۱.
آقاى ملکیان عقاید دینى را از جمله عقاید تعبدى مىداند که هیچ دلیل قاطعى به سود یا زیان آنها اقامه نشده است. وى شک را جزء مقوم ایمان و لازمه اختیارىبودن آن مىداند و معتقد است که تا یک خلاء معرفتى در کار نباشد، جهش ایمان صورت نمىگیرد. وى کارنامه دین را در آزمون آفاقى ناموفق و در آزمون انفسى موفق ارزیابى مىکند.
۲.
در مراسمى که به مناسبت تجلیل از آقاى محسن کدیور در دانشگاه شهید بهشتى برپا گردید، یکى از سخنرانان آقاى هاشم آقاجرى بود که سخنان وى بازتاب گستردهاى در محافل فرهنگى و سیاسى پیدا کرد. البته این سخنرانى از دو جنبه سیاسى و اندیشهاى برخوردار بود و ما در اینجا تنها مباحث اندیشهاى آن را مىآوریم. وى معتقد است براى اینکه دین به جنگ علیه عقل و علم برنخیزد و روحانیون تبدیل به یک طبقه حکومتى علیه ملت نشوند و براى اینکه گوهر دین (ایمان) جاى خود را به ظاهرگرایى ندهد، باید نهاد دین از نهاد دولت تفکیک شود. وى نهاد دین را یکى از نهادهاى جامعه مدنى مىداند و تأکید مىکند که تشکیل قدرت و تداول دولت و جهتگیرى آن باید براساس ساز و کار دموکراسى صورت پذیرد.
۳.
به دنبال سخنرانى آقاى هاشم آقاجرى در مراسم تجلیل از آقاى محسن کدیور، هفتهنامه عصر ما، ارگان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى، بلافاصله اقدام به درج این مقاله بدون نام نویسنده نمود که قرائن نشان مىدهد این مقاله بیانگر موضع رسمى سازمان و هفتهنامه است. تفاوتهاى آشکار میان مضامین این مقاله با سخنرانى آقاجرى ظاهراً نشان از یک اختلاف تئوریک در رأس هرم سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى دارد. در این مقاله، ضمن نقد نظریه «تفکیک نهاد دین و نهاد دولت» و نفى فروکاهش دین به مثابه یک «نهاد اجتماعى»، بر دخالت دین در دو مقام «تدبیر» و «نظارت» صحه گذاشته، این وظیفه را بر دوش حوزههاى علمیه مىداند. البته تأکید شده است که به دلیل اجتهادها و روایتهاى گوناگون از دین، تنها اجتهادى مىتواند در دولت بهکار آید که با ساز و کارهاى دموکراتیک از سوى مردم انتخاب شده باشد.
۴.
آقاى غنىنژاد در این گفتگو به نقد عملکرد روشنفکران ایران مىپردازد و نقطه مهم ضعف آنان را شناخت مغلوط و ناقص از مؤلفههاى فرهنگ مدرن و بویژه نداشتن مبناى نظرى در اقتصاد دانسته است. وى اقتصاد آزاد را تنها راه حل مشکلات اقتصادى کشور مىداند و معتقد است در حالىکه روشنفکران ما تفسیرى سوسیالیستى از مدرنیته داشتهاند؛ باید تفسیرى فردگرایانه از مدرنیته داشته باشیم. براى توسعه، غیر از اقتصاد آزاد مدلى نمىتوان داشت؛ البته باید به شرایط محلى هم توجه کرد.
۵.
نوشتار زیر حاصل نظرات علیرضا علوىتبار درباره مسائل زنان از دیدگاه روشنفکرى دینى است. وى ضمن آنکه به بررسى پارهاى از مسائل زنان در ایران مىپردازد، انگیزه توجه جریان روشنفکرى دینى به مسائل زنان و اقدامات آنان را در راستاى بهبود بخشیدن به وضعیت زنان تشریح مىنماید و در جمعبندى نهایى فعالیت روشنفکران دینى در این حوزه را با توجه به محدودیتهاى موجود در جامعه ایران، تلاشى موفق مىشمارد.
۶.
