جایگاه دولت در اقتصاد از دیدگاه اسلام (1) و (2)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
کیهان، ش 18260و 18263، 31/3و4/4/84
یکی از مباحث مهم و اساسی در هر مکتب و نظام اجتماعی، تبیین نقش و جایگاه دولت در عرصه فعالیتهای اقتصادی است.
1. مبانی نظری دخالت دولت در اقتصاد از دیدگاه اسلام
اندیشمندان مسلمان معتقدند اسلام طرفدار اهداف و آرمانهایی است که اجرای آنها بدون دخالت دولت دشوار است. به همین جهت، مبانی متعددی را مطرح نمودند که از جمله این مبانی هدفگرایی و ارزشگرایی اسلام است. مطابق آموزههای اسلام، انسان در عین قدرت و اختیار، مکلف و مسئول است و موظف است که به سوی کمال و خوشبختی و سعادت حرکت کند. این شیوه زندگی (اختیار همراه با مسئولیت) به زندگی فردی اختصاص ندارد. از نظر اسلام، جوامع نیز در عین اختیار، مسئول اعمال و کردار خویشاند. بنابراین، زندگی فردی و اجتماعی در جامعه اسلامی در عین برخورداری از آزادی و اختیار، توأم با هدفگرایی و پایبندی به ارزشهای الاهی است. افزون بر این، مطالعات جامعهشناختی نشان میدهد که افراد جامعه متأثر از حاکمیت هستند،. پس لازمه طبیعی چنین دیدگاهی، حضور حکومت مقتدر در همه عرصههای زندگی از جمله فعالیتهای اقتصادی است. در واقع از نظر اسلام، حکومت و دولت ابزاری برای تحقق بخشیدن به اهداف مادی و معنوی و وسیلهای برای مهیا کردن بستری مناسب جهت رشد و تعالی انسانهاست. دیگر اینکه تحقق قوانین اسلام خصوصا در ابعاد اجتماعی آن نیازمند دولتی مقتدر است تا افزون بر کنترل و نظارت بر حسن جریان امور، خود، زمینهساز اجرای احکام اسلام باشد. چنانچه امام خمینی قدسسره فرمود: «حکومت فلسفه عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشر است». همچنین نارسایی در بازار جامعه اسلامی، دلیل دیگری بر نیاز دخالت دولت در اجتماع و اقتصاد عمومی میباشد. علاوه بر این نکات، شواهد تاریخی دخالت دولت در جامعه نیز مبین این نظریه میباشد. همچنانکه پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم از همان روزهای نخست تشکیل حکومت در مدینه، قوانینی در تنظیم روابط اقتصادی مسلمانان مقرر دانستند. تصریح برخی معاملات رایج مثل ربا، احتکار و غیره و تأیید برخی معاملات چون بیع، مضاربه و مشارکت و قرضالحسنه از جمله این قوانین بود.
