الحاق به کنوانسیون از منظر موافقان و مخالفان
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
پاسخ به این پرسش که آیا الحاق به کنوانسیون، به مصلحت جمهوری اسلامی ایران است، در پرتو بررسی پیامدهای حقوقی الحاق میباشد که این پیامدها دارای ابعاد داخلی و بینالمللی است. هرچند پرداختن به این موضوع از دیدگاه حقوقی کافی نیست؛ اما آنچه در این نوشتار پیگیری میشود، بررسی پیامدهای حقوقی بینالمللی الحاق یا عدم الحاق به کنوانسیون است و با نگاهی به نسبت جامع، ادله موافقان و مخالفان الحاق به کنوانسیون بررسی شده است. در نتیجه، روشن میشود الحاق به کنوانسیون به هیچوجه مصلحت نیست؛ زیرا نه تنها مشکلی از زنان ما را حل نمیکند، بلکه از جهاتی مشکلزا هم است.متن
کتاب زنان، ش 20
چکیده: پاسخ به این پرسش که آیا الحاق به کنوانسیون، به مصلحت جمهوری اسلامی ایران است، در پرتو بررسی پیامدهای حقوقی الحاق میباشد که این پیامدها دارای ابعاد داخلی و بینالمللی است. هرچند پرداختن به این موضوع از دیدگاه حقوقی کافی نیست؛ اما آنچه در این نوشتار پیگیری میشود، بررسی پیامدهای حقوقی بینالمللی الحاق یا عدم الحاق به کنوانسیون است و با نگاهی به نسبت جامع، ادله موافقان و مخالفان الحاق به کنوانسیون بررسی شده است. در نتیجه، روشن میشود الحاق به کنوانسیون به هیچوجه مصلحت نیست؛ زیرا نه تنها مشکلی از زنان ما را حل نمیکند، بلکه از جهاتی مشکلزا هم است.
کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان، یک مقدمه و سی ماده دارد. بر اساس ماده بیستوپنج این سند، کنوانسیون برای امضای همه دولتها گشوده است و اسناد دولتها باید به فرد امین، یعنی دبیر کل، تحویل گردد و این پروسه از سوم سپتامبر 1981 م، لازمالاجرا گردید.
از میان کشورهای اسلامی، حدود 27 کشور به کنوانسیون پیوستهاند: از این تعداد، 14 کشور از 17 کشور افریقایی، 5 کشور از 12 کشور آسیایی و 8 کشور از 21 کشور عربی به این سند پیوستهاند.
در مجموع، 196 کشور این سند را امضا کردهاند و 86 کشور به آن ملحق شدهاند. آخرین دولتهایی که آن را امضا کردهاند، عبارتند از: تیمور در 16 آوریل 2003، جمهوری عربی سوریه 28 مارس 2003 و کشور افغانستان در 5 مارس 2003.(1) کشورهایی را که بعد از امضا به این کنوانسیون، ملحق شدهاند میتوان به این صورت نام برد: جمهوری زیچ، فرانسه، بیلوروس، بلگراد، کانادا، مجارستان، ایرلند، مالاوی، مونگولیا، نیوزلند، جمهوری کره، فدراسیون روسیه و اکراین. این کشورها نیز حق شرط اعمال کردهاند، ولی بعدها شرطهای خود را پس گرفتهاند و شماری نیز، جانشین معاهده(2) شدهاند. دولتهای عضو، در این زمینه تا کنون دوازده نشست داشتهاند.(3) از میان کشورهای اسلامی، دولتهای الجزیره، بنگلادش، مصر، اندونزی، عراق، جامائیکا، اردن، کویت، لیبی، عربستان سعودی، سنگاپور، تایلند، تونس، ونزوئلا و یمن، با حق شرط به کنوانسیون پیوستهاند.
اعتبار حقوقی کنوانسیون
قواعد آمره
آیا مواد کنوانسیون به «قواعد آمره» تبدیل شده است یا نه؟ در پاسخ به این پرسش، دو نظر جدی مطرح است: گروه اول، اسناد بینالمللی حقوقبشر را از نوع «قواعد آمره» میشمارند. افرادی، مانند مک دوگال و لاس دل و وچن، منشور حقوق بشر را بیانیهای بینالمللی، عرفی و دارای ویژگی «قواعد آمره» میدانند.(4) همچنین ردوس تمام قواعد حقوق بینالملل عمومی را که برای اهداف بشردوستانه وضع شده است، از انواع «قواعد آمره» قلمداد میکند. گروه دوم، بعضی از اسناد بینالمللی را از نوع «قواعد آمره» میشمارند. زیرا معتقدند ویژگی قواعد آمره که در ماده 53 معاهده وین مصوب سال 1969 حقوق معاهدات آمده است، شرط قواعد آمره را این میداند که باید از سوی کل جامعه جهانی پذیرفته شود. ازاینرو، اگر دولتها به قاعدهای اعتراض داشته باشند و یا نسبت به آن، شرط اعمال کنند، حاکی از عدم تحقق وصف «قواعد آمره و عرفی» میشود، به همین دلیل، درباره کنوانسیون رفع تبعیض، اعمال شرطها به گونهای است که مانع از تحقق قواعد آمره و عرفی میشود.
هدف کنوانسیون
روح اصلی حاکم بر این کنوانسیون به برقراری برابری کامل میان زن و مرد برمیگردد و مفاد کنوانسیون بر محور «ضرورت و برابری زنان و مردان در همه شئون» استوار است؛ ضرورتی که
______________________________
1. w w w . u. n org. (Document) privision for the Advancement
2. succession.
3. ibid
4. دبیری و همکاران، ص 181 .
______________________________
بر مبنای نادیدهانگاری تفاوتهای طبیعی و جنسیتی، در مقام قانونگذاری پایهریزی شده است.
نتیجه این دیدگاه، ارتقای حقوق زنان از جنبه حقوق فردی، بدون در نظر گرفتن اخلاق است. این دیدگاه، عمدتا در موضوعاتی مانند مسایل حقوقی و بهداشتی فعال است و سبب بروز مفاهیم جدید در اسناد سازمان ملل، مانند حقوق جنسی، جهتگیری جنسی، برابری کامل در ارثبری، همجنسگرایی و تنوع کامل هویت جنسی میگردد. حامیان این دیدگاه، کشورهایی همچون اتحادیه اروپا،(1) شماری از کشورهای آمریکای لاتین(2) و حوزه اقیانوسیه میباشند. البته کشورهای دیگر همچون کشورهای اسلامی، معتقدند ارتقای وضعیت زنان، باید با توجه به اخلاق و تنوعات فرهنگی و مذهبی باشد. آنان تحت هیچ شرایطی، حقوق جنسی یا سقط جنین را به عنوان یکی از برنامههای تنظیم خانواده نمیپذیرند و افزون بر اینکه بر جلوگیری از پدیدههایی همچون فحشا، پورنوگرافی، بردگی و استثمار جنسی تأکید دارند، بر مبارزه با مظاهر فساد هم تأکید میورزند. متأسفانه، بانیان کنوانسیون از کنار این دیدگاه به راحتی گذشتهاند و به صاحبان این اعتقاد کمال بیتوجهی شده است. به همین دلیل، بیشترین حق شرطها مربوط به کشورهای اسلامی است.
به علت اختلافهای موجود میان قوانین داخلی کشورها و کنوانسیون که در حال حاضر مهمترین سند بینالمللی در زمینه مسایل زنان میباشد، لازم است بانیان این منشور در راستای رسیدن به یک وفاق جمعی، به تعارضهای موجود، از جمله چند مسئله ذیل توجه خاص کنند:
الف) حفظ حق حاکمیت نسبی دولتها: حق حاکمیت در مفهوم نسبی و نه مطلق، همچنان مورد احترام جامعه بینالمللی باشد، تا میزان تعهدات دولتها و رضایت آنها بهطور جدی مورد نظر قرار گیرد؛ زیرا مداخله در امور داخلی دولتها، از این رهگذر توجیهپذیر نیست.
