روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران (اندیشه و رفتار)
روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران دوره 21 تابستان 1394 شماره 2 (پیاپی 81) (مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
مقالات
حوزه های تخصصی:
پزشکان متخصص در دوره آموزشی خود، علاوه بر کسب تخصص در یک رشته خاص، باید مهارت ایفای نقش های دیگری را نیز کسب کنند، از جمله مهارت های ارتباطی 1 ، همکار تیم درمان 2 ، مدیر یا رهبر 3 ، مدافع سلامت 4 ، دانشور 5 و حرفه مند 6 (2،1). تعهد حرفه ای پزشکی 7 به مجموعه ای از ارزش ها، رفتارها و روابطی گفته می شود که موجب تقویت و استحکام اعتماد جامعه به پزشکان می شود (3). پزشک باید اصول سه گانه i ) اولویت و تقدم مصلحت و منفعت بیمار 8 ، ii ) احترام به حق انتخاب بیمار 9 با در نظر گرفتن معیارهای علمی و رعایت ضوابط، و iii ) رعایت عدالت اجتماعی 10 در تصمیم ها و اقدامات را در فعالیت حرفه ای خود مبنا قرار دهد (4). پایبندی به این اصول در تعهدات ده گانه «منشور پزشک 11 » تبلور می یابد (4). بخشی از این تعهدات به رابطه مستقیم بیمار- پزشک برمی گردد که در آن به طور خلاصه، پزشک خود را متعهد می بیند صلاحیت حرفه ای بالینی اش را حفظ کند و ارتقاء دهد، با بیمارانش رویکرد صادقانه داشته باشد، رازدار آنها باشد و مرزهای حرفه ای با ایشان را رعایت کند (4). بدیهی است می توان انتظار داشت میزان پایبندی پزشکان به این اصول و تعهدات با میزان اعتماد جامعه به آنها رابطه مستقیم داشته باشد. بخش دیگر تعهدات ده گانه پزشک و نظام سلامت که کمتر مورد توجه قرار می گیرد و منافعی را به صورت غیرمستقیم و درازمدت برای بیماران فراهم می کند، به نظام ارائه خدمات مربوط می شود؛ مانند تعهد پزشک به تلاش برای ارتقاء کیفیت مراقبت، دسترسی به خدمات، توزیع عادلانه منابع محدود، خلق دانش نو (پژوهش)، پایش مداوم و مدیریت تعارض منافع (4-6). با تعمق در این گروه از تعهدات می توان دریافت که میزان پایبندی پزشکان به آنها با نسبت موفقیت جامعه پزشکی در همه ابعاد آموزش، پژوهش و ارائه خدمات به صورت موزون، عمیق و کیفی نیز ارتباط تنگاتنگ دارد. اگرچه شکل گیری برخی مفاهیم بنیادین و ارزش های زیربنایی تعهد حرفه ای از خانواده و مدرسه آغاز می شود، دانشکده های پزشکی باید در برنامه های آموزشی رسمی و نهان 12 خود، به عنوان جزء لاینفک، به پرورش تدریجی تعهد حرفه ای در دانش آموختگان خود توجه ویژه داشته باشند، به شکلی که جوّ اخلاقی حاکم بر محیط های آموزشی و بالینی اجازه بروز رفتارهای غیرحرفه ای را ندهند (7). با وجود این، برخی مطالعات نشان می دهند پزشکان عمومی که وارد دوره های آموزشی تخصصی دستیاری می شوند، هنوز از جهت تعهد حرفه ای به اندازه کافی صلاحیت لازم را پیدا نکرده اند (9،8). انتظار می رود در یک برنامه آموزشی، علاوه بر آموزش نظری، از هر فرصت آموزشی دیگر، مانند گزارش صبحگاهی، معرفی بیمار و راند بخش، برای طرح مباحث مربوط به تعهد حرفه ای استفاده و در این فرصت ها از روش های متنوع آموزشی، مانند یادگیری مبتنی بر مسأله 13 ، بحث مبتنی بر مورد 14 و یاددهی کنار بالین 15 سود جست. در عین حال، یکی از مهم ترین روش های آموزشی الگوسازی و الگودهی 1 است که در سه سطح رسمی 2 ، غیررسمی 3 و نهان 4 رخ می دهد (10). از سوی دیگر، ارزیابی با استفاده از ابزارهای روشن و عینی، به عنوان حلقه تکمیل کننده یاددهی و یادگیری که لازمه فرایند آموزش است، در مورد تعهد حرفه ای اهمیتی مضاعف دارد. ارزیابی تکوینی 5 مستمر، به ویژه به صورت «بازخورد از چند منبع 6 »، هم در طول دوره آموزشی و هم در طول زندگی حرفه ای یک پزشک، جزء ضروری برای شکل گیری، حفظ و ارتقای ویژگی های حرفه ای گری 7 در اوست (12،11). همچنین، متعهد بودن فرد به اصول تعهد