"هنر با تعریفی که شما از انسان وتکامل انسان می کنید ، زشت و زیبا خوب و بد آن مطرح می شود .محتوا سوار کار است و قالب مرکب ..وقتی شما محتوای عظیمی را می خواهید منتقل کنید، قالب ضعیف ، ظرفیت تحمل محتوای عظیم را ندارد . هنر به عنوان قالب برتر برای محتوای برتر است .وقتی ستمکاران با یک قدرتی کار سخیف خود را پیش می برند، درستکاران نمی توانند بگویند ما از این اهرم بی نیازیم ،این جایگاه اصلی صحبت من در طنز است.
طنز پرداز باید هنرمندی آگاه به زمانه باشد ، فراز و فرودهای جامعه راخوب رصد کند و بشناسد. هدف طنز تحقیر نیست بلکه هدف کالبد شکافی جامعه است . طنز باید هدفدار باشد و انکشاف حقیقت در آن باشد.در طنز باید نوعی راهنمایی نهفته باشد ، نیش طنز به نیهیلیسم ختم نمی شود ، بلکه نیش طنز حتما به یک هدف متعالی ختم می شود "
به نظر می رسد ما باید یک تجدید نظری درباره اشاعه طنز بکنیم.پیامبر اکرم ص به حسان بن ثابت فرموده که هجو کن آنها را ، آنها ما را هجو کردند ، مشرکین را هیچ مانعی نیست.ما به طور طبیعی می خواهیم که هنر ما ، طنز های ما ، ادبیات ما یک مقدار دستمان را بگیرد و ببرد بالا تا بتوانیم جواب گوی نسل های بعدی باشیم .قدم دوم و مهم یک طنز پرداز فهم مسائل اساسی جامعه ونقادی است . لذا عرصه طنز هیچ انحصاری ندارد یعنی در سیاست ، در اجتماع ، در اقتصاد و در فرهنگ طنز معنا پیدا می کند.
"در تمام دنیا ، فقط یک مساله مطرح است .فقط یک مطلب . این که برای آدمی معنایی روحی بیابی و دردی و دلهره ای روحی .. دیگر نمی توان بی شعر و رنگ زیست و بی شور عشق.سرشت و طینت طنز دروغ ستیز است و شریف ترین و خستگی ناپذیر ترین مدافع راستی و درستی است.طنز بر نمایش دقیق وآگاهانه جانمایه درونی خود کهاز عینیت واقعیت بیرونی وتخیل نیرومند طنز پرداز و دخالت عنصر تازه مایه می گیرد، تکیه دارد اما در این نمایش هنرمندنه خود را ناگزیر می بیند که تنها به تصویر نمودهای خاصی از واقعیت بپردازد ونه بر آن است تا تجسم کننده وبیانگر خشک و بی روح رویدادها یا تضادها و پارهای آن واقعیت باشد .ما در یک اثر طنز آلود نه تنها با یک ادیب ، بلکه با یک هنرمند زبان شناس مواجهیم.
"
برد و پوشش وسیع و جهانی وسایل ارتباط جمعی از جمله تلویزیون ، فاصله میان جامعه ها را از میان برده و یکپارچگی و نزدیکی فرهنگ ها را موجب شده است تا آنجا که مک لوهان از جهان به عنوان یک دهکده جهانی ( به لحاظ ارتباطات ) نام می رد . بنابراین القاء و تحمیل فرهنگ هایی که توان تکنیکی بیشتری را دارا هستند ، بسیار سهل و راحت می نماید حال که تکنیک برتر ، از آن ما نیست و یا حداقل در این زمینه همپای دیگران نیستیم ، باید بکوشیم تا برنامه هایمان از جذابیت بیشتری برخوردار شود و از این راه گرایش به فرهنگ بیگانه و تماشای تولیدات تلویزیونی و سینمایی آنان را در جامعه خود کاهش دهیم از آنجا که همیشه تاثیر پیام غیر مستقیم بیش از تاثیر پیام مستقیم بوده است ، یک راه رسیدن به هدف های فوق ، توسل به برنامه های جذاب با پیام غیر مستقیم بوده است ، یک راه رسیدن به هدف های فوق ، توسل به برنامه های جذاب با پیام غیر مستقیم هماهنگ با فرهنگ ما و ذوق و پسند افراد جامعه ماست و این مهم به میزان زیادی با کمک طنز میسر خواهد شد. طنز همچنان که در تعریف آن خواهد آمد بیان مسائل با لحنی زیبا و مورد پسند است زیرا با خود خنده و نشاط به همراه دارد - آنچه که با طبع مردم هماهنگ است - در این پژوهش پس از ارائه تعریف هایی از طنز وجوه تمایز آن با طبع مردم هماهنگ است - در این پژوهش پس از ارائه تعریف هایی از طنز هجو ،هزل و فکاهی ویژگی طنز و وجوه تمایز آن با مقوله های مشابه بیان شده وسپس به ویژگی و رسالت طنز پردازی پرداخته شده است ، باشد که گامی کوچک در تحقق هدف های صدا و سیما برداشته شودs
طنز در ترانه و تصنیف در اواخر دوره زندیه و اوایل دوره قاجاریه به صورت رسمی تر و کاربردی تر بر زبان عامه مردم جاری شده است ..و همین امر زمینه ساز انقلاب مشروطه ایران شده است .ترانه های مذهبی وعرفانی ، قدیمی ترین نوع موسیقی هستند که با استفاده از آثار شعرای بزرگ چون مولوی ، حافظ ، سعدی و نظامی در دستگاه های موسیقی ایرانی به اجرا در آمده اند.ترانه های اجتماعی و اخلاقی ، ..انتقادی و مطایبه آمیز است و مایه استهزای کسی یا چیزی .
"هجو حمله ای است ادبی به کسی یا چیزی و قصد آن افشای نارسایی های گوناگون زندگی و ..و در مواردی با بی پروایی و گستاخی همراه است .در تاریخ ایران در مقابل مدح و ثنایی که شاعران درباری نثار اربابان خویش می نموده اند .. کسانی هم بوده اند که با هجو با یاری بازماندگان غارت ها رفته و پرده از حوادث تاریخ برداشته اند .
"
"انسان زبان خود را با دلیل های متعددی که از آن صحبت خواهیم کرد ، به گونه های متفاوت به کار میگیرد. گاه می خواهد در کمترین زمان ممکن اطلاعاتی را به مخاطب خود بدهد یا اطلاعاتی را از او بگیرد . در چنین موردهایی آنچه که اهمیت پیدا می کند نسبت اطلاعات مبادله شده به زمان مبادله اطلاعات است . عموم ارتباطات در زندگی انسانی از این نوعند بنابر این روش مبادله چنین اطلاعاتی طلب می کند که نویسنده با گوینده روشی را در پیش گیرد که مخاطب با کمترین مشکل ، پیام و منظور او را ادرک کند و در صورت لزوم به گونه ای قابل پیش بینی به آن پاسخ دهد.گرایس ، معتقد است هر مکالمه ای که بین دو نفر ایجاد می شود از چهار قانون یا قاعده کمیت ، کیفیت ، ارتباط و روش تبعیت می کند.
