۱.
در بین علماى مشروطهطلب و علماى مخالف مشروطه، در مفهوم و کارکرد آزادى تفاوت چندانى وجود ندارد. آنان آزادى را در چارچوب درک سنتى از اسلام و منحصر به دو اصل رهایى از استبداد قدرتهاى داخلى و رهایى از سلطه خارجى مىدانستند. از نظر تاریخ دموکراسى، دیدگاه آنان، هم غیرتاریخى و هم غیردموکراتیک بود. آقاى عبدالرسول کاشانى یکى از معدود علمایى است که آزادى را نزدیک به مفهوم دموکراتیک آن مطرح کرده است.
۲.
نویسنده در این مقاله در صدد اثبات آن است که مرحوم نایینىقدس سره حکومت مشروطه را مطلوب و مشروع مىداند.
۳.
نظریه مردمسالارى دینى چه امتیازاتى بر نظریه دموکراسى دارد؟ آیا این نظریه خودش با دشوارىهایى روبهرو نیست؟ در مقاله زیر که نقدى است بر سخنرانى آقاى محسن قمى، رییس محترم نهاد نمایندگى ولى فقیه در دانگشاهها ادله امتیاز مردمسالارى دینى بر دموکراسى را به چالش کشیده شدهاند.
۴.
نویسنده به چالشهاى علم نسبت به دین در قرن نوزدهم اشاره مىکند و علم را مسؤول پاکسازى به اصطلاح نابخردىهاى دین مىداند. در قرن بیستم این چالش جاى خود را به ندانمگویى (= لاادرىگرى) مىدهد. دین تعریفهاى ذاتى، کارکردى و غایى دارد که به نظر نویسنده، معمول این تعریفها خالى از اشکال نیستند. از نظر نویسنده، میان نظامهاى دینى و نظامهاى اخلاقى تفاوت است.
۵.
آقاى آقاجرى معتقد است سنت و مدرنیته در یک معنا به دو دوره تاریخى در غرب اطلاق مىشود؛ ولى به معناى عام، یک مفهوم سیال و نسبى است که به گذشته و آینده جوامع اشاره مىکند. در چگونگى برخورد با سنت و مدرنیته سه دیدگاه مختلف وجود دارد که دیدگاه سوم، دیالوگ بین افق تاریخى سنت و افق تاریخى مدرنیته و نوسازى عناصرى از سنت و تمدن گذشته براى ایفاى نقش در آینده است. وى خود را همسو با دکتر شریعتى متعلق به گفتمان فرامدرن مىداند که از گفتمان سنتگرایانه و پسامدرن متمایز است.
۶.
روشنفکران که در انقلاب سهمى داشتند، پس از پیروزى به دلیل چالشهاى درونى و بیرونى به حاشیه رانده شدند و تبدیل به روشنفکر اجتماعى شدند. از این رو، جامعه هر چه بیشتر از حکومت فاصله مىگیرد، به همان نسبت بیشتر به روشنفکران خویش روى مىآورد. در ایران امروز کمتر قشر اجتماعیى به محبوبیت روشنفکران وجود دارد.
۷.
در تعریف کاربردى از «براندازى»، نوع نگاه به قانون، نقش اساسى بازى مىکند؛ یعنى همه درگیرىها از آنجا شروع مىشود که یا رژیم حاکم قانون را زیر پا مىگذارد و یا ادعاى نیروى برانداز آن است که رژیم قانون را رعایت نمىکند. محاربه و براندازى با بهکارگیرى اسلحه و آلت حرب ملازمه دارد. با این نگاه، سرنگونى شاه در کادر قانون اساسى مشروطه قابل تبیین است؛ در حالى که حرکتهاى براندازانه پس از انقلاب نه پشتوانه قانونى داشت و نه پشتوانه مردمى. بنابراین مخالفتهاى قانونى با سیاستهاى حاکم نمىتواند با براندازى یکسان شمرده شود. استحاله نیز براندازى نیست.
۸.
منشأ کثرت موجود در عالم، یک صورت واحد نیست؛ بلکه امر بىصورت است. تفاوت خداشناسى مولوى با بقیه نیز در همین است. تفکر در ذات خدا حیرتآور است؛ زیرا آنجا مقام بىرنگى و عدم یقین است. نسبت امر بىصورت با همه صور یکسان است؛ پس باید پلورالیسم را بپذیریم.
۹.
نویسنده پس از بررسى معناى لغوى و اصطلاحى «سکولاریسم»، به بررسى زمینههاى تاریخى ظهور اندیشههاى سکولار در غرب مىپردازد. در بخش دیگر مقاله، شاخصهاى اساسى سکولاریسم، پیامدها و نتایج آن در جوامع سکولار و ارتباط سکولاریسم با اندیشه دینى مورد بحث قرار گرفته است.
۱۰.
به عقیده نویسنده، جهانى شدن یک واقعیت گریزناپذیر، پرسابقه و دوسویه است و مسلمانان به جاى مقابله با آن باید از این امکان استفاده کرده، غرب را وسیلهاى براى جهانى شدن تمدن اسلام در شرق و غرب قرار دهند.
۱۱.
جامعهشناسى سیاسى در گذشته به روابط حکومت و جامعه در محدوده دولت ملى مدرن مىپرداخت؛ امّا با ظهور فرایندهاى جهانى شدن، دولتهاى ملى رو به ضعف نهاده، پارادایم جامعهشناسى سیاسى در حال تغییر است. با فرایند جهانى شدن، حاکمیت در مفهوم سنتىاش معنایى اساساً صورى و حقوقى پیدا مىکند و دولتهاى ملى دیگر نخواهند توانست بهراحتى بر خلاف مسیر تحولات سیاسى و فرهنگى جهان خودسرانه تصمیمگیرى کنند.
۱۲.
نویسنده در تحلیل انتخابات خرداد 1380 به سه گفتمان آزادىطلب، رفاهى و امنیتى اشاره مىکند و در نهایت، انتخابات را تفوق گفتمان اول مىداند.