تفکر سازنده به عنوان توانایی حل مشکلات در زندگی روزمره با پایین ترین میزان تنیدگی، تعریف شده است. پژوهش ها همچنین بر رابطه خود مهارگری با توانایی مقاومت در برابر تکانه های پرخاشگرانه، رفتارهای سلامت، رضایت از زندگی بالا و تنیدگی پایین تأکید کرده اند. علاوه براین، یکی از مهمترین فاکتورهای رضایت از زندگی، پایین بودن تنیدگی ادراک شده است. مسأله پژوهش حاضر این است که آیا خودمهارگری و تفکر سازنده در رابطه بین تنیدگی ادراک شده و رضایت از زندگی نقش میانجی گرانه دارند یا نه؟ لذا هدف از این پژوهش بررسی نقش میانجی گرانه خودمهارگری و تفکر سازنده در رابطه تنیدگی ادراک شده با رضایت از زندگی در میان کارکنان پتروشیمی شازند بود. در این پژوهش از طرح تحقیق همبستگی استفاده شد، و برای تحلیل داده ها از ضریب همبستگی و تحلیل رگرسیون سلسه مراتبی مورد استفاده قرار گرفت. جامعه آماری شامل همه 4000 نفر کارکنان پتروشیمی شازند بود، که 250 نفر از آنها پرسشنامه های خودمهارگری ( SCS ) (تانگنی، بایمیستر و بوون، 2004) ، تفکر سازنده ( CTI ) (اپشتین و می یر، 1989)، تنیدگی ادراک شده ( PSS ) (کوهن، کامارک و مِرملستین، 1983)، و رضایت از زندگی ( SWLS ) (دینر، اِمونس، لارسن و گریفین، 1985) را پر کردند. یافته ها حاکی از معنادار بودنِ نقش میانجی گرانه خودمهارگری و سبک های سازش یافته تفکر در رابطه بین تنیدگی ادراک شده و رضایت از زندگی است (0/01> p ). تحلیل رگرسیون سلسه مراتبی نشان داد تفکر سازنده واریانس افزایشی بیشتری نسبت به خودمهارگری داشت (0/01> p ). از این یافته ها چنین استنباط می شود که کار در محیط تنش آور صنعتی، در صورتی به رضایت از زندگی بالا منجر می شود که فرد توان خودمهارگری بالایی داشته باشد، و از سبک های سازش یافته ای برای تفکر بهره جوید.