۱.
ایمان از دیدگاه فیلسوفان، اعتقاد به یک گزاره است. اما از نظرگاه عارفان، ایمان یک نوع اعتماد تمامعیار و شورمندانه است به نام «عشق». براى تشخیص اصالت تجربهى دینى معیارهایى وجود دارد که بعضى عام و بعضى شخصىاند. تفاوت تجربهى پیامبران و عارفان در ابلاغ پیام و رسالت است.
تئورىهاى مختلف در مورد چیستى ایمان کدامند؟ در تئورىهاى عارفانه نسبت ایمان و عشق و ارتباط میان این دو چگونه است؟
۲.
از نظر آقاى ملکیان، مطالعهى تاریخ هر علمى براى فهم بهتر آن علم ضرورى است و این ضرورت، در فلسفه، فزونى مىیابد. به گفتهى ایشان ما نیازمند نهضت ترجمهایم و براى ما زمان تألیف فرا نرسیده است. فلسفه، به دلیل لزوم آزادىاش، نمىتواند متصف به اوصاف اسلامى، یهودى، مسیحى و... شود؛ به همین دلیل، آنچه به نام فلسفهى اسلامى شناخته شده است، در واقع، الاهیات است. البته باید پذیرفت که مواضع فلسفى، دینى و هنرى ما به سنخ روانى ما وابسته است.
۳.
در جوامع پست سکولار، دین، همچنان در چارچوب مدرنیته، نیرویى مؤثر در شکلدهى به شخصیت بخش بزرگى از ملت به شمار مىآید و، از طریق اظهارنظر کلیساها و مجامع دینى، همچنان در افکار عمومى سیاسى تأثیر به سزایى دارد. البته دین باید از ادعاى خود در شکلدهى ساختار زندگى دست بردارد و بدین ترتیب، پیوند میان حکومت و دین از هم گسسته مىشود.
۴.
سکولاریسم (دینگریزى) یک ایدئولوژى ضد دینى است که با مطلق کردن ارزشهاى دنیوى، هر گونه رابطه میان انسان و خدا را رد و آگاهانه صدق تجربیات و باورهاى دینى را انکار مىکند. اما سکولاریزاسیون (دینجدایى) مفهومى است که براى توصیف و تحلیل فرآیندهاى جوامع مدرن به کار برده مىشود. این جدایى حداقلى که مورد تأیید نویسنده است، به معناى فرآیند تفکیک و تمایز ساحتهاى قدسى و عرفى از یکدیگر و تحدید حدود و تبیین مناسبات میان آنهاست.
۵.
مقالهى حاضر، متن سخنرانى آقاى مجتهد شبسترى است که در بزرگداشت مرحوم دکتر یداللَّه سحابى در مسجد دانشگاه تهران ایراد شده است، آقاى شبسترى، در این سخنرانى، به بررسى انحاى اساسى آزادى و اهمیت آن در حیات انسان امروزین و نیز، نسبت آزادى تفکر با ادیان وحیانى پرداخته است.
۶.
مقالهى حاضر در واقع به معرفى کتاب الاسلام و أصول الحکم از على عبدالرازق اختصاص دارد که اخیراً با نام اسلام و مبانى قدرت به فارسى ترجمه شده است.(1) وى از نخستین نویسندگانى است که در دنیاى عرب نظریه جدایى دین از سیاست را مطرح کرد. او بر این عقیده است که حکومت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم جنبهى استثنایى دارد و قابل انتقال به دیگران نیست. نویسندهى مقاله، ضمن موافقت با سکولارگرایى عبدالرازق، معتقد است که حکومت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم هم، جنبهى عرفى و دنیوى داشته است.
۷.
نویسنده با اشارهاى کوتاه به برخى فقرات اعلامیهى شصت روشنفکر آمریکایى، آن را ابزارى براى درهم کوبیدن جنبشهاى آزادىبخش و سرکوب جنبش فلسطین مىداند. وى با بررسى گونههاى بنیادگرایى، تقابل آن را با تمدن غرب و مدرنیته بیان مىکند. در عین حال، به نظر نویسنده هیچ شکلى از بنیادگرایى، توجیهکنندهى جنگ و لشکرکشى قدرتهاى فایقه، به ویژه آمریکا، براى حمله به ملتها نیست.
۸.
امروزه در اینکه جهانى شدن یک واقعیت است، تردیدى نیست. جهانى شدن دو بعد دارد: یک بعد به عنوان یک فرآیند و دیگرى به عنوان یک ایدئولوژى. گفتهاند که جهانى شدن محصول کاپیتالیسم و لیبرالیسم است؛ ولى به نظر من، فلسفهى مناسب با عصر جهانى شدن، پستمدرنیسم است. آمریکا همواره در فکر جاىگزین کردن نیروهاى فئودالى حاکم بر جهان، به وسیلهى یک سیستم مشارکتى به رهبرى خود است. ایران هدف خوبى براى استراتژى جدید آمریکاست. ما فرصتهاى زیادى را براى ورود به عرصه جهانى شدن از دست دادهایم.
۹.
در دوران معاصر، در برخورد با سنتهاى فرهنگى سه گرایش در میان ایرانیان شایع بوده است: 1. گرایش سنتگرایانه؛ 2. گرایش شبهتجددخواهانه و 3. گرایش تجددخواهانه. گرایش اخیر با استفاده از اصل «میراثبردن انتقادى» به خلق فرهنگ نو چشم دوخته است. در شرایط امروزى تنها تأکید بر آن دسته سنتهاى فرهنگى مجاز است که بتوانند با فرآیند همگرایى فرهنگى جهانى سازگار شوند.
۱۰.
در این مقاله به بهانهى سند مهمى که ده سال پیش روزنامه نیویورک تایمز منتشر ساخت، به ماهیت دولت آمریکا و دموکراسىهاى غربى پرداخته شده است. اقدامات آمریکا که خود از بنیانگذاران سازمان ملل متحد است و در دهههاى اخیر، از آن به عنوان ابزار مفیدى براى اجرا کردن اهدافش سود جسته است، اکنون با ابتدایىترین موازین حقوق بینالملل و حقوق بشر مغایر است. در یک «دموکراسى»، که سانسور رسمى وجود ندارد، این کار به عهدهى رسانههاى جمعى، دانشگاهها، مدارس و مخازن فکرى است.
۱۱.
قرآن کریم سه روش و روىکرد در آموزش دین مطرح ساخته است: روش عقلى - فلسفى؛ روش عرفانى و روش هنرى. شیوهى هنرى، نخستین اولویت را دارد؛ شیوهى عرفانى در رتبهى دوم و شیوهى عقلى - فلسفى در رتبهى سوم قرار دارد. باید از هر سه روش استفاده کرد؛ ولى آنچه تا کنون تحقق یافته است، روش عقلى - فلسفى است.
۱۲.
در گذشته، روشنفکران «وجدان بیدار» و «زبان گویا»ى جامعه بودند و، بر این اساس، خود رسانهاى مؤثر بودند و هر نظام حاکمى به دنبال سرکوب روشنفکران یا تحت کنترل درآوردن آنها بود. اما امروزه سرکوب روشنفکران جاى خود را به «کنترل رسانهها» داده است. امروزه رسانهها چنان به تولید و بازتولید (تکثیر) سرسامآور تصویر روشنفکرى پرداختهاند که هر کسى مىتواند روشنفکر به حساب آید.