ب) تعیین معیار در تشخیص شرطهای مخالف با اهداف کنوانسیون: شرطهای اعمال شده، هر چند نباید در تعارض با اهداف و موضوع کنوانسیون باشد، اما چه مرجعی صلاحیت تشخیص این تعارض را دارد؟ امروزه بسیاری از شرطهای اعمال شده بر ماده شانزده، میتواند معارض با اهداف کنوانسیون قلمداد شود. نبود این معیار، نباید ابزاری شود که دولتها از حق تصمیمسازی و تصمیمگیری خود در جامعه بینالمللی محروم شوند.
ج) توجه به تنوع فرهنگی جوامع: مشکل اصلی در تدوین کنوانسیون، بیتوجهی به تنوع و
______________________________
1. (eu)
2. (slac)
______________________________
تعدد فرهنگی ملّتها است. بیتوجهی به قوانین داخلی که برخاسته از فرهنگها، سنتها، باورهای مذهبی ملتها است، در تعارض جدی با مفاد کنوانسیون میباشد.
ضمانت اجرایی کنوانسیون
کنوانسیون رفع تبعیض در بعد تقنینی، اجرایی، قضایی و حتی سیاستگذاری، نقشآفرینی میکند. تلاش بانیان این اعلامیه، اثر بخشی در بعدهای مختلف، اعم از نظام داخلی و بینالمللی میباشد.
ضمانت اجرایی چنین فرایندی در ماده هیجده، پیشبینی شده است. این ماده، از دولتهای عضو میخواهد که در راستای اجرای مفاد عهدنامه و پیشرفتهای حاصل از آن، گزارشی در مورد اقدامات تضمینی، قضایی، اجرایی و سایر اقدامات گرفته شده را ارائه دهند. برای بررسی درستی یا نادرستی این گزارشها، در ماده بیست مقرر شده است که کمیته آن را بررسی کند. اصولاً تشکیل کمیته بر اساس ماده هفده، که پس از آن لازمالاجرا شدن عهدنامه شکل میگیرد، خود یک بازوی نظارتی بر عملکرد کشورهاست که وجود این فرایند، در کمتر سندی در زمینه حقوقبشر دیده میشود.
دلایل موافقان به الحاق
تحقق قوانین یکسان و هماهنگ در سطح جهانی
الحاق و پذیرش اسناد بینالملل از سوی کشورها، گامی مهم در روند و فرایند شکلگیری قوانین یکسان و هماهنگ در سطح جهانی است. البته این پیام مثبت تنها در بعد بینالملل مورد نظر است. موافقان الحاق معتقدند امکان ندارد کشوری بدون نیاز از کشورهای دیگر، بتواند زندگی کند. هرگونه تعاملی با جهان اطراف، وقتی امکانپذیر است که در نظام واحد جهانی مطرح باشد و تنها چیزی که میتواند ظرف این تعامل باشد، پذیرش کنوانسیون است. مخالفان الحاق مدعیاند، تحقق قوانین یکسان و هماهنگ بدون توجه به فرهنگها و ادیان مختلف، ممکن نیست و چون کنوانسیون به مسائل زنان یک جانبه نگریسته است، ازاینرو، ناممکن میباشد.
امکان حضور در جامعه بینالمللی
شرکت در کمیته رفع تبعیض برابر ماده هفده کنوانسیون، وقتی امکانپذیر است که دولتی بدان ملحق شده باشد. زیرا در صورت الحاق، کشورها موظفاند هر چهار سال یکبار،گزارشی از کار و وضعیت حقوقی زنان جامعه خویش ارائه دهند. حضور در این کمیته و کمیتههای همسان، فرصتی خواهد بود که کشورها دیدگاههای خود را مطرح کنند. ازاینرو با پذیرش کنوانسیون، امکان ارائه گزارش از وضعیت زنان در جهان اسلام و جلب دیدگاههای بینالمللی بهوجود میآید.
افزایش اعتبار حقوقی کشورها
ایجاد روابط قراردادی و در پی آن، توسعه روابط در زمینههای مختلف و رشد همه جانبه، بهویژه در زمینه سرمایهگذاری خارجی، وقتی ممکن است که اعتبار حقوقی یک کشور نزد دیگر تابعان بینالملل زیاد شود. الحاق یک کشور به کنوانسیونهای حقوقبشر به معنای افزایش اعتبار جهانی آن کشور است. آمار الحاق کشورها به کنوانسیون، برخلاف اختلافهایی که در این زمینه وجود دارد، بیانگر این نگاه حقوقی است.
بهدست آوردن مسئولیت بینالمللی
چنانچه دولتی ملحق به کنوانسیون شود، باید هر ساله گزارش از وضعیت زنان ارائه دهد. اگر دولتی از دادن گزارش خودداری کند، یا اگر به تعهدات خویش در زمینه مفاد کنوانسیون عمل نکند، باید منتظر عواقب آن باشد؛ وجود چنین ضمانت اجرایی، دولتها را وادار خواهد کرد، تا از اعمال خودسرانه تبعیض علیه زنان صرفنظر کرده و به خاطر وجود مسئولیت، آن هم در سطح بینالمللی، به تعهدات خویش پایبند باشند.
الحاق در راستای تعهدات اولیه منشور ملل متحد
با پذیرش منشور ملل متحد، کشورها متعهد به اجرای مفاد آن شدهاند. در بند 2 و 3 ماده یک منشور، تعهداتی است که کلیه اسناد حقوق بشری، چیزی جز تبیین آن نیست. این تعهدات عبارتند از:
الف) تأکید بر اصل تساوی حقوقی و تلاش برای پیشبرد و تشویق احترام به حقوق بشر؛
ب) آزادیهای اساسی(1) بدون تمایز از حیث نژاد، جنس، زبان یا مذهب.
این دو اصل کلیدی در حوزه حقوق بشر مطرح است و هر دو، آشکارا بر رفع هر نوع تبعیض تأکید میکنند. در واقع، کشورهای عضو، منشور، باید در زمان پذیرش آن، کلیه اقدامات لازم را به عمل میآوردند و دیگر نیازی به کنوانسیون جدید نبود؛ زیرا محتوای
______________________________
1. fundementol freedoms
______________________________
کنوانسیون چیزی جز تطبیق و تبیین مصداق برای این دو بند منشور نیست. ازاینرو، عدم الحاق یک کشور به کنوانسیون، نقض تعهدات حقوق بشری خویش است.
جذب سرمایهگذاری خارجی
برای کشورهای در حال توسعه، جذب سرمایهگذاری خارجی و نگاه مثبت صندوق بینالمللی پول و اعتبار، اهمیت فراوان دارد. ازاینرو با الحاق، زمینه توسعه همهجانبه در کشورشان را فراهم میکنند.
بر اساس ماده پنجم، کنوانسیون، دولتهای عضو باید اقدامات مقتضی را در راستای رفع تبعیض انجام دهند؛ برای مثال، تغییر در الگوهای اجتماعی ـ فرهنگی و حصول اطمینان از اینکه تربیت خانواده در شرایط یکسان برای زن و مرد فراهم شده است. همچنین در ماده ششم، از دولتها میخواهد قوانین مناسب وضع کنند و در ماده ده، خواهان از میان رفتن کلیه اقدامات کلیشهای از نقش زنان و مردان در تمامی سطوح و اشکال مختلف است. بنابراین، احقاق حقوق زنان و قراردادن آنان در شرایطی برابر با مردان در جنبه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، از نتایج الحاق میباشد.
گزارش دادن افراد و سازمانهای غیردولتی از موارد نقض حقوق زنان
با الحاق هر کشوری به کنوانسیون، افراد و سازمانهای غیردولتی حق خواهند داشت که به صورت محرمانه، از موارد نقض حقوق زنان در داخل کشور، به کمیته رفع تبعیض گزارش ارسال کنند. پس از اثبات موضوع، دولت مربوطه نمیتواند آن اعمال را توجیه کند و در پی آن، کمیته به دولت توصیههایی میکند و نیز از کشورهای عضو، جهت همکاری در بررسی اطلاعات و دیدهها دعوت میکند.