حرفه ای شرط ضروری دانش آموختگی است. بنابراین، سیستم آموزشی باید با استفاده از یک یا چند روش معتبر، ارزیابی تجمعی 8 این ویژگی را در فراگیران انجام دهد و از کسب آن، قبل از اجازه به ارتقای فراگیران یا دانش آموختگی آنها، اطمینان حاصل کند (7). منفعت دیگر ارزیابی به سیستم آموزشی بر می گردد. ارزیابی فراگیران کمک می کند تا از اثربخشی فرایند آموزش تعهد حرفه ای اطمینان حاصل شود. به نظر می رسد در آموزش پزشکی کشورمان، علی رغم موفقیت های قابل توجه در حوزه دانش و انتقال مهارت در حیطه های مختلف بالینی، در شرایط فعلی به اندازه کافی به رشد فردی، مهارت های ارتباطی و شکل گیری و نهادینه شدن ویژگی های حرفه ای گری توجه کافی صورت نمی گیرد. گرچه توجه به مباحث اخلاق پزشکی و تعهد حرفه ای در آخرین ویرایش برنامه های آموزشی رشته های تخصصی در ایران کمابیش مورد توجه و تأکید قرار گرفته است (13)، در اینکه در اجرا و عمل به چه میزان برنامه ریزی شده و به آن پایبندی وجود دارد، جای سوال و تردید جدی وجود دارد. در مورد ارزیابی نیز گرچه چند سالی است بخشی از نمره ارزیابی نهایی سالانه دستیاران جهت معرفی به امتحان ارتقاء سالانه 9 به ارزیابی اعضای هیأت علمی از برخی ویژگی های
مقایسه اثربخشی درمان فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده منفی با درمان فراتشخیصی یکپارچه در درمان بیماران مبتلا به اختلال های اضطرابی و افسردگی همایند: کارآزمایی بالینی تصادفی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
هدف : هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده منفی با درمان فراتشخیصی یکپارچه در درمان افراد مبتلا به اختلال های اضطرابی و افسردگی همزمان بود. روش : در پژوهش حاضر 45 فرد مبتلا به حداقل یک تشخیص اصلی و یک تشخیص همراه در حوزه اختلال های اضطرابی و افسردگی به طور تصادفی در سه گروه درمان فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده منفی، درمان فراتشخیصی یکپارچه و گروه لیست انتظار جایگزین شدند و دو گروه درمانی، درمان های متناظر را دریافت کردند. برای گردآوری داده ها، آزمودنی ها پرسشنامه افسردگی بک- ویرایش دوم ( BDI-II )، پرسشنامه اضطراب بک ( BAI )، مقیاس عاطفه مثبت و منفی ( PANAS )، مقیاس سازگاری اجتماعی و کاری ( WSAS ) را در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری شش ماهه تکمیل کردند. داده های پژوهش از طریق تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مختلط، آزمون تعقیبی اثرات ساده و آزمون معناداری بالینی تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها : نتایج پژوهش نشان داد که هر دو درمان در مقایسه با گروه لیست انتظار، موفق به کاهش علایم افراد مبتلا به اختلال های همایند اضطرابی و افسردگی شدند (001/0 p< ). البته درمان فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده منفی در بهبود اضطراب، عملکرد عمومی و عاطفه منفی نسبت به درمان فراتشخیصی یکپارچه از اثربخشی بهتری برخوردار بوده است (05/0 p< )، ولی در کاهش افسردگی تفاوت معنی داری با هم نداشتند (05/0 p> ). همچنین درمان فراتشخیصی یکپارچه در افزایش عاطفه مثبت عملکرد بهتری داشته است (05/0 p< ). بررسی ملاک های معناداری بالینی نیز نشان داد که گروه درمان فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده منفی در مورد اختلال های اصلی و همراه، در پایان دوره پیگیری، به ترتیب 29 و 23 درصد بیشتر از گروه فراتشخیصی یکپارچه به وضعیت عملکرد طبیعی دست یافتند. نتیجه گیری : درمان فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده منفی در مقایسه با درمان فراتشخیصی یکپارچه در بهبود علایم افراد مبتلا به اختلال های همایند اضطرابی و افسردگی از اثربخشی بیشتری برخوردار بود.