آقاى عبادیان ضمن اشاره به برخى ویژگىهاى سنت از قبیل جهتدهندگى آن به رفتارها و بینشها، معقولیت آن و تأثیر آن بر فرهنگ و تأثرش از آن به رابطه سنت و مدرنیته اشاره مىکند و مدرنیته را فاقد سنت مىداند. سنت به عنوان امرى مربوط به گذشته، باید در خدمت پیشرفت قرار گیرد و حوزه را با آن منطبق نماید. وى به نظریه آسیب اخلاقى در دوران مدرنتیه اعتقادى ندارد و سرانجام مشکلات جامعه ایران را ناشى از تقدیس سنت و اصرار بر حفظ آن مىداند.
۷.
دان کیوپیت هرگونه واقعتى مستقل از ذهن و زبان انسانى را نفى مىکند و جهان را محصول افکار انسان مىداند. به اعتقاد وى عناصر «ضرورت»، «تغییرناپذیرى» و «خداوند» که اساس فلسفه و الهیات بودند از جهان ما رخت بربستهاند و دین نیز باید تحولى اساسى پیدا کند تا قابلیت حیات داشته باشد.
۸.
نویسنده با ذکر لوازم واقعگرایى از دیدگاه دان کیوپیت و اشاره به اینکه چنین دیدگاهى از واقعگرایى مورد قبول نیست، به نقد افکار وى مىپردازد. از نظر دیویس اعتقاد به مسیحیت و واقعگرایى با آنچه کیوپیت گمان کرده است، ملازمه ندارد و نظریه او (نظریه اصالت منظر) را خودمتناقض مىداند و سرانجام بر وجود خدا به عنوان اصلى اساسى در آیین مسیحیت تأکید مىنماید.
۹.
آقاى بجنوردى ضمن اشاره به تأثیر دو عنصر زمان و مکان در اجتهاد، قرائت جدید از دین را امرى ضرورى و ناگزیر مىشمرد و در عین حال بر گنجیدن آن در محدوده ضوابط دینى صحه مىگذارد و نیز بر اهمیت شناخت موضوعات جدید براى استنباط احکام تأکید مىنماید.
لازمه قائل شدن به تأثیر زمان و مکان در اجتهاد، بهدست آمدن برداشتهاى جدید است؛ چون اجتهاد یعنى همان برداشت فقیه؛ پس وقتى قرار شد زمان و مکان در استنباط فقیه مؤثر باشد، قرائت جدید لازم مىآید. قرائت جدید به معناى یک سخن تازه بر خلاف موازین اسلام نیست. قرائت از دین یعنى فهم اسلامشناس از منابع اسلامى به مقتضاى زمان و مکان. اسلامشناس نمىخواهد سخنى بر خلاف موازین و اصول وارد اسلام کند تا اینکه برخى بگویند اسلام یک قرائت بیشتر ندارد و آن قرائت اهل بیتعلیهم السلام است. همه این سخن را قبول داریم و کسى منکر آن نیست؛ چون سخنان اهل بیت منبع قرائتهاى جدید است.
دین متعلق به جامعه است. مگر مىشود قوانینى که براى مردم مىآورد، جداى از جامعهشناسى و روانشناسى و توجه به علم باشد؟ شناخت برخى موضوعات ارتباط تنگاتنگى با اینها دارد و فقیه تا اینها را نفهمد، نمىتواند حکم را کما هو حقه بیان کند.
یکى از مواردى که در آن کارى انجام نشده است، بحث توبه است. توبه در حقوق جزاى اسلام، نقش مهمى دارد. یعنى شما در مواردى مىبینید توبه به کلى مسقط کیفر است و آنجا ارشاد به توبه هم باید از سوى قاضى صورت بگیرد. توبه نقش عزیمتى دارد نه رخصتى؛ یعنى حکمى است که اگر موضوع آن اتفاق افتاد، قاضى موظف است جزا را اسقاط کند؛ نه اینکه مجاز به آن باشد. اساس اسلام بر کیفر نکردن و عفو است. اگر واقعاً بنشینیم و کار بکنیم، زمینه نوآورىهاى اصیل باز است، نه اینکه از این سو هم افراط کنیم.
۱۰.
