مهدویت و مسیحیت صهیونیستی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
شرکت کنندگان در این میزگرد که متشکل از یک روحانی شیعه، یک مسیحی و یک روحانی سنی است، بر فعالیت فراوان صهیونیستها و به انحراف کشاندن مسیحیت تأکید دارند. آموزههای آخرالزمانی از سه دیدگاه مسیحی، شیعی و سنی در این میزگرد مطرح شده است.متن
موعود، ش 40
نظریه «ارض موعود» را که یهودیان با اتکا به آن، سرزمین فلسطین را اشغال کردند، چگونه تفسیر میکنید؟
شاهین: صهیونیستها گمان میکنند که وعده بازگشت به ارض موعود، امروزه، از طرف خداوند برای کشور اسرائیل که در سال 1947 م ایجاد گردید، عملی شده است. اما آنها در اشتباه هستند؛ چون این وعده بازگشت در دعوت حضرت عیسی عملی گردید.
امروزه رفتار سیاسی غرب و به ویژه رهبران غربی مبتنی بر دادههای صلیبی و عقیدتی است، در این میان ایالات متحده آمریکا، از باب نمونه، رفتاری صرفا عقیدتی دارد. آیا این با جدایی دین از سیاست هماهنگی دارد و آیا کلیسا از دولت جداست.
شاهین: آنهایی که معتقد به لائیسم هستند، اقرار میکنند که یک لایه عمیق فکری ـ دینی در ماورای اندیشه آنها نهفته است. تحلیل یکی از نویسندگان این است که برداشت سیاسی بعضی از حکام و رهبران غربی از جهان، توراتی است و جهان و هستی را به دو گروه خیر و شر تقسیم میکنند. اگر تفکرشان بر تورات باشد، با دو جبهه معارض در عالم مسیحیت روبهرو میشوند: جبهه معارض کاتولیکها و جبهه معارض ارتودوکسها و مسیحیان درستکار هرگز نمیتوانند تفسیر نقد شده از تورات را بپذیرند.
حتی پروتستانها هم با بینش توراتی و منحرف شده انجیل مخالفت میکنند.
شاهین: کاملاً درست است که مسیحیان حقیقی نمیتوانند این تفسیر تحریف شده توراتی از جهان را بپذیرند. ما شاهد یک کودتا هستیم که از سوی بعضی از مسیحیان غیرمسئول و اهمالکار صورت گرفته است و این کودتای درونی سعی دارد، مطالب عهد جدید را به گونهای قرائت کند که به سود یهودیت باشد؛ یعنی به جای اینکه انجیل روشنکننده و جهتدهنده تورات باشد، به اشتباه، تورات را به عنوان معرف انجیل گرفتهاند. این قرائت انجیلی غیرمعقول، توطئهای صددرصد صهیونیستی و خواهان تحریف انجیل و گمراه نمودن مسیحیان است. این همان «مسیحیت توراتی» است که شاهد آن هستیم که در عمل از کیان صهیونیستی و دیگران حمایت میکند و قبل از هر چیز یک اعلام جنگ علیه خود مسیحیت است. این مسیحیت است که به اسارت یهودیت درآمده است. اوج تفکر مزبور در راهبرد سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا تجلی مییابد که خواهان حفظ، بقا و بازسازی اسرائیل است. البته این ظاهر مسئله است؛ اما در واقع این اسرائیل است که به آمریکا دیکته میکند.
جرادی: ظهور اماممهدی در نزد مسلمانها فقط ظهور یک شخصیت یا فرد نیست؛ بلکه یک تحول عظیم و جهانی، یک نوع توافق و هماهنگی، و نهایتا همفکری در همه جوامع، به عنوان مقدمه ظهور، پدید میآید و از آنجا که دین اسلام به فطرت انسانها نزدیکتر است، بالطبع، زمینه پذیرش آماده میگردد.