"
طنز و فکاهه از دیرباز یکی از شاخه های مهم فرهنگ و ادبیات کشورهای مختلف و ملل گوناگون جهان بوده است . در کشور ما ایران نیز چه قبل و چه بعد از اسلام جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده است.می توان گفت طنز از حیث باطن با نقد جدی تناسب و همخوانی دارد و از حیث ظاهر با فکاهه و هزل یکسان می نماید.هر اندازه صراحت بیشتری در طنز وجود داشته باشد باعث جذابیت آن می شود در حالی که در برنامه های جدی صراحت موجب تشتت و اختلاف می شود و برنامه ، لطمه می خورد و احتمالا تبعات حقوقی نیز خواهد داشت .یکی از شیوه های ایجاد جاذبه در طنز استفاده از نمادهای جانبی برای فضاسازی است که این شیوه در کاریکاتور نیز کاربرد فراوان دارد و باعث گیرایی بیش از پیش آن می شود .
اولین اصل برگسونی در باب طنز آن است که طنز صرفا در مورد انسان معنا پیدا می کند و مین اصل ساده شاید منجب ره موفقیت های بی شماری برای بسیاری از کمدین ها شده است نوروتروپ فرای می نویسد : به دو شکل می توان موقعیت کمیک را در داستان یا فیلم به وجود آورد : 1- تاکید ویژه بر روی اشخاص منفی داستان یا فیلم 2- تاکید ویژه بر موقعیت های تعقیب و گریز در داستان یا فیلم. در صدا و سیما باید برنامه مناسبی که دارای پیش زمینه های نظری باشد ، ساخته شود و گرنه تعریف کردن لطیفه در سیما و جازدن آن به عنوان نمایش طنز نه تنها جامعه اسلامی ما را خدشه دار می کند بلکه به ابتذال و حتب فساد اجتماعی منجر خواهد شد.
وسیله و ابزار بیان ، تنها زبان و سخن گفتن با آن نیست ؛ وسیله و ابزار بیان می تواند نوشته های علمی و اخلاقی و .. یا شعر و خطابه یا طنز و مزاح یا رمان و قصه یا معماری و مجسمه ..باشد.امروزه در جهان معاصر غالبا بر هر امر خنده دارو مضحک ، طنز با مطربی دلقکی ، پوزخند ، تمسخر ، تحقیر و طعنه های زننده اشتباه گرفته می شود ، هدف چنین طنزی عبارت است از رسانیدن مخاطب به خنده از سریع ترین راه و با هر وسیله ...هنگامی که خنده هدف شود ، غالبا عقل و حکمت و جدیت کنار گذاشته شده ..طنز اصیل اگر چه به انتقاد از وضعیت موجود می پردازد به وضعیت مطلوب و آرمانی نظر دارد.
"دین مبین اسلام به عنوان آخرین و کامل ترین دین به همه نیازهای انسان - اعم از دنیوی و اخروی - توجه کامل مبذول داشته و بهترین برنامه ها را برای موفقیت در امر دین و دنیا ارائه کرده است . هر چند پیامبر مکرم اسلام هدف از بعثت خود را تکمیل مکارم اخلاقی بشر ذکر می فرمایند اما نکته قابل توجه این است که اسلام از هر گونه افراط و تفریط به دور است و قرآن مجید وپیامبر اسلام نه تنها به رهبانیت و ترک دنیا توصیه نکرده اند بلکه آن را مذموم نیز دانسته اند. قرآن مجید رهبانیت را بدعت راهبان مسیحی می شمارد.امام صادق ع می فرمایند : جدا از مزاح بپرهیزید که کینه را به دنبال دارد . لذا از طنزهاو مزاح هایی که میان مسلمانان ایجاد اختلاف و کینه توزی کند ، باید پرهیز کرد.
"
امام جعفر صادق ع می فرماید : دو طایفه کمر مرا شکستند : عالم فاسد و جاهل مقدس مآب پیامبر اکرم ص می فرمایند : سه چیز است که وجود آن در مومن پسندیده نیست و راه فرار دارد ، از جمله سوءظن است که راه فرارش این است که به آن جامه عمل نپوشاند.طنز پردازانی که حاکمیت و استقرار نظام را نپذیرفته اند ، بدبینی و کژاندیشی وجودی آنها نه تنها انژی زا برای جامعه نیست ، بلکه واپسگرا و تشویش بر انگیز خواهد بود.
این لطیفه بیانی که در مطالعه آثار به گونه طنز رخ داده و قرن ها دیده ودل انسان ها را به خود مشغول داشته است ، ترکیبی از آفرینش وپویایی تفکر و دقت در کاستی ها و ضعف های بشری و هنرهایی است که می تواند به گونه ای نیش حقایق تلخ را با نوش داروی تلخ طبعی در جان افراد فرو کند و بی آن که با مقاومت و ستیزی همراه باشد ، حکمت و مصلحت ونقد مصلحانه را در عرصه حامعه بپراکند و با استفاده از هنرهای بیانی ، همچون تمثیل و استعاره و کنایه و قیاس و طرح نقیص ها و جمع ناسازها در کنار هم در بیانی شیرین و شوخ و نوازش گر وقت خوانندگان و بهره گیران را خوش دارد و فرهنگ و بینش همگانی را بالا برد
فکاهیات بخش عمده ای از ادبیات است بخشی پویا ، پر تحرک و شادی بخش . تردیدی نیست که در ادبیات تمامی ملت ها چنین بخشی ، حضوری همیشگی داشته است به طور مسلم قدم فکاهیات قابل تعیین نیست اما به یقین می توان ادعا کرد که حضور آن در میان بشر به زمانی باز می گردد. که انسان راز خندیدن و خندانیدن را دریافت.طنز از نظر جایگاه هنری ، مقوله ای است که در قلمرو شاخه های نقد قرار می گیرد و از جنبه کارکرد اجتمعی به همراه نقد و نماد پردازی به حوزه واحدی تعلق دارند و هر سه وسیله ای برای ستیز با اقسام ستم ها و سنت های ناهمساز با رسالت انسان در هستی اند
طنز شیوه بیان آگاهانه ای است به منظور نمایان ساختن غرابت رفتار آدمی و تناقض آشکاری که عملکرد وی با واقعیت دارد وطنز نویس نیز اندرزگو وشماتت پیشه نیست بلکه رندی است که مصایب آدمیزاد را یا آشکارتر ،مصیبت آدمیزاد بودن را دریافته است که بشر ، هر چند به خاطر اندیشه و خرد از سایر موجودات برتر است اما از نظر طنزپرداز ، سراپای زندگی او آمیخته از تراژدی و کمدی است و بی دلیل نیست که آفریننده سخن طنز آمیز راه را نشان نمی دهد و چراغ های خطر را نیز در کنار چاه نمی نهد اما چه بسا که آنها را بر سر هر بزرگراه می نشاند زیرا به باور او هر راه ، چاهی است و هر چاهی پناهی ، از این رو نیز یکی از وظایفش پرده برداشتن از زندگی ملال آور ویکنواخت وبه پرسش گرفتن عادت ها و روابط درست و راست ودیرینه ای است که آدمیان بدان خو گرفته اند.
