دموکراسی در اندیشه سیاسی امام خمینی قدس سره (1) و (2) و (3)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
اطلاعات، ش 23353، 23354 و 23355، 9، 10 و 11/3/84
امام خمینی قدسسره در آستانه پیروزی در مجمع اندیشمندان، سخن از دموکراسی به میان آوردند و در طول دوران رهبری دینی خود، بر این امر و تحقق فرآیند آن تأکید داشتند و بزرگترین مقامات و حتی تعیین نوع نظام را به دست مردم سپردند و این در حالی است که دموکراسی در غرب، با ایستادگی در مقابل کلیسا و دور شدن از دین، شروع به رشد کرده است. این مقاله، با این فرضیه که واژه دموکراسی در اندیشه امام وجود دارد، به بررسی این امر از دیدگاه سیاسی میپردازد که اثبات این فرضیه، به وجود رابطه بین مردمسالاری و دین کمک و تثبیت میکند.
تاریخچه دموکراسی و تعاریف آن: واژه دموکراسی ترکیبی از دو واژه: 1. توده مردم (Demos) و 2. قانون اقتدار (Keratos) میباشد، که اولین بار در آتن به وسیله کلسین به کار رفته و وی بعد از خاتمه دادن به حکومت میپارک و برادرش، حکومت را به دست روستاییان و فقرا داد که آن همه در وضع قانون و عهدهدار شدن وظایف دخیل بودند و در این دوران، دموکراسی در نزد اندیشمندان مقبول واقع نشد؛ مثلاً سقراط آن را، به مثابه شکل فاسد حکومت استبداد مردم یاد میکند که به رقم مقبولیت از فضیلت دور است و افلاطون آن را، مبتنی بر هوا و هوس میداند، لذا متفکران قرنها آن را غوغاسالاری مینامیدند. برای دموکراسی دو خاستگاه وجود دارد. انقلاب فرانسه با شعار آزادی، برابری و برادری و انقلاب ایالات متحده آمریکا. روسو در مورد دموکراسی میگوید: دموکراسی، تودهای از اراده عمومی کاملاً متجلی میشود و اطاعت از اراده عمومی، به معنای اطاعت از اراده خداست که این اراده قابل توکیل نیست و مظهر منافع عمومی است. نمادهای دموکراسی نوین، همچون رأیگیری عمومی چیزی است که برای اولین بار، بعد از جنگ جهانی دوم ظهور کرد. امروزه مردمسالاری، متضمن پیدایش شکلی از سازمان سیاسی است که هدف اصلی آن، سعادت مردم میباشد که در آن مشارکت افرادی که دارای بلوغ فکری و توانایی نقد و اندیشه هستند، یک ضرورت حیاتی میباشد و اینان، منبع مشروعیت حکومت را ایجاد میکنند. به جهت مبتنی بودن بر نمایندگان غیرمستقیم نامیده میشوند. امروزه مشخصه اصلی دموکراسی اعلان تابعیت اقلیت از اکثریت، به رسمیت شناختن آزادیها و حقوق برابر افراد میباشد.
اصول و عناصر دموکراسی: بر اساس تعاریفی که به تدریج، به شکل تکامل یافته از دموکراسی ارائه شده، عناصر دموکراسی نهادینه شد. بهطور خلاصه، در نظام دموکراتیک در چهار مورد جمع میشود. 1) برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه؛ 2) وجود دولت شفاف و پاسخگو؛ 3) رعایت حقوق مدنی و سیاسی؛ 4) وجود جامعه مدنی، (که عبارت است از جامعهای که تشکلهای گوناگونی را برای حفظ دموکراسی در خود دارد که بدون اتکا به دولت اداره میشوند تا قدرت دولت را محدود کنند)، که اینان دیگر عناوین جزئی و کلی را در برمیگیرند و با پیدا کردن اینها در اندیشه سیاسی امام، میتوان رابطه مردمسالاری و دین را اثبات نمود.
