عصری سازی احکام دینی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
آفتاب، ش 30
نویسنده در این نوشتار پس از بررسی نظریات مختلف در باب عصریسازی دین، به تبیین دیدگاه خود در این زمینه میپردازد. سه نظریه در جهان مدرن درباره جایگاه دین در عصر جدید به وجود آمد: اول، نظریه نوارتودوکس یا احیای بازگشت به منابع اولیه است، مانند کاری که سید جمال و بعدها سید قطب انجام داده است. فرجام این حرکت، ظهور بنیادگرایی الاهی است که نمیتواند تعامل سازندهای با جهان مدرن داشته باشد. دوم، نظریه تحلیلگرایی یا دینداری سکولار است که بولتمان، نظریهپرداز برجسته آن است؛ یعنی سازگار کردن دین با تجدد و لذا، کنار نهادن عناصری از دین که با مدرنیته نمیسازد. سوم، نظریه دینی لیبرال که در آثار افرادی مانند شلایرماخر و تیلیخ منعکس است؛ یعنی با روشی پدیدارشناسانه به کشف دوباره تجربه دینی بنیانگذاران ادیان میپردازند و از دین، جز راهنمایی به این تجربه، نباید انتظار داشت. در بقیه مسائل، باید از علم و عقل بشری کمک گرفت.
سنتگرایان در مواجهه با مشکلاتی که در جریان اجرای احکام شریعت در زمان حاضر با آنها روبهرو میشوند، به دو گروه تقسیم میشوند: یک دسته تأکید میکنند که احکام قرآن و پیامبر، برای همیشه معتبرند و دسته دوم با تکیه بر عنصر اجتهاد، بر پویایی و تحولپذیری احکام فقهی تأکید دارند. اکنون با پذیرش لزوم تغییر و اصلاح دین یا نو کردن آن، چه چیزی تغییر مییابد یا روشهای پیشنهادی برای اصلاح دین چیست؟
تحلیلگرایان سکولار معتقدند که تغییر در فهم دین، تحت تأثیر دانش عصر صورت میگیرد. اینان دین را قدسی و معرفت، دین را بشری میدانند و لذا، دین را ثابت و معرفت دینی را متغیر و وابسته به تغییر دانشهای بشری میشمارند. نظریه اجتهاد هم، در ضوابط سنتی با مشکلات جدی روبهروست؛ زیرا مجتهد نمیتواند از احکام اصلی و اولیه خارج شود.
نگارنده سپس به این پرسش میپردازند که آیا تعالیم اسلام از چنان قابلیت تحول و تغییری برخوردارند که در هر زمان و مکان و همراه با تغییر شرایط زندگی، کارکردهای اصلی خود را در هدایت فکری و عملی انسانها حفظ کند؟
ایشان با ارائه نظریه استقلال دین از شریعت به عنوان مبنایی برای عصری کردن احکام، به تعریف دین، هدف و روش تبلیغ دین و عمدهترین اصول و ارزشهای دینی که عبارتاند از: عقلگرایی، حقیقتطلبی، ارزش و حق زندگی، آزادی، ارزش و کرامت انسان، حق برابری انسانها و سنت تجدید حیات، میپردازد و مینویسند: هرچند شریعت به دین وابسته است، ولی دین مستقل از شریعت است.
نویسنده در این نوشتار پس از بررسی نظریات مختلف در باب عصریسازی دین، به تبیین دیدگاه خود در این زمینه میپردازد. سه نظریه در جهان مدرن درباره جایگاه دین در عصر جدید به وجود آمد: اول، نظریه نوارتودوکس یا احیای بازگشت به منابع اولیه است، مانند کاری که سید جمال و بعدها سید قطب انجام داده است. فرجام این حرکت، ظهور بنیادگرایی الاهی است که نمیتواند تعامل سازندهای با جهان مدرن داشته باشد. دوم، نظریه تحلیلگرایی یا دینداری سکولار است که بولتمان، نظریهپرداز برجسته آن است؛ یعنی سازگار کردن دین با تجدد و لذا، کنار نهادن عناصری از دین که با مدرنیته نمیسازد. سوم، نظریه دینی لیبرال که در آثار افرادی مانند شلایرماخر و تیلیخ منعکس است؛ یعنی با روشی پدیدارشناسانه به کشف دوباره تجربه دینی بنیانگذاران ادیان میپردازند و از دین، جز راهنمایی به این تجربه، نباید انتظار داشت. در بقیه مسائل، باید از علم و عقل بشری کمک گرفت.
سنتگرایان در مواجهه با مشکلاتی که در جریان اجرای احکام شریعت در زمان حاضر با آنها روبهرو میشوند، به دو گروه تقسیم میشوند: یک دسته تأکید میکنند که احکام قرآن و پیامبر، برای همیشه معتبرند و دسته دوم با تکیه بر عنصر اجتهاد، بر پویایی و تحولپذیری احکام فقهی تأکید دارند. اکنون با پذیرش لزوم تغییر و اصلاح دین یا نو کردن آن، چه چیزی تغییر مییابد یا روشهای پیشنهادی برای اصلاح دین چیست؟
تحلیلگرایان سکولار معتقدند که تغییر در فهم دین، تحت تأثیر دانش عصر صورت میگیرد. اینان دین را قدسی و معرفت، دین را بشری میدانند و لذا، دین را ثابت و معرفت دینی را متغیر و وابسته به تغییر دانشهای بشری میشمارند. نظریه اجتهاد هم، در ضوابط سنتی با مشکلات جدی روبهروست؛ زیرا مجتهد نمیتواند از احکام اصلی و اولیه خارج شود.
نگارنده سپس به این پرسش میپردازند که آیا تعالیم اسلام از چنان قابلیت تحول و تغییری برخوردارند که در هر زمان و مکان و همراه با تغییر شرایط زندگی، کارکردهای اصلی خود را در هدایت فکری و عملی انسانها حفظ کند؟
ایشان با ارائه نظریه استقلال دین از شریعت به عنوان مبنایی برای عصری کردن احکام، به تعریف دین، هدف و روش تبلیغ دین و عمدهترین اصول و ارزشهای دینی که عبارتاند از: عقلگرایی، حقیقتطلبی، ارزش و حق زندگی، آزادی، ارزش و کرامت انسان، حق برابری انسانها و سنت تجدید حیات، میپردازد و مینویسند: هرچند شریعت به دین وابسته است، ولی دین مستقل از شریعت است.