در زمانه ای موسوم به عصر ارتباطات و در روزگاری که کره ارض را به اندازه دهکده ای برش داده اند تا همه مردم از حال و مال و کار و بار هم آگاه باشند و در به هم زدن پلکی دست محبت به سوی هم یازند و درخانه قاره همسایه - هر چند آن سوی صورت الارض - به گاه دل خواه حاضر شوند و جام شوکران هجران را به آوای صوتی یا آبگینه تصویری با شیرینی وصال تاخت زنند تا غم غریبی و غربت در حاشیه آبی فراغت قربت به آرامش نشیند و .. آری در زمانه ای از این دست صدا وسیما بی رقیب ترین وسیله ارتباط جمعی است که راه خود را از کانون حوادث شهرها تا زیر جل ده کوره ها کشیده است .یکی از کاربردهای رایج طنز در انتقاد از نابسامانی های اجتماعی و ثبت حقایق تاریخی است .
طنز مذهبی چنان است که ادیب یا شاعر جامه نظم و نثر با اتکا بر اعتقادات مذهبی ( وگاه دینی) خود بخواهد مذاهب و معتقدات دیگر را از طریق طنز مسخره کند و علاوه بر آشکار ساختن عیب ها و کجروی ها ایشان بدین وسیله بر حقانیت مذهب و مرام خود اصرار ورزد.وجوه طنز در اشعار ناصر خسرواز چهار گونه خارج نیست : الف : طنز الفاظ و کلمات ب:طنز ترکیبات و تعبیرات ج:برخی ابیات که معانی طنز آمیز دارندد:ادبیات و معانی بلندکه آمیخته به طنز و در مذمت مخالفان هستند.
در زبان و ادب فارسی تا قبل از مشروطیت درباره طنز نظریه خاص و منسجمی وجود ندارد ..در کنار انواع محتواهای شعر فارسی مثل : توحید ، نعمت ، وصف ، موعظه و تحقیق زهدیات ، مرثیه ..نامی از طنز برده نشده است .در تعریف ما طنز عبارت است از تصویر هنری اجتماع نقیضین که عملا می تواند بعضی از گونه های هجو و هزل را نیز شامل باشد.پس از مشروطه ، طنز فارسی با چرند و پرند دهخدا به صورتی قاطع و آگاهانه به مثابه یک نوع تازه ادبی مقام برجسته ای می یابد و بعد از او طنز نویسی هنری می شود که از هر کسی ساخته نیست .
حکایت منظوم که شکل تمثیلی آن همیشه وسیله مناسبی برای تعلیم شعر فارسی تلقی شده است ، میدانی برای لطیفه پردازی و قصه کوتاه یافته است . این قصه های منظوم کوتاه که ادبیات اخلاقی و صوفیانه ما از آن سرشار است ، از طریق تمثیل ، تعلیم می دهند ، خاصه برای کسانی که تمثیل برای دریافت ذهنشان مناسب تر است تا استدلال ، افسانه تمثیلی که قهرمان آن یکحیوان است ، نزد عطار ، مجال خوبی برای بیان حکایت های آموزنده است ، چنان که این میراث لقمان حکیم در شعر فارسی ، سابقه ای عرفانی دارد درحکایت های منظوم غالبا نه حرکتی هست و نه ایستایی آنچه هست ، فکر است و لطیفه ای که انسان را به تفکر و عبرت وا می دارد اما سادگی و زود باوری کودکانه ای که در آت وجود دارد بهنکته ها چاشنی دیگری می بخشد.
برخی از سخنوران هم ، هزل و طنزرا به دلیل خنداندن مردم و تفریح بال ایشان نگاشته اند.هر چند دانایان معاصر ، میان طنز و هزل و هجو .. تفاوت نهاده اند در ادب کهن پارسی طنز در بیشتر موارد همان هزل است که برخی از معایت فرد یا اجتماع را در قالب شوخی و مطایبه به او می نماید . ما در آثار قدما به روشنی با واژه ای به نام طنز مواجه نیستیم و بیشتر طنز پردازان آثار خویش را هزل می نامیده اند.هزل پردازی و طنز نویسی در گذشته ، بیشتر از روی تفنن و طبع آزمایی بوده است .برخی از سخنوران هم هزل و طنز را به دلیل خنداندن و تفریح بال ایشان نگاشته اند و برخی دیگر را امرا و بزرگان به پرداختن مجالس هزل در دواوین فرمان داده اند
طنز و شوخی تقریبا همپای تکوین شعر و ادب در زبان فارسی سابقه دارد . از اخوانیات که طنزهای دوستانه بین ادیبان و شاعران محسوب می شود ، تا زمانی هزار ساله ای است که تجلی های گوناگون طنز فارسی را در خود جای داده است . طنزهای نخستین زبان فارسی به شوخی هایی که برخی از شاعران با بزرگان دربار کرده و در خلال آنها پاره ای درد دل ها را مطرح نموده اند ، باز می گردد. بدیهی است که به علت تعلق داشتن این طنز به قرون وسطای فکر و اندیشه ، نمی توان امروزین می رود ، از آنها داشت ولی در هر صورت در عین ابتدایی بودن و ناپختگی از نوعی گزندگی خالی نیستند . نکته جالب در همین نمونه ها این است که به علت فضای باز فرهنگی که در قرن چهارم ، هنرمند می توانست درباره بزرگان کشور این گونه طنز آمیز سخن بگوید.
بیشتر پژوهشگران ایرانی معتقدند : از آنجا که شاعران ونویسندگان گذشته ایران ، دید اجتماعی و انتقادی کمتری نسبت به مسائل جامعه داشته اند ، حجم ادبیات طنز آمیز به نسبت آثار فراوان ادبیات فارسی ، بسیار کم است و توجه شاعران فارسی زبان ، بیشتر به هجو و هزل معطوف بوده است تا به طنز عمیق و انتقاد از اجتماع.سنایی ،زاده و پرورده دورانی است که شعر،جز برای مدح معنا ندارد ..به همین سبب اشعار سنایی در دل مردم راه می یابد.عطار در آثار خود رنج فقر و فاقه مردم را تصویر می کند اما بیشتر از آن به فقر معنوی و جهالت انسان تاخته است .
ایران باستان چه قبل و چه بعداز پیدایش خط و رسم تاریخ نگاری و مطلب نویسی دارای زبان و کلام کامل در شرح مسائل و مصائب بوده و بنابه مرکزیت در بروز حوادث گوناگون و جدل های ملوکالطوایفی همواره در شرح و بیان ماجراها و سخنپردازی های گوناگون ید بیضایی داشتهاند و با نظم و نثر سیفالقلم روزگار خود بود و با تداوم حضور افراد فاضل و آگاه و نکتهسنج و نکتهپرداز، گل سرسبد و تحفقةالمجالس و اهل قلم و قدم و معرفت و آگاهی بودهاند ودر نظم و نثر مولد سخنورانی چون: فردوسی، حافظ، سعدی، خیام، مولوی و دیگر شاعران و افرادی بودهاند که تا دنیا باقی است مایه فخر و بزرگی و مباهات اهل ایرانند.