تئوری آخرالزمان و یا به عبارت دیگر فرجام تاریخ را چگونه ارزیابی میکنید؟
صیام: در (قرآن) درباره حضرت عیسی علیهالسلام چنین آمده است: «و رسولاً إلی بنی اسرائیل؛ و حضرت عیسی به عنوان رسول بر بنیاسرائیل آمد.» (آل عمران، 3: 49)؛ «وَمُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَلـةِ؛ آنچه از تورات، مصون از تحریف و در نزدش بود، تأیید نمود.» (آل عمران، 3: 50)؛ «وَ مُبَشِّرَما بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنم بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ» (صف، 61: 6). مسلمانها به این آیات، اعتقاد محکم و خللناپذیر دارند و رسول اسلام که آمدن او را حضرت مسیح بشارت داد، ظهور حضرت مهدی را بشارت میدهد. احمدبنحنبل، در مسند خودش در حدیثی از ابوسعید حذرمی، چنین روایت میکند: قال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله : «أبشّرکم بالمهدی علیهالسلام ؛ شما را به مهدی بشارت میدهم».
چگونه میتوانیم در میان حوادث سرزمین فلسطین و قیام حضرت مهدی ارتباط قایل شویم؟
صیام: ذکر شده است که امام مهدی در زمانی میآید که مسلمین حال بدی، مانند امروز و یا بدتر از آن، دارند و حال دیگر ساکنان زمین بدتر از مسلمانهاست. همین مردم، اعم از مسلمان و مسیحی، ساکن فلسطین هستند. ظلم در آنجا از همه جای دیگر بیشتر است. حضرت عیسی با امام مهدی ملاقات میکند و هر دو به جنگ دجال، رهبر یهودیان، میروند و پیروز میشوند و تمام این حوادث مربوط به فلسطین است.
عیسای مسیح، در این سخنان، در نقش یک سردار جنگی دیده میشود که در پی شکست دادن دشمن و دستیابی به اهدافش از راه جنگ است؛ اما مسیحیت از او یک سیمای صلحطلب، و به اصطلاح مهربان و ضد جنگ، حکایت میکند. شما چگونه این دو نقش متضاد را تفسیر میکنید؟
شاهین: اینجا تضادی نیست. بازگشت دوم مسیح برای این است که شر را سرنگون نماید و خیر را حاکم و این جنگهایی که اکنون صحبت شد، ناشی از شرایط محیط و تاریخ است و نه اینکه رسالت مسیح علیهالسلام جنگ باشد. در غرب یک سیمای ساختگی از مسیح ترویج میشود که، دقیقا، طبق همان سخن است که شما فرمودید.
در اینجا رابطهای میان ظهور امام زمان و بازگشت مسیح دیده میشود؟
شاهین: خیر، البته آنچه آقای صیام گفته است، یک دیدگاه اسلامی است؛ اما مسیحیت اشارهای به این معنا که مهدی و یا احمد ظهور میکند، ندارد.
با توجه به اینکه غرب منتظر ظهور و بازگشت مسیح علیهالسلام است و نه حضرت مهدی، چگونه، عقلاً، تصور میشود که آنها تابع حضرت مهدی شوند؟
جرادی: کلمات متون دینی، الفاظی نمادین است که نیاز به تعمق و تفسیر دارد و نمیشود، صرفا، با شکل ظاهری آن مواجه شد. ولی من میتوانم تاریخ آینده را با توجه به روایات وارده در مورد حضرت مهدی بازخوانی و برداشتی از آن ارائه نمایم. اما با توجه به حوادث تلخ کنونی که متولی آن استعمار آمریکا و اسرائیل است، موازنه فعلی نیروها در سطح جهان و حوادثی که در قدس شریف رخ میدهد، تا حدی، با متون روایات وارد در باب حضرت مهدی همخوانی دارد.
خلاصه اینکه، همه این روایات در مورد منطقهای خاص و محدود است که در آنجا اضطرابها و تنشها به پایان میرسد و آن، نقطه آغاز صلح یعنی فلسطین است؛ چون در آنجا ما شاهد یک برتریطلبی منفی و نابکارانه از سوی یهودیان و حامیان استکباری آنها هستیم. اما این مستکبران با دو مانع عمده روبهرو هستند: فرایند ظهور امام مهدی که با تمام تفصیلات و تشکیلات دنیوی و اخروی در برابرشان است و ظهور حضرت عیسی علیهالسلام . بنابراین، پروسه ظهور امام مهدی یک نوع وفاق جهانی ایجاد میکند و، براساس باورهای اسلامی ما، مسیحیت هم به برکت نزول عیسی علیهالسلام با مسلمانها متحد میشود.
