گفت و گو تمدن ها: موسیقی آینده
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
چشمانداز ارتباطات فرهنگی، ش 6
پاسخ به سؤالاتی از قبیل اینکه آینده جهان و انسان چگونه خواهد بود و کدام عقیده از تفکر و وجود برای آینده انسانها مفیدتر است، انسان را به مقوله آیندهپژوهی میکشاند. این مقوله به لحاظ حس کنجکاوانه بشر، دارای سابقهای دیرین است. موضوع نگرش و نحوه دید نسبت به آینده یا آیندهپژوهشی، معمولاً به طرق مختلف انجام میشود: از موضع فلسفی، سیاسی، سیاسی ـ مذهبی و دینی.
مقایسه تطبیقی برخی از این آراء آیندهپژوهانه بدین شکل است:
به لحاظ فلسفی، فیلسوف، با هر نگرشی که باشد، به آینده نظر دارد و عقلانیت آدمی، او را به سوی کاوش درباره آینده میکشاند. این کنجکاوی پایان ندارد و بالاخره، فیلسوف، هرچند که درباره زمان حال با نیکرأیی بنگرد، درباره آینده حدس میزند یا محملی برای آن میسازد. از موضع سیاسی، دو نظریه عمده وجود دارد: الف) نظریه پایان تاریخ از فرانسیس فوکویاما که میگوید: «لیبرال ـ دموکراسی شکل نهایی حکومت در جوامع بشری است و اصل آن این است که همه جوامع باید روزی تحت سلطه دموکراسی لیبرال درآیند و با آن معیار سنجیده شوند». ب) نظریه برخورد تمدنها که ساموئل هانتینگتون واضع آن است و علاوه بر رد نظریه فوکویاما، به وجود حوزههای متفاوت تمدنی اشاره دارد.
درباره آیندهپژوهیهای سیاسی باید گفت که غالب آنها بر حدس و گمان استوارند و چه بسا حدسها و گمانها دچار ابطال شوند، یا با ظهور نظریه جدید، نظریه قدیم افول کند. از موضع سیاسی ـ مذهبی میتوان اشاره کرد که این آیندهپژوهشی، دارای مبلغان بیشماری است که هم از طریق چاپ کتاب و نشریات و هم شبکههای تلویزیونی ماهوارهای گسترده، به تبلیغ آن مشغولاند. آنها آینده را همراه با بحران هستهای ذکر میکنند و نجات یافتگان، تنها، پیروان صهیونیسماند.
و آیندهپژوهی دینی که گفتوگوی تمدنها در ذیل آن قرار دارد. یکی از تفاوتهای عمده گفتوگوی تمدنها با دیگر نظریات آیندهپژوهی این است که در گفتوگو، انسان، صاحب اراده و آزادی است؛ یعنی میتواند تصمیم بگیرد. اما، در نظریات دیگر، انسان، آزاد نیست؛ بلکه جبرا در مسیر همان مرکب و محملی حرکت میکند که از قبل برایش تدارک دیدهاند. گفتوگوی تمدنها برگرفته از اندیشهای دینی و در خدمت انسانیت برای نیل به تعالی است. در همین حال، ضمن اینکه در سطحی برابر با حریف خود گفتوگو میکند، به این اصل دینی نیز توجه دارد که نباید حاکمیت استکبار را بر خود پذیرفت. بزرگترین خصیصه آن، عدل است که مورد نیاز ضروری انسان بحرانزده معاصر است.
پاسخ به سؤالاتی از قبیل اینکه آینده جهان و انسان چگونه خواهد بود و کدام عقیده از تفکر و وجود برای آینده انسانها مفیدتر است، انسان را به مقوله آیندهپژوهی میکشاند. این مقوله به لحاظ حس کنجکاوانه بشر، دارای سابقهای دیرین است. موضوع نگرش و نحوه دید نسبت به آینده یا آیندهپژوهشی، معمولاً به طرق مختلف انجام میشود: از موضع فلسفی، سیاسی، سیاسی ـ مذهبی و دینی.
مقایسه تطبیقی برخی از این آراء آیندهپژوهانه بدین شکل است:
به لحاظ فلسفی، فیلسوف، با هر نگرشی که باشد، به آینده نظر دارد و عقلانیت آدمی، او را به سوی کاوش درباره آینده میکشاند. این کنجکاوی پایان ندارد و بالاخره، فیلسوف، هرچند که درباره زمان حال با نیکرأیی بنگرد، درباره آینده حدس میزند یا محملی برای آن میسازد. از موضع سیاسی، دو نظریه عمده وجود دارد: الف) نظریه پایان تاریخ از فرانسیس فوکویاما که میگوید: «لیبرال ـ دموکراسی شکل نهایی حکومت در جوامع بشری است و اصل آن این است که همه جوامع باید روزی تحت سلطه دموکراسی لیبرال درآیند و با آن معیار سنجیده شوند». ب) نظریه برخورد تمدنها که ساموئل هانتینگتون واضع آن است و علاوه بر رد نظریه فوکویاما، به وجود حوزههای متفاوت تمدنی اشاره دارد.
درباره آیندهپژوهیهای سیاسی باید گفت که غالب آنها بر حدس و گمان استوارند و چه بسا حدسها و گمانها دچار ابطال شوند، یا با ظهور نظریه جدید، نظریه قدیم افول کند. از موضع سیاسی ـ مذهبی میتوان اشاره کرد که این آیندهپژوهشی، دارای مبلغان بیشماری است که هم از طریق چاپ کتاب و نشریات و هم شبکههای تلویزیونی ماهوارهای گسترده، به تبلیغ آن مشغولاند. آنها آینده را همراه با بحران هستهای ذکر میکنند و نجات یافتگان، تنها، پیروان صهیونیسماند.
و آیندهپژوهی دینی که گفتوگوی تمدنها در ذیل آن قرار دارد. یکی از تفاوتهای عمده گفتوگوی تمدنها با دیگر نظریات آیندهپژوهی این است که در گفتوگو، انسان، صاحب اراده و آزادی است؛ یعنی میتواند تصمیم بگیرد. اما، در نظریات دیگر، انسان، آزاد نیست؛ بلکه جبرا در مسیر همان مرکب و محملی حرکت میکند که از قبل برایش تدارک دیدهاند. گفتوگوی تمدنها برگرفته از اندیشهای دینی و در خدمت انسانیت برای نیل به تعالی است. در همین حال، ضمن اینکه در سطحی برابر با حریف خود گفتوگو میکند، به این اصل دینی نیز توجه دارد که نباید حاکمیت استکبار را بر خود پذیرفت. بزرگترین خصیصه آن، عدل است که مورد نیاز ضروری انسان بحرانزده معاصر است.