مقایسه اثربخشی گروه درمانی فراشناختی و آموزش گروهی مهارت های زندگی بر افسردگی،کیفیت زندگی، سبک پاسخ دهی نشخواری و فراشناخت های زنان مطلقه(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
هدف : هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی گروه درمانی فراشناختی و آموزش گروهی مهارت های زندگی بر افسردگی، کیفیت زندگی، سبک پاسخ دهی نشخواری و باورهای فراشناختی زنان مطلقه بود. روش : در این تحقیق تجربی، از نوع طرح های تک عاملی با پیش آزمون و پس آزمون، 24 زن مطلقه ارجاع شده جهت درمان افسردگی به طور تصادفی در دو گروه گمارده شدند (گروه درمان فراشناختی و آموزش مهارت های زندگی). افراد گروه درمان فراشناختی، 8 جلسه گروه درمانی فراشناختی و افراد گروه مهارت های زندگی، 8 جلسه برنامه ی آموزشی مهارت های زندگی را دریافت کردند. داده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه های افسردگی بک- ویرایش دوم( BDI-II )، پرسشنامه باورهای فراشناختی - 30 سؤالی ( MCQ-30 )، سبک پاسخ دهی نشخواری ( RRS ) و کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت- فرم کوتاه ( WHOQOL-BREF )، در دو مرحله پیش از درمان و پس از درمان، گردآوری شدند. دو پرسشنامه اثرگذاری کلی بالینی ( CGI ) و رضایت از درمان ( CSQ ) نیز در پایان مداخلات توسط آزمودنی ها تکمیل شد. یافته ها : گروه درمانی فراشناختی، در مقایسه با آموزش گروهی مهارت های زندگی، باعث بهبود معنادار باورهای مثبت درباره نگرانی (03/0 p= )، بهبود بالینی کلی (01/0 p= )، شاخص تأثیر (003/0 p= ) و رضایتمندی از درمان (04/0 p= ) شد. در سایر متغیرها تفاوت معناداری بین دو گروه دیده نشد. نتیجه گیری : گروه درمانی فراشناختی باعث بهبود باورهای مثبت درباره ی نگرانی، بهبود بالینی کلی و رضایت از درمان بیشتر در زنان مطلقه شد.
طراحی و بررسی ویژگی های روان سنجی مقیاس تشخیص اختلال طیف اوتیسم (ASDDS) بر اساس DSM-5(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف طراحی و بررسی ویژگی های روان سنجی مقیاس تشخیص اختلال طیف اوتیسم (ASDDS) انجام گرفت. روش: این پژوهش یک بررسی از نوع ابزارسازی و اعتبارسنجی است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم در شهر اصفهان بود. از بین این کودکان، تعداد 100 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و از مادران یا مربیان آنها خواسته شد که به مقیاس های پژوهش پاسخ دهند. ابزار جمع آوری داده ها شامل اطلاعات جمعیت شناختی و یک مقیاس محقق ساخته، به نام مقیاس تشخیص اختلال طیف اوتیسم (ASDDS)، بر اساس تغییر و تحولات DSM-5 ، بود. همچنین، برای بررسی روایی همزمان، از مقیاس تشخیص اوتیسم گیلیام (GARS) و مقیاس ارزیابی اوتیسم کودکان (CARS) استفاده شد. یافته ها: یافته های روان سنجی مقیاس نشانگر روایی محتوایی، همگرا و تشخیصی، و نیز همسانی درونی مناسب و ثبات مقیاس طی زمان بود. ضریب همبستگی بین خرده مقیاس ها از همبستگی بسیار بالا بین خرده مقیاس ها حکایت داشت. نتایج حاصل از تحلیل عاملی تأییدی نشان داد مدل DSM-5 برای مقیاس، از برازش مناسبی برخوردار است. علاوه بر این، پایایی کلی مقیاس با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ، 88/0 بود. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که مقیاس تشخیص اختلال طیف اوتیسم (ASDDS) ابزار مناسبی جهت تشخیص اختلال طیف اوتیسم بر اساس DSM-5 در کودکان و نوجوانان است
روایی، پایایی و ساختار عاملی مقیاس خودتخریبگری مزمن(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