حضرت عیسی علیهالسلام دجال را میکشد که بسیار مهم است. دجال مردی یک چشم، شبیه ژنرال «موشه دایان»، تروریست و وزیر جنگ اسبق رژیم صهیونیستی. در روایت آمده است که مسیح، دجال را مانند مس گداختهای که در حرارت بالا ذوب میشود، میکشد.
از متون دینی انتظار میرود که پیامهایشان را درباره دستهها و جماعات صهیونیستی، به صورت قطعی، رسا و پر حرارت بیان کنند. وقتی که متون دینی میخواهند درباره یهود اعلام موضع کنند، در حقیقت، درباره جریانی سخن میگویند که یهودیان و در مرکز آنها، صهیونیستها قرار دارند؛ پس، روشن است که سخن باید قاطع و برنده باشد. متأسفانه ما به جای اینکه قاطعیت را از متون دینی در برابر جریان انحرافی، مانند یهود، درک کنیم، اضطراب، تنش، درگیری و خونریزی را استنباط میکنیم و آن را چون خیمهای بر روی همه دوره حکومتی حضرت مهدی میکشیم و اشتباها استنباط میکنیم که حضرتش با همه سر جنگ دارد.
صیام: نقل میکنم. از کتاب او به نام در تجدیدالدین و احیائه از ابوالاعلاء، یکی از متفکران مسلمان، درباره اوصاف امام مهدی چنین آمده است: یک رهبر و پیشوای طراز اول در زمان خودش است؛ بر دانشهای جدید، خبیر، بصیر و پیشگام است؛ رهبری خوشفهم نسبت به مسائل زندگی مردم است؛ برای جهانیان، برتری اندیشه و عقل خویش را ثابت میکند؛ ابتکار و درایت سیاسی خود را به منصه ظهور میرساند؛ دانشهای جنگی و فنون نظامی زمان را بهتر از بقیه میداند؛ همه نسلهای معاصرش، او را دانشمندتر از خود میدانند؛ او مانند سایر افراد است؛ اما بر حسب ظاهر دارای نشانههای معین است؛ خودش را معرفی نمیکند؛ بلکه از خلال عملکرد او میفهمند که او همان مهدی موعود است. البته، از فوت او و از روی کردار حسنهاش درک میکنند که سنت و خلافت نبوی را دوباره احیا کرده است، میفهمند که او همان مهدی موعود بوده است. لذا، شخص دیگری غیر از پیامبر نمیداند که مهدی موعود چه کسی است و کسی هم نمیتواند این ادعا را بنماید و غیر از پیامبر هیچکس دیگر از وظایف و مسئولیتهای حضرت مهدی هم در این دنیا خبر ندارد.
جرادی:سخن آقای صیام که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نسبت به مهدی بشارت داده است و اینکه نام او احمد و یا محمد است، مطلب مشهوری است و کسی در آن ادعای خلاف ندارد. اما او هنگام خروج، خودش، اعلام میدارد که مهدی و یا محمدبنالحسن است. باوری که ما نسبت به امام مهدی داریم این است که او متصدی هدایت و اصلاح جهان است و نمیشود کسی رهبر باشد، ولی در برنامههایش ابهام و تردید وجود داشته باشد و یا برنامههایش را نگوید و بدون هدف قیام کند.