انوع دموکراسی: اجبار در وهله اول در دموکراسی راه ندارد، لذا نمیتوان یک قسم را بر مردم تحمیل نمود. نوع تقسیمبندی دموکراسی و عدم وجود تفسیر واحد دلالت میکند که برای افزوده شدن انواع دموکراسی درآینده، منع منطقی وجود ندارد. اینکه سیستمهای مختلف حکومتی از سوسیال و خلقی تا لیبرال، مدعی دموکراسی هستند، بیانگر این است که سرشت دموکراسی سیاسی، چه به عنوان یک منش یا روش پتانسیل بالایی برای سازگاری با جمهوری، پادشاهی کاپیتالیسم، سوسیالیسم، نظامهای چند حزبی و تکحزبی و بدون حزب ـ عقاید مذهبی و غیرمذهبی دارد.
جایگاه دموکراسی و اندیشه سیاسی امام: مراد از اندیشه سیاسی، (افکار ـ نظریه و ارزشهای محرک خط مشی و رفتار سیاسی است) و بنابرتعریف عمید زنجانی، (اندیشه سیاسی امام عبارت است از: مجموعه مفاهیم سیاسی نظاممندی که حکومت و دولت جمهوری اسلامی، تعریف عملی از آن میباشد). در مورد کاربرد واژه دموکراسی در اندیشه امام قدسسره ، برخی قائلند بهطور جدی به کار برده و برخی هم یک فضای محدود در حد تعیین سرنوشت ملت به دست خودشان از آن تصور کردند. به نظر نگارنده، امام هم از دموکراسی دارای یک برداشت مثبت است، در عین به رسمیت شناختن آن و جوامع غربی را به دلیل عوام فریبی متهم کرده است. در این راستا میفرمایند: (نوع اکمل و واقعی دموکراسی در اسلام است) که این سخن، تأیید این مدعا است که ایشان هفتاد مرتبه از واژه دموکراسی استفاده کردند که 64 مورد آن در سالهای 57 و 58 بوده است. در جمع دانشجویان فرانسوی میگویند: «ما میخواهیم اسلام را لااقل حکومتی را بر یک نحوی که شباهت داشته باشد با اسلام، اجرا کنیم، تا شما معنای دموکراسی را آن طوری که هست بفهمید و بشر بداند که دموکراسی که در اسلام هست، با این دموکراسی معروف اصطلاحی که دولتها و رؤسای جمهوری و سلاطین ادعا میکنند بسیار فرق دارد. (صحیفه جلد 4/418) که این سخن دو نکته را میفهماند. 1) وجود دموکراسی در اسلام؛ 2) دیدن یک دموکراسی برتر در اسلام که علاوه بر ساختارهای دموکراتیک، صلاح، خیر و فضیلت انسان را شامل میشود. علت اینکه برخی امام را مخالف دموکراسی دانستهاند، حذف قید دموکراتیک از عبارت جمهوری اسلامی است که ایشان علت کار خود را در جواب سؤال حامد الگار، توهین دانستن به اسلام میدانند؛ چنانچه قید عدالت به اسلام این وضعیت را دارد. (صحیفه ج 11/459)
مفهوم کاربرد دموکراسی: برخی کاربرد این واژه را در اندیشه امام، در حد دخالت مردم در سرنوشت خویش دانستهاند که این تفکر در سخنان امام، رد شده و امام نه تنها تمام جوانب دموکراسی را لحاظ کرده، بلکه امری فراتر از اینان را هم تصور نموده که این مزیت اندیشه ایشان میباشد که مراد از آن انسانسازی است. چنانکه ارسطو میگوید: «هدف جامعه سیاسی به زیستن است، نه زیستن؛ زیرا که اگر بر مدار فضیلت نباشد، قانون اساسی مورد مقبول چیزی یک اتحادیه سیاه نیست. بهطور خلاصه، امام، برداشت مثبتی از دموکراسی داشته و به رغم اینکه (واژه) را به همان گسترده و وسعت امروزی آن پذیرفته بود، در عین حال بر این باور بوده که دموکراسی واقعی، دارای کاستی است که اسلام مکمل آن را داراست. مهمترین عناصر دموکراسی را میتوان در آثار امام خمینی قدسسره پیدا کرد.