دلایل مخالفان الحاق
تحقق قوانین بدون برخورداری از مبنای صحیح
در کنوانسیون رفع تبعیض، پذیرش قوانین یکسان درباره زن و مرد، آشکارا اعلام شده است که بزرگترین اشکال را در پی دارد. برای عملی شدن این بند کنوانسیون، لازم است قوانینی پذیرفته شود که در ادبیات حقوقی جهان معاصر، میتواند به چالش کشیده شود. این چالش نیز به گونهای است که نمیتوان از آن چشمپوشی کرد و نتایجی را در بر دارد که نمیشود به آن پایبند بود؛ زیرا همسانی حقوقی زن و مرد، نه تنها از مبنای روشنی برخوردار نیست، بلکه سؤالات فراوانی را در ذهن به وجود میآورد؛ مانند اینکه: آیا زن و مرد ـ به صرف زن و مرد بودن ـ باید تابع یک قانون مشخص، آنهم در قالب کنوانسیون رفع تبعیض باشند؟
در تدوین کنوانسیون رفع تبعیض، نه تنها قوانین یاد شده دارای مبنای صحیحی نیست، بلکه فقط به حقوق مادی زنان اشاره کرده و برای وضع قوانین، به جنبههای روحی و معنوی انسانها توجهی نکرده است.
قوانین مستحکمی در زمینه حقوق خانواده در اسلام است که در کنوانسیون مطرح نشده است؛ زیرا کنوانسیون از مبنای صحیحی برخوردار نیست و نیز بر مبنای فمینیستی تنظیم شده است و فمینیستها مطلبی جز آنچه در کنوانسیون آمده است، ندارند. با توجه به این تفاوت حقوقی و اختلاف مبانی که میان کشور ما و آنان است، آیا پذیرفتن آن، به این معنا نیست که به احکامی مانند وجوب پرداخت مهریه، ضرورت حمایت پدر در ازدواج دختر، رعایت احکام عده، وجوب نفقه و... که در اسلام مورد تأکید است، بیتوجهی شود.
لزوم بازنگری در قوانین داخلی
از آنجا که مواد کنوانسیون با قوانین جاری کشور در تعارض جدی میباشد، ازاینرو در صورت الحاق، باید در قوانین بازنگری جدی شود. از جمله:
الف) بازنگری در قانون اساسی: هر چند که برابر اصل چهارم قانون اساسی، تمام قوانین و مقررات باید بر اساس موازین اسلامی باشد و این اصل بر سایر اصول، برتری دارد. همچنین برابر اصول 10، 21، 61، 177 ، بر ضرورت اسلامی بودن قوانین و حقوق تأکید شده است و قوانین اسلام بر لزوم توجه به حقوق متفاوت زن و مرد تأکید دارد.
ب) بازنگری در قانون مدنی: بیش از 90 مورد تعارض بین مفاد قانون مدنی و کنوانسیون وجود دارد؛ به عنوان نمونه میتوان از مواد 860 ، 831 و 964 نام برد.
ج) بازنگری در قانون مجازات اسلامی: کنوانسیون با مواد زیادی از قانون مجازات اسلامی در تعارض میباشد. مانند 301، 300، 209، 199، 170، 153، 137، 119، 75، 74. با توجه به مواردی که گذشت، روشن است که الحاق به کنوانسیون، پیآمدهای منفی حقوقی فراوانی دارد.
فقدان معیار حقوقی در مقام تشخیص حقشرط
پذیرش و الحاق به کنوانسیون رفع تبعیض، نیازمند شاخص و ابزار حقوقی و در رابطه با موارد خلاف قوانین داخلی است و چون این معیار موجود نیست، ازاینرو بعضی از کشورهایی که ملحق شدهاند، با مشکل روبهرو میشوند. برای مثال، الحاق جمهوری اسلامی با اعمال حق شرط «عدم مغایرت با شرع»، چون شرط کلی است، با مشکل روبهرو خواهد شد. همین شرط در معاهده حقوق کودک نیز وجود داشت که به جهت کلی بودن، با آن مخالفت شد. با کدامین معیار میتوان موارد خلاف را تشخیص داد. در این نوع شرطها، هیچ مرجعی جز خود دولتها برای تشخیص موارد خلاف پیشبینی نشده است. ازاینرو هنگام عمل، با اختلاف سلیقهها روبرو میشوند.
افزایش میزان تعهدات دولتها
با الحاق دولتی به کنوانسیون، از یک سو جایگاه بینالمللی آن دولت افزایش مییابد و از سوی دیگر، پی در پی از او این پرسش میشود که برای تحقق کنوانسیون چه کارهایی انجام داده است. حال اگر دولتی نتواند به تعهدات خود عمل کند، به اخطارهای قانونی به آن کشور میانجامد. ازاینرو پذیرش کنوانسیون در سطح داخلی، به نوعی ریسک خطرناک برای دولت جمهوری اسلامی ایران منجر میشود؛ زیرا هم باید جوابگوی تعهدات خویش باشد و هم امکان تغییر در قوانین داخلی را به جهت مغایرت با اصول کلی ندارد.
نپذیرفتن حق شرط کلی
برابر ماده 230، 219، 218 سند پکن و مواد 22، 16، 5 ، 23 کنوانسیون، ضمانت اجراهای جدی مطرح شده است. از این رو دولتها باید حق شرطهای خود را در حد ممکن، محدود و آشکار تنظیم کنند و برابر ماده 230 سند پکن، اطمینان دهند که هیچ نوع حق شرطی را که مغایر با هدف کنوانسیون باشد، اعمال نکنند. ازاینرو، تصویب کنوانسیون در هیئت دولت با شرط کلی عدم مغایرت با شرع اسلام، نه تنها مفید نیست، بلکه به جهت آنکه با هدف کنوانسیون در تعارض است، مورد اعتراض جدی قرار خواهد گرفت و در صورت الحاق، راهی جز تغییر قوانین باقی نمیماند. بر اساس گزارش یکی از کمیسیونهای هیئت دولت، تنها ماده یک کنوانسیون، با 90 مورد از قوانین داخلی در تعارض است.(1) در نظر گرفتن موارد تعارض و ضمانت اجراهای فراوان در این کنوانسیون و فشارهای دولتهای عضو برای بازپسگیری شرطهای اعمال شده، در صورت الحاق از یک فرایند پیچیده و پیآمدهای فراوان، خبر میدهد.
توجه نکردن به قوانین خانواده
یکی از مهمترین اشکالات کنوانسیون، کمتوجهی در وضع قوانین مربوط به خانواده است؛ زیرا آنچه در ماده شانزده کنوانسیون آمده، با یک نگاه واقعبینانه تدوین نشده است. در این سند، بر لزوم مشارکت زنان در همه مراکز تصمیمگیری، مناصب و مشاغل اجتماعی، پابهپای مردان تأکید شده است، ازاینرو، وجود همه نوع امکانات و تسهیلات برای نیل به این منظور، در راستای دستیابی به صلح و توسعه، مورد اهتمام جدی است. ولی وظیفه و نقش مهم زنان، که همان مادری و تربیت فرزندان و نسل آینده میباشد و از این رهگذر، آرامش روحی خانواده خویش را فراهم میکند، نادیده انگاشته شده است.
وضعیت الحاق به کنوانسیون در صورت اعمال شرط
پذیرش کنوانسیون از دو روش ممکن است:
1) پذیرش مطلق: این روش نیازمند انجام تغییرات اساسی در قوانین داخلی است که در عمل، ممکن نیست.
