معنای از هم فروپاشی آن خواهد بود و به بیان سادهتر رهبری امریکا را ضامن موفقیت این نظام نوین دانستهاند. بدیهی است که این عقیده مخالفت سایر اندیشمندان را برانگیخته و آن را کاملا مغایر با روح همکاری جهانی در عصر حاضر دانستهاند.
جهانیشدن به مثابه به یک فرایند وپروسه مفهومی متفاوت از جهانیسازی است که در قالب یک پروژه دنبال میشود. فرایند جهانیشدن که منجر به خلق ارزشهای مشترک بشری خواهد شد، هیچ تعارضی با منطقهگرایی و محلی شدن ندارد. این فرایند از طریق انقلاب ارتباطات و فناوری رسانهای در حوزههای اقتصاد، فرهنگ و سیاست جهانی تغییرات شگرفی را ایجاد و گفتمان جدیدی را دراین بخشها نموده است. طبیعتا جهانیشدن توانسته با استفاده از فناوری رسانهای در منطقه خاورمیانه - که ویژگیهای خاصی از لحاظ تاریخ و فرهنگ و تعاملات سیاسی و اقتصادی و دولتهای حاکم دارد- موج اصلاحات و تغییراتی را ایجاد نماید؛ به نحوی که امروزه همگان به ضرورت بازنگری در سیاستهای حوزههای مختلف اذعان دارند.
این مقاله ضمن بررسی تفاوتهای جهانی شدن و جهانیسازی و بحث در خصوص پارادایمهای جایگزین یعنی بینالمللی شدن و منطقهگرایی، به تجزیه و تحلیل تاثیرات جهانی شدن بر منطقه خاورمیانه پرداخته است.
همزمان با رشد پدیده جهانیشدن، مخالفت با آن نیز از سوی گروهها آغاز شده است. امروزه شاهد اعتراضات هزاران فعال سیاسی در مخالفت با نحوه عملکرد سازمانهای بینالمللی پولی، تجارتی و زیست محیطی هستیم.
نخستین هدف این اعتراضها شرکتهای بزرگ و سپس سرمایه بزرگ است. مخالفان به دو دسته «طالبان صلح و شیوههای قانونی»و«ستیزهجو و افراطی» تقسیم میشوند. ازجمله این معترضان میتوان از طرفداران محیط زیست، حامیان حقوق حیوانات، اعضای اتحادیههای کارگری و مهمترین آنها سازمان صلح سبز نام برد.
ظهور و رشد فناوری از جمله اینترنت، تلفن همراه و... به همراه شیوههای نوین سازماندهی، تدارک و رهبری فعالیتهای عملیاتی و اجرایی توام با تظاهرات شکل تازهای به این اعتراضات بخشیده است.
آخرین روز از گردهمآیی آسهان در ژوییه 1997 ودر کشور مالزی، در حالی برگزار گردید که یک بار دیگر مبحث قدیمی و آشنای «شرق در مقابل غرب» باتوجه به حقوق بشر در آن مطرح شد. درحالی که، ایالات متحده و اتحادیه اروپا به کرات، عنوان کردهاند که حقوق (اجتماعی و سیاسی)افراد را بیقید و شرط (مطلق)، جهانی و جدایی ناپذیر میدانند، کشورهای مالزی،اندونزی، و چین به این فشار کشورهای «غربی» به شیوه آسیایی پاسخ دادند، بهاین ترتیب که با مقدم دانستن حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، بیان داشتند که حقوق مدنی افراد در صورت عدم بهرهمندی آنان از ابزارهای اجتماعی بیمعنی است، چه رسد به این که تقاضای تفوق دولت مقتدر و خدمات عمومی را برحقوق مدنی افراد داشته باشیم. به راستی چه موقع بحث سازمانهای غیردولتی و فعالیتهای حقوق بشر خاتمه مییابد؟
نگارنده در مقاله حاضر، نخست به تعریف جهانیشدن و علل آن پرداخته است. سپس با معرفی دو وجه غالب جهانیشدن یعنی وجه اقتصادی و فرهنگی، دیدگاه مخالفان این پدیده را با استناد به نظرات طیفهای گوناگون فکری تحلیل و بررسی کرده است. در زمینه فرهنگی مولف معتقد است که هرچند پدیده جهانی شدن و توسعه فناوری ارتباطات سبب شبیهسازی افراد و به ویژه نسل جوان با یکدیگر شده، اما میتوان با برنامهریزی آگاهانه از آن به نفع تحولات مثبت سود برد و به نوعی همزیستی سالم جهانی دست یافت. به اعتقاد وی، ملتها میتوانند با خارج ساختن بازار تولید و عرضه کالاهای فرهنگی از انحصار، منفعل نبودن در فضای سیبرنتیکی ارتباطات و تلاش برای مشارکت، انتخاب، تولید و نشر فعالانه دادهها و معلومات، از تاثیرات زیانبار پدیده جهانیشدن احتراز کنند.