1) آزادی؛ آزادی که مهمترین هدف بشر در طول تاریخ بوده و اقسام آن در آثار امام قابل رؤیت است. الف) آزادی (صحیفه ج 10 ـ 286، 287) (ج 13 ـ 510) (ج 50 ـ 378). ب) آزادی با اولویت آزادی اندیشه و بیان عقیده (ج 5 ـ 243) و همچنین در اصل 23 قانون اساسی. ج) آزادی مذهب و مدارای مذهبی که یکی از مبانی دموکراسی میباشد و در جوامع بینالمللی، به عنوان هواداری از حقوق اقلیتها مطرح است. در اندیشه امام لحاظ شده که نه تنها به حقوق ناهنجاری بشری اشاره دارد، بلکه به کرامت انسانی هم ارج مینهاد که میتوان این را در (صحیفه ج 60 ـ 434) (صحیفه ج 40 ـ 58) که در اصل (چهار) قانون اساسی وارد شده، که برگرفته از آیه لااکراه فی الدین میباشد. د) آزادی قلم امام با توجه به گوناگونی نشریات در این ارتباط در جاهای مختلف بدان اشاره کرده (صحیفه ج 4 ـ 266) (ج 60 ـ 262) (ج 14 ـ 401) ه) آزادی گروهها و احزاب امام با اینکه شاهد تنوع احزابی که بر اساس قانون اساسی عمل کنند، نبوده و صرفا شاهد احزابی بوده که با اتکا به خارج فعالیت میکردند، فعالیت احزاب را آزادنه و صرفا مشروط بر عدم توطئه و اقدام مسلحانه دانسته. (صحیفه ج 3 ـ 140) اینکه ایشان اجازه جدایی مجمع روحانیون مبارز را از روحانیت داده، شاهدی بر موافقت ایشان با تکثر احزاب است.
2) برابر سیاسی؛ این یک اصل سیاسی ـ حقوقی است که در برخی فرهنگها، اصل دوم دموکراسی تلقی میشود که باید بر اساس آن در همه امور اجتماعی، رفتار یکسانی با همه شهروندان داشت. بیتهام میگوید: امروزه به جهت نوع دموکراسی غیرمستقیم، قائل به یک برابر نسبی هستیم که آن هم در خیلی از دموکراسیها رعایت نمیشود. در جمهوری اسلامی، این اصل نسبت به دیگر نوعهای دموکراسی غرب بیشتر دیده میشود که برگرفته از اصل مذهبی مساوات میباشد که اصل 19 قانون اساسی در این ارتباط میباشد.
3) انتخابات؛ معمولاً در کشورهایی که تفکیک قوا اعمال میشود، نمایندگان با رأیگیری مدنی برای مدت کوتاهی انتخاب میشوند. این شیوه در عین معیوب بودن، به لحاظ تحت تأثیر قرار گرفتن اقلیت میباشد؛ در عین حال تنها راه میباشد و وسیلهای برای پاسخگویی مسئولان و تصمیمگیری مردم است و برگزاری آن، نمایانگر این است که قدرت سیاسی همراه از مردم نشأت میگیرد. جمهوری اسلامی از معدود کشورهایی است که به رغم اتکا بر انقلاب مردمی، در عین حال بیشترین تکیه بر آراء عمومی دارد. سخنان امام در این موضوع را میتوان در صحیفه (ج 4 ـ 334، ج 11 ـ 34 و 35، ج 9 ـ 34 و ج 10 ـ 322) و اصل 6 قانون اساسی یافت.
