جزم اندیشی چالش های ایدئولوژیکی انقلاب اسلامی ایران
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
آفتاب ، ش 30
هدف این مقاله، تحریر چالش جزماندیشی در سه محور است: نسبت ایدئولوژی انقلاب اسلامی با پدیده جزماندیشی؛ عوامل راهیابی آفت جزماندیشی به سازواره ایدئولوژی انقلاب اسلامی و راه پیراستن ایدئولوژی انقلاب اسلامی از صور مختلف دگماتیسم. ایشان در توضیح محور اول میگویند: «در یک سطح کلی، ایدئولوژی، زمانی به دگماتیسم تبدیل میشود که مبانی و زیرساختهای انگیزشی وشناختی آن تحولپذیر، و خود ایدئولوژی به تصلب کشیده شود». سپس، به تعریف زیرساختهای انگیزشی و شناختی میپردازد و ارتباط تحول در مبانی فوقالذکر با تبدیل ایدئولوژی به دگماتیسم را ترسیم میکند. ایشان درباره وضعیت ایدئولوژی انقلاب اسلامی ایران معتقدند که یک سلسله مبانی انگیزشی یا شرایط نظری و عملی، نهایتا به ظهور «قرائت انقلابی از اسلام شیعی» به عنوان ایدئولوژی انقلاب اسلامی بهمن 1357 انجامید. مهمترین مبانی انگیزشی قرائت انقلابی از اسلام شیعی عبارتاند از: 1. با توجه به فرایند دینزدایی در سیاستهای حکام پهلوی، چگونه میتوان دین را در مدیریت اجتماعی مؤثر کرد؟ 2. عدالت اجتماعی چگونه قابل تحقق است؟ 3. آزادی از استبداد شاهنشاهی از چه طریقی ممکن است؟ 4. برای رهایی از سلطه استعمارگران و دستیابی به استقلال چه باید کرد؟
درباره مبانیشناختی ایدئولوژی انقلاب اسلامی باید گفت: تئوریپردازان قرائت انقلابی از اسلامی شیعی، به لحاظشناختی به شدت تحت تأثیر گفتمان مسلط روز، یعنی تفکر مارکسیسم، در دهههای 1340 و 1350 بودند و لذا، تفسیرشان از اسلام شیعی، چپگرایانه بود. پس از گذشت ده سال، مبانی انگیزشی و شناختی ایدئولوژی انقلاب اسلامی عوض شد و پرسشهایی از این دست به وجود آمد: 1. حدود معقول مشارکت دین در مدیریت جامعه چیست؛ 2. نسبت دین و ارزشهای لیبرالیسم، مانند حقوقبشر و کثرتگرایی، چیست؛ 3. رابطه ایران با کشورهای دیگر باید چگونه تنظیم شود. با سقوط مارکسیسم و صعود لیبرالیسم، ارزشها و تفکر لیبرالی به گفتمان مسلط تبدیل شد.
بهطورکلی، در برخورد با تغییر مبانی انگیزشی وشناختی ایدئولوژی انقلاب، دو دسته به وجود آمدند: گروهی که این تحولات را پذیرفتند و به اصلاحطلبان معروف شدند و دسته دوم طیفی دیگر از انقلابیون که با نادیده گرفتن این تحولات، به همان پاسخهای سابق اکتفا نمودند. اینان بخشی از طیف اصولگرایان را تشکیل میدهند. به این ترتیب، ایدئولوژی انقلاب توسط چنین کسانی دچار جزماندیشی شد.
از نظر نگارنده عوامل جزماندیشی عبارتاند از: ورود جزماندیشان به جرگه انقلابیون؛ تأثیر مناسبات قدرت؛ بیاعتنایی به داوریهای عقلی؛ محدودیت ارتباطات و گرایش ذهنی به ثبات. این پنج متغیر، ایدئولوژی انقلاب اسلامی را در برابر آفت جزماندیشی آسیبپذیر ساخته است. در پایان، راهکارهای مقابله با جزماندیشی در سطح فردی و گروهی را ناظر بر کنترل پنج متغیر فوقالذکر میداند.
