۱.
بحث ما در باب جامعه دینی و جامعه اخلاقی و همچنین تبیین نسبت این دو جامعه با یکدیگر است. در باب این تقسیمبندی میتوان پرسید که آیا جامعه دینی، جامعهای اخلاقی است. شاید این معادله برای برخی بدیهی باشد؛ اما به واقع پاسخهای متفاوتی به این سؤال میتوان داد. اساسا اگر دین داران گردهم آیند و تکالیف دینی خود را به جای آورند، اما فاقد فضایل و تکالیف اخلاقی باشند، آن جامعه دینی، فضیلتی ندارد و نمیتوان برای آن ارزشی قائل بود. بنابراین امروزه لازم است که فقه، ادیان و قدرت را نقد اخلاقی کنیم و تاکنون از نقد اخلاقی این امور غفلت کردهایم.
۲.
آقای بشیریه قرن بیستویکم را قرن گذار قطعی جهان به دموکراسی و ظهور دموکراسی جهانی میداند. در باب گذار به دموکراسی دو نظریه ساختاری و کلان و درازمدت از یک سو و نظریه غیرساختاری کوتاهمدت و جزئی از سوی دیگر بیان شدهاند و در ذیلِ هر یک نیز اجزا و فروعی ذکر شده است. آقای بشیریه در دسته دوم نظریهها، بر محور نخبگان حاکم تأکید دارد. وی سپس به بررسی انسجام یا عدم انسجام ساختاری و ارزشی نخبگان، به ویژه در ایران پس از انقلاب میپردازد.
۳.
به نظر آقای سروش جامعه ما نیاز به نقد اخلاقی دارد و باید از میراث گذشته خود توبه فرهنگی کند. اخلاق با تئوری درست نمیشود و نیاز به اصلاح ساختارها و شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جدیدی است.
۴.
دکتر موحد در این گفتوگو درباره تولید علم و تفاوتهای آن با نظریهپردازای سخن گفته است. جایگاه مسئلهیابی در تولید علم نیز مورد توجه قرار گرفته است. به نظر ایشان مسئلهیابی میتواند مقدمهای برای تولید علم باشد؛ اما خودش تولید علم نیست.
۵.
نویسنده در بخشی از این مقاله بعد از ذکر برخی تعاریف که برای دموکراسی شده است در تعریف مورد قبول خود، شرط دموکراسی را مشارکت همگانی مؤثر و قابل قبول در عرصه جامعه در کنار رقابت نخبگان میداند به گونهای که یک دموکراسی زمانی تمام عیار و کامل است که در کنار مشارکت عمومی از رقابت هم برخوردار باشد.
۶.
نظام «بازار رقابتی» به طور خلاصه عبارت است از نظامی که در آن تخصیص منابع بر اساس مکانیسم قیمتها صورت میگیرد. یعنی دولت در آن نقشی ندارد یا نقش بسیار اندکی دارد و سیستم قیمتهاست که تعیین میکند منابع اقتصادی به چه صورت در جامعه مورد استفاده قرار گیرد یا چگونه تخصیص پیدا کند. اما نظام «اقتصاد دولتی» برعکس، یک نظام تخصیص متمرکز منابع است. بر اساس تصمیمات دولتی در این نظام، مالکیت دولتی بر منابع تولیدی حاکم است. مالکیت عمدتا در اختیار دولت است. اقتصاد ایران عمدتا از این نوع است؛ یعنی اقتصاد و حاکمیت دولتی است. تخصیص منابع در «اقتصاد سنتی» هم بر اساس سنتهای گذشتگان است که هماکنون کاربرد چنین نظامی در دنیا منسوخ شده است.
۷.
آقای دکتر همایون در این گفتوگو به نقد رویکرد موجود در حوزه جهانگردی جمهوری اسلامی ایران میپردازد و معتقد است پیمودن مسیری که در جهانگردی غربی ترسیم شده است، نه تنها سود اقتصادی برای ما ندارد، که فرهنگ و سنت و میراث اجتماعی و محیطزیست و خیلی چیزهای دیگر را تخریب میکند. به نظر وی، آماری که از سودآوری صنعت جهانگردی ارائه میشود، ناقص و یک سویه است و هزینههای چنین درآمدهایی، مورد ملاحظه قرار نگرفته است.
۸.
خانواده نقشی اساسی در سلامتی جامعه دارد. ازاینرو، در تحکم آن باید کوشید. خانواده ایرانی دارای ویژگیهای متعددی است که باید در شرایط امروز و متناسب با تحولات دنیای مدرن، ویژگیهای جدیدی را برای آن تعریف کرده و در جامعه محقق ساخت. امروزه باید در مسائل مختلف خانواده از جمله سرپرستی، حق طلاق، نگهداری فرزندان، انجام امور خانه و خانواده و دیگر موارد، میان زن و مرد برابری و تساوی ایجاد نمود.
۹.
برخورد با بدحجابی صرفا مسئلهای سیاسی است و جناح حاکم در مجلس و دیگر مراکز قدرت، به دلیل انگیزههای سیاسی، مقابله با بدحجابی را سرلوحه کار خود قرار داده است. با این وجود در لزوم مجازات مرتکبین گناه در جامعه اسلامی، میان فقها اختلاف نظر وجود دارد و جمهوری اسلامی نظریه لزوم مجازات را در قانون خویش آورده است و ازاینرو، بیحجابی را مستوجب مجازات دانسته و با آن برخورد میکند، ولی با بسیاری از گناهانِ بدتر از بدحجابی برخورد جدی نمیکند که خود گویای سیاسی کاری در تعیین اولویتهای نظام اسلامی است.
۱۰.
جریان روشنفکری در ایران با ایدئولوژی و ایدههای انقلابی شروع شد: ایدئولوژی سوسیالیستی، ایدئولوژی ناسیونالیستی و ایدئولوژی دینی. از یک طرف با روشنفکران سوسیالیست روبهرو بودیم و دغدغه آنها تغییر در ساخت اقتصادی و اجتماعی بود. به زعم این روشنفکران، هرگونه تغییر در روابط تولید، از راه تغییر در ساخت سیاسی امکانپذیر میشد. از مرحوم دکتر تقی ارانی تا مرحوم بیژن جزنی، همه در زمره این دسته از روشنفکران قرار میگرفتند. از طرف دیگر، روشنفکران ناسیونالیستی، با شدت و دلمشغولی کمتر، کوشش داشتند تا با ایجاد جنبش ملی، فرهنگ و مناسبات زندگی اجتماعی ایرانیان را با اصول و آرمان آزادی و برابری و استقلال پیوند دهند. از بعضی مبارزان ملی و حقوق مدنی تا مرحوم مصدق و تا شادروان داریوش فروهر، همه در زمره این دسته از روشنفکران محسوب میشدند. روشنفکران دینی کوشش داشتند تا با ساختشکنی در شیوه نگرش سنتی به دین و طرح سیستمیک و هندسی تفکر دینی، جریان ساخت شکنی را متوجه بنیادهای ذهنی جامعه کنند. از مرحوم آیتاللّه نایینی تا مرحوم بازرگان و تا دکتر شریعتی و پس از او، در زمره این دسته از روشنفکران محسوب میشوند.