هدف : هدف پژوهش حاضر، بررسی ویژگی های روان سنجی و ساختار عاملی نسخه فارسی مقیاس خودتخریبگری مزمن ( CSDS ) بود. روش : برای تنظیم نسخه فارسی مقیاس خودتخریبگری مزمن از شیوه ترجمه-ترجمه وارون استفاده شد. با روش نمونه گیری در دسترس از رشته های تحصیلی مختلف (فنی، علوم پایه و علوم انسانی) دانشگاه تهران، 413 پرسشنامه (234 زن و 179 مرد) برای بررسی ساختار عاملی CSDS تکمیل شد. برای بررسی پایایی بازآزمایی، 28 دانشجوی زن به فاصله دو هفته و 26 مرد به فاصله پنج هفته دو بار به مقیاس خودتخریبگری مزمن پاسخ دادند. برای بررسی روایی همگرا نیز 55 دانشجوی زن و 45 مرد بررسی شدند. برای گردآوری داده ها، افزون بر مقیاس خودتخریبگری مزمن ( CSDS )، پرسشنامه احساسات شخصی ( PFQ )، مقیاس سطوح خودانتقادی ( LSCS ) و پرسشنامه افسردگی بک- ویرایش دوم ( BDI-II ) به کار رفت. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از ضرایب همبستگی پیرسون و اسپیرمن و تحلیل عاملی اکتشافی انجام شد. یافته ها : تحلیل عاملی گویه های مردان (23 گویه) چهار عامل «سهل انگاری و عدم تقید»، «مسامحه»، «مخاطره جویی» و «تخدیرطلبی» و تحلیل عاملی گویه های زنان (19 گویه) سه عامل «مسامحه و خطرپذیری»، «بی نظمی» و «عدم مراقبت و برنامه ریزی» را به دست داد. چهار عامل مقیاس مردان، 5/50 درصد و سه عامل مقیاس زنان، 4/45 درصد واریانس نمره کل را تبیین کردند. ضریب آلفای کرونباخ دو بخش مردان و زنان، به ترتیب، 849/0 و 845/0 بود. ضریب آلفای کرونباخ عوامل مربوط به مردان 865/0-698/0 و عوامل مربوط به زنان 800/0-685/0 بود. همسانی درونی مقیاس از راه محاسبه ضریب همبستگی پیرسون میان نمره عوامل با یکدیگر و با نمره کل و ضریب همبستگی اسپیرمن میان گویه های هر عامل نیز تأیید شد. روایی همگرا از راه محاسبه ضریب همبستگی پیرسون میان نمره کل و نمره عوامل CSDS با متغیرهای افسردگی، احساس شرم، احساس گناه، خودانتقادی درونی و خودانتقادی مقایسه ای تأیید شد. نتیجه گیری : نسخه فارسی مقیاس خودتخریبگری مزمن از ویژگی های روان سنجی مناسب برای به کارگیری در پژوهش ها برخوردار است.
سلامت روان از دیدگاه روان پویشی: رابطه توانمندی ایگو، سبک های دفاعی و روابط ابژه با سلامت(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش پیش بینی کنندگی توانمندی ایگو، روابط ابژه و سبک های دفاعی در سلامت روان انجام گرفت. روش : جامعه پژوهش شامل دانشجویان دانشگاه های علوم پزشکی تهران و علوم پزشکی ایران بود که از بین آنها 700 نفر (280 مرد و 420 زن) به روش خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند و به پرسشنامه های توانمندی ایگوی بارون، روابط ابژه بل، سبک های دفاعی اندروز و پرسشنامه سلامت عمومی ( GHQ-28 ) پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل داده ها با روش همبستگی پیرسون و رگرسیون سلسله مراتبی انجام شد . یافته ها : توانمندی ایگو، سبک های دفاعی و روابط ابژه به طور معنی داری با سلامت روان همبستگی داشتند. تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی نیز نشان داد که این متغیرها به طور کلی قادر به تببین 37 درصد از تغییرات نمره کل سلامت روان در دانشجویان بودند. نتیجه گیری : فهم مؤلفه های تأثیرگذار بر سلامت روان و نیز میزان پیش بینی کنندگی آنها، به اتخاذ رویکردی پیشگیرانه و نیز ارتقای سلامت روان کمک می کند و نیز تا حدی به مشخص شدن جهت گیری درمانی و تسهیل پیشبرد روند درمان می انجامد.