طنز، هنری است برای مشخص کردن کجاندیشیها و عیبهای گردنکشان و مستبدان تاریخ و ازطرف دیگر بیانکننده فساد و جهل اجتماعی است که در لباس مثل و مشتقات آن چون ضربالمثل، ارسالالمثل و تمثیل بهتر وبیشتر از هر پوشش دیگری جلوه نمایی میکند و از این روی، طنز و مثل دو عنصر قوی برای مبارزه پنهان و آشکار با ناهنجاریها هستند.
بحث درباره ریشههای تاریخی طنز بحثی مفصل است که در این مقال نمیگنجد. همانطور که میدانیم طنز و لطیفه تنها در شعرهای شاعران هجاگو خلاصه نمیشود. گفته های آزاد مردانی که به نوکری صاحبان قدرت دل نسپردند و با سخنان نیشدار خود برآنان شوریدند،خود تاریخ مفصلی دارد. رفتار و سخنان طنزآمیز دلقکان نیز در تاریخ طنز و لطیفهگویی یدطولایی دارد. مادراین مجموعه به گوشههایی از شرح زندگانی آنان و نمونه طنزهایی که گفتهاند، میپردازیم.
هنرمندان درهرجامعهای، تیزهوشترین، متعهدترین و خوش ذوقترین افراد آن جامعه هستند. این گروه، بهشرطی که واقعا هنرمند باشند و خود را در شمار هنرمندان درنیاورند، میتوانند با به کارگیری هوش فراوان و قدرت درک عمیق خود به راحتی ژرفای پدیدهها، گفتهها رخ دادها و کردارهای مختلف موجود در جامعه و نیز جریانهای فکری رایج را در نوردند و کاستیها، کجاندیشیها و نادرستیهای آن را دریابند و متعهدانه آنها را افشا کنند.
شوخ طبعی یا چنانچه ارسطو میگوید «گفتوگوهای سرگرمکننده» در آدمیان یک میل طبیعی است اما در اسلام، اعتقاد به نزدیک بودن روزداوری و توجه به جهان دیگر که توسط آموزگاران و واعظان دینی تعلیم میشده، دست به دست هم داده موجب شد که امر شادی و خنده و آثار ناشی از آن را حقیر جلوه دهد که از آن جمله ادبیات شوخ طبعانه را نام میتوان برد. اشارات قرآنی از قبیل این که «آنها باید اندک بخندند و بسیار بگریند، به پاداش آنچه کسب میکردند» (توبه،9/آیه 82) توجه بسیاری از شخصیت های پرهیزگار را به خود جلب کرد، به ویژه صوفیان سادهدلی که روزان و شبان میگریستند و اینان کسانی بودند که غزالی به تعبیر «بکائین» از آنها یاد میکنند.
طنز و شوخ طبعی در دنیای ادبیات و فولکلور جایگاه ویژهای دارد و بسیاری از دانشمندان به پژوهش درباره آن پرداختهاند. لطیفهگویی بخش مهمی از ادبیات با شکل و محتوای خاص زمان و مکان خود است که در واقع آیینه تمام نمای بسیاری از رویدادهای زمان خویش است
بیان انتقادهای تلخ به گونهای شیرین، عفیف و منصفانه، زمانی رشد مییابد که اعتقادی به اصلاح جامعه از درون به صورت دوجانبه (فرهیختگان و مدیریت کلان جامعه) وجودداشته باشد.
بعداز انقلاب، شاهد تولد طنزهایی قوی هستیم که متعرض دشوارترین موضوعهای سیاسی جامعه شدهاند.
در مقام به کارگیری صحیح طنز در یک رسانه فراگیر، سهعامل باید گردهم آیند تا جایگاه واقعی برای این ابزار موثر در حفظ سلامت جامعه ایجاد شود:
1- شناخت دقیق شیوههای پردازش هنرمندان و روش های بیان تلطیف شده واقعیت های تلخ که ادبیات غنیما، طنزپرداز را از آن برخوردار میسازد.
2- آشنایی عمیق با مسائل و معضلات اجتماعی
ازنظر «معنیشناسی»، طنز واژهای است دارای بار ارزشی و اجتماعی. از آنجا که هدف اصلی مقاله حاضر روشنی بخشیدن به «نقش اجتماعی هنر طنز» است، در ابتدا باید آشنایی مختصری با محتوای این «بار» پیدا کنیم تا داوری بعدی ما درباره موضوع، مقرون به صواب باشد.
معانی واژه طنز درزبان فارسی عبارتند از: «مسخرهکردن»-«طعنهزدن»-«سرزنش کردن»-«عیب کردن»-«برکسی خندیدن»-«ریشخندکردن»-«سخن به رموز گفتن»-«لقب کردن»-و«نازکردن».
سالن نمایشهای طنزگونه، برای تماشاچی، محل تخلیه تنشهایی است که زندگی اجتماعی خارج از سالن براو وارد آوردهاست.
هر امرخندهآوری را نمیتوان طنز نامید زیرا طنز امر نشاطآور بلند مرتبهای است که اعتبار و ارزش آن به دلیل جنبه هنری آن است.
هنر طنز، عزت نفس استفادهکنندگان از آن را تقویت میکند و این همان چیزی است که برای تسلای روان آحاد جامعه افسرده، مفید است.
موضوع طنز با این که به صورتهای گوناگون مورد توجه متفکران و اندیشمندان قرارگرفته، ولی تفسیرها و توجیههای نسبتا یکسانی از آن به عمل آمدهاست، به طوری که برخی از متفکران با ظرافت خاصی محدوده و قلمرو آن را از مفاهیمی مثل هجو، لطیفه، شوخی و نظایر آن، جدا ساختهاند.باتوجه به اهمیتی که امروزه رسانههای گروهی و وسایل ارتباط جمعی برای این مفهوم قایل شدهاند، میتوان گفت که طنز به یک پدیدهاجتماعی تبدیل شده است.ویژگیاساسی یک پدیده اجتماعی این است که روابط متقابل میان جامعه را تحت تاثیر قرار میدهد. طنز به عنوان یک شیوه هنری با ظرافتهای خاص خود این ویژگی را داراست.
از طریق طنز میتوان سطح آگاهی های مردم را نسبت به مسائل و پدیدههای جامعه بالابرد و میزان هوشیاری آنان را افزایش داد.
طنز نیز مثل هر امر دیگری نسبی است، یعنی در زمانهای مختلف و شرایط گوناگون تغییر میکند. امکان دارد در برههای طنز ازبین برود و جایش را به انواع دیگر هنر دهد. بررسی علتهای بروز این تغییرات لایههای زیرین خاستگاه اجتماعی طنز را تشکیل میدهد.