2) پذیرش مشروط: این روش به دو صورت امکان دارد: الف) الحاق با شرط کلی؛ ب) الحاق با شرط جزئی. درباره مورد اول که مورد نظر هیئت دولت بوده، باید گفت که این شرط با هدف کنوانسیون در تعارض است؛ زیرا با اعمال این شرط، روند گذشته همچنان جریان پیدا میکند و این شرطها پذیرفتنی نیستند.(2) در این راستا، عدهای بر این باورند که شرطهای کلی به مصلحت نظام است، زیرا موارد تعارض فراوان است و میان محققان نیز، اتفاق نظری وجود ندارد. ضمن آنکه اعلام رسمی و علنی موارد مغایرت، به مصلحت نظام نیست. ازاینرو، اگر دولت با شرط کلی به کنوانسیون ملحق شود، دست او برای انجام اقدامات بعدی باز خواهد بود.(3) روشن است که این اظهارات، تنها برای حل موقتی موضوع میباشد و
______________________________
1. بررسی الحاق ایران به کنوانسیون رفع تبعیض، ص 4 .
2. ماده 19، معاهده 1969 وین.
3. www. ham shari. Orhomnews/
______________________________
توجهی به پیامدهای حقوقی الحاق نشده است؛ زیرا بر اساس بند دو ماده 28 کنوانسیون، این نوع شرطها پذیرفتنی نیست.
عدهای از صاحبنظران با پذیرش مشروط به دو قید «مصالح ملی» و «مبانی حقوقی نظام»، موافقاند و در تأیید استدلال خود، از کشورهایی مانند مصر که حق شرط و پایبندی خود را به مواد 29، 16 و 9 حفظ کردهاند، نام میبرند.(1) این استدلال نیز وقتی صحیح است که دولت چارهای جز ملحق شدن نداشته باشد. ولی اگر ناگزیر به الحاق باشیم، باید به دو نکته دیگر دقت کنیم:
1. تعیین موارد اختلاف؛ 2. عکسالعمل دیگر دولتهای عضو. روشن است که حتی اگر موارد اختلافی را تعیین کنیم، باز عکسالعمل دولتهای عضو درباره حق شرط، با توجه به تجربه کشورهای دیگر، منفی است. برای مثال، در سال 1990، دولت نروژ به شرط دولت لیبی اعتراض کرد. در سال 1994، دولت هلند در اعتراض به دولت مراکش، شرط این دولت را شرطی ناسازگار با کنوانسیون اعلام کرد. دولت نروژ و آلمان همین اعتراض را به مالزی و مالدیو داشتند. اگرچه دولتها، خود معیار شناخت تعارض یا عدم تعارض شرطها با محتوا و مفاد کنوانسیون هستند؛ ولی سازمان ملل در قالب کمیته رفع تبعیض علیه زنان، از اهرمهای نظارتی خود بر اجرای مفاد کنوانسیون استفاده کرده و مسئولیت این کار را به عهده گرفته است. البته نظرات کمیته از یک سو تنها جنبه توصیهای دارد، ولی این روند از صدور قطعنامه علیه کشورها جلوگیری نمیکند.
سخن نهایی
در مورد الحاق یا عدم الحاق به کنوانسیون و پیامدهای حقوقی آن در بعد بینالمللی، نظریههای مختلفی ارائه شده است. مهمترین این نظریهها، الحاق بدون شرط، الحاق با شرط کلی، الحاق به شرط جزئی و عدم الحاق و مسکوت گزاردن وضع موجود به انتظار ایجاد تغییرها و دگرگونیهایی در سطح بینالمللی و داخلی است. در صورت الحاق، یکی از نتایج ذیل حاصل میشود.
الف) اعتراض پیدرپی دولتهای عضو معاهده در صورت اعمال شرط، چه به شکل جزئی چه به شکل کلی؛
ب) صدور قطعنامههای مختلف از سوی مجامع حقوق بشری به عنوان ناقض حقوق بشر؛
______________________________
1. مهرپور، ص 282؛ تحفظات کشورها بر کنوانسیون محو کلیه اشکال تبعیض، ص 210 .
ج) اعلام تخلف دولت از تعهدات خویش و ایجاد مسئولیت بینالمللی؛
د) ضرورت ارائه گزارش به کمیته رفع تبعیض (که بیتردید پذیرفتنی نیست؛ زیرا نیازمند یک رویکرد علمی در مقام تقنینی و اجرایی است) با توجه به تقدم گزارش سازمانهای غیردولتی بر گزارشهای دولتی؛
ه ) تغییر در اصول قانون اساسی؛
برای اجرای بند پنجم و ششم کنوانسیون ، مشکلات جدی وجود دارد، زیرا برابر اصل 72 و 4 قانون اساسی، مجلس شورای اسلامی نمیتواند قانونی مغایر با احکام اسلامی و قانون اساسی صادر کند، حال آنکه برای تحقق این بندها باید این تغییرات انجام شود.
و) تغییر سیستم قانونگذاری کشور و فسخ همه قوانین مخالف کنوانسیون؛
ز) تحقق ضمانت اجراهای مؤثر و بینالمللی و ضرورت عمل به کنوانسیون بهطور جدی؛ بنابراین، با توجه به تمام پیامدهای منفی که بیان آن گذشت، معلوم میشود پذیرش کنوانسیون در شرایط فعلی حتی با اعمال شرط، نه تنها ممکن نیست، بلکه هیچ یک از مشکلات زنان را برطرف نمیکند.
اشاره
به ظاهر، نویسنده به بررسی کنوانسیون از نگاه حقوق بینالمللی پرداخته است و در تبیین دلایل موافقان الحاق، به دلایلی اشاره کرده است که بیشتر آنها در حوزه مباحث حقوق بینالملل جای میگیرند، ولی در بیان ادله مخالفانِ الحاق به هفت دلیل اشاره کرده است که چهار مورد آنها در حوزه مباحث حقوق بینالملل جای ندارند. این دلایل عبارتند از: «تحقق قوانین بدون برخورداری از مبنای صحیح»، «لزوم بازنگری در قوانین داخلی»، «فقدان معیار حقوقی در مقام تشخیص حق شرط»، «عدم توجه به قوانین خانواده».
نویسنده پس از بیان دلایل موافقان، تنها به ذکر دلایل مخالفان ــ که وی نیز از جمله آنان است ــ بسنده کرده و از نقد دلایل موافقان به جز یک مورد، خودداری کرده است. ازاینرو، مناسب است برخی از دلایل موافقان را نقد و تحلیل کنیم.
الف) امکان حضور در جامعه بینالمللی
لازمه حضور در کمیته رفع تبعیض، پذیرش چارچوب حرکت کنوانسیون و نظام بینالمللی است و هر گونه طرحِ دیدگاههای اسلامی، چنانچه خارج از چارچوب برابری و ادبیات تشابه باشد، از ایران پذیرفتنی نیست. نمیتوان با پذیرش اصول و چارچوبهای کنوانسیون که با روح و مبانی دیدگاه اسلامی تنافی دارند، از دیدگاههای اسلامی دفاع کرد. افزون بر آن، تجربه گذشته حضور موافقان الحاق در مجامع جهانی زنان، نشان میدهد که این حضور از موضع نقد چارچوبهای حاکم بر نظام بینالملل صورت نگرفته است. ازاینرو، نقد جدی و اساسی، جای خود را به مباحث جزئی و موردی داده است.
ب) الحاق در راستای تعهدات اولیه منشور ملل متحد
پذیرش منشور ملل متحد و حتی دیگر معاهدات بینالمللی، که در آنها به صورت کلی و سربسته بر برابری حقوق زن و مرد تأکید نشده است، دلیلی بر این نیست که خود بهخود نسبت به تمامی مواد و جزئیات کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان نیز، تعهد ایجاد شده است؛ چرا که اگر چنین بود، نیازی به امضای الحاق به این معاهده نبود. شرح و تفسیری که کنوانسیون طی مواد یک تا شانزده از برابری ارائه کرده است، نیازمند ایجاد تعهد جدید است و هر کشوری میتواند در برابر فشار بینالمللی برای الحاق مقاومت کند.