2. اهداف دخالت دولت در اقتصاد از دیدگاه اسلام
از مطالعه آیات و روایات و دیگر منابع اسلامی میتوان به این نتیجه رسید که یکی از اهداف دولت در اقتصاد اسلامی، توسعه رفاه در جامعه میباشد. حضرت امیر علیهالسلام در نامهاش به مالک اشتر، گسترش رفاه و آبادانی را هدف اول حکومت اسلامی شمرده است و بیتوجهی به آن را عامل نابودی حکومت میداند. بنابراین، برای استقرار و استمرار دولت اسلامی لازم است عمران و آبادانی و گسترش رفاه مادی مردم یکی از اهداف مهم دولت باشد. هدف دیگر دولت، توسعه معنویات است. پس، انسان مطلوب از دیدگاه اسلام کسی نیست که به محیط اطراف خود هیچ حساسیتی نداشته باشد و فقط به منابع مادی و احیانا معنوی خود بیندیشد. بلکه انسان کامل کسی است که با زندگی خویش به جامعه شادابی بخشد و گاه با فداکاری و ایثار، محیط اطرافش را احیا کند. بنابراین، دولت اسلامی در جایگاه خلیفه الاهی نمیتواند در برابر تحولات اخلاقی جامعه و میزان تغییر آنها به انجام معروفها و دوری از منکرات بیتفاوت باشد. دین اسلام میکوشد که به رفتار مادی مردم رنگ معنوی بخشد. گاه از طریق خمس و زکات گاه از طریق قصد قربت و آداب، رفتارهای خشک مادی را به رفتارهای لطیف انسانی تبدیل میکند. هدف دیگر دولت بر پا کردن عدالت در جامعه میباشد. انسان در مسائل معیشتی و مادی تحت تأثیر شدید صفات و فردگرایی، زیادخواهی و صفات دیگر میباشد و این امر سبب میشود هر کسی که قدرت و امکانات بیشتری داشته باشد، بر دیگران سلطه خود را بگستراند، چه این سلطه سیاسی باشد یا اقتصادی یا فرهنگی و اجتماعی. به استثمار و استعمار کشیدن شدن اکثریت مردم در طول تاریخ توسط گروهی اقلیت که دارای قدرت اقتصادی و سیاسی بودهاند، گواه این مدعاست. بنابراین، دولت اسلامی با دخالت خود در اقتصاد و دادن تعریف صحیح از عدالت اقتصادی، در رفع فقر و تبعیض و ایجاد رفاه عمومی و توازن در ثروتها و درآمدها میکوشد. هدف دیگر دولت بالا بردن قدرت اقتصادی جامعه اسلامی میباشد. امام صادق علیهالسلام میفرماید: «سه چیز است که همه مردم به آن نیاز دارند: امنیت، عدالت و فراوانی». بنابراین، میتوان گفت رسیدن به امنیت و عدالت و فراوانی، جزء اهداف مطلوب و مورد توجه اقتصاد اسلامی است. برای اینکه اولاً، جامعه اسلامی در پیمودن مسیر سعادت و کمال، هیچگونه وابستگی به کشورهای استعماری و بیگانگان نداشته باشد. ثانیا، دشمنان اسلام چشم طمع به سرزمینهای اسلامی نداشته باشد. ثالثا، مسلمانان با کمک به ملل محروم و مستضعف، بتوانند فرهنگ اسلام را در سراسر گیتی بگسترانند.
3. وظایف دولت در اقتصاد
برنامهریزی برای اشتغال کامل، از جمله وظایف دولت میباشد. دولت همانطور که وسیلهای برای ارائه خدمت به مردم و رساندن حق به صاحبان آن است، مسئول تحقق پیشرفت و اشتغال در جامعه نیز شمرده میشود و این کار را با فراهم کردن فرصتهای کار و تأمین معیشت افراد از طریق تأسیس مؤسسات عمومی و راهاندازی پروژههای صنعتی و کشاورزی انجام میدهد. وظیفه دیگر دولت، «تامین اجتماعی» عمومی میباشد. یکی از مسئولیتهایی که اسلام بر عهده تمام مسلمانان به ویژه دولت گذاشته است، تأمین نیازهای ضروری افرادی است که به علل گوناگون یا درآمدی ندارند و یا درآمدشان برای تأمین زندگی کافی نیست.
از جمله وظایف دیگر دولت، ایجاد توازن اقتصادی است. با توجه به پایبندی اسلام به مسئله برابری و برادری انسانها نابرابریهای فاحش در درآمد و ثروت با روح اسلام ناسازگار است. اختلاف شدید طبقاتی نه تنها حس برادری را میان مسلمانان تقویت نمیکند، بلکه مخرب آن به شمار میآید. پس دولت از طریق تأمین سطح زندگی انسانی برای همه اعضای جامعه از راه آموزش صحیح، فراهم ساختن زمینههای اشتغال مناسب و تحقق دستمزدهای عادلانه و توزیع مجدد درآمدها و ثروتها از طریق مالیاتهای شرعی و توزیع ثروتهای انباشته شده، تفاوتهای فاحش را از میان برمیدارد تا هر کسی به اندازه کمک و خدمتی که به اقتصاد جامعه میکند، پاداش یابد. از جمله وظایف دیگر دولت تثبیت ارزش واقعی پول و تصدی مستقیم برخی فعالیتهای اقتصادی میباشد.