میتوان شوخی و کمددی را ابزاری دانست که در راستای ایجاد تعادل روانی اجتماع نیز دارای اهمیت و کارکرد ویژهآی است که افراد با توسل و تمسک به آن خود را از زیرفشار مشکلات و رفتارهای جدی و خشن اخلاق گرایانه اجتماعی که در آن زندگی میکنند، میرهانند.
با درنظر گرفتن این مساله که خنده از یکی به دیگری سرایت میکند، باید این خصوصیت را برای کارهای کمیک به عنوان یک امتیاز تلقی کرد، امتیازی که تلویزیون فاقد آن است
درجهان امروز که در دنیای انفجار اطلاعات به سرمیبریم، نحوه پیام و القای آن اثر مهمی برشنونده یا خواننده دارد و پرداختن به هرپیام در هر بعد، ویژگیهای خاص خود را میطلبد.
چه سان باید حرکت کرد که سه محور مهم نظام، یعنی اسلام و انقلاب، ولایت و روحانیت، مرم و ارزشها مدنظر باشد. این سه محور باید در دیدگاه ما تقدس ویژهای داشته باشد و هر قدم و قلمی جایگاه ویژه آنان را حفظ کند والا به بیراهه خواهد رفت. هنر نیز باتمام بعدهایش باید براین سه محور مقدس، گردش کند و بدانیم که ابتدا حافظ این سه جایگاه هستیم.
یکی از محملهایی که میتواند طنز سیاسی بپرورد و جای مانور دارد، جناحهای سیاسی است. جناحهای سیاسی در کشور تعریف دیگری از طنز سیاسی را دارد و خط قرمز آن تاجایی است که اصول و فروع نظام هدف قرار نگرفته باشد.
متاسفانه این قضیه به برخی مشتبه شده است که اگر بر آنها انتقادی وارد است، انتقاد به نظام و اسلام است؛ بنابراین مرزبین افراد و انقلاب و خواست نظام و خواست افراد باید تعریف شده باشد زیرا اگر این مهم انجام نگیرد، فردا هر سلیقه شخصی، سلیقه نظام تلقی میشود و ناخودآگاه به بنبست میرسیم.
جایگاه طنز سیاسی در جامعه ما بعداز انقلاب به دلایل مختلف در بخشی مورد سوءاستفاده قرارگرفته و در بخش دیگر دچار خود سانسوری شده است.
بنای هر شوخی و مطایبهای باید براساس دیدگاه و ارزشهایمان باشد و این اصل غیرقابل انکاری برای همه طنزنویسان است.
هنر وادی کمال و کمال محض خداوند است و از این رو هنرمند که سالک این وادی است با خلق اثر هنری خود به آرامش میرسد و مخاطبش را نیز به آرامش میخواند؛ در این میان «طنز» به سبب قابلیت های ویژه و ماهیت تفکیک ناپذیرش از زندگی روزمره، تمایلات، هیجان ها و دلواپسی های انسان، در این زمینه نقشی کارسازتر برعهده دارد.
برای بررسی فرایند آرامش بخشی طنز ابتدا حوزههای مشترک طنز و روانشناسی را از نظر میگذرانیم.
طنز موضوعی است که از روزگاران کهن در زندگی و روابط اجتماعی وجود داشته است و به نظر میرسد که به اندازه تاریخ حیات اجتماعی انسان قدمت داشته باشد. طنز، نوعی وسیله ارتباطی بین افراد و گروههاست و میتواند عمق عواطف، احساسات، باورها و گرایشهای افراد را درباره موضوعهای مختلف مشخص سازد. گرچه ارایه تعریفی دقیق از آن دشوار است با وجود این، تعریفها و نظرات متعددی درباره آن داده شده است. در نبشتههای باستان چنین دیده میشود: «دلی که شاد است، به خوبی یک پزشک فعالیت می:ند». لئوناردو داوینچی براین باور است که «طنز، نمودی از واقعیتهای معکوس شده است که فرد از طریق ضد واقعیت به واقعیت میرسد». توماس هابز مزاح را«وسیلهای برای ابراز خشم» و از سوی دیگر، کانت آن را «نوعی تعدیل ناگهانی یک انتظار به هیچی میداند». استفاده از طنز دربیان واقعیتهای اجتماعی و برخی اوقات به عنوان ابزاری برای انتقاد از سلاطین و دولتمندان سابقه طولانی دارد. در کشورما، نوشتههای عبید زاکانی، چرند و پرند علیاکبردهخدا و هفتهنامه بهلول در دوره مشروطیت، نمونههایی بارز از طنزنویسی هستند، طنز و آثار آن از جهت های گوناگون دارای اهمیت است که در این نگاشته به طور خلاصه بررسی میشود.
سیستمهای تشکیل دهنده ارگانیسم بدن تحت تاثیر متغیرهای مختلفی هستند که این متغیرها باعث پیچیدهشدن رفتار انسان میشود. این ارگانیسم، در محیطی زندگی میکند که محرک های مختلف بهطور دایمی آن را تحت تاثیر قرار میدهد. روانشناسان برخی از این محرکها را که برای انسان لذتبخش هستند فشارهای روانی مطلوب نامیدهاند و برخی را که موجب آزار و اذیت انسان میشوند باعنوان فشارهای روانی نامطلوب معرفی کردهاند این دسته از محرکها میتوانند اثرات مخرب زیستی - روانی - اجتماعی را در انسان باعث شوند.
دراین که رسانههای دیداری و شنیداری به ویژه «تلویزیون» در عصر حاضر به عنوان رکن اساسی در مبادلات فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در میان قشرهای جامعههای مختلف پذیرفتهشده و نقش آنها در تغییر، تحول، گسترش و توسعه فرهنگ ها انکارناپذیر گشته است، شکی نیست.هم اکنون مردم اقصی نقاط جهان به واسطه میلیون ها گیرنده تلویزیونی و رادیویی موجود تحت تاثیر فرهنگ های اقوام مختلف قرار دارند و این که در بسیاری از موارد رادیو و تلویزیون به عنوان قویترین رسانههای ارتباط میتواند در اصلاح و تغییر و گاه تحریف ذهن ها و افکار عمومی جوامع مختلف نقش موثری ایفا کند، امری بدیهی است.
براساس نظریه هربرت مارشال مک لوهان نظریهپرداز شهیر کانادایی در زمینه ارتباطات جمعی،«تمامی وسایل ارتباطی برما تاثیر میگذارند و نتایج آنها از جهات شخصی، اجتماعی، سیاسی، روانی، اقتصادی، اخلاقی و قومی به قدری عمیق است که هیچگوشه از جسم و روان ما را دست نخورده باقی نمیگذارد.»
دراین میان نقش تلویزیون باتوجه به تواناییهای بالقوه آن و مزیت بر رسانههایی چون رادیو، مطبوعات و شبکههای مخابراتی و رایانهای به دلیل جاذبه های صوتی و تصویری همزمان و پوشش گسترده جغرافیایی و جمعیتی نامحدود، بیشتر است.
