۱.
نزاع اسلام و غرب، ریشه در عوامل و اسباب بسیارى دارد که براى تحلیل و حل آن باید ابتدا اسلام و غرب را واقعبینانه شناخت و با توجه به سیر تاریخى این نزاع و بررسى فضاى جدید پیشآمده در تقریر آن، موانع تفاهم این دو را شناخت و با تأکید بر وجوه مشترک به حل این موانع اندیشید.
۲.
در این مقاله که در واقع برداشتى انتقادى از کتاب آزادى، مدرنیته و اسلام، اثر ریچارد خورى، نویسنده عرب مسیحى است، ضمن بررسى برداشتهاى مختلف از اسلام و مدرنیته و نیز نگرشهاى گوناگون طرفداران اسلام و مدرنیته به مقوله آزادى، به تفاوتهاى معرفتى و ساختارى جوامع امروزین غرب با جوامع اسلامى اشاره شده است. تحلیل مختصرى از تقابل اسلام و مدرنیزم و اشاره به نگرش سطحى هواداران اسلام و مدرنیزم به عنوان علل شکست پروژه مدرنیزاسیون جوامع اسلامى از دیگر بخشهاى این نوشتار است.
۳.
در این مقاله، ابتدا آراى اصیل دورکیم در باب جامعه و نیازهاى اصیل انسان و نسبت این دو با دین بررسى شده و سپس در سه بعد روششناختى، تجربى و نظرى این آرا مورد نقادى قرار گرفته است.
۴.
از هفت بُعد دین، سه بعد نهادى - اجتماعى، نقلى - اسطورهاى و عبادى - شعائرى در روند جهانى شدن تضعیف مىشود و دو بعد تجربى - عاطفى و عقیدتى - فلسفى تقویت و سایر ابعاد از این حیث خنثى هستند. گوهر مشترک ادیان، معنویت است و براى رسیدن به آن باید هشت کار سلبى با دین تاریخى انجام داد. معنویت، سه مؤلفه هستىشناختى، انسانشناختى و معرفتشناختى دارد که هر کدام داراى چند بخش است.
۵.
دکتر ابوالقاسم گرجى در این گفتوگو، به نارسایى فقه حکومتى موجود و ضرورت در نظر گرفتن مقتضیات زمان، مصلحت و توجه به عقل جمعى اشاره مىکند.
۶.
گروهى شریعت را انکار کرده و دین را به جنبههاى معنوى مىکنند، در واقع نتوانستهاند بین ثبات شریعت و تحولات زمان جمع کنند. از این رو باید معیارهایى را ارائه داد که احکام ثابت را از متغیر متمایز کند. در مجموع مىتوان گفت که تنها احکام عبادى، ثبات دارد و سایر احکام شریعت دستخوش تحول مىگردد و تنها اصولى مانند عدالت و مصلحت ثابت است که باید در هر زمان بر مصادیق تطبیق شود.
۷.
در این گفتار، مبانى مختلفى که در باب توجیه الزام قانون ارائه شده است، مورد بررسى قرار گرفته و در نهایت، توافق جمعى یا قرارداد اجتماعى به عنوان تنها مبناى مورد قبول پذیرفته شده است.
۸.
در این گفتگو ابتدا به تفاوتهاى جهانبینى اسلامى وتفکر اومانیستى نسبت به انسان اشاره مىشود و سپس به تفکر مادى درباره منابع شناخت پرداخته و گفته شده بر اساس این دیدگاه دولت باید نقش حداقلى در مداخله امور مردم داشته باشد. در بخش دیگرى از این گفتگو، خطوط محورى مردمسالارى دینى ذکر گردیده و ویژگىهاى مردمسالارى بیان شده است.
۹.