هدف این مقاله، تحریر چالش جزماندیشی در سه محور است: نسبت ایدئولوژی انقلاب اسلامی با پدیده جزماندیشی؛ عوامل راهیابی آفت جزماندیشی به سازواره ایدئولوژی انقلاب اسلامی و راه پیراستن ایدئولوژی انقلاب اسلامی از صور مختلف دگماتیسم. ایشان در توضیح محور اول میگویند: «در یک سطح کلی، ایدئولوژی، زمانی به دگماتیسم تبدیل میشود که مبانی و زیرساختهای انگیزشی وشناختی آن تحولپذیر، و خود ایدئولوژی به تصلب کشیده شود». سپس، به تعریف زیرساختهای انگیزشی و شناختی میپردازد و ارتباط تحول در مبانی فوقالذکر با تبدیل ایدئولوژی به دگماتیسم را ترسیم میکند. ایشان درباره وضعیت ایدئولوژی انقلاب اسلامی ایران معتقدند که یک سلسله مبانی انگیزشی یا شرایط نظری و عملی، نهایتا به ظهور «قرائت انقلابی از اسلام شیعی» به عنوان ایدئولوژی انقلاب اسلامی بهمن 1357 انجامید. مهمترین مبانی انگیزشی قرائت انقلابی از اسلام شیعی عبارتاند از: 1. با توجه به فرایند دینزدایی در سیاستهای حکام پهلوی، چگونه میتوان دین را در مدیریت اجتماعی مؤثر کرد؟ 2. عدالت اجتماعی چگونه قابل تحقق است؟ 3. آزادی از استبداد شاهنشاهی از چه طریقی ممکن است؟ 4. برای رهایی از سلطه استعمارگران و دستیابی به استقلال چه باید کرد؟
درباره مبانیشناختی ایدئولوژی انقلاب اسلامی باید گفت: تئوریپردازان قرائت انقلابی از اسلامی شیعی، به لحاظشناختی به شدت تحت تأثیر گفتمان مسلط روز، یعنی تفکر مارکسیسم، در دهههای 1340 و 1350 بودند و لذا، تفسیرشان از اسلام شیعی، چپگرایانه بود. پس از گذشت ده سال، مبانی انگیزشی و شناختی ایدئولوژی انقلاب اسلامی عوض شد و پرسشهایی از این دست به وجود آمد: 1. حدود معقول مشارکت دین در مدیریت جامعه چیست؛ 2. نسبت دین و ارزشهای لیبرالیسم، مانند حقوقبشر و کثرتگرایی، چیست؛ 3. رابطه ایران با کشورهای دیگر باید چگونه تنظیم شود. با سقوط مارکسیسم و صعود لیبرالیسم، ارزشها و تفکر لیبرالی به گفتمان مسلط تبدیل شد.
بهطورکلی، در برخورد با تغییر مبانی انگیزشی وشناختی ایدئولوژی انقلاب، دو دسته به وجود آمدند: گروهی که این تحولات را پذیرفتند و به اصلاحطلبان معروف شدند و دسته دوم طیفی دیگر از انقلابیون که با نادیده گرفتن این تحولات، به همان پاسخهای سابق اکتفا نمودند. اینان بخشی از طیف اصولگرایان را تشکیل میدهند. به این ترتیب، ایدئولوژی انقلاب توسط چنین کسانی دچار جزماندیشی شد.
از نظر نگارنده عوامل جزماندیشی عبارتاند از: ورود جزماندیشان به جرگه انقلابیون؛ تأثیر مناسبات قدرت؛ بیاعتنایی به داوریهای عقلی؛ محدودیت ارتباطات و گرایش ذهنی به ثبات. این پنج متغیر، ایدئولوژی انقلاب اسلامی را در برابر آفت جزماندیشی آسیبپذیر ساخته است. در پایان، راهکارهای مقابله با جزماندیشی در سطح فردی و گروهی را ناظر بر کنترل پنج متغیر فوقالذکر میداند.