4) قانونگرایی؛ قانون اساسی، بهترین جا برای ثبت و ضبط عناصر دموکراتیک یک نظام است که از جایگاه خاصی برخوردار است. اندیشه امام از حرمت و قداست خاصی برخوردار است، تا جایی که تقوا را رعایت قانون میشمارد که این مطلب را در صحیفه (ج 14 ـ 221 و ج 14 ـ 415) با اینکه بسیاری از مصلحتاندیشان خواستند، ایشان را فراتر از قانون بخوانند، ولی ایشان قبول نکردند که این بهترین محل برای فراقانونی شدن بود. از منظر ایشان، تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام که به ظاهر یک امر فراقانونی است، به جهت تأمین منافع مردم میباشد (صحیفه ج 21 ـ 203)
5) مشارکت سیاسی؛ خواستگاه این عنصر، غرب میباشد که قدمتی به قدمت دموکراسی دارد و ضرورت آن نشأت گرفته از عدم آگاهی مردم از چند و چون تصمیمات مسئولین است، لذا این وسیله، تضمین حقوق و آزادیهای آن است که امام، این امر را به منزله پشتوانه نظام تلقی کرده است. (صحیفه ج 4 ـ 28 و ج 5 ـ 513)
بهطور خلاصه، میتوان نتیجه گرفت که در رویکرد نظری و سیره عملی امام واژه دموکراسی، به عنوان یک امر مثبت تلقی شده که در کنار عناصر مشهور آن قائل به این است که فاقد برخی عناصر، همچون انسانسازی است که این امر در دموکراسی اسلامی میباشد. برابری سیاسی در اندیشه امام، فراتر از دموکراسی غرب است، زیرا که بر مساوات، ایثار، اخوت و شهادت استوار و متکی است. از آنجایی که نظام جمهوری اسلامی تکیه وافری بر آرای عمومی مردم دارد، برخی آن را دموکراسی پوپولیستی یا عامهگرا نامیدهاند.
امام خمینی قدسسره در آستانه پیروزی در مجمع اندیشمندان، سخن از دموکراسی به میان آوردند و در طول دوران رهبری دینی خود، بر این امر و تحقق فرآیند آن تأکید داشتند و بزرگترین مقامات و حتی تعیین نوع نظام را به دست مردم سپردند و این در حالی است که دموکراسی در غرب، با ایستادگی در مقابل کلیسا و دور شدن از دین، شروع به رشد کرده است. این مقاله، با این فرضیه که واژه دموکراسی در اندیشه امام وجود دارد، به بررسی این امر از دیدگاه سیاسی میپردازد که اثبات این فرضیه، به وجود رابطه بین مردمسالاری و دین کمک و تثبیت میکند.
تاریخچه دموکراسی و تعاریف آن: واژه دموکراسی ترکیبی از دو واژه: 1. توده مردم (Demos) و 2. قانون اقتدار (Keratos) میباشد، که اولین بار در آتن به وسیله کلسین به کار رفته و وی بعد از خاتمه دادن به حکومت میپارک و برادرش، حکومت را به دست روستاییان و فقرا داد که آن همه در وضع قانون و عهدهدار شدن وظایف دخیل بودند و در این دوران، دموکراسی در نزد اندیشمندان مقبول واقع نشد؛ مثلاً سقراط آن را، به مثابه شکل فاسد حکومت استبداد مردم یاد میکند که به رقم مقبولیت از فضیلت دور است و افلاطون آن را، مبتنی بر هوا و هوس میداند، لذا متفکران قرنها آن را غوغاسالاری مینامیدند. برای دموکراسی دو خاستگاه وجود دارد. انقلاب فرانسه با شعار آزادی، برابری و برادری و انقلاب ایالات متحده آمریکا. روسو در مورد دموکراسی میگوید: دموکراسی، تودهای از اراده عمومی کاملاً متجلی میشود و اطاعت از اراده عمومی، به معنای اطاعت از اراده خداست که این اراده قابل توکیل نیست و مظهر منافع عمومی است. نمادهای دموکراسی نوین، همچون رأیگیری عمومی چیزی است که برای اولین بار، بعد از جنگ جهانی دوم ظهور کرد. امروزه مردمسالاری، متضمن پیدایش شکلی از سازمان سیاسی است که هدف اصلی آن، سعادت مردم میباشد که در آن مشارکت افرادی که دارای بلوغ فکری و توانایی نقد و اندیشه هستند، یک ضرورت حیاتی میباشد و اینان، منبع مشروعیت حکومت را ایجاد میکنند. به جهت مبتنی بودن بر نمایندگان غیرمستقیم نامیده میشوند. امروزه مشخصه اصلی دموکراسی اعلان تابعیت اقلیت از اکثریت، به رسمیت شناختن آزادیها و حقوق برابر افراد میباشد.