موضع کلیسا در برابر این واقعیت که در آنجا یک نوع مسیحیتِ تحت انقیاد صهیونیسم وجود دارد، چیست؟
شاهین: با مقاومت در دو حوزه، در برابر این جریان انحرافی میایستیم: حوزه درونی: شما هماکنون در صحنه سیاسی شاهد هستید که مسیحیان عرب در خاورمیانه، متحد با مسلمانها، در برابر صهیونیستها ایستادگی میکنند؛ در حوزه بیرونی: ایّاد زرلور، دبیر کل انجمن کلیساهای خاورمیانه، به شدت نگران مسیحیت غرب و به خصوص آمریکاییهاست و اقدامات نیکی انجام داده است: همیشه آنها را از چیزهایی که برای ما مهم است،آگاه میکند، به خصوص مسئله فلسطین را مطرح میکند؛ اعمال مسیحیت، تحت سلطه صهیونیسم را افشا میکند؛ تبلیغات صهیونیست و مسیحیان را خنثی میکند. ایشان گروههای عملیاتی به نام «ترانس فورس» را برای این منظور ایجاد کرده است؛ مرتبا از هیئتهای نمایندگیِ کلیساهای آمریکا به خاورمیانه دعوت میکند و طی سالیان متمادی این مهم را، به خصوص در لبنان و فلسطین و سوریه، انجام میدهند تا با جماعات و گروههای مسلمان و مسیحی خاورمیانه دیدار نمایند و از مشکلات، به شکل عینی آگاه شوند. زمانی که آنها به آمریکا برمیگردند، به شکلی عجیب از تحتتأثیرقرارگرفتن و غافلگیر شدنشان سخن میگویند و اقرار میکنند که تا کنون نتوانسته بودند حقیقت را از ورای تبلیغات رسانههای معلومالحال پیدا نمایند و اکنون متوجه شدهاند که وضعیت خاورمیانه چگونه است.
اشاره
1.«مسیحیت صهیونیستی» مفهومی است که به تازگی در ادبیات دینی و سیاسی ما جریان یافته است. این آیین در میان راستگرایان مسیحی، عمدتا پروتستان، متعلق به فرقه کلیسای انجیلی، رواج دارد. مسیحیت صهیونیستی نوعی «بنیادگرایی افراطی مسیحی» است و معتقد است خداوند مقرر کرده است که بشر باید هفت مرحله را از سر بگذراند و یکی از آنها نبردی است به نام «آرماگدون». آرماگدون در اصل «هار مجدّد»، به معنای «کوه مجدّد»، محلی در شمال فلسطین و در کرانه غربی رود اردن است. «راستگرایان مسیحی» برقراری صلح پایدار در منطقه خاورمیانه را تا قبل از آمدن «منجی» و وقوع «نبرد نهایی» غیرممکن میدانند و عقیده دارند که برای فراهمسازی بازگشت مجدد مسیح موعود، باید زمینههای جنگ بزرگ آرماگدون را فراهم ساخت. ازاینرو، آنان بر طبل جنگ میکوبند و معتقدند که «خشونتها مردم را به فکر میاندازد که آیا مسیح در حال ظهور است». راستگرایان مسیحی وقایع یازده سپتامبر را نقطه عطفی در تبلیغات ستیزهجویانه خود علیه اسلام قرار دادند. جری فالول، پاتریک رابرستون و جری وانیز از کشیشانی بودند که حملات گستردهای علیه اسلام، مسلمانان و پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله به راه انداختند.(1)
2. مسیحیت صهیونیستی کسانی هستند (در میان جامعه ما نیز نمونههایی دارد) که میگویند باید خرابیهای دوران آخرالزمان را بیشتر کرد تا شرایط ظهور «موعود» فراهم شود. البته، درست است که «موعود منجی» زمانی ظهور میکند که فساد، جنگ و خرابی فراگیر شده باشد، اما این نابخردی است که کسانی برای زمینهسازی ظهور منجی، خود را در زمره شیطانها و مفسدان قرار دهند و دین و انسانیت خود را تباه سازند. این فساد و جنگ، به طور طبیعی، از سوی شیطانهای بزرگ و کوچک پدید خواهد آمد و معنا ندارد مؤمنان به اسلام یا به مسیح، خود را از جمله سربازان شیطان قرار دهند. مسیحیان صهیونیستی، بدون هیچ تردیدی، از جمله این نابخردان هستند و شاید دجالِ تکچشمِ نیز نماد آنان باشد که یکسویهنگر است، همه چیز را تنها از یک چشم میبیند، همه را با یک بینش تنگ و شیطانی تفسیر میکند و بر طبل جنگ و فساد میکوبد.
3. چنانکه در این گفتوگو نیز مشاهده میشود، همه ادیان و فرقههای مهم مذهبی در انتظار آمدن «موعود منجی» هستند و هیچیک از صادقان اهل تعلق، افکاری از قبیل مسیحیت صهیونیستی را تأیید نمیکنند.
