روشن فکری دینی، ضرورت مجدد
آرشیو
چکیده
متن
سیاست روز، ش 1158، 4/3/84
این نوشتار که متن سخنرانیهای رحیمپور ازغدی است، تلاش میکند با نگاهی انتقادی، جریانات روشنفکری ایران را مورد بررسی قرار دهد. انگیزه این نقد، پرداختن به بحث تفکر زندگی دینی است. با این توجیه که امروزه روشنفکران ایرانی تلاش میکنند معنویت و به تبع آن دین را از عقلانیت جدا سازند. پس عناصر عقلانی دین را کنار مینهند و به رکن معنوی آن میپردازند. نویسنده این نوع روشنفکری را پدیدهای سیاسی میداند که محصول لیبرال سرمایهداری غرب است. به همین دلیل، در حوزه ایمان دینی، افراد را به جای عقلانیت، به تجربه شخصی و احساس غیرمعرفتی دعوت میکند. درحالیکه جریان روشنفکری دینی ایران در دهههای پیشین آزادیخواه، عدالتطلب و ضد استعمار بود.
امروز که مسلمانان در سراسر جهان اسلام بیدار شدهاند و نهضتی عقلگرا و عدالتخواه ترتیب دادهاند، روشنفکری ایرانی از این جریان ناخشنود است و از جریان مردم نیز عقب مانده است. سوء استفادههای معدودی که از مفاهیم دینی میشود، نباید و نمیتواند عامل این چرخش روشنفکری باشد. این جریان به دلیل ناآشنایی با مفاهیم دینی، گرفتار برخورد گزینشی با دین و حتی مقابله با دین شده است. نتیجه فکر آنها جدایی دین از عرصه اجتماع و زندگی است و گاهی نیز این نظریات را به عنوان حفظ تقدس دین مطرح میکنند. درحالیکه حرکت انبیا کاملاً در مقابل این اندیشه قرار دارد.
تفکیک بین دین و عرصه اجتماع همانند تفکیک بین جنبههای مختلف شخصیت انسان است که منجر به عدم امکان تربیت فرد میشود. این نوشته ضمن آنکه روشنفکر و روشنفکری را لازم و مهم میداند، از تبدیل شدن آن به یک طبقه انتقاد میکند و چنین طبقهای را روشنفکر پیرامونی میخواند که عملاً در خدمت ارزشهای مدرنیته قرار دارد. یکی از صفات این جریان، ترجمه و تکرار اندیشههای غربی است و به همین دلیل تغییرات آنها از مارکسیسم به سوی لیبرالیسم و سرمایهداری است.
نویسنده با برشمردن رئوس شعارهای روشنفکر امروزی، انتقاداتی به نظریه قرائتهای گوناگون از دین وارد میسازد و تأکید میکند که بخشهایی از معارف دینی به هیچوجه قابل تفاسیر مختلف نیستند.
این نوشتار که متن سخنرانیهای رحیمپور ازغدی است، تلاش میکند با نگاهی انتقادی، جریانات روشنفکری ایران را مورد بررسی قرار دهد. انگیزه این نقد، پرداختن به بحث تفکر زندگی دینی است. با این توجیه که امروزه روشنفکران ایرانی تلاش میکنند معنویت و به تبع آن دین را از عقلانیت جدا سازند. پس عناصر عقلانی دین را کنار مینهند و به رکن معنوی آن میپردازند. نویسنده این نوع روشنفکری را پدیدهای سیاسی میداند که محصول لیبرال سرمایهداری غرب است. به همین دلیل، در حوزه ایمان دینی، افراد را به جای عقلانیت، به تجربه شخصی و احساس غیرمعرفتی دعوت میکند. درحالیکه جریان روشنفکری دینی ایران در دهههای پیشین آزادیخواه، عدالتطلب و ضد استعمار بود.
امروز که مسلمانان در سراسر جهان اسلام بیدار شدهاند و نهضتی عقلگرا و عدالتخواه ترتیب دادهاند، روشنفکری ایرانی از این جریان ناخشنود است و از جریان مردم نیز عقب مانده است. سوء استفادههای معدودی که از مفاهیم دینی میشود، نباید و نمیتواند عامل این چرخش روشنفکری باشد. این جریان به دلیل ناآشنایی با مفاهیم دینی، گرفتار برخورد گزینشی با دین و حتی مقابله با دین شده است. نتیجه فکر آنها جدایی دین از عرصه اجتماع و زندگی است و گاهی نیز این نظریات را به عنوان حفظ تقدس دین مطرح میکنند. درحالیکه حرکت انبیا کاملاً در مقابل این اندیشه قرار دارد.
تفکیک بین دین و عرصه اجتماع همانند تفکیک بین جنبههای مختلف شخصیت انسان است که منجر به عدم امکان تربیت فرد میشود. این نوشته ضمن آنکه روشنفکر و روشنفکری را لازم و مهم میداند، از تبدیل شدن آن به یک طبقه انتقاد میکند و چنین طبقهای را روشنفکر پیرامونی میخواند که عملاً در خدمت ارزشهای مدرنیته قرار دارد. یکی از صفات این جریان، ترجمه و تکرار اندیشههای غربی است و به همین دلیل تغییرات آنها از مارکسیسم به سوی لیبرالیسم و سرمایهداری است.
نویسنده با برشمردن رئوس شعارهای روشنفکر امروزی، انتقاداتی به نظریه قرائتهای گوناگون از دین وارد میسازد و تأکید میکند که بخشهایی از معارف دینی به هیچوجه قابل تفاسیر مختلف نیستند.