فرهنگ بستر تحول است. تحول درهر زمینهای در حیطه فرهنگ به وقوع میپیوندد و بهطور عام، فرهنگ محل اصلی هر پدیده بشری است.
برای درک این تغییرات کافی است نظری به حرکتها و دگرگونیهای فرهنگ بشری، بیش از تاریخ تاکنون بیندازیم.
بشر هنگامی میتواند بر موج این تغییرات تفوق یابد و از نیروی آن بهره ببرد که به خود آگاهی یا آگاهی جمعی رسیده باشد؛ یعنی از علتها و ریشههای کنش های فردی و جمعی خود که ساختار فرهنگ کنشی وی را تشکیل میدهد، آگاه باشد.
خنده و خندیدن یکی از واکنشهای آگاهانه، نیمه آگاهانه و گاه ناخودآگاه آدمی است. در طول تاریخ هر فرهنگ و تمدنی، تلاشهای گوناگونی صورت گرفته است تا واکنش خندیدن را از سطح ناخودآگاه ذهن به حیطه آگاه آن بیاروند.
اصولا خنده، واکنشی روانی - فیزیولوژیکی است و پس از خندندن، فرد احساس آرامشی نسبی میکند. یکی از راههای به خنده درآوردن افراد، برنامههای طنز و سرگرمی در صداوسیماست.
تاریخ پیدایش طنز، هرزمان که بوده قدمتی طولانی دارد. تاکید سنگ نبشته های باستانی که «شادی» را ستودهاند و نیز شعرهای کهن سال عرب جاهلی، نشان از رفاقت قدیم و صمصمی آن با مردم ایران باستان و عربهای همسایه و بهطورکلی بشر، از هرنژاد، در هر سرزمین و با هرگویشی دارد. به ویژه ایرانیان با تمدن کهن و ریشهدار خود همیشه در شوخ طبعی و بذلهگویی سرآمد همگنان خود بودهاند. بااین حال لوازم حاکمیت روزافزون و توسعه زندگی ماشینی و ارتباط رو به افزایش مردم با رسانهها،تاملی دیگر را دراین مقوله سازنده و موثر، گریزناپذیر ساختهاست.
این نوشتار کوتاه در دوبخش، نگاهیگذرا به این عرصه انداخته و تلاش کردهاست تا باب گفتگو را بیش از پیش درباره ابعادی ازاین موضوع بگشاید. دربخش اول ابتدا نیاز انسان را به طنز و سرگرمی گوشزد کرده است و پس از اشاره به رسالت حرفهای و اخلاقی و وظایف قانونی رسانهها دراین زمینه به یادآوری این نکته پرداخته است که نه مطلق طنز و نه طنز مطلق، مطلوب و موردنظر نیست. در بخش دوم نیز درباره ضوابط و معیارهای طنز مطلوب و سازنده سخن گفته و شرایط آن را در پنج دسته خلاصه کرده است.
در ادبیات غنی پارسی«طنز» جایگاه ویژه و خاص خود را دارد. بسیاری از سخنها در روال عادی گفتگو و بیان، گیرایی و رسایی ندارد اما وقتی در لعاب طنز پوشیده میشود، نفوذ بیشتری مییابد و افراد فزونتری را به عنوان مخاطب تحت تاثیر قرار میدهد.
اما به تعریف طنز بپردازیم؛ هرسخن خندهداری را طنز نمیگوییم، بهطورکلی میتوانیم سخنهای خندهدار را به سه قسم تقسیم کنیم: طنز، فکاهی و هزل.
طنز هم مانند دیگر مقولات «ادبیات» هنوز تعریفی جامع و مانع نیافتهاست. تعریفهای متعددی هم که عرضه شدهاند هریک با اصرار برجنبهای سعی در تبیین دیدگاهی ویژه دارند اما آنچه درمیان همه تعاریف مشترک است، وجه انتقادی آن است که رویکردی اجتماعی دارد. نقطع اشتراک دیگر نیز ریشخندی است که لازمه طنز است تا از دیگر قالبهای انتقادی متمایز شود. طنز گونهای موثرتر و کاراتر از صریح گویی و حتی کنایهاست گرچه خود از کنایه بهره میجوید. در تناسب اجتماعی بودن کارکرد صداوسیما و کاربرد طنز بحثی نیست. پس محور سخن حول محتوای آن یعنی نقد اجتماعی و واکنش ریشخند در مخاطب خواهد بود.
جون شنیدن نقاط ضعفو انتقاد بر بنیآدم تلخ میآید، لازم است انتقاد با پوششی شیرین همچون خنده ارایه شود.این خنده دراثر تضاد میان حکم عقل و رفتار نمایشی شخصیت کمیک پیش میآید و ازخنده ناشی از هزل و هجوبه خوبی قابل تمیز است.
مقاله ذیل این دو موضوع را در برنامه های طنز صداوسیما بررسی میکند.
طنز مطلوب هدایت افکار مردم از مسیر خنده به تفکری منطقی یا انتقادی سالم و عاملی بالقوه در تسریع ارتباط با مخاطبان است.طنز در تضاد با جدیت با ایجاد فضایی دوستانه و ازطریق لبخند و تبسم که نماد پذیرش متقابل است به وادی معقولات وارد میشود و پیام خود را به مخاطب انتقال میدهد. نقش صداوسیما به عنوان رسانهای قوی و موثر برافکار عمومی درصورتی که غنی از بنیانهای اخلاقی و بهره گرفته از گنجینه ادب و هنر این مرزوبوم باشد علاوه بر ارج نهادن به ارزشهای فرهنگی و هنری و ملی - مذهبی، یک سرگرمی پندآموز تمام وقت، شیرین گفتار، خوشکردار، نیک سیما و قابل اعتماد خواهد بود که همه مخاطبان گرانترین سرمایه خود را که وقت است با رغبت و رضایت به پای آن میریزند و اینگونه جایی خالی و مستعد نفوذ برای ضدارزشهای القایی از طریق رسانههای جهانی باقی نمیماند.
مجرای طنز بستر مناسبی است تا انسان کمال یافته و اهل درد و فضل، بتواند احساسات خودرا، اعم از خشم و نفرت، تاسف، رنج و قهر، ابراز کند. از این رو، زمانی که واکنشی جدی به منظور بیان احساس مقدور نباشد، «طنز» آغاز میشود.
طنز، فریادی است که دراوج انفجار به پوزخند تبدیل میشود و گریهای است که به صورت خنده بروز میکند.
طنز، بنابه تعریف با مسخرگی متفاوت است، مسخرگی تنها میخواهد بخنداند و در تحقق این هدف از هروسیلهای استفاده میکند، دراین رهگذر، گاه هدف همان وسیله و وسیله عین هدف است و این دو از لحاظ زمانی هیچ فاصلهای با یکدیگر ندارند.