______________________________
1. رک: علی فهیم دانش، «مسیحیان صهیونیست را بهتر بشناسیم»، موعود، ش 40. در این شماره نشریه موعود مقالات دیگری نیز در زمینه مسیحیت صهیونیستی وجود دارد که برای آشنایی بیشتر خوانندگان با این فرقه افراطی مفید است.
نظریه «ارض موعود» را که یهودیان با اتکا به آن، سرزمین فلسطین را اشغال کردند، چگونه تفسیر میکنید؟
شاهین: صهیونیستها گمان میکنند که وعده بازگشت به ارض موعود، امروزه، از طرف خداوند برای کشور اسرائیل که در سال 1947 م ایجاد گردید، عملی شده است. اما آنها در اشتباه هستند؛ چون این وعده بازگشت در دعوت حضرت عیسی عملی گردید.
امروزه رفتار سیاسی غرب و به ویژه رهبران غربی مبتنی بر دادههای صلیبی و عقیدتی است، در این میان ایالات متحده آمریکا، از باب نمونه، رفتاری صرفا عقیدتی دارد. آیا این با جدایی دین از سیاست هماهنگی دارد و آیا کلیسا از دولت جداست.
شاهین: آنهایی که معتقد به لائیسم هستند، اقرار میکنند که یک لایه عمیق فکری ـ دینی در ماورای اندیشه آنها نهفته است. تحلیل یکی از نویسندگان این است که برداشت سیاسی بعضی از حکام و رهبران غربی از جهان، توراتی است و جهان و هستی را به دو گروه خیر و شر تقسیم میکنند. اگر تفکرشان بر تورات باشد، با دو جبهه معارض در عالم مسیحیت روبهرو میشوند: جبهه معارض کاتولیکها و جبهه معارض ارتودوکسها و مسیحیان درستکار هرگز نمیتوانند تفسیر نقد شده از تورات را بپذیرند.
حتی پروتستانها هم با بینش توراتی و منحرف شده انجیل مخالفت میکنند.
شاهین: کاملاً درست است که مسیحیان حقیقی نمیتوانند این تفسیر تحریف شده توراتی از جهان را بپذیرند. ما شاهد یک کودتا هستیم که از سوی بعضی از مسیحیان غیرمسئول و اهمالکار صورت گرفته است و این کودتای درونی سعی دارد، مطالب عهد جدید را به گونهای قرائت کند که به سود یهودیت باشد؛ یعنی به جای اینکه انجیل روشنکننده و جهتدهنده تورات باشد، به اشتباه، تورات را به عنوان معرف انجیل گرفتهاند. این قرائت انجیلی غیرمعقول، توطئهای صددرصد صهیونیستی و خواهان تحریف انجیل و گمراه نمودن مسیحیان است. این همان «مسیحیت توراتی» است که شاهد آن هستیم که در عمل از کیان صهیونیستی و دیگران حمایت میکند و قبل از هر چیز یک اعلام جنگ علیه خود مسیحیت است. این مسیحیت است که به اسارت یهودیت درآمده است. اوج تفکر مزبور در راهبرد سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا تجلی مییابد که خواهان حفظ، بقا و بازسازی اسرائیل است. البته این ظاهر مسئله است؛ اما در واقع این اسرائیل است که به آمریکا دیکته میکند.
جرادی: ظهور اماممهدی در نزد مسلمانها فقط ظهور یک شخصیت یا فرد نیست؛ بلکه یک تحول عظیم و جهانی، یک نوع توافق و هماهنگی، و نهایتا همفکری در همه جوامع، به عنوان مقدمه ظهور، پدید میآید و از آنجا که دین اسلام به فطرت انسانها نزدیکتر است، بالطبع، زمینه پذیرش آماده میگردد.
تئوری آخرالزمان و یا به عبارت دیگر فرجام تاریخ را چگونه ارزیابی میکنید؟
صیام: در (قرآن) درباره حضرت عیسی علیهالسلام چنین آمده است: «و رسولاً إلی بنی اسرائیل؛ و حضرت عیسی به عنوان رسول بر بنیاسرائیل آمد.» (آل عمران، 3: 49)؛ «وَمُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَلـةِ؛ آنچه از تورات، مصون از تحریف و در نزدش بود، تأیید نمود.» (آل عمران، 3: 50)؛ «وَ مُبَشِّرَما بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنم بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ» (صف، 61: 6). مسلمانها به این آیات، اعتقاد محکم و خللناپذیر دارند و رسول اسلام که آمدن او را حضرت مسیح بشارت داد، ظهور حضرت مهدی را بشارت میدهد. احمدبنحنبل، در مسند خودش در حدیثی از ابوسعید حذرمی، چنین روایت میکند: قال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله : «أبشّرکم بالمهدی علیهالسلام ؛ شما را به مهدی بشارت میدهم».
