مأمور به تکلیف یا نتیجه؟
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
یادنامه شرق، ش 491، 12/3/84
در این نوشتار نویسنده به یکی از جملات حضرت امام قدسسره که فرمود «همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفهایم نه مأمور به نتیجه» اشاره میکند و از سه دیدگاه و عرصه مختلف به آن میپردازد.
1. فقه: در اعمال تعبدی مثل نماز و روزه و حج چون نتیجه اعمال بر ما پوشیده است، لذا فقط مأموریم که آنها را تعبدا و به قصد قربت انجام دهیم. هرچند برخی خواستهاند که فلسفه اینگونه اعمال را در این دنیا بیابند، اما آنها وافی به مقصود نیستند. البته بعضی عبادات را باید با توجه به نتیجه آن انجام داد، مانند نهی از منکری که باعث تجری منهی منه شود، در اینجا تکلیف از ناهی ساقط میشود. حتی در قصاص و دیات وارث چنین است، مثلاً قطع ید سارق اگر منتج به کاهش سرقت در جامعه نشود، برخی معتقدند، بهتر است راه شرع را کنار نهیم و بنابر مصلحت عمومی راه مؤثر عرفی را در پیش بگیریم.
2. عرفان: در عرفان که سالک معمولاً خود را در اختیار مرشد قرار میدهد. گویی سالک ظرفیت درک نتیجه تکالیف و ریاضات و مراحل و منازل طریقت را ندارد. گرچه بعد از طی مراحلی از کمال، نتیجه زحمات خود را خواهد دید. اما برخی همچون حضرت موسی علیهالسلام که به همراه خضر بود در مراحلی طاقت نیاورد و میگفت من مأمور به نتیجه هستم، نه مأمور به تکلیف و حاضر نشد در قتل نوجوانی که بعدها مشکلساز میشود شرکت کند و با...
3. سیاست: ممکن است برخیها بگویند که این جمله امام در تقابل با جمله معروف ماکیاولی است که گفته است «هدف وسیله را توجیه میکند». اما با دقت در گفتار ماکیاولی درمییابیم که او توصیه نمیکند که از وسیله دست بردار و یکسره به سراغ هدف برو. بلکه سفارش میکند که از هر نوع وسیلهای که تو را زودتر به مقصود میرساند استفاده کن. راه شرافتمندانه برای رسیدن به هدف، قطعا هم محتاج به هدفگذاری و تبیین نتیجه است و هم ابزار مناسب و شریف برای نیل به مقصود. بنابراین کسی که بگوید امام حسین او مأمور به وظیفه و تکلیف بوده نه نتیجه به او جفا کرده است؛ چرا که خود ایشان فرمودهاند که من برای احیای سنن متروکه و مندرس جدم قیام کردم. پس با مراجعه به فرمایشات امام قدسسره به نظر میرسد که این جمله معروف ایشان در مقام تشجیع و خطابه در زمان جنگ، برای تقویت روحیه رزمندگان است.
حاصل آنکه غرابت کلام امام را میتوان به این نحو تبیین کرد که یا ایشان در مقام فقیهی عالیقدر به احکام فردی ـ عبادی که ناظر به تنظیم رابطه انسان و خداست نظر داشته است، یا به عنوان عارفی و اصل، سالکین مراحل اولیه سلوک را موعظه کرده است و یا از موضع خطابی برای تشجیع رزمندگان سخن گفته است.
در این نوشتار نویسنده به یکی از جملات حضرت امام قدسسره که فرمود «همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفهایم نه مأمور به نتیجه» اشاره میکند و از سه دیدگاه و عرصه مختلف به آن میپردازد.
1. فقه: در اعمال تعبدی مثل نماز و روزه و حج چون نتیجه اعمال بر ما پوشیده است، لذا فقط مأموریم که آنها را تعبدا و به قصد قربت انجام دهیم. هرچند برخی خواستهاند که فلسفه اینگونه اعمال را در این دنیا بیابند، اما آنها وافی به مقصود نیستند. البته بعضی عبادات را باید با توجه به نتیجه آن انجام داد، مانند نهی از منکری که باعث تجری منهی منه شود، در اینجا تکلیف از ناهی ساقط میشود. حتی در قصاص و دیات وارث چنین است، مثلاً قطع ید سارق اگر منتج به کاهش سرقت در جامعه نشود، برخی معتقدند، بهتر است راه شرع را کنار نهیم و بنابر مصلحت عمومی راه مؤثر عرفی را در پیش بگیریم.
2. عرفان: در عرفان که سالک معمولاً خود را در اختیار مرشد قرار میدهد. گویی سالک ظرفیت درک نتیجه تکالیف و ریاضات و مراحل و منازل طریقت را ندارد. گرچه بعد از طی مراحلی از کمال، نتیجه زحمات خود را خواهد دید. اما برخی همچون حضرت موسی علیهالسلام که به همراه خضر بود در مراحلی طاقت نیاورد و میگفت من مأمور به نتیجه هستم، نه مأمور به تکلیف و حاضر نشد در قتل نوجوانی که بعدها مشکلساز میشود شرکت کند و با...
3. سیاست: ممکن است برخیها بگویند که این جمله امام در تقابل با جمله معروف ماکیاولی است که گفته است «هدف وسیله را توجیه میکند». اما با دقت در گفتار ماکیاولی درمییابیم که او توصیه نمیکند که از وسیله دست بردار و یکسره به سراغ هدف برو. بلکه سفارش میکند که از هر نوع وسیلهای که تو را زودتر به مقصود میرساند استفاده کن. راه شرافتمندانه برای رسیدن به هدف، قطعا هم محتاج به هدفگذاری و تبیین نتیجه است و هم ابزار مناسب و شریف برای نیل به مقصود. بنابراین کسی که بگوید امام حسین او مأمور به وظیفه و تکلیف بوده نه نتیجه به او جفا کرده است؛ چرا که خود ایشان فرمودهاند که من برای احیای سنن متروکه و مندرس جدم قیام کردم. پس با مراجعه به فرمایشات امام قدسسره به نظر میرسد که این جمله معروف ایشان در مقام تشجیع و خطابه در زمان جنگ، برای تقویت روحیه رزمندگان است.
حاصل آنکه غرابت کلام امام را میتوان به این نحو تبیین کرد که یا ایشان در مقام فقیهی عالیقدر به احکام فردی ـ عبادی که ناظر به تنظیم رابطه انسان و خداست نظر داشته است، یا به عنوان عارفی و اصل، سالکین مراحل اولیه سلوک را موعظه کرده است و یا از موضع خطابی برای تشجیع رزمندگان سخن گفته است.