۱.
سؤالی که این مقاله به آن میپردازد این است که بهتر است آینده اصلاح و توسعه در ایران چگونه باشد. در پاسخ با تعریفی که از اصلاح میدهد و آن را معادل توسعه میداند، با تأکید بر ضرورت اصلاح و هدفگیری آن به سوی استقلال، آزادی، عدالت و معنویت، توصیه به توسعه همهجانبه با محدودیت توسعه اجتماعی میکند.
۲.
نگارنده در پاسخ به این پرسش که چرا اصلاحطلبی در ایران ناکام ماند، متغیرهای اثرگذار بر کامکاری و ناکامی آن چه بودند؟ معتقد است که کامکاری و ناکامی اصلاحطلبی بستگی تام به میزان زایش و افزایش سرمابه اجتماعی که به وجود آورده است دارد. با توجه به تعریف سرمایه اجتماعی و اهمیت نقش اعتماد ملی در آن چنین نتیجه میگیرد که اصلاحطلبان موجب گسترش بیاعتمادی ملی و گسست جامعه و دولت شدند و راه علاج پارادوکس دموکراسی توسعه تاریخی ایران را در دموکراسی تعاملی نخبگان میداند، نه در دموکراسی تودهای اصلاحطلبان.
۳.
در این نوشتار بهطور تلویحی؛ بر این نکته تأکید میشود که جهان سوم بیشتر به توسعه نیازمند است تا دموکراسی نویسنده به توسعه غربی نظر دارد و همچون هانتینگتون بر این باور است که اول باید تکنولوژی و نیروی انسانی متخصص ایجاد شود تا بهطور اتوماتیک فرهنگ مشارکت سیاسی نیز استوار گردد.
۴.
منزلت علوم اجتماعی از جمله جامعهشناسی در ایران در این مصاحبه بررسی شده است. چند عامل مطرح گردیده است مبنی بر اینکه چرا در ایران با علوم اجتماعی به مثابه علوم دسته دوم برخورد میشود، و در نتیجه همین نگرش، جامعهشناسان و جامعهشناسی در جامعه ما منزلت درخوری نیافته است.
۵.
دکتر عبدالوهاب المسیری، که یکی از متفکرین عرب میباشد، در این مقاله سعی کرده است سیر تاریخی برخورد انواع گفتمانهای اسلامی در جهان اسلام و بالاخص جهان عرب با جهان غرب و مدرنیته را بررسی و تبیین کند. وی با تقسیمبندی گفتمانهای اسلامی به سه گفتمان تودهگرا، سیاسی و فکری، برداشت خود را از مؤلفههای اساسی بحث ارائه میدهد. نویسنده معتقد است که گفتمانهای تودهای جهان اسلام، گفتمانی ناکارآمد و غیر موفق در مواجهه با جهان غرب و مدرنیسم است و برای اثبات این مطلب سعی کرده است به پارهای از مفاهیم تطبیقی و وقایع تاریخی قرن بیستم استناد کند.
۶.
آقای فتحی در این مقاله ضمن اشاره به زمینه تاریخی افکار فمینیستی در ایران به خصوص در دوره مشروطه و پهلوی، به تأثیرات روزافزون فمینیسم در دوران پس از انقلاب به خصوص زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی پرداخته است. ایشان تنها عامل تغییر موقعیت و جایگاه زنان را تغییر ذهنیت و جهانبینی اعضای جامعه دانسته و مهمترین عامل این تغییر را آموزش زنان و رشد آگاهی آنان معرفی کرده است. وی در ادامه، با اشاره به تلاش حکومت اسلامی برای پیشگیری از پیشروی فرهنگ غربی، محرومیت بلندمدت زنان از رسانههای ارتباطی را غیرممکن دانسته است.
۷.
نویسنده مقاله «اپوزیسیون و حاکمیت» در مقاله خود ضمن مقایسه مسئولین غیرمعصوم با امیر مؤمنان نسبت اشتباه به آن حضرت داده است؛ غافل از اینکه التزام به این مسئله با عصمت معصومان سازگاری نداشته و برخلاف عقاید شیعه میباشد. در قسمتی از مقاله نیز بحث جدایی دین از سیاست را پیش کشیدهاند.
۸.
نویسنده در این مقاله به دنبال یافتن نسبت بین مردمسالاری دینی و سکولاریسم است و معتقد است که طرح مردمسالاری دینی به دلیل اینکه مبتنی بر مفهومی حقیقی و نفسالامری یعنی فطرت الاهی انسان، که مرجع مناسبات و اعمال و افکار اوست، با سکولاریسم، که خاستگاهش یک مفهوم اعتباری به نام قرارداد اجتماعی است، سازگاری ندارد. به تعبیر دیگر، سکولاریسم مبتنی بر یک نوع تعریف از انسان است که نهایتا به مفهوم اعتباری قرارداد اجتماعی و جدایی دین از سیاست ختم میشود و مردمسالاری دینی مبتنی بر یک نوع دیگر از تعریف انسان است که به ولایت الاهی و حکومت اسلامی میرسد که در آن، بر اساس مبانی دینی، مردم در انتخابات حاکم، ذیصلاح و برنامهریزی صاحب رأی و نقشاند.
۹.
آقای سروش در این سخنرانی فقه را تکلیفگرا دانسته و نه حقگرا و قائل شده است که باید ترتیبی اتخاذ گردد تا موازنهای بین حق و تکلیف ایجاد شود. در قسمتی دیگر با استناد به کلام اقبال لاهوری در باب فلسفه خاتمیت، اعتقاد به امامت و مهدویت را آنچنان که در شیعه مطرح است مورد تخطئه و انکار قرار داده و آن را در تعارض با خاتمیت دانسته است.
۱۰.
این مقاله اینترنتی را خبرنگار روزنامه شرق، تحت عنوان «بنیادگرایی و مدرنیته» طی گفتوگو با آقای داوود فیرحی از اساتید دانشگاه تهران، تهیه کرده است. گوینده در این مقاله میکوشد تا سرنوشت بنیادگرایی در اسلام را به حذف تاریخ اسلامی گره بزند، بیآنکه تعریف مشخصی از واژگان کلیدی داشته باشد.
۱۱.
این مقاله با هدف تبیین اندیشههای دکتر شریعتی در عرصه دینشناسی نگاشته شده است.