چگونه میتوانیم در میان حوادث سرزمین فلسطین و قیام حضرت مهدی ارتباط قایل شویم؟
صیام: ذکر شده است که امام مهدی در زمانی میآید که مسلمین حال بدی، مانند امروز و یا بدتر از آن، دارند و حال دیگر ساکنان زمین بدتر از مسلمانهاست. همین مردم، اعم از مسلمان و مسیحی، ساکن فلسطین هستند. ظلم در آنجا از همه جای دیگر بیشتر است. حضرت عیسی با امام مهدی ملاقات میکند و هر دو به جنگ دجال، رهبر یهودیان، میروند و پیروز میشوند و تمام این حوادث مربوط به فلسطین است.
عیسای مسیح، در این سخنان، در نقش یک سردار جنگی دیده میشود که در پی شکست دادن دشمن و دستیابی به اهدافش از راه جنگ است؛ اما مسیحیت از او یک سیمای صلحطلب، و به اصطلاح مهربان و ضد جنگ، حکایت میکند. شما چگونه این دو نقش متضاد را تفسیر میکنید؟
شاهین: اینجا تضادی نیست. بازگشت دوم مسیح برای این است که شر را سرنگون نماید و خیر را حاکم و این جنگهایی که اکنون صحبت شد، ناشی از شرایط محیط و تاریخ است و نه اینکه رسالت مسیح علیهالسلام جنگ باشد. در غرب یک سیمای ساختگی از مسیح ترویج میشود که، دقیقا، طبق همان سخن است که شما فرمودید.
در اینجا رابطهای میان ظهور امام زمان و بازگشت مسیح دیده میشود؟
شاهین: خیر، البته آنچه آقای صیام گفته است، یک دیدگاه اسلامی است؛ اما مسیحیت اشارهای به این معنا که مهدی و یا احمد ظهور میکند، ندارد.
با توجه به اینکه غرب منتظر ظهور و بازگشت مسیح علیهالسلام است و نه حضرت مهدی، چگونه، عقلاً، تصور میشود که آنها تابع حضرت مهدی شوند؟
جرادی: کلمات متون دینی، الفاظی نمادین است که نیاز به تعمق و تفسیر دارد و نمیشود، صرفا، با شکل ظاهری آن مواجه شد. ولی من میتوانم تاریخ آینده را با توجه به روایات وارده در مورد حضرت مهدی بازخوانی و برداشتی از آن ارائه نمایم. اما با توجه به حوادث تلخ کنونی که متولی آن استعمار آمریکا و اسرائیل است، موازنه فعلی نیروها در سطح جهان و حوادثی که در قدس شریف رخ میدهد، تا حدی، با متون روایات وارد در باب حضرت مهدی همخوانی دارد.
خلاصه اینکه، همه این روایات در مورد منطقهای خاص و محدود است که در آنجا اضطرابها و تنشها به پایان میرسد و آن، نقطه آغاز صلح یعنی فلسطین است؛ چون در آنجا ما شاهد یک برتریطلبی منفی و نابکارانه از سوی یهودیان و حامیان استکباری آنها هستیم. اما این مستکبران با دو مانع عمده روبهرو هستند: فرایند ظهور امام مهدی که با تمام تفصیلات و تشکیلات دنیوی و اخروی در برابرشان است و ظهور حضرت عیسی علیهالسلام . بنابراین، پروسه ظهور امام مهدی یک نوع وفاق جهانی ایجاد میکند و، براساس باورهای اسلامی ما، مسیحیت هم به برکت نزول عیسی علیهالسلام با مسلمانها متحد میشود.