در مسأله حق حکومت و منشأ مشروعیت، دو گرایش مطرح بوده است: گروهى به ولایت مشاع بشرى مبتنى بر قرارداد و گروه دیگرى به ولایت مشروع الاهى مبتنى بر وحى، معتقد هستند. دیدگاه اول که همان نظریههاى دموکراسى است، مورد نقدهاى گوناگونى، بویژه در مغرب زمین، قرار گرفته است. البته دموکراسى مدلهاى گوناگونى دارد که مدل دموکراسى لیبرال با اندیشه دینى ناسازگار است.
۱۰.
دکتر حسین بشیریه در این گفتوگو اظهار مىدارد که جمهورى اسلامى با طى دو دوره دموکراسى انقلابى و دموکراسى صورى، اکنون وارد دوره شبهدموکراسى شده است و رسیدن به دموکراسى واقعى در گرو تغییر ساختارهاى حقوقى و سیاسى است.
۱۱.
نویسنده در این مقاله با برشمردن پنج ویژگى براى جریان فکرى - سیاسى چپ، چالشهایى را که این جریان با آنها مواجه است برمىشمرد و معتقد است که جریان چپ باید خود را بازسازى کند تا بتواند در جهان متغیر کنونى دوام آورد. به اعتقاد نویسنده، این چالشها به گونهاى هستند که هویت چپ را با بحران مواجه مىسازند؛ ولى خروج از این تنگنا براى چپ ممکن است؛ خروجى که مىتوان بر آن «نوسازى چپ» نام نهاد.
۱۲.
رویکرد امام به وحدت حوزه و دانشگاه بیشتر معطوف به پیوند سیاسى و عاطفى بین این دو قشر بود؛ ولى این وحدت آرمانى و سیاسى - اجتماعى نمىتواند بدون توجه به سطوح معرفتى و ساختارى حاصل شود. در این خصوص، برخى از اندیشمندان تحلیلهاى مختلفى ارائه نمودهاند که در مجموع به چهار رویکرد مهم مىتوان اشاره کرد: وحدت معرفتى، وحدت ایدئولوژیک، وحدت ساختارى و وحدت مبتنى بر تقسیم کار. نویسنده، رویکرد اخیر را با تعبیر خاصى مىپذیرد.
۱۳.
در این گفتوگو، چیستى مقوله روشنفکرى و ویژگىهاى آن و نیز انگیزههاى روشنفکرى و حیطههاى مختلف روشنفکران بررسى شده است و در ضمن آن به مسؤولیتهاى اجتماعى روشنفکران در خلق تئورىهاى جدید که نشأتگرفته از ذات جامعه باشند، اشاره شده است. در بررسى انگیزههاى روشنفکرى سکولار به سه احتمال: شهرت، علم و وطنپرستى اشاره شده است.
۱۴.
بازرگان تا چند سال پیش از مرگش رویکرد حداکثرى به دین داشت و در چند سال اخیر به رویکرد حداقلى گرایید و هدف دین را منحصر در خدا و آخرت دانست. افراط و تفریط در اندیشه او ریشه در نگرش پراگماتیستى [ = فایدهگرایى ]او نسبت به دین و موضع تدافعى او براى توانمند نشان دادن دین در مقابل منکران دین یا مدعیان ناکارآمدى دین در دوران جدید بوده است.
۱۵.
نویسنده مقاله با اشاره به ویژگى مدرنیسم، یعنى تغییر ارزشها و باورها، به نگرانى نسل انقلاب از وضعیت نسل سوم اشاره کرده و با بررسى برخى پاسخها به این پرسش که «دلیل نامطلوب بودن وضع فرهنگى نسل سوم چیست؟»، «ناکارآمدى نظام تربیتى» را پاسخ صحیح دانسته و در جهت تثبیت این پاسخ، به ویژگىهاى نظام تربیتى ناکارآمد اشاره مىنماید.
۱۶.
ویژگىهاى اخلاق در جهان پیش از دوران پستمدرن و رویکردهاى پستمدرن به اخلاق محور اصلى این مقاله است. نویسنده در پایان مقاله آورده است که نظام اخلاقى پستمدرن در تقابل با اخلاق افلاطونى و نوافلاطونى است.