تاثیر جهانی شدن در زمینه صنایع فرهنگی و پیشرفت سریع فناوریهای ارتباطی سبب دگرگونی در رسانههای جمعی شده و به دنبال آن ساختار فرهنگی جوامع را تغییر دادهاست. رسانهها با مشارکت در تولیدات نرمافزاری ارتباطی، در تکوین ایدئولوژی و شکلدهی به آن سهم عمدهای دارند و به عقاید و افکار عمومی سمت و سو میدهند. به همین دلیل سیطره و تسلط بر رسانهها از جایگاه ویژهای برخوردار است. امریکا با استفاده از چهار اهرم، منافع خود را در سطح جهان حفظ میکند، این چهار اهرم عبارتاند از: 1- اهرم سیاسی که سازمان ملل است. 2- اهرم نظامی که «ناتو» است، 3- اهرم پولی که بانک جهانی است و 4- اهرم نظام اطلاعاتی و ارتباطی که هم در زمینه سختافزاری و هم در زمینه نرمافزاری، پیشرفت بسیاری داشته است و در این ارتباط حرف اول را میزند
جهانیشدن عمدتا به منزله روندی پرشتاب از تعاملات اقتصادی مابین فرهنگها و کشورها تلقی میشود که توسط نظامی عظیم از فناوری ارتباطی مدرن حمایت میگردد.
در گسترش روند جهانی شدن دونهاد بینالمللی یعنی بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول مسئولیتی اساسی داشتهاند. کشورها تحت فشار رقابت در عرصه اقتصاد جهانی، از این موسسات و افراد خارجی میافتد.
در مقابل روند تخریبی جهانی شدن که این موسسات، بانکها و شرکتهای چند ملیتی آن را رهبری میکنند، جنبش بشر دوستی خود را متعهد ساخته که برای سیسال آینده در جهت آفرینش یک ملت انسانی جهانی کار کند،ملتی جهانی که در آن تفاوتهای فرهنگی، به جای محو شدن، تبدیل به ارزش شوند.
پدیده جهانیشدن فرصتی برای تبادل اندیشه، اعتقادات، باورها و الگوی فرهنگی به وجود آورده است و به همه نشان داده است که تفاوتهای انسانها در مقابل تجارب و آرزوهای مشترکشان بسیار اندکاند.
آیا اندیشه جهانیشدن با فرهنگ سازگار است یا فرهنگ که متعلق به زمان و مکان خاصی است تمایل به جهانی شدن دارد؟ دو فرضیه را میتوانیم درنظر بگیریم: نخست آن که چنین امکانی وجود ندارد زیرا چنین ادعایی فقط برای استیلای یک فرهنگ برسایر فرهنگهاست و دوم آن که گمان کنیم فرهنگ میتواند با ابزار عصر اطلاعات جهانی شود که این موضوع در مقابل طبیعت فرهنگ قرار میگیرد، این موضوع رویکرد سومی را به ما نشان میدهد که نه بر پایه حتمی بودن کثرتگرایی فرهنگی است و نه براساس وحدت آن. زبان در فرهنگ جهانی عامل بسیار مهم است و نیاز به ایجاد زبان واحد مهمترین گام برای یکسانسازی فرهنگی است. مقاله زیر این موضوع را به بیانی دیگر توضیح میدهد.