حضرت عیسی علیهالسلام دجال را میکشد که بسیار مهم است. دجال مردی یک چشم، شبیه ژنرال «موشه دایان»، تروریست و وزیر جنگ اسبق رژیم صهیونیستی. در روایت آمده است که مسیح، دجال را مانند مس گداختهای که در حرارت بالا ذوب میشود، میکشد.
از متون دینی انتظار میرود که پیامهایشان را درباره دستهها و جماعات صهیونیستی، به صورت قطعی، رسا و پر حرارت بیان کنند. وقتی که متون دینی میخواهند درباره یهود اعلام موضع کنند، در حقیقت، درباره جریانی سخن میگویند که یهودیان و در مرکز آنها، صهیونیستها قرار دارند؛ پس، روشن است که سخن باید قاطع و برنده باشد. متأسفانه ما به جای اینکه قاطعیت را از متون دینی در برابر جریان انحرافی، مانند یهود، درک کنیم، اضطراب، تنش، درگیری و خونریزی را استنباط میکنیم و آن را چون خیمهای بر روی همه دوره حکومتی حضرت مهدی میکشیم و اشتباها استنباط میکنیم که حضرتش با همه سر جنگ دارد.
صیام: نقل میکنم. از کتاب او به نام در تجدیدالدین و احیائه از ابوالاعلاء، یکی از متفکران مسلمان، درباره اوصاف امام مهدی چنین آمده است: یک رهبر و پیشوای طراز اول در زمان خودش است؛ بر دانشهای جدید، خبیر، بصیر و پیشگام است؛ رهبری خوشفهم نسبت به مسائل زندگی مردم است؛ برای جهانیان، برتری اندیشه و عقل خویش را ثابت میکند؛ ابتکار و درایت سیاسی خود را به منصه ظهور میرساند؛ دانشهای جنگی و فنون نظامی زمان را بهتر از بقیه میداند؛ همه نسلهای معاصرش، او را دانشمندتر از خود میدانند؛ او مانند سایر افراد است؛ اما بر حسب ظاهر دارای نشانههای معین است؛ خودش را معرفی نمیکند؛ بلکه از خلال عملکرد او میفهمند که او همان مهدی موعود است. البته، از فوت او و از روی کردار حسنهاش درک میکنند که سنت و خلافت نبوی را دوباره احیا کرده است، میفهمند که او همان مهدی موعود بوده است. لذا، شخص دیگری غیر از پیامبر نمیداند که مهدی موعود چه کسی است و کسی هم نمیتواند این ادعا را بنماید و غیر از پیامبر هیچکس دیگر از وظایف و مسئولیتهای حضرت مهدی هم در این دنیا خبر ندارد.
جرادی:سخن آقای صیام که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نسبت به مهدی بشارت داده است و اینکه نام او احمد و یا محمد است، مطلب مشهوری است و کسی در آن ادعای خلاف ندارد. اما او هنگام خروج، خودش، اعلام میدارد که مهدی و یا محمدبنالحسن است. باوری که ما نسبت به امام مهدی داریم این است که او متصدی هدایت و اصلاح جهان است و نمیشود کسی رهبر باشد، ولی در برنامههایش ابهام و تردید وجود داشته باشد و یا برنامههایش را نگوید و بدون هدف قیام کند.
موضع کلیسا در برابر این واقعیت که در آنجا یک نوع مسیحیتِ تحت انقیاد صهیونیسم وجود دارد، چیست؟
شاهین: با مقاومت در دو حوزه، در برابر این جریان انحرافی میایستیم: حوزه درونی: شما هماکنون در صحنه سیاسی شاهد هستید که مسیحیان عرب در خاورمیانه، متحد با مسلمانها، در برابر صهیونیستها ایستادگی میکنند؛ در حوزه بیرونی: ایّاد زرلور، دبیر کل انجمن کلیساهای خاورمیانه، به شدت نگران مسیحیت غرب و به خصوص آمریکاییهاست و اقدامات نیکی انجام داده است: همیشه آنها را از چیزهایی که برای ما مهم است،آگاه میکند، به خصوص مسئله فلسطین را مطرح میکند؛ اعمال مسیحیت، تحت سلطه صهیونیسم را افشا میکند؛ تبلیغات صهیونیست و مسیحیان را خنثی میکند. ایشان گروههای عملیاتی به نام «ترانس فورس» را برای این منظور ایجاد کرده است؛ مرتبا از هیئتهای نمایندگیِ کلیساهای آمریکا به خاورمیانه دعوت میکند و طی سالیان متمادی این مهم را، به خصوص در لبنان و فلسطین و سوریه، انجام میدهند تا با جماعات و گروههای مسلمان و مسیحی خاورمیانه دیدار نمایند و از مشکلات، به شکل عینی آگاه شوند. زمانی که آنها به آمریکا برمیگردند، به شکلی عجیب از تحتتأثیرقرارگرفتن و غافلگیر شدنشان سخن میگویند و اقرار میکنند که تا کنون نتوانسته بودند حقیقت را از ورای تبلیغات رسانههای معلومالحال پیدا نمایند و اکنون متوجه شدهاند که وضعیت خاورمیانه چگونه است.