4. منابع مالی در اختیار دولت اسلامی
در نظام اسلامی اموال فراوانی در مالکیت یا در اختیار دولت اسلامی است. از جمله این منابع، انفال و منابع طبیعی، زکات، خمس، مالیات، کفارات، تبرعات (اموالی که برخی مسلمانان ثروتمند داوطلبانه به جامعه و اسلام تقدیم میکنند مثل وقف)، اموالی که از طریق غیرمسلمانان در اختیار دولت قرار میگیرد (مثل خراج، جزیه و فیء) و استقراض و مشارکت میباشد که این منابع در دست دولت اسلامی است و توزیع و استفاده صحیح آن بر عهده دولت است. بعد دیگری که در این مورد باید مورد توجه قرار گیرد، اختیارات اقتصادی دولت میباشد که شامل الف) حق نظارت و کنترل، ب) حق قانونگذاری در منطقه مباحات مثل اجبار بر انجام فعالیت اقتصادی خاص و تعیین ضوابط کار و کارگری، اجبار بر فروش و اجاره، منع از تولید و واردات کالاهای خاص که کارشناسان ورود یا تولید آن را به ضرر جامعه تشخیص میدهند، قیمتگذاری کالا و خدمات (همچنان که امام علی علیهالسلام به مالک میفرماید: خرید و فروش باید به آسانی و بر مبنای عدالت صورت گیرد و قیمتها باید به گونهای باشد که هم به فروشنده و هم به خریدار اجحاف نشود) و ج) تشخیص موارد احکام ثانوی و موارد تزاحم آن میباشد.
یکی از مباحث مهم و اساسی در هر مکتب و نظام اجتماعی، تبیین نقش و جایگاه دولت در عرصه فعالیتهای اقتصادی است.
1. مبانی نظری دخالت دولت در اقتصاد از دیدگاه اسلام
اندیشمندان مسلمان معتقدند اسلام طرفدار اهداف و آرمانهایی است که اجرای آنها بدون دخالت دولت دشوار است. به همین جهت، مبانی متعددی را مطرح نمودند که از جمله این مبانی هدفگرایی و ارزشگرایی اسلام است. مطابق آموزههای اسلام، انسان در عین قدرت و اختیار، مکلف و مسئول است و موظف است که به سوی کمال و خوشبختی و سعادت حرکت کند. این شیوه زندگی (اختیار همراه با مسئولیت) به زندگی فردی اختصاص ندارد. از نظر اسلام، جوامع نیز در عین اختیار، مسئول اعمال و کردار خویشاند. بنابراین، زندگی فردی و اجتماعی در جامعه اسلامی در عین برخورداری از آزادی و اختیار، توأم با هدفگرایی و پایبندی به ارزشهای الاهی است. افزون بر این، مطالعات جامعهشناختی نشان میدهد که افراد جامعه متأثر از حاکمیت هستند،. پس لازمه طبیعی چنین دیدگاهی، حضور حکومت مقتدر در همه عرصههای زندگی از جمله فعالیتهای اقتصادی است. در واقع از نظر اسلام، حکومت و دولت ابزاری برای تحقق بخشیدن به اهداف مادی و معنوی و وسیلهای برای مهیا کردن بستری مناسب جهت رشد و تعالی انسانهاست. دیگر اینکه تحقق قوانین اسلام خصوصا در ابعاد اجتماعی آن نیازمند دولتی مقتدر است تا افزون بر کنترل و نظارت بر حسن جریان امور، خود، زمینهساز اجرای احکام اسلام باشد. چنانچه امام خمینی قدسسره فرمود: «حکومت فلسفه عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشر است». همچنین نارسایی در بازار جامعه اسلامی، دلیل دیگری بر نیاز دخالت دولت در اجتماع و اقتصاد عمومی میباشد. علاوه بر این نکات، شواهد تاریخی دخالت دولت در جامعه نیز مبین این نظریه میباشد. همچنانکه پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم از همان روزهای نخست تشکیل حکومت در مدینه، قوانینی در تنظیم روابط اقتصادی مسلمانان مقرر دانستند. تصریح برخی معاملات رایج مثل ربا، احتکار و غیره و تأیید برخی معاملات چون بیع، مضاربه و مشارکت و قرضالحسنه از جمله این قوانین بود.