اصول و عناصر دموکراسی: بر اساس تعاریفی که به تدریج، به شکل تکامل یافته از دموکراسی ارائه شده، عناصر دموکراسی نهادینه شد. بهطور خلاصه، در نظام دموکراتیک در چهار مورد جمع میشود. 1) برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه؛ 2) وجود دولت شفاف و پاسخگو؛ 3) رعایت حقوق مدنی و سیاسی؛ 4) وجود جامعه مدنی، (که عبارت است از جامعهای که تشکلهای گوناگونی را برای حفظ دموکراسی در خود دارد که بدون اتکا به دولت اداره میشوند تا قدرت دولت را محدود کنند)، که اینان دیگر عناوین جزئی و کلی را در برمیگیرند و با پیدا کردن اینها در اندیشه سیاسی امام، میتوان رابطه مردمسالاری و دین را اثبات نمود.
انوع دموکراسی: اجبار در وهله اول در دموکراسی راه ندارد، لذا نمیتوان یک قسم را بر مردم تحمیل نمود. نوع تقسیمبندی دموکراسی و عدم وجود تفسیر واحد دلالت میکند که برای افزوده شدن انواع دموکراسی درآینده، منع منطقی وجود ندارد. اینکه سیستمهای مختلف حکومتی از سوسیال و خلقی تا لیبرال، مدعی دموکراسی هستند، بیانگر این است که سرشت دموکراسی سیاسی، چه به عنوان یک منش یا روش پتانسیل بالایی برای سازگاری با جمهوری، پادشاهی کاپیتالیسم، سوسیالیسم، نظامهای چند حزبی و تکحزبی و بدون حزب ـ عقاید مذهبی و غیرمذهبی دارد.