ج) جذب سرمایهگذاری خارجی
جذب سرمایه گذاری خارجی و استفاده از تسهیلات بینالمللی، در صورتی که عوارض نامطلوب بر اقتضای کشور نداشته باشد، در صورتی مطلوب است که با منافع بزرگتر کشور، یعنی ارزشهای ملی و دینی در تعارض نباشد. ازاینرو، نمیتوان به قیمت جذب سرمایههای خارجی، از اصول مهم و اساسی نظام اسلامی دست کشید و پذیرش کنوانسیون، چنین سرانجامی را در بلندخواهد داشت.
چکیده: پاسخ به این پرسش که آیا الحاق به کنوانسیون، به مصلحت جمهوری اسلامی ایران است، در پرتو بررسی پیامدهای حقوقی الحاق میباشد که این پیامدها دارای ابعاد داخلی و بینالمللی است. هرچند پرداختن به این موضوع از دیدگاه حقوقی کافی نیست؛ اما آنچه در این نوشتار پیگیری میشود، بررسی پیامدهای حقوقی بینالمللی الحاق یا عدم الحاق به کنوانسیون است و با نگاهی به نسبت جامع، ادله موافقان و مخالفان الحاق به کنوانسیون بررسی شده است. در نتیجه، روشن میشود الحاق به کنوانسیون به هیچوجه مصلحت نیست؛ زیرا نه تنها مشکلی از زنان ما را حل نمیکند، بلکه از جهاتی مشکلزا هم است.
کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان، یک مقدمه و سی ماده دارد. بر اساس ماده بیستوپنج این سند، کنوانسیون برای امضای همه دولتها گشوده است و اسناد دولتها باید به فرد امین، یعنی دبیر کل، تحویل گردد و این پروسه از سوم سپتامبر 1981 م، لازمالاجرا گردید.
از میان کشورهای اسلامی، حدود 27 کشور به کنوانسیون پیوستهاند: از این تعداد، 14 کشور از 17 کشور افریقایی، 5 کشور از 12 کشور آسیایی و 8 کشور از 21 کشور عربی به این سند پیوستهاند.
در مجموع، 196 کشور این سند را امضا کردهاند و 86 کشور به آن ملحق شدهاند. آخرین دولتهایی که آن را امضا کردهاند، عبارتند از: تیمور در 16 آوریل 2003، جمهوری عربی سوریه 28 مارس 2003 و کشور افغانستان در 5 مارس 2003.(1) کشورهایی را که بعد از امضا به این کنوانسیون، ملحق شدهاند میتوان به این صورت نام برد: جمهوری زیچ، فرانسه، بیلوروس، بلگراد، کانادا، مجارستان، ایرلند، مالاوی، مونگولیا، نیوزلند، جمهوری کره، فدراسیون روسیه و اکراین. این کشورها نیز حق شرط اعمال کردهاند، ولی بعدها شرطهای خود را پس گرفتهاند و شماری نیز، جانشین معاهده(2) شدهاند. دولتهای عضو، در این زمینه تا کنون دوازده نشست داشتهاند.(3) از میان کشورهای اسلامی، دولتهای الجزیره، بنگلادش، مصر، اندونزی، عراق، جامائیکا، اردن، کویت، لیبی، عربستان سعودی، سنگاپور، تایلند، تونس، ونزوئلا و یمن، با حق شرط به کنوانسیون پیوستهاند.
اعتبار حقوقی کنوانسیون
قواعد آمره
آیا مواد کنوانسیون به «قواعد آمره» تبدیل شده است یا نه؟ در پاسخ به این پرسش، دو نظر جدی مطرح است: گروه اول، اسناد بینالمللی حقوقبشر را از نوع «قواعد آمره» میشمارند. افرادی، مانند مک دوگال و لاس دل و وچن، منشور حقوق بشر را بیانیهای بینالمللی، عرفی و دارای ویژگی «قواعد آمره» میدانند.(4) همچنین ردوس تمام قواعد حقوق بینالملل عمومی را که برای اهداف بشردوستانه وضع شده است، از انواع «قواعد آمره» قلمداد میکند. گروه دوم، بعضی از اسناد بینالمللی را از نوع «قواعد آمره» میشمارند. زیرا معتقدند ویژگی قواعد آمره که در ماده 53 معاهده وین مصوب سال 1969 حقوق معاهدات آمده است، شرط قواعد آمره را این میداند که باید از سوی کل جامعه جهانی پذیرفته شود. ازاینرو، اگر دولتها به قاعدهای اعتراض داشته باشند و یا نسبت به آن، شرط اعمال کنند، حاکی از عدم تحقق وصف «قواعد آمره و عرفی» میشود، به همین دلیل، درباره کنوانسیون رفع تبعیض، اعمال شرطها به گونهای است که مانع از تحقق قواعد آمره و عرفی میشود.
هدف کنوانسیون
روح اصلی حاکم بر این کنوانسیون به برقراری برابری کامل میان زن و مرد برمیگردد و مفاد کنوانسیون بر محور «ضرورت و برابری زنان و مردان در همه شئون» استوار است؛ ضرورتی که
______________________________
1. w w w . u. n org. (Document) privision for the Advancement
2. succession.
3. ibid
4. دبیری و همکاران، ص 181 .
______________________________
بر مبنای نادیدهانگاری تفاوتهای طبیعی و جنسیتی، در مقام قانونگذاری پایهریزی شده است.
نتیجه این دیدگاه، ارتقای حقوق زنان از جنبه حقوق فردی، بدون در نظر گرفتن اخلاق است. این دیدگاه، عمدتا در موضوعاتی مانند مسایل حقوقی و بهداشتی فعال است و سبب بروز مفاهیم جدید در اسناد سازمان ملل، مانند حقوق جنسی، جهتگیری جنسی، برابری کامل در ارثبری، همجنسگرایی و تنوع کامل هویت جنسی میگردد. حامیان این دیدگاه، کشورهایی همچون اتحادیه اروپا،(1) شماری از کشورهای آمریکای لاتین(2) و حوزه اقیانوسیه میباشند. البته کشورهای دیگر همچون کشورهای اسلامی، معتقدند ارتقای وضعیت زنان، باید با توجه به اخلاق و تنوعات فرهنگی و مذهبی باشد. آنان تحت هیچ شرایطی، حقوق جنسی یا سقط جنین را به عنوان یکی از برنامههای تنظیم خانواده نمیپذیرند و افزون بر اینکه بر جلوگیری از پدیدههایی همچون فحشا، پورنوگرافی، بردگی و استثمار جنسی تأکید دارند، بر مبارزه با مظاهر فساد هم تأکید میورزند. متأسفانه، بانیان کنوانسیون از کنار این دیدگاه به راحتی گذشتهاند و به صاحبان این اعتقاد کمال بیتوجهی شده است. به همین دلیل، بیشترین حق شرطها مربوط به کشورهای اسلامی است.
به علت اختلافهای موجود میان قوانین داخلی کشورها و کنوانسیون که در حال حاضر مهمترین سند بینالمللی در زمینه مسایل زنان میباشد، لازم است بانیان این منشور در راستای رسیدن به یک وفاق جمعی، به تعارضهای موجود، از جمله چند مسئله ذیل توجه خاص کنند:
الف) حفظ حق حاکمیت نسبی دولتها: حق حاکمیت در مفهوم نسبی و نه مطلق، همچنان مورد احترام جامعه بینالمللی باشد، تا میزان تعهدات دولتها و رضایت آنها بهطور جدی مورد نظر قرار گیرد؛ زیرا مداخله در امور داخلی دولتها، از این رهگذر توجیهپذیر نیست.
ب) تعیین معیار در تشخیص شرطهای مخالف با اهداف کنوانسیون: شرطهای اعمال شده، هر چند نباید در تعارض با اهداف و موضوع کنوانسیون باشد، اما چه مرجعی صلاحیت تشخیص این تعارض را دارد؟ امروزه بسیاری از شرطهای اعمال شده بر ماده شانزده، میتواند معارض با اهداف کنوانسیون قلمداد شود. نبود این معیار، نباید ابزاری شود که دولتها از حق تصمیمسازی و تصمیمگیری خود در جامعه بینالمللی محروم شوند.
