برقراری ارتباط مثبت و مؤثر و تناسب پیام با شرایط محیط و گیرنده، همواره مستلزم ارزیابی کیفیت ارتباط و سنجش تأثیرات پیام است. بدیهی است این ارزیابی، در ارتباطات غیرمستقیم که از طریق رسانههای جمعی صورت میگیرد، به مراتب پیچیدهتر از ارتباطات مستقیم رو در روست. نگارنده در این مقاله کوشیده است ضمن برشمردن علل و ابعاد این پیچیدگی، با مرور سه دیدگاه علمی ـ تحقیقی گرینبرگ و همکاران در دانشگاه ایالتی میشیگان، تحقیق رزنگرین و همکاران و نظریه جانوابر ـ آرای اندیشمندان را در باب روشها و شاخصهای ارزشیابی برنامههای تلویزیونی به بحث بگذارد. از نظر وی، پیچیدگی فرایند ارزشیابی در رسانههای جمعی به ویژه تلویزیون، روشهای سنتی را در این خصوص ناکارآمد و تدوین یک نظام جامع ارزشیابی تلویزیونی مشتمل بر شاخصها و روشهای ارزیابی پیکره برنامهسازی، برنامهها، آگهیها، هویت شبکهها و کل زنجیرة تولید را ایجاب کرده است.