2. اهداف دخالت دولت در اقتصاد از دیدگاه اسلام
از مطالعه آیات و روایات و دیگر منابع اسلامی میتوان به این نتیجه رسید که یکی از اهداف دولت در اقتصاد اسلامی، توسعه رفاه در جامعه میباشد. حضرت امیر علیهالسلام در نامهاش به مالک اشتر، گسترش رفاه و آبادانی را هدف اول حکومت اسلامی شمرده است و بیتوجهی به آن را عامل نابودی حکومت میداند. بنابراین، برای استقرار و استمرار دولت اسلامی لازم است عمران و آبادانی و گسترش رفاه مادی مردم یکی از اهداف مهم دولت باشد. هدف دیگر دولت، توسعه معنویات است. پس، انسان مطلوب از دیدگاه اسلام کسی نیست که به محیط اطراف خود هیچ حساسیتی نداشته باشد و فقط به منابع مادی و احیانا معنوی خود بیندیشد. بلکه انسان کامل کسی است که با زندگی خویش به جامعه شادابی بخشد و گاه با فداکاری و ایثار، محیط اطرافش را احیا کند. بنابراین، دولت اسلامی در جایگاه خلیفه الاهی نمیتواند در برابر تحولات اخلاقی جامعه و میزان تغییر آنها به انجام معروفها و دوری از منکرات بیتفاوت باشد. دین اسلام میکوشد که به رفتار مادی مردم رنگ معنوی بخشد. گاه از طریق خمس و زکات گاه از طریق قصد قربت و آداب، رفتارهای خشک مادی را به رفتارهای لطیف انسانی تبدیل میکند. هدف دیگر دولت بر پا کردن عدالت در جامعه میباشد. انسان در مسائل معیشتی و مادی تحت تأثیر شدید صفات و فردگرایی، زیادخواهی و صفات دیگر میباشد و این امر سبب میشود هر کسی که قدرت و امکانات بیشتری داشته باشد، بر دیگران سلطه خود را بگستراند، چه این سلطه سیاسی باشد یا اقتصادی یا فرهنگی و اجتماعی. به استثمار و استعمار کشیدن شدن اکثریت مردم در طول تاریخ توسط گروهی اقلیت که دارای قدرت اقتصادی و سیاسی بودهاند، گواه این مدعاست. بنابراین، دولت اسلامی با دخالت خود در اقتصاد و دادن تعریف صحیح از عدالت اقتصادی، در رفع فقر و تبعیض و ایجاد رفاه عمومی و توازن در ثروتها و درآمدها میکوشد. هدف دیگر دولت بالا بردن قدرت اقتصادی جامعه اسلامی میباشد. امام صادق علیهالسلام میفرماید: «سه چیز است که همه مردم به آن نیاز دارند: امنیت، عدالت و فراوانی». بنابراین، میتوان گفت رسیدن به امنیت و عدالت و فراوانی، جزء اهداف مطلوب و مورد توجه اقتصاد اسلامی است. برای اینکه اولاً، جامعه اسلامی در پیمودن مسیر سعادت و کمال، هیچگونه وابستگی به کشورهای استعماری و بیگانگان نداشته باشد. ثانیا، دشمنان اسلام چشم طمع به سرزمینهای اسلامی نداشته باشد. ثالثا، مسلمانان با کمک به ملل محروم و مستضعف، بتوانند فرهنگ اسلام را در سراسر گیتی بگسترانند.