مقاله حاضر به بررسی نحوه تعامل برترین فناوریهای رسانهای به ویژه در سالهای آغازین هزاره سوم پرداخته و آنرا از دیدگاه جهانی شدن ارزیابی میکند. از آنجا که بحث جهانی شدن در زمینههای مختلف (اعم از اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، فناوری، صنعت، بهداشت و...) مطرح است، این موضوع مورد توجه است که آیا رسانه (به معنای رایج آن در کشور به ویژه موضوع مورد توجه است که آیا رسانه(به معنای رایج آن در کشور به ویژه به مفهوم رادیو و تلویزیون)نیز در مسیر جهانیشدن قرار دارد یا نه؟ و اگر چنین است چه عوامل و ویژگیهای کاربردی و فنی در هدایت رسانه به سمت جهانی شدن موثر هستند. نهایتا این که از دیدگاه فناوری، بستر چنین حرکتی کدام است و چه ویژگیهایی دارد؟ آیا دارا بودن رویکرد جهانی از خصوصیات عارضی فناوریهای حاضر است یا از ویژگیهای ذاتی آن؟ این مقاله ضمن تلاش برای ارائه پاسخهای در خور به این پرسشها، تاثیرات متقابل فناوریهای نوین و رسانه سنتی و جهتگیری آینده هریک را به بحث و بررسی میگذارد.
ترجمه حاضر ضمن بیان نظرات مخالفان و موافقان کارکرد رسانهها، باتکیه برنظر لئوشییر، ساختار رسانهها را به دنیای ارتباطات، اطلاعات و مبادلات تقسیم میکند و پس از طرح سؤالهایی در زمینه تعیین محدوده مجاز خشونت رسانهای که یک جامعه بدون آسیب جدی به بهداشت روانی و ثبات روحی افراد آن جامعه میتواند تحمل کند، کاربرد یا عدم کاربرد دستور کارهای اخلاقی در حرفه رسانهها، که در حرفههای دیگر برای تنظیم رفتار حرفهای اعضای آن به کار میرود. معنادار بودن یا بیمعنی بودن صحبت از اخلاق رسانهای و... به این سؤالها پاسخ میگوید.
اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 در اروپا و امریکای شمالی شیوه خاصی از گزارش و نویسندگی ایجاد شد که به آن الگوی متداول ژورنالیسم گفته میشود، در این روش از سبک هرم وارونه استفاده و بر عینیت و بیطرفی و گفتن حقایق تاکید میشود.این مقاله مدل ژورنالیسم آزادی بخش را به مثابه جایگزین مدل متداول پیشنهاد میکند که در آن بر آزادی و مردم سالاری ارتباطات گروهی تاکید میشود. جهانی شدن یک فرایند است و نه یک حادثه که دفعتا به وقوع بپیوندد جهانیشدن مدلی است بسیارپیچیده از گذرگاهها و مسیرها که ممکن است به احساس بیگانگی و نگرانی کسانی که دراین فرایند زندگی میکنند بینجامد. مردمگرا بودن مدل ژورنالیزم آزادیبخش میتواند بازسازی هویتهای فرهنگی را تسهیل نماید.
- در آستانه پنجاهمین سالگرد تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر، ضروری است درباره تاثیر جهانیشدن بر حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که در اعلامیه جهانی و به شکل گستردهتر در میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به رسمیت شناخته شد، بیندیشیم. گرچه جهانیشدن معانی متفاوت و گوناگونی دارد، درعین حال پدیدهای است که تغییرات بنیادینی را درون هرجامعهای سبب شده است.