هر چند در مباحث علم مدیریت مفاهیم و ساز و کارهای نظارت و ارزیابی از سابقهای طولانی و ادبیاتی گسترده برخوردار است اما در کشور ما هنوز جایگاه خود را به ویژه در مدیریت رسانه نیافته است. مباحث مربوط به نظارت و ارزیابی در حوزة رسانه در کشور ما، غالباً معطوف به ابعاد کلان نظارت همچون مقررات و قوانین عام ناظر بر کار رسانهای، قانون مطبوعات، سانسور و خود سانسوری، رابطة رسانهها با سایر نهادها به ویژه نهادهای سیاسی و مانند آنهاست. کمتر دیده شده است که در قلمرو مطالعات مربوط به مطبوعات، رادیو و تلویزیون و رسانههای الکترونیکی مطالعات عمیق و گستردهای در باب نظریهها، مفاهیم، شاخصها و ساز و کارهای نظارت و ارزیابی در مفهوم کنترل کیفی صورت پذیرد. اگر هم در این خصوص کارهایی انجام گرفته غالباً صورتی دفعی، گذرا و مرتبط با ابعاد اقتصادی و فناورانه داشته است. این در حالی است که گسترش بیسابقه مطبوعات اعم از روزنامهها، مجلات، هفتهنامهها و فصلنامههای عامه پسند و تخصصی و نیز افزایش سریع و پیوسته شبکههای رادیویی و تلویزیونی در سالهای اخیر، موجب پیدایش نیاز و احساس ضرورتی تام نسبت به این گونه تحقیقات و مطالعات شده است.
از سوی دیگر پیشرفتهای شگرف فناوری ارتباطی در یکی دو دهه اخیر که امکان دسترسی مخاطبان به رسانههای دیگر را فراهم ساخته و فشار رقابت رسانهای را فوقالعاده افزایش داده است، انجام تحقیقات و مطالعات گسترده را در ابعاد مدیریتی و فنی دربارة کنترل کیفیت محصولات فرهنگی و رسانهای به ویژه تولیدات رادیویی و تلویزیونی، ایجاب میکند. تحقیقات و مطالعات فراگیری که علاوه بر برخورداری از آخرین یافتههای علم مدیریت، با احاطه تام نسبت به شاخصها و خصوصیات فرهنگی و هویت ایرانی ـ اسلامی جامعه، موقعیت سیاسی ـ ایدئولوژیک کشور و پایگاه صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به عنوان رسانه ملی تدابیری عملی را در جهت ارتقای سطح کیفی تولیدات سازمان هم از حیث معیارهای ارزشی و اخلاقی و هم از حیث شاخصهای فنی و حرفهای پیشنهاد دهد.
اهمیت موضوع نظارت و ارزیابی در رسانهها به ویژه در سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، موجب شد این شماره از فصلنامه پژوهش و سنجش به نظارت و ارزیابی در رسانه اختصاص یابد. از این رو، از میان مقالاتی که از سوی صاحبنظران و نویسندگان محترم به دفتر فصلنامه رسید، پس از بررسی و ارزیابی تعدادی واجد سطح کیفی لازم شناخته شدند که در سه عنوان «نظارت و ارزیابی: مبانی نظری»، «نظارت و ارزیابی: کاربردها» و «نظارت و ارزیابی: فناوری» تنظیم و طی این شماره تقدیم شده است تا به عنوان گامی کوچک و تلاشی در حد وسع مورد استفاده علاقهمندان و دستاندرکاران این حوزه قرار گیرد.
پژوهش و سنجش ضمن تشکر و قدردانی از اساتید دانشگاه، صاحبنظران، کارشناسان، پژوهشگران، مدیران و سایر علاقهمندان به مطالعات رسانهای که با ارسال مقالات، ارائه نظریات، پیشنهادها و انتقادها، مشارکت در جلسات، میزگردها و گفتگوها و یا از راههای دیگر فصلنامه را مورد عنایت و تفقد قرار دادند و ما را در جهت ارتقای سطح کیفی و کمّی این نشریه تخصصی یاری کردند، امیدوار است این مخاطبان فرهیخته و فرزانه نقاط ضعف اجتنابناپذیر موجود در این شماره و سایر شمارهها را به دیدة اغماض بنگرند و همچون همیشه با ارائه دیدگاههای خود در خصوص وجوه امتیاز و کاستیهای «پژوهش و سنجش» یاریگر ما باشند.
