روشن فکر و قدرت
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
یاس نو ، 3 و 6/9/82
بحث روشنفکری از زمانهای گذشته بودهت و هست که نمونه آن در گذشته، قانون اساسی مشروطیت است. اما با تعدیلی که در برخورد سنت و مدرنیته در آن موقع به وجود آمد، روشنفکری زیر سؤال رفت. یک دلیل شکست خوردن ما تفاوت تاریخی غرب با کشور ماست و دلیل دیگر، ناتوانی در پیاده کردن تمام زیرمجموعههای مدرنیته در ایران است. درهرحال، اکنون، روشنفکری یک مفهوم جهانی است با یک سلسله برداشتهایی که هر جامعه از آن مینماید. با یک نگاه کلی، میتوان رسالت روشنفکر را، نقد خردورزانه وضع موجود، روشن کردن کاستیهای آن و آگاه کردن جامعه دانست. رابطه روشنفکری و قدرت از اینجا به دست میآید که اگر روشنفکری که سعی در نمایان کردن کاستیها و افراط و تفریطهای قدرت دارد، این خود، جزئی از قدرت شود، دیگر نمیتواند رسالت قبلی خود را انجام دهد.
روشنفکران غرب و خاورمیانه به دو دلیل از ما پیشروترند: بررسی مفهوم میراثهای فرهنگی و تحلیل برخورد این میراثها با مدرنیته به صورتی عمیق و مهاجرت روشنفکران فلسطینی ـ لبنانی به غرب برای رواج گفتمانِ معرفتیِ تازهای در این زمینه. در ایران به دو دلیل محدودیت موضوع بحثها و اصالت بخشیدن به گذشتهای غیرمرتبط با زمان حال، از فهم کاستیها و معضلات درونی جامعه بازماندهایم. ولی روشنفکر ایرانی، تدریجا در پی آن است تا خود را با جدیدترین دستاوردهای اندیشه و فرهنگ جهانی آشنا کند. در پاسخ به نقدی که به برخی از روشنفکران ما وارد میکنند، با این عنوان که «مسائلی که روشنفکری سکولار (عرفیگرا) در ایران مطرح میکند، در واقع مسائل ایرانی نیست» میتوان گفت که نیاز مبرم ایرانی آشنایی با اندیشمندان غربی است تا بتواند گفتمان خود را در اثر برخورد با تجربه جدید، شکل تازه بدهد و بارورتر کند. امروزه، روشنفکران، طیف وسیعی هستند و نباید تصور یک جریان یکپارچه از آن داشته باشیم؛ بلکه با ظهور تکنولوژی، امکان دستیابی به مخازن اطلاعاتی برای اکثریت فراهم شده است و روشنفکری را منتشر کرده است و شاید به اعتباری میتوان گفت مفهوم پایان یافتن روشنفکری در همین نکته نهفته است و روشنفکر، دیگر، موجود نخبهای نیست.
بحث روشنفکری از زمانهای گذشته بودهت و هست که نمونه آن در گذشته، قانون اساسی مشروطیت است. اما با تعدیلی که در برخورد سنت و مدرنیته در آن موقع به وجود آمد، روشنفکری زیر سؤال رفت. یک دلیل شکست خوردن ما تفاوت تاریخی غرب با کشور ماست و دلیل دیگر، ناتوانی در پیاده کردن تمام زیرمجموعههای مدرنیته در ایران است. درهرحال، اکنون، روشنفکری یک مفهوم جهانی است با یک سلسله برداشتهایی که هر جامعه از آن مینماید. با یک نگاه کلی، میتوان رسالت روشنفکر را، نقد خردورزانه وضع موجود، روشن کردن کاستیهای آن و آگاه کردن جامعه دانست. رابطه روشنفکری و قدرت از اینجا به دست میآید که اگر روشنفکری که سعی در نمایان کردن کاستیها و افراط و تفریطهای قدرت دارد، این خود، جزئی از قدرت شود، دیگر نمیتواند رسالت قبلی خود را انجام دهد.
روشنفکران غرب و خاورمیانه به دو دلیل از ما پیشروترند: بررسی مفهوم میراثهای فرهنگی و تحلیل برخورد این میراثها با مدرنیته به صورتی عمیق و مهاجرت روشنفکران فلسطینی ـ لبنانی به غرب برای رواج گفتمانِ معرفتیِ تازهای در این زمینه. در ایران به دو دلیل محدودیت موضوع بحثها و اصالت بخشیدن به گذشتهای غیرمرتبط با زمان حال، از فهم کاستیها و معضلات درونی جامعه بازماندهایم. ولی روشنفکر ایرانی، تدریجا در پی آن است تا خود را با جدیدترین دستاوردهای اندیشه و فرهنگ جهانی آشنا کند. در پاسخ به نقدی که به برخی از روشنفکران ما وارد میکنند، با این عنوان که «مسائلی که روشنفکری سکولار (عرفیگرا) در ایران مطرح میکند، در واقع مسائل ایرانی نیست» میتوان گفت که نیاز مبرم ایرانی آشنایی با اندیشمندان غربی است تا بتواند گفتمان خود را در اثر برخورد با تجربه جدید، شکل تازه بدهد و بارورتر کند. امروزه، روشنفکران، طیف وسیعی هستند و نباید تصور یک جریان یکپارچه از آن داشته باشیم؛ بلکه با ظهور تکنولوژی، امکان دستیابی به مخازن اطلاعاتی برای اکثریت فراهم شده است و روشنفکری را منتشر کرده است و شاید به اعتباری میتوان گفت مفهوم پایان یافتن روشنفکری در همین نکته نهفته است و روشنفکر، دیگر، موجود نخبهای نیست.