ج) توجه به تنوع فرهنگی جوامع: مشکل اصلی در تدوین کنوانسیون، بیتوجهی به تنوع و
______________________________
1. (eu)
2. (slac)
______________________________
تعدد فرهنگی ملّتها است. بیتوجهی به قوانین داخلی که برخاسته از فرهنگها، سنتها، باورهای مذهبی ملتها است، در تعارض جدی با مفاد کنوانسیون میباشد.
ضمانت اجرایی کنوانسیون
کنوانسیون رفع تبعیض در بعد تقنینی، اجرایی، قضایی و حتی سیاستگذاری، نقشآفرینی میکند. تلاش بانیان این اعلامیه، اثر بخشی در بعدهای مختلف، اعم از نظام داخلی و بینالمللی میباشد.
ضمانت اجرایی چنین فرایندی در ماده هیجده، پیشبینی شده است. این ماده، از دولتهای عضو میخواهد که در راستای اجرای مفاد عهدنامه و پیشرفتهای حاصل از آن، گزارشی در مورد اقدامات تضمینی، قضایی، اجرایی و سایر اقدامات گرفته شده را ارائه دهند. برای بررسی درستی یا نادرستی این گزارشها، در ماده بیست مقرر شده است که کمیته آن را بررسی کند. اصولاً تشکیل کمیته بر اساس ماده هفده، که پس از آن لازمالاجرا شدن عهدنامه شکل میگیرد، خود یک بازوی نظارتی بر عملکرد کشورهاست که وجود این فرایند، در کمتر سندی در زمینه حقوقبشر دیده میشود.
دلایل موافقان به الحاق
تحقق قوانین یکسان و هماهنگ در سطح جهانی
الحاق و پذیرش اسناد بینالملل از سوی کشورها، گامی مهم در روند و فرایند شکلگیری قوانین یکسان و هماهنگ در سطح جهانی است. البته این پیام مثبت تنها در بعد بینالملل مورد نظر است. موافقان الحاق معتقدند امکان ندارد کشوری بدون نیاز از کشورهای دیگر، بتواند زندگی کند. هرگونه تعاملی با جهان اطراف، وقتی امکانپذیر است که در نظام واحد جهانی مطرح باشد و تنها چیزی که میتواند ظرف این تعامل باشد، پذیرش کنوانسیون است. مخالفان الحاق مدعیاند، تحقق قوانین یکسان و هماهنگ بدون توجه به فرهنگها و ادیان مختلف، ممکن نیست و چون کنوانسیون به مسائل زنان یک جانبه نگریسته است، ازاینرو، ناممکن میباشد.
امکان حضور در جامعه بینالمللی
شرکت در کمیته رفع تبعیض برابر ماده هفده کنوانسیون، وقتی امکانپذیر است که دولتی بدان ملحق شده باشد. زیرا در صورت الحاق، کشورها موظفاند هر چهار سال یکبار،گزارشی از کار و وضعیت حقوقی زنان جامعه خویش ارائه دهند. حضور در این کمیته و کمیتههای همسان، فرصتی خواهد بود که کشورها دیدگاههای خود را مطرح کنند. ازاینرو با پذیرش کنوانسیون، امکان ارائه گزارش از وضعیت زنان در جهان اسلام و جلب دیدگاههای بینالمللی بهوجود میآید.
افزایش اعتبار حقوقی کشورها
ایجاد روابط قراردادی و در پی آن، توسعه روابط در زمینههای مختلف و رشد همه جانبه، بهویژه در زمینه سرمایهگذاری خارجی، وقتی ممکن است که اعتبار حقوقی یک کشور نزد دیگر تابعان بینالملل زیاد شود. الحاق یک کشور به کنوانسیونهای حقوقبشر به معنای افزایش اعتبار جهانی آن کشور است. آمار الحاق کشورها به کنوانسیون، برخلاف اختلافهایی که در این زمینه وجود دارد، بیانگر این نگاه حقوقی است.
بهدست آوردن مسئولیت بینالمللی
چنانچه دولتی ملحق به کنوانسیون شود، باید هر ساله گزارش از وضعیت زنان ارائه دهد. اگر دولتی از دادن گزارش خودداری کند، یا اگر به تعهدات خویش در زمینه مفاد کنوانسیون عمل نکند، باید منتظر عواقب آن باشد؛ وجود چنین ضمانت اجرایی، دولتها را وادار خواهد کرد، تا از اعمال خودسرانه تبعیض علیه زنان صرفنظر کرده و به خاطر وجود مسئولیت، آن هم در سطح بینالمللی، به تعهدات خویش پایبند باشند.
الحاق در راستای تعهدات اولیه منشور ملل متحد
با پذیرش منشور ملل متحد، کشورها متعهد به اجرای مفاد آن شدهاند. در بند 2 و 3 ماده یک منشور، تعهداتی است که کلیه اسناد حقوق بشری، چیزی جز تبیین آن نیست. این تعهدات عبارتند از:
الف) تأکید بر اصل تساوی حقوقی و تلاش برای پیشبرد و تشویق احترام به حقوق بشر؛
ب) آزادیهای اساسی(1) بدون تمایز از حیث نژاد، جنس، زبان یا مذهب.
این دو اصل کلیدی در حوزه حقوق بشر مطرح است و هر دو، آشکارا بر رفع هر نوع تبعیض تأکید میکنند. در واقع، کشورهای عضو، منشور، باید در زمان پذیرش آن، کلیه اقدامات لازم را به عمل میآوردند و دیگر نیازی به کنوانسیون جدید نبود؛ زیرا محتوای
______________________________
1. fundementol freedoms
______________________________
کنوانسیون چیزی جز تطبیق و تبیین مصداق برای این دو بند منشور نیست. ازاینرو، عدم الحاق یک کشور به کنوانسیون، نقض تعهدات حقوق بشری خویش است.
جذب سرمایهگذاری خارجی
برای کشورهای در حال توسعه، جذب سرمایهگذاری خارجی و نگاه مثبت صندوق بینالمللی پول و اعتبار، اهمیت فراوان دارد. ازاینرو با الحاق، زمینه توسعه همهجانبه در کشورشان را فراهم میکنند.
بر اساس ماده پنجم، کنوانسیون، دولتهای عضو باید اقدامات مقتضی را در راستای رفع تبعیض انجام دهند؛ برای مثال، تغییر در الگوهای اجتماعی ـ فرهنگی و حصول اطمینان از اینکه تربیت خانواده در شرایط یکسان برای زن و مرد فراهم شده است. همچنین در ماده ششم، از دولتها میخواهد قوانین مناسب وضع کنند و در ماده ده، خواهان از میان رفتن کلیه اقدامات کلیشهای از نقش زنان و مردان در تمامی سطوح و اشکال مختلف است. بنابراین، احقاق حقوق زنان و قراردادن آنان در شرایطی برابر با مردان در جنبه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، از نتایج الحاق میباشد.
گزارش دادن افراد و سازمانهای غیردولتی از موارد نقض حقوق زنان
با الحاق هر کشوری به کنوانسیون، افراد و سازمانهای غیردولتی حق خواهند داشت که به صورت محرمانه، از موارد نقض حقوق زنان در داخل کشور، به کمیته رفع تبعیض گزارش ارسال کنند. پس از اثبات موضوع، دولت مربوطه نمیتواند آن اعمال را توجیه کند و در پی آن، کمیته به دولت توصیههایی میکند و نیز از کشورهای عضو، جهت همکاری در بررسی اطلاعات و دیدهها دعوت میکند.
