هدف این مقاله بررسی فقر در چهار حوزه وسعت، توزیع، شدت و سیاستگذاری در مناطق شهری و روستایی استان ایلام است. در این پژوهش با بکارگیری داده های هزینه و درآمد خانوارها، شاخص های فقر سرشمار، شکاف فقر، کشش فقر، هدفمندی ثابت سرانه و مدت زمان فقر طی برنامه های دوم تا پنجم توسعه برآورد شدند. نتایج نشان می دهد که تغییرات ساختاری ایجاد شده در برنامه های چهارم و پنجم متفاوت از برنامه های قبل است از جمله اینکه برای اولین بار میزان فقر مناطق روستایی بیشتر از مناطق شهری شده و تنها در این دوره در هر دو منطقه جغرافیایی فقر افزایش یافته است. بررسی فقر سرشمار بر اساس مشخصه های خانوارها نشان می دهد که بعد از هدفمندی نه تنها برای هیچ گروهی از خانوارها فقر بهبود نیافته بلکه خانوارهای غیرآسیب پذیر نیز آسیب پذیر شده اند. در مورد سیاستگذاری کاهش فقر، میزان اثرگذاری رشد بر فقر در مناطق روستایی بیش از 1/5 برابر مناطق شهری است و اندازه گیری مدت زمان فقر نشان می دهد که خانوارهای با شکاف فقر حداکثری را تنها با نرخ های رشد 12 درصدی طی دوره 10 ساله می توان از فقر رهایی بخشید. بر اساس نتایج شاخص هدفمندسازی ثابت سرانه حتی با دو برابر کردن یارانه ها همچنان 36 و 30 درصد خانوارهای روستایی و شهری فقیر خواهند بود. بنابراین با ادامه سیاست های کنونی امکان تعدیل فقر وجود ندارد و رفع آن نیازمند حمایت های اجتماعی گسترده تری است که مستلزم بازنگری در سیاست های حمایتی و روش های شناسایی فقرا است.