از طریق اجرای فعالیتهای اساسی نظام نظارت و ارزیابی تولیدات رسانهای میتوان عمدهترین راهبردها را برای بخشهای مختلف سازمان تعیین و تدوین کرد. اصولاً در ارزیابی برنامههای یک سازمان، هر یک از بخشها باید کنترلهای لازم را در مورد اجرای درست راهبردها و تحقق اهداف تعیین شده، به عمل آورند و اطلاعات لازم در این مورد را به برنامهریزان ارائه دهند.(1) نویسنده این مقاله، امیدوار است که از این طریق، بهتر بتوان ترکیبهای گوناگون توانایی تأمینکنندگان برنامهها را با تمایلات مخاطب گره زد. وی از این رو، مبنای طراحی نظام نظارت و ارزیابی برنامههای سازمان را مستدل به قواعد پیش گفته میداند. به ویژه اینکه، محصولات رسانهای با پیدایش ماهوارهها و شبکه جهانی اینترنت به رسانههای جهانی پیوند خوردهاند. به گفته رابرت مکچسنی «دوران حاضر دورانی است که در آن، بیشتر برنامههای تفریحی و روزنامهنگاری را تعداد انگشت شماری از شرکتهای بزرگ، که مواضع سیاسی سودجویانه و جهانمدارانهای در باب مسائل مهم اجتماعی دارند، تهیه میکنند.(2) از این رو، توجه به نظام نظارت و ارزیابی برنامهها بیش از گذشته، باید مورد توجه و تدبیر مدیریتی قرار گیرد.
نگارنده در این مقاله ضمن برشمردن وجوه اهمیت نظارت در رسانه، به تشریح اختلاف دو دیدگاه اصلی در این خصوص میپردازد. از نظر وی در سطح کلان، اندیشمندان، سیاستمداران و مسئولانی که با رسانه سر و کار دارند یا هوادار تثبیتاند و یا خواهان تغییر و در نتیجة اتخاذ یکی از این دو رویکردها، چگونگی رابطه میان مخاطب و رسانه شکل میگیرد. نگارنده سپس با تشریح ابعاد گوناگون نظارت از جمله فناوری، نیروی انسانی، امور مالی، مضمون و محتوا و سیاستگذاریها، در پایان پیشنهادهای قابل تأملی را در خصوص فرایند نظارت سالم ارائه داده است.
در انجام ارزشیابی عملکرد یا محصول یک سیستم یا مجموعه، رویکردهای گوناگون را میتوان برگزید. این گزینش طبیعتاً میبایست بر اساس نوع سیستم، هدف ارزشیابی، امکانات و توانمندیهای موجود و سایر عوامل دخیل صورت پذیرد. با این همه، تمامی رویکردهایی که نسبت به ارزشیابی سازمانها، نهادها و فعالیتها وجود دارند، عمومی و قابل استفاده در شرایط متنوع ساختاری و سازمانیاند. نگارنده در این مقاله میکوشد با استفاده از روش ورتن و سندرز، پنج رویکرد و الگوی اصلی ارزشیابی عملکرد در سازمانها و نهادها را به بحث بگذارد.
برقراری ارتباط مثبت و مؤثر و تناسب پیام با شرایط محیط و گیرنده، همواره مستلزم ارزیابی کیفیت ارتباط و سنجش تأثیرات پیام است. بدیهی است این ارزیابی، در ارتباطات غیرمستقیم که از طریق رسانههای جمعی صورت میگیرد، به مراتب پیچیدهتر از ارتباطات مستقیم رو در روست. نگارنده در این مقاله کوشیده است ضمن برشمردن علل و ابعاد این پیچیدگی، با مرور سه دیدگاه علمی ـ تحقیقی گرینبرگ و همکاران در دانشگاه ایالتی میشیگان، تحقیق رزنگرین و همکاران و نظریه جانوابر ـ آرای اندیشمندان را در باب روشها و شاخصهای ارزشیابی برنامههای تلویزیونی به بحث بگذارد. از نظر وی، پیچیدگی فرایند ارزشیابی در رسانههای جمعی به ویژه تلویزیون، روشهای سنتی را در این خصوص ناکارآمد و تدوین یک نظام جامع ارزشیابی تلویزیونی مشتمل بر شاخصها و روشهای ارزیابی پیکره برنامهسازی، برنامهها، آگهیها، هویت شبکهها و کل زنجیرة تولید را ایجاب کرده است.