تأثیر آموزش مبتنی بر نظریه ذهن بر عملکرد ذهن خوانی و کارکردهای اجرایی در کودکان مبتلا به اختلال های طیف اوتیسم(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش مبتنی بر نظریه ذهن بر عملکرد ذهن خوانی و کارکردهای اجرایی در کودکان مبتلا به اختلال های طیف اوتیسم انجام شده است. روش : طرح پژوهش از نوع کارآزمایی بالینی تصادفی با استفاده از گروه شاهد بود. نمونه متشکل از 24 کودک (22 پسر و 2 دختر) مبتلا به اختلال های طیف اوتیسم در سنین 6 تا 12 سال بود که بر اساس جنسیت و ضریب هوشی همتا شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و شاهد قرار گرفتند. اعضای گروه آزمایش، به مدت 25 هفته (100 جلسه)، در برنامه آموزشی مبتنی بر نظریه ذهن شرکت کردند؛ در حالی که اعضای گروه شاهد تنها برنامه های آموزشی رایج روزانه را دریافت کردند. عملکردهای ذهن خوانی و کارکردهای اجرایی، پیش و پس از ارائه مداخله اندازه گیری شدند و آزمون پیگیری به فاصله دو ماه بعد از اتمام مداخله اجرا شد. یافته ها : نتایج آزمون تحلیل اندازه گیری های مکرر نشان داد که در مورد متغیر ذهن خوانی مقدماتی، واقعی و کل، تأثیر عامل زمان معنادار بوده است. تعامل معنادار عامل زمان و عضویت گروهی بیانگر آن بود که آموزش مبتنی بر نظریه ذهن به طور معناداری به بهبود عملکرد ذهن خوانی مقدماتی، واقعی، پیشرفته و نمره کل اعضای گروه آزمایش، در زمان «پس آزمون» و«پیگیری» منجر شده است. همچنین، تأثیر عامل زمان در مورد زیرمقیاس های برنامه ریزی-حل مسأله، سازمان دهی رفتاری-هیجانی و نمره کل مقیاس کارکردهای اجرایی نیز معنادار بود. تعامل معنادار زمان و عضویت گروهی نشان داد که آموزش مبتنی بر نظریه ذهن، به طور معناداری مشکلات زیرمقیاس سازمان دهی رفتاری- هیجانی و کل کارکردهای اجرایی را در زمان «پس آزمون» و «پیگیری»، در مقایسه با «پیش آزمون»، کاهش داده است. نتیجه گیری : آموزش مبتنی بر نظریه ذهن یک عامل مهم در پیشرفت مهارت ذهن خوانی و کارکردهای اجرایی در کودکان مبتلا به اختلال های طیف اوتیسم است. درباره تلویحات نظری این یافته ها در مقاله بحث شده است.
رابطه انسجام و انعطاف پذیری خانواده و سبک های فرزندپروری با استرس فرزندپروری در مادران منطقه یک شهر تهران(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
هدف : هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه انسجام و انعطاف پذیری خانواده و سبک های فرزندپروری، با شدت استرس فرزندپروری مادران منطقه یک شهر تهران بود. روش : جامعه آماری این پژوهش شامل مادران کودکان 3 تا 6 ساله ای بود که فرزندان خود را به کودک سراهای منطقه یک تهران می سپردند. نمونه آماری از 192 نفر از این مادران تشکیل شد که به طور تصادفی از میان آنها انتخاب شدند و پرسشنامه شیوه های فرزندپروری بامریند، مقیاس انسجام و انعطاف پذیری خانواده و پرسشنامه استرس فرزندپروری مادران را تکمیل کردند. یافته ها : نتایج نشان داد که بین انسجام و انعطاف پذیری خانواده و سبک های فرزندپروری با شدت استرس فرزندپروری مادران ارتباط معنی داری وجود دارد (01/0 p< ). نتایج تحلیل رگرسیون چندمتغیری نشان داد که انسجام متوازن، انعطاف پذیری آشفته و فرزندپروری مستبدانه، بیشترین تأثیرگذاری را در پیش بینی استرس فرزندپروری مادران دارند. نتیجه گیری : انسجام و انعطاف پذیری خانواده و همچنین، سبک های فرزندپروری با شدت استرس فرزندپروری والدین ارتباط دارند.