سخن طنز آمیز ممکن است ایجاد خنده نکند یا تنها تبسمی برانگیزاند اما این تازه اول کار است؛ خنده در اینجا مقدمه تفکر و تنبه است حال آن که در مسخرگی ممکن است تفکر، مقدم برخنده باشد. گاه ممکن است مدتی فکر کنیم تا منظور یا مفهوم یک شوخی را دریابیم و بعد به خنده بیفتیم ولی در طنز، بعد از خنده و احیانا قهقهه تازه به فکر فرو میرویم و اگر «طنز سیاه» درکار باشد ممکن است به گریه بیفتیم، تلقی ما از یک واقعه و عکسالعمل ما در قبال آن بین خنده و گریه در نوسان است.
غلط فاحش در نوشته فردی تحصیلکرده و بازگویی آن همه را میخنداند اما کسی از گوشهای میگوید: «آقایان به خدا این خنده ندارد، بل، گریهدارد». آنگاه انسان به فکر فرو میرود که حق با اوست.
خطرناکترین بیماری ادبی این است که کسی وسوسه شود درباره طنز و بذلهگویی بنویسد، این کار نشان میدهد که آنکس، نه از نویسندگی خبر دارد و نه از طنز و بذلهگویی.(جورج برناردشاو)
طنز و مزاح و هجو و هزل در ادبیات فارسی و هنر نمایشی سنتی ایران سابقهای دراز دارد. بسیاری از شاعران و نویسندگان از زبان طنز و یا مزاح برای بیان اندیشه و احساس خود و انتقاد از مسائل اجتماعی و رفتار نابهنجار حکمرانان استفاده میکردند. در تاریخ هنر ایران، مقلدان و مسخرگانی بودهاند که با بیان مسائل جدی، به صورت طنز و هزل موجبات سرگرمی و خنده مردم را فراهم میکردند.
طنز پردازان با حکایتها و داستانهای شوخیآمیز و طنزآلود به اقتصادی زمانه آشکارا کژرفتاریهای اجتماعی و خصلتهای نابهنجار مردم و بدگوییها و تملقگویی های آنها را به مسخره و ریشخند میگرفتند.
برنامه طنز ساختن کار بسیار دشواری است زیرا تنها هدف این نیست که مردم بخندند بلکه قصد ما این است که از طریق ساختن برنامههای اصولی طنزآمیز آگاهیهای لازم را به مخاطبان بدهیم و باعث رشد تفکر و خرد در آنها شویم.
عنوان این پژوهش «مقایسه جایگاه طنز در رادیو و تلویزیون ما و دیگر کشورها»ست که باتوجه به تغییرات عمدهای که در نظام ارتباط رادیو و تلویزیونی، به ویژه درچندسال اخیر، در جهان روی داده است، مدخل ورود به بحث، مییابد بر ارایه تعریفی از دو پدیده مهم ارتباطی عصر حاضر؛ یعنی رسانه بومی (Native media) و رسانه مدرن (Modern media) استوار شود. طبق پژوهشهای تحلیلی - آماری متخصصان علوم ارتباطات، دودهه اخیر را میتوان به صراحت، عصرجالش و رویارویی دورسانه بومی و مدرن نامید و تمام عوارض و پیامدهایی که در حوزههای فرهنگ، سیاست و اقتصاد این دو دهه مشاهده میکنیم، بهطور ضمنی ناشی از برآیند و تعامل این دو نظام ارتباطی است.
درمطالعات نظری تلویزیون نوعی دستهبندی بسیار «عام» به نام برنامههای «کمیک» یا «خندهآور» وجود دارد. دراین دستهبندی بسیار عام، برنامههای متفاوتی قرار گرفته است که از نظر محتوایی بعضی میتوانند هزل گونه، کنایهدار یا... باشند. دستهبندی برنامههای خندهآور تلویزیونی براساس ژانرهای مختلف و مشخصههای ساختاریشان است نه براساس موضوع طنزآمیز، هزلگونه یا کنایهإار داستان. دراینجا سعی میشود چنین برخورد آکادمیکی ارایه شود.
برنامههای خندهآور تلویزیونی در اشکال گوناگونی ارایه میشود، بعضی برنامههای خندهآور تلویزیونی ریشه در (Slap-Stick) دارند که انواع پیشرفته آن حتی به شکل «صامت» بهوسیله بیبیسی(BBC)و تمیز(Themes)تهیهشدهاست.
نوع دیگر برنامههای خندهآور، ظهور کمدین در صحنه و خنداندن مخاطبان از طریق لطیفهگویی است. دراین نوع برنامهها گاه اشکال فیزیکی نیز که شباهت زیادی به دلقک بازیهای سیرک دارد، استفاده میشود.
اما یکی از اشکال نسبتا موفق و فراگیر برنامههای خندهآور درتلویزیون استفاده از یک گروه کمدین برای اجرای تکههای کمیک،کاملا مجزا و بدون ارتباط با یکدیگر است. مثلا مانتی پایتان(Monty Paythan) که یکی از انواع بسیار موفق این نوع برنامههاست حتی از گرافیک و نقاشی متحرک نیز استفاده میکند.دراین نوع آخر، پردههای نمایشی «بیربط» از طریق «هنرپیشگان ثابت» و«سیاست حاکم بر برنامه»به یکدیگر ربط داده میشوند اماهیچ کدام از اینها موفقترین ژانر خندهآور تلویزیونی نیست. دراین مقاله سعی میشود این شکل مهم ارایه طنز در تلویزیون بررسی شود.
برای این که سینما توانمندی خود را در جذب تماشاگر و سرگرم کردن او به رخ بکشد، زمان زیادی لازم نبود.«متحرک بودن تصاویر» درهمان نخستین روزهای پیدایش ابزاری موثر برای جادوکردن مردمی به شمار میرفت که پیشترها در چشمبندی تردستانه سیرکهای ثابت و سیار، افسون میشدند.
اما به مرور، پیداکردن دستاویزهای نوینی برای جلب تماشاگر و دامن زدن به آتش اشتیاق او ضرورت یافت.
«خنده» یکی از این ترفندها بود که از این ترفندها بود که از همان روزهای اول نشان داد کارسازتر از بسیاری عناصر دیگر است و میتواند انسان خسته و غمگین را در دورانی که به اندوه همچون عادتی دیرینه خوکرده بود، به سینما بکشاند.
فیلم های اولیه به علت تعجیل در تولید سریع آنها و همچنین شکل نگرفتن شیوههای گوناگون روایت سینمایی، به گونهای ابتکاری تلاش میکردند تا با نمایش ماجراهایی ساده و نشاطآور، تماشاگران را به خنده وادارند.
پرداختن به طنز باتوجه به ماهیت اعتراضآمیز آن و تلاشی که برای ویران سازی هدفدار و سازندهاش میکند، درسینمای کوتاه اعتباری بسزا مییابد چرا که طنزپرداز محیطی آزاد میطلبد تا در سایه آن با طرح دل مشغولیهایش به جهانی یورش برد که با معیارهای انسانی او سازگار نیست.
