آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

حکومت اسلامی، ش 40
این نوشته به بررسی اندیشه حکومت جهانی، سابقه تاریخی و نظریات مختلف درباره آن می‏پردازد و سابقه آن‏را بیش از دولت قومی و ملی می‏داند. در بینش اسلامی نیز نخستین نبوت تشریعی عام، حکومتی جهانی ولی محدود دارد که در حکومت حضرت نوح علیه‏السلام ظهور یافته است.
در بررسی تاریخ حکومت جهانی، پنج نظریه مبنایی در این مورد مطرح می‏شود که عبارت‏اند از:حکومت جهانی بر مبنای استثمار و سودجویی که آخرین نمونه آن امپراتوری بریتانیای کبیر می‏باشد؛ حکومت جهانی بر پایه‏های مادی که در قالب اندیشه کمونیستی تبلور یافت؛ حکومت جهانی بر پایه‏های عاطفی، و سازمان ملل را الگوی این تفکر می‏دانند؛ حکومت جهانی بر پایه‏های عقلانی که مدعیان آن رواقیون در قرن چهارم قبل از میلادند و آن‏را مکتب فکری حکومت جهانی دانسته‏اند. این اندیشه مبتنی بر حقوق طبیعی است. نویسنده هیچ‏یک از نظریات فوق را دارای ضمانت اجرایی نمی‏داند و بنابر نظریه پنجم، حکومت جهانی بر پایه‏های دینی، بر مبنای تثبیتِ توحید تشکیل می‏شود. توحید، حکومت را ملزم به داشتن نگرشی جهانی و توجه به خصیصه‏های مشترک و اصیل انسان، همچون عقل، فطرت روح و... می‏کند.در این میان، عبادت، نفس آدمی را آماده پذیرش هزینه‏های حکومت جهانی می‏سازد.
در ادامه، پایه‏های اندیشه سیاسی یهودیت و مسیحیت مورد بحث قرار می‏گیرد، و اوّلی را اندیشه‏ای نژادپرستانه می‏داند.
وی ضمن اشاره‏ای کوتاه به تحول در اندیشه سیاسی ـ مسیحی، تبیین می‏کند که برنامه کلیسا برای جهانی‏شدن، ارتباطی به مسیح ندارد؛ بلکه برنامه‏ای از رواقیون و در مسیر تسلط کلیسا بر حکومت است. رویارویی با پیشرفت مسلمانان نیز عامل تأکید آنان بر تشکیل امپراتوری‏های مسیحی می‏شد.
برای تثبیت اندیشه جهانی‏شدن بر پایه‏های اسلامی، نگارنده مقاله پس از اشاره به ناکارآمدی نظریه‏های پیشین، عقل و عاطفه را نیازمند پشتیبانی می‏داند. این پشتیبانی باید از پنج خصوصیت بهره‏مند باشد که عبارت‏اند از: بیرون از شخصیت انسانی باشد؛ از قدرتی برتر از انسان ناشی شود؛ مؤثر و کارآمد باشد؛ الزام‏آور باشد؛ محتوایی روحانی، عقلانی، اخلاقی و برتر از علم انسان باشد. این پنج ویژگی همه در دین گرد هم می‏آیند لذا، حکومت دینی، اعتقادی و ایدئولوژیک است، نه حکومتی صرفا فکری و عقلانی، آغازی اخلاقی و پایانی سیاسی و جغرافیایی دارد که البته، این پایانِ فراگیر، اصالت ندارد و می‏تواند بر اساس شرایط، تغییر کند. ولی حکومت دینی وظیفه دارد تا برای استقرای حق در همه دنیا تلاش کند.
نویسنده در گام بعدی، اندیشه‏های موجود درباره جهانی‏شدن را نقد می‏کند و ضمن فطری دانستنِ گرایش به جهانی‏شدن، تذکر می‏دهد که مخالفان جهانی‏شدن، بین اصل این نظریه و سوء استفاده از آن خلط کرده‏اند. وی برای تأیید مدعای خود سخنانی از برتراند راسل را شاهد قرار می‏دهد. در پایان، تأکید شده است که حکومت جهانی اسلامی، یگانه حکومت جهانی حقیقی است که به همه انسان‏ها خدمت می‏کند؛ چرا که قوام آن به انسان‏دوستی و درک عمیق و وحدت نوعی انسان‏هاست.

تبلیغات