۱.
آقاى مجتهد شبسترى در این گفتوگو جریانات فکرى در آستانه و پیش از انقلاب را مورد بررسى قرار مىدهد و ضمن اشاره به چهار جریان فکرى، جریان فکرى غالب عالمان را مورد ارزیابى و انتقاد قرار مىدهد و ادعا مىکند که از طریق مراجعه به کتاب و سنت و منابع دینى نمىتوان به اندیشه سیاسى رسید.
۲.
نویسنده در این مقاله در پى تبیین جایگاه اقلیت و اکثریت در اندیشه سیاسى اسلام است و با رد نظریه اعتبارى رأى اقلیت در پى یافتن مبناى مشروعیت رأى اکثریت است.
۳.
نویسنده پس از ذکر تاریخچهاى ناقص از رابطه دین و دولت در نگاه فقهاى شیعه، دیدگاه امام خمینى را در تأسیس حکومت دینى مطرح مىکند. از نظر وى امام خمینى در تأسیس حکومت دینى بر عنصر مصحلت و زمان و مکان تأکید بلیغ داشتند و مصالح حکومت را بر همه چیز مقدم مىدانستند. نویسنده تفسیرى از این مطلب دارد که به تقدمبخشیدن اقتضائات دنیاى مدرن بر احکام شرع مىانجامد.
۴.
نویسنده بعد از بیان تعریفى درباره هویت، آن را داراى بعد سلبى که مستلزم شناسایى «غیر» از «خود» است مىداند. از دیدگاه امام خمینى، هویت اسلامى در پیمودن راه خدا معنا پیدا مىکند. خودىها کسانى هستند که با آنها وحدت راه و صراط داریم و غیرخودى کسى است که در راه ما نباشد.
۵.
این گفتوگو با عنوان فرعى «فیلمسازان آمریکایى، مهدویت را نشانه گرفتهاند» به چاپ رسیده است. جهان امروز جهان تصویر است و مسأله آیندهنگرى (فیوچریسم) در دهههاى گذشته براى غرب بسیار مطرح بوده است. آیندهنگرى در غرب، ریشه در روش علم تجربى، نگرشهاى سیاسى و اندیشههاى مذهبى دارد. آمریکا با نشان دادن آینده تاریک و خونین بشر در فیلمهاى خود، سعى دارد خود را منجى آینده بشریت معرفى کند. مسأله مهدویت براى غرب پس از انقلاب اسلامى ایران مطرح شد.
۶.
اهتمام و توجه به ظواهر دینى که بُعد افقى و سطحى دین است، موجب افول معنویت در عصر حاضر شده و توجه به بعد معنویت که همان بعد ژرفاى دین است براى رهایى انسان از پوکى و پوچى ضرورت دارد.
۷.
مهمترین خصیصه قرن حاضر «ساختزدایى» است که زاییده انقلاب ارتباطات است. تربیت دینى در گذشته بر ایجاد مرزهاى قرنطیهاى و تربیت گلخانهاى استوار بود، حال آنکه تربیت در مفهوم دقیق آن به عناصرى چون تبیین، تحول درونى و نقادى تعریف مىشود. با این وصف، تربیت دینى در رویارویى با چالشها و پرسشهاى سده حاضر باید با عقلانیت، تقواى حضور و ارزیابى و گزینش همراه باشد.
۸.
مسأله رابطه مدرنیته و اسلام یکى از مباحث مهم روزگار ماست. نگارنده در مقام بررسى این مسأله، ابتدا به ارائه تعاریف مفاهیم کلیدى بحث، مانند مدرنیته، مدرنیسم، مدرنیزاسیون و... مىپردازد و سپس، به اجمال، دیدگاه برخى از اندیشمندان معاصر را در باب تعارض یا سازگارى تجدد با اسلام بررسى مىکند. در ادامه، به مبانى چهارگانه مدرنیته با عنوان مبناى معرفتشناسى، اومانیسم، مبناى اقتصادى و مبناى دینى اشاره شده، چنین نتیجه گرفته مىشود که با نظر به این مبانى، میان مدرنیته و اسلام نوعى ناسازگارى وجود دارد.
۹.
موضعگیرى در مقابل مدرنیته و مؤلفههاى آن و همچنین تعیین جایگاه «غرب» بخشى از عمدهترین مسائلى است که روشنفکران دینى با آن مواجهاند. در این مقاله، تلاش شده است که با استناد به آثار مکتوب دکتر شریعتى، دیدگاههاى او در سایه مسائل فوق مورد بازخوانى قرار گیرد و با طرح پرسشهاى فکرى معاصر، پاسخهاى شریعتى از میان آراى او استخراج شود. خلاصه نظر نویسنده آن است که هرچند درپارهاى موارد، موضعگیرىهاى متعارضى در آثار شریعتى به چشم مىخورد، گرایش غالب در آثار او به سوى نفى مدرنیته و مؤلفههاى آن است.
۱۰.
نویسنده مقاله درصدد بیان این نکته است که قانونگرایى مرحلهاى است ضرورى و باید باشد، امّا کافى نیست، بلکه در ادامه باید به جایى رسید که از دوران نظم به دوران عدالتخواهى هم وارد شویم. به نظر نویسنده محترم، ما اکنون در آستانه چنین تحولى قرار داریم. ایشان از قُضات و حقوقدانان مىخواهد به جاى آنکه مطیع محض نظام فرماندهى قانون باشند، به دنبال رسالت خود در تحقق عدالت باشند.
۱۱.
عدالت نزد فلاسفه یونان باستان قرار گرفتن هرچیز در وضع طبیعى و آرمانى خود است. عدالت توزیعى به معناى تعیین سهم هرکس بر حسب منزلت و شایستگى او و عدالت تعویضى ناظر به برابرى در مبادله است. اما اندیشه سوبژکتیویستى مدرن تحولى اساسى در مفهوم عدالت ایجاد کرد و آن را بر حسب کردار انسانى تعریف نمود. عدالت اجتماعى مفهومى نوین است که علىرغم تشابه ظاهرى با عدالت توزیعى، با آن متفاوت است. عدالت توزیعى ناظر به وضع طبیعى افراد و گروههاى نابرابر در چارچوب یک جامعه سلسله مراتبى است؛ اما عدالت اجتماعى در اندیشه مدرن، همه افراد انسانى را برابر فرض مىکند و ناظر به برابر کردن فرصتها و درآمدها و ثروتهاست.