محتوای منابع آموزشی دستیاری روانپزشکی در ایران درباره معنویت: یک مطالعه کیفی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
هدف : معنویت مورد توجه روزافزون پژوهش های روانپزشکی است و بسیاری از دانشگاه های دنیا به آموزش مفاهیم مرتبط با آن اقدام می کنند. در ایران نیز علی رغم تلاش های صورت گرفته برای رفع کاستی های موجود در این مورد، هنوز تصویر روشنی از اینکه دستیاران پزشکی چه مطالبی درباره معنویت را مطالعه می کنند، وجود ندارد. هدف مطالعه حاضر پاسخ به این سؤال در رشته روانپزشکی است. روش : در این مطالعه، با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی استقرایی، منابع آموزش دستیاری روانپزشکی تحلیل شدند. منابع مورد اشاره عبارت بودند از کتب منبع آزمون دانشنامه تخصصی رشته روانپزشکی در سال 1393، مقالات مجلات ایرانی مورد استفاده در آموزش در 10 سال گذشته و مجلات خارجی مورد استفاده در 20 سال گذشته. یافته ها : در مجموع، در متن کتب منبع، 153 بند و 9 جدول، و در مجلات 37 مقاله درباره معنویت و مطالب مرتبط با آن وجود داشت. در تحلیل کیفی متون، یافته ها در 5 گروه و 20 زیرگروه دسته بندی شدند که گروه ها عبارت بودند از نگاه بنیادین به معنویت، نیاز به معنویت در سختی ها، معنویت در درمان، معنویت به عنوان میانجی و معنویت منفی. نتیجه گیری : در حجم نسبتاً زیادی از منابع آزمون دانشنامه تخصصی رشته روانپزشکی در ایران به موضوع معنویت در روانپزشکی پرداخته شده است که نشان از اهمیت آن دارد. ولی اولاً این حجم نسبت به حجم کلی منابع بسیار اندک است و به علاوه، به دلیل پراکندگی و پنهان بودن آنها در لابه لای سایر مطالب یادگیری، آموزش و کاربردی کردن آنها با مشکل مواجه خواهد بود.
آشنایی با کلینیک تخصصی اختلالات تکاملی بزرگسالان بیمارستان روزبه(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
گروهی از بیماری ها که با عنوان «اختلالات تکاملی بزرگسالان» دسته بندی می شوند، شامل مجموعه ای از اختلالات روانپزشکی هستند که در کودکی آغاز می شوند و تا بزرگسالی تداوم می یابند. این اختلالات با پیامدهای نامناسب و جدی در زمینه های مختلف عملکردی افراد همراهند، اما متأسفانه به اندازه کافی در ارزیابی های بالینی و تشخیصی به آنها توجه نمی شود و یا با سایر اختلالات اشتباه گرفته می شوند و بنابراین، بیماران مبتلا درمان مناسب نیز دریافت نمی کنند. شایع ترین اختلالات تکاملی بزرگسالان عبارتند از (1): اختلال بیش فعالی- نقص توجه بزرگسالی 1 اختلالات طیف اوتیسم بزرگسالی 2 اختلال توره بزرگسالی 3 ناتوانی های یادگیری بزرگسالی 4 با توجه به اهمیت تشخیص و درمان این اختلالات و توجه روزافزون به ویژگی های آنها در بزرگسالان و نیز مطرح شدن درمان های نوین و مؤثر برای این اختلالات،کلینیک تخصصی «اختلالات تکاملی بزرگسالان» با اهداف درمانی، آموزشی و پژوهشی، از سال 1392، در بیمارستان روزبه راه اندازی شده است. گروه هدف این کلینیک بیمارانی هستند که در طیف این اختلالات قرار دارند و کیفیت زندگی آنها به دلیل ابتلای به این اختلالات و همچنین اختلالات همراه روانپزشکی تحت تأثیر قرار دارد. هدف اصلی این کلینیک فراهم آوردن امکانات لازم برای تشخیص، ارزیابی جامع و درمان مبتنی بر شواهد است که شامل دارودرمانی و روان درمانی (با رویکردهای