مدرنیته، جهانی شدن و بحران هویت
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
ایران، 22 و 23/10/82
در این نوشتار، نویسنده به یکی از مهمترین چالشهای فراروی مدرنیته و جهانیشدن، یعنی بحران هویت اشاره میکند و به تبیین و توضیح ابعاد، فرایند و تبعات جهانیشدنِ جوامع مدرن میپردازد و بزرگترین خطر آنرا آشفتگی و درماندگی فکری و روحی انسانها در پیدا کردن هویت خویش میداند. ایشان در توضیح نظریه خویش مینویسد: «از آنجا که مدرنیته مدعی آزادی ذهنی و جاودانه برای بشر است، خود را مسافر مسیری میبیند که انتهایی ندارد. در چنین شرایطی، هیچیک از باورهای قبل از دوران روشنگریِ او پاسخگویِ سؤالات او نخواهد بود. همچنین، به دلیل داشتن دو ویژگی «غایب ناپذیری مدرنیته» و «عدم امکان بازگشت به شرایط پیشامدرن» دارای زندگیای توأم با اضطراب و نگرانی خواهد بود».
ایشان در ادامه میگوید: «انسان مدرن هنوز به دنبال ایمان، احساس و نیاز به پرستش است؛ لکن، چون نمیتوان به فرهنگ پیشین بازگشت، گونهای از «ایمان جدید» برای انسانِ فراصنعتی شکل میگیرد که نوعی باور سودانگارانه است و بهداشت روانی انسان را تأمین میکند.
تا قبل از فراگیر شدن ارتباطات فرهنگی که بر اثر جهانیشدن حادث شده است، هویتهایی بر اساس دین، فرهنگ و ملیتهای مختلف وجود داشت که واجد خصوصیاتی چون خالص بودن، شفافیت و انسجام بودند. اما، پدیده جهانیشدن با شکستن مرزهای ساختگی و تسخیر جهان، موجب یکسانسازی و التقاطی شدن نظامهای معنایی و حذف بخشهایی از این نظامها میشود. علاوه بر آن، موجب گسترش ارزشهای عام و جهانشمول بر اساس فرهنگ جهانی مدرنیته میشود. با شکستن مرزها و نفوذپذیر شدن فرهنگها، کثرتگرایی فرهنگی به وجود میآید که در نتیجه آن، احساس مطلق بودنِ فرهنگ بومی از بین میرود و قطعیت و جزمیتِ بسیاری از گزارههای این نظام را زیر سؤال میبرد و هویت را به مفهومی نسبی تبدیل میکند. نویسنده از اینگونه هویت به «هویتهای فردساخته» تعبیر میکند و ویژگیهای آن را ترکیبی بودن، متغیر و موقتی بودن میداند؛ زیرا، جریان آزاد ارتباطات و تکثر اطلاعات، شرایط سیاسی را به وجود میآورد که در آن، هر پدیده و نظام معنایی نمیتواند مدت زیادی دوام بیاورد. البته، باید توجه داشت که ویژگی اصلی اینگونه هویتسازی، در مفهوم «فردگرایی» نهفته است. به این معنا که در فردگرایی واقعی، شخص، علاوه بر آزاد بودن در انتخاب هویت، خود، شخصا اقدام به ایجاد هویت و نظام معنایی برای خویش میکند. به سخن دیگر، در دوران مدرنیته، هم عصر ایدئولوژی است و هم عصر پایان آن؛ چون در این دوره، واکنش به جهانیشدن باعث بازگشت گروههایی از مردم به نظامهای معنایی و هویتبخش پیشین میشود.
وی در پایان، جهانیشدن تروریسم، قاچاق مواد مخدر و تشکیل باندهای جنایتکار حرفهای را از دیگر تبعات جهانیشدن که منجر به بحران هویت میشود دانسته است، علاوه بر آن، جهانیشدن را باعث انسجام اقلیتهای مختلف و نوعی قومگرایی مخصوص به خود در کشورهای مختلف میداند، تا آنجا که در بیشتر کشورهای صنعتی، هویت جمعی در برابر هویت ملی و فراملی در حال شکلگیری است.