جایگاه دموکراسی و اندیشه سیاسی امام: مراد از اندیشه سیاسی، (افکار ـ نظریه و ارزشهای محرک خط مشی و رفتار سیاسی است) و بنابرتعریف عمید زنجانی، (اندیشه سیاسی امام عبارت است از: مجموعه مفاهیم سیاسی نظاممندی که حکومت و دولت جمهوری اسلامی، تعریف عملی از آن میباشد). در مورد کاربرد واژه دموکراسی در اندیشه امام قدسسره ، برخی قائلند بهطور جدی به کار برده و برخی هم یک فضای محدود در حد تعیین سرنوشت ملت به دست خودشان از آن تصور کردند. به نظر نگارنده، امام هم از دموکراسی دارای یک برداشت مثبت است، در عین به رسمیت شناختن آن و جوامع غربی را به دلیل عوام فریبی متهم کرده است. در این راستا میفرمایند: (نوع اکمل و واقعی دموکراسی در اسلام است) که این سخن، تأیید این مدعا است که ایشان هفتاد مرتبه از واژه دموکراسی استفاده کردند که 64 مورد آن در سالهای 57 و 58 بوده است. در جمع دانشجویان فرانسوی میگویند: «ما میخواهیم اسلام را لااقل حکومتی را بر یک نحوی که شباهت داشته باشد با اسلام، اجرا کنیم، تا شما معنای دموکراسی را آن طوری که هست بفهمید و بشر بداند که دموکراسی که در اسلام هست، با این دموکراسی معروف اصطلاحی که دولتها و رؤسای جمهوری و سلاطین ادعا میکنند بسیار فرق دارد. (صحیفه جلد 4/418) که این سخن دو نکته را میفهماند. 1) وجود دموکراسی در اسلام؛ 2) دیدن یک دموکراسی برتر در اسلام که علاوه بر ساختارهای دموکراتیک، صلاح، خیر و فضیلت انسان را شامل میشود. علت اینکه برخی امام را مخالف دموکراسی دانستهاند، حذف قید دموکراتیک از عبارت جمهوری اسلامی است که ایشان علت کار خود را در جواب سؤال حامد الگار، توهین دانستن به اسلام میدانند؛ چنانچه قید عدالت به اسلام این وضعیت را دارد. (صحیفه ج 11/459)
مفهوم کاربرد دموکراسی: برخی کاربرد این واژه را در اندیشه امام، در حد دخالت مردم در سرنوشت خویش دانستهاند که این تفکر در سخنان امام، رد شده و امام نه تنها تمام جوانب دموکراسی را لحاظ کرده، بلکه امری فراتر از اینان را هم تصور نموده که این مزیت اندیشه ایشان میباشد که مراد از آن انسانسازی است. چنانکه ارسطو میگوید: «هدف جامعه سیاسی به زیستن است، نه زیستن؛ زیرا که اگر بر مدار فضیلت نباشد، قانون اساسی مورد مقبول چیزی یک اتحادیه سیاه نیست. بهطور خلاصه، امام، برداشت مثبتی از دموکراسی داشته و به رغم اینکه (واژه) را به همان گسترده و وسعت امروزی آن پذیرفته بود، در عین حال بر این باور بوده که دموکراسی واقعی، دارای کاستی است که اسلام مکمل آن را داراست. مهمترین عناصر دموکراسی را میتوان در آثار امام خمینی قدسسره پیدا کرد.
1) آزادی؛ آزادی که مهمترین هدف بشر در طول تاریخ بوده و اقسام آن در آثار امام قابل رؤیت است. الف) آزادی (صحیفه ج 10 ـ 286، 287) (ج 13 ـ 510) (ج 50 ـ 378). ب) آزادی با اولویت آزادی اندیشه و بیان عقیده (ج 5 ـ 243) و همچنین در اصل 23 قانون اساسی. ج) آزادی مذهب و مدارای مذهبی که یکی از مبانی دموکراسی میباشد و در جوامع بینالمللی، به عنوان هواداری از حقوق اقلیتها مطرح است. در اندیشه امام لحاظ شده که نه تنها به حقوق ناهنجاری بشری اشاره دارد، بلکه به کرامت انسانی هم ارج مینهاد که میتوان این را در (صحیفه ج 60 ـ 434) (صحیفه ج 40 ـ 58) که در اصل (چهار) قانون اساسی وارد شده، که برگرفته از آیه لااکراه فی الدین میباشد. د) آزادی قلم امام با توجه به گوناگونی نشریات در این ارتباط در جاهای مختلف بدان اشاره کرده (صحیفه ج 4 ـ 266) (ج 60 ـ 262) (ج 14 ـ 401) ه) آزادی گروهها و احزاب امام با اینکه شاهد تنوع احزابی که بر اساس قانون اساسی عمل کنند، نبوده و صرفا شاهد احزابی بوده که با اتکا به خارج فعالیت میکردند، فعالیت احزاب را آزادنه و صرفا مشروط بر عدم توطئه و اقدام مسلحانه دانسته. (صحیفه ج 3 ـ 140) اینکه ایشان اجازه جدایی مجمع روحانیون مبارز را از روحانیت داده، شاهدی بر موافقت ایشان با تکثر احزاب است.