مدرن پیشنهادشده برای این دسته از اختلالات) است. علاوه بر مداخلات درمانی، اعضای آکادمیک این کلینیک برنامه های پژوهشی و آموزشی را به طور همزمان دنبال می کنند تا اولاً این فعالیت ها مکمل و تقویت کننده یکدیگر باشند و ثانیاً تجارب به دست آمده در طول زمان انباشته شود. تا کنون تمرکز اصلی فعالیت های این کلینیک در زمینه اختلال بیش فعالی- نقص توجه بزرگسالی بوده است که هم شیوع بالا و هم شدت قابل توجهی دارد. مطالعات طولی نشان داده اند که علائم اختلال بیش فعالی-نقص توجه تا 70 درصد در نوجوانی و تا 50 درصد در بزرگسالی باقی می مانند (2) و شیوع کلی این اختلال در بزرگسالی حدود 5 درصد تخمین زده می شود (4،3). علایم اصلی این اختلال در دوران بزرگسالی خود را به صورت نقص مزمن در برنامه ریزی، سازمان دهی و به انجام رساندن کارها در طی زمان نشان می دهد. همچنین، بزرگسالان مبتلا به این اختلال در تنظیم و کنترل هیجان های خود مشکلات قابل توجهی دارند که با بروز رفتارهای تکانشی و اختلال در روابط بین فردی همراه است. مشکلات طولانی مدت در عملکرد تحصیلی، شغلی و اجتماعی باعث می شود که فرد احساس اعتماد به نفس پایین، افسردگی و/ یا اضطراب داشته باشد. از آنجایی که مبتلایان به این اختلال به صورت روزمره با تأثیرات همه جانبه نقایص خود درگیر هستند، نیاز دارند تا راهکارهای انطباقی جدیدی را برای مواجهه با مشکلات زندگی بیاموزند (6،5). هیچ آزمون تشخیصی قطعی برای اختلال بیش فعالی- نقص توجه وجود ندارد و تشخیص بر اساس شرح حال دوران کودکی و نشانه های بزرگسالی صورت می گیرد (4). با این حال، به دلیل لزوم ارزیابی دقیق تمام نشانه ها، بهتر است علائم مطابق با مصاحبه نیمه ساختاریافته ویژه این اختلال بررسی شوند. از طرفی، به دلیل همبود زیاد این اختلال با اختلالات محور I و اختلالات شخصیت که امکان تشخیص دقیق را دشوار می سازد، لازم است مصاحبه های ساختاریافته یا نیمه ساختاریافته برای ارزیابی این بیماری ها نیز هم زمان انجام گیرد (7،6). در کلینیک اختلالات تکاملی بیمارستان روزبه پس از ارجاع بیمار به کلینیک، ابتدا یک شرح حال کامل روانپزشکی که شامل شرح حال دوران کودکی بیمار هم می شود، گرفته می شود. سپس، ارزیابی های تخصصی به شرح زیر صورت می گیرند: مصاحبه تشخیصی برای اختلال بیش فعالی- نقص توجه در بزرگسالان ( DIVA ) 1 برای تشخیص اختلال بیش فعالی- نقص توجه در بزرگسالان (8) مصاحبه بالینی ساختاریافته برای اختلالات شخصیت ( SCID-II ) 2 برای تشخیص اختلالات شخصیت (9) تکمیل پرسشنامه خودگزارشگری سرشت و منش ( TCI ) 3 توسط مراجع برای تشخیص انواع سرشت و منش (10) تکمیل پرسشنامه خودگزارشگری کانرز بزرگسالان ( CAARS-self report ) 4 برای تشخیص اختلال بیش فعالی- نقص توجه در بزرگسالان (11) پس از تکمیل ارزیابی ها، در صورتی که بیمار نشانه های فعال اختلال بیش فعالی- نقص توجه را نداشته باشد، جهت ادامه درمان و پیگیری به درمانگاه بزرگسالان ارجاع می شود. برای بزرگسالانی که تشخیص اختلال بیش فعالی- نقص توجه دریافت می کنند، ارزیابی ها قدم اول در روند درمانی تلقی می شوند. در واقع، ارزیابی ها یک شرح کامل از مشکلات تحصیلی، شغلی و روابط بین فردی گذشته و حال بیمار را فراهم می آورد. سپس، جهت تصمیم گیری برای درمان با بیمار در مورد امکانات موجود بحث و گفت وگ