در این نوشتار، نویسنده به یکی از مهمترین چالشهای فراروی مدرنیته و جهانیشدن، یعنی بحران هویت اشاره میکند و به تبیین و توضیح ابعاد، فرایند و تبعات جهانیشدنِ جوامع مدرن میپردازد و بزرگترین خطر آنرا آشفتگی و درماندگی فکری و روحی انسانها در پیدا کردن هویت خویش میداند. ایشان در توضیح نظریه خویش مینویسد: «از آنجا که مدرنیته مدعی آزادی ذهنی و جاودانه برای بشر است، خود را مسافر مسیری میبیند که انتهایی ندارد. در چنین شرایطی، هیچیک از باورهای قبل از دوران روشنگریِ او پاسخگویِ سؤالات او نخواهد بود. همچنین، به دلیل داشتن دو ویژگی «غایب ناپذیری مدرنیته» و «عدم امکان بازگشت به شرایط پیشامدرن» دارای زندگیای توأم با اضطراب و نگرانی خواهد بود».
ایشان در ادامه میگوید: «انسان مدرن هنوز به دنبال ایمان، احساس و نیاز به پرستش است؛ لکن، چون نمیتوان به فرهنگ پیشین بازگشت، گونهای از «ایمان جدید» برای انسانِ فراصنعتی شکل میگیرد که نوعی باور سودانگارانه است و بهداشت روانی انسان را تأمین میکند.
تا قبل از فراگیر شدن ارتباطات فرهنگی که بر اثر جهانیشدن حادث شده است، هویتهایی بر اساس دین، فرهنگ و ملیتهای مختلف وجود داشت که واجد خصوصیاتی چون خالص بودن، شفافیت و انسجام بودند. اما، پدیده جهانیشدن با شکستن مرزهای ساختگی و تسخیر جهان، موجب یکسانسازی و التقاطی شدن نظامهای معنایی و حذف بخشهایی از این نظامها میشود. علاوه بر آن، موجب گسترش ارزشهای عام و جهانشمول بر اساس فرهنگ جهانی مدرنیته میشود. با شکستن مرزها و نفوذپذیر شدن فرهنگها، کثرتگرایی فرهنگی به وجود میآید که در نتیجه آن، احساس مطلق بودنِ فرهنگ بومی از بین میرود و قطعیت و جزمیتِ بسیاری از گزارههای این نظام را زیر سؤال میبرد و هویت را به مفهومی نسبی تبدیل میکند. نویسنده از اینگونه هویت به «هویتهای فردساخته» تعبیر میکند و ویژگیهای آن را ترکیبی بودن، متغیر و موقتی بودن میداند؛ زیرا، جریان آزاد ارتباطات و تکثر اطلاعات، شرایط سیاسی را به وجود میآورد که در آن، هر پدیده و نظام معنایی نمیتواند مدت زیادی دوام بیاورد. البته، باید توجه داشت که ویژگی اصلی اینگونه هویتسازی، در مفهوم «فردگرایی» نهفته است. به این معنا که در فردگرایی واقعی، شخص، علاوه بر آزاد بودن در انتخاب هویت، خود، شخصا اقدام به ایجاد هویت و نظام معنایی برای خویش میکند. به سخن دیگر، در دوران مدرنیته، هم عصر ایدئولوژی است و هم عصر پایان آن؛ چون در این دوره، واکنش به جهانیشدن باعث بازگشت گروههایی از مردم به نظامهای معنایی و هویتبخش پیشین میشود.
وی در پایان، جهانیشدن تروریسم، قاچاق مواد مخدر و تشکیل باندهای جنایتکار حرفهای را از دیگر تبعات جهانیشدن که منجر به بحران هویت میشود دانسته است، علاوه بر آن، جهانیشدن را باعث انسجام اقلیتهای مختلف و نوعی قومگرایی مخصوص به خود در کشورهای مختلف میداند، تا آنجا که در بیشتر کشورهای صنعتی، هویت جمعی در برابر هویت ملی و فراملی در حال شکلگیری است.