موانع نقد و نوآوری در حوزه دین پژوهی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
سیاست روز، 15/10/82
در ابتدای این نوشتار، موانع نقد و نوآوری طبقهبندی شده است: از لحاظ 1. رشتههای علمی و شاخههای هر رشته؛ 2. تساهل انسانی؛ 3. ماهیت مانع؛ 4. متعلق و مضافالیه مانع؛ 5 . دوره تاریخی و قلمرو جغرافیایی؛ 6. گستره موانع و 7. میزان اولویت و... . سپس، به رابطه نقد و نوآوری اشاره شده است و نفی هر یک را ملازم با نفی دیگری میداند و ادله خود را در این باب مطرح میکند. در مرحله بعد، برخی موانع نقد و نوآوری، از لحاظ ماهیتی، اینگونه بر شمرده میشوند: موانع فرهنگی؛ اخلاقی؛ اجتماعی؛ روانی؛ رویکردی و روشی و تدبیری و اجرایی.
موانع فرهنگی: 1. فقدان سنت تضارب آرا و رونق نداشتن آن در میان صاحبنظران برجسته، برخلاف سنت علمای گذشته؛ 2. جهل به آداب و ادبیات مجالس نقدونظر؛ 3. سیطره شخصیت و ابهتزدگی: یعنی حفظ حرمت بزرگان و قلههای علمی. برخورد افراطی با آنها مانع درخشش افکار جدیدشان میشود؛ 4. مشهوراتزدگی: به این معنی که پارهای گزارهها، جزو مسلمات و بدیهیات شناخته میشوند و از اجتهاد و بازپژوهی مجدد آنها دوری کنیم؛ 5 . فقدان سنت تعامل علمی میان قلههای هم عصر؛ 6. حجاب معاصرت: یعنی استفاده نکردن از آرا و اندیشههای بزرگان، قبل از وفاتشان 7. خلط اصولگرایی با تحجر، و تصلب با تقدیس و در نتیجه، نقادی و نوآوری را لاقیدی قلمداد کردن؛ 8 . عوام زدگی.
موانع اخلاقی: لجاجت در باطل؛ تهمت و افترا و عیبجویی؛ تعصبات و حبّ و بغضها. موانع اجتماعی: 1. ازخودبیگانگی علمی و پذیرفتن علوم و آراء وارداتی؛ 2. سیاستزدگی و برخورد جناحی با نظرات علمی؛ 3. مدرکزدگی؛ 4. عصریسازی افراطی که به صورت «زمانهزدگی» و تجددطلبی در همه چیز جلوهگر شده است؛ 5 . آوازهگری و شهرتطلبی؛ 6. وجود جریانهایی مشابه و موازی با جریان نواندیشی حقیقی؛ 7. آفتزدگی ادبیات دینی و اجتماعی معاصر، از جمله، گزینش معادلهای غیردقیق، مانند: خلط تجربه دینی با وحی الاهی و قرائتپذیری دین با اختلاف آرای اجتهادی و... .
موانع روانی: 1. فقدان جرئت نقد و نظریهپردازی؛ 2. خودسانسوری ناشی از اختناق سپید؛ 3. اشعریگری عملی و کارکردی، به رغم عقلگرایی نظری؛ 4. محبت و شیفتگی افراطی به مذهب، و شخص و نظر صدق خاص؛ 5 . احساس امنیت کاذب فکری، در برابر تهدیدهای علمی و فکری نوظهور علیه دین.
موانع رویکردی و روشی: 1. جهل به تحولات و پیشرفتهای پدید آمده در زمینههای روششناسی علوم؛ 2. سیطره انتزاعی اندیشیِ افراطی و عینی، و کاربردی نشدن علمی مانند فلسفه؛ 3. محدود کردن قلمرو اجتهاد در کاربرد منطق اجتهادی به بخشهای خاص احکام، و غفلت از بحثهای پرچالش حیات آدمی؛ 4. ظاهرگرایی و بیتوجهی به عقلانیت اجتماعی؛ 5 . نبود سنت کار گروهی و... .
موانع تدبیری و اجرایی: 1. وجود کژی و کاستیهای بیشمار در سیستم آموزشی حوزه و دانشگاه؛ 2. مشغولیت، نه مسئولیت، قلمداد شدن تعلیم و تحقیق؛ 3. فقدان هدفگزینی، سیاستگذاری، اولویتبندی، برنامهریزی و هماهنگی در مراکز علمی و آموزشی؛ 4. فقدان سنتهای شایسته و شاخصهای مناسب برای ارزیابی مدعیات جدید و تشویق نوآوران علمی؛ 5 . مشکل اقتصادی پژوهش و ابتلائات معیشتی محققان؛ 6. عدم تعامل تعریف شده و منسجم با مراکز علمی و شناخته شده جهانی؛ 7. ضعف در مدیریت استعدادها.
