مجرای طنز بستر مناسبی است تا انسان کمال یافته و اهل درد و فضل، بتواند احساسات خودرا، اعم از خشم و نفرت، تاسف، رنج و قهر، ابراز کند. از این رو، زمانی که واکنشی جدی به منظور بیان احساس مقدور نباشد، «طنز» آغاز میشود.
طنز، فریادی است که دراوج انفجار به پوزخند تبدیل میشود و گریهای است که به صورت خنده بروز میکند.
طنز، بنابه تعریف با مسخرگی متفاوت است، مسخرگی تنها میخواهد بخنداند و در تحقق این هدف از هروسیلهای استفاده میکند، دراین رهگذر، گاه هدف همان وسیله و وسیله عین هدف است و این دو از لحاظ زمانی هیچ فاصلهای با یکدیگر ندارند.
سخن طنز آمیز ممکن است ایجاد خنده نکند یا تنها تبسمی برانگیزاند اما این تازه اول کار است؛ خنده در اینجا مقدمه تفکر و تنبه است حال آن که در مسخرگی ممکن است تفکر، مقدم برخنده باشد. گاه ممکن است مدتی فکر کنیم تا منظور یا مفهوم یک شوخی را دریابیم و بعد به خنده بیفتیم ولی در طنز، بعد از خنده و احیانا قهقهه تازه به فکر فرو میرویم و اگر «طنز سیاه» درکار باشد ممکن است به گریه بیفتیم، تلقی ما از یک واقعه و عکسالعمل ما در قبال آن بین خنده و گریه در نوسان است.
غلط فاحش در نوشته فردی تحصیلکرده و بازگویی آن همه را میخنداند اما کسی از گوشهای میگوید: «آقایان به خدا این خنده ندارد، بل، گریهدارد». آنگاه انسان به فکر فرو میرود که حق با اوست.