موفقیت یک سازمان و مجموعه، منوط به داشتن بیشترین بازدهی و منفعت با استفاده از منابع (مادی و انسانی) است. از این رو، مدیران سازمانها همواره سعی دارند با به کارگیری سیاستها و روشهای مختلف، بازدهی مجموعة خود را بالا ببرند. در این راستا، فرایند کنترل نقش مهمّی را در سنجش اهداف، پیگیری و اصلاح امور ایفاء میکند.
در این مقاله، مفهوم کنترل نه با باورها و برداشتهای مصطلح منفی، بلکه به عنوان یک ضرورت و عامل موفقیتبخش برای رسیدن به اهداف مورد نظر قرار گرفته است. وجود همین برداشتهای منفی از مفهوم کنترل و عدم اجرای مناسب آن موجب عدم اقبال و کارائی فرایند کنترل در سازمانها شده است.
فرایند کنترل، یک مجموعه را به اهدافی نظیر استاندارد کردن عملکردها، حفظ موجودی سازمان، حفظ و ارتقای کیفیت محصولات یا خدمات و کاهش میزان اقتدار و اعمال قدرت مدیران نزدیک میسازد. اهداف فوق را میتوان از طریق انواع منابع کنترل در سازمان از قبیل کنترل سازمانی، کنترل گروهی و کنترل فردی محقق ساخت. برای رسیدن به اهداف فوق، رسیدن به تعریفی درست از فرایند کنترل و به کارگیری صریح آن امری ضروری و حیاتی است. تنها در صورت پیگیری روند منطقی و درست فرایند کنترل است که میتوان فرایند خودکنترلی (شکل آرمانی و مطلوب کنترل) و مشارکت افراد را در این زمینه عملی ساخت.
از جمله وظایف مهم در مدیریت در یک سازمان، «نظارت و کنترل» بر فعالیتها و محصولات بر اساس شاخصهای تعیین شده است که امکان بهینه کردن فعالیتها و محصولات را در راستای شاخصهای اعلام شده فراهم میآورد. طبعاً برای ارتقای سطح مرغوبیت فعالیتها و محصولات، «ارزیابی» امری ضروری است. از طریق ارزیابی، فعالیتهای سازمان مورد مطالعه قرار گرفته و روشهای مناسب برای هدایت فعالیتها به سوی اهداف پیشبینی شده به کار گرفته میشود. برای ارزیابی بهینه و مناسب محصولات رسانهای میتوان محتوای فعالیتهای سازمانی را با روش «تحلیل محتوا» شناسایی و یا پیشبینی کرد. هماهنگی بین سه فرایند نظارت، ارزیابی و تحلیل محتوا، مدیریت را در تصمیمسازی خود موفقتر میکند. در این مقاله، تلاش شده است ضرورتها، روشها و دستاوردهای تحلیل محتوا با توجه به مسئله نظارت و ارزیابی به گونهای بررسی شود که سهم تأثیر آنها را در یکدیگر روشن کند و کارایی لازم و مفید به دست دهد و آنچه را در این مقدمه ادعا شده است تبیین سازد.
بدون شک ساخت یک مجموعه تلویزیونی نیاز به بستری مناسب برای تولید برنامه دارد که می توان آن را فرآیند تولید نامید . هدف از طراحی این فرآیند تولید کالایی فرهنگی است که بر اساس اهداف تعیین شده برای آن باید با استاندارهای موجود تولید محصول ( در اینجا برنامه تلویزیونی ) مطابقت داشته باشد . از دیگر سو در این فرایند ، پیش بینی های اولیه همچون میزان پاسخگویی به اهداف کمی و کیفی تولید برنامه یعنی استفاده بهینه از منابع انسانی مالی و فنی ، نوع مخاطبان ، محتوا ، مضمون ، شکل یا قالب برنامه ها و موارد نظیر آن نیز ، به عنوان منابع اصلی و عمده تخصیص کلیه امکانات فوق تلقی می شوند. در جریان تولید برنامه ، از مرحله تایید طرح اولیه ، تصویب مضمون و محتوا و برگزاری جلسات برآورد فنی و مالی تا هنگام پخش از آنتن ، مجاری و بستر های کیفی و کمی متعددی وجود دارد ؛ اما آیا در تمام این گذرگاه ها کنترل کیفیت و کمیت نیز صورت می گیرد؟ آیا وظایف تعریف شده و استاندارهایی برای این کنترل ها تدوین شده است ؟ متاسفانه در اکثر قریب به اتفاق موارد ، در فاصله بین تصویب برنامه و پخش آن ، خلاء نظارت وکنترل به خوبی نمایان است هدف از ارائه این مقاله ، تاکید بر نظارت پیگیری در نظارت و هدایت برنامه از مرحله تصویب تا پخش آن از آنتن است . ضمن آنکه کوشش شده است راهکارهایی ارائه شود که با تکیه بر آنها بتوان چارچوب اولیه نگرش سیستمی به فرآیند تولید برنامه را مدون ، تجزیه و تحلیل و معین ساخت.