طنز یکی از شیوههای انتقال پیام است، یعنی به کاربرنده آن سعی میکند بااستفاده از این فن و قالب، پیامی را به مخاطب خود انتقال دهد اما درباره این که واقعا طنز(ازنظرمفهومی) چیست؟ چه خصوصیاتی دارد ونقش و کاربرد آن چیست نظرهای گوناگونی وجود دارد بهطوری که در قالب شیوهای که درآن پیام از طریق شوخی و مزاح طرح میشود مقولات کوچکتری مانند طنز، هجو، لطیفه، شوخی، فکاهی و... جای میگیرد که تفاوت میان این موضوعها چندان مشخص و روشن نیست و در این باره اتفاق نظر وجودندارد. گاه آنچه ازیک منظر، طنز خوانده میشود از نگاهی دیگر هجو است و... به هرحال این قالب بیانی به صورتهای گوناگون قابل انتقال به مخاطبان است.از گفتگوهای روزمره تا استفاده از انواع رسانههای مکتوب، شنیداری و تصویری هرکدام به فراخور امکانات و استعدادهای خود میتوانند از این شیوه انتقال پیام سودجویند و پیام خود را به مخاطبان عرضه دارند.
طنز و طنزپردازی از دیرباز در فرهنگ جامعه ما نقشی عمده در پیامرسانی و آگاهی بخشی داشته است و به دلیل استفاده از قالبهای خندهآور بیانی، رفتاری، تصویری و... ضمن ایجاد شادی و فرح درمیان مخاطبان، بیشترین تاثیر و نفوذ را در انتقال معنا و مفهوم مورد نظر خود داشته است. طنز پدیدهآی است اجتماعی که در تقابل با ساخت موجود، آن را به طور انتزاعی درهم میریزد و جذابیت و فرحبخشی آن نیز مرهون استفاده ماهرانه و ظریف از همین ویژگی است.
درکنار خصوصیت شادی بخش، طنز نشان دهنده سیمای فرهنگ و جامعهای است که درآن زاییده شده و بیانگر حدود تحمل و درک سازندگان و مخاطبان خود است. درعین حال مقولهای است که همواره در خطر لغزیدن به دامن هجو، ابتذال، سطحی نگری و تمسخر بوده و از همین روست که باید با دقت و تعمق بیشتری به آن نگریست.
پرداختن به مسائل و مشکلات جامعه در قالب طنز، اززمانهای قدیم به شکلهای مختلف وجود داشته است. در فرهنگ نامههای گوناگون از طنز تعریفهای متعددی ارایه شده است؛ از جمله «طنز روش ویژهای در نویسندگی است که ضمن دادن تصویر هجوآمیزی از جهات زشت و منفی و ناجور زندگی: عیبها و فسادهای جامعه و حقیقتهای تلخ اجتماعی را به صورت آغراقآمیز یعنی زشتتر و بد ترکیب تر از آنچه هست، نمایش میدهد تا صفتها و مشخصات آنها روشن تر و نمایانتر جلوه کند و تضاد عمیق وضع موجود با اندیشه یک زندگی عالی آشکار شود.«مبنای طنز ایجاد شادی و خنده است اما این خنده، خنده شوخی و شادمانی نیست.خندهای است تلخ و جدی و دردناک و همراه با سرزنش و کمابیش زننده و نیشدار که خطاکاران را به خطای خود متوجه میسازد و عیب ها و نقص هایی را که در حیات اجتماعی پدید آمده، برطرف می:ند و خلاصه، هدف آ“ اصلاح و تزکیه است نه ذم و قدح و مردم آزادی بلکه کسانی را که معروض آن هستند به اندیشه و تفکر وا میدارد. در واقع طنز بایستی ناظر برحوادث کلی زندگی باشد و نباید حربه تعرض و تجاوز بر شخصیت کسانی قرار گیرد که به نظر نویسنده، پسندیده و خوشآیند نیستند.»
به منظور دستیابی به نظرمردم تهران درباره برنامه «صبح جمعه باشما» با 673 نفر از افراد 15 سال به بالای ساکن شهرتهران مصاحبه شد.
هدفهای این بررسی عبارت بود از:
دستییابی به میزان شنونده و نحوه و مدت زمان گوش کردن و انگیزه شنوندگان برای توجه به برنامه «صبح جمعه باشما» و هم چنین دستیابی به نظر شنوندگان درباره جنبههای مختلف و نقاط ضعف و قوت برنامه.
طنزپردازی همچون داستاننویسی، نمایش نامهنویسی و شعرنوعی شیوه بیان و ابلاغ مطالب انتقادی همراه با خنده و شوخی است.به این سبب طنز را آیینه حقیقت نامیدهاند که نابسامانی ها و عیبهای فرد و جامعه را در خود منعکس میکند و آن را بزرگ جلوه میدهد. به قولی طنز ضمن ارایه تصویر هجوآمیزی از جهات زشت و منفی و ناجور زندگی، عیبها و فسادهای جامعه و حقیقتهای تلخ اجتماعی را به صورت اغراقامیز - یعنی زشتتر و بدترکیبتر از آنچه که هست - نمایش میدهد تا صفتها و مشخصات آنها روشن تر و نمایانتر جلوه کند و تضاد عمیق وضع موجود با اندیشه یک زندگی غایی و مامول آشکار شود.
برای ایجاد فضای شاد و بیان انتقادهای سازنده و مطرحساختن واقعیتها و مشکلات اجتماعی، قالب طنز به عنوان قالبی جذاب و تاثیرگذار، مهمترین و رفیعترین جایگاه را دارد.
داستایوفسکی میگوید:«طنز آن است که خنده بر لب و اشک برچشم بنشاند.»
بنابراین هدف طنز صرفا خنداندن تماشاگر نیست بلکه ایجاد تفکر و هشدار و آگاه کردن مردم هم از هدفهای مهم طنز به شمار میرود.
پنج نکته مهم کارشناسی، برگرفته از آرای کارشناسان درمورد طنز:
1- از دید اغلب کارشناسان،«طنز» عبارت است از: بیان انتقادی مسائل و مشکلات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و اقتصادی با زبانی تلخ و شیرین و هدفی اصلاح گرایانه.
2- از ویژگی های طنز مطلوب:«داشتن پیام و محتوا»و«به دور بودن از لودگی» است.
3- کارشناسان برنامههای ساعت خوش (شبکه2)، صبح جمعه با شما(رادیو سراسری) و برنامههای ویژه نوروز تلویزیون را بهترین برنامههای طنز رادیو تلویزیونی داشتهاند.
4- نمایش، میان پردههای کوتاه و سریال، بهترین قالب ها برای ارایه طنز هستند.
5- سپردن برنامهسازی طنز به آگاهان در زمینه طنز، طرح وقایع جامعه و تشکیل شورای طنز، متشکل از کارشناسان و صاحبنظران در سازمان صداوسیما، اصولی ترین روش های دستیابی به طنز مطلوب در رادیو و تلویزیون میباشند.