دلایل مخالفان الحاق
تحقق قوانین بدون برخورداری از مبنای صحیح
در کنوانسیون رفع تبعیض، پذیرش قوانین یکسان درباره زن و مرد، آشکارا اعلام شده است که بزرگترین اشکال را در پی دارد. برای عملی شدن این بند کنوانسیون، لازم است قوانینی پذیرفته شود که در ادبیات حقوقی جهان معاصر، میتواند به چالش کشیده شود. این چالش نیز به گونهای است که نمیتوان از آن چشمپوشی کرد و نتایجی را در بر دارد که نمیشود به آن پایبند بود؛ زیرا همسانی حقوقی زن و مرد، نه تنها از مبنای روشنی برخوردار نیست، بلکه سؤالات فراوانی را در ذهن به وجود میآورد؛ مانند اینکه: آیا زن و مرد ـ به صرف زن و مرد بودن ـ باید تابع یک قانون مشخص، آنهم در قالب کنوانسیون رفع تبعیض باشند؟
در تدوین کنوانسیون رفع تبعیض، نه تنها قوانین یاد شده دارای مبنای صحیحی نیست، بلکه فقط به حقوق مادی زنان اشاره کرده و برای وضع قوانین، به جنبههای روحی و معنوی انسانها توجهی نکرده است.
قوانین مستحکمی در زمینه حقوق خانواده در اسلام است که در کنوانسیون مطرح نشده است؛ زیرا کنوانسیون از مبنای صحیحی برخوردار نیست و نیز بر مبنای فمینیستی تنظیم شده است و فمینیستها مطلبی جز آنچه در کنوانسیون آمده است، ندارند. با توجه به این تفاوت حقوقی و اختلاف مبانی که میان کشور ما و آنان است، آیا پذیرفتن آن، به این معنا نیست که به احکامی مانند وجوب پرداخت مهریه، ضرورت حمایت پدر در ازدواج دختر، رعایت احکام عده، وجوب نفقه و... که در اسلام مورد تأکید است، بیتوجهی شود.
لزوم بازنگری در قوانین داخلی
از آنجا که مواد کنوانسیون با قوانین جاری کشور در تعارض جدی میباشد، ازاینرو در صورت الحاق، باید در قوانین بازنگری جدی شود. از جمله:
الف) بازنگری در قانون اساسی: هر چند که برابر اصل چهارم قانون اساسی، تمام قوانین و مقررات باید بر اساس موازین اسلامی باشد و این اصل بر سایر اصول، برتری دارد. همچنین برابر اصول 10، 21، 61، 177 ، بر ضرورت اسلامی بودن قوانین و حقوق تأکید شده است و قوانین اسلام بر لزوم توجه به حقوق متفاوت زن و مرد تأکید دارد.
ب) بازنگری در قانون مدنی: بیش از 90 مورد تعارض بین مفاد قانون مدنی و کنوانسیون وجود دارد؛ به عنوان نمونه میتوان از مواد 860 ، 831 و 964 نام برد.
ج) بازنگری در قانون مجازات اسلامی: کنوانسیون با مواد زیادی از قانون مجازات اسلامی در تعارض میباشد. مانند 301، 300، 209، 199، 170، 153، 137، 119، 75، 74. با توجه به مواردی که گذشت، روشن است که الحاق به کنوانسیون، پیآمدهای منفی حقوقی فراوانی دارد.
فقدان معیار حقوقی در مقام تشخیص حقشرط
پذیرش و الحاق به کنوانسیون رفع تبعیض، نیازمند شاخص و ابزار حقوقی و در رابطه با موارد خلاف قوانین داخلی است و چون این معیار موجود نیست، ازاینرو بعضی از کشورهایی که ملحق شدهاند، با مشکل روبهرو میشوند. برای مثال، الحاق جمهوری اسلامی با اعمال حق شرط «عدم مغایرت با شرع»، چون شرط کلی است، با مشکل روبهرو خواهد شد. همین شرط در معاهده حقوق کودک نیز وجود داشت که به جهت کلی بودن، با آن مخالفت شد. با کدامین معیار میتوان موارد خلاف را تشخیص داد. در این نوع شرطها، هیچ مرجعی جز خود دولتها برای تشخیص موارد خلاف پیشبینی نشده است. ازاینرو هنگام عمل، با اختلاف سلیقهها روبرو میشوند.
افزایش میزان تعهدات دولتها
با الحاق دولتی به کنوانسیون، از یک سو جایگاه بینالمللی آن دولت افزایش مییابد و از سوی دیگر، پی در پی از او این پرسش میشود که برای تحقق کنوانسیون چه کارهایی انجام داده است. حال اگر دولتی نتواند به تعهدات خود عمل کند، به اخطارهای قانونی به آن کشور میانجامد. ازاینرو پذیرش کنوانسیون در سطح داخلی، به نوعی ریسک خطرناک برای دولت جمهوری اسلامی ایران منجر میشود؛ زیرا هم باید جوابگوی تعهدات خویش باشد و هم امکان تغییر در قوانین داخلی را به جهت مغایرت با اصول کلی ندارد.
نپذیرفتن حق شرط کلی
برابر ماده 230، 219، 218 سند پکن و مواد 22، 16، 5 ، 23 کنوانسیون، ضمانت اجراهای جدی مطرح شده است. از این رو دولتها باید حق شرطهای خود را در حد ممکن، محدود و آشکار تنظیم کنند و برابر ماده 230 سند پکن، اطمینان دهند که هیچ نوع حق شرطی را که مغایر با هدف کنوانسیون باشد، اعمال نکنند. ازاینرو، تصویب کنوانسیون در هیئت دولت با شرط کلی عدم مغایرت با شرع اسلام، نه تنها مفید نیست، بلکه به جهت آنکه با هدف کنوانسیون در تعارض است، مورد اعتراض جدی قرار خواهد گرفت و در صورت الحاق، راهی جز تغییر قوانین باقی نمیماند. بر اساس گزارش یکی از کمیسیونهای هیئت دولت، تنها ماده یک کنوانسیون، با 90 مورد از قوانین داخلی در تعارض است.(1) در نظر گرفتن موارد تعارض و ضمانت اجراهای فراوان در این کنوانسیون و فشارهای دولتهای عضو برای بازپسگیری شرطهای اعمال شده، در صورت الحاق از یک فرایند پیچیده و پیآمدهای فراوان، خبر میدهد.
توجه نکردن به قوانین خانواده
یکی از مهمترین اشکالات کنوانسیون، کمتوجهی در وضع قوانین مربوط به خانواده است؛ زیرا آنچه در ماده شانزده کنوانسیون آمده، با یک نگاه واقعبینانه تدوین نشده است. در این سند، بر لزوم مشارکت زنان در همه مراکز تصمیمگیری، مناصب و مشاغل اجتماعی، پابهپای مردان تأکید شده است، ازاینرو، وجود همه نوع امکانات و تسهیلات برای نیل به این منظور، در راستای دستیابی به صلح و توسعه، مورد اهتمام جدی است. ولی وظیفه و نقش مهم زنان، که همان مادری و تربیت فرزندان و نسل آینده میباشد و از این رهگذر، آرامش روحی خانواده خویش را فراهم میکند، نادیده انگاشته شده است.
وضعیت الحاق به کنوانسیون در صورت اعمال شرط
پذیرش کنوانسیون از دو روش ممکن است:
1) پذیرش مطلق: این روش نیازمند انجام تغییرات اساسی در قوانین داخلی است که در عمل، ممکن نیست.
2) پذیرش مشروط: این روش به دو صورت امکان دارد: الف) الحاق با شرط کلی؛ ب) الحاق با شرط جزئی. درباره مورد اول که مورد نظر هیئت دولت بوده، باید گفت که این شرط با هدف کنوانسیون در تعارض است؛ زیرا با اعمال این شرط، روند گذشته همچنان جریان پیدا میکند و این شرطها پذیرفتنی نیستند.(2) در این راستا، عدهای بر این باورند که شرطهای کلی به مصلحت نظام است، زیرا موارد تعارض فراوان است و میان محققان نیز، اتفاق نظری وجود ندارد. ضمن آنکه اعلام رسمی و علنی موارد مغایرت، به مصلحت نظام نیست. ازاینرو، اگر دولت با شرط کلی به کنوانسیون ملحق شود، دست او برای انجام اقدامات بعدی باز خواهد بود.(3) روشن است که این اظهارات، تنها برای حل موقتی موضوع میباشد و
______________________________
1. بررسی الحاق ایران به کنوانسیون رفع تبعیض، ص 4 .