ارزشیابی مرحلهای یا ارزشیابی اصلاحی به عنوان یکی از روشهای معمول نظارت و ارزیابی به ویژه در تولید برنامههای رادیو تلویزیونی کارایی بسیار دارد. این شیوه ارزشیابی با هدف اصلاح دائم رویهها و روشهای تولید یک برنامه دنبالهدار همچون مجموعههای نمایشی مورد استفاده قرار میگیرد. نگارنده در این مقاله ضمن ارائه تعریف عملیاتی از این شیوه ارزشیابی، مراحل گوناگون، موضوعات، ساختار مورد نیاز و روشهای مورد استفاده در ارزشیابی مرحلهای از جمله مشاهده، آزمون تئاتری، استفاده از پرسشنامه، مصاحبه و روش S.B را به بحث میگذارد و شرایط لازم جهت انجام موفق آن را برمیشمارد
جریان سریع اطلاعات و ظهور پدیده جهانیسازی کلیه نهادهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را در عصر حاضر با مسائل عدیدهای روبهرو ساخته است. محیط پیرامون این نهادها به معنی عام آن، در حال تغییرات مداوم و پی در پی است. این تغییرات برخلاف موارد مشابه گذشته صرفاً به جنبههای کمّی محدود نیستند بلکه از نظر کیفی نیز سازمانهای مختلف را با الزامهای تازهای مواجه ساختهاند
در ارزیابی کیفیت برنامههای تلویزیونی دو رویکرد کاملاً متفاوت مورد استفاده قرار گرفته است. نخست، ارزیابی جزء به جزء که در آن تکتک برنامهها بر اساس کیفیتِ ادراک شده درجهبندی میشوند. در بررسی 72 برنامه با این شیوه مشخص شد که مقوله ادراک کیفیت برنامهها با تقدیر (Appreciation) از آن برنامهها تفاوت دارد. اغلب، برنامههایی را که مورد تقدیر قرار میگیرند دارای کیفیت بالا میدانند در حالی که ممکن است به لحاظ کیفی در درجه پایینی قرار داشته باشند و به همین ترتیب برنامههایی را که کمتر مورد تقدیر واقع میشوند، به لحاظ کیفی ضعیف به شمار میآورند. نتایج در سنجة کیفیت نسبت به سنجة تقدیر طیف بسیار گستردهتری دارند.
ظاهراً برنامههایی که به نظر میرسد از کیفیت پائینتری برخوردارند، در بعضی ژانرها یا انواع نسبت به بقیه بیشتر یافت میشوند. به بیان کلی، چنین گمان میرود که برنامههای واقعیت بنیاد (Factual) دارای کیفیت بیشتر و برنامههای سرگرمکننده و سریالهای نمایشی دارای کیفیت کمتری هستند.
تماشاگران نیز الگوهای مختلف تقدیر را نشان میدهند. برنامههایی که تماشاگران مسن تحسین میکنند بر آنچه کل جمعیت به عنوان برنامههای با کیفیت انتخاب میکنند تأثیر میگذارد و برنامههایی که تماشاگران گروه AB مورد انتقاد قرار میدهند بر دادن نمره کیفی ضعیف به برنامهها مؤثر واقع میشوند.