جهانشمول بودن دموکراسى لیبرال امروزه بیشتر از سوى توسعهگرایان تبلیغ مىشود. اما این دیدگاه از عنصر تنوع فرهنگى و تاریخى در تحلیل پدیدهها غافل است و از این رو با اصل قرار دادن مسیر نوگرایى در غرب، خواهان از میان رفتن گوناگونى و همسانسازى جوامع غیرغربى، براى رسیدن به مدل توسعه لیبرال دموکراسى است. نویسنده از پایهها و پیشفرضهاى این نظریه پرده بر مىدارد و ضمن بررسى انتقادى آن، به تفصیل از نقش عمده صهیونیسم و فرماسونرى در ارائه این تفکر سخن مىگوید. از این رو، نویسنده معتقد است که در برخورد با الگوى توسعه غربى باید به گزینش عالمانه و متناسب با فرهنگ خودى دست زد و به دلیل پیچیدگىهاى موضوع، این گزینش سخت دشوار و پرمخاطره است.(1)آیا مقارن شدن تجدد در غرب با نفى سنتها حاکى از آن است که تجددگرایى الزاماً با حفظ نهادهاى سنتى ناسازگار است؟ آیا همه جوامع محکوم به پیمودن راهى هستند که در غرب طى شده است؟ تمدن غرب مدتهاست که خود را در چنین موضعى مىداند و این اعتقاد نادرست براى برخى از اندیشمندان غربى پدید آمده است که تمدن غرب قافلهسالار و پیشتاز تمدنهاى بشرى است و جوامع دیگر دوران طفولیت خود را سپرى مىکنند و چارهاى جز پیمودن راه غربیان را ندارند. جوامع غربى نه تنها نهادهاى سیاسى و اقتصادى بلکه راه و رسم زندگى و فرهنگ خود را نیز جهانشمول و قابل تسرى به همه جوامع مىدانند. تلاش بىوقفه غرب براى تحمیل نظام دموکراسى لیبرال بر دیگر جوامع را مىتوان نمادى از امپریالیسم سیاسى غرب دانست. ریشهیابى چنین بینشى حایز اهمیت فراوان است و لازم است مورد نقد و بررسى علمى قرار گیرد.
۱۱.
آقاى حجاریان در این گفتگو به بررسى چهار نظریه در باب سنت دین و خشونت مىپردازد: 1) نظریه قدسى و لایتغیر بودن ارزشهاى دینى که خشونتزا دانسته شده است؛ 2) نظریه لطیف بودن دین و فرهنگى بودن آنکه منجر به خشونتزدایى مىشود؛ 3) نظریه اثرپذیرى از زمینه و بستر دین و بستگى داشتن خشونتزدایى آن به حاملان دین و 4) نظریه مراحل تاریخى دین و بستگى داشتن خشونتزایى یا خشونتزدایى آن به مرحلهاى که در آن است.
۱۲.
در این مقاله نویسنده با اشاره به سه مؤلفه تعقل، آزادى و اصلاحطلبى در تعریف روشنفکرى، نسبت دین با روشنفکرى را مورد بررسى قرار مىدهد و تلاش مىکند تا به نوعى میان روشنفکرى و دیندارى پیوند برقرار نماید.
۱۳.
در این گفتگو ضمن اشاره به بعضى ویژگىهاى روشنفکرى، نقد دوسویه قدرت و سنت از جانب روشنفکران مورد بررسى قرار گرفته است و در حاشیه ذکر سه جریان روشنفکرى «نجات اسلام» و «نجات مسلمین» و «توجه به قدرت و سنت» به حل پارادوکس حضور ملموس و در عین حال نظرگراى روشنفکران در مسائل جارى اجتماع، از طریق تحزب پرداخته شده است.
۱۴.
نویسنده که از روشنفکران و اصلاحطلبان ایرانى مقیم آمریکاست از درون جریان اصلاحطلبى به آسیبشناسى آن پرداخته است. وى رأى بالاى مردم در انتخابات دوم خرداد را ناشى از خصلت عوامانه و تمایملات معیشتى مردم مىداند و آسیبهاى جنبش اصلاحطلبى را تکیه بر مطالبات عوامانه، پذیرش جامعه تودهوار و فقدان تحزّب، اتکاى رهبرى جنبش بر مطبوعات و ژورنالیسم و بالاخره بهرهگیرى از ویژگى نامجویى و جسارت ژنتیکى جوانان در عرصه سیاست مىداند.
۱۵.
موضوع سلامت روانى زنان جامعه و علل و عوامل عدم سلامت روانى آنان و راهکارهاى حل این مشکلات، محورهاى اصلى این نوشتهاند. به عقیده نویسنده، مشکل اصلى در فرهنگ آموزش زنان است و مهمترین راهکار، تغییر در نظام آموزشى فرهنگ حاکم بر جامعه است.