2. ماده 19، معاهده 1969 وین.
3. www. ham shari. Orhomnews/
______________________________
توجهی به پیامدهای حقوقی الحاق نشده است؛ زیرا بر اساس بند دو ماده 28 کنوانسیون، این نوع شرطها پذیرفتنی نیست.
عدهای از صاحبنظران با پذیرش مشروط به دو قید «مصالح ملی» و «مبانی حقوقی نظام»، موافقاند و در تأیید استدلال خود، از کشورهایی مانند مصر که حق شرط و پایبندی خود را به مواد 29، 16 و 9 حفظ کردهاند، نام میبرند.(1) این استدلال نیز وقتی صحیح است که دولت چارهای جز ملحق شدن نداشته باشد. ولی اگر ناگزیر به الحاق باشیم، باید به دو نکته دیگر دقت کنیم:
1. تعیین موارد اختلاف؛ 2. عکسالعمل دیگر دولتهای عضو. روشن است که حتی اگر موارد اختلافی را تعیین کنیم، باز عکسالعمل دولتهای عضو درباره حق شرط، با توجه به تجربه کشورهای دیگر، منفی است. برای مثال، در سال 1990، دولت نروژ به شرط دولت لیبی اعتراض کرد. در سال 1994، دولت هلند در اعتراض به دولت مراکش، شرط این دولت را شرطی ناسازگار با کنوانسیون اعلام کرد. دولت نروژ و آلمان همین اعتراض را به مالزی و مالدیو داشتند. اگرچه دولتها، خود معیار شناخت تعارض یا عدم تعارض شرطها با محتوا و مفاد کنوانسیون هستند؛ ولی سازمان ملل در قالب کمیته رفع تبعیض علیه زنان، از اهرمهای نظارتی خود بر اجرای مفاد کنوانسیون استفاده کرده و مسئولیت این کار را به عهده گرفته است. البته نظرات کمیته از یک سو تنها جنبه توصیهای دارد، ولی این روند از صدور قطعنامه علیه کشورها جلوگیری نمیکند.
سخن نهایی
در مورد الحاق یا عدم الحاق به کنوانسیون و پیامدهای حقوقی آن در بعد بینالمللی، نظریههای مختلفی ارائه شده است. مهمترین این نظریهها، الحاق بدون شرط، الحاق با شرط کلی، الحاق به شرط جزئی و عدم الحاق و مسکوت گزاردن وضع موجود به انتظار ایجاد تغییرها و دگرگونیهایی در سطح بینالمللی و داخلی است. در صورت الحاق، یکی از نتایج ذیل حاصل میشود.
الف) اعتراض پیدرپی دولتهای عضو معاهده در صورت اعمال شرط، چه به شکل جزئی چه به شکل کلی؛
ب) صدور قطعنامههای مختلف از سوی مجامع حقوق بشری به عنوان ناقض حقوق بشر؛
______________________________
1. مهرپور، ص 282؛ تحفظات کشورها بر کنوانسیون محو کلیه اشکال تبعیض، ص 210 .
ج) اعلام تخلف دولت از تعهدات خویش و ایجاد مسئولیت بینالمللی؛
د) ضرورت ارائه گزارش به کمیته رفع تبعیض (که بیتردید پذیرفتنی نیست؛ زیرا نیازمند یک رویکرد علمی در مقام تقنینی و اجرایی است) با توجه به تقدم گزارش سازمانهای غیردولتی بر گزارشهای دولتی؛
ه ) تغییر در اصول قانون اساسی؛
برای اجرای بند پنجم و ششم کنوانسیون ، مشکلات جدی وجود دارد، زیرا برابر اصل 72 و 4 قانون اساسی، مجلس شورای اسلامی نمیتواند قانونی مغایر با احکام اسلامی و قانون اساسی صادر کند، حال آنکه برای تحقق این بندها باید این تغییرات انجام شود.
و) تغییر سیستم قانونگذاری کشور و فسخ همه قوانین مخالف کنوانسیون؛
ز) تحقق ضمانت اجراهای مؤثر و بینالمللی و ضرورت عمل به کنوانسیون بهطور جدی؛ بنابراین، با توجه به تمام پیامدهای منفی که بیان آن گذشت، معلوم میشود پذیرش کنوانسیون در شرایط فعلی حتی با اعمال شرط، نه تنها ممکن نیست، بلکه هیچ یک از مشکلات زنان را برطرف نمیکند.
اشاره
به ظاهر، نویسنده به بررسی کنوانسیون از نگاه حقوق بینالمللی پرداخته است و در تبیین دلایل موافقان الحاق، به دلایلی اشاره کرده است که بیشتر آنها در حوزه مباحث حقوق بینالملل جای میگیرند، ولی در بیان ادله مخالفانِ الحاق به هفت دلیل اشاره کرده است که چهار مورد آنها در حوزه مباحث حقوق بینالملل جای ندارند. این دلایل عبارتند از: «تحقق قوانین بدون برخورداری از مبنای صحیح»، «لزوم بازنگری در قوانین داخلی»، «فقدان معیار حقوقی در مقام تشخیص حق شرط»، «عدم توجه به قوانین خانواده».
نویسنده پس از بیان دلایل موافقان، تنها به ذکر دلایل مخالفان ــ که وی نیز از جمله آنان است ــ بسنده کرده و از نقد دلایل موافقان به جز یک مورد، خودداری کرده است. ازاینرو، مناسب است برخی از دلایل موافقان را نقد و تحلیل کنیم.
الف) امکان حضور در جامعه بینالمللی
لازمه حضور در کمیته رفع تبعیض، پذیرش چارچوب حرکت کنوانسیون و نظام بینالمللی است و هر گونه طرحِ دیدگاههای اسلامی، چنانچه خارج از چارچوب برابری و ادبیات تشابه باشد، از ایران پذیرفتنی نیست. نمیتوان با پذیرش اصول و چارچوبهای کنوانسیون که با روح و مبانی دیدگاه اسلامی تنافی دارند، از دیدگاههای اسلامی دفاع کرد. افزون بر آن، تجربه گذشته حضور موافقان الحاق در مجامع جهانی زنان، نشان میدهد که این حضور از موضع نقد چارچوبهای حاکم بر نظام بینالملل صورت نگرفته است. ازاینرو، نقد جدی و اساسی، جای خود را به مباحث جزئی و موردی داده است.
ب) الحاق در راستای تعهدات اولیه منشور ملل متحد
پذیرش منشور ملل متحد و حتی دیگر معاهدات بینالمللی، که در آنها به صورت کلی و سربسته بر برابری حقوق زن و مرد تأکید نشده است، دلیلی بر این نیست که خود بهخود نسبت به تمامی مواد و جزئیات کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان نیز، تعهد ایجاد شده است؛ چرا که اگر چنین بود، نیازی به امضای الحاق به این معاهده نبود. شرح و تفسیری که کنوانسیون طی مواد یک تا شانزده از برابری ارائه کرده است، نیازمند ایجاد تعهد جدید است و هر کشوری میتواند در برابر فشار بینالمللی برای الحاق مقاومت کند.
ج) جذب سرمایهگذاری خارجی
جذب سرمایه گذاری خارجی و استفاده از تسهیلات بینالمللی، در صورتی که عوارض نامطلوب بر اقتضای کشور نداشته باشد، در صورتی مطلوب است که با منافع بزرگتر کشور، یعنی ارزشهای ملی و دینی در تعارض نباشد. ازاینرو، نمیتوان به قیمت جذب سرمایههای خارجی، از اصول مهم و اساسی نظام اسلامی دست کشید و پذیرش کنوانسیون، چنین سرانجامی را در بلندخواهد داشت.