ارتقاء سطح کیفی برنامههای رادیو و تلویزیونی و ضرورت ارزیابی آنها، از دیر باز در کانون توجه دستاندرکاران امور سیاستگذاری و تولید سازمان قرار داشته است. ارزیابی درونی نیز به عنوان رویکردی کاملاً فنی و روشمند، به تازگی مورد توجه محافل علمی قرار گرفته است. تأکید اصلی ارزیابی درونی، ارتقاء سطح کیفیت با توجه به مشارکت اعضای تشکیلدهنده گروه یا سیستم و در نتیجه، افزایش سطح انگیزش گروه و حرکت اعضا به سمت بهبود کیفیت و مرتفع نمودن معضلات موجود است. در این مقاله، با پرداختن به مفاهیم و نظریات مختلف در خصوص ارزیابی، به ارزیابی درونی به عنوان روشی بسیار مؤثر در ارزیابی برنامههای رادیویی و در نتیجه ارتقاء سطح کیفی آنها اشاره میشود و در نهایت، مراحل اجرایی ارزیابی درونی در گروههای مختلف برنامهساز رادیویی مورد بحث و بررسی قرار میگیرد.
در بسیاری از تحقیقات و پیمایشهای انجام شده که به ارزشیابی برنامههای تلویزیونی اختصاص دارند، مفهوم تنوع به عنوان یکی از متغیرهای مهم در رضامندی مخاطبان مورد توجه قرار گرفته است اما تعریف عملیاتی و شیوههای سنجش آن اغلب نادیده گرفته شده است. در این مقاله سعی میشود تا ضمن ارائه تعریفی روشن و جامع از تنوع در سطح برنامهها، شبکهها و سیستمهای تلویزیونی چند شبکهای، روشهای سنجش آن نیز مورد بررسی قرار گیرد. از این رو نگارنده ضمن اشاره به روشهای قدیمیتر و مقایسه آنها با روش چند مقیاسی سنجش تنوع، بر اولویت این روش تأکید میورزد و در خاتمه مقاله با به کارگیری این روش در سنجش تنوع برنامهها و شبکههای تلویزیونی کشور فنلاند، کارآمدی آن را مورد آزمون قرار میدهد.
نظارت و ارزیابی در کلیة امور موضوعی است که اگر با دقت و ریزبینی پیگیری و اعمال نشود، ممکن است مسیری را که برای رسیدن به یک هدف باید طی شود طولانیتر کند و یا آن را به انحراف کامل بکشاند و موجب به هدر رفتن وقت، سرمایه و نیروی انسانی شود. در امور پژوهشی نظارت و ارزیابی به میزان بیشتری مورد نیاز است و اگر این پژوهش در زمینة مسائل اجتماعی باشد، در امر نظارت بر پژوهشها و در نهایت ارزیابی آن باید با احتیاط هر چه بیشتر عمل کرد. نظارت دقیق در امر پژوهش موجب میشود که یافتههای پژوهش بدون سوگیری، دارای جنبة علمی، اصولی، عینی، اخلاقی و برخوردار از پایایی، روایی و قابلیت تعمیم باشند. در امر ارزیابی نیز اگر ارزیابها دارای توان علمی و تخصصی باشند و حب و بغضهای شخصی را کنار بگذارند به طور قطع این توان وجود خواهد داشت که تحقیقی ماندنی و کاربردی به جامعة علمی کشور ارائه شود و محققان ما صرفاً مترجمان نوشتههای دیگران نباشند.
یکی از حوزههای مهم رادیو و تلویزیون، «ارزیابی کیفیت برنامهها» است. «کیفیت برنامة … پایین است»، «کیفیت برنامة ... بالاست»؛ این جملات اغلب از سوی کسانی بیان میشود که ارزیابی برنامهها را بر عهده دارند. حال پرسش مهم این است که «چه کسانی بهتر میتوانند در مورد کیفیت برنامهها داوری کنند؟» آگاهی از نظریات مردم به ویژه مخاطبان برنامهها در مورد این پرسش امری ضروری است. نوشتار حاضر تحقیقی است که در این باب در کشور انگلستان انجام شده است.
نظارت بر رسانه، علاوه بر طراحی فرایندها، شاخصها و معیارهای مناسب، نیازمند پیشبینی و ایجاد ساختارهای کارامد سازمانی نیز هست. این ضرورت موجب شده است که در اکثر کشورهای جهان، نهادهایی جهت اعمال نظارت و ارزیابی عملکرد شبکهها و گروههای برنامهساز تأسیس شود. شناخت این نهادها میتواند برای علاقمندان به مباحث مدیریت رسانه سودمند و برای دستاندرکاران نظارت کیفی بر تولیدات رسانه راهگشا باشد. این مقاله، مرحله اول از طرح تحقیقاتی است که در معاونت سیاسی سازمان صدا و سیما با هدف شناخت ارگانهای ناظر بر عملکرد رادیو و تلویزیونهای جهان در حال اجراست. در این مقاله، ساختار، وظایف و فرایند تصمیمگیری در شورای عالی رادیو ـ تلویزیون فرانسه به طور مختصر و مفید معرفی شده است.
