۱.
تئوری اسلامگرایی که با یک تلقی حداکثری از دین به همراه قرائت ایدئولوژیگرای انقلابی در سال 57 به پیروزی انقلاب اسلامی ایران منجر شد، در قانون اساسی تجلّی یافت. همه فراکسیونهای فکری در این دستگاه، تنها به دنبال اجرای همین تئوری بودهاند و ازاینرو، اصلاحات به شکست انجامید. در فکر اسلامگراهای ما، خرد آگوستینی جای گرفته است که سقف عقل بشر را الاهیات میداند و با خرد نقاد که گوهر دنیای مدرن است، تفاوت ماهوی دارد.
۲.
برخی از متفکران مغرب زمین به نقد فلسفی لیبرالیسم پرداختهاند، اما رویکرد اصلی این دو مقاله، نقد مبانی و ارزشهای لیبرالیسم از دریچه اندیشه اسلامی است. مدعای نویسنده آن است که اصول و آموزههای اسلامی در تقابل آشکار با این تلقی از لیبرالیسم است و این موضوع را در سه محور (آزادی، حق و خیر و فرد و جامعه) دنبال میکند.
۳.
حقمحوری و تکلیفمداری سنت ریشه در مبانی متافیزیکی دارد. فلسفه تجدد با نفی نظم وجودشناسانه عالم، در حقیقت هیچ جایی برای حق باقی نمیگذارد تا بتوان آن را به عنوان یک ارزش به حساب آورد. تکلیف در سنت به معنای پذیرش جایگاه موجودات و حدود مجاز رفتاری آنان است. انسان واضع حق نیست و نمیتواند از این حدود وجودشناختی عالم تجاوز کند.
۴.
در این گفتوگو به بررسی عقل اسلامی و مسئله بنیادگرایی اسلامی پرداخته شده است. به عقیده آقای آرکون یکی از مهمترین و اساسیترین عوامل عدم رشد و عقبماندگی تمدن عربی و اسلامی، همین بنیادگرایی اسلامی و مسئله جزمیت دینی است که دوران آن از حدود قرن ششم هجری آغاز میشود و تاکنون ادامه دارد. بنیادگرایی و جزمیت دینی، نه تنها راه نقد و بررسی را بر روی متفکران اسلامی مسدود کرد، بلکه درها را بر روی تأثیرگذاری علوم انسانی جدید که در جهان غرب شکل گرفته بود نیز بست، و این دو گسست، سبب عقبماندگی این تمدن شد.
۵.
این مقاله درصدد اثبات این نکته است که فیلسوفان اسلامی در فهم حقایق و واقعیات، راهی خطا را پیمودهاند و به جای اعتماد و تکیه بر تعالیم وحیانی، از فلسفه یونان بهره گرفتهاند. این در حالی است که انبیا و اولیا الاهی و به خصوص پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله و ائمه معصومین علیهمالسلام معارف قرآن و روایات را یگانه راه رسیدن به حقایق و پیروی از مکاتب و افکار دیگر را ضلالت دانستهاند. از دیدگاه نویسنده، اصولاً دلیل پیدایش فکر فلسفی در جهان اسلام، به انگیزه دور کردن اذهان مسلمانان از تعلیمات قرآنی و به خصوص مکتب اهل بیت علیهمالسلام بوده است.
۶.
در این گفتوگو، علاوه بر اشاره به عوامل متروک شدن ارزشهای اخلاقی در جامعه، اسلامی، دو عامل عمده آن را بها دادن بیش از اندازه به مقوله فقه و احکام و نحوه زمامداری در جوامع اسلامی که به خاطر استبدادی بودن خود، منشأیی برای افول ارزشهای اخلاقی است، میداند.
۷.
شرکت کنندگان در این میزگرد که متشکل از یک روحانی شیعه، یک مسیحی و یک روحانی سنی است، بر فعالیت فراوان صهیونیستها و به انحراف کشاندن مسیحیت تأکید دارند. آموزههای آخرالزمانی از سه دیدگاه مسیحی، شیعی و سنی در این میزگرد مطرح شده است.
۸.
پاسخ به این پرسش که آیا الحاق به کنوانسیون، به مصلحت جمهوری اسلامی ایران است، در پرتو بررسی پیامدهای حقوقی الحاق میباشد که این پیامدها دارای ابعاد داخلی و بینالمللی است. هرچند پرداختن به این موضوع از دیدگاه حقوقی کافی نیست؛ اما آنچه در این نوشتار پیگیری میشود، بررسی پیامدهای حقوقی بینالمللی الحاق یا عدم الحاق به کنوانسیون است و با نگاهی به نسبت جامع، ادله موافقان و مخالفان الحاق به کنوانسیون بررسی شده است. در نتیجه، روشن میشود الحاق به کنوانسیون به هیچوجه مصلحت نیست؛ زیرا نه تنها مشکلی از زنان ما را حل نمیکند، بلکه از جهاتی مشکلزا هم است.
۹.
«گفتوگوی تمدنها» ایدهای واکنشی در مقابل تفکر و اندیشه «برخورد تمدنها»ست، قابلیت عملیاتی شدن دارد و در راستای تحقق صلح و سازش، نوعی برخورد گزینشی واقعیتها دارد. اما، به دلیل وجود مصلحتهایی، چون جلوگیری از اتلاف جان انسانها، بیاشکال و حتی سودمند است.
۱۰.
حوزه خصوصی در فرهنگ اسلامی کوچکتر از قلمرو رایج در جهان معاصر، و حوزه عمومی گستردهتر از حد متعارف است. عدم رعایت این قلمروها شرعا گناه و قانونا جرم و قابل مجازات است. اما تمسک فراوان به امر به معروف و نهی از منکر و الزامات دیگر در حوزه عمومی سبب گسترش ریا و تظاهر در جامعه خواهد شد.
۱۱.
شیعیان در آغاز زندگی سیاسی جدیدی هستند. مهمترین مسئله اصلی شیعه، در تعریف رابطه مذهب شیعه با حکومت بوده است. در این راستا، نظریه ولایت فقیه پاسخی به خلأ تئوریک غصب حکومتی بود، اما این تئوری نتوانست نسخه بومیای برای اقلیتهای شیعه فراهم آورد. این نکته همراه با دیگر مشکلات، سبب شده است که شیعیان به سمت سیاست سکولار و دموکراتیک روی آورند.