۱.
آقاى سروش تجربه دینى را علت حصول ایمان مىداند. در نظر ایشان، عقاید دینى صورتهایى هستند که بر امر بىصورتى افکنده شدهاند. ایمان عملى ارادى است و واجد عناصرى غیرمعرفتى مانند اعتماد، توکل، دوستداشتن و خضوع است. هراندازه قرائن کمترى بر ایمان وجود داشته باشد، امکان خطرکردن بیشتر مىشود و فضا براى ایمانآوردن مناسبتر مىگردد.
۲.
آقاى شبسترى بر آن است که براى فهم ایمان باید به دو منبع متون دینى و تجربههاى مسلمانان مراجعه کرد. ما به اصل وحى دسترسى نداریم و تنها حکایت مکتوب آن در دست ماست. ایمان پاسخى است که به خطاب خداوند مىدهیم و این خطاب را از لابلاى سنت اسلامى که مشتمل بر متون دینى و تجربههاى مسلمانان است، کشف مىکنیم.
۳.
«دولت دینى» و جمهورى اسلامى از دو مؤلفه «جمهوریت» و «اسلامیت» تشکیل شده است؛ پرسش این است که این دو مقوله که یکى عرفى و دیگرى دینى است، چگونه قابل جمعاند و در جهانى که رو به عرفىشدن پیش مىرود چگونه مىتوان «دولت عرفى دینى» تشکیل داد. نویسنده ضمن ارائه دیدگاههاى مختلف، معتقد است که اگر احکام دینى از معبر دستگاههاى عرفى مردمسالار (مثل مجلس شورا و مجمع تشخیص مصلحت) بگذرد و مصالح عمومى از طریق این نهادها، فتاوى فقهى را تعدیل کند، هم پدیده سکولاریزاسیون (عرفىشدن) رخ خواهد داد و هم دولت دینى بوجود خواهد آمد.
۴.
قرائت بینادگرایانه از دین بر ظاهر دین جمود مىکند و به روح دین توجه چندانى ندارد. مردسالارى در پیروان ادیان و از جمله در میان مسلمانان، تا حد فراوانى به سبب آن است که بنیانگذاران ادیان در مقام تلقى از عالم واقع و چه در مقام ابلاغ تلقىشان از عالم واقع به مخاطبان خود، تحت تأثیر فرهنگ زمانه خود بودهاند. تفاوتهاى طبیعى میان زن و مرد وجود دارد ولى از این تفاوتهاى تکوینى نمىتوان تفاوتهاى ارزشى را نتیجه گرفت.
۵.
در این گفتگو از مفهوم فلسفى سنت و تجدد سخن به میان آمده است. سید جواد طباطبایى معتقد است که ما نه سنتى هستیم، نه جدید؛ زیرا گرفتار تقلید مضاعفیم. سنت ما از یونان باستان و ایران باستان شکل گرفته است که اینک از آن بیگانهایم. باید با طرح پرسشهاى دنیاى جدید، به دنبال پاسخگرفتن از سنت باشیم تا مشکل ما حل شود. همه علماى ما مقلدند، چنانکه روشنفکران ما هم به نوع دیگرى مقلد هستند. به نظر من مصداق روشنفکرى در ایران وجود ندارد. روشنفکر کسى است که پرسش نو بکند.
۶.
نویسنده مقاله ضمن بررسى معانى سنت در بستر تغییرات تاریخى و فرهنگى، به نشانههاى ظهور و افول سنن اشاره کرده و جایگاه سنت و کارائى آن را در تمدنهاى جدید به بحث پرداخته است.
۷.
مقاله حاضر نقدى است عالمانه بر کتاب سر بر آستان قدسى، دل در گرو عرفى از آقاى مجید محمدى که در سال 1377 انتشار یافته است. از آن رو که این کتاب حاصل سخن روشنفکران ایرانى در دهه اخیر است و پس از آن هرچه گفتهاند تقریباً چیزى بر این مطالب نیفزوده است، بىگمان نقد و بررسى آن زمینهاى براى آشنایى با درونمایه سکولاریسم ایرانى و قائلان به سکولاریزاسیون (عرفىشدن) در ایران است. نویسنده نقدهاى خود را بر کتاب یادشده در سه بخش «پیشفرضها»، «پارادوکسها» و «عرفگرایى و نه عرفىشدن» خلاصه کرده است.
۸.
نویسنده ابتدا حاکمیت را تعریف مىنماید و به منشأ آن در ادوار مختلف اشاره مىکند و معتقد است در عصر حاضر، منشأ حاکمیت از مردم است. در سطح فراملّى نیز بر مشروعیت مردمى حکومتها تأکید مىشود. میزان دخالت مجامع بینالمللى در وضع قوانین افزایش یافته و روز به روز بیشتر مىشود و به نسبتى معکوس، میزان اقتدار داخلى دولتها کاهش یافته و مىیابد و این چیزى نیست جز فرایند جهانى شدن.
۹.
بعضى منکر علم اقتصاد اسلامى هستند. مراد این گروه از «علم»، معناى پزیتیویستى آن است. از سوى دیگر، برخى محققان اقتصاد اسلامى، با پذیرفتن همین تعریف از علم، مدلهاى نئوکلاسیک در اقتصاد را مبنا قرار مىدهند و تنها ظواهر و روبناهایى از حقوق اقتصادى اسلام را در آن قرار مىدهند. مؤلف معتقد است با توجه به انگارههاى جدیدى که از علم مطرح شده است، مىتوان از علم اقتصاد اسلامى سخن گفت و آموزههاى اقتصادى اسلام را به صورت تئوریک و در قالب مطالعات روشمند، قاعدهمند و قابل تعمیم ارائه نمود.
۱۰.
موضوع محورى این میزگرد، مسأله توسعه و نسبت آن با اسلام است. شرکتکنندگان در این میزگرد، نسبت عدالت اجتماعى با توسعه را از منظرهاى گوناگون مورد بررسى قرار دادهاند
۱۱.
نویسنده این مقاله معتقد است که جنبش دانشجویى همواره از ویژگى هایى چون تحولخواهى، آرمانگرایى، گذرا و سیال بودن برخوردار بوده است، اما جنبش دانشجویى از جهت تولید تئورى و ایدئولوژى همواره وابسته به جنبش روشنفکرى بود و در واقع نقش واسطه را میان نخبگان و روشنفکران با تودههاى مردم ایفا مىکرده است، البته از نظر سیاسى گاه مستقل و تأثیرگذار بوده است. در دوم خرداد، جنبش دانشجویى بهترین رسانه ارتباطى میان رهبران و استراتژیستهاى دوم خرداد با تودههاى مردم بود.
۱۲.
این نوشتار ضمن اشارهاى کوتاه به وضعیت زنان جهان سوم در هنگام برگزارى پنجمین کنفرانس جهانى زن (پکن + 5)، به کمبودها و نابرابرىهاى زنان در کشور ایران مىپردازد و تشکیلات صنفى زنان را از عوامل مهم بهبود این وضعیت معرفى مىنماید. همچنین اجلاس زنان 2000 را روزنهاى براى پیشرفت وضعیت زنان و تحقق اهداف و برنامههاى توافقشده در سطح ملى و بینالمللى در حوزههاى دوازدهگانه نگرانکننده سند پکن دانسته و موافقت ایران را با سند نهایى این اجلاس، در چارچوب شریعت اسلام و قانون اساسى مىداند.