برای تعیین میزان موفقیت و کارآمدی هر نظام هدفمندی مجموعهای از معیارها و روشهای ارزیابی به کار گرفته میشود و برای تحلیل آثار عملکرد نظامها مجموعهای از اطلاعات مورد نیاز است. فرایندهای سازمانی منبع و منشاء تولید و توزیع اطلاعات هستند، اما تحلیل کارآیی نظامها، نیازمند مدیریت و سازماندهی ساختارهای اطلاعاتی و عملیاتی است. به عبارت دیگر، نظام نظارت و ارزیابی و محورهای اساسی آن که مشتمل بر ساختار محتوایی، سازماندهی- مدیریت و فرایندهای عملیاتی- اطلاعاتی است، همپوشانی غیرقابل انکاری با حوزة فناوری اطلاعات دارد. علاوه بر این، ماهیت نظارت و ارزیابی در سازمان صدا و سیما، ضرورتهای سازمانی و قابلیتهای کاربردی و ابزاری فناوری اطلاعات، ضرورت رویکرد به این حوزة فناروی را در طراحی و اجرای نظام ارزیابی روشن میسازد. این فناوری موجب نظاممندی، ساختیافتگی، تسهیل و تسریع جریان اطلاعات و همچنین ایجاد یکپارچگی در مدیریت نظام ارزیابی میشود.
صرفنظر از ابعاد ساختاری نظام ارزیابی، بهرهگیری از نظامهای انفورماتیکی، قابلیتها و ابزار نظارتی مورد نیاز برای اجرای این نظام را فراهم میکند. به طور کلی با توجه به ماهیت اطلاعاتی، تحلیلی و محتوایی نظام ارزیابی از یک طرف و تناظر ساختاری فناوری اطلاعات با این مفاهیم از طرف دیگر، میتوان گفت که نظام ارزیابی در یک سازمان رسانهای ماهیتاً به فناوری اطلاعات بستگی دارد. از دیدگاه کاربردی و ابزاری نیز طراحی و اجرای نظام ارزیابی مستلزم بهرهگیری از قابلیتهای فناوری اطلاعات است و در این مورد جایگزینی برای آن وجود ندارد.
عدم رضایت بینندگان برنامه های تلویزیونی از کیفیت تصویر موضوعی است که منجر به کاهش توانائی این رسانه در جذب و حفظ مخاطبان خود می شود . لذا برای جلوگیری از مخدوش شدن کیفیت تصویر در مسیر انتقال آن از استدیوی پخش به مصرف کننده ( مخاطب ) باید در ابتدا عوامل ایجاد کننده از استودیوی پخش به مصرف کننده ( مخاطب) باید در ابتدا عوامل ایجاد کننده خرابی را مورد شناسایی قرار داد و سپس برای کنترل و نظارت دائم بر آنها از فناوری مدد گرفت . در این مقاله سعی شده است موضوع های کاملا فنی در این زمینه به زبانی تا حد امکان ساده وغیر فنی مورد بررسی قرار گیرند.
در میان چهرههای شاخص و برجسته دستاندکار امور رسانه در ابعاد نظری و عملی در کشور، دکتر علیاکبر فرهنگی از ویژگیهای خاصی برخوردار است. سالهای طولانی تحصیل و سپس تدریس در دو حوزة مدیریت و ارتباطات تا عالیترین سطوح، اندیشهها و دیدگاههای او را برای دستاندرکاران حوزة مدیریت رسانه مغتنم و ارزشمند ساخته است. به این خصوصیت میتوان تواضع و روحیه همکاری دکتر فرهنگی را افزود که درخواست فصلنامه پژوهش و سنجش را با بزرگواری پذیرفت، در کوتاهترین زمان در دفتر فصلنامه حضور یافت و فرصتی موسع و در خور به این گفتگو اختصاص داد. آنچه در پی میآید حاصل این گفتگوست که نکات و رهنمودهایی ارزشمند در خصوص نظارت و ارزیابی در رسانه را در بر دارد.