اشاره
1.«مسیحیت صهیونیستی» مفهومی است که به تازگی در ادبیات دینی و سیاسی ما جریان یافته است. این آیین در میان راستگرایان مسیحی، عمدتا پروتستان، متعلق به فرقه کلیسای انجیلی، رواج دارد. مسیحیت صهیونیستی نوعی «بنیادگرایی افراطی مسیحی» است و معتقد است خداوند مقرر کرده است که بشر باید هفت مرحله را از سر بگذراند و یکی از آنها نبردی است به نام «آرماگدون». آرماگدون در اصل «هار مجدّد»، به معنای «کوه مجدّد»، محلی در شمال فلسطین و در کرانه غربی رود اردن است. «راستگرایان مسیحی» برقراری صلح پایدار در منطقه خاورمیانه را تا قبل از آمدن «منجی» و وقوع «نبرد نهایی» غیرممکن میدانند و عقیده دارند که برای فراهمسازی بازگشت مجدد مسیح موعود، باید زمینههای جنگ بزرگ آرماگدون را فراهم ساخت. ازاینرو، آنان بر طبل جنگ میکوبند و معتقدند که «خشونتها مردم را به فکر میاندازد که آیا مسیح در حال ظهور است». راستگرایان مسیحی وقایع یازده سپتامبر را نقطه عطفی در تبلیغات ستیزهجویانه خود علیه اسلام قرار دادند. جری فالول، پاتریک رابرستون و جری وانیز از کشیشانی بودند که حملات گستردهای علیه اسلام، مسلمانان و پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله به راه انداختند.(1)
2. مسیحیت صهیونیستی کسانی هستند (در میان جامعه ما نیز نمونههایی دارد) که میگویند باید خرابیهای دوران آخرالزمان را بیشتر کرد تا شرایط ظهور «موعود» فراهم شود. البته، درست است که «موعود منجی» زمانی ظهور میکند که فساد، جنگ و خرابی فراگیر شده باشد، اما این نابخردی است که کسانی برای زمینهسازی ظهور منجی، خود را در زمره شیطانها و مفسدان قرار دهند و دین و انسانیت خود را تباه سازند. این فساد و جنگ، به طور طبیعی، از سوی شیطانهای بزرگ و کوچک پدید خواهد آمد و معنا ندارد مؤمنان به اسلام یا به مسیح، خود را از جمله سربازان شیطان قرار دهند. مسیحیان صهیونیستی، بدون هیچ تردیدی، از جمله این نابخردان هستند و شاید دجالِ تکچشمِ نیز نماد آنان باشد که یکسویهنگر است، همه چیز را تنها از یک چشم میبیند، همه را با یک بینش تنگ و شیطانی تفسیر میکند و بر طبل جنگ و فساد میکوبد.
3. چنانکه در این گفتوگو نیز مشاهده میشود، همه ادیان و فرقههای مهم مذهبی در انتظار آمدن «موعود منجی» هستند و هیچیک از صادقان اهل تعلق، افکاری از قبیل مسیحیت صهیونیستی را تأیید نمیکنند.
______________________________
1. رک: علی فهیم دانش، «مسیحیان صهیونیست را بهتر بشناسیم»، موعود، ش 40. در این شماره نشریه موعود مقالات دیگری نیز در زمینه مسیحیت صهیونیستی وجود دارد که برای آشنایی بیشتر خوانندگان با این فرقه افراطی مفید است.