2) برابر سیاسی؛ این یک اصل سیاسی ـ حقوقی است که در برخی فرهنگها، اصل دوم دموکراسی تلقی میشود که باید بر اساس آن در همه امور اجتماعی، رفتار یکسانی با همه شهروندان داشت. بیتهام میگوید: امروزه به جهت نوع دموکراسی غیرمستقیم، قائل به یک برابر نسبی هستیم که آن هم در خیلی از دموکراسیها رعایت نمیشود. در جمهوری اسلامی، این اصل نسبت به دیگر نوعهای دموکراسی غرب بیشتر دیده میشود که برگرفته از اصل مذهبی مساوات میباشد که اصل 19 قانون اساسی در این ارتباط میباشد.
3) انتخابات؛ معمولاً در کشورهایی که تفکیک قوا اعمال میشود، نمایندگان با رأیگیری مدنی برای مدت کوتاهی انتخاب میشوند. این شیوه در عین معیوب بودن، به لحاظ تحت تأثیر قرار گرفتن اقلیت میباشد؛ در عین حال تنها راه میباشد و وسیلهای برای پاسخگویی مسئولان و تصمیمگیری مردم است و برگزاری آن، نمایانگر این است که قدرت سیاسی همراه از مردم نشأت میگیرد. جمهوری اسلامی از معدود کشورهایی است که به رغم اتکا بر انقلاب مردمی، در عین حال بیشترین تکیه بر آراء عمومی دارد. سخنان امام در این موضوع را میتوان در صحیفه (ج 4 ـ 334، ج 11 ـ 34 و 35، ج 9 ـ 34 و ج 10 ـ 322) و اصل 6 قانون اساسی یافت.
4) قانونگرایی؛ قانون اساسی، بهترین جا برای ثبت و ضبط عناصر دموکراتیک یک نظام است که از جایگاه خاصی برخوردار است. اندیشه امام از حرمت و قداست خاصی برخوردار است، تا جایی که تقوا را رعایت قانون میشمارد که این مطلب را در صحیفه (ج 14 ـ 221 و ج 14 ـ 415) با اینکه بسیاری از مصلحتاندیشان خواستند، ایشان را فراتر از قانون بخوانند، ولی ایشان قبول نکردند که این بهترین محل برای فراقانونی شدن بود. از منظر ایشان، تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام که به ظاهر یک امر فراقانونی است، به جهت تأمین منافع مردم میباشد (صحیفه ج 21 ـ 203)
5) مشارکت سیاسی؛ خواستگاه این عنصر، غرب میباشد که قدمتی به قدمت دموکراسی دارد و ضرورت آن نشأت گرفته از عدم آگاهی مردم از چند و چون تصمیمات مسئولین است، لذا این وسیله، تضمین حقوق و آزادیهای آن است که امام، این امر را به منزله پشتوانه نظام تلقی کرده است. (صحیفه ج 4 ـ 28 و ج 5 ـ 513)
بهطور خلاصه، میتوان نتیجه گرفت که در رویکرد نظری و سیره عملی امام واژه دموکراسی، به عنوان یک امر مثبت تلقی شده که در کنار عناصر مشهور آن قائل به این است که فاقد برخی عناصر، همچون انسانسازی است که این امر در دموکراسی اسلامی میباشد. برابری سیاسی در اندیشه امام، فراتر از دموکراسی غرب است، زیرا که بر مساوات، ایثار، اخوت و شهادت استوار و متکی است. از آنجایی که نظام جمهوری اسلامی تکیه وافری بر آرای عمومی مردم دارد، برخی آن را دموکراسی پوپولیستی یا عامهگرا نامیدهاند.