در ابتدای این نوشتار، موانع نقد و نوآوری طبقهبندی شده است: از لحاظ 1. رشتههای علمی و شاخههای هر رشته؛ 2. تساهل انسانی؛ 3. ماهیت مانع؛ 4. متعلق و مضافالیه مانع؛ 5 . دوره تاریخی و قلمرو جغرافیایی؛ 6. گستره موانع و 7. میزان اولویت و... . سپس، به رابطه نقد و نوآوری اشاره شده است و نفی هر یک را ملازم با نفی دیگری میداند و ادله خود را در این باب مطرح میکند. در مرحله بعد، برخی موانع نقد و نوآوری، از لحاظ ماهیتی، اینگونه بر شمرده میشوند: موانع فرهنگی؛ اخلاقی؛ اجتماعی؛ روانی؛ رویکردی و روشی و تدبیری و اجرایی.
موانع فرهنگی: 1. فقدان سنت تضارب آرا و رونق نداشتن آن در میان صاحبنظران برجسته، برخلاف سنت علمای گذشته؛ 2. جهل به آداب و ادبیات مجالس نقدونظر؛ 3. سیطره شخصیت و ابهتزدگی: یعنی حفظ حرمت بزرگان و قلههای علمی. برخورد افراطی با آنها مانع درخشش افکار جدیدشان میشود؛ 4. مشهوراتزدگی: به این معنی که پارهای گزارهها، جزو مسلمات و بدیهیات شناخته میشوند و از اجتهاد و بازپژوهی مجدد آنها دوری کنیم؛ 5 . فقدان سنت تعامل علمی میان قلههای هم عصر؛ 6. حجاب معاصرت: یعنی استفاده نکردن از آرا و اندیشههای بزرگان، قبل از وفاتشان 7. خلط اصولگرایی با تحجر، و تصلب با تقدیس و در نتیجه، نقادی و نوآوری را لاقیدی قلمداد کردن؛ 8 . عوام زدگی.
موانع اخلاقی: لجاجت در باطل؛ تهمت و افترا و عیبجویی؛ تعصبات و حبّ و بغضها. موانع اجتماعی: 1. ازخودبیگانگی علمی و پذیرفتن علوم و آراء وارداتی؛ 2. سیاستزدگی و برخورد جناحی با نظرات علمی؛ 3. مدرکزدگی؛ 4. عصریسازی افراطی که به صورت «زمانهزدگی» و تجددطلبی در همه چیز جلوهگر شده است؛ 5 . آوازهگری و شهرتطلبی؛ 6. وجود جریانهایی مشابه و موازی با جریان نواندیشی حقیقی؛ 7. آفتزدگی ادبیات دینی و اجتماعی معاصر، از جمله، گزینش معادلهای غیردقیق، مانند: خلط تجربه دینی با وحی الاهی و قرائتپذیری دین با اختلاف آرای اجتهادی و... .
موانع روانی: 1. فقدان جرئت نقد و نظریهپردازی؛ 2. خودسانسوری ناشی از اختناق سپید؛ 3. اشعریگری عملی و کارکردی، به رغم عقلگرایی نظری؛ 4. محبت و شیفتگی افراطی به مذهب، و شخص و نظر صدق خاص؛ 5 . احساس امنیت کاذب فکری، در برابر تهدیدهای علمی و فکری نوظهور علیه دین.
موانع رویکردی و روشی: 1. جهل به تحولات و پیشرفتهای پدید آمده در زمینههای روششناسی علوم؛ 2. سیطره انتزاعی اندیشیِ افراطی و عینی، و کاربردی نشدن علمی مانند فلسفه؛ 3. محدود کردن قلمرو اجتهاد در کاربرد منطق اجتهادی به بخشهای خاص احکام، و غفلت از بحثهای پرچالش حیات آدمی؛ 4. ظاهرگرایی و بیتوجهی به عقلانیت اجتماعی؛ 5 . نبود سنت کار گروهی و... .
موانع تدبیری و اجرایی: 1. وجود کژی و کاستیهای بیشمار در سیستم آموزشی حوزه و دانشگاه؛ 2. مشغولیت، نه مسئولیت، قلمداد شدن تعلیم و تحقیق؛ 3. فقدان هدفگزینی، سیاستگذاری، اولویتبندی، برنامهریزی و هماهنگی در مراکز علمی و آموزشی؛ 4. فقدان سنتهای شایسته و شاخصهای مناسب برای ارزیابی مدعیات جدید و تشویق نوآوران علمی؛ 5 . مشکل اقتصادی پژوهش و ابتلائات معیشتی محققان؛ 6. عدم تعامل تعریف شده و منسجم با مراکز علمی و شناخته شده جهانی؛ 7. ضعف در مدیریت استعدادها.