3. وظایف دولت در اقتصاد
برنامهریزی برای اشتغال کامل، از جمله وظایف دولت میباشد. دولت همانطور که وسیلهای برای ارائه خدمت به مردم و رساندن حق به صاحبان آن است، مسئول تحقق پیشرفت و اشتغال در جامعه نیز شمرده میشود و این کار را با فراهم کردن فرصتهای کار و تأمین معیشت افراد از طریق تأسیس مؤسسات عمومی و راهاندازی پروژههای صنعتی و کشاورزی انجام میدهد. وظیفه دیگر دولت، «تامین اجتماعی» عمومی میباشد. یکی از مسئولیتهایی که اسلام بر عهده تمام مسلمانان به ویژه دولت گذاشته است، تأمین نیازهای ضروری افرادی است که به علل گوناگون یا درآمدی ندارند و یا درآمدشان برای تأمین زندگی کافی نیست.
از جمله وظایف دیگر دولت، ایجاد توازن اقتصادی است. با توجه به پایبندی اسلام به مسئله برابری و برادری انسانها نابرابریهای فاحش در درآمد و ثروت با روح اسلام ناسازگار است. اختلاف شدید طبقاتی نه تنها حس برادری را میان مسلمانان تقویت نمیکند، بلکه مخرب آن به شمار میآید. پس دولت از طریق تأمین سطح زندگی انسانی برای همه اعضای جامعه از راه آموزش صحیح، فراهم ساختن زمینههای اشتغال مناسب و تحقق دستمزدهای عادلانه و توزیع مجدد درآمدها و ثروتها از طریق مالیاتهای شرعی و توزیع ثروتهای انباشته شده، تفاوتهای فاحش را از میان برمیدارد تا هر کسی به اندازه کمک و خدمتی که به اقتصاد جامعه میکند، پاداش یابد. از جمله وظایف دیگر دولت تثبیت ارزش واقعی پول و تصدی مستقیم برخی فعالیتهای اقتصادی میباشد.
4. منابع مالی در اختیار دولت اسلامی
در نظام اسلامی اموال فراوانی در مالکیت یا در اختیار دولت اسلامی است. از جمله این منابع، انفال و منابع طبیعی، زکات، خمس، مالیات، کفارات، تبرعات (اموالی که برخی مسلمانان ثروتمند داوطلبانه به جامعه و اسلام تقدیم میکنند مثل وقف)، اموالی که از طریق غیرمسلمانان در اختیار دولت قرار میگیرد (مثل خراج، جزیه و فیء) و استقراض و مشارکت میباشد که این منابع در دست دولت اسلامی است و توزیع و استفاده صحیح آن بر عهده دولت است. بعد دیگری که در این مورد باید مورد توجه قرار گیرد، اختیارات اقتصادی دولت میباشد که شامل الف) حق نظارت و کنترل، ب) حق قانونگذاری در منطقه مباحات مثل اجبار بر انجام فعالیت اقتصادی خاص و تعیین ضوابط کار و کارگری، اجبار بر فروش و اجاره، منع از تولید و واردات کالاهای خاص که کارشناسان ورود یا تولید آن را به ضرر جامعه تشخیص میدهند، قیمتگذاری کالا و خدمات (همچنان که امام علی علیهالسلام به مالک میفرماید: خرید و فروش باید به آسانی و بر مبنای عدالت صورت گیرد و قیمتها باید به گونهای باشد که هم به فروشنده و هم به خریدار اجحاف نشود) و ج) تشخیص موارد احکام ثانوی و موارد تزاحم آن میباشد.